نظری در دیوان حافظ چاپ دکتر خانلری
نذیر احمد
نظری در دیوان حافظ چاپ دکتر خانلری
آقای دکتر خانلری مدتی در تصحیح و ترتیب دیوان حافظ مشغول بود و یک نسخهء انتقادی در سال 1359 شمسی یعنی نه سال پس از انتشار نسخهء گور کهپور و سی و نه سال پس از چاپ نسخهء قزوینی،انتشار نموده که بدونشک در میان همهء چاپها بهترین و معتبرترین است.و مبنای متن انتقادی او چهارده نسخهء خطی بقرار زیر است:
بیاض مکتوبه 811 هـ،کوپر ولو احمد،ترکیه شامل 36 غزل،بنشانهء(الف).
مجموعهء مکتوبه 813 هـ،ایا صوفیه،ترکیه شامل 455 غزل،بنشانهء(ب).
مجموعه،813-814،موزهء برطانیه،لندن،شامل 152 غزل،بنشانهء(ج).
مجموعهء مکتوبه 816 هـ،ایا صوفیه،ترکیه شامل 153 غزل،بنشانه(د).
نسخهء مکتوبه 818 هـ،آصفیه حیدرآباد،شامل 415 غزل،بنشانهء(هـ).
مجموعهء مکتوبه 807 هـ،اکادمی تاجیکستان،شامل 41 غزل،بنشانهء(و).
مجموعه،قرن نهم هجری،قویون اوغلو،ترکیه،شامل 357 غزل،بنشانهء(ز).
مجموعهء مکتوبه 821 هـ،مملوکهء دکتر مهدوی،تهران،بنشانهء(ح).
نسخهء مکتوبه 822 هـ،توپ قاپوسرای،ترکیه،شامل 442 غزل،بنشانهء(ط).
نسخهء گور کهپور،مکتوبهء 824 مملوکهء خانوادهء سبزپوش شامل 435 غزل،بنشانهء(ی).
نسخهء نور عثمانیه مکتوبه 825،ترکیه شامل 496 غزل،بنشانهء(ک).
سفینهء مکتوبه 827،نسخهء خلخالی،مبنای چاپ قزوینی،تهران 495 غزل،بنشانهء(ل).
سفینهء مکتوبه 836،مملوکهء دکتر مهدوی،تهران،بنشانهء(م).
سفینهء 817-838،مملوکهء سلطان القرائی،تهران 47 غزل،بنشانهء(ن).
از جملهء این چهارده نسخهء خطی،دو نسخهء«ب»و«ی»در تصحیح دیوان حافظ چاپ 1352،1354 بتوسط راقم این سطور و جلالی نائینی بکار بده شده،و نسخهء«ب»قبلا در سال 1350 چاپ شده بود،نسخهء«هـ»بتوسط بنده در سال 1960 معرفی شده،نسخهء «و»در روسیه معرفی و دوبار از چاپ درآمده،غزلهای شامل نسخهء«ج»را آقای دکتر خانلری قبلا بیرون کشیده و چاپ نموده بود،1نسخهء«ل»همان نسخهء خلخالی است که مبنای چاپ قزوینی بوده است،نمرههای«الف»،«و»،«م»،«ن»شامل جنگهاست «ک»دفعهء اول در تصحیح و ترتیب و نسخهء حاضر بکار برده شده است.
نسخهء دیوان مصحح دکتر خانلری،شامل منظومههای زیر باشد:
1-غزلها 486
2-غزلها(ملحقات)38
3-قصائد 4
4-قصیدهء عربی 1
5-ترکیب بند(یک بند)1
6-مثنویها 3
7-ساقی نامه و مغنینامه 7
8-مقطعات 54
9-فردیات 5
10-رباعیات 43
آقای پروفسور خانلری عزلهای دیوان را در دو بخش چاپ کرده،در بخش اول غزلهایی (486)است که به نظر پروفسور مزبور اصیل است و در سه چهار کتاب مأخذ اساسی شامل است،بخش دوم شامل 38 غزل است که به نظر آقای دکتر خانلری انتساب آنها به حافظ مشکوک است و به همین علت اینها را ذیل«ملحقات»چاپ کرده،ایسن غزلها در یک یا دو نسخه و بعضی در سه نسخه یافته میشود،و بدین جهت انتساب اینها به حافظ مشکوک بنظر میآید،یک دو غزل در دیوان شاعران دیگر شامل است و بنابر همین علت انتساب ایشان به حافظ شک را برطرف نمیسازد،قول دکتر مزبور به قرار زیر است:
«غزلهایی که زیر عنوان ملحقات میآید آنهاست که تنها در یک،یا گاهی دو سه نسخه از مجموع مآخذ ما وجود دارد،بعضی از این غزلها در دیوان شاعران دیگر ثبت شده و غالبا میتوان به صحت انتساب آنها به شاعری جز خواجه حافظ اطمینان داشت.مانند قسمتی از یک قصیدهء مسعود سعد سلمان و دو غزل از سلمان ساوجی و جز اینها.بعضی دیگر که گویندهء آنها شناخته نیست یکسره دور از شیوهء خواجه و سست و مبتذل است،با این حال چون در مآخذ ما وجود داشته نخواستیم یکباره آنها را طرد کنیم،از آنچه در متن آوردهایم نیز غزل 36 باحتمال قوی از سلمان ساوجی است.اما در چندین نسخهء کهن ثبت است و ما ناچار از آوردن آن در متن بودهایم.اینک غزلهایی را که صحت انتساب آنها به خواجهء شیراز مورد تردید است در ذیل میآوریم….».2
