از قنات به آب لوله: سیر تحول آب بهبهان
فاطمه بینشیفر <Fatemeh Bineshifar <f_bineshi@yahoo.com دانشآموختۀ دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه شیراز است. از جمله مقالات اوست ”بررسی نقش اصل چهار ترومن در آموزش و پرورش عشایری فارس،“ ”نقش مبلغان مذهبی در گسترش پزشکی در دورۀ قاجار،“ ”بررسی تکایا در طهران قدیم در دورۀ قاجاریه “ و ”سیر تحول روضه و روضهخوانی در دورۀ قاجاریه. “
مصطفی ندیم <Mostafa Nadim < mostafa_nadim@yahoo.com دانشیار تاریخ دانشگاه شیراز است. علاوه بر مقالات متعدد، برخی از تألیفات ایشان عبارت است از خیابان کریمخان زند شیراز، شیراز در نامههای برازیلیا، تاریخ ادیان و مذاهب در فارس و کوچۀ زنبورکخونه.
مقدمه
محوطۀ باستانی ارّجان،[1] در کنار رودخانۀ مارون (maron) در منطقۀ تاب (tab)، در 12 کیلومتری شمالشرقی شهرستان بهبهان و در جنوبشرقی خوزستان قرار دارد. شهر ارجان، که ارغان هم گفته میشده است، با حدود 1000 هکتار مساحت در سه کیلومتری دامنۀ کوه بَدیل واقع است و از شمال به رودخانۀ تاب و از مشرق و جنوب و مغرب به دشت ارجان محدود میشود. نوع زمین آن سنگلاخی و سخت و بلندی سطح آن از بستر رودخانۀ تاب حدود 15 متر است. در شمال این شهر قدیمی چهار نهر بزرگ حفر کرده بودند که پس از عبور از شهر به مصرف آبیاری باغها و مزارع میرسیده است. عرصه و حریم محوطۀ باستانی ارجان مشتمل بر بیش از 70 تپه از جمله بَردی، بِکان، همایون، سبز، دوتِلون، گنجی است. عرصۀ مجموعۀ تاریخی- طبیعی ارجان شامل رود مارون، قناتها، یادمانها و تپههای این شهر عظیم تاریخی است.
به گفتۀ مقدسی، ارجان یکی از ایالات مهم فارس بوده است.[2] ابنفقیه و دینوری ارجان را از بناهای قبادبن فیروز میدانند.[3] در سال 443ق، ناصرخسرو قبادیانی به ارجان سفر کرده و بزرگی و رونق آن را توصیف کرده است.[4] آثار چهار نهری که ناصرخسرو از آن یاد میکند هنوز هم وجود دارد. علاوه بر آنها، یک رشتهقنات دیگر برای بخش شمالی شهر احداث کرده بودند که سرآب آن از تنگ تَکاب شروع میشد. این قنات را در زمان قباد، پسر فیروز ساسانی، ساخته بودند. از این رشتهقنات 66 حلقه چاه گرفتهاند و 9150 متر طول دارد. رشتهقنات مزبور پس از خرابی ارجان غیرقابل استفاده بود تا اینکه در سال 1230ق میرزامنصورخان، یکی از حکمرانان بهبهان در دورۀ قاجار، آن را لایهروبی کرد و به اراضی منصوریه اختصاص دارد. رشتهقناتهای ارجان (قناتهای پنجگانۀ قدمگاه امام رضا) به فاصلۀ حدوداً 55 متری از همدیگر قرار گرفتهاند. ارتفاع قناتها در حدود 10 تا 60 متر است. هر چه قنات از تنگه فاصله میگیرد، ارتفاع آن کمتر میشود. قطر دهان، قناتها از 5/0 تا 5/1 متر و سنگچین دیوارۀ قنات 5/0 تا 5/1 متر است.
