خیابان
جلال متینی
خیابان
به یاد علامهء فقید مجتبی مینوی
به هنگام مطالعهء اشعار فارسی محمد اقبال لاهوری(1289-1357 ق)شاعر مسلمان شبه قارهء هند متوجه شدم وی کلمهء«خیابان»را بیش از ده بار به معنایی-جز آنچه امروز در ایران رایج است-بکار برده.برخی از آن ابیات عبارت است از:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جام من و جان شما
*
سراغ او ز خیابان لاله میگیرند نوای خون شدهء ما،ز ما چه میجویی؟
*
زندگی بر جای خود بالیدن است از خیابان خودی گل چیدن است
*
تنم گلی ز خیابان جنّت کشمیر دل از حریم حجاز،و نوا،ز شیرازست
*
دشمنت ترسان اگر بیند ترا از خیابانت چو گل چیند ترا[i]
پیش از خواندن این ابیات،لفظ«خیابان»را معادل دو کلمهء فرنگی avenue و street [ii]میدانستم یا به معنی راه و گذرگاهی که در میان باغچهها و درختان در باغها میسازند،و نیز با ترکیبات آن مانند«خیابانکشی»و«خیابانگردی»و«خیابانبندی» آشنا بودم.ولی روشن است که محمد اقبال«خیابان»را در اشعار بالا به این دو معنی-که در زمان حیات او نیز در کشور ما رواج داشته-بکار نبرده است.
برای یافتن معنی«خیابان»در اشعار اقبال،پیش از مراجعه به کتب لغت،موضوع را با دوستان فاضل پاکستانی خود در میان نهادم.ایشان در جواب من گفتند:لفظ«خیابان» در پاکستان و بطور کلی در شبه قارهء هند معادل flower bed (باغچهء و تپهء گل)یا راهی است که در باغها برای عبور عابران میسازند.ایشان در ضمن به فارسی بودن این کلمه نیز
58
ایران نامه , پاییز 1361 – شماره 1
اشاره کردند همچنان که بعضی هم گفتند«خیابان»لفظی است در مقابل«بیابان»[iii]. نخست تصور کردم کلمهء«خیابان»در پاکستان علاوه بر معنی رایج امروزین آن در ایران،به معنی گلزار و امثال آن هم بکار میرد.ولی وقتی برخی از خیابانهای شهر لاهور را طی کردم،دریافتم مردم پاکستان خیابانهای شهر خود را road مینامند نه«خیابان».
آنچه در موقع سخن گفتن با دوستان پاکستانی به نظرم قطعی میرسید این بود که کلمهء«خیابان»را در آثار منظوم و منثور معتبر و کهن زبان فارسی ندیدهام،و به احتمال قوی استعمال آن در ایران به معنی رایج امروزی بایست از طرف دستگاه اداری دولتی ایران در یکی دو قرن اخیر آغاز شده باشد،آن هنم به هنگام اقتباس از الگوهای شهرسازی اروپایی،و معادل دو کلمهء فرنگی مذکور در فوق.برای دست یافتن به قدیمیترین مورد استعمال این لفظ،معادل دو کلمهء مورد بحث،نخست در صدد برآمدم سفرنامههایی را که ایرانیان و فارسیزبانان در موقع مسافرت به کشورهای اروپایی در دو قرن اخیر نوشتهاند بخوانم بدین امید که ببینم ایشان در برابر کلمات avenue و street در شهرهای فرنگ چه کلمهء فارسی یا عربی را قرار دادهاند.پس از خواندن برخی از اینگونه کتابها بناچار مطالعهء کتابهای دیگری را در زمینهء تاریخ و جغرافیای شهرهای مختلف ایران در قرون گذشته شروع کردم،نوشتهء بعضی از سیاحان خارجی و نیز آثار دورهء قاجاریه را دربارهء شهر تهران خواندم و سپس کتابهای لغت فارسی را در دورههای مختلف از نظر گذرانیدم.حاصل این بررسی و تحقیق،این موضوع را روشن ساخت که کلمهء«خیابان»علاوه بر دو سه نوع معنی رایج آن در ایران و شبه قارهء هند-که بدان اشاره گردید-به معانی دیگری نیز بکار میرفته که به اکثر آنها در کتب لغت نیز اشارهای نشده است.
در این مقاله موارد استعمال و معانی گوناگون کلمهء«خیابان»در آثار منظوم و منثور فارسی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است و نتیجهء آن به شرح زیرین از نظر خوانندهء ارجمند میگذرد:
خیابان:نام بلوکی از بلوکات یک شهر،نام محلهء یک شهر،نام ده
«بلوک خیابان»(خدابان،خذابان)در هرات
ظاهرا قدیمیترین کتابی که در آن لفظ«خیابان»بعنوان نام یکی از بلوکات شهر هرات آمده کتاب جغرافیای حافظ ابروست.حافظ ابرو که تألیف جلد اول کتاب خود را در سال 817 ق آغاز کرده و در پایان جلد دوم آن به حوادث سال 823 ق اشاره نموده[iv]در زیر عنوان«بلوکات هرات»نوشته است:
«بلوک خیابان:این بلوک بر شمال رود است و بر شمال شهر نیز،متصل
بلوک انجیل است بر شمال انجیل،و مقابر اهل شهر اکثر در این مزرعهء خیابان است و مزارات بزرگان در این گورستان بسیارست،و قرای مشهور این بلوک این است:خیابان،سفچه میان دو جوی،بوی مرغ…»[v]
در یکی از غزلهای جامی شاعر و عارف و نویسندهء نامدار قرن نهم(817-898 ق)نیز به همین«بلوک خیابان هرات»[vi]چنین اشاره شده است:
ز آرزوی تو سرگشته در بیابانیم به جُست و جوی تو در کوه و در شتابانیم… حدیث روضه مکن جامی،این نه بس ما را که در سواد هری ساکن خیابانیم
همچنان که طایری زیارتگاهی هروی(شاعر معاصر سلطان حسین بایقرا،که در فاصلهء سالهای 875 تا 899 ق سلطنت میکرده است)نیز در غزل خود در وصف هرات از«خیابان» این شهر یاد کرده است:
خیابان پر ز خوبان باد داریم که مرغ این جمال آمد کمالش[vii]
اما شرح مفصل دربارهء این بلوک را در کتاب«روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات»-که در فاصلهء سالهای 897 تا 899 ق تألیف شده است-میخوانیم:
«و توابع بلده(مقصود هرات است)بر نه بلوک منقسم است:1-توران و تونیان 2-غووان و باشتان 3-کمیران 4-سبقر 5-خیابان…و از مواضع میمون که به مبارکی آن زمینی در ربع مسکون نشان نمیدهند خیابان هرات است که به لطافت هوا و عجایب حظایر و غرایب بنا ممتاز است و در بزرگی مزارات و لطایف عمارا و مقابر و بقاع متبرکه که در یمین و یسار آن واقع است از شرح و بیابان بینیاز است و آن جایی است که از قدیم الایام چه در وقت جاهلیت و چه در روزگار اسلام همیشه میمون و مبارک و قبلهء دعوات و کعبهء حاجات خلایق بوده و همه مردم از اصاغر و اکابر و مقیم و مسافر بدان مقام شریف تیمّ و تبرّک جستهاند و در همه زمان و ادیان معابد و عیدگاه و مقابر و نزهتگاه خواص و عوام بوده چنانکه حالا مصلّی و گشت جای مسلمانان است،و در زمان سابق او را«کوی خدایگان»میگفتهاند،و به عبارت فرس«خدایگاه»پادشاه را گویند.»[viii]
در همین کتاب از«بلوک خیابان»مذکور در فوق با نامهای«خیابان سلطانی»،«خیابان خراسان»[ix]و از دو ساختمان واقع در آن به نام«خانقاه سر خیابان»،«رباط سر خیابان»و یکی از باغهای هرات به اسم«باغ خیابان»(از جمله قصور و کاخهای مشهور و باغهای دلگشای تاریخی دار السلطنهء هرات)[x]نیز نام برده شده است.
موضوع قابل توجه آن است که«خیابان هرات»در آثار پیش از قرن نهم هجری نیز ذکر شده است اما با ضبطهای دیگر:
در تاریخ بیهقی تألیف ابو الفضل محمد بن حسین بیهقی(385-470 ق)در ذیل حوادث سال 430 ق مذکور است:
«عید اضحی فراز آمد…و هرات شهری است که در آن سلاح که آنجا بود به هیچ شهری نبودی…و عید کرده آمد…پس عید لشکر عرض کردند امیر به دشت خدابان و هرکس نظاره آن روز بدید اقرار داد که به هیچ روزگار چنین لشکر یاد ندارد.»[xi]
در طبقات الصوفیهء خواجه عبد اللّه انصاری،که پس از سال 481 ق تألیف شده است،از این ناحیه با همین ضبط«خدابان»یاد شده است:
«شیخ الاسلام گفت:که لیث پوشنجه(ابو اللیث پوشنجی)سید بود بزرگ عارف،پای برهنه رفتی.وی گفت:از پوشنگ بیامدم به هرات،به آن سبب ایدر بماندم که به خدابان میگذشتم بر گورستان.زنی به گوری نشسته بود میگفت:جان مادر،یگانهء مادر!به من از آن حال ببود…گور لیث پوشنجه به خدابان است.»[xii]
یاقوت حموی متوفی به سال 626 ق این کمله را با ضبط«خذابان آورده است: «خذابان بضم اوّله و بعد الالف باء موحده و آخره نون،من نواحی هراة.»[xiii]
آنچه تغییر تلفظ کلمهء«خدابان»قرن پنجم و«خذابان»قرن هفتم هجری را به«خیابان» در قرن نهم روشن میسازد نقل همان ح کایت لیث پوشنجه(ابو اللیث پوشنجی)مذکور در طبقات الصوفیهء خواجه عبد اللّه انصاری است در کتاب نفحات الانس جامی بدین شرح:
«شیخ الاسلام گفت که لیث فوشنجی بزرگ بوده و پای برهنه رفتی.وی گفته که از پوشنگ به هرات آمدم به آن سبب آنجا بماندم که به خیابان میگذشتم به گورستانی.زنی به گوری نشسته بودی.گفت:جان مادر و یگانهء مادر!از آن مرا حالی پیدا شد…قبر لیث فوشنجی به خیابان است.»[xiv]
ملاحظه میفرمایید که این حکایت ابو اللیث پوشنجی در نفحات الانس جامی همان حکایت مذکور در طبقات الصوفیه است با عباراتی بسیار شبیه به یکدیگر.ولی با گذشت مدتی در حدود چهار قرن،لفظ«خدابان»در آن به«خیابان»دگرگون شده است.
در مورد کلمهء«خیابان»که در یکی از دو متن دیگر با ضبط«خیادوان»آمده است آقای عبد الحی حبیبی نوشتهاند:«در تاریخ هرات سیفی هروی نیز در جملهء مقابر معروف
هرات،«خیادوان»آمده.چون این کتاب از روی نسخهء واحده طبع شده،ممکن است اصل«خیادوان»هم«خدابان»بوده…»بعلاوه«بر حاشیهء ص [xv] عباسنامهء طاهر قزوینی«خیادوان»است.»[xvi]
«محلهء خیابان»در تبریز
امروز«این محله از محلات شرقی تبریزست و از شمال به محلات ششکلان و پل سنگی و باغمیشه،و از جنوب به محلهء مارالان،و از مغرب به راسته کوچه و نوبر،و از مشرق به باغهای قریهء بارنج محدودست.این محله را کویها و برزنهای بسیارست…و مرکز آن میدان قطب است که اهالی آن را قورت میدانی گویند.»[xvii]
نام این«محله»یا«دروازه»از دورهء صفویه به بعد در کتابها به چشم میخورد:
اولیا چلپی که در زمان سلطنت شاه صفی،در سال 1050 به تبریز آمده ضمن اشاره به اینکه در شهر تبریز به«محله»«دروازه»میگویند،و ذکر ده دروازه این شهر از«دروازهء خیابان»نیز نام برده،همچنان که وی ضمن برشمردن نام حمامهای بیست و یک گانه تبریز از حمامی به نام«حمام خیابان»یاد کرده است.[xviii]
نجفقلی خان دنبلی هم که بیگلر بیگی تبریز بود در سال 1194 ق در اوایل دورهء قاجاریه،حصاری استوار بر گرد این شهر بکشید و هشت درب یا دروازه بر حصار تبریز نهاد که یکی از آنها«درب خیابان»یا«خیابان قاپوسی»بود،راه عراق و اصفهان به سوی مشرق.[xix]
در نقشهء دار السلطنهء تبریز که در سال 1299 ق به امر ولیعهد مظفر الدین میرزا به چاپ رسیده است نام«محلهء خیابان»در ردیف اسامی بیست محلهء تبریز آمده است.[xx]
بد نیست وصف نسبة دقیق«محلهء خیابان»را در زمان ناصر الدین شاه قاجار از زبان نادر میرزا مؤلف تاریخ و جغرافی دار السلطنهء تبریز بشنویم:
«خیابان در مشرق شهرست،کویی است بزرگ که هرکه از عراق آید نخست وارد شود به خیابانی طولانی و عریض که سه ربع فرسنگ طول و شصت ذرع عرض آن است.ب دان سال که من به تبریز آمدم این خیابان از دو سوی نهر روان داشت و به کنار آن نهرها و درختهای ناژ و سراسر سایهافکن و همه آن بیدها به یک خط نشانده بودند.و آن را نگاهبانان با اجری از دیوان خلافت. درختها کهنسال بود،یکیک ببریدند و به جای آن نهال غرس ننمودند تا یکسره از آن خالی شد تا به سال یک هزار و دویست و نود که شاهنشاه ما به فرنگستان سفر فرمود و بدین شهر گذار کرد.از پیش به حکم…به تازه جویها عمارت کردند.نهال روان و بید و صنوبر نشاندند…اکنون اندک
صفایی یافته»[xxi]،«از شرق تا غرب تبریز را دو طول است،نخست از آخر باغات بارنج تا پل رود آجی دو فرسنگ،دوم از اول محلهء خیابان تا به اول آبادی روستای قراملک که دو فرسنگ و نیم است.این فضا را در هر دو طرف ساحل مهرانرود اشجار و بساتین چون یک قطعه باغی سبز و خرّم پر کرده است.»[xxii]
بجز«محلهء خیابان»که از محلات بزرگ و معروف شهر تبریزست و به آن اشاره گردید، در حدود یک قرن پیش در این شهر از«محلهء خیابان دمشقیه»و«بازارچهء خیابان»و«دروازهء خیابان»(بازارچه و دروازهء خیابان واقع در محلهء نوبر)نیز اسم برده شده است.[xxiii]
«محلهء خیابان»در اصفهان
در کتاب نصف جهان فی تعریف اصفهان که سال 1300 ق نوشته شده است،مؤلف ضمن اشاره به انواع راههای داخل شهر اصفهان:کوچه بست(کوچهء منسدّه سیبهء ترکی)،شارع عام و خیابان،به محلهای به نام خیابان در آن شهر تصریح میکند:
«و نیز در این شهر خیابان بسیاری دارد…و از همه معروفتر و وسیعتر و طویلتر خیابان خشک است…و آن از بنا و نوآبادهای صفویه است و چون به سبب عایقی آبی در آن جاری ننمود بودهاند آن را خیابان خشک مینامیدند.دو طرف ابتدای آنکه قریب دروازهء دولت است و محلهء شمسآبادست و بعد از آن دو محلهء جنبین آن را«محلهء خیابان»میگویند تا قریب چهار سو…»[xxiv]
«محلهء خیابان»در کاشمر
روایت برخی از معمّرین شهرستان کاشمر حاکی از آن است که پیش از احداث«خیابان»به معنی جدید در این شهرستان،یکی از محلههای شهر کاشمر نیز به نام«خیابان»بوه است و مردم شهر،اهالی این محله را«خیابانیها»مینامیدهاند.در این محله راه و شارعی نسبة طولانی قرار داشته که فقط در یک طرف آن جوبی پر آب در جریان بوده و در کنار همین جوی درختان چنار و توت و امثال آن وجود داشته که عمر بعضی از آنها به صد تا دویست سال نیز میرسیده است.اما امروز از اکثر این درختان کهنسال اثری بر جای نیست.[xxv]
امّا بر بنده روشن نیست که از چه تاریخی این محلهء شهر کاشمر را«خیابان»خواندهاند.
