بیست و سه سال*:بررسی کارنامهءسیاسی محمد twenty three years a study of the prophetic career of mohammad

بیست و سه سال*:بررسی کارنامهءسیاسی محمد twenty three years a study of the prophetic career of mohammad

نوشتهء علی دشتی byáali dashti?

ترجمه و مقدمه و حواشی اف.ار.سی.بگلی.. translated by f.r.c.bagley

لندن:الن و انون-1985.18 و 228 ص. london:allen unwin,1985

95/15 پوند.. xviii,228 p.f 15.95

راجع به برخی جزئیات زندگی و کار علی دشتی مانند«قهرمان»کتابش بیست و سه سال اتفاق آرارء نیست.اختلاف‌نظر با تاریخ و محل تولد دشتی آغاز می‌گردد.دکتر بگلی در مقدّمهء مترجم(ص ix )می‌نویسد که دشتی در دهی از دهات دشتستان بسال‌ 1896 متولد شد.امّا خود دشتی در کتاب گلزار معانی مدّعی است که«ولادت بسال‌ 1273 ش(1894 م)در کربلا فروردین‌ماه»است.[1]مشخّصات کتابشناسی بیست و سه‌ (*)در این مقاله تنها دربارهء معرفی مؤلف کتاب بیست و سه سال و شیوهء ترجمهء آن به زبان انگلیسی بحث شده‌ است.

سال یعنی تاریخ و محل و انتشار چاپ اولش و حتی شناسایی مؤلفش همچنین گاه‌گاهی‌ در هالهء افسانه پنهان می‌گردد.گویا مبهمات قرآن و موهومات تفاسیر و سیره‌های نبّی- یعنی منابع و مضامین اصلی کتاب-به شرح‌حال و اثر دشتی سرایت کرده است.بقول‌ مصطفی حسینی طباطبایی نویسندهء ردی بر بیست و سه سال بنام خیانت در گزارش تاریخ‌ کتاب دشتی این ماجرا دارد:

چندسال پیش،زمانی که هنوز از انتقلاب اخیر ایران…خبری نبود یکی از آشنایان با اوراقی چند بدیدنم آمد و حکایت کرد به محفلی راه یافته که در آنجا هر هفته عدّه‌ای از نمایندگان مجلس سنا از مرد و زن حضور پیدا می‌کنند و یکی از ایشان که در جوانی کسوت روحانیت بر تن داشته(و من در اینجا نام او را نمی‌برم)دروسی را دربارهء سیرت پیامبر…تحت عنوان«بیست و سه سال» القاء می‌کند و می‌کوشد تا رسالت پیامبر را آن‌چنان‌که مسلمانان باور دارند، نفی و انکار نماید و آن درسها هر هفته در اوراقی منعکس می‌شود و میان‌ حاضران محفل تقسیم می‌گردد،آن‌گاه چند ورقی را که با خود داشت به من‌ نشان داد و خواست تا در ذیل هر صحفه به آنچه نوشته شده بود پاسخ دهم…از این ماجرا دیری نگذشته بود که شنیدم دروس کذایی را از طریق سفارت‌ شاهنشاهی!ایران در لبنان به بیروت برده‌اند و در آنجا بچاپ رسانیده و به تهران‌ آورده‌اند و تقریبا مخفیانه بفروش می‌رسانند!در صدد یافتن کتاب مزبور برآمدم‌ و بر آن دست یافتم و معلوم شد که حروف کتاب از نوع حروفی است که در لبنان رواج دارد…کتاب،نه نام و نشان نویسنده را با خود داشت و نه در آغاز یا پایان آن از چاپخانه‌اش…کمترین ذکری رفته بود.[2]

بگلی که در 1975 به طریق«دوست مشترک»با دشتی آشنا شد،از مؤلف نقل قول‌ می‌کند که کتاب به سال 1974 در بیروت اانتشار یافته است.در مورد تجدید چاپ بیست‌ و سه سال که بعد از انقلاب اتفاق افتاده است حسینی طباطبایی می‌نویسد:

در چاپ تازه نام«دکتر علینقی منزوی»بر روی کتاب به چشم می‌خورد، این نویسنده همان کسی است که کتاب گلدزیهر goldziher خاورشناس‌ مغرض یهودی را پس از آن‌که به عربی تحت عنوان:«العقیده و الشریعة فی‌ الاسلام»ترجمه شده بود،به پارسی برگرداند و به نام درسهایی از اسلام انتشار داد.هرچند اصل این کتاب با بیست و سه سال پیوندی خاص دارد ولی به هر صورت«علینقی منزوی»در برخی از روزنامه‌ها انتساب خود را به کتاب بیست و سه سال تکذیب کرده است…[3]

امّا باوجود این ماجراهای طنین‌انداز،در کتابی به نام حاشیه بر بیست و سه سال که‌ اخیرا در امریکا بچاپ رسیده است قضیهء هویت مؤلف کتاب جنجالی بیست و سه سال‌ هنوز گنگ است:

دربارهء نویسندهء کتاب 23 سال مطالب گوناگون شنیده‌ام.گروهی‌ روانشاد و زنده‌یاد علی دشتی را نویسندهء آن دانسته‌اند و عده‌ای آن را به آقای‌ دکتر علینقی منزوی منتسب ساخته‌اند ولی هیچ‌یک از این دو دانشمند نویسندهء این کتاب بسیار محققانه و ذیقیمت نیستند و من به ملاحضات امنیّتی‌ فعلا از افشاء نام نویسندهء والا مقام آن خودداری می‌کنم [4]

با این‌که حسینی طباطبایی در خلال کتاب چهار جلیش اسم دشتی را نمی‌برد مع‌ ذلک چنان اشاره‌هایی به مشخصات شخصیت وی می‌کند که خواننده نمی‌تواند از هویت مؤلف بیخبر بماند.مثلا او ضمن یک بررسی از فرض دشتی در مورد پیدایش‌ وحی یا به قول او«همهمهء درونی»محمد که آن زاییدهء شرایط زندگی در صحرای‌ عربستان است می‌نویسد:

اگر این همهمه!مولود«وحشت تنهایی در صحرا»انگاشته شده که حقا مایهء این وحشت را در دل سیره‌نویس جدید!باید کرد نه در روح کسی که از اوائل خردسالی با صحرا آشنایی داشت…آری ترس از صحرا در دل کسی‌ است که سالها در صندلی نرم پارلمان و سالن گرم آن لم می‌داد و یک بار به‌ سراغ صحرانشینان محروم این کشور نرفت…[5]

در جلد دوم خیانت در گزارش تاریخ صفحهء 136 ضمن انتقاداتی تند از بحث دشتی‌ راجع به معجزات پیامبر،لحن حسینی طباطبایی برنده‌تر می‌گردد و هویت مؤلف کتاب‌ مورد حمله‌اش روشنتر:

می‌توان گفت که یکی از معجزاتی که ضمن دوران پهلوی در ایران‌ باریده!وجود جناب سیره‌نویس است که پس از یک عمر قلمزنی و شهرت‌ بسیار در کار نویسندگی،گاهی جمله‌های پارسی را نمی‌تواند بدرستی اداء کند!

ناسزاگوییها و عکس العمل بسیار تند حسینی طباطبایی در خیانت در گزارش تاریخ، عقاید طباقات متعصب ایران را نسبت به کتاب دشتی بخوبی بیان می‌کند.شاید بخاطر این عقاید،دشتی نمی‌خواست حتی اسمش روی روی جلد ترجمهء کتاب باشد و از بگلی خواهش کرده‌بود که صبر نماید تا ترجمه بعد از وفات وی منتشر شود(ص xv ).امّا با وجود این پرهیزکاری،عمر دشتی این‌قدر کافی بود که سرانجام چوب نوشتن بیست و سه‌ سال را بخورد،که شرح مکافات کارش در مقالهء«پیر ما»بقلم علی اکبر سعیدی‌ سیرجانی بچاپ رسیده است.[6]