نظر آقای دکتر خانلری دربارهء صحت انتساب غزل به حافظ بر ضد نظر اقای قزوینی است.به عقیدهء مؤخر الذکر مندرجات نسخهء قدیمی مثلا مکتوبهء 827،همه معتبر است و کلام اصیل مصنف میباشد،3اما نزد آقای خانلری غزلی که شامل دو یا شه نسخه باشد برای اثبات صحت انتساب کافی نیست،بدین جهت حتی یازده غزل که شامل دیوان قزوین(نسخهء خلخالی)است،در نسخهء خانلری در ذیل ملحقات یعنی غزلهای مشکوک درج شده(غزلهای شماره 4،9،10،11،16،18،20،24،28،30،32. که غزل شمارهء 4 در نسخهء آصفیه-مکتوبه 818 هـ،و غزل شمارهء 89 در نسخهء نور عثمانیه- مکتوبه 825 هـ نیز شامل است).
به عقیدهء بنده،نظر آقای دکتر خانلری یعنی تردید در صحت انتساب 38 غزل که ذیل «ملحقات»در این نسخه ثبت است،کاملا درست بنظر نمیآید به قرائن زیر:
1-آقای دکتر خانلری فقط نسخههایی را اساس کار قرار داده که 836-837 ه استنساخ یافته بود،اام خود را مقید به نسخههای تا این تاریخ(836-837)نمودن پایهء اسای ندارد.بسیار نسخهها که تا اواسط قرن نهم رونویس شده در کتابخانههای جهان موجود است و از آنها صرفنظر نمیتوان کرد،آقای قزوینی شش نسخهء زیر4را که تا اواسط قرن نهم رونویس شده معرفی نموده است،و معلوم نیست که آقای دکتر خانلری چرا اینها را ذکر ننموده و از اینها استفاده نکرده:
نسخهء بادلیان،مکتوبه 843.
نسخهء چستربیتی،مکتوبه 853.
نسخهء مجلس شورای ملی ایران،تهران،مکتوبه 854.
نسخهء موزهء برطانیه،مکتویه 855.
نسخهء کتابخانهء نیشنال،پاریس،مکتوبه 857.
نسخهء مجلس شورای ملی ایران،تهران،مکتوبه 858.
اگر این نسخههایی که تا اواسط قرن نهم رونویس شده،در نظر گرفته میشد،تردید انتساب غزلهایی که فقط در دو یا سه نسخه وجود دارد،برطف میشد زیرا که عدهء نسخهها که شامل این غزلها باشد از دو یا سه بیشتر میشد،ناگفته نگذاریم که بسیار وقت است که غزلی که فقط در یک نسخه ثبت است،همان غزل اصیل است.آقای دکتر خانلری این را در نظر نگرفته.
2-چون معلوم است که دیوان خواجه در زندگانیش تدوین نیافته،غزلهایی که در نسخههای کهن مثلا تا اواسط قرن نهم،ثبت باشد حق دارند که در ردیف منظومهژهای اصیل آورده شوند تا وقتی که قرائن دیگر صحت انتساب آنها را باطل نکند.
3-بعضی منظومهها بنابر نظر محققان دیگر الحاقی قرار داده شدهاند،مثلا آقای دکتر خانلری بعضی غزلها را بنا به گفتهء آقای حسین پژمان در ذیل ملحقات آورده،حال آن که نظر آقای مزبور در بعضی موارد خالی از اشتباه نیست.دانشمند مذکور قطعهء ذیل را الحاقی دانسته:
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش
و آقای انجوی شیرازی از این فرصت استفاده نموده این قطعه را از نسخهء دیوان چاپ خود خارج نموده.و حال آنکه این قطعه در هفت نسخهء قدیمی ثبت است.یعنی در نسخهء مکتوبه 813 هـ،نسخهء قرن نهم،نسخهء مکتوبه 822 هـ،نسخهء مکتوبه 824 هـ،نسخهء مکتوبه 825 هـ،نسخهء مکتوبه 828 هـ.بعلاوه همان قطعه در بیاض تاج الدین احمد وزیر5که در 782 هـ در حیات حافظ شیرازی جمعآوری شده،ثبت است،بنا بر این از اوضح واضحات است که این قطعه از حافظ است،و نظر حسین پژمان و انجوی شیرازی کاملا از اعتبار ساقط است،به همین علت نباید پژمان را در هر مورد بدون تحقیق قبول کرد.
