ایرانشناسی در گرجستان: حوزۀ زبانها، سنگنبشتهها و آثار مکتوب پیش از اسلام
هلن گیوناشویلی <Helen Giunashvili <elene.giunashvili@iliauni.edu.ge دانشآموختۀ دکتری فقهاللغه گرجی و فارسی دانشگاه تفلیس، دکتری زبانهای ایرانی قبل از اسلام دانشگاه سنپترزبورگ، دکتری فیلولوژی است و دورۀ اختصاصی زبان آرامی را نیز در دانشگاه اورشلیم و دورۀ کارآموزی را در دانشگاه تهران و انجمن ایرانشناسی فرانسه گذرانده است. او مؤلف پنج کتاب و بیش از 30 مقاله و هماکنون استاد دانشگاه ایلیا در تفلیس و پژوهشگر انستیتوی خاورشناسی این دانشگاه است.
گرجستان به علت موقع خاص جغرافیایی خود طی اعصار متمادی عرصۀ کشمکشها و رقابت قدرتهای عصر بوده و در دل یکی از حساسترین مناطقی جای داشته است که دستخوش تلاطمهای گوناگون سیاسی، مذهبی و اقتصادی بودهاند. گرجستان یکی از چند کشوری است که پیوسته در معرض دادوستد فکری و فرهنگی شرق و غرب بوده و از هر دوی این منابع سرشار علم و فرهنگ الهام گرفته است. بنیادگذاران دانشگاه تفلیس (١۹١٨)، با در نظر گرفتن روابط دیرینه و گستردۀ گرجیان با اقوام ایرانینژاد، سامینژاد و ترکنژاد، بر این باور بودند که یکی از ویژگیهای دانشگاه میبایست وجود رشتهای توانمند از حیث علمی و تدریسی در زمینۀ خاورشناسی و بهویژه ایرانشناسی باشد. سه تن پایهگذار و پیشاهنگ نامور و برگزیدۀ ایرانشناسی یعنی ای. جاواخیشویلی (Ivane Javakhishvili, 1876-1940) در زمینۀ تاریخ خاور نزدیک و گرجستان، گ. آخولدیانی (Giorgi Akhvlediani, 1883-1973) در زبانشناسی همگانی، سانسکریت و زبانهای ایرانی پیش از اسلام، و یو. آبولادزه (Yustine Abuladze, 1874-1962) در زبان و ادبیات فارسی کلاسیک، رفتگانیاند که گامهای مؤثری در ترویج علم و فرهنگ گرجی و استقرار ایرانشناسی در گرجستان برداشتهاند.
پس از تأسیس کرسی فیلولوژی ایرانی در سال ١۹۳۹ و دانشکدۀ خاورشناسی دانشگاه در سال ١۹۴۵ و انستیتوی تحقیقاتی خاورشناسی آکادمی علوم گرجستان در سال ١۹۶۰، مطالعات در زمینۀ ایرانشناسی رونق روزافزون یافت.
گرجستان طی قرون متمادی با اقوام ایرانیزبان روابط تنگاتنگی داشته است: در شمال با آلانیها و در جنوب با مادها و پارسیها. از قرون هشتم و هفتم پیش از میلاد تا قرون چهارم و پنج میلادی، طوایف ایرانیزبان سکائی–آلانی در جلگههای قفقاز شمالی و دشتهای شمال دریای سیاه کوچنشین بودند. نام رودخانههای Danub (Dunay، Dnepr، Dnestr) که از ریشۀ dn/don مشتق شده است (don به زبان آلانی/آسی یعنی آب) سند موثقی از حضور آلانیها (پیشینیان آسیها) در آن نواحی است. گرجیها نه فقط در مسائل دفاعی و نظامی، بلکه در همۀ شئون حیات اجتماعی و اقتصادی روابط تنگاتنگی با آلانیها برقرار کرده بودند و این نزدیکی از قرن یازدهم میلادی در سلسلهای از ازدواجها و برقراری قرابت به خوبی منعکس شده بود.