«ده خیابان»در مشهد
امروز در نزدیکی شهر مشهد دو ده به نام«خیابان»داریم که یکی از آنها از توابع دهستان تبادکان،بخش حومهء شهرستان مشهد،و دیگری از توابع دهستان مشهد ریزه،میان
ولایت باخرز،بخش طیبّات شهر مشهدست.[xxvi]
خیابان:محل سیر و گشت و احتمالا نوعی تفرجگاه در عصر صفویه
تاریخ عصر صفویه از این حقیقت حکایت میکند که برخی از پادشاهان این سلسله که به عمران و آبادانی و زیبایی شهرها علاقهمند بودهاند،در ضمن ساخت چهلستونها،عالی قاپوها،چهارباغها[xxvii]،کاروانسراها و باغها،در بعضی از شهرها نیز به احداث یک«خیابان» بصورتی خاص مبادرت ورزیدهاند که آثار بعضی از این خیابانها هم اکنون در یکی دو شهر ایران باقی است.
از نوشتهء مورخان دورهء مذکور و سیاحانی که در آن روزگار یا در عهد قاجاریه از این شهرها بازدید کردهاند چنین برمیآید که«خیابان»در عرف مردم آن عهد ظاهرا نوعی تفرجگاه یا سیرگاه عمومی بوده که به منظور زیبایی شهر و به امر پادشاه،عموما در خارج از شهر،احدث میگردیده است.صفت عمومی اینگونه خیابانها آن بوده است که نخست راه یا راستهای طولانی که گاه درازای آن به یک فرسنگ نیز میرسیده میساختهاند،سپس در هر طرف آن حد اقل یک ردیف درختان گوناگون اعم از سایهدار و همیشه سبز و میوهدار غرس میکردهاند(در مورد خیابان اصفهان نوشتهاند که در هر سوی آن چهارباغی بوجود آورده بودند).بعلاوه در دو طرف«خیابان»دو جوی آب نیز حفر میکردهاند.در وسط آن هم نهری با تعدادی حوضهای کوچک و بزرگ میساختهاند که گاهی وجود فوارهها بر زیبایی آن میافزوده است.کف این خیابانها و کف جویها و اطراف حوضها عموما سنگفرش بوده است.به موازات انجام پذیرفتن این کارها،در دو طرف خیابان به احداث باغهای بزرگ و کوچک نیز دست میزدهاند بدین ترتیب که پادشاه باغی و عمارتی برای خود احداث میکرده و بقیهء اراضی دو طرف خیابان را بهمین منظور به اعیان و بزرگان دربار و دولت واگذار مینموده است تا آنان نیز به فراخور حال خود باغهایی به وجود بیاورند،و نیز در درگاه هریک از این باغها عمارتی مناسیب«مشتمل بر درگاه و ساباط رفیع و ایوان و بالاخانهها و منظرهها در کمال زیب و زینت و نقاشیهای به طلا و لاجورد»میساختهاند.
اکنون در کمال اختصار به نحوهء احداث اینگونه خیابانها در قزوین،اصفهان،مشهد، قدمگاه نیشابور و فارس در عصر پادشاهان صفوی نظری میافکنیم:
«خیابان»در قزوین
ظاهرا اولین پادشاهی که به احداث چنین خیابانی مبادرت ورزید شاه تهماسب صفوی(919 تا 984 ق)است.وی به موازت بنیان نهادن«جعفرآباد»و«باغ سعادت» یا«سعادتآباد»در کنار شهر قزوین که در آن روزگار دار السلطنه بود،خیابانی نیز در
آن احداث کرد.
عبدی بیگ شیرازی(921 تا 988 ق)در دو مثنوی خود به نام«دوح الاثمار»و«جنة الاثمار»در وصف دار السلطنهء جعفرآباد«خیابان»آن گفته است:
آغاز…دار السلطنهء جعفرآباد
شهنشه شهری اندر جنب قزوین فکنده طرح با صد زیب و تزیین به نام آن شهر عالی«جعفر آباد» که شاه جعفری افکنده بنیاد…
صفت خیابان
خیابانش که جان در تن فزاید به روی دل در معنی گشاید دو دیوار منقش از دو جانب ا حاطه کرده مشرق تا به مغرب مسطح عرصهء بیپیچ و تابی طرب را از دو سویش فتح بابی درختان از دو جانب صف کشیده همه آزادگان نو رسیده چنار و نارون گشته هم آغوش به هم سرو و صنوبر دوش بر دوش شده همسایه باهم بید و عرعر برای سبزه و گل سایه گستر… چو سویش روی آرند اهل ادراک چو باد از شوق او غلطند بر خاک… روان هر گوشه جو در زیر اشجار حکایت کرده از جنّات و انهار…37
***
بر رای منیر اهل ادراک روشن بادا چو مهر افلاک کآنروز که شه به«جعفر آباد» بنیاد سرای و باغ بنهاد… شهری چو بهشت عدن خرّم خاک رهش آب روی عالم…
صفت خیابان جعفرآباد
آراسته کوچهء خیابان خضر از پی طوف او شتابان برخاسته از دو سوی دیوار بر عرصهء دلپذیر هموار هموار چو سطح آسمانی چون مسطر نظم ریسمانی جویش ز دو سوی در روارو بر رسته ز جوی سبزهء نو بر جو زد و سوی بید و عرعر افراخته تا به کهکشان سر… یک سوی در«سعادتآباد» کز باغ بهشت میدهد یاد یک سوی در سرای شادی منزلگه رحمت الهی…[xxix]
عبدی بیگ در مثنوی دیگر خود به نام«روضة الصفات»این خیابن را کوچهای از بهشت خوانده که هوای ش تن مرده را جان میدهد[xxx]و در جای دیگر در توصیف آن گفته است:
هر که در آن عرصهء زنگارفام کرد به گلگشت خیابان خرام چون به میان جای خیابان رسید خضر به سرچشمهء حیوان رسید… آب روان دید که از آبشار کرده در او سیر وسط اختیار آب خرامنده به چابکروی از وسط چار چنار قوی[xxxi]
وی در مثنوی«زینة الاوراق»نیز از همین خیابان بعنوان بهشت ثانی و غیرت کارگاه مانی یاده کرده[xxxii]و به باغهای اطراف آن چنین اشاره نموده است:
در خیابان به وقت سیر و عبور باغها بین ز هر طرف معمور جمله اعیان در او عمارت ساز کرده هریک عمارتی آغاز امرای عظام ملکگشای وزرای کرام ملکآرای… منزلی صفّهء همایون است که صفابخش ربع مسکون است
اشارات مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی دربارهء«خیابان»قزوین نیز آگاهیهای بیشتری در مورد موقعیت این محل در اختیار خواننده قرار میدهد:«حسین بیگ اول از راه معهود که راه خیابان بود روانه شده چون به حوالی خانهء خلیفه مهرداد و قلی بیگ افشار رسید مردم ایشان کوچه بند کرده بودند…هرچند در را کوفتند فتح البابی نشد خبر به ایشان رسید که خلفا و اتباع او از راه خیابان آمده به میدان اسب که متصل به باغچهء حرم است داخل شدند»، «در هنگام فرصت او را گرفته محبوس ساخت…و نواب جهانبانی در خیابان میدان اسب قبای باروت در او پوشیده آتش زدند»،«جناب وزارتمآب چند مرحله مشایعت نموده…به دار السلطنهء قزوین رسیده در منازل دلکش که در خیابان باغ سعادت دارند نزول نمودند.»[xxxiii]
صائب تبریزی(1016 تا 1081 ق)نیز ظاهرا در بیت زیر به همین«خیابان»قزوین اشاره کرده است:
خوشا قزوین و باغ و گلگشت خیابانش که از آیینهء پیشانی صبح است میدانش[xxxiv]
«خیابان»در اصفهان-خیابان چهارباغ
پس از شاه تهماسب نوبت به شاه عباس اول میرسد که بیشتر اینگونه خیابانها در عصر صفویه به امر او در چند شهر ایران احداث گردیده است.
اسکندر بیگ منشی مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی در ضمن حوادث سال یازدهم سلطنت شاه عباس اول نوشته است:
«لهذا در این سال مطابق ست و الف هجری است رای جهانآرا بدان قرار گرفت که دار السلطنهء مزبور(مقصود اصفهان است)را مقر دولت ابد مقرون ساخته عمارات عالی طرح نمایند.بدین نیّت صادق و عزم لایق متوجه آن صوب
گشته…و ایام بهار عمارات عالی در نقش جهان طرح انداخته معماران و مهندسان در اتمام آن میکوشیدند و از دروب شهر یک دروازه در حریم باغ نقش جهان واقع و به درب دولت مرسوم است.از آنجا تا کنار زایندهرود خیابانی احداث فرموده،چهارباغی در هر دو طرف خیابان و عمارات عالیه در درگاه هر باغ طرح انداختند و از کنار رودخانه تا پای کوه جانب جنوبی شهر انتهای خیابان قرار داده اطراف آن را بر امرا و اعیان دولت قاهره قسمت فرمودند که هرکدام باغی طرح انداخته،در درگاه باغ عمارتی مناسب درگاه مشتمل بر درگاه و ساباط رفیع و ایوان و بالاخانهها و منظرهها در کمال زیب و زینت و نقاشیهای به طلا و لاجور ترتیب دهند و در انتهای خیابان باغی بزرگ و وسیع پست و بلند و نه طبقه جهت خاص پادشاهی طرح انداخته به باغ عباس آباد موسوم گردانیدند و پل عالی مشتمل بر چهل چشمه بطرز خاص میان گشادئه که در هنگام طغیان آب در کل یک چشمه بنظر درمیآید قرار دادهاند که بر زاینده رود بسته شده.هر دو خیابان به یکدیگر اتصال یابد و تا عباسآباد یک خیابان باشد تخمینا یک فرسخ شرعی و از دو طرف خیابان جوی آب جاری گردد،درختان سرو و چنار و کاج و عرعر غرس شود و از میان خیابان نهری سنگ بست ترتیب یا بد که آب از میان خیابان نیز جاری باشد،و در برابر عمارت چهارباغ حوضی بزرگ بسان دریاچه ساخته شود.القصه هرکس از امرا و اعیان و سرکاران عمارات به وقوف معماران و مهندسان شروع در کار کرده و در انجام آن ساعی گشتند.و از آن تاریخ تا حال که سنهء هجری به خمس و عشرین و الف رسیده و این شگرفنامه تحریر مییابد عمارات با صفا و باغات دلگشا به نوعی که طرح کارخانهء ابداع در عرصهء ضمیر مبارک اشرف طرح افکنده بود به حیّز ظهور آمده در کمال لطافت و نهایت خوبی اتمام یافت،درختان سر به فلک افراخته و اشجار میوهدارش گویی به طوبی نان پیوند دارد…».
«و آنچه در صفاهان جنّت نشان احداث فرمودهاند…خیابان موسوم به چهارباغ تخمینا یک فرسخ و باغات بساتین که در دو طرف خیابان احداث شده…و در وسط خیابان مذکور پل عالی مشتمل بر چهل چشمه بر زایندهرود بسته است.»[xxxv]
ذکر چند مطلب دیگر را،از قول سیاحان خارجی که اصفهان و چهار باغش را دیدهاند، خالی از فایده نمیداند چه با توجه به نوشتهء ایشان بهتر میتوانیم«خیابان اصفهان»را در آن
روزگاران در نظر خود مجسم نماییم:
تاورنیه J.B.Tavernier طول این«خیابان»را بیش از 1500 و عرض آن را بین 70 تا 80 قدم ذکر کرده و نوشته است راه معمولی سواره و پیاده در دو طرف خیابان از پشت درختهایی است که به خط مستقیم کاشته شده تا به دیوارهای باغهای شاه که دو سر خیابان به آنها منتهی میشود.او در مورد فاصلهء میان نهر و درختها که سنگفرش نشده، نوشته است که این قسمت زمین خاکی است که گاهی کشت و زرع مینمایند[xxxvi].اما پیترو دلاوالّه Pietro Della Valle در این باب نوشته است که این طرف و آن طرف خیابان دو نقطهای که خاک خوبی دارد جا گذاشته و گلهای رنگارنگی نشاندهاند.نکتهء جالب توجهی که وی در سفرنامهء خود ذکر کرده آن است که چهارباغ در بعضی از روزها به گردش بانوان اختصاص داشته،و ازاینرو اظهارنظر کرده است برای یک جادهء مسیر عمومی نمیتوان چنین اختصاصی را قائل شد[xxxvii].دکتر فریر نیز در کتاب هند شرقی و ایران در این باب موضوع قابل ملاحظهء دیگری را متذکر گردیده است بدین مضمون که:
«تمام عظمت اصفهان را در واقع میتوان در چهارباغ مشاهده کرد.در این جا بزرگان و اعیان شهر به هواخوری مشغول و هریک با اتباع و هواخواهان خود آهستهآهسته قدم زده پیوسته کوشش دارند تا در جاه و جلال و سخاوت و عظمت بر دیگران سبقت گیرند.»[xxxviii]
اینک با ذکر مراسم«آبپاشان»در خیابان چهارباغ اصفهان،به عظمت و وسعت این«خیابان»در روزگار شاه عبا اول بهتر واقف میشویم.مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی در این باب نوشته است:
«در اول تحویل سرطان که به عرف ا هل عجم و شگون کسری و جم روز«آبپاشان»است باتفاق(یعنی شاه عباس باتفاق پادشاه اوزبک)در چهارباغ صفاهان تماشای آبپاشان فرمودند و در آن روز زیاده از صد هزار نفس از طبقات خلایق و وضیع و شریف در خیابان چهارباغ جمع آمده به یکدیگر آب میپاشیدند.از کثرت خلایق و بسیاری آبپاشی زایندهرود خشکی پذیرفت و فی الواقع تماشای غریبی است.»[xxxix]
مؤلف کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان،در سال 1300 ق،یعنی قریب سیصد سال پس از احداث«خیابان»(-خیابان چهارباغ)در اصفهان به فرمان شاه عباس،به وجود خیابانهای متعدد دیگر نیز در آن اشاره میکند که همه به قول وی در محدودهء«نوآبادهای صفویه»قرار داشته است:
«و نیز در این شهر خیابان بسیاری دارد که بعضی به اسم و رسم معروف و بعضی دیگر غیر مشهورست و خیابان در اینجا عبارت است از راه راست وسیع و طولانی،و اکثر اینها در نوآبادیهای صفویه است و از آن جمله است: خیابان خشک و خیابان در کوشک و خیابان محلهء نو و خیابان پشت بارهء دروازهء نو و خیابانهای یزدآباد و خیابان کرّان و خیابان پای قلعه و خیابانهای شمسآباد و غیر اینها که زیادست و از همه معروفتر و وسیعتر و طویلتر خیابان خشک است…و آن از بنا و نوآبادهای صفویه است…و در این زمان نواب اشرف والا حضرت ظل السلطان حکم فرمودند که آب در آن جاری نموده و در دو طرف آن را درختان سایهدار نشاندند و اکنون درختان آن بالا آمده و سایهافکن رؤوس عابرین گشته است و با صفا خیابانی شده و از حالت خشکی بیرون آ مده و اکنون ان را اسم دیگر باید نهاد.»[xl]
«خیابان»در مشهد
نویسندهء تاریخ عالمآرای عباسی در مورد احداث یک خیابان دیگر به امر شاه عباس اول صفوی در شهر مشهد نیز تصریح کرده است.این همان خیابانی است که اکنون پس از مدتی قریب به چهار قرن«بالا خیابان»و«پایین خیابان»شهر مشهد یادگار آن است.وی نوشته است:
«…چون صحن سابق در نظر همت والا(شاه عباس اول صفوی)تنگ و حقیر مینمود و ایوان میر علیشیر که درگاه روضهء مطهّر از آن جاست و در جانب جنوبی صحن واقع شده…بغایت بد نما بود،طبع سلیم و دانش مستقیم آن حضرت…اقتضای آن کرد که عمارات سابق جانب شرقی را که انهدام پذیرفته بود برداشته اضافهء صخن نمایند…و خیابانی از دروازهء غربی شهر تا شرقی طرح فرمودند که از هر طرف به صحن مبارک رسیده از میان ایوانها بگذرد…آب از انهار سرچشمه جلست(-گلسب-چشمه گیلاس)و قنوات مجدد احداث کرده آن حضرت به شهر درآورده[xli]،نهری در میان خیابان و حوضی بزرگ در وسط صحن موسع مذکور احداث فرمودند که آب از حوض گذشته به خیابان شرقی طرف پایین پای مبارک جاری کرده.»[xlii]
برخی از اشارات سیاحان خارجی و نویسندگان عصر قاجاری اطلاعات بیشتری در بارهء«خیابان»مشهد در اختیار ما قرار میدهد:
مردی هندی به نام عبد الکریم که به همراه نادر شاه افشار از هند به مشهد آمده بوده(در
سال 1153 ق)در سفرنامهء خود نوشته است:«قصر سلطنتی در محلی واقع شده معروف به کوچه بالا(-بالا خیابان)…»[xliii]
فرزر J.B.Fraser سیاح انگلیسی که در عهد سلطنت فتحعلی شاه به مشهد آمده در سفرنامهء خود آورده است که«خیابانی موسوم به چهارباغ است که از آن به سمت عمارت میآیند و آن راهی میباشد طولانی در میان دیوارهای بلند که قریب به انهدام است…
کوچهء عمدهء مشهد همان کوچهای است که تمام عرض بلد را در آن طی مینماید و از شمال غربی تا جنوب غربی امتداد یافته است.در وسط این کوچه نهری جاری است…از صفهای اشجار که در کنار این نهر برپا و سایهافکن بوده هنوز یکی یکی درختی دیده میشود و یک زمانی حوالی این نهر از جاهای باصفا بوده است»[xliv].فریّه Ferrier به درختان چنار دو طرف نهری که در وسط این خیابان جاری بوده است اشاره کرده[xlv]و خانیکوف Khanykov بر آنچه گفته شد،افزوده است که«بهترین شوارع و معابر عامهء مشهد جنبین همین نهرست».کنولی به دکانهایی نیز در دو طرف این نهر اشاره کرده است.[xlvi].رضا قلی خان هدایت در روضة الصفای ناصری طول این خیابان را در روزگار خود 2900 ذرع و عرض آن را 28 ذرع نوشته است[xlvii].بعلاوه در عصر قاجاریه از«دروازهء پایین خیابان»و «دروازهء بالا خیابان»مشهد در ضمن شش دروازهء این شهر یاد شده است[xlviii].
