فضا،زمان،مذهب
شهرهای قدیمی ایران،همچون شهرهای قدیمی بسیاری از جوامع،به ویژه در منطقهء خاورمیانه،حاصل رونـد تاریخی و مشخّص تغییرپذیری و دگرگونی هستند.در طول اینروند،به تبع تغییر و تحوّلات کل جـامعه،بسیاری از زیستگاههای بشری در ایـران از مـراکز سادهء تمرکز قبیلهای و بدوی،با تعداد اندکی سازهء با اهمیت یا قابل تمیز،به شهرهای وسیع با سازمان پیچیدهء اقتصادی،سیاسی و فرهنگی که در بر گیرنده بناها و بافتهای کالبدی ارزشمند و با هـویّتی بودند تکامل پیدا کردهاند.پارهای از این شهرها از منزلگاههای کوچک،به بازار محلی و کشش اقتصادی محدود،به کانونها قدرت اقتصادی منطقه با شبکهء ارتباطی وسیع توسعه یافتند،برخی از مراکز کم جمعیت بـه کـلان شهرهایء با ساختار اجتماعی چندگانه بدل گردیدند و بسیاری از محیطهای زیستی با تشکیلات اداری و سیاسی ناچیز پایتختهای قدرت سیاسی شدند.
روند تغییرپذیری شهرهای قدیمی ایران،امّا،همواره در راستای رشد و توسعه نبوده اسـت.تـعداد قابل ملاحظهای از شهرهای ایران،پس از دوران (*).پژوهشگر در رشتهء برنامهریزی و شهرسازی در خاورمیانه گسترش کمّی و کیفی،به دلایل گوناگون و بیشتر در ارتباط با گسستگی تاریخی نیروهای سیاسی حاکم و ناپیوستگی توسعهء اجتماعی-اقتصادی،رو بـه افـول نهادند و ارزش اقتصادی،سیاسی یا اجتماعی خود را از دست دادند.این فراز و نشیب تاریخی،که به دفعات در مقاطع زمانی مختلف در جامعهء ایران روی داده است،بیشترین تأثیر را بر ساخت و هویّت کالبدی(فـیزیکی)شـهرها گـذاشته است.
تک بناها و بافتهای مـحلّهای،یـعنی مـجموعهء فضاهای کالبدی یک شهر، شاخصترین نماد ملموس دگرگونیجامعه هستند.این فضاها همواره در راستای تغییر و تحوّلات زیربناهای اقتصادی و اجتماعی دگرگون میشوند،چـرا کـه کـالبد شهر پاسخگوی عملکردهای آن است.ابعاد تازهء اجتماعی،اقـتصادی،فـرهنگی و سیاسی جامعه نیاز به فضاهائی درخور کارکردهای نوین دارند.در یکجامعهء دگرگون شده فضاهای موجود کاربردهای قبلی خود را از دست مـیدهند و در زمـانی کـوتاه یا بلند جای خود را به فضاهای نوین میدهند یا تـغییر شکل و ماهیت داده کاربردی جدید مییابند.همچنین،در یکجامعهء در حال افت، رشد و دگرگونی کالبدی گسسته میشود و فضاها ماهیتی ایستا مـییابند.و نـیز، طـبیعتا،چنانچه شهر مورد تهاجم نیروی نظامی قرار گیرد،و به ویژه اگـر مـقهور شود،ساختمانها و بافتهای آن ویران میشوند.از اینروست که،از یکسو،روند تغییر پذیری فضای کالبدی تابعی از روند دگـرگونی جـامعه اسـت و از سوی دیگر ویژگیهای فضاهای زیستی،آیینهء زمان خود.بازتاب تغییرات جامعه را در ویـژگیهای فـضاهای مـعماری و شهری میتوان جست و با شناخت تاریخ تحول جامعه میتوان به بنیانهای دگرگونی کالبد شـهر دسـت یـافت.بر این اساس،برای شناخت شهر،به ویژه روند تغییر در آن،باید به درستی تـاریخ را شـناخت.از سوی دیگر،با شناخت ویژگیهای بنیانی فضای کالبدی،میتوان گوشههای ناشناخته تاریخ جـامعه را روشـن کـرد.
روند تغییر پذیری شهرهای قدیمی ایرا،ناگزیر،به قدمت تاریخ شهرنشینی در این سرزمین مـیرسد و،بـا تمام فرازونشیبهای تاریخی خود،تا روزگار کنونی تداوم مییابد.دگرگونی کالبدی شهرها را در دورانـها مـختلف تـاریخی،و در مقاطع زمانی گوناگون میتوان و،به دلایل گوناگون،باید بررسی کرد.امّا،معمولا،برای بسیاری از پژوهـشگران،سـادهترین راه تقسیمبندی تاریخی شهری در ایران،سه دورهء بسیار طولانی،و درعینحال ناهمگون،قبل از اسـلام، اسـلامی،و دوران نـوین است.این شیوه ریشه در مطالعات شهرشناسی و شهرنشینی شرق شناسان دارد،و تاکیدی که آنان بر اهمیت نـقش اسـلام در شـکل پذیری و گسترش کالبدی شهر در کشورهای اسلامی گذاشتهاند.منابع بررسی جوامع اسلامی تـا سـالهای 1970 میلادی آکنده از گفتگو دربارهء«شهر اسلامی» و«معماری اسلامی»است.تنها دردو دههء اخیر وجود و واقعیت چنین پدیـدههائی مـورد پرسش پارهای از پژوهشگران مسائل شهر و معماری جوامعی که اسلام دین غالب آنـان اسـت،قرار گرفته است.