اینک چند مثال از واژه های گرجی مأخوذ از سکائی-آلانی: 1. اسم خاص گرجی Varkatanu>Wakhtang>Vakhtang به معنی گرگتن؛ vrk/vark در فرس باستانی: گرگ. 2. اسم عام گرجی arn-i (i- پسوند حالت فاعلی) به معنی گوسفند کوهی <arnax ؛ فرس باستانی: arana. 3. اسم خاص گرجی Arsuk>Arsuk؛ arša در فرس باستانی، arsa، در آسی به معنی خرس.
دولت متمرکز و مقتدر هخامنشی که بنیادها و نهادهای منسجم و استوار کشورداری و فرهنگی داشت، نقش مهمی در تکامل تاریخی و فرهنگی بسیاری از کشورهای همجوار و کشورهای واقع در قلمرو خود ایفا کرد و از جمله برای استقرار نهادهای دولتی ایبریا (Iberia)، گرجستان شرقی، ”حائز کمال اهمیت بود“[2] (ﺗﺼﻮﻳﺮ ١). در منابع باستانی گرجی آمده است: شاه پرنواز، حکمران گرجستان شرقی در قرن سوم پیش از میلاد، برای بنیادگذاری نهادهای دولتی خود نظام امپراتوری ”پارسیان“ را ملاک و الگو قرار داد.
بسیاری از سنگنبشتههای دورۀ هخامنشی بررسی و تحلیل شده و به زبان گرجی هم ترجمه شده است. زحمت و تلاش چندین سالۀ مایا ساخوکیا (Maya Sakhokia) در کتاب کتیبههای باستانی هخامنشیان، ترجمه از فارسی باستان به زبان گرجی، منعکس شده است (ﺗﺼﻮﻳﺮ 1). [3]
ترجمۀ گاتهای اوستا را آخولدیانی، عضو آکادمی علوم گرجستان، از آغاز دهۀ دوم قرن بیستم شروع کرد و آرامآرام در مجلات علمی و ادبی گرجستان به چاپ رساند. بنا به ارزیابی ناقدین اهل فن، مترجم نه فقط توانسته است ماهیت و اصل مطلب متن را به وجه اعلا منتقل کند، بلکه همچنین توانسته است شیوۀ هنری و فنون ادبی اثر را نیز رعایت کند. نتیجۀ مطالعات پژوهشگر در مبحث واژگانشناسی و ریشهشناسی بسیار جالب است. مثلاً در متون باستانی گرجی به اسم خاص Tritino برمیخوریم. بنا به ارزیابی گیورگی آخولدیانی، این اسم خاص در متن گرجی از ϴraētaona (Fretan، آفریدن/فریدن در شاهنامه) مشتق شده است. Tritino و چند اسم خاص دیگر-مثلاً Vištāspa>Vaštašab (در شاهنامه: گشتاسب)-نظریۀ بعضی محققان را دربارۀ آشنا بودن گرجیان با داستانهای حماسی باستانی ایرانیان قبل از تدوین شاهنامه فردوسی تقویت میکند. همچنین، ستاک اسم عام گرجی مأخوذ از فرس باستانی m-art-al-i به معنی ”حقیقت، حقدار“ اوستایی aša را با اسم خاص Artaxšaϑra مقایسه کنید.
گرجیان خودشان را ”کارتول“ (Kartvel) مینامند که برگرفته از ”کارت“ (نام یکی از اقوام گرجی) است. به همین ترتیب، گرجستان را ”ساکارتوِلو“ (Sa-kartvel-o، sa- پیشوند، -o پسوند) مینامند. چون گرجیان کشاورزانی سختکوش بودند، بعضیها بر این باور بودند که در اساس تسمیۀ گرجیان واژۀ geo– یونانی (زمین) بوده است. در کتیبۀ سهزبانۀ شاپور اول، متعلق به قرن سوم میلادی، در تخت جمشید آمده است:
فارسی میانه: . . .’mčspy wlwč’n MLK’ (Amāzāsp Waručān šāh)
پارتی: . . . Ḥmz’sp wyršn MLK’ (Hamāzāsp Wiržān šāh)
در متن یونانی Iberia معادل waručān/wiržān است.
