تیمور و بینش شاهانه: هنر و فرهنگ ایرانی در سده پانزدهم

نمایشگاه تیمور و بینش شاهانه:هنر و فرهنگ ایرانی در سدهء پانزدهم،که با همکاری‌ تامس و.لنتز،از موزهء شهرستان لس‌آنجلس،و گلن د.لاوری،از گالری آرتور ام.سکلر واشنگتن،برپا شده بود،همراه با کاتالوگ‌های این نمایشگاه،تازه‌ترین کوششی بود که در سال‌های اخیر برای معرفی آثار درخشان هنری دوران تیموری انجام گرفته است.[1]در این‌ نخستین نمایشگاه کامل دربارهء این دوره،پیش از یکصد و پنجاه قطعه از شاهکارهای هنری‌ متعلق به مجموعه‌های عمومی و خصوصی در سراسر جهان در یک‌جا گردآوری شده بود و بسیاری از آنها برای نخستین‌بار در آمریکا به نمایش گذارده می‌شد.

این طیف بی‌نهایت تماشایی از نسخه‌های خطی،طرحها،سفالینه‌ها،فلزکاری‌ها، ظرفهای یشم،پارچه‌ها،کنده‌کاری‌های سنگی و چوبی تنها مایهء یک تجربهء بصری خیره‌کننده‌ نبود بلکه فرصتی نیز برای ارزیابی تازه‌ای از دستاوردهای هنری دوران تیموری فراهم‌ می‌کرد.گرچه هدف عمده از آفرینش این آثار ارضای سلیقهء مشکل‌پسند شاهان وقت بوده‌ است،دکتر لنتز و دکتر لاوری به درستی استلدلال می‌کنند که هدف دیگر را باید به دست دادن‌ تصویریدلپسند از این پاداشاهان دانست،که تا زمانی دراز پس از فروپاشی سلسلهء آنان‌ برجای ماند.برای دستیابی به برداشت روشن‌تری از نقش هنر تیموری در نمایاندن بینش شاهان این سلسله و نیز برای نشان دادن چگونگی سازش میان جنبه‌های زیباشناختی و سیاسی‌ این هنر،کاتالوگ نمایشگاه،هنر تیموری و در حد گسترده‌ای معماری تیموری را در فضای‌ سیساسی و تاریخی و فرهنگی سدهء پانزدهم مورد بررسی و بازبینی قرار داده است.

این کاتالوگ،سرشار از تصاویر،دارای پنج فصل،یک فهرست جامع و سه پیوست، از جمله برگردانی از عرضه داشت[2]است که تنها گزارش مانده و نامی از یک کتابخانهء تیموری است.

فصل نخست با عنوان«تیمور و انگارهء قدرت»به بررسی دستاوردهای تیموری در فضای‌ جلگه‌های کمابیش قبیله‌نشین و فرهنگ شهری ایرانی می‌پردازد.به گفتهء لنتز و لاوری، میراث نظامی و فرهنگی امپراتوری جلگه‌نشین مغول برای تیمور نمونه‌ای جذّاب بود.او نه تنها بسیاری از سنت‌ها و تجربه‌های دوران مغول را تأیید و تکرار کرد،بلکه چنگیز خان را نیای‌ خود شمرد تا بتواند خود را جانشین برحق او بنمایاند.تیمور نسبت به اسلام نیز اظهار علاقه‌ای‌ شایان می‌کرد و ازهمین‌رو،همراه با خویشانش،فرمان به ساختن بسیاری بناهای مذهبی‌ در پایتخت خود،سمرقند،و پیرامون آن داد.این بناها نه تنها بر آوازهء او به عنوان یک فرمانروای‌ ممالک اسلامی افزود،بلکه نشانه‌های عینی قدرت او نیز شد.

به‌گمان نویسندگان کاتالوگ،اشیاء کلان پیکر و یا خودنمایانه،مانند چراغ‌های روغنی‌ (شماره‌های 4 و 5 کاتالوگ)یا ظرف برنزی عظیم(شمارهء 4)،که تیمور فرمان ساختن آنها را برای آرامگاه احمد یسوی داده بود،به نوبهء خود نمایانگر«انگارهء قدرت»او بود.اما کمی آثار و اشیاء هنری که به سفارش تیمور ساخته شده‌اند از این حکایت دارد که او به نمودارهای نمایان‌ قدرت یعنی به بناها و معماری‌های سترگ تمایل بیشتری داشت.

