بررسی مقایسه ­ای جنبه­‌های نمایشی شعر ”مسافر“ سهراب سپهری و ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ قهار عاصی

بررسی مقایسه‌­ای جنبه­‌های نمایشی شعر مسافر سهراب سپهری و یل کجکن و اژدهای جهنم قهار عاصی

 

فضل احد احدی
استاد مدعو در دانشگاه شیکاگو و استاد پیشین دانشگاه کابل

 

فضل احد احدی Fazel Ahad Ahadi <ahadi.milad2015@gmail.com> اهل افغانستان و استاد پیشین دانشکدۀ هنر دانشگاه کابل، از 2006 تا 2021، و در حال حاضر استاد مدعو در دپارتمان سینما و مطالعات رسانه دانشگاه شیکاگو امریکاست. کارشناسی خود را در رشتۀ ادبیات نمایشی در دانشگاه کابل و کارشناسی ارشد خود را در بخش فرهنگ­شناسی، با گرایش سینما، در دانشکدۀ فرهنگ و هنر میرزا­تورسن­زاده شهر دوشنبه تاجیکستان به پایان رسانید. دانشجوی سال آخر مقطع دکتری همین دانشگاه بود که تحصیلش با سقوط افغانستان به ­دست طالبان ناتمام ماند. در ضمن، شاعر است و شش مجموعه شعر از او منتشر شده است. از 2016 تا 2020 رئیس شورای عالی فرهنگی دانشگاه کابل بود و گفتمان­‌هایی ملی و بین­المللی در دانشگاه کابل برگزار کرد که می­‌توان از دو گفتمان علمی بزرگ بین ایران و افغانستان در حوزۀ ”زبان مشترک، تاریخ مشترک، دین مشترک و فرهنگ مشترک“ با حضور استادان دانشگاه‌­های ایران و افغانستان در دانشگاه کابل (2018) و در دانشگاه سیستان و بلوچستان (2019) یاد کرد.

مقدمه

اگر به پژوهش بنشینیم و نگاهی عمیق به ادبیات پُربار زبان فارسی بیندازیم، درمی‌­یابیم شاعران بزرگی در این حوزۀ تمدنی ظهور کرده­‌اند و کارنامه‌­های درخشانی در رشد و غنامندی زبان و ادبیات فارسی از خود به جا گذاشته‌­اند که سهراب سپهری و قهار عاصی دو تن از نمونه­‌های بازر آن­­اند. همان­گونه که صدای پای آب سپهری نگاه تازه­اي را وارد جريان شعر نو فارسي در ایران کرد، دفتر از آتش، از ابریشم عاصی نیز جریان شعر مقاومت در افغانستان را رنگ تازه­تری بخشید و بنیاد شعر نو را در افغانستان اساس ­گذاری کرد.[1]

این دو شاعر از یک­سو شباهت­‌های زیادی با هم دارند و از سوی دیگر تفاوت­‌هایی نیز در طرز تفکر، جهان‌­بینی، سبک و ساختار شعر، شیوه‌­های اعتراض و نگاهی متفاوت به نمادگرایی در اشعار این دو شاعر به­ وضوح دیده می­‌شود. مقالۀ حاضر پیرامون جنبه‌­های نمایشی شعر ”مسافر“ سهراب سپهری و ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ قهار عاصی بر اساس نظریۀ ارسطو با تأکید بر وحدت سه­گانه زمان ­– ­مکان ­– موضوع است. طرح یا پیرنگ، شخصیت­‌پردازی، گفت‌‌وگو، فکر یا مضمون، موسیقی، فضاسازی و روایت از عناصر سازندۀ یک اثر نمایشی‌­اند و شعر ”مسافر“ و ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ از این جنبه‌­ها نیز بررسی شده­‌اند.

مروری بر کارنامه­‌های شعری سهراب سپهری

سپهری و عاصی دوبال پرواز یک کبوترند؛ کبوتری که در آسمان بلند و نیلگون زبان و ادبیات پارسی پر زد و راه پرواز از قفس گشود. یکی سر از کاشان برآورد و دیگری از پنجشیر. یکی از باغ پدری­اش در کاشان الهام گرفت و آثار جاودانه خلق کرد و دیگری از ظلم، خشم و بیداد کشورش و از درختان سرگردنه و بُته و بُته­کن قریه­اش فریاد کشید. عاصی اعتراض در شعر را سلاح پایداری دانست و بر بام مقاومت ایستاد و سپهری با هنجارگریزی در زمینۀ اعتراض، شیوه­ای متفاوت از دیگران را برگزید و اعتراض آرمان­‌شهری را انتخاب کرد.