از توضیحات اخیر چنین برمیآید که«خیابان»عصر صفوی در مشهد،در دورهء قاجاریه بصورت«کوچهء عمدهء مشهد»و«بهترین شوارع و معابر عامهء»این شهر درآمده بوده است.
«خیابان»در قدمگاه نیشابور
در تاریخ عالمآرای عباسی به احداث خیابان دیگری نیز به فرمان شاه عباس اول در قدمگاه نیشابور اشاره گردیده است:
«…و احیای عمارت قدمگاه را نیز که در نیشابور واقع از غایت شهرت محتاج بیان نیست فرموده چون در دامنهء کوه واقع شده،آب از بلندی میریزد فوّارهها قرار داده از درگاه عمارت تا نیم فرسخ که سمت راه و شارع عام است خیابانی طرح فرمودند که آب از دو طرف آن جاری و درختان در اطراف آن غرس شود…از غایت خوبی و خرمی مکان و شیرینی عمارت و زیب و زینت آن زبان قلبم از توصیف آنها(مقصود خیابانهای مشهد و قدمگاه است) عاجزست.»[xlix]
حاج علی میرزا نویسنده و شاعر هندی متخلص به«مفتون»که در دورهء سلطنت فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده نیز در کتاب خود به خیابان قدمگاه چنین اشاره کرده است:
«مخفی مباد که آن(-قدمگاه ثامن الائمه در نزدیکی نیشابور)خیابانی است بزرگ مبنی بر قطعات متجاوزات ذو طبقات که محل سکنای آن سکنه و مسافرین و زوّار است و موضوع بر اشجار و انهار…».[l]امروز آثاری از این خیابان برجاست.
«خیابان»در فارس
مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی در ذکر حوادث سال چهارم سلطنت شاه عباس،در کمال ایجاز،به خیابانی در فارس یا اصطخر اشاره میکند بدین مضمون که«در سر خیابان یعقوب خان به موکب همایونی رسیده سعادت رکاب بوسی دریافت»[li].اما چون وی توضیح بیشتری دربارهء این خیابان نداده است نمیدانم این خیابان از نوع همان خیابانهای واقع در شهرهای قزوین،اصفهان،مشهد و قدمگاه نیشابور است یا از نوع خیابانی که بعد بدان اشاره خواهد شد.
خیابان:نوعی راه یا شارع نسبة طولانی عمومی سنگفرش بین دو شهر یا در داخل جنگل به منظور تسهیل عبور مسافران و چارپایان
«خیابان»در مازندران
از توضیحاتی که مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی در مورد احداث یک خیابان در مازندران داده است معلوم میشود در روزگار صفویه«خیابان»بجز معنایی که قبلا بدان اشاره شد[lii]،به معنای راهی سنگفرش برای تسهیل عبور مسافران و چارپایان در خارج شهر نیز بکار میرفته.وی حتی در یک مورد در ذیل عنوان«توسیع شوارع مازندران»به ایجاد چنین خیابانهایی در داخل جنگلها اشاره کرده است.او پس از ذکر عزیمت شاه عباس اول به مازندران و بنای شهر فرحآباد نوشته است:
«چون در مدت اقامت همیشه فرح و سرور در خاطر نزدیک و دور افزایش داشت آن خطهء فرحبخش را به فرحآباد موسوم گردانید…و از بلدهء مذکور تا خطهء ساری که چهار فرسخ است خیابانی طرح فرموده بنابر کثرت بارندگی و گل و لای که از خواص امکنهء دریا کنار به تخصیص ولایت دار المرزست خیابان مذکور را سنگ بست قرار دادهاند…و جمیع امرا و ارکان دولت و اعیان حضرت منازل مرغوب در اطراف خیابان و کنار نهر ترتیب دادهاند»[liii]. مؤلف در جای دیگر طول این خیابان را تخمینا چهار فرسخ ذکر کرده است[liv]و نیز چنانکه گذشت در زیر عنوان«ذکر توسیع شوارع مازندران»افزوده است که«در این سال رای جهانآرا بدان متعلق گشت که در وسعت شوارع و
همواری راهها توجه فرموده نوعی سازند که شتران قطار با فراغ بال بیخوف و خطر عبور نموده آسیبی از آن ممر به مترددین نرسد…القصه استادان خاراتراش …در ممر سیلابهای عظیم…نقبها کنده…و در همواری خیابانها طرح کرده و هرچه جنگل بود تبرداران از درختان سطبر خالی کردند و ریگ از جاهای دوردست آورده ماهی پ شت بلند گردانیدند و در دو طرف آن جویها کنده شد که آب باران از شوارع به جویها ریخته به رودخانه جاری گردد چنانچه در میان راه که محل مترددین است اصلا از گل و لای سمّ ستوران آلوده نگردد و مضایق جبال را به فنون غریبه توسیع داده…»[lv]
خیابان:گذرگاه و راهی در میان باغچهها و درختان و صحن چمن،در باغهای خصوصی یا باغهای عمومی.
در فرهنگهای فارسی که از از قرن یازدهم هجری به بعد تألیف شده است یکی از معانی«خیابان»را گذرگاه و راهی نوشتهاند که در باغها در میان باغچهها و درختان و صحن چمن احداث میشود.
توضیح آنکه قبل از قرون یازدهم،بجای«خیابان»به این معنی،دو کلمهء«چمن» و«روش»در زبان فارسی بکار میرفته است.چنانکه در لغت فرس تألیف اسدی طوسی آمده است:«چمن-راه ساخته بود در ماین دو صف از درختان.کسایی گفت:
سرو بنان کنده و گلشن خراب لاله ستان خشک و شکسته چمن[lvi]
لفظ«روش»نیز به این معنی از جمله در دیوان عثمان مختاری استعمال شده است:
روش سرو بن تو پنداری که چمن را زمردین سورست[lvii]
اینک به ذکر شواهدی چند از استعمال لفظ«خیابان»به معنی مورد بحث در شعر فارسی از قرن یازدهم هجری به بعد،در سفرنامههای ایرانیان در دو قرن اخیر و نیز در آثار دوران قاجاریه میپردازد:
الف-در شعر:
مولانا ابو البرکات منیر لاهوری(متوفی 1053 ق)،در وصف باغ شاله مار
شده بلبل،به گلشن نکتهانگیز ز سوسن گشته بازار زبان تیز خیابان چمن دارد به گل کار بود این رسته را خوش روز بازار
در وصف باغ عیشآباد
چنار از بادها دارد چو مستی صبا آموزد او را تیزدستی خیابان چمن بین نزهت آیین بهار آن را بود،طول امل این[lviii]
کلیم کاشانی(متوفی 1061 ق)
خیابان کرده باشد فرشش از سنگ پر از گل گشته همچون نقش ارژنگ[lix]
صائب تبریزی(متوفی 1081 ق)
یک دل،هزار زخم نمایان نداشته است یک گل زمین،هزار خیابان نداشته است
*
چون آب،سر دهد به خیابان باغ خلد در هر نظاره،قامت رعنای او مرا[lx]
*
زمین شدست ز برگ شکوفه سیمین تن گشوده است بغل باغ از خیابانها[lxi]
بیدل(متوفی 1133 ق)
خیابان کزو چشم بد باد دور کتاب چمن راست بین السطور خیابان گلزار شد جوی آب که هر موج شاخ گل است از حباب[lxii]
ب-در سفرنامه:
از مطالعهء سفرنامههایی که برخی از ایرانیان در دو قرن اخیر به هنگام مسافرت به کشورهای اروپایی نوشتهاند و نیز آثار نویسندگان دورهء قاجاریه معلوم میشود که ایشان لفظ«خیابان»را به معنایی که بدان اشاره گردید بسیار بکلی میبردهاند،و به ظنّ قوی، برخی از ایشان برای این کلمه معنایی جز این نمیدانستهاند.
سفرنامههایی که در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته عبارت است از:
1-مسیر طالبی(یا:سفرنامهء میرزا ابو طالب خان)[lxiii]،مربوط به سفر مؤلف بین سالهای 1213 تا 1218 ق(تألیف کتاب در سال 1219 ق).
2-سفرنامهء میرزا صالح شیرازی[lxiv]،مربوط به سفر مؤلف بین ساله ای 1230 تا 1235 ق.
3-چهار فصل[lxv]،میرزا فتاح خان گرمرودی،مربوط به سفر او در سال 1254 ق.
4-سفرنامهء ناصر الدین شاه قاجار[lxvi]،مربوط به سفر وی در سال 1290 ق.
5-سفرنامهء ناصر الدین شاه قاجار[lxvii]،مربوط به سفر وی در سال 1295 ق.
6-سفرنامهء حاجی پیرزاده[lxviii]،مربوط به سفر او در سالهای 1303 تا 1305 ق.
7-سفرنامهء مظفر الدین شاه قاجار[lxix]،مربوط به سفر او در سال 1317 ق.
اینک شواهدی چند از استعمال لفظ«خیابان»به معنی مورد بحث در سفرنامههای مذکور:
*از مسیر طالبی
در شهر لندن،در بیان«اسکیر» Square و«پرک» Park :
«پرک…گویا مرادف«رمنه»هندی است،اما آن خاص جانوران وحشی است.اینجا گوسفندان و میش مطبخ در آن میچرد،و مرغزار و نهر آب جاری دارد و یک سمت آن باغ و عمارتنشین و به هر طرف قطار درختان و خیابانهاست.اما اسکیر…در میان آن محوطه،بستان و خیابانهای دلکش میباشد…صحبتی پاکیزه بر آن خیابانها دست میدهد».ص 185
در پاریس:«…بعد طی این جلوخان،داخل پایین خانهء عمارت شاهی شده به پایین باغ که به تیلری Tuileries موسوم است میروند…این پایین باغ موضعی است مربع و طولانی.مسافت اطراف آن به قدر دو میل خواهد بود،مشتمل بر نهرها و حوضهای فوّارهدار و درختان موزون و اقسام گل و ریاحین و خیابانهاست.صورتهای سنگین،کار استادان قدیم در خیابانها بر ستونها نصب کردهاند،ص 130.»[lxx]
*از سفرنامهء میرزا صالح شیرازی
در جزیرهء مالت:«از آنجا بیرون آمده به باغ حاکم شهر،سرطمس متلس رفته از کلیسیای مزبور الی آن باغ سه میل راه است.به حوالی باغ مزبور عمارتی است…الحق باغی بود باصفا.از هر طرف باغ خیابانهای ساخته بودند از سنگ بزرگ و تراش.از دو طرف خیابانها جوی باریکی دو گره عرض و عمق،در میانهء سنگ تراشیدهاند.در صحن باغ حوض هشتی پر آبی است… چهار خیابان از چهار اطراف حوض است.از دو طرف خیابانها درختان رز را به چوب بسته که به قدر یک ذرع از زمین بلند است».ص 399
*از چهار فصل میرزا فتاخ خان گرمرودی
در فرانسه:«و یک ثلث باغ متصل به مهتابی و عمارت میباشد همه قطعه قطعه در فرانسه گلستان است و نارنجستان و چمن است و خیابان و حوضهای فراوان است پر از فوارههای شایان و میان قطعات گلستان بعضی میدان است و برخی خیابان نارنجستان».ص 3-803
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،در سال 1290 ق
در روسیه:«…به پطرهوف رانده…دم اسکله صاحب منصب و مرد و زن زیادی آمده بودند از لب دریا باغ و خیابان است…ما را از این خیابان به آن خیابان…بردند…تعریف باغها و خیابانها…را نمیتوان نوشت…جلو هم خیابان و حوض طولانی و طرفین حوض همه فواره است…خلاصه تماشای عمارات و خیابانها تمامی نداشت…عجب اینکه باغ به این بزرگی
و وسعت خیابان پاک و تمیز بود…اما به نظم کاشته و خیابانبندی کردهاند خیابانها کاج و سرو جنگلی هم دارد،ص 8-37.»[lxxi]
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،سال 1295 ق
در لهستان:«بعد از نهار(ناهار)پیاده قدری در باغ و خیابانها گردش کرده الی نارنجستان و باغچههای نزدیک عمارت بلودر رفتیم.باغچههای بسیار قشنگی بود»ص 95
در فرانسه:«تا رسیدیم به پارک و خیابانهای تفرجگاه شهر.پارک خوبی است.خیابانها درخت چنار دارد».ص 28
*از سفرنامهء حاجی پیرزاده
در فرانسه:«…رفتیم به تماشای باغ سنکلو Saint Clauoe .باغ سنکلو در بیرون شهر…واقع است…باغ سنکلو خیابانهای بسیار وسیع و باغچههای خوب و چمنهای سبز مصنوعی بسیار دارد».ص 211
*از سفرنامهء مظفر الدین شاه
در سارسکوسلو:«ابتدا وارد پارک شدیم تا مدتی با کالسگه اطراف پارک را گردش کردیم…خیابانهای خیلی خوب که با چمن سبز کردهاند».ص 118
ج-در آثار نویسندگان عصر قاجاریه:
چنانکه گذشت لفظ«خیابان»به همین معنی در باغها و عمارتهایی که در دورهء قاجاریه در ایران احداث گردیده نیز بکار رفته است:
در مرآت البلدان[lxxii]در وصف عمارت و باغی که از مستحدثاث نایب السلطنه بود است میخوانیم:
«خود این باغ وسیع و به قدر گنجایش پنجاه خروار بذرافکن زمین دارد که آن را چهار قطعه باغ و یک تخته گلزار نمودهاند و در مقابل عمارت قدیم آن برحسب امر اقدس…عمارت بسیار خوب ممتازی بنا نمودهاند…وضع این عمارت را طوری قرار دادهاند که گلزار در میان این دو عمارت اتفاق افتاده و در وسط گلزار برای وحوش خانه ساخته…و کنار خیابان را از ابتدا تا انتها محجر نصب نمودهاند.»ج 1،ص 346
در کتاب المآثر و الاثار[lxxiii]به«خیابانات و ریاض و حیاض»در عمارت مسکونی ظل سلطان در سمت غربی نظامیهء تهران(ص 86)و«سردری مرتفع و جلوخانی متسع و خیابانی مستطیل و قصری جلیل»در باغی واقع در حاجی آباد از بلوک کرون در دار السلطنهء اصفهان که به دست ظل سلطان ساخته شده اشاره گردیده است(ص 83)،و نیز در روزنامهء شرف[lxxiv]ضمن بحث دربارهء عمارت حرمخانهء مبارکهء دار الخلافه از«باغچهها،حوضها و
خیابانهای متعدد در این حیاط بزرگ و حیاطهای دیگر»(شمارهء 3،1300 ق)سخن بمیان آمده است.