طبیعی است که نوشتن کتابی مثل بیست و سه سال جان آدم را بخطر می‌انداخت اما چون دشتی مردی مبارز و بقول نویسندهء در آستین مرقع«عاشق حقیقت»بود نمی‌توانست‌ از این حقیقت چشم‌پوشی کند که:

هزارها کتاب درباهء زندگی و حوادث بیست و سه سالهء ظهور و افول او و همهء کردارها و گفتارهای این مرد…نوشته شده است و تحقیقا از او بیش از تمام رجال تاریخی قبل از او اسناد و مدارک و قوانین در دسترس محقّقان… قرار گرفته است،مع ذلک هنوز کتاب روشن و خرد پسندی دربارهء وی نوشته‌ نشده است که سیمای او را عاری از گرد و غبار اغراض و پندارها و تعصبات‌ نشان دهد…[7]

البته قصد دشتی در این کتاب غبار روبی‌کامل از چهرهء حقیقی پیامبر نیست چون‌ حوصلهء سیزیدن«با امواج کوه‌پیکر و مقاومت‌ناپذیر خرافات»(ص 18)را ندارد. دشتی بیست و سه سال همان دن کیشوتی است که«با شمشیر چوبی خویش به جان‌ آسیابهای بادی افتاده بود و جز شکستن شمشیر و خسته کردن بازوان خویش نصیبی‌ نداشت که نقش مار در چشم بسیاری مقبولتر از کلمهء مار است وآنگهی در کارخانه‌ای‌ که ره عقل و فهم نیست.»[8]برای دشتی تألیف بیست و سه سال حکم یک جهاد یا وظیفه‌ای اجتماعی و فرهنگی اجتناب‌ناپذیر داشت اما چون تغییر فکر عوام با تعقل و منطق نقشی بر آب بستن است می‌دانست که کارش جز کارش جز ناکامی نتیجهء دیگر در بر نخواهد داشت.

اعتماد دشتی به عقل و فلسفهء اصالت عقل جزء لا ینفصل روحیهء او بود.وی در بیست‌ و سه سال آیات قرآن عقاید علماء و مفسران را بارها با محک عقل و منطق خود می‌سنجد و هربار عقاید دینی را مغایر«موازین عقلی»می‌یابد.سنجش عقاید دینی با محک عقل‌ در نوشته‌های دورهء روزنامه‌نگاری دشتی که که تقریبا پنجاه سال قبل از کتاب حاضر بچاپ رسیده نیز دیده می‌شود.شگفتی او در مقابل عقاید جزمی سابقهء طولانی دارد:

شاید برای همهء شما اتفاق افتاده است که تعجب کرده‌اید از این‌که چرا مردم به بعضی اوهام معتقدند یا این‌که عقاید غیر منطقی از خود ابراز می‌دارند و در بعضی معتقدات مخالف دلیل و برهان سماجت می‌کنند.[9]

موضوع اصلی بیست و سه سال در حقیقت کارنامهء سیاسی پیامبر اسلام نیست،بلکه‌ این مطلب است که چرا در کارزار فکری،عقل همیشه بازنده است و عقاید تلقینی‌ برنده،و چرا پیروان عقل دائم المغلوب‌اند و عقلا برخلاف عقل پیروز دشتی در مورد انگیزهء تألیف کتاب می‌نویسد:

یک اندیشه یا ملاحظهء روانشناسی مرا به نگاشتن این یادداشتها برانگیخته‌ است و آن بیان این مطلب است که در تحت‌تأثیر عقیده،خرد و ادراک آدمی‌ از کار می‌افتد…حتی دانشمندان نیز بجز عده‌ای انگشت‌شمار به این درد دچارند و نمی‌توانند قوهء ادراک خود را بکار اندازند…بشری که وجه امتیازش‌ قوهء ادراک است و با قوهء ادراک مسائل ریاضی و طبیعی را حل می‌کند،در امور عقیده‌ای خواه سیاسی و خواه دینی و غیره پای روی عقل و حتی مشهودات‌ می‌گذارد.[10]

متأسفانه علی رقم مقصود نویسنده،سیمای آخرین عقل‌نامهء وی بدون گرد و غبار غفلت ناشران و افست‌کنندگان شتابزده از چاپخانه در نیامده است.طبق معمول کتاب‌ را غلطهای چاپی فراوان است-مخصوصا در املاء اسامی نامأنوس عربی.