لنتز و لاوری سرانجام به بحث دربارهء اهمیت تاریخی متون به عنوان وسیله‌ای برای تثبیت‌ انگارهء تیمور،این فرمانروای جدید و مشروع،می‌پردازند.گرچه تاریخ‌های رسمی مانند ظفر نامهء شامی یا فتوحات میرانشاهی کرمانی چه‌بسا در دوران خود تیمور نوشته شده‌اند، هیچ اثر تاریخی که به فرمان تیمور نگاشته شده باشد برجای نمانده.با این‌همه‌صاحب مقام‌صاحب مقام‌صاحب مقام لنتز و لاوری‌ برآنند که تیمور بنیان‌گذار یکی از مهمترین نهادهای تیموریان یعنی کتابخانه است.

اشاره‌های متون تاریخی به آوردن کاتبان و نقاشان به سمرقند در دوران فرمانروایی تیمور این‌ نظر را تأیید می‌کنند.اما نخستین مدرک رسمی دربارهء وجود یک کتابخانهء تیموری که در کار تألیف متون باشد،از دورهء سلطنت نوهء تیمور،بایسنقر،عقب‌تر نمی‌رود.با این‌همه‌صاحب مقام‌صاحب مقام‌صاحب مقام، کوشش‌های تیمور،این فرمانروای کمابیش صحرا نورد،که می‌خواست با ترویج و پشتیبانی‌ نوعی هنر و فرهنگ به فرمانرواییش مشروعیت بخشد،سرمشقی مه برای بازماندگانش بود.

فصل دوم به بحث دربارهء عدم تمرکز فرهنگی در دوران فرمانروایی جانشین و فرزند تیمور، شاهرخ،می‌پردازد.شگفت این است که دوران طولانی پادشاهی شاهرخ(1404-47 م.) با همهء ناآرامی‌های سیاسی و نظامی،شاهد یکی از درخشانترین شکوفاییهای هنر در آن‌ دوران بود.

در این دوران،برخلاف دوران تیمور،قدرت و نفوذ تنها در پایتخت-که از سمرقند به هرات منتقل شده بود-متمرکز نبود،بلکه درمیان شماری از دربارهای شاهزادگانی چون‌ اسکندر سلطان،ابراهیم سلطان،الغ بیگ و بایسنقر میرزا پراکنده گشته بود.این شاهزادگان‌ که برای جلب شعرا،خوش‌نویسان و نقاشان به قصد افزودن بر اهمیت و اعتبار دربارهای‌ خویش می‌کوشیدند،خود رفته-رفته با فرهنگ شهری ایران و سرزمین‌های زیر فرمان خویش‌ آمیخته شدند.

نیز در دوران فرمانروایی شاهرخ بود که هنر کتابت وسیله‌ای برای بیان و ارائهء دیدگاه‌های شخصی و حکومتی اهمیتی بسزا یافت.برای مثال،اسکندر سلطان و الغ بیگ، که در کار علم کنجکاو بودند،مؤلفانی را به نگارش کتاب‌های علمی گماشتند(کاتالوگ‌های‌ شمارهء 36،50 و 56).ابراهیم سلطان فرمان داد که نسخهء مصوّری از ظفر نامهء یزدی‌ شماره‌های 27-28)شد.اینگونه کتاب‌های تاریخی،که بیشتر از دلبستگی‌ها و آرزوهای‌ فرمانروایان وقت اثر و الهام می‌پذیرفتند،دستاوردهای تیموریان را در قالب سنت پادشاهان‌ ایرانی-اسلامی بررسی می‌کنند تا تیمور و بازماندگان او جانشینان برحق اورنگ پادشاهی ایران‌ به شمارآیند.