4-شک نیست که بعضی غزلها در دیوان شاعران دیگر موجود است،این صورت، صحت انتساب آنها را به خواجه مشکوک میسازد،اما نباید فراموش کرد که فقط وجود آن در دیوان یک شاعر دیگر بدون قرینههای دیگر انتساب آن را به آن شاعر قطعی نمی سازد و بدون تحقیق آن را قبول نباید کرد در صورتی که آن منظومهها در نسخههای قدیمی خاوجه ثبت باشد.
5-بعضی منظومهها بر بنای سبک و روش،الحاقی قرار داده شده،این طرز تحقیق متن خالی از خطر نیست،فی الحقیقت این صورت قرینهای بدست میدهد،اما تا وقتی که قرینهء دیگر این قیاس را در مورد تأیید قرار نمیدهد آن را نباید قبول کرد.
خلاصه اینکه نظر بنده این است که تمامی 38 غزل را که تحت عنوان ملحقات6در دیوان ترتیب آقای دکتر خانلری ثبت شده،نباید الحاقی قرار داد و از دیوان خارج نمود، این امر مستلزم تحقیق عمیق است،و در عدم این صورت نباید چیزی به نحو قطع و یقین گفت.
*** اگرچه مبنای تحقیق آقای خانلری چهارده نسخهء خطی قدیمی است و تاکنون هیچ محقق در جمعآوری اینقدر مواد نو و معتبر موفق نشده،اما از بعضی ازمنابع مهم صرفنظر شده که بنده بعضی از آنها را ذیلا معرفی مینمایم:
1-مجموعهء لطایف و سفینهء ظرایف از سیف جام هروی که در هند در عصر فیروز شاه7 تغلق(752-790)شروع شده و تا بعد از 804 هجری زمان مبارک شاه شرقی8ادامه داشته.این مجموعه شامل 127 غزل از حافظ است،از این مجموعه دو نسخه موجود است،یکی در موزهء برطانیه و دیگری در دانشکدهء ادبیات در کابل.بنده یک مقالهء مفصل دربارهء این مجموعه در مجلهء اندو ایرانیکا،کلکته،سپتامبر 1966 چاپ نموده و مطلعهای غزلهای حافظ را در آن ذکر کردهام و از آن جمله غزلی هست که جز در جامع نسخ دیوان حافظ از آقای فرزاد هیچجا یافته نمیشود،و در آخر مقالهء هذا آن غزل همراه گزارش مختصری درج خواهد شد.
2-لطایف اشرافی و مکتوبات اشرافی.لطایف اشرافی مجموعهای است از گفتارهای عارف شهیر سید اشرف جهانگیر سمنانی(م:808)مقیم در روحآباد کچهوچها در نزدیکی فیضآباد در استان اترپرویش،سید اشرف مسافرت به کشورهای اسلامی نموده و به شیراز به ملاقات خواجه حافظ نائل آمده چنانچه در لطایف اشرافی9آمده است:
«حضرت قدوة الکبری میفرمودند که خواجه حافظ شیرازی یکی از مجذوبان درگاه عالی و محبوبان بارگاه متعالی است،به این فقیر نیازمندی داشت و مدتی به هم دیگر صحبت داشتیم.روزی در گازرگاه10نشسته بودیم که سخنی درمراتب اهل معارف و زهد میگذشت،مجذوب شیرازی خواند:
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
سید اشرف مکتوبات اشرافی مجموعهای است از مکاتیب سید اشرف سمنانی که با پادشاهان و امیران معاصر خود نوشته و در این مکتوبات چندین جا ذکری از حافظ شده و اقلا نه بیت از دیوان خواجه در موارد مختلف ثبت شده.بنابراین باید این دو کتاب را یکی از معتبرترین منابع دربارهء حیات و آثار خواجه شمرد.بنده یک مقالهء مفصل راجع به همین موضوع در سال 1960 هـ در مجلهء فکر و نظر،دانشگاه علیگره چاپ نمودم که بعدا بوسیلهء آقای علی اصغر حکمت ترجمه و در مجلهء دانشکدهء ادبیات دانشگاه شیراز در 1341 مقالهای مبنی بر آن چاپ شده،و در این مقاله هردو کتاب یعنی لطایف و مکتوبات مفصلا معرفی شده.ناگفته نماند که آقای همایون فرخ در مقالهای شامل کتاب«حافظ» 1350 شمسی،نه محض از این دو مأخذ مهم صرفنظر نموده،بلکه از وجود آن عارف شهیر که خانوادهاش تا امروز باقی است،انکار نمودند.بنده در یک مقاله شاملاند و ایرانیکا،کلکته،نظرهای آقای همایون فرخ را رد نمودم،حیف است این مخذ که در ایران دو سه بار معرفی شدهاند،جلب توجه آقای دکتر خانلری نتوانست کرد.