خیابان:بازار(راهی مسقّف که در دو سوی آن دکانها قرار دارد)
*از مسیر طالبی
میرزا ابو طالب خان نویسندهء مسیر طالبی که در بنگال میزیسته و بنابر آنچه نوشته فقط وصفی از«بازار»ها ایران را شنیده بوده است،بهنگام بازگشت از اروپا به بنگال،گذارش به استانبول میافتد و به بازار بزرگ آن شهر میرود.وی در سفرنامهء خود توصیفی دقیق از این بازار کرده و برای هر راسته بازاری که دارای سقف است و در دو طرف آن به شیوهء متداول در بازارهای ایران یک ردیف دکان قرار دارد لفظ«خیابان»را بکار برده است.اگر توجه کنیم که همین نویسنده تمام avenue و street های کشور های اروپایی را بیاستثناء«کوچه»یا«راسته»نامیده و کلمهء«خیابان»را منحصرا برای راههایی بکار برده است که در باغها جهت عبور عابران ساختهاند که در دو سوی آن دو ردیف درخت غرس،پا گلکاری شده است،استعمال کلمهء خیابان معادل یک راسته بازار مسقف شگفت مینماید.چون این طرز استعمال تا آنجا که بنده میداند منحصر به فرد است به نقل تمام مطلبی که مؤلف مسیر طالبی در این باب نوشته است مبادرت میکند:
«ذکر بازار نامداری در استنبول:دیگر از جمله عمارات عمدهء استنبول، بازاری است که در این وقت اسم آن فراموش شده.نیم گروه مربع است و چند دروازه دارد که چون بعدازظهر مردم اشیا را در دکانها تخته بند کرده به خانهها روند،آنها بند میشود تا صبح دیگر؛و روز جمعه کسی در آنجا نیست.
در طول و عرض این مسافت،خیابانهای عریض سقفپوش ساختهاند که هر دو طرف آن دکان،پیش دکان صفهها دارد،و سقف دکانها شاید مسطح است ا ما سقف خیابان گنبدی است.برای روشنی در سقف دکان و گنبد خیابان روزنههای شیشهای که به ریسمان حرکت مییابد و برداشته میشود،موضع است.هر صنفی از اهل حرفت امتیازی در یک خیابان آن بازار مینشیند.بازاری عمدهتر از این در استنبول نیست.اما یک خیابان یا دو سه در یک جا بر همین وضع که سقف خیابانها را بطور گنبد طاق زدهاند، بسیار است و جایی که بازار مسقف نیست،تختههای چوبین عاریة گذارند که جانبین آن بر دکان جانبین است و بر آن تخته تاکبندی کنند تا سایه بر خیابان بازار افکند.
از زبان مردم ایران تعریف این قسم بازار بسیار شنیده بودم اما در حین رویت و تجربه،قصور بسیار در آن ظاهر شد.اول:قلّت روشنی و غلط کردن خریدار در رنگها و خوبی و بدی اشیاء چنانکه باناتی خریدم،با آنکه عینک داشتم،و صاحب دکان دو سه روزنه برداشته بود چون بیرون آمدم،آن را رنگ دیگر،مکروه طبع یافتم.دوم:احتباس و تعفن هوا،و حدوث دلتنگی و انقباض طبیعت.سوم:کثرت برودت در زمستان.چهارم:کثرت رطوبت در موسم باران،چون از پای مترددین آب و گل بدان میرسد،به سبب نرسیدن آفتاب و هوا،بسیار دیرتر خشک میشود.»ص 6-365
خیابان:تقریبا به معنی رایج امروز آن در ایران و معادل کلمههای avenue و street مشروط بر اینکه دارای…
ظاهرا قریب به یک صد و بیست سال است که هم احداث راه و شارع در داخل شهر با نام«خیابان»و به معنی بالا در ایران معمول گردیده و هم این لفظ در آثار دورهء قاجاریه و سفر نامههایی که در دورهء مورد بحث نوشته شده بدین معنی بکار رفته است.در ایران از سال 1281 یا 1282 ق با احداث خیابان ناصریه یا ناصری،کار«خیابانکشی»به معنای مورد بحث آغاز میشود و نیز در سفرنامهء ناصر الدین شاه به کشورهای اروپایی که در سال 1290 ق نوشته شده است نویسنده برای نخستین بار-ولی تنها چند بار-لفظ«خیابان»را معادل کلمات avenue و street بیتوجه به اختلاف معنی این دو کلمه بکار برده در حالی که وی در اکثر موارد در همین سفرنامه مانند نویسندگان سفرنامههای پیش از این تاریخ کلمهء«کوچه»را بجای«خیابان»و معادل دو کلمهء اروپایی مذکور در فوق استعمال کرده است.
اکنون بحث در این باب را در دو قسمت تعقیب میکند:یکی در مورد سابقهء احداث«خیابان»به معنای موردنظر در ایران،و دیگری دربارهء بکار رفتن این کلمه(معادل دو کلمهء فرنگی مزبور)در سفرنامههای ایرانیان.
الف-سابقهء احداث«خیابان»به معنای جدید در ایران
قدیمیترین خیابانهای ایران(تقریبا معادل دو کلمهء فرنگی مورد بحث)متجاوز از یک صد سال پیش در تهران احداث گردیده است.خوشبختانه دربارهء این خیابانها اطلاعات بیشتری در اختیار داریم و آثاری نظیر المآثر و الاثار،مرآت البلدان،روزنامهء ایران،روزنامهء شرف متعلق به آن عصر و سفرنامههای خارجیان و نیز کتابهایی که برخی از محققان معاصر نوشتهاند مانند:طهران در گذشته و حال،تاریخچهء ساختمانهای ارگ سلطنتی ایران و راهنمای کاخ
گلستان،ما را به نحوهء احداث این خیابانها در تهران آشنا میسازد.
قبلا لازم میداند به این موضوع اشاره کند که در نقشهء دار الخلافهء تهران«که در ماه جمادی الاولی سال 1275 ق ترسیم گردیده و اینک موجودست از«خیابان»نامی برده نشده. در این نقشه در تقسیمات شهر تهران فقط کلمات:محله،تکیه،باغ،بازارچه،بازار، میدان،گذر،چال،دروازه،خانه،سبزه میدان،پامنار،سرچشمه،مسجد،آب بکار رفته است[lxxv].و ظاهرا چند سال پس از این تاریخ برای اولین بار موضوع احداث خیابان در پایتخت مورد توجه قرار گرفته.سابقهء امر از این قرار است که ناصر الدین شاه پیش از آنکه در سال 1290 ق از کشورهای اروپایی بازدید کند و پیشرفتهای این ممالک را به چشم ببیند، ظاهرا از آبادانی و ترقی این کشورها کموبیش اطلاعاتی بدست آورده و در صدد بود است دست به کارهای تازهای بزند و از جمله چهرهء شهر تهران را تغییر بدهد.از کارهای اوست در این مورد احداث میدان توپخانه(میدان سپه)در شمار ارگ سلطنتی در سال 1281 ق[lxxvi] و نیز شروع ساختمان پنج طبقهء شمس العماره-به تقلید ساختمانهای بلند کشورهای اروپایی-در سال 1282 و اتمام آن در سال 1284 ق[lxxvii].وی همچنین در سال 1281 ق[lxxviii] یا 1282 ق[lxxix]فرمان داد خندق شرقی ارگ سلطنتی را پر کنند و بر روی آن از میدان توپخانه تا دهانهء بازار خیابانی بوجود بیاورند که آن را به نام او«خیابان ناصری»یا «خیابان ناصره»(خیابان ناصر خسرو)نامیدند[lxxx].ظاهرا سال 1281 یا 1282 آغاز کارست.چه در روزنامهء ایران میخوانیم که پر ساختن این خندق در 1285 به اتمام رسیده است[lxxxi]ولی چون تا سال 1289 کار این خیابان سر و سامانی نیافته بوده است،در این سال تکمیل و تنظیف آن را به امین حضور واگذار میکنند.[lxxxii]
از طرف دیگر براساس نوشتهء مؤلف المآثر و الاثار کار نوسازی و توسعهء اساسی شهر تهران در روز یازدهم شعبان 1284 ق با تشریفات رسمی انجام شده است.بدین ترتیب که پس از اتمام مطالعات لازم،در روز مذکور ناصر الدین شاه با زدن کلنگ نقرهای به زمین عملیات توسعهء پایتخت را افتتاح میکند.با این کار دور شهر به سه فرسنگ و نیم میرسد و برای آن دوازده دروازه در نظر میگیرند[lxxxiii].گویا پس از این تاریخ است که پر کردن خندقهای غربی و جنوبی ارنگ سلطنتی نیز آغاز میشود.خیابان جلیلآباد(خیابان خیام)بر روی خندق غربی ارگ سلطنتی[lxxxiv]،و خیابان جباخانه که خیابان تختهپل یا میدان تختهپل نیز نامیده میشده(خیابان بوزوجمهری بین خیابانهای ناصر خسرو و گلوبندک)بر روی خندق جنوبی ارگ مذکور[lxxxv]،خیابان لالهزار(که امروز نیز به همین نام خوانده میشود)[lxxxvi]،خیابان ایلخانی یا علاء الدوله(خیابان فردوسی جنوبی)در شمال میدان توپخانه[lxxxvii]،خیابان
مریضخانه(خیابان سپه)در غرب میدان توپخانه[lxxxviii]،خیابان چراغ گاز(خیابان برق یا خیابان امیر کبیر)[lxxxix]در شرق این میدان و خیابان باب همایون(-خیابان الماسیه،خیابان دولت، دالان بهشت)[xc]در جنوب میدان توپخانه و به موازات خیابان ناصریه در آن روزگار احداث میگردد.
با آنکه به پر کردن خیابان شرقی ارگ سلطنتی و احداث خیابان ناصریه در سال 1281 یا 1282 اشاره شد است نوشتهاند:خندق غربی ارگ سلطنتی زودتر از خندقهای شرقی و جنوبی ارگ پر شده،و در نتیجه خیابان جلیلآباد زودتر از خیابانهای ناصریه و جباخانه احداث گردیده است ولی چون به اندازهء دو خیابان دیگر شهرت نداشته کمتر از آن نامی برده شده است.[xci]
اینک بیمناسبت نیست دربارهء خیابان ناصریه یا ناصره(-کوچه و خیابان شمس العماره)که ظاهرا مهمترین خیابان عصر ناصر الدین شاه بوده است نیز توضیحی داده شود.
در روزنامهء ایران سال 1294 ق میخوانیم:
«…دیگر کوچه و خیابان شمس العماره ا ست که بهترین بناها و بهترین کوچههای طهران میباشد.این کوچه یک دروازه از آخر باغ و عمارت بادگیر و شمس العماره دارد که اغلب اوقات اعلیحضرت شاهنشاه… از این در سوار شده به تفرج میروند.طرفین کوچه درختهای میوهدار و چنار و غیره کاشتهاند و محجرها و سیمها دارد.وسط کوچه محل عبور کالسگه و سوار،و جنبین محل عبور پیاده است.چراغهای چودنی(-چدنی) در طرفین نصب است که همه شب روشن میباشد و صبح و عصر محل گردشگاه عامه است و از هر طبقه مردم در آنجا الی سه ساعت از شب رفته، مشغول گردش هستند.طرف راست کوچه دکاکین و خانههای مردم و طرف چپ دیوار قلعهء ارگ…»[xcii]
دوازده سیزده سال پس از این تاریخ،در روزنامهء شرف توضیحات بیشتری دربارهء این خیابان که از آغاز احداث آن در حدود یک ربع قرن میگذشته ا ست،میخوانیم:
«عمارت مبارکهء رفیع البنای شمس العماره…در اینجا مستغنی از ذکر و وصف است خیابان مشجر طولانی با صفایی که در پای این عمارت واقع و موسوم به خیابان ناصری است که از جنوب به شمال ممتد و منتهی… اکنون از خیابانهای ممتاز و بلکه از تفرجگاهها عمومی شهر دار الخلافه است نیز بینیاز از توصیف و تعریف میباشد…و نظر به حسن منظر و
شایستگی موقع و فسحت فضای این میدان و خیابان چراغان و آتشبازی دولتی و جشنهای لیالی اعیاد چندی است که در این میدان مهیا و برپا میشود.»[xciii]
توضیحات مؤلف کتاب المآثر و الاثار در مورد خیابانهای تهران یا به قول وی«خیابانات»تهران در حدود سال 1306 ق ما را به وضع خیابانهای آن روزگار بیشتر آشنا میسازد:
«و دیگر خیابانهای داخلهء دار الخلافه است که چهار خط آن بشکل مربع ابنیهء ارگ مبارک را در میان گرفته و مربع دیگر بهزاران بار از آن بزرگتر خود شهر تهران قدیم را احاطه کرده است و از این هشت خط مزبور خیابانهای دیگر بریده و به جمیع دروازههای دوزدهگانه دار الخلافهء ناصره کشیده شده است و خطوط خیابانهای مستحدث دیگر نیز از خلاف محلات اخراج شده با اینها تصادف میکند و تقاطع مینماید و بر دو کرانهء غالب این دو شوارع بیشمار را از دو جا غرس اشجار شده و حفر انهار گردیده است.آنگاه خط خیابان را از دو دروازه جنوبا و شمالا بیرون بردهاند از سمت جنوب به قصبهء مشهد عبد العظیم علیه التحیة و التکریم برکشیدهاند و از سمت شمال به جمیع نقاط مهمه…. بگذرانیدهاند.از طرفین این همه راه اشجار و میاه و لطف هوا و فرط صفا و شمیم گلها و ریحانها و نسیم باغها و بستانها عابرین را چنان منبسط و تر دماغ میدارد که خود رهنوردی و بیابانگردی کیفیت نزهت بوستان و باغ میبخشد و مابین تمام این خطوط خیابانات بیرونی و درونی به دست مهندسان چابک و …معابر عامهء ممالک اروپا شوسه شده است.همه جا عراده میرود و کالسگه میگردد و در بعضی از خیابانهای داخله چراغ گاز و برق نیز ایجاد شد است و محض تنظیف و تصفیهء خیابانهای شهر هر ساله تقریبا شش هزار تومان نقد و جنس از جانب دولت جاوید اکتساب صرف عملهء احتساب میشود.»[xciv]
از مطالب مذکور در فوق روشن میشود که لفظ«خیابان»در عصر ناصر الدین شاه،چنان که قبلا اشاره شد،هنوز کاملا به معنی امروزی آن و معادل دو کلمه avenue و street بکار نمیرفته است گرچه برای نخستین بار به معنای رایج امروزی آن بسیار نزدیک شده است.