همانگونه که لنتز و لاوری تأکید می‌کنند،دیوان‌های مصوّر،بویژه دیوانهایی که برای‌ بایسنقر میرزا در هرات سروده و مصّور شده بودند،عالی‌ترین معرّف ذوق و پسند تیموریان‌ در نیمهء نخست سدهء پانزدهم‌اند.سبک غزل‌گونه و کمال و دقت تکنیکی که در کارهایی‌ همانند همای و همایون در باغ(کاتالوگ،شمارهء 34)یا در کلیله و دمنه(کاتالوگ،شمارهء 21)دیده می‌شود،تا حدودی از سنت نقاشی پیش از این دوره،از جمله نقاشی دوران‌ جلایریان(کاتالوگ،شمارهء 13و 15)و نیز آثار چینی اث پذیرفته است.[3]این دستنوشته‌های‌ مصوّر با ارائهء قهرمانان و عشاقان نامدار در ادبیات سنتی ایرانی،در صحنهء آرمان‌گونهء تیموری‌ و در جامه‌های شاهانه،بر پیوند تیموریان با گذشتهء ایران تکیه می‌کردند.

به رغم اختلاف سلیقه‌های شخصی و گوناگونی نگرش‌های هنری،هنر و معماری دوران‌ تیموری به سال 1430 م.به هماهنگی و یکپارچگی فراوان رسیده بود.به گفتهء مؤلفان کتاب، این هماهنگی فراوردهء یک برنامهء حساب‌شدهء هنری و یک نظام رسمی خاص بود که در فصل‌ بعدی بررسی شده است.

«کتابخانه و اشاعهء بینش تیموری»گیراترین و اندیشه‌برانگیزترین فصل کاتالوگ است. مهمترین منابعی که در این فصل مورد بحث قرار گرفته یکی عرضه داشت است و دیگری مرقّع‌های استانبول و برلن.

تألیف عرضه داشت که تاریخ و نام مؤلف آن ذکر نشده است،به جعفر تبریزی،کتابدار کتابخانهء بایسنقر منسوب شده.این سند که گویا در حدود 1420 م.نوشته شده،نام هنرمندان‌ گوناگونی را که در کتابخانه به کاری مشغول بوده‌اند و رشتهء تخصصی آنان را برمی‌شمرد و از این راه آشکار می‌کند که واژهء«کتب خانه»یا«کتابخانه»نه تنها معرّف محل انبار و نگاهداری‌ کتاب بلکه جای نگارش و تهیهء آن نیز برده است.

ولی لنتز و لاوری می‌گویند که رابطهء میان کتابخانه و آفرینش هنری به درستی و دقت روشن‌ نیست،زیرا نمی‌توان مطمئن بود که هنرمندان از کتابخانه به عنوان کانونی برای دیدار یکدیگر استفاده می‌کردند یا محل کار.نیز،همانگونه که مؤلفان کاتالوگ تأکید کرده‌اند،کتابخانه‌ بهیچ روی کانون واحدی نبود و هر درباری کتابخانه‌ای ویژهء خود داشت که درخور سلیقه، دلبستگی‌ها و ناگزیر توانایی مالی خدایگان آن ایجاد شده بود.از همین روی می‌توان چنین‌ استدلال کرد که ساختار هر کتابخانه،مثلا کتابخانهء بایسنقر،با ساختار کتابخانه‌های دیگر ناگزیر یکی نبود و رابطهء میان شهریار،هنرمند،و کتابخانه دستخوش تغییرات و اصلاحات‌ ناشی از شرایط خاص می‌شد.

برای روشن کردن سیر تحوّل طرح‌ها و تصاویر و همچنین در تعریف نظام طبقه‌بندی هنر تیموری،مؤلفان کاتالوگ به طرح‌ها و نقاشی‌های بسیاری که در مرقّع‌های استانبول و برلن‌ موجود است استناد کرده‌اند.از آنجا که سندی حاکی از نظام طبقه‌بندی و یا کتابی دربارهء ویژگی این آثار از آن زمان موجود نیت،لنتز و لاوری آنها را به سه گوره مشخص تقسیم‌ کرده‌اند:آثار نقاشی‌گونه (illustrative) ،آثار تصویرگونه ṣ(pictorial) و آثار تزیینی. بحث آنها دربارهء این سه‌گروه مشخص در ارتباط با نقاشی‌ها و تزیینات دورهء تیموری در رسانه‌های دیگر هنری صورت می‌گیرد.گرچه چنین گروه‌بندی می‌توان مجاز و منطقی‌ باشد،ولی پرسش این است که آیا هنرمندان تیموری خود نیز این طرحها و نقشها و تصاویر را اینچنین می‌دیدند و دسته‌بندی می‌کردند یا نه.