تقسیمبندی تاریخی براساس دوران قـبل از اسـلام،اسـلام و بعد از اسلام همچنین براین اساس است کـه شـهرهای خاورمیانه،مانند بسیاری از شهرهای جوامع دیگر-به عنوان نمونه در مناطق گوناگون اروپا-یکی از چـشمگیرترین دوران شـکلگیری،رشد و دگرگونی خود را طی قـرن وسـطی تجربه کـردند، یـعنی کـما بیش در دورانی که اسلام،به عـنوان یـک نظام فرهنگی-سیاسی مسلّط بر کشورهای منطقه،تأثیر مشخّص خود را بر شـکل و نـهادهای شهری باقی گذاشت.با اینهمهصاحب مـقام،تمام ویژگیهای کالبدی شـهر،حـتی بخش غالب آن،ناشی از تأثیر یـا نـیاز اسلام نبود.پس از انقلاب صنعتی و جهانی شدن روابط اقتصادی-اجتماعی،اصول و بنیانهای شهری و شـهرسازی دگـرگون شد و رشد و گسترش شهرها،در تـمامی جـوامع بـشری-هرچند با فـاصلههای زمـانی گوناگون- ابعاد جدید و مـتفاوتی از گـذشته یافت و مسایل کاملا تازهای در شهرها نمودار شد،و این خود دوران نوینی را در تاریخ شهر و شهرنشینی بـه وجـود آورد.با این همه،دوران میانی،و به ویـژه جـستجوی نقش اسـلام در نـمادهای رشـد و توسعهء شهری،جای خـاصی در بخش عمدهای از بررسیهای شهر و شهرنشینی مییابد.نوشتههای مربوط به شهر و معماری در ایران از این ویژگی مـستثنی نـیستند.
دو کتاب مورد بررسی در این مقاله از چـارچوب بـالا چـندان فـراتر نـمیروند. سلطانزاده در کتاب خـود،مـقدمّهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی،تمام تاریخ ایران را به دورهء ایران باستان و ایرا پس از اسلام تقسیم میکند و بـه بـررسی رابـطهء تغییرات اقتصادی-اجتماعی با شهرنشینی در هردوره مـینشیند.کـتاب از دو مـقدمه،پنـج فـصل و دو پیـوست تشکیل شده است.فصل اول به شهر و شهر نشینی در ایران باستان و مقدّماتی چون روند تحولات اقتصادی-اجتماعی و توسعهء شهرنشینی،ساخت اجتماعی جامعهء ایران،برخی از عوامل مؤثّر در پیدایش شـهرها و جایگاه شهر در تشکیلات کشوری،حقوق شهروندان،و عناصر و بافت شهری میپردازد.با بررسی متون تاریخی،ابتدا به شروع و شکلگیری شهرهای قدیمی ایران در دوران هخامنشی،اسکندر مقدونی، سلوکیها و پارتیان اشاره میشود که در طـول هـریک برای کنترل کشور و ادارهء سرزمینهای تسخیر شده،از یکسو،و توسعهء بازرگانی و صنعت از سوی دیگر، شبکهای از شهرهای تازه در نقاط مهم و در جنب جادههای حیاتی پدید میآیند. دردوران ساسانیان گسترش شهرهای موجود چشم گـیرتر از بـه وجود آمدن شهرهای جدید است،به ویژه که شهرها از مهمترین مراکز تولید محصول میشوند.در این دوره،به موازات رشد تجارت دریائی،تعدادی بندر در حـاشیهء خـلیجفارس احداث میشود.نویسندهء کتاب از جـمله عـوامل مهم در پیدایش شهرها در ایران باستان را،در وهلهء اول،نیاز به شهرهای اداری-سیاسی که منجر به پیدایش«شهرهای شاهی»شدند،و در مرحلهء بعد،عوامل نظامی(برای تـثبیت مـرزها)،تجاری(به دنبال گـسترش کـشاورزی و ارتباط بازگانی)،و مذهبی(برای انجام مراسم خاص)میداند(صص 40-57).از عناصر مهم در ساختار شهر در این دوره،کهن دژ(سکونگاه پادشاه)،شارستان(سکونتگاه و جایگاه دیوانیان،اشراف و سپاهیان)،و سواد(حومهء شهر برای اقامت کشاورزان و گـاه پیـشهوران)است که هریک ویژگیهای خود را دارد.میدان بیشتر یک فضای اداری-سیاسی است تا ی فضای اجتماعی،و بازار به عنوان عنصر مهم شهری برای دادوستد و تولید کالا در تمام طول سال شناخته میشود.