از وقایعی که در پی اسارت رومیان و سریانیان در جنگهای میان ایرانیان و رومیان به وقوع پیوست، احداث پل بزرگ ارجان موسوم به قنطرۀ (سد بزرگ) ارجان بر روی رودخانۀ شیرین است که رومیان آن را ساختند.[5] پل بزرگ ارجان، که قریب 200 متر طول داشت، قرنها پس از اسلام پابرجا بود و بقایای آن هنوز در محل رودخانۀ شیرین-رودخانۀ خیرآباد کنونی که پس از پیوستن به انهار دیگر به رودخانۀ زهره معروف شده است و به خلیج فارس میریزد-به چشم میخورد. ابن خردادبه در المسالک و الممالک آورده است: ”در ارجان پلی است منسوب به خسروان که در ازای آن بیش از سیصد زراع است و از سنگ ساخته شده است، این پل بر روی رودخانه ارجان واقع است.“[6]
در آغاز سدۀ ششم هجری عواملی باعث خرابی ارجان شدند که عبارت بودند از 1. شکستن سد ارجان و مختل شدن امور کشاورزی، 2. ناامنی منطقه بر اثر استیلای اسماعیلیان بر قلاع اطراف شهر، 3. نداشتن دیوار دفاعی و نیروی نظامی به منظور حفظ امنیت این سرزمین.
آب بهبهان در دورۀ اسلامی
در طول دورۀ اسلامی، آب آشامیدنی از چاهها و قنات تأمین میشد. میتوان به دو آبانبار قدیمی در فاصلۀ بین جادۀ بهبهان و خیرآباد اشاره کرد که قدمت آنها به اواخر دورۀ صفوی میرسد. از این آبانبارها آثار چندانی بر جا نمانده است. البته در این دوران سقاهایی هم وجود داشتند که آب آشامیدنی را از منطقۀ خاییز و تنگ تَکاب آورده، به مردم میفروختند و قیمت آن بین دو تا پنج قُرش[7] بود. این آب آشامیدنی را کسانی که آب آشامیدنی میخریدند آن را در هُبانه میریختند تا خنک بماند.[8] عدهای هم در خانههای خود چاههایی حفر میکردند که از آب آن فقط برای شستوشو استفاده میشد. نکته آنکه همه در خانه چاه نداشتند و فقط افرادی با وضع مالی بهتر از آن برخوردار بودند.
در سال 1230ق، میرزامنصورخان طباطبایی یکی از قناتهای دورۀ ساسانی را لایهروبی کرد. این قنات محدودۀ تنگ تکاب تا زمینهای زراعی منصوریه را مشروب میکرد. در اکثر روستاهای بهبهان به علت وجود رودخانههای دائم آبانبار یا برکه وجود نداشت. به علت بالا بودن سفرههای آب زیرزمینی، چاهها خوب جواب میدادند. میرزاحسن حسینی فسائی در فارسنامۀ ناصری دربارۀ رودخانۀ نازکان و سرچشمۀ آن سخن گفته و سپس به وصف وضعیت آب این رودخانه پرداخته است.[9]
در دورۀ قاجار، اویسمیرزا احتشامالدوله، فرزند فرهادمیرزا معتمدالسلطنه، حاکم ایالت فارس بود. احتشامالدوله در 27 سالگی به سفارش پدرش حاکم بهبهان شد و در ده سالی که حاکم بهبهان بود اقدامات عمرانی بسیاری در بهبهان صورت داد. او با بازسازی و احیای قناتی مربوط به دورۀ ساسانی، ادامۀ آن را به صورت جوی به داخل شهر بهبهان رساند. این جوی به جوی نهنگ معروف بود و بعد از اقدامات احتشامالدوله به جوی احتشامالدولهای معروف شد.[10]
میرزاحسن به صورت مبسوط اقدامات احتشامالدوله را شرح داده است.[11] از دیگر اقدامات احتشامالدوله احداث آبانبار (محفظهای که در آن همواره آب خوشگوار ذخیره کنند، مکان سرپوشیده در زیر زمین که در آن آب کنند) بسیار بزرگی بود که بعدها به برکۀ خان معروف شد و در شمالشرقی بهبهان قدیم (استادیوم ورزشی تختی) قرار داشت. این آبانبار دارای 24 طاق بود و آب از مارون به منصوریه میآمد و از آنجا به برکه وارد میشد. کشاورزان و معماران آن دوره مسیر آب را راهیابی و هدایت میکردند و تاجران و افراد ثروتمند با استفاده از پول و سرمایۀ خود مسیر جوی و برکه را آماده میساختند. اویسمیرزا از طرف مردم بهبهان لقب خان گرفت. از این آبانبار بزرگ اثری بر جای نمانده است. از دیگر اقدامات اویسمیرزا ایجاد حمام بسیار زیبایی بود که به حمام خان معروف شد. در کنار این حمام، مسجد خان ساخته شد.