سهراب سپهری ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در خانواده‌­ای اهل هنر در کاشان استان اصفهان ایران به دنیا آمد. کودکی­اش را با ذوقی سرشار از لطافت در باغ زیبای اجدادی­اش در کاشان سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در سال 1319 در دبستان خیام کاشان (شهید مدرس فعلی) و متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان در خرداد ۱۳۲۲ گذراند. پس از فارغ‌التحصیلی در دورۀ دوسالۀ دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام ادارۀ فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم دورۀ دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.[2]

 در سال۱۳۳۰، نخستین مجموعۀ شعر نیمایی­­ اش با ­نام مرگ رنگ و دومین مجموعۀ شعرش با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر می­‌شود. در مرداد ۱۳۳۶ به کشورهای اروپایی سفر و تجربیات فراوانی کسب می­‌کند. در 1337 سه مجموعه­‌اش ”آوار آفتاب،“ ”شرق اندوه“ و ”زندگی خواب­‌ها“ را زیر عنوان آوار کتاب منتشر می­‌کند که می­‌توان جلوه‌­های زبان خاص سپهری و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت­گرایی را بیشتر در این کتاب دید. شهرت سپهری از سال 1344 با انتشار شعر بلند ”صدای پای آب“ آغاز می­‌شود و در این شعر به فرم خاص خودش دست می­‌یابد. فرم و محتوای شعر سپهری بعد از سرایش ”صدای پای آب“ به هماهنگی می‌­رسد که  این شعر کنایه‌­ای از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.  در سال 1345، شعر بلند ”مسافر“ منتشر می‌شود­ که بیان سیر و سفر و دیدگاه فلسفی زندگی­اش بود و از درخشان­ترین شعرهای فارسی دورۀ معاصر است. حجم سبز هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل‌ترین آن‌ها به شمار می‌­آید. سرانجام سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا می­‌شود و در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران وفات می­‌کند.[3]

مروری بر کارنامه­‌های شعری قهار عاصی

قهار عاصی در سوم مهرماه 1335 در دهکدۀ ملیمه استان پنجشیر افغانستان چشم به جهان می­‌گشاید. مدرسه را در زادگاهش پنجشیر آغاز می‌­کند و با آمدن به کابل دبیرستان را در لیسۀ غازی به پایان می­‌رساند و در سال 1362 از دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه کابل فارغ­التحصیل می‌­شود. در 1363، به­‌سمت مأمور اصلاحات ارضی استان لوگر افغانستان گماشته می­‌شود. در آن روزگار، او با شعر نیمایی آشنایی پیدا می­‌کند و از ترجمه­‌های اشعار لورکای اسپانیایی، شاملو، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی، نیما، فروغ فرخزاد و محمود درویش فلسطینی و نظریات ثمربخش مایاکوفسکی روسی مستفید می‌گردد و فوران شعر او از لابه‌­لای لحظات و روز و شب اندوه­‌بار و تراژیک قد می­کشد و دو سال را مداوم شعر می­‌سراید تا سه دفتر شعر و یک دفتر ترانه طاعون‌­زده، خاک و خاطره، از دره تا دروغ و تلخ اما بی‌­دریغ به پایان می­‌رسد.[4]

در 1364 با استاد واصف باختری آشنا می­شود. آشنایی او با باختری و مطالعاتش پیرامون شعر امروزی او را به پختگی می­‌رساند. مجموعه‌­های دیوان عاشقانۀ باغ و مقامۀ گل سوری شهرتش را از کابل به تمام نقاط کشور می­گستراند و دفتر غزل من و غم من، تنها ولی همیشه، از آتش، از ابریشم و سال خون، سال شهادت او را به اوج شهرت و کمال می‌­رساند.[5]

لالای برای ملیمه را در 1367 به چاپ می­‌رساند و سرانجام هنوز در اوج شهرت و جوانی است که شامگاه سیاه چهارشنبه ششم مهرماه 1373 صدای مرگ‌آور خمپاره­ای در شهر کابل زندگی او را خاموش می­‌سازد.[6]

چگونگی تشخیص جنبه‌­های نمایشی یک اثر

مهم­ترین راه برای تشخیص جنبه­‌های ­نمایشی تشخیص نشانه­‌های دلالتگری انتقال معنا در اثر است که از طریق نشانه‌­هايی مانند طرح، مضمون، بیان یا گفت‌­وگو، زمان، مکان، شخصیت و  فضا مشخص مي­شود. بر اساس شواهد تاریخی، نخستین‌­بار ارسطو بود که تعریفی از نمایش تراژدی داد و آن را ماده‌ای مرکب از شش عنصر طرح یا پیرنگ، شخصیت، فکر، بیان، موسیقی و صحنه دانست که اجزای تشکیل­‌دهندۀ این عناصر را می­‌توان مکان، زمان، درون­مایه، بحران، نقطۀ اوج، تعلیق، گره‌­گشایی، توصیف و لحن و فضا دانست.­

بر اساس این نظریه می‌­توان گفت نمایشنامه­نویسی از کهن­ترین و سالخورده­ترین هنرهای نمایشی در جهان است. در واقع، ”انسان آغازین برای جلب یاری خدایان به رقص باروری دست می­‌زند که نوعی نمایش محسوب می­‌شود. گذشته از این­گونه رقص­‌ها، نمایشنامه­‌های تاریخی را نیز بر صحنه می­‌آورند، در این رقص‌­ها بازیگران صورتک­‌های خدایان را بر چهرۀ خود می­‌زدند و با حرکات و پیچ­و­تاب­‌های خویش، خدایان را در باروری دشت­‌ها به کمک فرامی‌خواندند.­“[7]

شعر نمایشی

”شعر نمایشی عبارت از شعری است که در آن به تصویر و تجسم حادثه‌­ای تاریخی یا خیالی از زندگی انسان پرداخته می­‌شود و شاعر هیچ­گونه دخالتی در آن حادثه ندارد. وظیفه­ی شعر نمایشی بیان حادثه و تحلیل اشخاص است.­“[8]