فـصل دوم کـتاب دربارهء شـهر و شهرنشینی در ایران پس از اسلام است. نویسنده ابتدا به تحولات اقتصادی و وضع عمومی شهرها-از جمله شهرهای غیر ایرانی هـمچون کوفه و بصره و بغداد-از قرن اول تا قرن هفتم هجری میپردازد و تعداد چـگونگی قـرار گـرفتن بناهای مهم این شهرها،به خصوص نیشابور و شیراز و اصفهان را،که هریک گسترش زیربنائی و اهمیت سیاسی و اقتصادی خـاصی در ایـن دوره یافتند،توضیح میدهد.نویسنده سپس آثار یورش مغول،به ویژه ویرانی ناگهانی شـهرهای مـعتبری چـون نیشابور،مرو،هرات و ری،را بررسی میکند.اکثر این شهرها به سبب وسعت ویرانی و بیثباتی نظامهای سـیاسی و اداری ایران هیچگاه مقام و موقعیت پیشین خود را باز نیافتند.در همین فصل،پس از اشاره بـه سیاستآبادسازی شهرها در دوران غـازان خـان و جانشین او الجایتو،از یورش تیمور سخن میرود.این یورش،از یکسو،سبب خرابی و سقوط تعداد بیشتری از شهرها وآبادیهای کشور، منجمله اصفهان و خوارزم،شد و،از سوی دیگر،به رشد وآبادی پارهای نقاط همچون سمرقند(و بـویژه ساختمان بازار این شهر)انجامید،و نمونهء دیگری از تکرار تسلسل رشد و سقوط شهرها را در تاریخ ایران برجای گذاشت.در همین فصل تحوّلات اقتصادی و اجتماعی کشور از قرن دهم تا قرن چهاردهم هجری مورد بحث قـرار مـیگیرد که مهمترین آنها بهبود وضع اقتصادی و افزایش تجارت و روابط بازگانی بینالمللی در چند دوره،از آن جمله در زمان شاه عباس صفوی،است.از مشخّصات این چهار سده،توسعه و عمران شهرها به ویژه اصفهان،تبریز و قـزوین و شـیراز و مشهد از زمان شاه عباس به بعد و سقوط برخی از آنان،منجمله اصفهان و تبریز،در زمان شاه طهماسب صفوی است.در این فصل به ادامهء افول یا رشد دوبارهء این شهرها(مثال اصـفهان در مـورد اول و تبریز در مورد دوّم)در دوران شاهان بعدی،و به انتخاب تهران به عنوان پایتخت در زمان اولین شاه قاجار و گسترش چشمگیر آن در زمان فتحلیشاه و ناصر الدین شاه قاجار نیز اشاره شده است.
بخش آخری فـصل دوم بـه تـحوّلات اقتصادی و شهرنشینی در دو دروهء نیمهء اول قـرن چـهاردهم هـجری-1299 تا 1320 شمسی و 1320 تا 1355-اختصاص دارد.در این بخش بیشتر به گزارش افزایش راهها،توسعهء کارخانهها و کارگاهها،احداث خیابانها،رشد سرمایهگذاری و برنامههای هفت سـالهء عـمرانی، و رشـد جمعیت نقاط شهری پرداخته شده،اما بررسی قـابل مـلاحظهای از تغییرات کالبدی یا ساختار اجتماعی-اقتصادی شهرها ارائه نگردیده است.
عنوان فصل سوم کتاب«برخی از ویژگیهای شهرنشینی در ایران پس از اسلام»اسـت.در ابـتدای ایـن فصل اجمالا به طبقهبندیهای اجتماعی،گروههای مذهبی،انجمنهای صنفی،مـوقعیت زنان و بردگان،بدون توضیح دقیق هریک یا روابط بین آنها،اشاره میشود.سپس نحوهء ادارهء شهر و عمّال مـهم دیـوانی هـمچون حاکم،کلانتر،کدخدا و محتسب،عسس و داروغه و قاضی مورد بررسی قرار مـیگیرد.هـمچنین برخی از قواعد و مقررات شهری چون تسهیلات و امتیازات مالی در دوران غازان خان برای کسانی که زمین و املاک بـایر راآبـاد مـیکردند، یا مقررات حفظ و رعایت نکات بهداشتی(مانند بریدن گوش و بینی و حتی زبـان مـتخلّفین)،جـواز خروج از شهر،وضعیت عبور و مرور در شب به ویژه در بازار توضیح داده میشود.بخش آخر ایـن فـصل بـه رابطهء میان شهر و روستا در این دوران میپردازد.