آثاری که در گروه«نقاشی‌گونه»قرار گرفته‌اند(تصاویر 54-66)بیشتر انتزاعی و آرمانی‌گونه (idealized) اند و آن بخش از آثار را دربرمی‌گیرد که برای مصورکردن متن‌ آفریده شده‌اند.اغلب این آثار،با تفاوت‌هایی،درشماری از دستنوشته‌های مصور تیموری‌ تکرار شده‌اند(ر.ک.پیوست 3).

اختلاف کارهای«تصویرگونه»(کاتالوگ،شماره‌های 68-86)با کارهای گروه نخست در بدیع بودن و گویاتر بودن آنهاست.در این گروه از آثار،هنرمندان تم‌ها و طرح‌های سنتی را به ترکیباتی تازه و ابتکاری مبدل ساخته‌اند،به ترکیباتی که در اغلب طرح‌های تخیلی از گیاهان‌ (کاتالوگ،شماره‌های 75-77)،حیوانان(کاتالوگ،شماره‌های 78-79)،نقاشی بر ابریشم الهام‌یافته از آثار چینی(کاتالوگ،شماره‌های 84-86)و سرانجام در چهره‌نگاری‌ها به چشم می‌خورد.

مؤلّفان برآنند که اینگونه کارها بر علاقهء تیموریان به نقاشی‌های مرّقع دلالت دارد که در کنار نقاشی‌های کتابی نضج گرفت و در سده‌های شانزدهم و هفدهم اهمیتی شایان یافت.

سومین و بزگترین گروه،گروه کارهای«تزئینی»است که از هنر آسیای شرقی اثر پذیرفته‌ و شامل طرح‌های پیکرنما (figural) و جز آن می‌شود و کمابیش بر روی هر شیئی و سطحی، از کاغذ گرفته تا سنگ،ایجاد می‌شده.برپایهء طرح‌های مرقّع(کاتالوگ،شماره‌های‌ 90-100،104-108،و 112-116)و همچنین با استناد به اطلاعات عرضه داشت، لنتز و لاوری برآنند که هنرمندان کتابخانه‌ای آفرینندهء طرح‌های تزیینی در رسانه‌های دیگر نیز بوده‌اند.آنها با بررسی جداگانهء هریک از این گروه‌ها نشان داده‌اند که چگونه روش ویژهء نمونه‌بندی دوران تیموری انتقال نقشی را ازیک رسانه به رسانهء دیگر آسثان کرده است.

موضوع فصل چهارم کاتالوگ هنر تیموری در نیمهء دوم سدهء پانزدهم است.گرچه دوران‌ فرمانروایی سلطان حسین تیموری بر خراسان و ورارود از ثبات سیاسی و نظامی برخوردار نبود،دربار او،که ادیبان نام‌آوری چون جامی و میرعلیشیر نوایی را زیر چتر حمایت خود داشت،برای بسیاری از فرمانروایان مسلمان پسین نمونهء پختگی و فرهیختگی بود.

در دوران سلطان حسین بایقرا هنرها،بویژه متنهای مصوّر با تکرار عناصر و ترکیبات رایج‌ در دروان پیشین و با پیراستن آنها و افزودن بر آنها نضج گرفتند.در همان حال،هنر این دوره‌ نشانگر برخی دگرگونی‌های اساسی است.برای مثال،توجه و علاقه به زبان ترکی بار دیگر زنده شد و متون تاریخی چون ظفرنامه(کاتالوگ،شمارهء 147)اهمیتی تازه یافت،زیرا برافتادن سلسله‌ای که روزگاری در اوج قدرت بود ایجاب می‌کرد که انگارهء قدرت تیموریان‌ دوباره تثبیت شود و پیوند پادشاهی با تیمور تأیید گردد.

دگرگونی دیگر،نفوذ فزایندهء صوفیگری بود که نه تنها بر نحوهء گزینش متون برای مصور ساختن بلکه بر مضامین تصویر نیز اثر می‌گذاشت و مفهوم پادشاهی را بیشتر با ایمان و تقوای‌ مذهبی می‌آمیخت تا از راه تصویر صحنه‌های نبرد و پیروزی.[4]

در همین دوران نشانه‌هایی از آگاهی بیشتر بر هویت و فردیت هنرمند نیز به چشم می‌خورد زیرا نقاشان دست به امضای آثار خود زدند.سرانجام،در همین دوران بود که هنرمندان ایرانی‌ گرایش و علاقهء تازه‌ای به طبیعت‌نگاری،چره‌نگاری و ترسیم زندگی روزمرّه از خود نشان‌ دادند.