3-یکی از منابع مهم که در تصحیح دیوان حافظ از آن صرفنظر شده،مجموعهای است بنام بیاض تاج الدّین وزیر که در سال 782 هـ در شیراز جمعآوری شده.در این جنگ که ده سال پیش از وفات حافظ در شیراز ترتیب داده شده اشعار حافظ در چهار مورد ذیل درج شده:
به خط شهاب الدین محمد بن الصاحب المرحوم شمس الدّین محمد شهاب عز نصره لمولانا شمس الدّین محمد حافظ دام فضله
خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست مرا و سرو چمن را ز دل ببرد آرام زمانه تا قصب نرگس و قبای تو بست چو غنچه بر دل مسکین من گره مفکن چو عهد با سر زلف گرهگشای تو بست مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد ولی چو سود که سر رشته در رضای تو بست هم از نسیم تو روزی گشایشی یابد چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست تو خود حیات دگر بودی ای زمان وصال دلم امید ندانست و در وفای تو بست ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست؟11
به خط احمد بن محمد الحسینی(بدون نام شاعر)
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش هرکه بخراشدت جگر به جفا همچو کان کریم زر بخشش کم مباش از درخت سایه فکن هرکه سنگت زند ثم بخشش از صدف یادگیر نکتهء حلم هرکه برّد سرت گهر بخشش
فی التاس عشر رجب المرجب لسنة 782 احمد بن محمد الحسینی12
*** به خط مظفرّ الدین ملک السلمانی،مولانا شمس الدّین محمد فرماید
روضهء خلد برین خلوت درویشان است پایهء محتشمی خدمت درویشان است آنچه زر میشود از پرتو او قلب سیاه کیمیایی است که در صحبت درویشان است دوستی را که نباشد غم از آسیب زوال بیتکلف بشنو دولت درویشان است کنج عزّت که طلسمات عجائب دارد فتح آن در نظر رحمت درویشان است از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از زال تا به ابد فرصت درویشان است روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند مظهرش آینهء طلعت درویشان است ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را سر و زر در کنف همت درویشان است حافظ آنجا به ادب باش که سلطانی و ملک همه از بندگی حضرت درویشان است13
***
به خط ملک السلمانی(بدون نام شاعر)
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس به خلوتی که در آن اجنبی صبا باشد لطیفهای بمیان آر و خوش بخندانش به نکتهای که دلش را در آن رضا باشد پس آنگه از کرمش اینقدر به لطف بپرس که گر وظیفه تقاضا کنم روا باشد
حرّره اقل عباد الله تعالی ملک السلمانی فی اواخر رجب المرجب اثنین و ثمانین و سبعمائه الهلالیه14
4-یک مجموعهء نظم و نثر که رد کتابخانهء خدابخش پتنه در هند زیر شماره 2478/5753 نگاهداری میشود،شامل 49 غزل از حافظ است،تاریخ اتمام این مجموعه 816 هـ است و این تاریخ اقلا دوبار در مجموعهء مزبور ثبت است:
«حرره العبد تراب اقدام الفقرا الحسن الحافظ اصلح الله شانه فی عشرین ذی الحجة لسنة ست عشر و ثمانمائه.»
«فی شهر ذی قعده سنة ست عشر و ثمانمایة و صلی الله علی خیر خلقه و آله» غزلهای حافظ بعنوان:و له علیه الرحمة،و له ایضا،ایضا له نقل شده است.و نسخه مذکور دارای خصائص املائی آن دوره است و در خط تعلیق ریز خوانا و زیبا نوشته شده، و واضح است که نویسندهء آن یعنی حسن الحافظ خوشنویس توانا بود.اشعار حافظ شامل ده صحیفه،هر صحیفه در دو ستون است و در هر صفحه دو ستونی 50 بیت میباشد.این غزلها فقط از سه ردیف«الف»،«ت»،«دال»انتخاب شده،بنابراین واضح است که جامع نسخه هیچ ترتیب در ذهنش نداشته.