مثلا در صفحهء 42 بجای سلیمان ابن داود الطیاسی(صاحب مسند)«ابو داود طیاسی»نوشته شده است و بگلی با این‌که مدعی است که نامهای نادرست را اصلاح‌ کرده است(ص xv )همان abu?da?ud ot-tayya?si را در ترجمه‌اش(ص 24)آورده‌ است.

گاهی در متن کتاب آشفتگیهایی پدید می‌آید که مانع فهمیدن بحث نویسنده‌ می‌گردد.بطور مثال،صفحهء 33 حاوی این جملهء بی‌سروته است که مترجم آن را نادیده می‌گیرد:«علاوه براین ریشه‌ای از جامعهء انسانی کنده نشده.»

علاوه بر سهوهای چاپی،بیست و سه سال است از اشتباهات غیر چاپی نیز برخوردار است. در صفحهء 115 نگارنده می‌نویسد:

آیا بجای سایه نداشتن یا از سایرین یک سر و گردن بلندتر بودن بهتر نبود قرآن را به دست مبارک خود می‌نوشت تا یهودی را برای کتاب قرآن اجیر نکنند.

کدام کاتب الوحی یهودی؟دشتی منبع این خبر را شناسایی نکرده است و بگلی در ترجمه(ص 68)در مورد این jewish scribe مزدور اطلاعی ندارد.مثال اخیر بیانگر این حقیقت است که دشتی در نقل قولهای مفسران،موراخان و محدثان،منابع خود را دقیقا معرفی نکرده است و بیست و سه سال آن‌قدر محققانه که حاشیه‌نویس آن تصور کرده است نیست.حالا این سؤال پیش می‌آید که خوب،دشتی در نقل قول آن مفسر قرآن اشتباه کرده یا در ذکر سالی که محمد به فلان جا رفته بود مرتکب نادرستی شده- چه عیبی دارد؟عیب کارش در این است که این نوع سهوهای جزیی از اعتبار سخنش‌ می‌کاهد و بازار حسینی طباطبایی‌ها را که هر لغزشی،خواه چاپی خواه غیر چاپی،را بچنگ می‌گیرد و ان را گواه غفلتکاری و غرض‌ورزی و حتی نادانی دشتی قلمداد می‌کنند داغتر می‌سازد.

بگلی در ترجمه‌اش سه نقش را به عهده دارد.بعنوان مترجم کتاب را به انگلیسی‌ روان و رسا برگردانیده است و در مقام مصحح متن سعی دارد که همهء بد املاییها را درست کند و آشفتگیها را در جمله‌بندی و پاراگراف‌سازی ترتیب دهد و در رل مفسر می‌کوشد تا بخشهایی از بیست و سه سال را که بخاطر سبک فشردهء نگارش آن برای‌ خوانندگان کم آشنا به ویژگیهای دین و تاریخ مثل آن روشن نیست بسط دهد.البته چون‌ در متن انگلیسی به اصلاحات و جابجا کردنهای مترجم اشاره‌ای نیست خواننده‌ نمی‌تواند میان اصل و ترجمه تشخیص دهد.اکثر تغییراتی که بگلی داده است‌ جزیی است و در هرحال از روح اصل دور نیست،اما در بعضی موارد چون مترجم روش‌ تحقیقی دشتی را پیروی کرده است یعنی به منابع اصلی اخبار و قولهای مفسران و مورخان مراجعه نکرده است دچار گمراهی می‌گردد.چند مثال:

1)بگلی بیت افتتاحی بیست و سه سال را

رهی جز کعبه و بتخانه می‌پویم که می‌بینم‌ گروهی بت‌پرست اینجا و مشتی خودپرست آنجا

به«مولوی جلال الدّین رومی»انتساب می‌کند در صورتی که این بیت در کلیات شمس‌ تصیحیح فروزانفر نیست.