در فصل چهارم کتاب،عناصر و اجزای اصلی شهر مـورد بـررسی قرار میگیرند.از جمله نکات مهم در این فصل،اشاره به این است که پیـش از اسـلام عـوامل اقتصادی-اجتماعی بطور عمده تعیین کنندهء مرزبندی محلّههای مسکونی و روابط داخلی و خارجی آنها بـودند حـال آنکه پس از اسلام مرزنبدی محلّهای بر پایهء پیوندهای طایفهای و قبیلهای،و در مورد مهاجران بـراساس مـبدأ مـشترک آنها،قرار میگیرد.پس از قرن سوم در شهرهائی که پیروان مذاهب مختلف سکونت داشتند عامل مذهب نـیز در تـعیین مرزبندی محلات مسکونی نقش داشت و از همین رو نوسانهایی را در مرزبندیهای اقتصادی و طبقاتی به وجـود آورد. در مـورد خـصوصیات فضای کالبدی در این فصل به عوامل بسیاری اشاره میشود از آن جمله به ویژگیهای جغرافیائی و اقلیمی،دسـترسی بـه مـنبع آب مورد نیاز، اقتصاد و جمعیت شهر،پایگاه شهر در تشکیلات اداری،وضع اقتصادی، اجتماعی سـاکنان شـهر،و وجود مرکز محله که حداقل از یک مسجد و حمام، چند مغازهء تجاری(بازارچه)و احیانا آب انبار عمومی بـرخوردار بـود و علاوه بر تأمین نیازهای روزمرهء اهالی،همواره به عنوان فضای تجمّع و گـذران اوقـات فراغت هم مور استفاده قرار میگرفت.
بـخشی از ایـن فـصل به روند شکلگیری فضای کالبدی بازار و عـناصر اصـلی آن(مانند کاروانسرا،چهار سوق،راسته و حجره)،مسجد و کارکردها و عناصر تشکیل دهندهء آن(ایـوان،شـبستان،گنبد و مغازه)،مدرسه و کارکردهای اجـتماعی و مـوقعیت آن در شهر،و سـایر عـوامل کـالبدی در شهر چون میدان و ارگ و غیرع و توضیح خـصوصیات آنـها میپردازد.
فصل پنجم کتاب به توضیح بیشتر برخی از ویژگیهای شهر،مانند مـوقعیت بـخشهای مهمچون کهندژ،شارستان و بازار،بافت پیـوستهء شهر و امکاناتی که ایـن ویـژگی بوجود میآورد(جلوگیری از آزار آفتاب وگـرما و سـرما،بینظمی ظاهری خارج فضاهای کالبدی و نظم هندسی داخل آنان)،تضاد سیمای داخلی شـهر و سـیمای خارجی آن،و چگونگی بافت شهرهای قـدیم اخـتصاص یـافته است.
کتاب مـقدمهای بـر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایـران اسـاسا برمبنای استفاده از منابع تاریخی به زبان فارسی،اعم از تألیف و ترجمه،نوشته شده است.در مـقابل 339 مـرجع به زبان فارسی تنها از 1300 مرجع انـگلیسی زبـان یاد شـده اسـت کـه اغلب آنها قدیمی(تـازهترین این مراجع به تاریخ 1980)است و از متون ابتدائی مربوط به شهر و شهرنشینی در خاورمیانه هستند.این کـتاب،بـا آنکه تمام تاریخ ایران تا زمـان حـال را دربـر مـیگیرد،تـنها به بررسی و شـناسائی بـافتهای قدیمی شهرهای ایران میپردازد،و نه به همهء بافتهای شهرهای قدیمی و جدید ایران. به سخن دیگر،ایـن کـتاب تـنها کالبدهائی را زیر نگاه میگیرد که در دوران گـذشتهء تـاریخی بـه وجـود آمـده و تـغییر یافتهاند،حال آنکه بررسی تمام بخشهای شهر ضروری است،چه آن بخشی که در قدیم شکل گرفته و چه آن پارهای که در دوران جدید،درهم آمیخته،یا گسسته از بافت قدیم شکل گـرفته و رشد یافته است.این خود از کمبودهای عمدهء کتاب است.در مقولهء مطالعهء شهر و شهرنشینی نمیشود و نباید که تنها به بررسی بافت قدیمی شهرها و عوامل بوجود آمدن و رشد یا افول آنان-در یـک دوران بـلند تاریخی-پرداخت و آنگاه که به دوران نوین و به خصوص زمان معاصر رسید بهسادگی و تنها به بیانی مختصر از این قبیل بسنده کرد که:«ورود تکنولوژی مدرن،تغییر هنجارهای اجتماعی و عدم آگاهی و کـفایت طـرّاحان و برنامه ریزان…توانائی همآهنگی با تغییرات را در بافت شهرهای قدیمی از بین برده است.»(مقدمّه،صص 8-9). دوران نوین،باوجود کوتاهی نسبی خود،بخشی از عمدهترین تغییرات اقـتصادی-اجـتماعی و،به تبع آن،کالبدی تمامی تـاریخ را بـه همراه داشته است. بافتهای قدیمی،هرچند مهم،تنها بخشی از کالبد شهرهای ایراناند و تمام شهرهای ایران نیز قدیمی نیستند.بدون شناخت بخشهای جدید،شناخت کـامل «شـهرهای ایران»و«شهر و شهرنشینی در ایـران»مـمکن نخواهد بود.تنها پرداختن به بافت قدیمی شهرها،به نوعی حاکی از دیدگاهی حسرت آلود و تجدید گریز است،یا دستکم نشان عدم وجود ابزار درست برای آگاهی از روابط علّت و معلولی در درون شهر و مـیان شـهر و جامعه.