ناگفته نگذریم که اگرچه همهء این غزلها در دیوانهای معتبر وجود دارد،اما از لحاظ عدد اشعار هر غزل و ترتیب اشعار،این نسخه دارای اهمیت خاصی است و در تصحیح دیوان موثر خواهد شد،بنابراین مطلعهای غزلها ذیلا درج میشود:
1-الا یا ایها الساقی اَدِر کاساً و ناولها 2-ساقی به نور باده برافروز جام ما 3-صوفی بیا که آینه صاف است جام را 4-رونق عهد شباب است دگر بستان را
5-صلاح کار کجا و من خراب کجا 6-اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را 7-صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را 8-ساقیا برخیز و در ده جام را 9-دل سراپردهء محبت اوست 10-ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست 11-شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت 12-غمت تا در دلم مأوا گرفت 13-بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است 14-کنون که بر کف گل جام بادهء صاف است 15-روضهء خلد برین خلوت درویشان است 16-بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت 17-خمی که ابروی چشم تو در کمان انداخت 18-مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت 19-حسنت باتفاق ملاحت جهان گرفت 20-ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت 21-رواق منظر چشم من آستانهء توست 22-ز آن یار دلنوازم شکری است با شکایت 23-یارب سببی ساز که یارم به سلامت 24-چه لطف بود که ناگاه رشحهء قلمت 25-ای غایب از نظر به خدا میسپارمت 26-ای هدهد صبا به سبا میفرستمت 27-شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت 28-صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت 29-سالها دل طلب جام جم از ما میکرد 30-به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد 31-بیا که ترکِ فلک خوان روزه غارت کرد 32-دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند 33-نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
34-شاهدان گر دلبری زین سان کنند 35-در نظر بازی ما بیخبران حیرانند 36-غلام نرگس مست تو تاجدارانند 37-شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند 38-چه مستی است ندانم که ره به ما آورد 39-از سر کوی تو هر کو به ملامت برود 40-ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود 41-من و انکار شراب این چه حکایت باشد 42-روز هجران و شب فرقت یار آخر شد 43-ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد 44-حافظ مسجدنشین دوش به میخانه شد 45-دل از من برد و روی از من نهان کرد 46-هر آنکه جانب اهل وفا نگهدارد 47-اگر به بادهء مشکین دلم کشد شاید 48-خوش است خلوت اگر یار یار من باشد 49-پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
*** منظومهای که در ذیل نقل میشود در هردو نسخهء مجموعه لطایف و سفینهء ظرایف ثبت است،اما آن از اکثر نسخههای دیوان خارج و فقط در جامع نسخ از استاد فرزاد،شامل است:
ای وصل جان نوازت معمار خانهء دل وی جان و دل ز لعلت مقصود کرده حاصل قصر حیات باشد زندان جان شیرین گر وصل تو ندارد سر در خرابه داخل صحن سرای دل را شستم به آب دیده در وی غمت به شادی جانان چو کرد منزل از سوز سینه هر شب جان راست دست بر سر وز آب دیده هر دم دل راست پای در گل جانا به بحر عشقت بیآشنا و رهبر کشتی دل فکندم تا کی رسد به ساحل در جان و دیدهء دل ای مشتری شمایل مهر تو سیر دارد چو ماه در منازل بازآی تا بنوشد جان شربتی ز وصلت ای من ز جام هجرت نوشیده زهر قاتل صد خون به گردن جان داری،چه باشد آخر گر بیدلی کند دست در گردنت حمایل از روی دلنوازی با ما اگر بسازی جان پروریم باهم در عهد شاه عادل قطب سپهر شاهی دریا دلی که دستش کرد از سحاب احسان سیراب جان سایل تا هست جوهر جان محمود باد سلطان گشته ز دل غلامش هر دم هزار مقبل
محمود شاه15که نامش در این منظومه آمده برادر شاه شجاع و فرمانرواری اصفهان بود، پس از چندی شاه شجاع را شکست داده شیراز را جزو سلطنت خویش گردانیده و تقریبا دو سال(765 تا 767)بر این خطه حکومت نموده،بظاهر منظومهء مذکور در همین زمان بنظم آمده باشد،اگرچه از لحاظ سبک این منظومه از منظومههای دیگر مختلف بنظر می آید،اما چون این در هردو نسخهء مجموعهء لطایف شامل است ما ناچار هستیم که این منظومه را از خواجه بدانیم،مرحوم آقای مجتبی مینوی در سفر اخیر به هندوستان به علیگره نیز تشریف آوردند،وقتی که بنده دربارهء صحت انتساب این غزل به حافظ صحبت داشتم آقای مزبور اظهار شک نموده،اما بنده یادآوری نمودم که غزل مذکور در هردو نسخهء این مجموعه شامل است،پس از اوضح واضحات است که نسخهء دیوان حافظ که از روی آن سیف جام هروی مؤلف مجموعهء لطایف،غزلهای حافظ انتخاب نموده نسخهء قدیمی،و شامل این منظومه بود،چون غزلیات منتخب به ترتیب تهجی نیست از این قرینهای بدست میآید که آن نسخه خیلی قدیم بود،پس برای ابطال انتساب غزل به حافظ باید قرینهء دیگری بدست آورد،و تا آن وقت باید این غزل را در میان غزلهای خواجه جا داشت.