آبانبارها علاوه بر نقش مهمی که در زندگی روزمرۀ مردم داشتند، از موقعیت خاصی نیز در فرهنگ و اعتقادات مردم آن سرزمین برخوردار بودند.
برکههای متعدد دیگری را اعیان و اشراف بهبهان و تاجران ساختند.[12] در این برکهها پلههایی وجود داشت که از طریق آن به داخل برکه میرفتند و آب را با مَشک بالا میآوردند و با الاغ (مال) حمل میکردند. از این آب هم برای شستوشو و هم برای آشامیدن استفاده میشد. در سالهای 1324 و 1325ش کمکم استفاده از برکهها به علت مشکلات بهداشتی و مرگومیر ناشی از مالاریا کنار گذاشته شد. همچنین، ادارۀ مبارزه با مالاریا اصرار داشت که این برکهها از بین بروند. برای نمونه، در انتهای قبرستان قدیمی بهبهان برکههایی (آبگیر، آبدان، تالاب) وجود داشت که در یکی از بدترین مکانها ساخته شده بودند: آب باران از کنار قبرهای گچی حرکت میکرد و وارد برکه میشد و آب تلخ و شوری به مردم میرسید. با توجه به اسنادی که به دست آمده است میتوان گفت آب این برکهها املاح گچی داشت و به هیچوجه قابل شرب نبود و مردم گرفتار امراض گوناگون بودند و آب سالم حکم اکسیر را پیدا کرده بود (سند 1).[13]
منبع دیگر آب آشامیدنی و شستوشو در بهبهان این بود که آب آشامیدنی را از قسمت غرب شهر بهبهان به وسیلۀ مال (الاغ و مشک) از رودخانۀ مارون برمیداشتند.[14] افضلالملک دربارۀ تأمین آب بهبهان در خاطرات خود ذکر میکند: ”دو رودخانه از صحراى بهبهان مىگذرد: يكى رودخانۀ جراحيه كه از وسط شهر قديم، يعنى ارجان، مىگذشته و يكى رودخانۀ تاب كه به رودخانۀ مارون معروف است. بستر اين رودخانه هنديان است.“[15]
از حدود سال 1310ش، روابط سیاسی شهر بهبهان و کشور از حالت ملوکالطوایفی (حاکمـکلانتر) خارج و به سیستم متمرکز استاندارـ فرماندار تبدیل شد. همچنین، برای بهبهان فرمانداری جدیدی ایجاد شد. این امور با نخستوزیری رضاخان همراه بود. در سال 1303ش، شیخ خزعل در جنوب سرکوب شد، اسکان اجباری عشایر شکل گرفت و به دنبال آن، آشوبهای منطقهای خاموش شد. همچنین، سربازگیری در کل کشور به فرمان رضاشاه صورت پذیرفت. این اقدام در سال 1310 در بهبهان صورت گرفت. این مسائل دست به دست هم دادند و شهرستان بهبهان، که شامل کهگیلویه و زیدون و لیراوی بود، آرام گرفت.
