دستور وزن شعر فارسی کلاسیک

a manual of classical persian prosody نوشتهء فنّ تی سن finn thiesen و یس بادن:هرساو یتز،1982 wiesbaden:otto harrassowitz,1982 274 ص،20/38 مارک 274 p.38,20 dm ؟؟؟

(ص 121)و از آن سال به بعد بطور مرموزی مفتون یا بقول خود کشتهء صدای آن واحدهای‌ تقطیع مانده است.تی سن طنینی از شیفتگی خود را در کلیات شمس می‌شنود و در تأیید این معنی این بیت مولانا را می‌آورد:

مفتعلن مفتعلن مفتعل‌ فعلللن فعلللن فعللن

(کلیات شمس فروزانفر بیت 22518)

هرچند در بیان این حال،این بیت:

رَستَم از این بیت و غزل،ای شه و سلطان ازل‌ مفتعلن مفتعلن مفتعلن کُشت مرا

(کلیات شمس فروزانفر بیت 486)

رساتر بنظر می‌آید.

عشق مؤلّف به موضوعی که برخی ادبا آن را نه چندان دلکش و از امور فنی و«باید دانست»های ادبیات فارسی می‌دانند در کتاب وی منعکس است.در دستور وزن شعر فارسی رسوم و قواعد عروض بطور دقیق و قابل فهم و بدون تکلّف توصیف می‌گردد.تی‌ سن چند بار به این نکته تأکید کرده است که بحثهایس پیرامون اصطلاحات پیچیدهء عروضی و اسامی بی‌مسمّای بحور فارسی برای دانشجویان ادبیات خالی از فایده است و نظرش را در این مورد با اقتباس از شعر«هود براس»( hudibras )شاعر انگلیسی سموئیل‌ بتلر( samuel butler )خلاصه می‌کند:

for all a rhetorician”s rules teach nothing but to name his tools . (همهء آیینهای بلاغی چیزی تعلیم نمی‌دهد جز وجه تسمیهء آلات بلاغت) البته این عقیده به عروضیان معاصر ناآشنا نیست.سیروس شمیسا در نقد خود بر کتاب عروض فارسی الول ساتن می‌نویسد:

«و جالب است که دقت داشته باشیم اسم‌گذاری یک امر عارضی است و ربطی به ماهیت و جوهر عروض ندارد و یکی از دلایل این‌که گاهی به جای‌ اسم«عروض سنتی»اسم«عروض ادبی»به ذهن متبادر می‌شود(در مقابل‌ عروض جدید که به«عروض علمی»شهرت یافته است)بحثهای پیچیده و بی‌مصرف در باب اسامی زحافات و اوزان است.»1

میان عده‌ای از استادان ادبیات و اهل فن این عقیده متداول است که«عروض-و همچنین قافیه-در طبایع هست و حاجت به تعلیم ندارد.»2در تأیید این معنی حمید نطقی می‌نویسد:«شعرایی وجود داشتند که حتّی به اساس بحور نیز آشنا نبودند لکن عروض را با توفیق تمام بکار می‌بردند.»3شاید به همین دلیل گرامری یا«دست‌ نامه‌ای شمرده و قابل فهم وزن شعر فارسی که از دیدگاه و به درد کسانی بخورد که‌ رسوم و قواعد علم عروض را با آوای خوش‌آهنگ زبان مادریشان بطور موروثی و ناخودآگاهانه فرانگرفته‌اند تا به حال نوشته نشده است.

با چاپ دستور وزن شعر فارسی راه تحصیل علم عروض برای دانشجویان انگلیسی‌ زبان همواره شده است و استادان می‌توانند بجای المعجم شمس قیس و وزن شعر فارسی‌ خانلری و the prosody of the persians هـ.بلوخمن و حتی عروض فارسی الول‌ ساتن کتاب تی سن را به اهل درد توصیه کنند.

خوبیهای برجستهء دستور وزن شعر فارسی عبارت است از: 1-سیستم لاتین‌نویسی( transliteration )که نمایانگر همهء ترکیبات و ابهامات‌ صوتی شعر فارسی است.(ص 8-10)

1-توضیح جامع و در عین حال دقیق و رسا در مورد اختیارات شاعری.(ص 61- 68)

3-قسمتی مختصّ به فن وزن‌یابی که در آن چند شعر مورد مطالعه قرار می‌گیرد و خواننده با امکانات تقطیعی و طرز کاربرد قواعد تجزیهء عروضی آشنا می‌شود.(ص 90- 101)

4-ضمیمه‌ای حاوی فهرست مرجعی 217 بحور شعر فارسی و زحافات آنها.(ص‌ 227-264)

5-سه فصل جداگانه:یکی دربارهء تأثیر شعر فارسی در زبان اردو،دوم در تحلیل وزن‌ شعر قره خانی«قوتاد کو بیلیک»،و سدیگر بحثی پیرامون کاربرد وزن فارسی در شعر ترکی عثمانی.

6-تأکید بر این نکته که درک صحیح وزن یک شعر گاهی به فهمیدن و تفسیر درست آن شعر می‌انجامد و آوردن چند مثال در تأیید این نکته.