”شعر نمایشی اثری ادبی-هنری است که در سازه­ی زبان شعری آن نمایشی شنیداری–دیداری خلق می­‌شود و تماشاگر یا مخاطب را با بهره­گیری از زیبایی هنری و احساس برانگیزی موفق می‌­سازد.­“[9]

جنبه­‌های نمایشی در شعر یل کجکن و اژدهای جهنم قهار عاصی بر اساس نظریۀ ارسطو

در آثار بزرگ منظوم و منثور پیشین، داستان­‌های فراوانی وجود دارد که جنبه‌­های نمایشی آن‌ها قابل توجه است. از جمله می‌­توان به شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، آثار عطار نیشابوری، جامی، ناصر خسرو بلخی، سنایی و جز این‌ها اشاره کرد که داستان­‌های آن‌ها قابلیت تبدیل به اثر نمایشی را داشته و ویژگی­‌هایی چون رعایت توازن نیروها میان قهرمانان و ضد قهرمانان، ساختار شخصیتی آن‌ها، وجود انواع کشمکش و وجود درون­مایه­‌هایی که همیشگی و فراگیرند این امر را ممکن می‌­سازد.

از این میان، تعدادی از اشعار قهار عاصی جنبۀ داستانی داشته و در قالب کلاسیک و نو سروده شده­‌اند، از آن جمله‌­اند شعرهای ”اسکندر و آریانا،“ ”نامۀ سپاهی هلاکو به دارالخلافه“ و دیگری هم شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ که عاصی در این شعر آخر به گونۀ نمادین و با استفاده از شگردهای داستان‌پردازی بخش پهلوانی شاهنامه به بیان تجاوز ارتش سرخ شوروی بر درۀ پنجشیر می­‌پردازد.

شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ که در مجموعۀ اشعار او زیر نام دیوان عاشقانۀ باغ گنجانیده شده، در قالب مثنوی سروده شده است. وزن همۀ ابیات آن بحر متقارب مثمن محذوف یا مقصور، فعولن فعولن فعولن فعل، است.

کجکن نام قدیمی پنجشیر است و اژدهای جهنم نماد ارتش شوروی. عاصی در این شعر با استفاده از این دو نماد و با استفاده از شگردهای داستان­پردازی بخش پهلوانی شاهنامه، قهرمان داستانش را در برابر اژدهای تجاوز قرار می­‌دهد. درگیری میان دو قطب متضاد آغاز و یل‌ کجکن که نماد آزادی است بر اژدهای جهنم پیروز می‌­شود.

”وحدت سه­گانه ارسطور (زمان – مکان – موضوع ) در این شعر به­خوبی پیدا است.­“[10]

گفت‌­وگو در شعر یل کجکن و اژدهای جهنم

گفت­‌وگو یکی از ارکان اصلی و مهم­ترین شگردها در حوزۀ ادبیات کلاسیک و مدرن، اعم از منظوم و منثور، به شمار می­‌رود و دارای ویژگی­‌ها و کارکردهای مختلف و متعدد است. یکی از لذات مهم اثر نمایشی همین گوش سپردن به افکار و احساساتی است که خوب بیان می‌شوند.

عاصی از این شگرد نمایشی با توجه به ویژگی­‌های آن برای دگرگون کردن روایات ساده و کم­پیرایه با داستان و تبدیل آن‌ها به داستان بهره جسته است و از این رهگذر توانسته وقایع را با گفتار­های مناسب و سزاوار قهرمان و ضد قهرمان و موقعیت آن‌ها بیاراید.

طرح یا پیرنگ داستان یل کجکن و اژدهای جهنم

از دیدگاه ارسطو (۳۸۴ ق­م­-­۳۲۲ ق­م) طرح به معنی ترتیب رویدادهاست که آن را روح تراژدی نامیده است. برای ارسطو، طرح مهم­ترین عنصر از شش عنصر تراژدی است. او طرح را ساختمان جامع یک اثر نمایشی می‌­داند که دارای ”آغاز، میانه و پایان باشد.­“[11] بر اساس این نظریه، شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ دارای طرح مکمل (آغاز – میان – پایان) است.

آغاز

یکی دره از دره­‌های بهشت

به بر صخره بر سر هوای بهشت
ز هندوکش آغاز می­‌شد همی

به کُه­دامنان باز می­‌شد همی

میان
دل اژدها را خشونت کفاند

بـرایش تـوان و تحمل نماند
پی کشتن یل تپیدن گرفت

سر حمله و سر بریدن گرفت

پایان
همین گفت و ازجا پرید و بـزد

به شمشیر بر فرق آن زاد بد
دونیمش نمود و دوقاشش فگند

خمش کردش از قصۀ چون وچند[12]

گره‌­افگنی و کشمکش

مبارزه و درگیری دو نیروی متضاد برای رسیدن به ­یک هدف مشترک را ارسطو کشمکش دراماتیک می­‌نامد. به باور وی، ”کشمکش زادۀ بلافصل تضاد و تعارض است و نتیجه زمانی حاصل می­‌شود که وقایع برخلاف انتظار روی دهند؛ چون اگر وقایع به همان ترتیبی که انتظار می­‌رود روی دهند یا فقط بر حسن تصادف و اتفاق واقع شوند، چندان شگفتی در بر نخواهند داشت.­“[13] کشمکش انواع گوناگون دارد که در شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ از دو نوع کشمکش انسان با انسان، یعنی کشمکش تن­ به­ تن، و کشمکش جامعه با جامعه استفاده شده است.