با آرام شدن این مناطق، فرمانداران نظامی که از مرکز میآمدند به کارهای عمرانی پرداختند. در 1314-1315، باغ ملی در بهبهان ایجاد شد و ادارات جدیدی از جمله ادارۀ صحیه به وجود آمد. بلدیه در سال 1305 ایجاد شده بود. در آن زمان، مردم بهبهان به این اقدامات راضی نبوده و درخواست آب آشامیدنی تمیز داشتند. مردم بهبهان با راهنمایی فرماندار نظامی این شهر، سرهنگ علی زرهپوش (1316-1302ش)، برای رضاشاه تلگرافی میفرستند و تقاضای آب آشامیدنی لولهکشی دارند. رضاشاه با این امر موافقت میکند و مبلغ یک میلیون تومان برای شروع کار در نظر گرفته میشود. این مبلغ برای آغاز کار به بهبهان ارسال میشود.[16]
در سال 1318ش، بنا بر فرمان رضاشاه، شرکتی به منظور ایجاد تأسیسات آبیاری در بهبهان تشکیل شد که قسمت اعظم سرمایۀ آن را دولت پرداخت و مختصری هم از طرف شهرداری و اهالی تأدیه گردید. پس از مطالعات فنی در جلگۀ بهبهان، نتیجه گرفته شد که با ایجاد تونلی به طول 4413 متر آب مورد نیاز را میتوان از رودخانۀ مارون گرفته و با انهار لازم به جلگۀ بهبهان هدایت کرد. اجرای این پروژه در سال 1319ش شروع شد و به علت مشکلاتی که در خلال انجام کار پیش آمد تا سال 1323ش به طول انجامید. چون سرمایۀ اولیۀ شرکت تکافو نمیکرد، به دفعات به سرمایۀ شرکت افزوده شده و بالنتیجه سرمایۀ آن به 50میلیون ریال بالغ شد.[17]
با مطالعه و بررسی رودخانۀ مارون (سند 3) ، بهترین راه استفاده از آب رودخانۀ مارون آبگیری با تونل تشخیص داده شد و بهرغم مشکلات فراوان و مخصوصاً جنس زمینی که از مارن سبز بسیار سست تشکیل شده بود و مرتباً ریزش میکرد و سایر مشکلات فنی و مالی دیگر که هر یک ممکن بود کار را متوقف سازد، بر اثر مساعی و جدیت بنگاه مستقل آبیاری این کار عظیم و مشکل یعنی ساخت 4416 متر تونل برای ظرفیت سه متر مکعب در ثانیه به اتمام رسید و در ده سال ابتدایی بهرهبرداری از تونل کوچکترین نقص و عیبی پیدا نکرد. تونل مذکور پوشش سنگ نیمهتراش با ملات سیمان دارد.[18]
شرکتهایی که در جریان راهاندازی و فراهم آوردن آب آشامیدنی سالم کمک کردند عبارت بودند از شرکت استوا و شرکت بخارا که چندین کیلومتر نهر روباز کشید و چندین سیفون یا آکدوک بین دو نهری که از وسط جاده میگذشت ایجاد و آبپخش درست کرد. در نهایت، مطالعات شروع شد و مکانیابی صورت گرفت. عملیات حفر تونل از منطقهای با نام درۀ کفتارک و در نزدیکی تنگ تکاب-که هنوز هم ابتدای و انتهای کانال مشخص است-شروع شد و تونل با دینامیت و حتی بیل و کلنگ ایجاد شد و حدود 143 حلقۀ چاه در مسیر آن برای لایهروبی و تنفس حفر شد. در شهریور 1320ش، به علت عدم صلاحیت و توانایی مقاطعهکاران و وقایع شهریورماه عملیات ساختمانی تعطیل شد.