در کتاب تی سن نادرستی چاپی جز بندرت دیده نمی‌شود و این بی‌عیبی فنی در کتابی که با چند الفبای غربی و یک لاتین‌نویسی پیچیدهء فارسی مزیّن شده‌ است کاری شگفت‌انگیز و قابل تحسین.من فقط در سه مورد پیشنهاد اصلاح دارم: در کلمهء soxan (ص 53)نقطهء زیر” o “زاید است.واژهء titlepage (ص 59)باید title page باشد،و«حرکات»با راء مفتوح یعنی haraka?t نه با راء مکسور haraka?t (ص 69)صحیح بنظر می‌آید.علاوه بر این تی سن گاهی در تذکّرنویسی قلم معلّم سختگیر و بی‌رحم را به دست می‌گیرد و زیاده‌روی می‌کند:مثلا در دو صفحهء 11 و 12 سه بار تکرار شده است که جمع«رکن»«ارکان»است.اصرار مؤلّف در تشخیص یاء و واو مجهول و واو معروف گاهی به ملانقطی بودن می‌گراید و عجیب این است که‌ باوجود این ملانقطی بودن«روشن»و«گوهر»را بترتیب rous?an (ص 23)و gouhar (ص 91)یعنی با واکهء مرکب( diphthong )ثبت کرده است در حالی که طبق‌ glossa zu schahname این واژه‌ها با واو مجهول مکتوب است.تی سن نیز گاهی به‌ انتساب مشکوک مرتکب می‌گردد:مثلا در ثبت این بیت انوری

بر سمرقند اگر بگذری ای باد سحر نامهء اهل خراسان به بر سلطان بر

(ص 134)

مأخذ وی معلوم نیست.اما مدرّس رضوی(دیوان ج 1 ص 201)مصراع دوم را این‌طور ثبت کرده است:

نامهء اهل خراسان به بر خاقان بر.

تی سن-گذشته از عروضی بودنش-اهل بذله نیز هست.در صفحهء 6 پاورقی 3 دستور وزن شعر فارسی یک شوخی نهفته است که شاید فهمیدن آن برای تازه واردان میدان‌ زبان مقدور نباشد و می‌توان گفت حکم کنایه یا” inside joke “دارد.به قول تی سن‌ ناشر ایرانی چاپ قلاّبی کتاب a concise pahlavi dictionary نوشتهء d.n.mackenzie «انتشارات نامرد»نام دارد.

امّا دربارهء وزن شعر ترکی شرقی-استاد رابرت دانکوف که مترجم پندنامهء شعری‌ «قوتاد کوبیلیک»است‌4ملاحظات زیر را در مورد قسمت قره خانی کتاب تی سن‌ یادداشت فرموده است:

1-پیشنهاد تی سن(ص 211)در مورد سطر 326«قوتاد کوبیلیک»که بجای‌ توزونلوک tu?zu?nlu?k و سیلیگلیک siliglik توزونلوگ tu?zu?nlu?g و سیلیگلیگ siliglig باید خواند درست نیست زیرا که توزون و سیلیک هردو صفت می‌باشد و بوسیلهء پساوند اسم ساز«لیک» lik -مبدّل به اسم می‌گردد.

2-دربارهء نکتهء شمارهء 332 تی سن که در شعر ترکی شرقی میان هجاهای بلند و هجاهای دراز فرق عروضی وجود ندارد،دانکوف توجّه مؤلّف را به سخن محمود کاشغری‌ در دیوان لغت التّرک جلب می‌کند.کاشغری می‌نویسد که ترکیبات صامتی،یا به‌ اصطلاح علی محمّد حق‌شناس«خوشه‌های همخوان»5 consonant clusters ، در زبان ترکی باید دارای یک صامت لثوی یعنی‌[ i ]یا[ r ]یا[ n ]باشد.حضور صامت لثوی در واژه‌ها مثل alp و tu?rk و kend منجر به تخفیف آن کلمه‌ها از «سنگینی خود»می‌گردد و در نتیجه صامت لثوی از خوشه می‌افتد و در تقطیع بحساب‌ نمی‌آید.6

یادداشتها

(1)-آینده 280:(خرداد-تیر 1359)4-3:6 انتقاد از کتاب. the persian metres by l.p ( elwell-sutton(cambridge,1976 .

(2)-شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب،عبد الحسین زرین کوب(تهران:علمی 1346)ص 112.

(3)-«اشکال وزن در شعر فارسی»،آرش 138:(آبان 1344)3:2.

(4)- yu?suf kha?ss ha?jib widom of royal glory(kutadgu bilig)translated ( by robert dankoff(chicago:university of chicago presss,1983 .

(5)-آواشناسی،نوشتهء علی محمّد حق‌شناس(تهران:آگاه 2536).

(6)-دیوان لغت التّرک محمود بن الحسین الکاشغری(دار الخلافة العیله،مطبعهءعامره 1333)ج 3 ص 310. و اعلم بانّ الجمع بین الساکنّین انّما قلّ لانّه لا یأتلف الاّ مع حروف الّذلاقة و هی ثلاثة الراء و اللام و النون…و هذه الحروف تخفّف الکلمة من ثقل بها.فتجعل کانّ الحرفین حرف واحد.و لذلک یجوز للشاعر أن یستعملهما علی‌ انهما واحد.