2)در صفحهء 6 این عبارت«افسانهء براق را به حلقه‌ای بستم»(اصل ص 12) l tied the glistening bridle onto the ring ترجمه می‌شود.در صورتی که طبق منبع‌ اصلی نگارنده یعنی تفسیر القرآن لامام الجلالین(قاهره:دار القلم 1966-ص 256)براق‌ نه برّاق منظورست.

3)در صفحهء 66 مترجم انس ابن مالک را در قسمت زیر مالک ابن انس فرض کرده‌ است:

…قدرت خارق العادهء پیغمبر در جماع را فضایل آن حضرت بشمار آورده و از انس بن مالک روایت می‌کند که آن حضرت در شبانه‌روز به زنان‌ یازده‌گانه می‌رسیده(ص 112)

و این‌طور ترجمه می‌کند:

. on the purported authority of the renowned traditionist and lawyer ma?lek b . anas(d.179/795),qa?diálya?d credits the prophet… اما کتاب الشفاء بتعریف حقوق المصطفی نوشتهء قاضی عیاض اندلسی(قاهره:دار الکتب‌ العربی الکبری 1911-جلد 1 ص 53)که دشتی آن را بعنوان منبع این خبر اسما معرفی‌ کرده است نشان می‌دهد که اصلاح مترجم بیجاست و یکی از صحابهء محمد به نام انس‌ ابن مالک منظور قاضی عیاض است.

در صفحهء 100«پس از کشتن کعب و سلام عبد الله بن رواحه مأمور کشتن یسیر بن‌ برزام شد»(ص 167)این‌طور مورد تفسیر و ترجمه قرار می‌گیرد:

after theelimination of kaáb and salla?m,a squad under the leadership of áabdollah b.rowa?ha was sent to kill yosayr b.barzam اما براساس سیرة النّبی(قاهره:مکتبة الجمهوریة،1971-جلد 4 ص 382)«برزام» غلط چاپی است و یسیر ابن رزام درست است.

در صفحهء 72، áotayba b.áabd ol-mottaleb صحیح نیست و عتبه ابن ابی‌ لهب درست بنظر می‌آید.[11]

در صفحهء 136-137 بگلی فرض کرده است که«مقاتل»در این عبارت«و از این‌ رو مقاتل می‌گوید:«پیغمبر کفاره داد و بنده‌ای را آزاد کرد.»»(223)کتاب مقاتل‌ الطالبی نوشتهء ابو الفرج الاصفهانی است در حالی‌که طبق الکشاف(قاهره:مطبعة مصطفی البابی الحلبی،1966-جلد 4 ص 126)منظور دشتی راویی است بنام مقاتل‌ ابن سلیمان.

در صفحهء 157 abu moáammar ol-hodhali است اما طبق گذارش گلدزیهر باید ابو معمر الهذلی باشد.[12]

در صفحهء 167«عمر در بستر مرگ شورای شش نفری را برای تعیین خلیفه معین کرد ولی عملا عبد الرحمن بن عوف خلیفه را برگزید»(ص 275)این‌طور ترجمه و تفسیر می‌شود:

áomar.on his deathbed after being stabbed,appointed a six-man committee to choose his own successor,though he was actually in favor ofáabd or- . rahman b.áawf..

از ترجمه معلوم است که بگلی«عبد الرحمن بن عوف»را مفعول فعل«برگزیدن»گرفته‌ است،در حالی‌که تاریخ طبری نشان می‌دهد که عبد الرحمن در حقیقت جانشین عمر را انتخاب کرد.[13]

تا سخن به درازای تحمل ناپذیر نکشد،مقال را با مثالی از روش تلخیص بیان دشتی‌ که مترجم بارها در این ترجمه بکار برده است بپایان می‌رسانم.در قطعهء زیر نثر پیچیدهء دشتی بخوبی نمایان است:

این طبایع در خود فرو رفته و سرگرم پندار و رؤیای درونی که موجبات‌ زندگانی آنها را از غوغای خارجی دور ساخته و سرنوشت ظالم از بهرمنده‌یهای‌ حیات محرومشان کرده است در خلأ صحرای خاموش ناچار بیشتر به خود فرو می‌روند تا وقتی که شبحی نا مترقّب پدید آید و در اعماق وجود خویش صدای‌ امواجی را بشنود امواج دریای ناپیدا و مجهول.23

ویژگیهای این نثر عبارت است از:صفتهای مرکب(«در خود فرو رفته»)- پیوستن کلمات عربی با واژه‌های فارسی(«موجبات زندگانی»)-هم معنیها («ناپیداست و مجهول»).در ترجمهء بگلی این ویژگیها در نثر سادهء انگلیسی قرن‌ بیستم محو می‌گردد:

an introvert personality,prone to musing and dreaming,undistracted by clatter and deprived of normal pleasures,would become more introverted with the passage of every year spent alone in the desert.then,suddenly,a ghost might appear or a splashing of waves on an unknown sea might be ( heard.(p.12

[1]. گلزار معانی،تألیف گلچین معانی(تهران:نشریات ما،1363)چاپ دوم 259.در مورد تاریخ وفات‌ دشتی همین کتاب(ص 802)می‌گوید:«روز شنبه بیست و ششم دی‌ماه 1360 شمسی».

[2]. خیانت در گزارش تاریخ،(تهران:چاپخش،1362)چاپ دوّم.جلد 1 ص‌[7].

[3]. همان کتاب،جلد 1 ص‌[8].

[4]. حاشیه بر بیست و سه سال،نوشتهء س.س.(( chicago,copyright,1984 )ص 50.در چاپ دوم همین‌ کتاب مؤلف عقیدهء خود را عوض کرده است و روانشاد علی شمسی را نویسندهء بیست و سه سال می‌داند.

[5]. خیانت در گزارش تاریخ،جلد 1 97-98.

[6]. علی اکبر سعیدی سیرجانی،در آستین مرقع،(تهران:انتشارات نوین،1363)ص 347-349.

[7]. بیست و سه سال،بقلم علی دشتی‌[بی‌نام انتشار:بی‌نام،1981]چاپ چهارم،ص 5-6.

[8]. در آستین مرقع،ص 344.

[9]. سایه،(تهران:ابن سینا،1335)ص 227-این سخن اصلا در مقاله‌ای به نام«عقیده و برهان»در مجلهء شرق‌ در سال 1303 بچاپ رسید.

[10]. بیست و سه سال،ص 18-19.دشتی حتی در زندان نمی‌توانست از زمزمهء عقل بگریزد:«عقل-این قوه‌ای‌ که اشراف مواهب طبیعیّه می‌خوانند بیش از هرچیزی مورث بدبختی است…آری این عقل است که پایهء حب ذات را که در تمام حیوانات فطری است در بشر به اعلی درجه رسانیده است.این عقل است که برای جامعهء بشری حاکم، رئیس،قاضی،پلیس،پارلمان و غیره ایجاد کرده است.این عقل است که برای اطفاء نائرهء شهوترانی بشر توپ و دینامیت و گاز مخنّق اکتشاف نموده است.این عقل است که تاریخ بشر را با خون و با فجایع ثبت کرده‌ ست…آری با داشتن عقل هم بیشتر و بهتر اذیت می‌رسانیم و هم از تعدیات سایرین بیشتر متألم می‌شویم.(ایام‌ محبس تهران:پرستو،1352)چاپ ششم.ص 43.

[11]. تفسیر قرآن مجید،نسخهء محفوظ در کتابخانهء دانشگاه کمبریج،تصحیح جلال متینی(تهران:بنیاد فرهنگ‌ یران،1970)جلد 2 ص 295.

[12]. . vorlesungen uber den islam(heidelberg:carl winter,1910)p.113 137

[13]. تاریخ طبری،ترجمهء ابو القاسم پاینده(تهران:بنیاد فرهنگ ایران،1352)جلد 5،ص 2071.