در فروردین 1321ش، کارگاه از نو عملیاتش را از سر گرفت. سهم سهام بانک فلاحت یا کشاورزی به وزارت دارایی منتقل و وزارت دارایی متولی امر شد. این اقدامات به صورت دَمکت (به معنای جای ظاهر شدن آب از تونل) صورت گرفت. در خصوص کارگرهای این کارگاهها آمار دقیقی در دست نیست که چه تعداد از آنها بر اثر ساختوساز و عملیات کانال کشته شدند، چرا که در آن زمان بیمه و تأمین اجتماعی نبود. کارگرهای فنی و ماهر و استادکارها و در واقع مقنیها و کسانی که تونل اصلی را حفر میکردند، اهل کازرون بودند، اما کارگرهای ساده از بهبهان و دهات میآمدند. هنوز نمای آکدوکها و سیفونها وجود دارد. چندین سیفون (یا آکدوکها) بود که در لهجۀ بهبهانی به آن پُغارا میگفتند، ولی در اصل برای تشکر و قدردانی از شرکت بخارا این نام را برگزیده بودند. این پُغارا اشاره به دو چاهی دارد که در کنار یکدیگر بودند؛ به این صورت که در چاه اولی آب وارد میشد و از چاه کناری بالا میآمد. نقطۀ ورودی آب از رودخانه به تونل 17 متر بالاتر از نقطۀ پایان نهر بود. مناطقی که آب از آنجا عبور میکرد عبارت بود از دمکت مقابل دژبانی سیمان و آبپخش منصوریه (سند 4 و 5) و از قلعۀ سیدمُقیم به جادۀ بهبهان-شیراز که از آنجا به بهبهان میآمد و همۀ این مسیرها را مشروب میکرد. این نهر آبیاری از کنار تِل خمپارهاندازان و از این تِل به بشیر نذیر و بعد به چمنک و بعد یک شاخهاش از کنار برکه خَرسپی میگذشت و به سمت چهارراه هلالاحمر (شیرخورشید) میآمد و بعد وارد دو برکۀ قدیمی میشد.[19]
در اوایل سال 1324ش، مهندس فکری به پادگان نظامی انگلیسیهای مقیم ایران در اندیمشک رفت. این پادگانها در حال تخلیه بودند و سربازان انگلیسی وسایل پادگان را به حراج گذاشته بودند. آقای فکری لولههای 6 اینچی را به صورت مجانی با خود آورد و شروع به لولهگذاری کرد. این لولهها به لولههای کمپانی یا لولههای شرکتی معروف شدند و مردم بهبهان به مناسبت ورود این لولهها شعری سرودند:
لوله کُمپُونی کِریو
اِسنِ شِفتولو[20] کِریو
این تکبیت احساسات شادیآور مردم را به سبب آمدن لولههای کمپانی و تأسیس شرکت آبیاری نشان میدهد. این شعر محلی به این مفهوم است: مرحبا به لولههای کمپانی که به بهبهان آورده شدند؛ کریو هم از اصوات شادی است.
در سال 1324ش، لولهها را در 5 یا 6 نقاط شهر و تعدادی از محلات کار گذاشتند. همچنین، آب وارد دو برکه نزدیک میشد؛ به این صورت که آب وارد برکۀ اولی میشد و املاح و آهک رسوب میکرد و زمانی که آب تهنشین میشد، به برکۀ دومی میرفت و از برکه دوم به محل فعلی ادارۀ آب و از آنجا بدون هیچ پمپی به محلات پاییندستی که دو یا سه متر پایینتر از ادارۀ آب بودند وارد میشد.