اسم خاص ”گرج/گرجیان“ از واژۀ “vrka” در فارسی باستان و “vhrka” در اوستا به معنی ”گرگ“ مشتق شده است. این واژه در فارسی میانه تبدیل به “varč” / “varčān” شد و بنا به قانون تحولات آوایی که “v” سر هجایی در شرایط معینی تبدیل به “g” میشود (مثلاً gol←vard) “varč” / “varčān”) تبدیل شد به گرج/گرجیان در فارسی، جرجان/جرزان در عربی، Géorgie در فرانسوی، Georgien در آلمانی، Georgia در انگلیسی، و gurz>gruz (Gruzia) در روسی و غیره.[4]
در قرون اول تا سوم میلادی، اعتقادات و ادیان متعددی (بتپرستی و ادیان یهودی، زرتشتی، مسیحی و آئین مانوی) در گرجستان رواج داشت. بنا به اطلاعاتی که از کتیبههای شاپور اول و دیگر منابع به دست میآید، آماز اسب فوقالذکر (–asp+ hamāza>Amazasp در فرس باستانی: صاحب گلۀ اسب)، شاه گرجستان که با خاندان سلطنتی ساسانیان قرابت داشت، آئین مانی را در نتیجۀ تبلیغ ”پیامبر نور،“ یعنی خود مانی، پذیرفته بود. بعداً تلاشهای جدی شاپور اول و موبد موبدان کرتیر موجب شد آئین مانی در گرجستان ریشهکن شود. طبق اطلاع همین منابع، دربار و روحانیان ایران به منظور ترویج و تعمیق دین زرتشت و احداث آتشکدههای جدید در گرجستان دست به فعالیت پیگیرانهای زدند. با وجود موضعگیری ایران در مسائل دینی گرجستان، جناح ”غربگرایان“ گرجستان موفق شدند در حوالی دهههای سوم و چهارم قرن چهارم میلادی مسیحیت را دین رسمی گرجستان اعلام کنند. طی مدت کوتاهی، کلیسای گرجستان و فرهنگ مذهبی گرجیان در سطح جهان مسیحیت احترام و اعتبار فراوان کسب کرد. مسیحیت در قرون وسطا سازندۀ جهانبینی گرجیان بود.
گرجیان در نیمۀ اول قرن پنجم میلادی به احداث دیرهایی در فلسطین مبادرت کردند. سطح فرهنگ مذهبی راهبان گرجی به اندازهای بلند بود که از اواخر قرن پنجم میلادی به آنها اجازه داده شد نماز و مراسم دینی خود را به زبان گرجی ادا کنند.[5]
در اثر ادبی گرجی قرن هفتم میلادی، نام مکان Darialan-i (-i پسوند حالت فاعلی) آمده است. در منابع دیگر،Darieli/Dariala/Daralani است. در اثر قرن هفتم، ترجمۀ گرجی نام مکان نیز عرضه میشود: Ovsta k’ari. K’ari به معنی در، دروازه، و Ovsta به معنی آسیها. به این ترتیب، ”در آسیها“ (آلانیها). در واقع، این ترجمۀ گرجیTR ‘’ ’l’nn پهلوی اشکانی (Ālānan dar) – درِ آلانها – کتیبۀ شاپور اول است. به نظر ماریک (A. Maricq)، چون درۀ تنگ و عمیق ”در آلانها“ (دریال) صعبالعبور است و اهمیت سوقالجیشی ندارد، لذا در این مورد منظور ”در آلانها“ نبوده، بلکه ”در آلبانها” است که مطابق با ”دربند“ (بابالابواب) است. گیورگی تسرتلی (Giorgi Tsereteli)، با در نظر گرفتن نظام خط آرامی و یونانی، تحلیل دقیق تحولات آوایی و استفاده از منابع گوناگونی مثل کتیبۀ کرتیر در تخت جمشید، آثار وقایعنگاران گرجی، مروج الذهب مسعودی و غیره ثابت کرد که منظور همان ”در آلانها“ است.۵
بَک (M. Back) نظریۀ گیورگی تسرتلی را تأیید کرد. در مقالهای که آندرونیکاشویلی در سال ١٩۵۴ به چاپ رساند، نام دریایی از اثر گرجی ارائه شده است: Zghua Gurgen-is-i (zghua به معنی دریا، Gurgen – اسم خاص، -is پسوند مالکیت، -i پسوند حالت فاعلی) به معنی دریای گورگن،“ ”دریای گرگان،“ بحر خزر.