اشکال دیگر کتاب یک دست نبودن بررسی بخشهای گوناگون تاریخ ایران است.به عنوان مثال،مؤلّف برخی از دورههای تاریخی،منجمله دوران مغول:را مهم میشمرد،ولی از تمام دوران معاصر(از 1299 شمسی به بعد)خـیلی کـوتاه و شتابزده در مـیگذرد.توضیحات ارائه شده در مورد اصلاحات زمان غازان خان(صص 103-108)و«برخی از اقدامات خواجه رشید الدین»(صص 108-114)،به ویژه در مـقایسه با سایر افراد و دورههای تاریخی،بسیار مفصّل و گام نالازم است،بـه خـصوص از ایـن نظر که اثرات این اصلاحات،در دوران غازان خان،بر شکلگیری،رشد یا تغییر شهرهای ایران هرگز آشکار نـمیگردد در طـول این صفحات تنها به یک بخش شهری در تبریز که توسط خواجه رشید الدیـن احـداث شـد و یک محلّه که توسط غازان خان در نزدیک همین شهر ساخته شد پرداخته میشود و تغییرات آنـها در حدود پنج صفحهء کتاب را(صص 111-116)در بر میگیرد.همچنین،در بخش دگیر کتاب،از خصوصیات اخـلاقی و خصلتهای فردی شاهان و شـاهزادگان ایـران(مثلا ضعف شخصیت شاه سلطان حسین)یا فشارهای اقتصادی و ستمهای آنان بر مردم مفصلا گفتگو میشود(صص 114-137)بیآنکه رابطهء مستقیم این توضیحات با روند شهر و شهرنشینی مشخّص گردد.همچنین،در بخشهایی از کـتاب ربط یک قسمت، مثلا تغییرات اجتماعی در یک دورهء تاریخی مشخّص،به بخش دیگر،مثلا شکل و عناصر شهری و ویژگیهای شهرنشینی در همان دوره مفهوم و مشخّص نیست. در فصل دوم نیز که به دوران پس از اسلام اختصاص یـافته-کـه خود بدین معناست که نویسنده اسلام را نقطهء عطفی در تاریخ اجتماعی ایران به شمار آورده است-بررسی دقیقی از تأثیر اسلام بر ویژگیهای شهری و کالبدی به عمل نیامده و تنها به ایجاد بـناهای مـختلف در شهر و گسترش کمّی آنها اشاره شده است.همچنین به مراسم عزاداری شیعیان برای پیشوایان مذهبی خویش توجه شده است،بدون آنکه روابط بین طبقات وگروههای مختلف مردم،بین مـردم بـا حکومت،نوع معیشت و شیوهء زندگی،تأثیر گسترش ارتباط فردی-اجتماعی مردم با محیط کالبدی و تأثیری که هریک میتوانسته بر دیگری داشته باشد،بررسی و شناخته شوند.نیز،یک بخش از هـمین فـصل،کـه به روند تاریخی شکلگیری فـضای آمـوزشی پرداخـته است،میتوانست حذف شود زیرا چنین مبحثی در مورد سایر فضاهای مهم شهر مطرح نشده و بههرحال در کتاب جداگانهای از همین نویسنده بطور مـفصل بـررسی شـده است.در حقیقت،کل این فصل میتوانست با تـوجهی یـک سان به تمام دورانهای تاریخی در فاصلهء قرن هفتم میلادی تا زمان حال،همراه با بررسی تأثیر تغییرات اجتماعی،اقـتصادی،سـیاسی و فـرهنگی در این دوران بر روند شهرنشینی و شهر سازی،در چند صفحه مطرح شـود.
خصوصیت مهم و ارزندهء کتاب مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، امّا،این است که در شناخت ویژگیهای شهرنشینی در ایـران،هـرچند نـاکامل و ناهمگون،تنها یک بر ی عامل(مذهب)تأکید نشده و سعی بر آنـ بـوده است که رابطه و تأثیر عوامل گوناگون همچون مسائل اقلیمی،جغرافیائی،مسیر راههای مهم بازرگانی،تصمیمهای سـیاسی و فـردی حـکمرانان بر شکل و گسترش و تغییرات شهر شناخته شود.و این هدف اساسی کتاب«شـهرهای ایـران»نـوشتهء مسعود خیرآبادی است.
نویسندهء کتاب اخیر،چه در پیشگفتار که فصل او کتاب را تشکیل میدهد و چـه در طـول بـخشهای مختلف،توضیح میدهد که شهرهای ایران حاصل مجموعهای از عوامل محیطی،بازرگانی،تاریخی،مذهبی،اجـتماعی و سـیاسیاند. از عوامل مهم محیطی به وجود آبوهوائی ناسازگار،کمبود آب و موقعیت خاص جغرافیائی فلات ایـران اشـاره و بـه دفعات تأکید میشود که«باوجود آنکه شکل اجتماعی شهر ایرانی با خواستهای اسلام مـطابقت دارد،شـکلگیری کالبدی آن پاسخ منطقی به مختصات محیط طبیعی ایران به ویژه پستی و بـلندیهای زمـین، تـغییرات آبوهوا و خصوصیات جغرافیائی است»(صص 4،5،18 و 19).