از یک طرف جنبهء تفرّجگاه در خیابانهای مورد بحث بخصوص در خیابان ناصریه کاملا به چشم میخورد،خیابان در ناحیهء کاملا غیر مسکونی و بر روی خندقها احداث گردیده است،در دو طرف هر خیابان درختهای میوهدار و سایهدار غرس کردهاند،و در هر دو سوی آن
یک جوی آب نیز ساختهاند،بدیهی است از این خیابانها برای رفتوآمد پیاده و سوار و کالسگه و امثال آن نیز استفاده میشده است.تابلوهای نقاشی و عکسهایی که از برخی از خیابانهای مورد بحث ناصر الدین شاه موجودست مؤید مطالبی است که در این باب گفته شد[xcv].از طرف دیگر معلوم میشود نویسندگان این عصر با لفظ«کوچه»بیشتر از کلمهء«خیابان»(- avenue یا street )مأنوس بودهاند و به همین جهت است که در چند مورد کلمات«کوچه»و«خیابان»را باهم-برای یک محل-ذکر کردهاند مانند:
«دیگر کوچه و خیابان شمس العماره است که بهترین بناها و بهترین کوچههای طهران میباشد…وسط کوچه محل عبور کالسگه و سوار و جنبین محل عبور پیاده است…صبح و عصر محل گردشگاه عامه است… طرف راست کوچه دکاکین و خانههای مردم است و طرف چپ دیوار قلعهء ارگ.»[xcvi]
«دیگر از بناهای بسیار معتبر و با زینت میدان توپخانهء جدید میباشد… شش دروازه و سردر دارد که هریک به کوچههای معروف وسیع میرود… دیگر کوچه و خیابانی است که از دروازهء شرقی میدان توپخانه ابتدا میشود»[xcvii].(مقصود از کوچههای شش گانه:خیابانهای ناصریه،الماسیه، چراغ گاز،لالهزار،علاء الدوله،مریضخانه است،و کوچه و خیابان دروازهء شرقی نیز همان خیابان چراغ گازست).
موضوع قابل توجه دیگر آن است که در همین دوره لفظ«خیابان»خاص همین خیابانهای جدید الاحداثی است که در تهران با مشخصات بالا ساخته شده،چه در مورد راههای موجود در داخل دیگر شهرها نظیر شیراز و بوشهر نویسندهء کتاب المآثر و الاثار فقط کلمهء«شارع»را بکار برده است:
«ساختن و سنگفرش کردن جمیع شوارع شهر شیراز.در سنهء هزار و دویست و نود و نه…»،«سنگفرش جمیع شوارع شهر بوشهر به مباشرت حاجی محمد مهدی ملک التجار فی التاریخ…»[xcviii]
ب-«خیابان»در سفرنامههای ایرانیان:
در مسیر طالبی،سفرنامهء میرزا صالح شیرازی و چهارفصل میرزا فتاح خان گرمرودی که بین سالهای 1219 تا 1254 ق نوشته شده،کلمهء«خیابان»معادل avenue و street بکار نرفته است.نویسندگان این سفرنامهها بجای«خیابان»به این معنی که در سفرنامههای متأخر کموبیش مورد استفاده قرار گرفته است کلمات دیگری بکار بردهاند که در صفحات
بعد به آنها اشاره خواهد شد.
اینک سفرنامههایی را که از سال 1290 ق به بعد نوشته شده است از نظر استعمال لفظ «خیابان»معادل دو کلمهء اروپایی مذکور در فوق مورد بررسی قرار میدهد:
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،سال 1290 ق
خواننده از مطالعهء این سفرنامه که ناصر الدین شاه به هنگام مسافرت به اروپا و بازدید از کشورهای روسیه،آلمان،بلژیک،انگلستان،فرانسه،ایتالیا و اطریش و…نوشته است در مییابد که وی لفظ«خیابان»را علاوه بر معنی راهی که در باغها برای عبور میساختهاند در سه چهار مورد هم مترادف کلمات avenue و street بکار برده که از آن جمله ا ست:
هنگام ورود به شهر پاریس:«وزراء و غیره دم گار حاضر بودند.آمدیم بیرون با مارشال و وزیر خارجه تعریف شد.خیابانی بود که فرش کرده و زینت زیادی داده بودند مسافتی را پیاده رفتیم…تا رسیدیم به کالسگه اسبی،من و…به راه افتادیم…الی کرلژیسلاتیف Corps Legislatif که منزل ما را معین کرده بودند…از بواد و بولن عبور شد که خارج قلعه است.دوباره داخل قلعهء شهر شده از خیابان وسیعی که موسوم است به Avenue de la Grand Armee عبور کرده به آرک(دوتر لیومف)رسیدیم…بعد برخاسته سوار کالسگه شده داخل خیابان شانزده الیزه Champs Elysees شدیم بسیار باصفا و وسیع است از همه این خیابانها که عبور شد طرفین درختهای خوب کاشتهاند و خانههای قشنگ با شکوه ساخته و رسیدیم به پلاس دولا کونکرد Place de la Concord .»ص 2-131
«پاریس شهری است بسیار قشنگ…در شهر گردش کردیم از کوچهء ریولی و از خیابان سباستیون که از کوچههای معروف است…»ص 133
در آلمان:«ما داخل قصبهء مزبوره شدیم بسیار آباد و دکاکی معتبر و جمعیت زیاد دارد از آنجا گذشته به خیابان بسیار خوبی رسیده راندیم به طرف شهر ویزباد.خیابان سه معبر داشت وسط برای کالسگه بسیار عریض یکی برای سواره و دیگری پیاده.»ص 64
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،سال 1295 ق
«اصل مکانیّت آرکتر ییونف طوری است که دوازده کوچه و خیابان بسیار معتبر پاریس منتهی به میدان این بنا میشود و چراغهای این کوچهها جمیعا با جمعیت میان آنها طوری عجیب بنظر میآمدند خاصه از یک طرف
خیابان وسیع شانزالیزه الی میدان پلاس دلاکونکرد و از طرف دیگر خیابان راه بوادوبولون.»ص 187
«ما از دم کلیسای سنت اگوستا که ناپلیون سیّم ساخته است و از بولوار عثمان…این عثمان در عهد ناپلیون سیّم بیگلر بیگی کری شهر پاریس را داشته.این کوچه و خیابان را او ساخته و به اسم او نامیده میشود.»ص 188
از مثالهای مذکور در این دو سفرنامه چند نکته در مورد صفت عمومی این گونه«خیابان»ها جلب توجه میکند:
الف-در اکثر موارد خیابان معادل avenue بکار رفته ا ست(خیابان گران آرمه، خیابان شانزالیزه،خیابان سباستیون).
ب-این خیابانها با صفا و وسیع و مسطح است و در طرفین آنها درخت کاشتهاند.
ج-این خیابانها دارای سه قسمت(معبر)است یکی عریض در وسط برای کالسگه،و دو معبر دیگر در طرفین با پهنای کمتر برای عبور پیادگان.
د-نکتهء بسیار مهم دیگر آن است که ناصر الدین شاه هم مانند نویسندگان دورهء قاجاری هنوز بین«کوچه»و«خیابان»و«بولوار»اختلاف چشمگیری قائل نیست چه نوشته است:
«پاریس شهری است بسیار قشنگ…در شهر گردش کردیم.از کوچهء ریولی و از خیابان سباستیون که از کوچههای معروف است…».
«ما از دم کلیسای سنت اگوستا که ناپلیون سیّم ساخته است و از بولوار عثمان…این عثمان در عهد ناپلیون سیّم منصب…را داشته و این کوچه و خیابان را او ساخته است و به اسم او نامیده میشود».
همانطوری که اعتماد السلطنه نیز در روزنامهء ایران سال 1294 ق از«کوچه و خیابان شمس العماره»یاد کرده[xcix]،و مظفر الدین شاه هم در سفرنامهء سال 1317 ق خود چنانکه در صفحات بعد خواهد آمد،به تقسیم«زمین کوچه و خیابان بر سه قسمت»در شهر پاریس اشاره کرده است.چنین مینماید که استعمال کلمهء«خیابان»به معنی avenue و street و boulvard تا زمان نگارش این سفرنامهها هنوز اختصاص نیافته بوده و بهمین جهت است که نویسندگان این دوره بیشتر کلمهء«کوچه»را معادل این سه کلمهء اروپایی بکار بردهاند.
*از سفرنامهء حاجی پیرزاده
حاجی پیرزاده در سفرنامهء خود«در شرح خیابانها و کوچههای پاریس لفظ«خیابان»را
معادل دو کلمه avenue و boulvard ،و کلمهء«کوچه»را معادل rue آورده و بدقت اختلاف آنها را با یکدیگر ذکر کرده است:
«بعضی خیابانها که عرض آن پنجاه ذرع و شصت ذرع است و دو ردیف درخت دارد آن را بلوار میگویند،و بعضی خیابانها که بقدر صد ذرع و هفتاد ذرع عرض دارد و چهار ردیف درخت در آن نشانیدهاند آن را اونو میگویند و بعضی کوچهها که بیست ذرع و پانزده ذرع و ده ذرع عرض دارد آن را رو یعنی کوچه میگویند.ولی در این کوچهها درخت ننشانیدهاند.وسط خیابانها راه کالسگه است و کنار دیوارهها راه پیاده روست و پای درختها نیز راه پیادهرو ساختهاند و در بعضی فاصلهء درختها نیمکتها گذاردهاند…و در بعضی خیابانها برای رفتن و آمدن شش نوع راه پیادهروست از یک طرف کوچه راه پیادهرو پای دیوار عبور میکند و نیز پای دو ردیف درخت دو راه پیادهروست و طرف دیگر کوچه نیز به همین طورست.»ص 190
بعلاوه حاجی پیرزاده در قصیدهای که در سال 1304 ق در وصف پاریس به مطلع:
چشم بگشا بیا ببین انوار سوی پاریس از در و دیوار
سروده نیز الفاظ مورد بحث را بکار برده است:
کوچههایی همه چو باغ ارم هر طرف برنشسته سرو و چنار در خیابان و کوچهها بینی کرسی و صندلی دویست هزار همه کالسگههای پر دلبر همه واتورها پر از دلدار… ز اول شهر تا به آخر شهر در خیابان و کوچه و بلوار گوییا حجلهای ز قصر بهشت میبرندش همی یمین و یسار گفتم این شعرها مه شعبان سال هجری هزار و سیصد و چهار[c]
*سفرنامهء مظفر الدین شاه
پس از گذشت مدتی قریب بیست و هفت سال از تاریخ نگارش اولین سفرنامهء اروپای ناصر الدین شاه،مظفر الدین شاه در سفرنامهء خود کلمهء«خیابان»را عموما به معنایی که امروز نیز در ایران متداول است،و معادل دو کلمهء فرنگی مورد بحث بکار برده،چه در شهرهای ایران و چه در شهرهای اروپایی،باستثنای چند مورد معدود که مانند سفرنامههای قبلی لفظ«خیابان»را بجای«خیابان»آورده است[ci].اینک چند مثال از این سفرنامه:
در پاریس:«خلاصه از میدان شاتادون گذشته به کوچهء یهبینبر رسیدیم و از آنجا به بولوار هوسمان که خیابان بزرگ معروفی در پاریس است رسیده عبور کردیم.»ص 131
«از خیابان بوادوبولن و شانزالیزهء معروف گذشتیم…وارد عمارت دولتی الیزه شدیم که این خیابان به اسم این عمارت موسوم است».ص 131
در تهران:«سوار کالسگه شدیم از دروازهء باغ شاه الی میدان توپخانه تمام اطراف خیابانها را با قالیها و قالیچههای ممتاز و بیرقهای شیر و خورشید الوان مزین کرده بودند.چندین طاق نصرت هم در کمال امتیاز و شکوه و زینت ساخته بودند.درهای خانههای هریک از محترمین هم که…در عرض خیابان واقع بود زینتهای مخصوص…شده بود…جمعیت مردم هم از مرد و زن در اطراف خیابان و بالای بامها بقدری جمع شده بودند که مافوق نداشت…تا وارد میدان توپخانه شدیم…و قشون حاضر رکاب را بترتیب بسیار منظم صحیحی در اطراف خیابان تا درب همایون گذارده بودند،ص 255».[cii]
کلمات فارسی معادل avenue و street پیش از رواج لفظ«خیابان»
اکنون که روشن گردید لفظ«خیابان»تقریبا معادل کلمات فرنگی avenue و street از حدود سال 1281 یا 1282 ق به بعد در زبان فارسی بکار رفته است،بد نیست ببینیم سیاحان و مسافران ایرانی که در یک دورهء هفتاد ساله(از 1219 تا 1290 ق)شهرهای بزرگ اروپا نظیر پطرزبورغ،برلن،ورشو،پاریس،لندن،رم و امثال آن را دیدهاند و از avenue و street و boulvard های معروف آنها بصورت یک مسافر عادی شرقی یا با تشریفات خاص درباری گذشتهاند،در برابر این کلمات فرنگی،چه لفظ یا الفاظی را بکار بردهاند.مطلب قابل توجه آن است که در مسیر طالبی،سفرنامهء میرزا صالح شیرازی در برابر این کلمات خارجی فقط لفظ«کوچه»یا«راسته»،و در چهار فصل میرزا فتاخ خان گرمرودی کلمات«کوچه و بازار»و گاه«بازار غیر مسقف»بکار رفته است.در حالی که چنانکه گذشت میدانیم این سه تن با لفظ«خیابان»نیز مأنوس بودهاند و آن را در سفرنامههای خود به معنایی دیگر استعمال کردهاند.البته در سفرنامههای مکتوب به سال 1290 ق به بعد نیز چنانکه قبلا اشاره شده کموبیش«کوچه»به همان صورتی که در سه سفرنامهء مذکور آمده است،بکار رفته است.برخی از نویسندگان سفرنامهها توضیحات دقیقی در باره«کوچه»،«راسته»و«کوچهبازار»های مهم شهرهای اروپایی دادهاند که کاملا با دو کلمهء فرنگی avenue و street تطبیق میکند.به مثالهای زیرین توجه فرمایید:
کوچه
*از مسیر طالبی
در لندن:«کوچههای لندن اکثر وسیع،مفروش به سنگ مسطح منقسم بر