*** در آخر باید علاوه نمود که منظومههای زیر که در نسخهء گور کهپور موجود است، جناب آقای دکتر خانلری از نسخهء دیوان حافظ بدون ذکر وجوه خارج نموده:
رحیم منکر خمار بود روزی چند به آن دلیل که القاص لا یحب القاص16 کلک کوته نظرم بین که بر طغرل شاه سخن طعنهء هدهد به زبان میآرد17 تا کار به کام دل مجروح شود تا ملک تنم بیملک روح شود18 باز آی که چشمم به جمالت نگران است باز آکه ز هجرت دل من در خفقان است19 شَکّر شُکر به شکرانه بیفشان حافظ که نگار خوش شیرین حرکاتت دادند20 آواز پر مرغ طرب میشنوم یا نفخهء گلزار ادب میشنوم21 مقبول دل خواص و مشهور عوام خوش لهجه و موزون حرکت بدر تمام22 راه طلبت ز خار غمها دارد کو راهروی که این قدمها دارد
همینطور این دو منظومه که شامل نسخهء آصفیه است،بدون ذکر وجوه از نسخهء آقای دکتر خانلری خارج شده:
گه به حکمت قطره را گردانده لؤلؤ در صدف گه به قدرت خار را لعل بدخشان ساخته
***
ای جهان و هرچه هست از آفرینش در جهان کرده در فطرت طفیلت خالق کون و مکان
از گزارش بالا برمیآید که تاکنون محققان حافظ در ترتیب و تصحیح دیوان که از یک طرف از الحاق دور باشد و از طرفی دیگر شامل همه منظومات حافظ باشد،چنانکه باید موفق نشدهاند،مثلا بعضی نسخههای دیوان از اشعار الحاقی پاک است اما شامل همهء منظومات نیست.دیوان حافظ چاپ آقای قزوینی-دکتر غنی و نیز چاپ آقای دکتر خانلری یقینا دارای کلام الحاقی نیست،اما دارای همهء منطومات نیست،اما جامع نسخ دیوان حافظ شامل همه جور منظومات اصیل و الحاقی میباشد،به نظر بنده در تصحیح و ترتیب دیوان حافظ امور ذیل را باید در نظر داشت:
1-همه نسخههای دیوان که تا قرن نهم هجری رونویس شده باشد،فراهم آورده شوند.
2-بعضی از نسخههای متأخر که بنابر خصوصیات مخصوصی امکان دارد که معتبر باشند و اشتباهات کم باشند،نیز باید بکار برده شود.
3-کتب تاریخ و تذکره و لغت و مجموعهها و بیاضها که شامل اشعار حافظ باشند، مورد استفاده قرار داده بشود.
4-از مقایسهء نسخههای دیوان و اشعار متفرقه که از کتب دیگر،بیرون کشیده باشد باید فارمولهای بدست آورد و از روی ان اشعار را باید مورد تحقیق قررا داد.
یادداشتها:
(1)-یک بار در تهران 1334 شمسی و بار دیگر در هندوستان در سال 1977 مسیحی چاپ شده.
(2)-دیوان حافظ،طبع دکتر خانلری،چاپ دوم،تهران 1362،ج 2،ص 1001.
(3)-دیوان حافظ،طبع قزوینی-دکتر غنی،تهران 1320،مقدمه:صفحهء«لط»:«و چون نسخهء خ(خلخالی)که در سنهء 827 کتابت شده عجالة تا نسخهء قدیمتری از آن بدست نیامده،ان را باید قدیمترین نسخ موجودهء تاریخدار دیوان حافظ در دنیا محسوب داشت،لهذا من خود را ملتزم و مقید کردم که در خصوص کمیّت اشعار یعنی از لحاظ عدهء ابیات هر غزلی(نه از لحاظ صحت و سقم عبارات)از ابتدا تا انتهای کتابفقط و منحصرا همان نسخه را اساس کار خود قرار دهم و هرچه در آن نسخه موجود است از غزلیات و مقطعات و مثنویات و رباعیات تماما بدون هیچ زیاده و نقصان آنها را چاپ کنم،و هرچه در آن نسخه موجود نیست خواه غزلیات مستقل و خواه ابیات متفرقهء بعضی غزلها یا غیر ذلک آنها را مطلقا کالعدم انگاشته بکلی از آن صرفنظر نمایم،زیرا که چون این نسخه(یعنی نسخه خ)،نسخهء کامل تمامی است از دیوان خواجه،و خلاصه و انتخاب از آن نیست پس هرچه در این نسخه نیست باحتمال بسیار قوی بلکه تقریبا به نحو قطع و یقین الحاقی و اشعار دیگران است که بعدها در دیوان خواجه داخل کردهاند…»