فصل دوم کتاب«شهرهای ایران»،که فقط به شهرهای سنّتی تـا قـبل از شروع دوران صنعتی شدن جامعهء ایران،یعنی به گفتهء نویسنده«حد اکثر تـا قـبل از جـنگ جهانی دوم»،میپردازد به رابطهء محیط طبیعی و شهر اختصاص دارد. در این فصل،نقش کمبود آب در توزیع جغرافیائی شـهرها در سـراسر کـشور، اهمیّت قنات در شکلگیری و توسعهء شهرها،ارتباط شکل کالبدی شهر سنّتی با ویـژگیهای اقـلیمی فلات ایران،رابطه بین شکل خیابانها با پستی و بلندی طبیعی شهر و جریان آب،و رابطهء بین طرح و نـقشهء خـانههای سنّتی با عوامل آب و هوائی چون درجهء حرارت،باد و میزان رطوبت بررسی شـده اسـت.در این همه، تأکید بر آن است که چـون در ایـران اکـثر شهرها در مناطقی قرار دارند که میزان بـارندگی و رطـوبت سالانه در آنها به حدّی نیست که پاسخگوی تولید کشاورزی باشد،یا اصولا رودخـانهای در آنـها وجود ندارد،شبکهء آبرسانی قـنات اسـت که مـنبع آب لازم را فـراهم مـیکند.بههمین دلیل،توزیع جمعیت وآبادی، بـه ویـژه در حاشیهء کویر،با شبکهء قنات ارتباطی مستقیم داشته است.به عبارت دیـگر،شـهرهای فلات ایران در اکثر موارد کمربند قـنات دور منطقهء کویر را تعقیب مـیکنند و فـقط آنجا که قنات میتوانسته وجـود داشـته باشد،شهر و آبادی بوجود آمده است.از عوامل مهم دیگر در نبودن شهرها در بسیاری از نـقاط کـشور،وجود روزهای بسیار گرم و شـبهای بـسیار سـرد،باتلاق و نیز بـادهائی اسـت که شن وگرد و غـبار را بـا خود حمل میکنند،به محصول و دام آسیب میرسانند و خانههاو جادهها را میپوشانند.با اینهمهصاحب مقام،نـویسنده تـکرار میکند که در جایگیری مکانی شهرها در ایـران نـمیتوان منکر عـوامل دیـگر چـون وجود راههای عمدهء تـجارت،نیازهای نظامی و احتیاجات مذهبی و سیاس شد. مناسبترین پاسخ به عوامل محدودکننده و نامساعد طبیعی در این شـرایط،شـهر متراکم-هم از نظر جمعیت هم از نـظر سـاختمان-اسـت کـه شـرایط سخت آب و هوائی را تـعدیل مـیکند،سطوح خارجی ساختمانها را که در معرض تابش مستقیم خورشید و یا وزش بادهای گرم و سرد هستند میکاهد و امکان حـرکت پیـاده از یـک نقطه به نقطهء دیگر را آسان میکند.در چـنین شـهری،دو نـوع فـضای کـالبدی وجـود دارد:فضای عمومی که نماد آن بازار و عناصر ساختمانی وابسته به آن است که در مجموع مرکز زندگی جمعی شهر را تشکیل میدهد،و فضای خصوصی که خانه و محلّهء مسکونی نمونه مـشخّص آن هستند.این دو بخش،باوجود تمایزهای خود،در ارتباط نزدیک با یکدیگراند و به خصوص از نظر جایگیری مکانی به صورت یک پارچه عمل میکنند.
بخش دیگر همین فصل به توضیح مصالح به کـار رفـته در ساختمانها(گل و خشت)،شکل کوچه و خیابان(تنگ،غیرمستقیم و پیچوخمدار)و وجود سلسله مراتب در شبکهء رفتوآمد شهری(بازار،گذر،کوچه،بنبست و هشتی) میپردازد:
بازارها خطوط ارتباطی اصلی شهر را تشکیل میدهند کـه از درون شـهر میگذرند و دروازههای آنرا بههم وصل میکنند.بازار مهمترین و شلوغترین خیابان شهر است…گذر و راسته خیابانهای اصلی شهر هستند که از بازار منشعب میشوند و درون مـناطق مـسکونی حرکت میکنند و معمولا به مـراکز مـحلهها منتهی میشوند…کوچهها راههای ارتباطی درجهء دوّم هستند.(ص 28)
فصل سوّم کتاب«شهرهای ایران»به رابطهء تجارت،وقایع تاریخی و شهر میپردازد.نویسنده در این بخش کوشیده اسـت کـه نقش راههای بازرگانی و پادشـاهان و سـایر قدرت مندان را در شکلگیری و رشد شهرهای ایران، چگونگی تبدیلآبادیهای کوچک کشاورزی به شهرهای تجاری،رشد بازار و تبدیل آن به مرکز شهر،و همچنین عملکرد بازار درون شهر سنّتی را بررسی کند و توضیح دهد.در مـورد گـسترش شهر و نقش بازار اشاره میشود که فعالیتهای تجاری به وجود شبکهء توزیع که توسّط کاروانها ایجاد میشد نیاز داشتند.برای استراحت کاروانها و حفظ کالاهای تجاری،کاروانسراها به وجود آمدند.کـاروانسراها بـه نوبهء خـود شمار بیشتری از تاجران و کارگران را از نقاط مجاور جلب میکردند.خیابان اصلی که در جوار کاروانسرا ساخته شده بود بـه بازار اصلی و مرکز تجارت شهر تبدیل میشد،سپس چند بنای عـمومی بـه ایـن مکان اضافه میگردید تا جوابگوی سایر احتیاجات کاروانیان باشد.با افزوده شدن مغازهها و حجرهها در طول این خـیابان، ایـن مکان به هستهء اصلی شهر و مرکز اصلی تجارت آن و به تدریج به یک بـازار خـطّی تـبدیل میشد.برای جلوگیری از آزار گرما و سرما و باران ابتدا بخشی از بازار و سپس تمام آن سرپوشیده شد و سـرانجام با جذب بازرگانان بیشتر،کاروانسراهای بیشتری در طول بازار ساخته شد و بدین ترتیب رشـد و گسترش بازار،و به تـبع آن خـود شهر،تداوم پیدا کرد.