سه راه است:وسط برای«کوچ»و سوار،در هر دو جانب برای پیادهها،حاملان محافه و کشندگان عرادهء…به زبان انگلش«و هیل بره» ( Wheelbarrow ،چرخ دستی)نامند با مردم رفتار کنند.وسطی را محدب سازند تا آب باران نایستد.هر دو طرف آن در محل پیوستگاه آن،تحدیب به راه پیاده،جویی ساختهاند که در موسم گرما آب نهر در آن گشاده آبپاشی کوچه مینمایند.دکانها بسیار باصفا،خوش ساخت،پیش گشاده،مشتمل بر اورسیهای آینهدار،طریق چیدن اشیاء…»ص 185
«…و در شب چراغان کثرت خلایق از راجل و کوچ سوار آنقدر میشود که در کوچههای عمده چون بان استریت( Bond street )و سنت جمز استریت( St.Jamess street )که خانهء پادشاه در آن است و پلمل ( Pall Mall )محل اقامت ولیعهد،اکسفرد رود( Oxford Road ) و غیره در یک ساعت زیاده از یک تیر پرتاپ راه نتوان رفت.»ص 8-217
در پاریس:«در کنار کوچههای وسیع،چون بلوار پرس(-پاریس) درختان سایهدار نشاندهاند،ص 323».[ciii]
*از سفرنامهء میرزا صالح شیرازی
در لندن:«اما کوچههای لندن اکثر موافق قرینه ساختهاند به این معنی که خانههای قرینه به یکدیگرند و دیوارها را آجرکاری کردهاند و در دهنهء هر کوچه و محله را نوشتهاند…و کوچهها به حدی فراخ است که در اکثر کوچهها چهار گاری به پهلوی یکدیگر میتوانند رفت و دو طرف کوچهها را سنگکاری کردهاند که مردم راه روند و در میانهء کوچهها گاری و بارکش و اسب میگذرد.و از هر طرف کوچه به فاصلهء شش ذرع الی ده ذرع چراغی در فانوس شیشه در بالای در وی گذراردهاند،ص 286».[civ]
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،سال 1290 ق
در پطرزبورغ:«خلاصه دست به دست امپراطور داده پیاده به راه افتادیم… از ابتدای کوچهء معروف به نوسکی Newski که کوچهء بسیار عریض طولانی است وارد شدیم.طرفین کوچه عمارت سه مرتبه و پنج…».ص 26
در برلن:«…اعلیحضرت امپراطور را که سوار کالسگهء روبازی شده از کوچهء وسیعی که طرفین آن همه از درختهای کهن و گل سفید وخوشه بسته و همه جا سنگفرش و وسیع و اطراف همه خانه بود گذشتیم…کوچه وسیعی
بود طرفین عمارت عالی چند مرتبه.یک ستونی دیده شد که تازه به یادگار فتح فرانسه میسازند.»ص 46
در پاریس:«از بوادوبولون الی آخر شانزالیزه،هفت قطار کالسگهء بود و همچنین در سایر کوچهها کالسگهء زیاد به نظر میآمد،ص 144».[cv]
*از سفرنامهء ناصر الدین شاه،سال 1295 ق
در این سفرنامه نیز در موارد متعدد کلمهء«کوچه»بجای avenue و street بکار رفته است.[cvi]
*از سفرنامهء مظفر الدین شاه
در فرانکفورت:«الحق راه دیگر از این باصفاتر نمیشود و شهر فرانکفورت که راهآهن از وسط آن میگذرد شهر بسیار عظیمی است.و در حال عبور ترن از میان شهر تماشای کوچهها و عمارات قشنگ و عبور و مرور اهالی از کوچهها با درشکه و کالسگه و اتومبیل…بقدری لذت داشت…،ص 78».[cvii]
راسته
*از مسیر طالبی
در پاریس:«از جمله امکنهء لطیفهء پرس(پاریس)یکی بولوار است.و آن راستهای وسیع با فضای دور تا دور شهر قدیم،بر طریق لندن منقسم است بر سه راه:وسطی…برای کوچ…طرفین برای پیاده.هر دو کنار راه پیاده درختهای موزون برای سایه نشاندهاند چنانچه چهار قطار به یکبارگی در نظر مرئی میشود…»ص 309
در کیپ:«اشراف…بر کوچ و اسبها در این راسته تردد و اکتساب هوا مینمایند.»ص 31
«جمیع خانهها از خشت و آهک…راستههای وسیع بیپیچ و خم، مفروش از خشت بزرگ است،و به دررو آب،مثل جوی هموار از سنگ، اکثر در وسط،و بعضی جا،هر دو طرف راسته گذاشته،که آب مستعمل شهر از آن راه به دریا میریزد و در موسم باران اثر گل و لا مطلقا معلوم نمیشود. کنار جویها در بعضی کوچهها هر دو طرف قطار درختان که سایر بر در خانههای مردم انداخته است…،ص 32».[cviii]
کوچه و بازار،بازار غیر مسقّف
*از چهار فصل گرمرودی
در پاریس:«عمارات و خانههای مردم شش مرتبه و پنج مرتبه…و بعضی …نه مرتبه بوده همه مشرف به بازار و کوچه و میدان و باغچه میباشد به وضعی که در اکثر عمارات مرتبهء اول و دوم از دو طرف کوچه و بازار حجرات و دکاکین اصناف است و مرتبههای فوقانی خانهء مردم…که از میان کوچه و بازار هرکس عبور نماید هرچه در دکان است همه بر وجه زیبا نمایان است.»ص 807
«اگرچه بازار شهر مسقّف نیست مگر در بعضیها محض برای زینت و اظهار هنر و حسن صنعت به آئینهکاری و بلورسازی و نقاشی مسقف نمودهاند.»ص 807
خیابان:چمن به معنی تپهء گل و باغچه،و نیز گلزار(بیشتر رایج در زبان ادبی فارسی زبانان شبه قارهء هند) در فرهنگهای فارسی که تا دههء اول قرن چهاردهم هجری تألیف شده است یکی از معانی«خیابان»را«چمن»(-کیاری به زبان هندی)نوشتهاند.اینک چند شاهد:
از اقبال لاهوری:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما
*
سراغ او ز خیابان لاله میگیرند نوای خون شدهء ما،ز ما چه میجویی؟
*
زندگی بر جای خود بالیدن است از خیابان خودی گل چیدن است[cix]
از غالب دهلوی:
بیا و از پی گستردن بساط نشاط ز خار و خاشه بپرداز باغ و بستان را ترا به شیوهء مشاطگی است آن خوبی که جا به دیدهء خوبان دهی خیابان را
*
جلوه در طالع خاشاک من افتاد زبون شد غلط جادهء گلخن،به گلستان رفتیم کاش میسوختم و داد فنا میدادم شرم بادا که بدان تازه خیابان رفتم109
از شبلی نعمانی:
هیچ جای ز گل و لاله تهی نتوان یافت پای دیوارا گر هست و گر سقف سراست
جاده را خود ز خیابان نتوان کرد تمیز بس که گل صفزده سر تا سر او از چپ و راست[cx]
بعلاوه به نظر بنده کلمهء«خیابان»که در نام بعضی از کتابها(به زبان اردو یا فارسی) بکار رفته نیز به معنی گلزار،باغچه،تپهء گل،و یا راهی است که در باغها سازند.نام برخی از این کتابها عبارت است از:خیابان گلشندری[cxi]،خیابان فارسی[cxii]،خیابان عرفان[cxiii]، خیابان گلستان[cxiv]،خیابان انیس[cxv]،خیابان شرح گلستان[cxvi]،خیابان فردوس[cxvii].
فرهنگهای فارسی و لفظ«خیابان»
با آنکه چند قرن است کلمهء«خیابان»در آثار منظوم و منثور فارسی در ایران و شبه قارهء هند به معانی گوناگون بکار میرود،جای شگفتی است که این لفظ در هیچ یک از فرهنگهای فارسی به فارسی قدیمی،حتی در بیشتر فرهنگهای قرن یازدهم و دوازدهم و نیمهء اول قرن سیزدهم هجری مانند مدار الافاضل(1001 ق)،فرهنگ سروری(1008 ق)،مجمع الفرس(1028 ق)،فرهنگ جهانگیری(1035 ق)،فرهنگ رشیدی(1077 ق)،سراج اللغة(1169 ق)،غیاث اللغات(1242 ق)،خیابان گلشندری(1282 ق)و امثال آن نیامده است.بدین ترتیب بدیهی است که نمیتوان این لفظ را در کتابی مانند لغت فرس اسدی یا کتابهای معتبر لغت عربی به فارسی نظیر دستور الاخوان،المرقاة،البلغة و مقدمة الادب زمخشری نیز یافت.
این کلمه تنها در چند فرهنگ فارسی متأخر بدین شرح آمده است:
در برهان قاطع(1062 ق)،در ذیل کلمهء«روش»به لفظ«خیابان»اشاره گردیده است:«روش-…و خیابان و راهرو میان باغ را هم گفتهاند.»
بهار عجم(1156 ق)و«خیابان:راهی که در میان چمنها باشد.خیابانبندی کردن: راست ساختن خیابان به رسم معهود.ارادت خان واضح[cxviii]:
نقش چون بستند او را از دلم برداشتند خوش خیابان بندیی کردند در بستان ما»
فرهنگ انجمنآرای ناصری(1287 ق)هم در ذیل کلمهء خیابان آورده است: «گذرگاههایی که میان باغچهها و درختها به طول و عرض باغ ترتیب دهند در برابر یکدیگر:
یکی باغ مانندهء آسمان خیابان آن چون ره کهکشان»
*
دل من باغبان عشق و تنهایی گلستانش ازل دروازهء باغ و ابد حد خیابانش
مؤلف ضرور المبتدی(1288 ق)دربارهء این کلمه نوشته است:«حاشیهء چمن و نیز چمن که به هندی کیاری گویند».توضیح آنکه کیاری Kyari در زبان هندی به معنی تپهء
گل و باغچه( fkower bed )است.
در فرهنگ انندراج(1306 ق)به فارسی بودن این کلمه اشاره شده و آن را«راهی که در میان صحن چمنها باشد»معنی کرده است،و سپس ترکیب«خیابانبندی کردن»را به معنی«راه راست ساختن خیابان به رسم معهود»دانسته و مصراع ارادت خان واضح«خوش خیابانبندی کردند در بستان ما»را بعنوان شاهد آورده است.
بطوری که ملاحظه میشود فقط در چند فرهنگی که از نیمهء قرن یازدهم تا دههء اول قرن چهاردهم هجری در ایران و شبه قارهء هند تألیف شده لفظ«خیابان»مذکورست آن هم فقط به دو معنی:
1-گذرگاه و راهی در میان باغچهها و درختان و صحن چمن.
2-چمن(-کیاری هندی).
البته در فرهنگهایی که در پنجاه سال اخیر تألیف شده است مانند فرهنگ نظام،فرهنگ نفیسی ناظم الاطباء،لغتنامهء دهخدا،فرهنگ معین و امثال آن به برخی از دیگر معانی این کلمه یعنی:راه عریض و هموار،شارع،هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد…و نیز ترکیبات آن مانند:خیابانبندی،خیابانسازی،خیابان گرد، خیابانگردی…اشاره کردهاند.
«خیابان»چگونه کلمهای است؟
آیا«خیابان»کلمهای است فارسی آنچنان که بعضی از فرهنگنویسان نوشتهاند؟[cxix] اگر فارسی است ریشهء آن چیست؟شادروان دکتر محمد معین که در«فرهنگ فارسی»خود ریشهء بسیاری از کلمات را آورده است،دربارهء کلمهء«خیابان»فقط به این نکته اکتفا کرده که این لفظ«اسم»و معادل است با«خیاوان»،و بعد«خیاوان»را هم به«خیابان»ارجاع داده است.در لغتنامهء دهخدا علاوه بر آنچه در بهار عجم،فرهنگ انجمنآرای ناصری، فرهنگ انندراج،فرهنگ نفیسی ناظم الاطباء آمه است و ذکر چند معنی دیگر این کلمه با عنوان«یادداشت مؤلف»،سخنی دربارهء اصل و ریشهء کلمه«خیابان»گفته نشده است.
در آغاز این مقاله اشاره کردم که برخی از فاضلان پاکستانی در ضمن مذاکره با بنده،«خیابان»را لفظی در مقابل و ضدّ کلمهء«بیابان»میدانستنتد.با این پندار که لفظ «بیابان»مرکب است از سه جزء:بی+آب+آن.و میگفتند«بیابان»به دشت وسیع بی آب و علف اطلاق میشود و«خیابان»که ضدّ آن است به گلزار و چمن.گرچه«خیابان» چنانکه در صفحات پیشین گذشت در اکثر موارد با درخت و گل چمن و آب و سرسبزی و صفا و طراوت همراه است ولی تا از طرف صاحبنظران دلایل قطعی ارائه نگردد اظهارنظر
دوستان پاکستانی را تنها در حد وجه اشتقاق عامیانه برای کلمات«بیابان»و«خیابان» میتوان مورد توجه قرار داد.ضمنا اظهارنظر استاد فقید سعید نفیسی را دربارهء کلمهء«خیابان» باید با احتیاط تلقی کرد:
«این کلمه در اصل نام یکی از آبادیهای متصل به شهر هرات بوده که کم کم جزو شهر شده است.اولین بار که یک شارع پهن و بزرگ در ایران ساخته شده در آنجا بوده و چون نام آبادی«خیابان»و«خیابان هرات»بوده،در هر جا که چنین شارع بزرگی ساختهاند به آن«خیابان»گفتهاند.خیابان در اصل از دو کلمهء«خوی»و«خی»به معنی عرق و اشک و ترشح مایعات و کلمهء«آب»ساخته شده و«خوی آب»یا«خی آب»به معنی جایی که آب از زمین میجوشد و ترشح میکند.الف و نون آخر آن الف و نونی است که در آخر بسیاری از نامهای جغرافیایی و آبادیهای ایران آمده است مثل رادکان و اردکان و رازان و تهران و شمیران.در آذربایجان هم نام سابق شهر کوچکی که اسم آن اکنون مشکین شهرست از قدیم«خیاو»بوده است و این کلمه نیز از«خوی»و«خی»و«او»که همان«آب»باشد ساخته شده است و«خیاو» نیز به معنی جایی است که آب از زمین میجوشد.»[cxx]
بههرحال برای دست یافتن به ریشه و ساختمان کلمهء«خیابان»،ممکن است توجه به موضوعهای زیرین برای اهل فن بیفایده نباشد:
1-در ضبط این کلمه بعنوان نام بلوکی از بلوکات شهر هرات-از قرن پنجم تا نهم هجری-چنانکه در صفحات پیش بدان اشاره گردید-تغییرات زیر دیده میشود:
الف-در نیمهء قرن پنجم هجری در نسخههای مختلف تاریخ بیهقی:خدابان، خدایان،خداهان.
ب-در نیمهء اول قرن هفتم هجری در معجم البلدان یاقوت:خذبان.
ج-در ربع اول قرن نهم،در کتاب جغرافیای حافظ ابرو و کتب دیگر:خیابان.
تبدیل«د»به«ذ»و«ذ»به«ی»در زبان پهلوی و فارسی دری مسبوق به سابقه است.