واضحا نتیجهء دوم در بیان آقای قزوینی یعنی هرچه خارج از نسخهء خلخالی است الحاقی است،خیلی خطرناک است زیرا اگر جزوی از آن کلام الحاقی در نسخهء قدیمتر از نسخهء خلخالی شامل باشد،عقیدهء آقای قزوینی باطل گردد،در کتابخانهء آصفیه حیدرآباد یک نسخه دیوان حافظ مکتوبه 818 هـ.که خلاصهء دیوان است،(ر ک.رسالهء بنده:تاریخی و ادبی مطالع،ص 63-73؛نیز مجلهء علوم اسلامیه،دانشگاه اسلامی علیگره)نگهداری میشود.این نسخه شامل 357 غزل،12 قطعه و 20 رباعی است.از مقایسهء مندرجات این نسخه با مندرجات نسخهء قزوینی معلوم شد که نسخهء آصفیه شامل 8 غزل،5 قطعه و سه رباعی میباشد که خارج از نسخهء قزوزنی و نسخهء خلخالی است و به عقیدهء آقای قزوینی الحاقی است و کلام حافظ نیست.بنده مطلعهای منظومات اضافی را ذیلا درج میکنم:(در مقالهء«ماجرای چگونگی کشف یک نسخهء خطی قدیمی…»،ایران نامه،سال 5،شمارهء 3،بهار 1366،این اشعار چاپ شده،اما در آنجا یک کمی فرق واقع شده) غزلها:8
ز دل برآمدم و کار برنمیآید مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید مرا می دگر باره از دست برد ساقیا مایهء شراب بیار صبا به مقدم گل راح روح میبخشد جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس ای ز شرم عارضت گل کرده خوی ساقی اگرت هوای ماهی
(در بعضی نسخهها این جزوی از ترکیببند است)
قطعات:5
که به حکمت قطره را گردانده لؤلو در صدف ای جهان و هرچه هست از آفرینش در جهان دل منه(نسخهء گور کهپور:مبند)ای مرد بخرد بر سخای عمرو و زید حسن این نظم از بیان مستغنی است دریغا خلعت و حسن و جوانی
رباعیها:3
نام بت من که مه ز رویش خجل است چو جامه ز تن میکشد آن مشکین خال شیرین دهان عهد به پایان نبرند
با کشف شدن نسخهء گور کهپور قراینی بدست آمده که نظ آقای قزوینی را کاملا باطل میکند،این نسخه بوسیلهء راقم این سطور کشف شده و در مجلهء ایرانشناسی در سال 1349 معرفی شده و بعدا در سالهای 1350،1352،1354 با همکاری آقای جلالی نائینی چاپ شده،نسخهء مزبور که شامل 455 غزل،17 قطعه،27 رباعی و 5 فرد است، دارای 6 غزل،5 قطعه،4 رباعی و 2 فرد اضافی باشد که از نسخهء خلخالی خارج است و بنابر عقیدهء آقای قزوینی الحاقی و از نسخهء قزوینی نیز خارج است.مطلعهای منظومات اضافی بقرار زیر است:(این مطلعها در ایراننامه، سال 5،شمارهء 3،درج است.اما در آنجا یک کمی فرق واقع شده.)
غزلها:6
صبح دولت می دمد کو جام همچون آفتاب مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید جانا ت ورا که گفت که احوال ما مپرس ای شام ز کوی ما گذر کن ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده ای ز شرم عارضت گل کرده خوی
مقطعات:5
دل مبند ای مرد بخرد در سخای عمرو و زید رحیم منکر خمار بود روزی چند شاها مسافری ز بهشتم رسیده است
رباعیها:3
نام بت من که مه ز رویش خجل است چون جامه ز تن بر کشد آن مشکین خال شیرین دهنان عهد به پایان نبرند
با کشف شدن نسخهء گور کهپور قراینی بدست آمده که نظر آقای قزوینی را کاملا باطل میکند،این نسخه بوسیلهء راقم این سطور کشف شده و در مجلهء ایرانشناسی در سال 1349 معرفی شده و بعدا در سالهای 1350،1352،1354 با همکاری آقای جلالی نائینی چاپ شده،نسخهء مزبور که شامل 455 غزل،17 قطعه،27 رباعی و 5 فرد است، دارای 6 غزل،5 قطعه،4 رباعی و 2 فرد اضافی باشد که از نسخهء خلخالی خارج است و بنابر عقیدهء آقای قزوینی الحاقی و از نسخهء قزوینی نیز خارج است.مطلعهای منظومات اضافی بقرار زیر است:(این مطلعها در ایران نامه، سال 5،شمارهء 3،درج است.اما در آنجا یک کمی فرق واقع شده.)