هنرمندی که نامش همیشه یادآور چنین دگرگونی مهمی بوده نقاش پرآوازه بهزاد است که‌ مینیاتورهای امضاء شده‌اش را در نسخهء بوستان قاهره می‌توان دید(کاتالوگ،شمارهء 146). بررسی آثار بهزاد که همزمان یا پس از او انجام شده در اینجا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است:در همان حال که تاریخ‌نویسان و هنرشناسان دوران بعد،بهزاد را مهمترین نقاش‌ دوران تیموری می‌خوانند و برای او همپایه‌ای جز مانی افسانه‌ای نمی‌بینند،همروزگاران‌ بهزاد او را هنرمندی درمیان هنرمندان برجستهء آن روزگار می‌شناختند و بر آثارش خرده نیز می‌گرفتند.گرچه دربارهء کیفیت و الا و بدیع آثار بهزاد تردید چندانی نمی‌توان داشت، همانگونه که نویسندگان کاتالوگ به درستی اشاره می‌کنند،هنر او را بدون درنظر گرفتن اینگونه‌ برداشت‌ها و آراء کمابیش گوناگون نمی‌توان ارزیابی کرد.

فصل پایانی کاتالوگ،«بازتاب تیموری»،به ارزیابی تأثیر هنری و فرهنگی سلسلهء تیموریان بر هنر سدهء شانزدهم و دوره‌های پس از آن پرداخته است.چه از راه کنترل و تملک‌ هنرمندان و آثار هنری،چه از طریق تقلید از دستاوردهای تیموریان،و چه از گذر بهره‌جویی‌ از آن دستاوردها به خاطر هدف‌های سیاسی و حکومتی،پادشاهان و فرمانروایان ازبک، صفوی،عثمانی و مغل هند،که در سدهء پسین پهنهء سیاسی را از ورارود(ماوراء النهر)تا مدیترانه در اختیار خود داشتند،ادامهء نفوذ هنری و فرهنگی تیموریان را برای دوران طولانی‌ پس از سقوط آنان،که در 1507 صورت گرفت،تضمین کردند.

پایان کلام آن‌که تیمور و بینش شاهانه را باید از حیث موضوع و گستردگی دامنهء آن اثری‌ عظیم دانست.این اثر نخستین کوشش برای ارائهء برداشتی جامع از دستاوردهای هنری‌ سلسلهء تیموریان و نیز ابزار رسیدن به چنین دستاوردهایی است.این اثر با بررسی هنر تیموری‌ در ارتباط با شرایط اجتماعی،سیاسی و فرهنگی زمان،نشان می‌دهد که چگونه سرپرستی‌ و پشتیبانی از هنر و فرهنگ عاملی اساسی در ایدهء پادشاهی دوران تیموری به شمار می‌آمد و برای مشروعیت بخشیدن به سلسلهء ترکان-مغولان در محدودهء فرهنگ ایرانی و برای بیان نقش‌ و بینش این سلسله ضروری بود.این اثر اندیشه‌برانگیز در همان حال که پرسش‌ها و مسائل‌ قابل بحثی را مطرح می‌سازد،نشانگر افقی تازه در پژوهش هنر تیموری و بر روی هم هنر ایرانی است.

[1]. دربارهء معماری تیموری بتازگی دو اثر مهم منتشر شده است:

Bernard O”Kane Timurid architecture in Khorasan,1987.

Lisa Golambek and Donald Wilbur,The Timurid Architecture of Iran and Turan,2 vols., Princeton,1988

[2]. این سند در اثر زیر،همراه با کاتالوگ منتشر شده،مورد بحث قرار گرفته است:

W.M.Thackston,A Century of Princes;Sources on Timurid History and art,Cambridge, Mass.,1988.

[3]. در نتیجهء تماس‌های دیپلوماتیک و تجارتی میان شاهرخ و سلسلهء مینگ بود که هنر چینی در ایران سدهء پانزدهم شناخته‌ شد.

[4]. جالب این است که در این دوره هیچ نسخه‌ای از شاهنامهء فردوسی نوشته یا مصور نشد.

فرهنگ جهانپور