2-مؤلف کتاب«روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات»چنانکه گفته شد در وصف«خیابان هرات»نوشته است:
«…خیابان هرات است که به لطافت هوا و عجایب حظایر و غرایب بنا ممتازست و در بزرگی مزارات…و مقابر و بقاع متبرّکه…از شرح و بیان بینیازست و آن جایی است که از قدیم الایام چه در دقت جاهلیت و چه در روزگار اسلام همیشه میمون و مبارک و قبلهء دعوات و کعبهء حاجات خلایق
بوده و همه مردم…بدان مقام شریف تیمّن و تبرّک جستهاند و در همه زمان و ادیان معابد و عیدگاه و مقابر و نزهتگاه خواص و عوام بوده چنانکه حالا مصلّی و گشت جای مسلمانان است،و در زمان سابق او را«کوی خدایگان» میگفتهاند،به عبارت فرس«خدایگان»،«پادشاه»را گویند.»[cxxi]
به نظر بنده ضبط کلمهء«خیابان»به صورت«خدابان»،«خذابان»،«خدایان»، و«خداهان»،در متون پیش از قرن نهم،و نیز اشاره مؤلف روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات به اینکه«خیابان»هرات را در زمان سابق«کوی خدایگان»میگفتهاند،و تصریح به این موضوع که این مکان در دورهء قبل از اسلام نیز مکانی متبرّک و میمون و در همه زمان و ادیان معابد و عیدگاهها و مقابری در آنجا بوده،حائز کمال اهمیت است.و صاحب نظران از نظر ارتباط احتمالی نام این مکان با مسائل مربوط به پیش از اسلام نیز میتوانند موضوع را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند.آنچه این ارتباط احتمالی را در نظر نگارنده-اهل فن نیست-بیشتر تقویت میکند وجود کلمهء«مزدا»ست در نام«مزدا خان»،اسم قدیمی محل فعلی مقبرهء امام فخر رازی،واقع در«خیابان هرات».
شادروان فکری سلجوقی دربارهء این ناحیه نوشته است:
«مزدا خان:از مزار بابا حسن ابدال اندکی بالاتر بین اطلال و گورستانهای قدیمه به جانب شمال غربی خیابان کوچهای برمیخیزد که آن را از قدیم کوچهء مزار امام فخر الدین رازی میگویند.این کوی قدیمه به مزار امام فخر رازی میرسد و از آنجا تا محل بابا حاجی و جوی نو ممتدست و به صحرای عیدگاه قدیم خیابان میپیوندد.محل مقبرهء امام رازی را در قدیم«مزدا خان»میگفتند.و«مزدا خان»به معنی«خانهء مزدا»ست یعنی«خدای خانه»است.از کملات«مزدا خان»تا اکنون کلمهء«خان»باقی مانده و قریهء کوچکی که نزدیک گور امام فخر الدین رازی واقع است به«قلعهء خان»معروف است و آن را«رباط خانان»نیز میگویند.»[cxxii]
3-در بلوک خیابان هرات و محلهها و دههای مختلفی که به نام«خیابان»موسوم بوده یا امروز نیز بدین نام خوانده میشود،و همچنین در عموم«خیابانهایی»که در عصر صفویه و سلطنت ناصر الدین شاه قاجار در چند شهر ایران،و به صورتهای گوناگون،احداث گردیده است،وجود درخت و آب و سرسبزی و صفا و طراوت جلب توجه میکند و نیز یک راه عریض و طولانی حد اقل بمنظور گردش و تفریح در اکثر آنها.
4-معانی دیگر این کلمه،گلزار،باغچه،تپهء گل،راهی که در باغها در بین درختان و چمنها و باغچهها احداث میکنند و امثال آن نیز همگی به گونهای با درخت و گل و آب
همراه است.
5-از طرف دیگر باحتمال قوی استعمال لفظ«خیابان»نخست به معنی راهی که در باغها در بین درختان و باغچهها میسازند،و سپس بکار بردن آن معادل street و avenue (یعنی خیابان به معنی امروزی آن در ایران)،با طرز خیابانسازی عصر صفوی بیارتباط نبوده است.زیرا همانطوری که قبلا اشاره گردید در این خیابانهای دروان صفوی راهی عریض و طولانی نیز برای سیر و گشت و تفریح وجود داشته است،و ظاهرا همین«راه» داخل«خیابان»جعفرآباد قزوین بوده است که عبدی بیگ شیرازی در مثنویهای خود از آن با الفاظ«کوچهء خیابان»یا«کوچهء بهشت»یاد کرده است:
آراسته کوچهء خیابان خضر از پی طوف او شتابان
*
خیابان مگو کوچهای از بهشت که زاهد چو دیدش بهشتش بهشت
حاصل سخن
شاعران شبه قارهء هند(پاکستان،هندوستان،کشمیر)در اشعار فارسی خود لفظ«خیابان» را به معنایی بکار بردهاند که با معنی رایج امروزین این کلمه در ایران(معادل street یا avenue )تفاوت بسیار دارد.از طرف دیگر در فرهنگهای فارسی به فارسی یا عربی به فارسی تا قرن یازدهم هجری،لفظ«خیابان»نیامده است.برای دست یافتن به معانی این لفظ به بررسی آثار منظوم و منثور فارسی از قرن پنجم هجری به بعد پرداختم و آنگاه معلوم شد که این کلمه در زبان فارسی در دورههای مختلف برای بیان معانی گوناگونی بکار رفته است، بدین شرح:
1-«خیابان»به صورت اسم خاص( proper noun )برای نامیدن بلوک،محله یا ده، احتمالا از قرن پنجم هجری به بعد:
الف-بلوک خیابان(-خدابان،خدایان،خداهان)در هرات.
ب-محلهای از محلات چند شهر:محلهء خیابان در تبریز،محلهء خیابان در اصفهان، محلهء خیابان در کاشمر.
ج-نام ده:ده خیابان از توابع دهستان تبادکان،بخش حومهء،شهرستان مشهد.ده خیابان از توابع دهستان مشهد ریزه،میان ولایت باخرز،بخش طیّبات شهر مشهد.
2-«خیابان»به صورت اسم خاص یا اسم عام( vommon noun )از عصر صفویه به بعد و در معانی ذیل:
الف-محل سیر و گشت و احتمالا نوعی تفرجگاه:خیابان در شهر قزوین،خیابان در
شهر اصفهان(-خیابان چهار باغ)،خیابان در شهر مشهد،خیابان در قدمگاه نیشابور،خیابان در فارس.(لفظ«خیابان»به این معنی از دورهء شاه تهماسب صفوی(984-919 ق)به بعد استعمال شده است).
ب-نوعی راه یا شارع عمومی نسبة طولانی،سنگفرش،بین دو شهر یا داخل جنگل به منظور تسهیل عبور مسافران و چهارپایان:خیابان در مازندران(در عصر شاه عباس اول).
ج-گذرگاه و راهی در میان باغچهها و درختان و صحن چمن در باغهای خصوصی و عمومی.(«خیابان»به این معنی در شعر فارسی از نیمهء قرن یازدهم هجری،و در سفرنامههای ایرانیان،و نیز آثار نویسندگان دورهء قاجاریه از نیمهء اول قرن سیزدهم هجری به بعد بکار رفته است).
پیش از اوج لفظ«خیابان»به این معنی،دو کلمهء«چمن»و«روش»در زبان فارسی به همین معنی بکار میرفته است.
د-بازار،راهی مسقّف که در دو سوی آن دکانها قرار داشته است(در سفرنامهای متعلق به اوایل قرن سیزدهم هجری).
3-«خیابان»به صورت اسم عام،و تقریبا به معنی رایج امروزی آن در زبان فارسی، یعنی معادل street یا avenue (از حدود سال 1281 یا 1282 ق به بعد).
در این قسمت به سابقهء«خیابان»به این معنی در ایران اشاره گردیده،و نیز نخستین خیابانهای تهران در عصر ناصر الدین شاه قاجار،و اوصاف کلی آنها برشمرده شده است.همچنین قدیمیترین مورد استعمال لفظ«خیابان»به معنای مورد بحث در سفرنامههای ایرانیان به کشورهای اروپایی ذکر گردیده،و سپس از کلمات:کوچه،راسته، کوچه بازار،بازار غیر مسقّف(معادل avenue و avenue )پیش از اوج لفظ«خیابان» یاد شده است.
4-«خیابان»به صورت ا سم عام،به معنی چمن(-تپهء گل،باغچه)و گلزار(رایج در زبان ادبی فارسیزبانان در شبه قارهء هند).
علاوه بر مطالب مذکور در فوق،در این مقاله به دو موضوع زیرین نیز اشاره شده است: 1-«خیابان»در فرهنگهای فارسی به فارسی یا عربی به فارسی.
2-چگونگی ساختمان کلمهء«خیابان»،همراه چند پیشنهاد به صاحب نظران.
[i]. -اقبال لاهوری،کلیات اشعار فارسی،تصحیح احمد سروش،تهران،1343.ابیات بترتیب:زبور عجم،ص 154؛ جاویدنامه،ص 375؛اسرار خودی،ص 42؛می باقی،ص 255؛اسرار خودی،ص 65.نیزرک:زبور عجم،ص 143؛ جاویدنامه،ص 293؛مسافر،426؛افکار،ص 228؛می باقی،ص 248؛اسرار خودی،ص 70.
[ii]. مانند:خیابان شانزالیزه در پاریس،خیابان آکسفورد در لندن خیابان پنجم در نیویورک،که امروز در هر شهر و شهرک ایران نیز دهها نمونهء آن را داریم مثل:خیابان تخت جمشید،خیابان فردوسی وخیابان بهار و نظایر آن.توضیح آنکه در سالهای اخیر برخی لفظ street را به«کوچه»ترجمه میکنند.
[iii]. آقایان دکتر عبد الشکور احسن استاد و مدیر پیشین بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پنجاب،لاهور،و گوهر نوشاهی مدرّس سابق زبان اردو در دانشگاه فردوسی مشهد،اطلاعات نخستین را،در اختیار بنده قرار دادهاند.
[iv]. دکتر ذبیح الله صفا،تاریخ ادبیات در ایران،تهران،2536 شاه،ج 4،ص 9-486.
[v].حافظ ابرو،جغرافیا(قسمت ربع خراسان،هرات)،تصحیح مایل هروی،تهران،1349،ص 21.
[vi]. -جامی،دیوان،تصحیح هاشم رضی،تهران،1341،ص 528؛روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات، ج 1،ص 22؛فکری سلجوقی،خیابان،کابل،1343،مقدمه ص:پ:خانهء جامی در حدود خیابان و محل درس وی در مصلاّی خیابان و مدفن او به قرب عیدگاه خیابان واقع بوده و هست.
[vii]. خواجه عبد الله انصاری،طبقات الصوفیه،تصحیح عبد الحی حبیبی،کابل،1341،زیرنویس ص 513(به نقل از رسالهء خطی طایری،محفوظ در لاهور).
[viii]. معین الدین محمد زمچی اسفزاری،روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات،تصحیح سید محمد کاظم امام، تهران،1338 و 1339،ج 1،ص 6-84.نام بلوک خیابان در صفحههای دیگر این کتاب نیز آمده است،ج 1،ص 22، 84،213،ج 2،ص 13،147،253،329،332،359.
[ix]. همان کتاب،بترتیب ج 2،ص 100،211.
[x]. همان کتاب،بترتیب ج 2،ص 28،29،32؛جامی،دیوان،مقدمه ص 1-20:«خانقاه سر خیابان»،«باغ خیابان»؛فکری سلجوقی،خیابان،ص 104:«در محل خیابان باغهای عالی و گلگشتها یا قصور و کاخهای متعالی و مزین به آلات کاشی معرق و منقش به زر و لاجورد بکثرت وجود داشته که اکنون از آنها جز نام اثری باقی نمانده و از آن جمله است:باغ غازان،باغ خیابان،باغ مختار،باغ،قرنفل…؛در آثار قرن دهم هجری به بعد نیز بارها به«خیابان هرات» اشاره گردیده است.از جمله رک:اسکندر بیگ ترکمان،تاریخ عالمآرای عباسی،تصحیح ایرج افشار،تهران،1350، ج 1،ص 573.
[xi]. ابو الفضل بیهقی،تاریخ بیهقی،تصحیح دکتر علی اکبر فیاض،مشهد،1350،ص 784.مصحح در زیرنویس همین صفحه افزوده است:«خدابان(-خیابان)محلی در هرات».این کلمه در دیگر نسخههای خطی تاریخ بیهقی با ضبطهای:خداهان،خدایان آمده است؛ابو الفضل بیهقی،تاریخ مسعودی معروف به تاریخ بیهقی،تصحیح سعید نفیسی، تهران،1326،ج 2،ص 718:خدایان.
[xii]. طبقات الصوفیه،ص 513.
[xiii]. یاقوت،معجم البلدان،مصر،1323 ق،چاپ اول،ج 3،ص 405.
[xiv]. جامی،نفحات الانس من حضرات القدس،تصحیح مهدی توحیدیپور،تهران،1336،ص 350.
[xv]. طبقات الصوفیه،بترتیب ص 513 ح،تعلیقات ص 616.
[xvi]. دکتر محمد جواد مشکور،تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری،تهران،1352،ص 124.
[xvii]. همان کتاب،ص 58،60.در کتابهایی که در عصر صفویه نوشته شده نیز بارها به«خیابان تبریز»اشاره گردیده است.از جمله رک:تاریخ عالمآرای عباسی،ج 1،ص 326،327،ج 2،ص 639،774.
[xviii]. تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری،ص 91،100.
[xix]. همان کتاب،ص 101،106.
[xx]. همان کتاب،ص 125(به نقل از:نادر میرزا،تاریخ دار السلطنهء تبریز،نسخهء خطی،ص 259).
[xxi]. -همان کتاب،ص 95(به نقل از نسخهء خطی مذکور در زیرنویس شمارهء 20).
[xxii]. همان کتاب،بترتیب ص 128،105.
[xxiii]. محمد مهدی بن محمد رضا الاصفهانی،نصف جهان فی تعریف الاصفهان،تصحیح دکتر منوچهر ستوده،تهران، 1340،ص 9-48.
[xxiv]. به نقل از آقای امامی،از اهالی کاشمر،پدر همسر آقای دکتر محمد قوام نصیری،استادیار دانشکدهء پزشکی،در دانشگاه فردوسی،مشهد،ایران.
[xxv]. فرهنگ جغرافیائی ایران،جلد نهم،دایرهء جغرافیایی ستاد ارتش،تهران 1339،ج 9.