در اثر تهئو چخهئیدزه (Theo Chkheidze) دربارۀ اسامی خاص ایرانی پیش از اسلام، مطالعۀ دقیقی شده است.[7] همچنین، تهئو چخهئیدزه رسالهای دربارۀ نظام تعلیم و تربیب در ایران ساسانی به چاپ رسانده است.[8] ضمناً، متن ارداویرافنامه و کارنامۀ اردشیر پاپکان را با ترجمۀ گرجی و تعلیقات و فرهنگ و نیز متن و آوانگاری درخت آسوریک و بز، یادگار زریران، و خسرو و ریدک را با ترجمۀ گرجی، تعلیقات و فرهنگ به چاپ رسانده است.[9] (تصاویر 4 و 5).
از جمله تحقیقاتی که در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام صورت گرفته میتوان به این کتابها اشاره کرد: گولباد امیراناشویلی، کتیبههای ساسانی و ﻧﺎﻣﺔ ﺗﻨﺴﺮ به مثابه مأخذ تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران؛[10] آبرامیشویلی، فهرست مسکوکات اشکانی موزۀ دولتی گرجستان؛[11] رامیشویلی، نگینهای ساسانی در گرجستان (ﺗﺼﻮﻳﺮ6)؛[12] جالاگانیا، گنجهای مسکوکات بیزانسی و ساسانی در گرجستان؛[13] تسوتسهلیا، گرجستان شرقی (کارتیل) در قرون ٣ تا ۷ میلادی و روابط آن با دولت ساسانی؛[14] تسوتسهلیا، فهرست مسکوکات ساسانی گرجستان (ﺗﺼﻮﻳﺮ7)؛[15] تسوتسهلیا، تئو چخهئیدزه و هلن گیوناشویلی، ﮐﺮدیر و ایبریا (گرجستان شرقی).[16]
پیشکسوتان علم و فرهنگ گرجی که در امر پایهگذاری و ترویج رشتۀ تحقیقاتی تاریخ و فرهنگ ایران قبل از اسلام پیشاهنگ بوده و برای تربیت نسل جوان پژوهشگران این رشته خدمات کلانی کردهاند عبارتاند از ایوانه جاواخیشویلی (١٩۴٠-١٨۷۴)، عضو آکادمی علوم گرجستان و بنیادگذار دانشگاه تفلیس (١٩١٨) و پایهگذار مکتب علمی جدید تاریخ در بخش علوم انسانی گرجستان؛ آکادمیسین گیورگی آخولدیانی (١٩۷٢-١٨۷۴)، زبانشناس مشهور، متخصص زبان آسی و زبانهای هندوایرانی باستان، مترجم گاتهای اوستا؛ و گیورگی تسرتلی (١٩۷٣-١٩٠۴)، عضو فرهنگستان علوم گرجستان و بنیادگذار دانشکدۀ خاورشناسی دانشگاه تفلیس (١٩۴۵) و انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم گرجستان (١٩۶٠).
اکنون نهادهای فعال در رشتۀ تاریخ و فرهنگ ایران قبل از اسلام عبارتاند از دانشکدۀ خاورشناسی دانشگاه دولتی تفلیس؛ انستیتوی خاورشناسی تسرتلی، دانشگاه ایلیا، تفلیس؛ انستیتوی تاریخ و مردمشناسی، دانشگاه دولتی تفلیس؛ موزۀ ملی گرجستان.
[1]متن سخنرانی ارائهشده در اجلاس گفتوگوهای فرهنگی آسیایی در دانشگاه مازندران، بابلسر، 24 و 25 دیماه 1396.