در سال 1331-1332ش، اولین منبع آب در بهبهان مستقر شد. در این زمان، استفاده از برکهها به علت افزایش جمعیت و مبارزه با بیماریهایی از جمله مالاریا از بین رفته بود. ”با غیر بهداشتی شناختن معیارهای کمی آب کر و جاری، بهتدریج نهادهایی برای تصفیه و پالایش آب از میکروبهای بیماریزا و کشنده به وجود آمد. در جریان این روند زندگی روزمره، لوله و شیر آب جایگزین چاه و انبار و مشک و کوزه شد.“[21] لازم به ذکر است زمانی که اولین منبع آب را نصب کردند، بهبهانی ها برای آن شعری سرودند:
تانکی می قَدکی
وقتی که سیلۀ مُکُنَم، طَهمِره کی
(تانکی مثل قدک است، وقتی که نگاهش میکنی خندهآور است)
در این زمان با خرید چند پمپ دیزل، آب را به تانکی (مخزنی) میفرستادند. این روش تصفیۀ آب تا حدود سال 1338ش ادامه داشت تا در آن سال تصفیهخانۀ جدیدی را در شمال شهر بهبهان مقابل مسجد فعلی تختی ایجاد کردند. در آن تصفیهخانه برای اولین بار به شیوۀ کلرزنی اقدام کردند و شیوۀ آهکزدایی را کنار گذاشتند. در سالهای 1343-1344ش، لولههای جدید ایرانیت به رنگ سیاه جایگزین چدنیهای قدیم انگلیسی شد.[22]
امروزه آب بهبهان از سه منبع تأمین میشود که عبارتاند از 1. چاههای عمیق منطقۀ امیر حاضر، 2. رودخانۀ مارون، 3. آب رودخانۀ خیرآباد.
رؤسای ادارۀ آبیاری در دورۀ پهلوی | ||
مهندس موسی فکری | مهندس تشکری | مهندس آرطوریان |
نام برکه | سازنده | دوره | بقایا | وجه تسمیه |
برکۀ میرزا | میرزامنصورخان | قاجار (ناصری) | باقی نمانده است. | از نام سازنده بنا گرفته شده است. |
برکۀ حاجمعین | حاجی معینالتجار موسوی | قاجار | باقی نمانده است. | از نام سازنده بنا گرفته شده است. |
برکۀ حاجرضا | حاج رضا نایبی | قاجار | باقی نمانده است. | از نام سازنده بنا گرفته شده است. |
برکۀ بشیر نذیر، معروف به برکۀ دورهای | ــــــــــــــــــ | صفوی | مقداری از آن باقی باقی مانده است. | قرار گرفتن در اطراف امامزاده بشیر نذیر. |
سه برکه هُو | ـــــــــــــــــ | صفوی | باقی نمانده است. | وجود سه برکه در کنار هم. هو در لهجۀ بهبهانی برای جمع به کار میرود. |
برکۀ پیر گِل سرخ
| ـــــــــــــــــ | صفوی | آثار بسیار کمی از آن باقی مانده. | خاک اطراف برکه قرمز بوده است. |
برکۀ خرسبی
| ــــــــــــــــــ | قاجار | باقی نمانده است. | خرسب چوب هایی بود که قطعهقطعه میکردند، بین تیرها میگذاشتند و روی برکهها را با آن میپوشاندند. |
[1]اَرجان یا اَرّجان هر دو صحیح است.
[2]ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی (تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361)، جلد 1، 130.
[3]ابوبکر احمد ابنفقیه، البلدان، ترجمۀ ح. مسعود (تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349)، 11؛ ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، اخبار الطوال، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی (تهران: نی، 1371)، 168.
[4]”ارجان شهری بزرگ است و در او بیست هزار مرد بوَد و بر جانب مشرق آن رودی آب است که از کوه درآید و به جانب شمال آن رود. چهار جوی عظیم بریدهاند و آب میان شهر بدر برده که خرج بسیار کردهاند و از شهر بگذرانیده و آخر شهر بر آن باغها و بستانها و نخل و نارنج و ترنج و زیتون بسیار باشد و شهر چنان است که چندان که بر روی زمین خانه ساختهاند در زیر زمین همچندان دیگر باشد و در همه جا در زیر زمینها و سردآبها آب میگذرد و تابستانِ مردم شهر به واسطۀ آن آب در زیر زمینها آسایش باشد. “بنگرید به ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامۀ ناصرخسرو (تهران: کتابفروشی محمودی بیتا)، 136.