غزلها:6
صبح دولت میدمد کو جام همچون آفتاب مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس ای شام ز کوی ما گذر کن ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده ای ز شرم عارضت گل کرده خوی
مقطعات:5
دل مبند ای مرد بخرد بر سخای عمرو و زید رحیم منکر خمار بود روزی چند شاها مسافری ز بهشتم رسیده است
کلک کوته نظم بین که بر طغرل شاه تا کار به کام دل مجروح شود
رباعیات:4
آواز پر مرغ طرب میشنوم مقبول دل خواص و مشهور عوام راه طلب ز خار غمها دارد باز آی که چشمت به جمالت نگران است
(این در وزن رباعی نیست،پژمان این را ذیل مقطعات منسوب به حافظ درج نموده) فرد:2
تمنای من از عمر و جوانی شکر شکر به شکرانه بیفشان حافظ
(این بیت صورت دیگری است از بیتی که در چاپ قدسی ص 150 آمده:
شکر شکر به شکرانه بیفشان حافظ کهنگار خوش شیرین حرکاتم دادند)
منظومههایی که در هردو نسخهء حیدرآباد(818 هـ)و نسخهء گور کهپور(824 هـ)موجود است و خارج از نسخهء خلخالی(827 هـ)و قزوینی است و به نظر آقای قزوینی الحاقی است،بقرار زیر است:
غزلها:11
صبح دولت میدمد کو جام همچون آفتاب ز دل برآمدم و کار برنمیآید مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید مرا می دگر باره از دست برد ساقیا مایهء شراب بیار صبا به مقدم گل راح روح میبخشد جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس ای شام ز کوی ما گذر کن ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده ای ز شرم عارضت گل کرده خوی ساقی اگرت هوای ماهی
قطعهها:9
که به حکمت قطره را گردانده لؤلو در صدف ای جهان و هرچه هست از آفرینش در جهان دل منه ای مرد بخرد بر سخای عمرو و زید حسن این نظم از بیان مستغنی است دریغا خلعت و حسن و جوانی رحیم منکر خمار بود روزی چند شاها مسافری ز بهشتم رسیده است کلک کوته نظرم بین که بر طغرل شاه تا کار به کام دل مجروح شود
رباعیها:7
نام بت من که مه ز رویش خجل است چون جامه ز تن بر کشد آن مشکین خال شیرین دهنان عهد به پایان نبرند آوازِ پرِ مرغ طرب میشنوم مقبول دلِ خواص و مشهور عوام راه طلب ز خار غمها دارد باز آی که چشمت به جمالت نگران است
(این رباعی نیست و پژمان این را تحت مقطعات منسوب به حافظ نقل نموده)
فرد:2
تمنای من از عمر و جوانی شَکر شُکر به شکرانه بیفشان حافظ
خلاصهء کلام اینکه اگر مندرجات نسخهء قزوینی با نسخههای قدیمتر از نسخهء خلخالی مقایسه بشود عدهء منظومههایی که آقای قزوینی آنها را الحاقی شمرده و از نسخهء خود خارج نموده،خیلی زیاد میشود.
(4)-دیوان حافظ،طبع قزوینی-دکتر غنی،ص«مه».
(5)-چاپ اصفهان 1353 شمسی،ص 581،بنده این بیاض را معرفی نمودهام،ر ک:مقالهء بنده شامل کتاب:نذر لحمید(ص 101-138)،چاپ دهلی 1981.
(6)-دیوان حافظ،طبع دکتر خانلری،ج 2،ص 1001،1024.
(7)-ر ک:ورق 208،این بیت در وصف بناء قصر درگاه بقاجوی شهنشاه اعظم فیروز معظم خلد الله ملکه و سلطانه و اعلی امره و شأنه شاعری نبشته است الخ.
(8)-ورق 223 ف:این شعر از گفتار خانزاده عزیز الله بسطامی است.
(9)-جزو 26،ص 370؛نیز ر ک:مجلهء فکر و نظر ژنو،1960 صفحه 68.
(10)-در اصل:گذرگاه.
(11)-بیاض تاج الدین وزیر،دانشگاه اصفهان،اصفهان،1353 شمسی،ص 432 و 437.
(12)-همان مأخذ،ص 581.
(13)-همان مأخذ،ص 796-797.
(14)-همان مأخذ،ص 811.
(15)-برا یآگاهی بیشتر ر ک:مجلهء فکر و نظر،ج 12 جزو 4،1972،ص 73-93.
(16)-در بعضی نسخهها شامل است،نیز ر ک:دیوان چاپ نذیر احمد و جلالی نائینی 535.
(17)-شامل جامع نسخ حافظ،ر ک:دیوان چاپ نذیر احمد و نائینی ص 546.
(18)-ذیل رباعیات درج است،ر ک،دیوان حافظ،چاپ نذیر احمد و جلالی نائینی ص 557.
(19)-این رباعی است ر ک:ص 547.
(20)-ر ک:ص 560.
(21)-نزد پژمان الحاقی است،ایضا ص 553.
(22)-ر ک.ص 556 ح.