دل اژدها را خشونت کفاند

برایش توان و تحمل نماند
پی کشتن یل تپیدن گرفت

سر حمله و سر بریدن گرفت

و در جای دیگر،

همین گفت و ازجا پرید و بزد

به شمشیر بر فرق آن زاد بد
دونیمش نمود و دوقاشش فکند

خمش کردش از قصه­‌ای چون وچند (همان 174: 1385).

اما از جهت دیگر، کشمکش جامعه با جامعه نیز در این داستان قابل مشاهده است. از بُعد نمادگرایی، یل افغانستان است و اژدها ارتش شوری.

اوج

هیجان­انگیزترین یا پرشورترین نقطه در یک اثر نمایشی اوج آن است که خواننده یا تماشاگر در این نقطه حد بالایی از درگیری و کشمکش را در عمل تجربه می­‌کند. در داستان ”یل کجکن و اژدهای جهنم،“ در یک نقطۀ مشخص بحران به نهایت رسیده و انتظار مخاطب به حد اعلی. بعد از ترفندهای اژدها، یل از مام کمک می­‌خواهد، به او پناه می‌­برد و حمله می­‌کند:

یل نامور خواند یا مام کوه!

 امانم بده زین گزند شکوه
همین گفت و از جا پرید و بزد

به شمشر بر فرق آن زاد بد

گره­‌افگنی و گره­‌گشایی

گره­افگنی و گره­‌گشایی در این داستان از عناصر اصلی حرکت­آفرینی است که میزان شتاب آن بسته به شدت و ضعف تعلیق­گذاری عاصی در گذرگاه‌­های مهم ماجرا دارد. در داستان ”یل کجکن و اژدهای جهنم،“ گره­افکنی به وضوح احساس می­‌شود:

گره‌­افکنی:

سر راه رستم پسر دام چید

خـیالی بزد خام و رایی گزید
که اول به رنگی به دام آردش

سپس خوار و زارش کند بکشدش

گره­‌گشایی:
دو نیمش نمود و دو قاشش فکند

خمش کردش از قصۀ چون و چند

شخصیت­‌پردازی

در یک اثر نمایشی، عمل­‌ها، رویدادها و گفت‌­وگوی شخصیت­‌ها طوری خلق می­‌شود که تماشاگر بتواند همه­­‌چیز را واقعی درک کند که این واقعیت­‌نمایی را می­توان شخصیت پردازی می­‌نامید.[14] شخصیت‌­پردازی عبارت است از ویژگی­‌هایی­‌که نویسنده به قهرمان اثرش می‌­دهد. تعریف روان­شناسانۀ آن عبارت است از چیزی ­که فردی را از فرد دیگر متمایز می­‌کند.

در داستان ”یل کجکن و اژدهای جهنم،“ شخصیت‌­ها از ویژگی­‌هایی تأثیرگذار برخوردارند که عاصی به پرداختن آن‌ها توجه جدی داشته است. در این اثر، تعدد شخصیت­‌ها کم­ است­ و فقط قهرمان (یل) و ضد قهرمان (اژد­ها) هستند که با هم مبارزه می‌­کنند.

شخصیت­‌پردازی یل:

مکر دره را پهلوان زاده بود

قلندر پسر سرو آزاد بود

که از هیبتش مار موری شدی

که از همتش شهر گوری شدی

به تن پیل و با بازوان آهنین

به ایمان فلک با صلابت زمین

خداوند شمشیر و گرز و کمر

خداوند میدان جنگ و هنر

شخصیت‌­پردازی اژدها:

فرستاد آن سو یکی اژدها

گرسنه به­ جان و تن آن ولا

چنان اژدهایی که از سر به دُم

دهان بود و غارتگری یال و سُم

نه سیرابی­اش بود از خون خلق

نه رحمیش بر حال محزون خلق[15]

شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ قابلیت­‌ها و جنبه­‌های نمایشی فراوانی دارد. این شعر در قالب دو نماد بزرگ و با استفاده از شگردهای داستان­پردازی شاهنامه فردوسی، در حقیقت فراخوانی است برای مردم افغانستان تا در برابر استبداد و تجاوز ایستاد‌گی کنند و نگذارند که خانه و کاشانه­‌شان پا­مال اژدهای خون­‌آشام شود.

جنبه‌­های نمایشی شعر مسافر سهراب سپهری بر اساس نظریۀ ارسطو

سپهری شعر بلند ”مسافر“ را در 1345 سرود و نخستین‌­بار در شمارۀ پنجم مجلۀ آرش منتشر شد. شخصیت مسافر در این شعر نماد کسی است که در یک نقطه و یک مرحله نمی‌­ماند و چون آبِ تر و تازه از جویبار زندگی عبور می­‌کند. او یادآور صوفیانی است که در طلب حقیقت وادی­‌ها را طی می­‌کردند.[16] ”مسافر“ شعری بلند  و روایی است که طرحی ساده دارد. ماجرای سفر دارای روایتی سیال‌­گونه است و به شیوۀ جریان سیال ذهن و تک‌­گویی درونی روایت می­‌شود. شخصیت­‌ها، گفت­‌وگوها، موقعیت­‌های داستانی و نمایشی، کنش‌­ها و رویدادها از اجزای طرح هستند. این اجزا روساخت روایت شعر را تشکیل می­‌دهند که حول محور ژرف­ساخت و هستۀ مرکزی شعر به صورت ساده و ساختمند گرد آمده­اند.