[2]گیورگی تسرتلی، ”دولت هخامنشی و تمدن جهانی،“ آینده، سال 12، شمارۀ 7-8 (1365)، 370؛ جمشید گیوناشویلی، آکادمیسین گیورگی تسرتلی (تفلیس، 2014)، 58.
[3]کتیبههای باستانی هخامنشیان، ترجمۀ مایا ساخوکیا از فارسی باستانی به گرجی (تفلیس، ٢٠١٢).
[4]Sakartvelosa da Kartvelebis aghmnishvneli ucxouri da kartuli terminologia (Tbilisi: Mec’niereba, 1993): Giorgi Tsereteli, Sakartvelos iranul saxeltsodebata istoriisatvis, 92-106 (به زبان گرجی); Theo Chkheidze, Sakartvelosa da kartvelebis aghmnishvneli terminebi sashualo sparsulsa da partul enebshi, 107-120 (به زبان گرجی).
[5]G.Tsereteli, The Most Ancient Georgian Inscriptions from Palestine (Tbilisi, 1960), 87 and 92.
[6][گیورگی تسرتلی،” ‘l’ nn TR در کتیبۀ شاپور،“ نامۀ مؤسسۀ آسیایی، دورۀ تازه، شمارۀ ١ (1353)، ١-١۵؛ گیوناشویلی، آکادمیسین گیورگی تسرتلی، 63-82.
[7]7Mzia Andronikashvili, Narkvevebi iranul-kartuli enobrivi urtiertobidan (Tbilisi, 1966)
(به زبان گرجی).
[8]8Theo Chkheidze, Narkvevebi iranuli onomastikidan (Tbilisi,1984) (به زبان گرجی).
[9]9Theo Chkheidze, Aghzrdis institute sasanur iranshi (Tbilisi, 1979)(به زبان گرجی).
[10]گیورگی سانیکیدزه و نیکولوز ناخوتسریشویلی، ”یادبود پروفسور تئو چخهئیدزه،“ با پیشگفتار جمشید گیوناشویلی، بخارا، سال 15، شمارۀ 89-90 (1391)، 647-654.
[11]G. Sh. Amiranashvili, Srednepersidskie epigraficheskie pamyatniki i “Pis’mo Tansara” kak istochniki po social’no-ekonomicheskoj istorii sasanidskogo Irana (Tbilisi, 1975) ﺭﻭﺳﻲ) (به زبان
[12]Tamar Abramishvili, Sakartvelos sakhelmtsipo muzeumis partuli monetebis katalogi (Tbilisi, 1974) (به زبان گرجی).
Medea Sherozia et Jean-Marc Doyen, Les monnaies parthes du musée de Tbilisi (Géorgie), Moneta 62 (Wetteren, 2007).
[13]Ketevan Ramishvili, Sasanuri gemebi Sakartveloshi (Tbilisi, 1979) (به زبان گرجی).
[14]I.L.Dzhalagania, Monetnye klady Gruzii: Klad sasanidskix i vizantijskix monet iz Tsiteli Tskaro (Tbilisi, 1980) ﺭﻭﺳﻲ) (به زبان.
[15]1Medea Tsotselia, Kartli v 3-7 vekakh i ego vzaimootnosheniya s sasanidskim Iranom (Tbiliisi, 1975) ﺭﻭﺳﻲ) (به زبان.
[16]1 M.V. Tsotselia Katalog sasanidskix monet Gruzii (Tbilisi, 1981) ﺭﻭﺳﻲ) (به زبان; Medea Tsotselia, History and Coin Finds in Georgia, Sasanian and Byzantine Coins from Tsitelitskaro (AD 641), Moneta, vol. 26 (Wetteren, 2002); History and Coin Finds in Georgia: Sasanian Coin Finds and Hoards, Moneta, vol. 30 (Wetteren, 2003).
[17]Medea Tsotselia, Theo Chkheidze and Helen Giunashvili, Kardiri da Iberia )Tbilisi, 2017 (2018)(به زبان گرجی).