«مذهب،ساختارهای اجتماعی-سیاسی و شهر»عنوان فصل چهارم است که نگاهی کلی به مذاهب قبل از اسلام در ایران و تأثیر آنان بر ساختار کالبدی شهر میاندازد و سپس به بـررسی نفوذ اسلام در شکلگیری شهر،جایگاه، شکل و عملکرد مسجد بمثابه عنصر اصلی شهر ایرانی و نیز مقتضیات اسلام شیعی و شکلهای فضاهای درون شهر میپردازد.در این فصل همچنین بهطور خلاصه تأثیر ساختار اجتماعی-سیاسی ایـران بـر شکل شهر،ساختمانهای آن و بر تقسیم مناطق مسکونی به محلههای مجزا مورد بحث قرار میگیرد.نویسنده اعتقاد دارد که اسلام اثرات قابل ملاحظهای بر شکل و ساختار سکونت گاههای شهری ایران گذاشته اسـت.سـاختمانهای مذهبی اسلامی بعضی از مهمترین بناهای شهرهای ایران را تشکیل میدهند.مسجد نماد شهر است و احداث مساجاد-در بسیاری موارد برجای آتشکدهها-مهمترین تغییر کالبدی در شهر ایرانی بود.خیرآبادی با تأکید بـر نـقش مسجد،و به ویژه مسجد جامع،به عنوان کانون اصلی در بازار،توضیحات مفصلی دربارهء دلایل نزدیکی مسجد به بازار، تردّة فراوان بازاریان به مسجد در طول روز و عملکرد آن برای گرد هـم آئیـ سـاکنان محلّه و حل مشکلات آنان ارائه مـیکند.بـخش عـمدهای از این فصل نیز به توصیف سایر بناهای مذهبی مانند امامزاده،حسینیه و حرم،و علل وجودی و موقعیت مکانی آنها در شهرهای ایران اختصاص مـییابد.
کـتاب«شـهرهای ایران»،که 12 سال پس از انتشار کتاب دیگری بههمین نـام، نـوشتهء هاینز گا به(Heinz Gaube)،انتشار یافته است،اولین کتاب به زبان انگلیسی است که توسط یک پژوهشگر ایرانی نوشته شـده و بـه بـررسی و شناخت عوامل شکلگیری،رشد و جزئیات شهرهای سنتی در ایران میپردازد.نـویسنده،با استفاده از منابع گوناگون موجود و نیز تحقیق محلی،اطلاعات مفصّلی راجع به خصوصیات آبوهوا در ایران(کمبود آب،میزان بـارندگی و رطـوبت در نـقاط مختلف،نیاز به شبکهء آبرسانی قنات)،ساختار و شکل شهر(طرح هـمگون و مـتمرکز،شبکهء رفتوآمد باریک و پیچ در پیچ،وجود فضای بیرونی و درونی در خانه و محله)،عوامل تأثیر گذرانده بر شـکل و مـکان جـغرافیائی شهرها (ویژگیهای اقلیمی،راههای بازرگانی،مذهب،ساختار اجتماعی-سیاسی)و نیز جزئیات مـربوط بـه عـناصر عمدهء تشکیل دهندهء کالبد شهر(بازار،مسجد و محلّه) در اختیار خواننده قرار میدهد.برای خـوانندهء نـا آشـنا به نوشتار مربوط به مقدمات شهر و شهرنشینی در ایران این اطلاعات میتواند بسیار مفید بـاشد. در حـقیقت این کتاب میتواند به عنوان مرجع برای درون پایهء رشتههای شهرسازی و شهرشناسی در خاورمیانه بـطور اعـم و ایـران بطور اخص مورد استفاده قرار گیرد.