طرح

طرح، یا به ­قول ارسطو افسانۀ مضمون، چگونگی چینش رویدادهاست. رویدادهای تعیین­کننده و توجه­برانگیز یک اثر نمایشی می‌توانند به روش‌های متعددی در کنار هم مرتب و منظم شوند.[17] طرح یک حرکت هدف­دار با انگیزۀ مشخص است. حرکتی داستانی که هدفی را پی می­‌گیرد و دلیل و انگیزه­ای مشخص دارد. طرح شعر ”مسافر“ را می­‌توان این­گونه نوشت: مسافری که خانه­ و کاشانه­اش را ترک کرده است و به ­سوی شهر بابل عزیمت می­‌کند. مسافر در جست‌وجوی گم­شده‌­اش، آرامش، است که در سرزمینی دیگر یا سرزمین متفاوتی قرار دارد. مسافر در حال حرکت است و هنوز گم­شده­‌اش را به دست نیاورده است. پس می‌­توان طرح شعر مسافر را در سه کلمه خلاصه کرد: جست­‌وجو، سفر، و گذار.

گفت­‌وگو

گفت­‌وگو یا دیالوگ یکی از مهم­ترین عناصر داستان و یکی از اصلی‌ترین ابزارهای نویسنده برای پیش­برد خط طرح داستانی است. گفت­‌وگو میان شخصیت­‌های داستانی تنش ایجاد کرده و ماجرای داستان را روایت می­‌کند. همان­گونه که شخصیت­ها، موقعیت­های نمایشی، کنش‌­ها و رویدادها از مهم­ترین اجزای طرح هستند، گفت­‌وگو نیز از اساسی­ترین اجزای اثر نمایشی به­ حساب می­‌آید. در شعر ”مسافر،“ موقعیت­‌های نمایشی خوبی وجود دارد و یکی از مهم­ترین آنها گفت‌وگو است که داستان را هدایت می‌­کند.[18] در این شعر بیشتر گفت‌­وگوها شامل تک­‌گویی­‌های طولانی است که قسمتی از اوج منحنی رویداد­های شعر محسوب می‌­شوند. سخنان میزبان و مسافر خود یکی از طولانی­ترین گفت‌­وگو­ها در شعر است:

چرا گرفته دلت؟
مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها!
خیال می‌­کنم دچار آن رگ پنهان رنگ­‌ها هستی
دچار یعنی عاشق!
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک
دچار آبی دریای بی­کران باشد
چه فکر نازک غم­ناکی.[19]

مکان

قصه­‌ها معمولاً با صحنۀ آغازین شروع می­‌شوند و قهرمان در این وضعیت قدم به صحنه می­‌گذارد. صحنه یعنی همان مکانی ­که شخصیت داستان در آن قرار دارد. در شعر ”مسافر،“ راوی با توصیف فضای اتاق میزبان در آغازِ قصه خواننده را با مکان آغاز قصه آشنا می­‌کند. مسافر (قهرمان قصه)، که خانه و کاشانه‌اش را ترک کرده است، به سوی شهر بابل در حرکت است. قهرمان به مکان چیزی ­که در جست­وجوی آن است انتقال داده یا راهنمایی می­‌شود. عموماً شیء مورد جست­وجو در سرزمینی دیگر یا سرزمین متفاوتی قرار دارد. وسیلۀ رسیدن ممکن است در همۀ موارد یکی باشد، اما صورت­‌های خاصی برای جاهای بسیار بلند و جاهای ژرف وجود دارد. یکی از این صورت­‌ها این است که قهرمان بر روی زمین سفر می‌­کند. در این قصه، مسافر از زادگاهش به بابل در شمال ایران می­‌رود تا در آنجا به جست‌وجوی آرامش روحی بپردازد. سفر او سفری زمینی و وسیلۀ سفرش اتوبوس است.

قسمتی از معرفی مکان:

غروب بود

صدای هوش گیاهان به گوش می‌آمد

مسافر آمده بود

و روی صندلی راحتی کنار چمن

نشسته بود.[20]

زمان

در هر اثر نمایشی، عامل زمان با ترتیب پیوند تصاویر و رویدادها معرفی می‌شود که بر سه نوع است: زمان نمایشی، زمان مادی و زمان عاطفی. زمان نمایشی را عوامل داستان مثل طرح داستانی، شخصیت­‌پردازی، درون­مایه و دیگر عوامل داستان نظم می‌بخشند. در زمان مادی قصه تمام مراحل رویدادها را نشان می‌دهد که این زمان مطابق با زمان واقعه است. با زمان عاطفی یا انفعالی می‌توان تأثیرهای عاطفی معینی بر ذهن تماشاگر القا کرد.

در شعر ”مسافر،“ سپهری در نخستین مصرع زمان را برای مخاطب یا خواننده معرفی کرده: دم غروب، میان حضور خستۀ اشیا. غروب اینجا زمان است، زمانی­ که قصه آغاز می­‌شود و حوادث در توالی زمان اتفاق می­‌افتند.