[xxvi]. رک:تاریخ عالمآرای عباسی:چهلستون قزوین،ج 1،ص 115،120،122 129،174 و…،چهلستون اصفهان،ج 1،ص 61-339.علاوه بر این کاخها لفظ«چهلستون»در موارد دیگر نیز بکار رفته است.رک:ابو القاسم رفیعی مهرآبادی،آثار ملی اصفهان،تهران،1352:چهلستون سلجوقی،ص 575،578،چهلستون شاه عباسی،در مسجد جامع عتیق(-جمعه)اصفهان،ص 75-532،چهلستون دیه سرنج آباد،اصفهان،ص 893؛دکتر منوچهر ستوده،از آستارا تا استارآباد،تهران،1351:چهلستون(زیارتگاهی در دهکدهء زاکلهبر)،ج 2،ص 160؛حاج زین العابدین مراغهای، سیاحتنامهء ابراهیم بیگ،تهران،1344:عالی قاپو در قزوین،ص 117؛تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم:عالی قاپو در تبریز،ص 148،309؛آثار ملی اصفهان:عالی قاپو در اصفهان،ص 8-461.قدمت استعمال«چهارباغ»به دورهء سامانیان میرسد.رک:محمد بن زفر بن عمر،تاریخ بخارا،تصحیح مدرس رضوی،تهران،1351:«و دیگر از در ریگستان تا دشتک به تمام خانههای موزون و منقش عالی سنگین،و مهمانخانههای مصور و چهارباغهای خوش و سرحوضهای نیکو…به نوعی که ذرهای آفتاب از جانب شرقی و غربی به نشستگاه سرحوض نمیافتاد.و در این چهارباغها میوههای الوان فراوان از…بوده است.»،ص 37،38؛تاریخ عالمآرای عباسی:چهارباغ در اصفهان،ج 1،ص 544، 545،ج 2،ص 788،1111.چهارباغ در مشهد،ج 1،ص 295،568،ج 2،611،835؛تاریخچهء ساختمانهای ارگ سلطنتی:چهارباغ در تهران،ص 3؛آثار تاریخی شهرستانهای کاشان و نطنز:چهارباغ در کاشان،ص 270؛آثار ملی اصفهان:چهارباغان،چهارباغ خواجه،چهارباغ سلجوقی و…بطوری که ملاحظه میشود لفظ«چهارباغ»پیش از دورهء صفویه نیز رایج بوده است.برخی از این چهارباغها در عهد پادشاهان صفویه احداث گردیده است و چنین مینماید که لفظ«چهارباغ»در تمام ادوار به یک معنی به کار نمیرفته است.بعلاوه آبادی یا محلی نزدیک«بابا صاحب»در افغانستان به نام چهارباغ است.شاید در افغانستان«چهارباغ»های دیگری هم باشد(به نقل از آقای دکتر احمد شاکر،تبعهء افغانستان،استاد سابق زبان پشتو در دانشگاه فردوسی،مشهد).
[xxvii]. عبدی بیگ شیرازی،مثنوی دوحة الازهار(نسخهء خطی).از دوست دانشمند آقای دکتر دبیر سیاقی سپاسگزارم که چند سال پیش عکس اوراقی از چهار مثنوی عبدی بیگ شیرازی را برای بنده به مشهد فرستادند.
[xxviii]. عبدی بیگ شیرازی،مثنوی حنة الاثمار(نسخهء خطی).
[xxix]. خیابان مگو کوچهای از بهشت که زاهد چو دیدش بهشتش بهشت هوایش تن مرده را جان دهد زمانش خبر زآب حیوان دهد
[xxx]. مثنوی روضة الصفات(نسخهء خطی).
[xxxi]. بنگرد آن بهشت ثانی را غیرت کارگاه مانی را
[xxxii].تاریخ عالمآرای عباسی،ج 1،ص 195،275،ج 2،ص 758.
[xxxiii].صائب،دیوان(نسخهء خطی،ش 715)،کتابخانهء دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی،مشهد.
[xxxiv]. تاریخ عالمآرای عباسی،بترتیب ج 1،ص 5-544،ج 2،ص 1111.
[xxxv]. آثار ملی اصفهان،ص 162.
[xxxvi]. همان کتاب،ص 163
[xxxvii]. همان کتاب،ص 170.
[xxxviii]. همان کتاب،ج 2،ص 838.
[xxxix]. نصف جهان فی تعریف الاصفهان،ص 9-48.
[xl]. حقیقت آن است که امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا در اواخر قرن هشتم هجری آب چشمهء گلسب(چشمهء جلست،چشمهء گیلاس)را از طوس به مشهد منحرف ساخته نه شاه عباس اول.دولتشاه سمرقندی که معاصر امیر علیشیر بوده است در شرح احوال این وزیر به این موضوع اشاره کرده است:«و به عنایت الهی چند وقت است تا همت عالی بر خیری گماشته که آب چشمه گل را که از مشاهیر عیون خراسان است و از منزّهات جهان و در اعلی ولایت طوس واقع است به مشهد مقدسهء رضویه آورد و مجاوران و مقیمان مشهد مقدس را از جور بیآبی خلاص سازد.و در این کار مدد همت اهل الله شامل حال این امیر کبیرست،چه احسانی است که جباران عالم و سلاطین در این کار عاجزند.و قریب به ده فرسخ شرعی است…و مشهد مقدس از این جوی رشک بهشت برین و غیرت نگارخانهء چین خواهد شد.»(تذکرة الشعراء، تصحیح ادوراد براون،لیدن،1900 م،ص 506).برای جمع بین نظر مؤلف تذکرهء دولتشاه و نویسندهء عالمآرای عباسی باید همان راهی را برگزید که استاد فقید علی اصغر حکمت انتخاب کرده است یعنی آب چشمه گلسب را امیر علیشیر نوایی در اواخر قرن هشتم به مشهد آورده است و سپس در آغاز قرن یازدهم هجری شاه عباس اول پس از احداث«خیابان»مورد بحث در مشهد،آب آن چشمه را در وسط این خیابان جاری ساخته است.رک:امیر علیشیر نوایی،مجالس النفائس،تصحیح علی اصغر حکمت،تهران،1323،مقدمه،ص:ید-یو.
[xli]. تاریخ عالمآرای عباسی،ج 2،ص 854،نیز رک:همان کتاب،ج 2،ص 1110؛مطلع الشمس،ص 325.
[xlii]. -محمد حسن خان صنیع الدوله-اعتماد السلطنه،مطلع الشمس،تهران،2535 شاه،چاپ افست،ج 2، ص 47.
[xliii]. همان کتاب ج 2،ص 8-17.
[xliv]. همان کتاب ج 2،ص 41.
[xlv]. همان کتاب بترتیب ج 2،ص 42،38.
[xlvi]. همان کتاب،ج 1،ص 48.
[xlvii]. همان کتاب،ج 2،ص 9-238.
[xlviii]. تاریخ عالمآرای عباسی،ج 2،ص 854،1110؛مطلع الشمس،ج 2،ص 329.
[xlix]. حاج علی میرزا،زبدة الاخبار فی سوانح الاسفار(نسخهء خطی)،کتابخانهء دکتر شریف حسین قاسمی،استاد زبان فارسی دانشگاه دهلی؛المآثر و الاثار،ص 72(به این خیابان اشاره شده است).
[l]. -تاریخ عالمآرای عباسی،ج 1،ص 435.
[li]. محل سیر و گشت و احتمالا نوعی تفرجگاه.
[lii]. تاریخ عالمآرای عباسی،ج 2،ص 50-849،نیز رک:همان کتاب،ج 2،ص 1111.
[liii]. همان کتاب،ج 2،ص 1111.
[liv]. همان کتاب،ج 2،ص 990.
[lv]. اسدی طوسی،لغت فرس،تصحیح دکتر دبیر سیاقی،تهران،2536 شاه،چاپ دوم.
[lvi]. میر جمال الدین حسین بن فخر الدین حسین انجو شیرازی،فرهنگ جهانگیری تصحیح دکتر رحیم عفیفی،مشهد، 1351.
[lvii]. سید حسام الدین راشدی،تذکرهء شعرای کشمیر،کراچی،1346،ج 3،ص 9-1536.
[lviii]. عبد الرحمن شاکر،گلستان مسرت،هند،1267 ق،ص 210.
[lix]. صائب،دیوان،تهران،1333،بترتیب ص 258،29.
[lx]. صائب،دیوان،نسخهء خطی کتابخانهء دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی،مشهد.
[lxi]. گلستان مسرت،بترتیب ص 416،415.
[lxii]. میز ابو طالب خان،مسیر طالبی،تصحیح حسین خدیو جم،تهران،1352.
[lxiii]. میرزا صالح شیرازی،گرمرودی،چهارفصل یا سفرنامهء اروپا در زمان محمد شاه قاجار،تصحیح فتح الله فتاحی، تهران،1347.
[lxiv]. ناصر الدین شاه،سفرنامه(مسافرت سال 1290 به اروپا)،اصفهان،1343.
[lxv]. اصر الدین شاه،سفرنامه(مسافرت سال 1295 ق به اروپا)،تهران،1296 ق.
[lxvi]. حاجی پیرزاده،سفرنامه،تصحیح حافظ فرمانفرماییان،تهران،1342.
[lxvii]. مظفر الدین شاه،سفرنامهء مبارکهء شاهنشاهی(مسافرت سال 1317 ق به اروپا)،تهران،1319 ق.
[lxviii]. مظفر الدین شاه،سفرنامهء مبارکهء شاهنشاهی(مسافرت سال 1317 ق به اروپا)،تهران،1319 ق.
[lxix]. نیز رک:همان کتاب،ص 66،70،309،310،311،312،459.
[lxx]. نیز رک:همان کتاب،ص 41،45،48،49،50،57،62،63،64،69،70،71،72،76، 82،83،89،91،101،107،108،111،112،117،121،136،137،139،160،162،187،188، 190،191،193،194،197،243.
[lxxi]. محمد حسن خان صنیع الدوله،مرآت البلدان ناصری،تهران،1295 ق،ج 1،ص 346.
[lxxii]. محمد حسن خان اعتماد السلطنه،المآثر و الاثار،تهران،1306 ق.
[lxxiii]. -روزنامهء شرف،شمارهء 87-1،سالهای 309-1300 ق،تهران،چاپ افست،2535 شاه.
[lxxiv]. دکتر،حسین کریمان،طهران در گذشته و حال،تهران،2535،ص 7-126.
[lxxv]. یحیی ذکاء،تاریخچهء ساختمانهای ارگ سلطنتی ایران و راهنمای کاخ گلستان،تهران،1349، ص 30-29.
[lxxvi]. همان کتاب،ص 270؛المآثر و الاثار،ص 73؛مرآت البلدان ناصری ج 3،ص 3-91.
[lxxvii]. محمد تقی مصطفوی،«ارگ طهران»،مجلهء اطلاعات ماهانه،شمارهء 69،ص 7-26(به نقل از المآثر و الاثار).
[lxxviii]. تاریخچهء ساختمانهای ارگ…،ص 30-29.
[lxxix]. روزنامهء ایران،شمارهء 47،1288 ق؛المآثر و الاثار،ص 70.
[lxxx]. روزنامهء ایران،شماره 47،1288 ق.
[lxxxi]. -تاریخچهء ساختمانهای ارگ…،ص 348.
[lxxxii]. المآثر و الاثار،ص 3-72.
[lxxxiii]. تاریخچهء ساختمانهای ارگ…،ص 373.
[lxxxiv]. همان کتاب،ص 357.
[lxxxv]. همان کتاب،ص 83-374،339.در مورد میدان توپخانه و خیابانهای شش گانه نیز رک:طهران در گذشته و حال،ص 4-253.
[lxxxvi]. همان کتاب،ص 83-374،339.در مورد میدان توپخانه و خیابانهای شش گانه نیز رک:طهران در گذشته و حال،ص 4-253.
[lxxxvii]. همان کتاب،ص 83-374،339.در مورد میدان توپخانه و خیابانهای شش گانه نیز رک:طهران در گذشته و حال،ص 4-253.
[lxxxviii]. همان کتاب،ص 83-374،339.در مورد میدان توپخانه و خیابانهای شش گانه نیز رک:طهران در گذشته و حال،ص 4-253.
[lxxxix]. همان کتاب،ص 83-374،339.در مورد میدان توپخانه و خیابانهای شش گانه نیز رک:طهران در گذشته و حال،ص 4-253.
[xc]. تاریخچهء ساختمانهای ارگ…،ص 4-373.
[xci]. همان کتاب،ص 351.
[xcii]. روزنامهء شرف،شمارهء 68،1306 ق.
[xciii]. المآثر و الاثار،ص 9-58.
[xciv]. تاریخچهء ساختمانهای ارگ…:خیابان الماسیه،ص 341،خیابان ناصریه،ص 50-349 سر در عمارت شمس العماره در خیابان ناصریه،ص 4-353،خیابان جباخانه،ص 371،میدان توپخانه و دهانهء خیابانهای لالهزار،و
[xcv]. همان کتاب،ص 351(به نقل از روزنامهء ایران،1294 ق).
[xcvi]. -همان کتاب،ص 378 و 381(به نقل از روزنامهء ایران،1294 ق).
[xcvii]. المآثر و الاثار،بترتیب ص 78 و 81.
[xcviii]. رک:زیرنویس 78،79.
[xcix]. Edward G.Brown,A Literary History of Persia,Cambridge,1959,V.IV.,PP.322-24. .ادوارد براون این قصیده را به میرزا ابو القاسم فرهنگ(1242-1309 ق)فرزند وصال شیرازی نسبت داده است.رک:سفرنامهء حاجی پیرزاده،مقدمه به قلم ایرج افشار،ص 9-52.
[c]. رک:همان کتاب،ص 38،48،78،171،196،250.
[ci]. برای استعمال«خیابان»در همین معنی نیز رک:همان کتاب،ص 34،73،130 133،136،138،144، 169،186،193،196،197،198،208،210،225،233،242،253،254.
[cii]. نیز رک:همان کتاب ص 56،62،64،65،100،125،182،184،185،187،212،219،232، 308،310،312،323،324،330،341،343،357،367.
[ciii]. یز رک:همان کتاب ص 1،15،16،18،22،23،30،44،52،65،75،80،83،103،106،115، 286،318،357،368،393.
[civ]. MISSING
[cv]. نیز رک:همان کتاب،ص 50،63،64،92،100،102،103 و…
[cvi]. -نیز رک:همان کتاب،ص 22،38،48،171،196،250.
[cvii]. -نیز رک:همان کتاب،ص 31،60،63،282،311،319،323.
[cviii]. رک:زیرنویس شمارهء 1.
[cix]. میرزا اسد الله خان غالب،کلیات(فارسی)،لاهور،1967 م،بترتیب ج 2،ص 322،116.
[cx]. تذکرهء شعرای کشمیر،ج 4،ص 1882.
[cxi]. -محمد علی متخلص به محمد،خیابان گلشن دری(کتابی منظوم در لغت)،نولکشور،1282 ق.
[cxii]. ظفر،خیابان فارسی(به نقل از:دکتر سید سبط حسن رضوی،فارسیگویان پاکستان،راولپندی،1974 م، ص 268،270
[cxiii]. سید محمد حسن بلگرامی،خیابان عرفان،حیدرآباد دکن،1924 م(به نقل از:فارسیگویان پاکستان).
[cxiv]. مولوی محمد علی،خیابان گلستان(فرهنگ منظوم فارسی،به نقل از:برهان قاطع،تصحیح دکتر محمد معین،مقدمه،ص 72.
[cxv]. خیابان انیس،نشریهای به زبان اردو در بزرگداشت انیس،شاعر مرثیهسرای اردو.
[cxvi]. سراج الدین علی خان آرزو اکبرآبادی،خیابان شرح گلستان،گانپور،1293 ق.
[cxvii]. کفایت علی(کافی)،خیابان فردوسی،گانپور،1289 ق(دو کتاب اخیر به نقل از:خانبابا مشار،فهرست کتابهای چاپی فارسی،تهران،1352).
[cxviii]. ارادت خان عالمگیری،مبارک الله متخلص به واضح،مؤلف تاریخ ارادت خان،متوفی 1128 ق(به نقل از نتایج الافکار).
[cxix]. از جمله رک:فرهنگ انندراج،فرهنگ نظام،فرهنگ نفیسی،ناظم الاطباء،فیروز اللغات(فرهنگ فارسی به اردو).
[cxx]. سعید نفیسی،در مکتب استاد،تهران،1344،چاپ دوم،ص 4-203.
[cxxi]. رک:زیرنویس شمارهء 8.
[cxxii]. فکری سلجوقی،خیابان،کابل،1343،ص 66.