باوجود نکات مثبت کتاب،باید اشاره شود کـه بـخش قابل ملاحظهای از اطّاعات آمده در آن قبلا در منابع مختلف انتشار یافتهاند.علاوهبراین،شیوهء نگارش بـیشتر تـوصیفی اسـت و کمتر تحلیلی.بسیاری از مطالب بارها در طول کتاب یا حتی در یک فصل تکرار میشوند.نمونهء ایـنگونه تـکرار تاکید نویسنده بر لزوم شناخت تأثیر عوامل مختلف،و نه یک عامل اصلی،بـر شـکلگیری شـهر اسلامی است که به کرّات(حداقل در صفحات،4،18،20،40،43،85،86، و 87)مورد بحث قرار گرفته است.نمونهء دیگر تـکرار مـطلب واحـد است که ابتدا در سرفصل کتاب به صورت خلاصه،سپس در خود فصل و سـرانجام در قـمست نتیجه گیری تکرار میشود.(فرم متراکم شهری در صفحات 21،22،و 23 و مطلب راجع به کوچه در صفحات 27،28 و 30).این شیوهء تـکرار و تـوصیف بیش از حد لازم،یکبار دیگر در انتهای کتاب به صورت سه پیوست خـود را نـشان میدهد.در حقیقت بخش پیوست،که 15 صفحه یـعنی یـکششم مـطالب اصلی کتاب را دربر میگیرد،توضیح گسترده بـرخی از مـطالب متن کتاب است.این اشکال در کتاب مقدمهای بر شهر و شهرنشینی نیز وجود دارد.در هـردو مـورد به نظر میرسد که نـویسندگان در طـول جمعآوری مـطلب بـرای کـتاب خود یا در پیشنویسهای اولیه بخشهائی را داشـتهاند کـه در شکل نهائی نمیتوانستهاند-به هر دلیل و احیانا بخاطر تطویل کلام-در متن کـتاب قـرار بگیرند و به ناچار در قسمت پیوست جـای گرفتهاند.اشکال دیگر در هـمین زمـینه،کاربرد بسیار زیاد واژگان فـارسی در مـتن انگلیسی است.آوردن برخی از واژگان خاص زبانهای دیگر،به صورت اصلی آنها،در متون ادبـی غـربی سنّتی شناخته شده و در بسیاری مـوارد ضـروری اسـت.نمونهء این واژگـان،در زمـنیهء مسائل شهری،ارگ،چهارسو(چـهارسوق)،قـنات و هشتیاند که معمولا با تلفظ بومی خود در متن غربی آورده میشوند.اما،در کتاب«شهرهای ایـران»واژهـهای فارسی بیش از اندازه به چشم مـیخورند و نـمونههائی چون انـبار کـالا،دکـان،جوب (که تلفظ عـامیانه و نادرست واژه جوی است)،کارگاه،کارخانه،کوچه و طرح جامع را نیز در بر میگیرد.لزوم و ارزش این کار روشن نـیست،بـه ویژه آنگاه که واژه یکبار دیگر بـه زبـان انـگلیسی نـیز تـرجمه شود یا گـهگاه واژهـهائی را در بر گیرد که خود غربی هستند،چون واژهء”بولوار”که ی کبار با تلفظ فارسی آن و بـلافاصه درون پرانـتز بـا ترجمهء انگلیسی آن آوردهشده است(ص 49).با توجه بـه ایـن نـکات،و اشـکالات دیـگر(مـثلا طرحهای ناپخته،صص 18،48،و 55)،کتاب میتوانست خیلی خلاصهتر و با نثر ویراسته شده و دقیقتری نوشته شود.با اینهمهصاحب مقام،کمبود اصلی کتاب«شهرهای ایران:شکلگیری و رشد» همانند کتاب مـقدّمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران،نپرداختن به بافتهای غیر سنّتی شهرهای گوناگون ایران است.به دلیل گسترش و توسعهء شهری در طی یک قرن گذشته،به ویژه در دهههای اخیر،بافتهای قدیم تـنها بـخشی از کالبد و فضای شهرهای ایران را تشکیل میدهند.حتّی در بسیاری از شهرهای سنّتی،محلهها و سازههای قدیمی در کمتر از نیمی از شهر گسترده قرار گرفتهاند(اصفهان،کاشان،مشهد).بررسی و شناخت شهرهای ایران،حتی فقط شـهرهای سـنّتی آن،نیازمند مطالعهء جامع بخشهای جدیدتر آنها از زوایای گوناگون است،از آن جمله:شکل،سازمان شهری،ارتباط یا عدم ارتباط با بافتهای قدیمی،شبکهء رفتوآمد،تـراکم جـمعیت و تراکم زیربنائی،مصالح و نحوهء سـاختمان،عـناصر تشکیل دهنده و تطابق با نیازهای زندگی نوین.باتوجه به نحوهء پرداخت به مطالب و موضوعات گوناگونی که در هردو کتاب مورد بحث قرار گرفتهاند،جای بـررسی و شـناخت مختصّات شهرهای جدید ایـران و هـمچنین بافتهای نوین شهرهای قدیم هنوز خالی است.