کشمکش

کشمکش یا جدال در اصطلاح ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی تقابل میان شخصیت‌ها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را می­‌ریزند­. کشمکش ممکن است میان یک شخصیت با یک یا چند شخصیت دیگر یا با جامعه یا یک شخصیت یا یک نیرو یا دو نیرو با هم یا یک شخصیت با خودش باشد. رایج‌ترین نوع کشمکش دو شخصیت با یکدیگر است که می­‌شود آن را کشمکش جسمانی نامید.

در شعر داستانی ”مسافر،“ کشمکش بنیاد حوادث را ریخته و اتفاقات یکی پی دیگر اتفاق می­‌افتند. در این قصه، قهرمان مسافر است و ضد قهرمان غم و اندوه و می­‌شود این نوع درگیری را کشمکش شخصیت با خود تعریف کرد؛ کشمکشی که بار عاطفی بیشتری دارد و در نقش شریر ظاهر می­‌شود و مسافر را به حزن فرو می­‌برد. او از شر این غم به طبیعت شمال پناه می­‌برد، اما زیبایی­‌های شمال و بوی نارنج نیز نمی­‌تواند او را به آرامش برساند. بنابراین، مسافر تصور می­‌کند که شرارت غم هرگز رهایش نخواهد کرد و او ”ترنّم موزون حزن“ را تا به ابد خواهد شنید. پس تحرک و کشمکش واقعی قصه با این موضوع آغاز می‌شود.

در جای دیگر این قصه، میزبان و مسافر به کشمکش فکری و فلسفی می­‌پردازند و اختلاف نظرشان در مسئلۀ وحدت و وصال آشکار می­‌شود. مسافر مدعی است که وحدت و یکسانی به ­دست نمی­‌آید، اما میزبان معتقد است که وحدت حاصل می­‌شود. هر یک از آن‌ها برای اثبات ادعای خود دلایلی می‌آورند. هرچند که میزبان در این­جا شریر نیست، خویش­کاری مربوط به شخصیت شریر را انجام می‌­دهد.

قسمتی از کشمکش:

من از هجوم حقیقت به خاک افتادم

و بار دیگر در زیر آسمان مزامیر

در آن سفر که لب رودخانه بابل

به هوش آمدم

نوای بربط خاموش بود

و خوب گوش که دادم صدای گریه می‌­آمد.[21]

 شخصیت‌­پردازی

شخصیت از دیدگاه ارسطو، خصلت و سیرت یا همان پیدای ناپیدایی است که در اعمال و رفتار یا گفتار و دیالوگ‌های اشخاص اثر نمایشی وجود دارد و به قول روان­شناسان امروز مخصوص و منحصر­به­فرد است و سبب تشخیص و تمیز هر فردی از افراد دیگر می‌شود. ”شخصیت یا فرد نمایش به کاراکتری گفته می‌شود که روی­دادهای نمایشی، پیرامون او و مرتبط با او انجام می‌شود.­“[22]

شخصیت­‌پردازی یکی از مهم­ترین عناصر هر اثر داستانی ا­ست. ادوارد مورگان فورستر ”شخصیت را به دو بخش شخصیت ساده و جامع تقسیم کرده. شخصیت ایستا شخصیت تک­بُعدی است که گرد یک فکر و کیفیت واحد خلق می‌­شود؛ اما شخصیت جامع شخصیت چند بُعدی است که چندین خصلت را دارد و نقش­‌های جداگانه‌­ای را در مسیر داستان بازی می‌­کند.­“[23]

شخصیت مسافر در این شعر یک شخصیت جامع است و بیشتر از خود حرفی برای مخاطب دارد. سپهری در داستان شعر ”مسافر“  خیلی ماهرانه و هنرمندانه به شخصیت­ پرداخته است. مسافر داستان تک­‌شخصیت است و مهم‌ترین خصیصۀ شخصیت ”مسافر“ پویایی آن است. تمام رویدادها، کنش­‌ها و شخصیت‌­پردازی شعر مانند یک کلیت منسجم نسبت به تم اصلی آن، یعنی درون­مایۀ جست‌­وجو، سفر و گذار سازمان­دهی شده‌­اند. زبان شاعر/راوی در شخصیت­‌پردازی تک­بعدی عمل می‌­کند. شخصیت‌­های دیگری نیز در داستان وجود دارد، اما حضور فیزیکی ندارند. زبان شخصیت‌­ها بسیار به ­هم نزدیک است و شاعر/راوی بر آن‌ها نظارت کامل دارد. شخصیت­‌ها خودشان به­‌حرف درنمی‌­آیند، بلکه شاعر قدرت روایتگری را فقط به خود تفویض می‌­کند و به­ جای آن‌ها حرف می‌زند و هر گروه از وسایل و راه‌­های معینی برای وارد کردن شخصیتی به جریان قصه استفاده می­‌کنند. شریر در جریان قصه ­ناگهان وارد جریان قصه شده و سپس ناپدید می­‌شود.