[5]ثعالبی آورده است که حاکم ساسانی امپراتور روم را به بنای شاذروان شوشتر و تجدید عمارت شهر کهن مدائن و آبادانی جندی شابور و ساختن پل بر روی دجیل که به عرض یک هزار ذرع بود و ساختن پل ارجان در فارس مجبور ساخت. امپراتور روم نیز کتباً از روم پول و عمله و معمار خواست و دستور داد که با کشتی و ارابه خاک به ایران فرستادند که این کار به سرعت انجام شد و بارها یکی پس از دیگری میرسید و رومیان به ساختن شهرها و پلها پرداختند و عراق و فارس را از نو آباد کردند و درختان زیتون در آنجا غرس کردند و این در حالی بود که تا آن زمان درختان زیتون در عراق وجود نداشت. بنگرید به منصور ثعالبی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم (تهران: نقره، 1368)، 527.
[6]ابوالقاسم عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک (بیروت: دار افست لیدن، 1889م)، 43.
[7]واحد پول، سکۀ مسین با ارزشی اندک، برابر با پشیز در دورۀ قاجار.
[8]مصاحبه با سهراب جعفری، 7/5/1395.
[9]همچنین، میرزاحسن بر آن است که رودخانۀ تاب كوهگيلويه ”آبش شيرين، گويند از آب دجلۀ بغداد گواراتر است، آب چشمۀ منبى و آب اوسل در رود قلات ناحيۀ يوسفى كوهگيلويه به هم پيوسته، در دامنۀ قلعۀ دزكوه به رودخانۀ كلات آميخته رودخانۀ تاب شده، از تنگ تكاب ناحيۀ حومۀ بهبهان مىگذرد. در قديم در كنارۀ شهر ارجان بندى بر اين رودخانه بسته، دهات حومۀ بهبهان را آب مىداد و اكنون آن بند شكسته است و يك جانب رودخانه ديمى مانده است و دهات جانب ديگر را آب دهد. “ بنگرید به میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامۀ ناصری ( تهران: امیرکبیر، 1382)، 485.
[10]مصاحبه با محمداسماعیل برکت، 14/4/1395.
[11]حسینی فسائی، فارسنامۀ ناصری، جلد 1، 827.
[12]برکۀ حاجرضا در فلکۀ شهرداری فعلی را حاجرضا نایبی ساخت. سه برکه هُو نیز برکۀ دیگری بود که در محل بیمارستان شهیدزاده فعلی وجود داشت. از دیگر برکهها میتوان به برکۀ خواجه اشاره کرد که در فلکۀ بیمارستان فعلی قرارداشت. برکۀ دیگر برکۀ میرزا بود که میرزامنصورخان ساخته بود و متعلق به دورۀ ناصری بود. برکۀ حاجی معین را حاجی سیدآقا معینالتجار موسوی در شمال شرق ابتدای جادۀ قدیم منصوریه ساخته بود. در مسیر جادۀ شیراز، برکهای با نام برکۀ پیر گُل سرخ بود. همچنین، برکۀ بهزاد در سمت کوهباد و فلکۀ محسنی و برکۀ خَرَسبی نیز بودند که در برکۀ اخیر آب باران جمع میشد و در تابستان از آن استفاده میکردند.
[13]سند شمارۀ 494-370، مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی، صفحات 68 و 152.
[14]مصاحبه با سهراب جعفری، 7/3/1395.
[15]غلامحسین افضلالملک، افضل التواریخ (تهران: نشر تاریخ ایران، 1361)، 273.
[16]مصاحبه با حاججعفر رحیمی، 16/4/1395.
[17]سند شمارۀ 494-370، مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی، صفحۀ 102.
[18]سند شمارۀ 494-370، مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی، صفحۀ 67.
[19]مصاحبه با محمد صلاحیپور، 20/4/1395.
[20]منظور همان میوۀ شفتالو است.
[21]محمد توکلی طرقی، ”تجدد روزمره و آمپول تدین،“ ایراننامه، سال 24، شمارۀ 4 (زمستان 1387)، 422.
[22]مصاحبه با حاج علی شفیعی، 10/5/1395.