گره‌­افگنی

گره‌­افکنی، به هم انداختن حوادث و اموری­ است که پیرنگ داستان را گسترش می­‌دهند. به عبارت دیگر، وضعیت و موقعیت دشواری ا­ست که بعضی اوقات به صورت ناگهانی ظاهر می‌­شود و برنامه­‌ها­، راه و روش­‌ها و نگرش‌­هایی را که وجود دارد تغییر می‌­دهد. در شعر ”مسافر،“ گره­‌افگنی همان مسیر نامعلوم و ناپیدای سفر زندگی راوی است. برای مثال:

مرا سفر به کجا می­‌برد؟

کجا نشان قدم، ناتمام خواهد ماند؟

جای دیگری:

کجا هراس تماشا لطیف خواهد شد

و ناپدیدتر از راه یک پرنده به مرگ ؟

و در مکالمه جسم‌ها، مسیر سپیدار

چقدر روشن بود

کدام راه مرا می برد به باغ فواصل؟[24]

گره‌گشایی

گره‌­گشایی به حادثه یا حوادثی اطلاق می‌شود که به دنبال اوج داستان یا نمایش­نامه روی می‌دهد و باعث گشایش گره‌افکنی‌های پیشین می‌گردد و معمولاً سرنوشت قهرمان یا شخصیت‌ها را معلوم می‌کند. در کشمکش بین مسافر (قهرمان قصه) و میزبان بر سر تعریف مفهوم وحدت و وصال، سرانجام قهرمان پیروز می­‌شود و میزبان شکست­خورده در حیرت باقی می­‌ماند.

توصیف

توصیفِ شعر ”مسافر“ در آغاز روایت به این صورت است: میزبان نزدیک غروب در منزلش منتظر مسافر است و به ساعت نگاه می­‌کند. او برای پذیرایی از مهمان میوه‌­های تازه­ای را روی میز چیده است. میوه­‌هایی که نهایتاً خورده می­‌شوند، مسئلۀ مرگ را به ذهن میزبان تداعی می­‌کند. باد از خلال ساعات خوش فراغت، بوی مطبوع باغچه را به زندگی می­‌وزد و ذهن برگ گل­‌ها را مثل بادبزن به دست می­‌گیرد و خود را خنک می­‌کند. سپهری در توصیف این صحنه با استفاده از کلمات ”هیاهو“ و ”فراغت“ و ایجاد فضایی ناساز و متناقض، دورنمایی از نوعی تضاد در ساختار کلی شعرش را به مخاطب نشان می­‌دهد، چنان­که ”حرکت و سکون،“ ”مرگ و زندگی،“ ”آشنایی و غربت“ و مفاهیم متضاد دیگر از عناصر تشکیل­­‌دهندۀ این ساختار تقابلی هستند که به­ شکل هنرمندانه و شاعرانه توصیف شده‌­اند.

فضا 

آثار نویسندگان و شاعران بیشتر با زمان و فضای دوران زندگی­شان در ارتباط است که گاهی این فضا در نمایشی کردن آن اثر می­‌گذارد. برای مثال، در جامعۀ دچار خفقان، شعر پایداری و اعتراض رشد می­‌کند، چون تحولات اجتماعی، مکاتب فلسفی­-­فکری و انقلاب­‌ها بر نویسنده و آثارش تأثیر می­‌گذارند. شعر ”مسافر“ نیز زادۀ حال و احوال شاعر در زمان خاصی است که در آن می‌­زیسته. شاعر آنچه را بر وضعیت جامعه، مثل جو سیاسی­–­اجتماعی، فرهنگی و تاریخی حاکم بوده و همچنین بینش­ و برداشتی را که از زندگی داشته در شعر بازتاب داده است.

نتیجه‌­گیری

شعر ”مسافر“ سهراب سپهری و ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ قهار عاصی بر اساس نظریۀ ارسطو تحلیل و مقایسه شدند. این دو شعر از چند حیث با هم مشابه و متفاوت­‌اند. سپهری در شعر ”مسافر“ از نگاه انسان­‌مدارانه و تفکرات فلسفی به جهان هستی و زندگی پرداخته و عاصی در شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ با نگرش­‌های زیبا و موشکافانه به بیداری و پایداری ملت­‌ها در برابر ظلم و استبداد پرداخته است.

شعر ”مسافر“ در قالب نیمایی و با تکیه بردیدگاه فلسفی سروده شده، راوی (مسافر) از سفری حکایت می­‌کند و ماجرای سفر دارای روایتی سیال­گونه است که به شیوۀ جریان سیال ذهن و تک­‌گویی درونی روایت شده است.  مسافر سوار بر قایقی در رودهای جهان از سرزمین­‌ها در گذار است و شاعر با حس نوستالژیک غریبی که نسبت به تاریخ بشری دارد، از رویدادهای تاریخی و اساطیری سخن می‌­گوید و از پیدایش بشریت، فتح قادسیه، حملۀ مغول­‌ها و عصر بودا و در نهایت به خلوت ابعاد زندگی و پرواز در آسمان غریزه اشاره می­‌کند. شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم،“ از سوی دیگر، در قالب مثنوی و شیوۀ حماسه و با الگوبرداری از شاهنامه فردوسی سروده شده است. تأثیرات شیوه­‌های قهرمانی و پهلوانی شاهنامه در این شعر نقش اساسی داشته است. عاصی در این شعر به گونۀ نمادین به بیان تجاوز ارتش شوروی سابق به زادگاهش، درۀ پنجشیر، می‌­پردازد که سمبول افغانستان است: کجکن نام قدیمی پنچشیر است و اژدهای جهنم نماد ارتش شوروی.

شعر ”مسافر“ از منظر داستان کمتر با معیارهای وحدت سه­گانۀ ارسطو مطابقت دارد، اما معیارهای ارسطو برای یک اثر نمایشی در شعر ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ به­ خوبی قابل لمس است. مهم­ترین دلیل را می­‌توان در زبان و شیوۀ پرداخت داستان دانست: شعر ”مسافر“ با بیان فلسفی پیچیده همراه است، در حالی که ”یل کجکن و اژدهای جهنم“ شیوۀ بیان و پرداخت داستانی ساده­ای دارد. عاصی در شعر خود از سلاح اعتراض، مقاومت و پایداری ملت‌ها در برابر حاکمان مستبد استفاده کرده و سپهری در شعرش با دید عمیق فلسفی از سلاح اعتراض آرمان­‌شهری، شیوه­‌های متفاوتی نسبت به دیگران برگزیده است. سپهری با استفاده از عقاید و اندیشه‌­های عرفانی و تأثیرپذیری از مکتب سورئالیسم از سمبول و نماد در شعرش استفاده کرده است. نماد در شعر عاصی جنبۀ سیاسی-­اجتماعی داشته و بیشتر برای اعتراض، مظلومیت، پرخاشگری در برابر بی­عدالتی، ایستادگی و پایداری در برابر ظلم با زبان بومی و درک ارزش­‌های فرهنگی استفاده شده است. سپهری از درخشان­‌ترین شاعران معاصر و صاحب‌­­سبک در زبان و ادبیات فارسی است. او نگاهی ژرف و انسان­‌مدارانه به شعر دارد و شعر او سرشار از تصویرهای بکر و تازه است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر­سازی شده‌اند. از سوی دیگر، قهار عاصی نیز از ستاره­‌های تابان آسمان شعر فارسی و از چهره‌­های تراز اول شعر مقاومت و از پاسداران ممتاز ادبیات پایداری در افغانستان است. همان­گونه که ”صداي پاي آب“ سپهری نگاه تازه­اي را وارد جريان شعر نو فارسي در ایران کرد، دفتر ”از آتش، از ابریشم“ عاصی نیز جریان شعر مقاومت در افغانستان را رنگ تازه­تری بخشید و بنیاد شعر نو در افغانستان را اساس ­گذاری کرد.

[1]محمدحسین کرمی و نصیراحمد آرین فقیری، ”بررسی و تحلیل جلوه­‌های مقاومت و پایداری در شعر قهار عاصی شاعر معاصر افغانستان،“ ادبیات پایداری، دورۀ 7، شمارۀ 12 (1394)، 637.

[2]نیاز یعقوب­شاهی، سهراب سپهری عاشقانه‌­ها (چاپ 3؛ تهران: هیرمند، 1377)، 14.

[3]پری­دخت سپهری، هنوز در سفرم: شعرها و یادداشت­‌های منتشرنشدۀ سهراب سپری (چاپ 2؛ تهران: فروزان، 1380)، 8.

[4]قهار عاصی، تنها ولی همیشه (کابل: نشر انجمن نویسندگان افغانستان، 1370)، 6.

[5]احمد معروف کبیری، کلیات اشعار قهار عاصی (مشهد: انتشارات بدخشان، 1392)، 31-35.

[6]قهار عاصی، لالایی برای ملیمه (کابل: نشر انجمن نویسندگان افغانستان، 1367)، 5.

[7]کنستانتین استانیسلاویسکی، مجموعۀ آثار استانیسلاویسکی، ترجمۀ مهین اسکویی (چاپ 3؛ تهران: انتشارات سروش، 1384)، 22.

[8]محمدرضا شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی (چاپ 23؛ تهران: آگه، 1401)، 115.

[9]عالیه سرمدی و مرضیه شیروانی، ”بررسی نظام ساختاری و شاخصه­‌های شعر نمایشی در ادبیات شعری  گردهمایی سراسری انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،“ در گردهمایی سراسری انجمن ترویج زبان و ادب فارسی (گیلان: نشر دانشگاه گیلان، 1395)، 3.

[10]ارسطو، فن شعر، ترجمۀ عبدالحسین زرین­کوب (تهران: انتشارات کتاب، 1343)، 148.

[11]ارسطو، فن شعر،  138.

[12]قهار عاصی، کلیات قهار عاصی، به ­­­کوشش نیلاب رحیمی (کابل: انتشارات خیام، 1385)، 173.

[13]ارسطو، فن شعر، 134.

[14]ارسطو، فن شعر، 148.

[15]عاصی، کلیات قهار عاصی، 174.

[16]مجتبی زارعیان، ”مسافری که به هیچ می‌­اندیشد: تحلیل روایی ’مسافر،“‘ نشریۀ بیداری، شمارۀ 7 (خرداد و تیر 1380)، 103.

[17]ارسطو، فن شعر، 145.

[18]رضا قنبری عبدالملکی، ”بررسی تحلیلی ساختار روایت در شعر ’مسافر ‘ بر اساس الگوی ریخت­شناسی،“ فنون ادبی، سال 8، شمارۀ 4 (1395)، 194.

[19]سهراب سپهری، هشت کتاب (تهران: گفتمان اندیشۀ معاصر، 1389)، 199.

[20]سپهری، هشت کتاب،  198.

[21]سپهری، هشت کتاب، 197.

[22]ارسطو، فن شعر، 149.

[23]جمال میرصادقی، عناصر داستان (چاپ 3؛ تهران: سخن، 1376)، 73.

[24]سپهری، هشت کتاب، 200.