مقدمه‌ای بر فارسی‌یهودی

سیری بر زبان‌های یهودی[1]

فارسی-یهودی [2]عنوانی برای مجموعه‌ای از گویش‌‌هایی است که یهودیان ایران بزرگ در مدت‌زمانی بیش از هزار سال برای سخن گفتن و نوشتن به کار برده‌اند. عنوان دیگری که امنون نتصر برای نامیدن این گروه زبانی پیش نهاده ”فارسیهود“ است.[3]

زبان‌ها و گویش‌های یهودی بازتاب معاشرت و تماس یهودیان با فرهنگ‌های گوناگون است. آنها می‌‌کوشیدند زبان‌های خارجی را برای رفع نیازهای زندگی روزمرۀ خویش به کار برند، اما هم‌زمان از زبان عبری نیز به منزلۀ زبانی مقدس بهره می‌بردند. یهودیان طبیعتاً مقداری کلمات و تراجم عبری و آرامی را نیز در زبان گفتاری و محلی خویش وارد می‌کردند. در گذشته، از خط عبری برای نوشتن زبان‌های یهودیان استفاده می‌شد. در بسیاری از مواقع، زبان یهودیان از زبان اکثریت جامعه متمایز بود و ایشان عموماً صورت کهنه‌ای از زبان را حفظ می‌کردند.

به هر روی، این سه مشخصۀ کلی برای طبقه‌بندی یک زبان به منزلۀ زبان یهودیان لازم و کافی نیست، زیرا حضور و گسترۀ واژگان عبری حتی در گویش‌های گوناگون یک زبان نیز بسیار متغیر است. در برخی مواقع کلمات عبری از راه روابط اجتماعی یا پژوهش‌ها و مطالعات کتب مقدس وارد زبان اکثریت جامعه شده است. غیریهودیان هم غالباً کلمات عبری را در متون گوناگون برای توصیف یهودیت به کار برده‌اند. برای نوشتن برخی از زبان‌های یهودی، از جمله بعضی از گویش‌‌های یهودی ایرانی، از خط محلی استفاده می‌شد. بیشتر اقلیت‌های سراسر جهان، بی‌توجه به مذهبشان، به محیط زندگانی‌شان و زبان‌های محلی آن و حفظ اصطلاحات کهن پایبندند. یگانه معیار مشترک در میان زبان‌های یهودی خصلت اجتماعی آنهاست، بدین معنی که این زبان‌ها را اختصاصاً یهودیان مناطق معینی به کار برده‌اند و هنوز نیز به کار می‌برند.

سیری بر فارسی-یهودی

جامعۀ یهودیان ایران یکی از قدیمی‌ترین جوامع یهودی است و تاریخ پاگیری آن به قرن هشتم پیش از میلاد باز می‌گردد. یهودیان ایران در سخت‌ترین شرایط و حتی به هنگامی که تحت تعقیب و تفتیش عقاید بودند، به مذهب وعقایدشان پایبند باقی ماندند، اما همین جامعه همواره آمادۀ اخذ فرهنگ و ادبیات ایرانی و حفظ آن به منزلۀ فرهنگ خویش بوده است.

یهودیان ایران به گویش‌هایی محلی سخن می‌گفته‌اند که بسیاری از آنان از نظر پژوهش‌های زبان‌شناسی پرارزش‌اند. از جملۀ این گویش‌ها می‌شود به گویش‌های اصفهانی و یزدی اشاره کرد که از واژگان عبری و آرامی متأثر بوده‌اند. طومار استر به زبان عبری و طومار قدیمی استر به زبان آرامی که در طومارهای قمران پیدا شده است،[4] مبین حضور عناصر ایرانی در زبان ایرانیان یهودی از دورۀ هخامنشی است. همچنین، شواهدی مبنی بر وجود ترجمۀ کتاب مقدس یهودیان به زبان پارسی دورۀ ساسانی در دست است. به هر روی، قدیمی‌ترین اسناد مکتوب فارسی-یهودی به قرن هشتم میلادی باز می‌گردد و عملاً همۀ اسناد فارسی-یهودی که تا به امروز شناخته شده‌اند، گونه‌هایی از زبان فارسی نو بوده‌اند.

در گذشته بیشتر گویش‌‌های فارسی-یهودی خط عبری را برای نوشتن به کار برده‌اند، اما در قرون نوزدهم و بیستم، برخی از این گویش‌ها از حروف عربی، لاتین یا سیریلیک (Cyrillic) را برای این منظور استفاده کرده‌اند. در این گونه از اسناد از واژگان عبری کمتر استفاده شده است و گاه کاملاً از کلمات عبری تهی‌اند. درجۀ کهنه‌گرایی نیز در آنها متفاوت است و حتی برخی از آثار فارسی-یهودی، در مقایسه با آثاری که مسلمانان در همان دوره پدید آورده‌اند، صورتی قدیمی‌تر از زبان پارسی را به کار گرفته‌اند. سخنگویان یهودی این زبان آن را فارسی یا در متون قدیمی فارسی-یهودی پارسی نام می‌نهادند، ولی غیریهودیان با کنایه‌ای غیرمحترمانه از واژگانی همچون ژیدی، جودی، یا جیدی یهودی برای نامیدن آن استفاده می‌کردند.

تاریخ پژوهش‌های فارسی-یهودی

استفاده از حروف عبری برای نوشتن فارسی-یهودی قرن‌ها مانع آگاهی عموم مردم غیریهودی از گستردگی و غنای ادبیات فارسی-یهودی بود. نخستین متن فارسی-یهودی که دانشوران غربی بدان توجه کردند، ترجمۀ تورات به فارسی-یهودی به قلم یعقوب‌بن یوسف طاووس است، زیرا اولین نمونه از آثار فارسی-یهودی است که به طبع و نشر رسیده و چاپ شده است. این نسخه از تورات را انتشارات شونچینو (Soncino) در 1546م در قسطنطنیه و در میان مجموعه‌ای از ترجمه‌های تورات به زبان‌های متفاوت به چاپ رساند. اما این ترجمه زمانی در غرب شهرت یافت که توماس هاید (Thomas Hyde, 1636-1703) آن را به منظور چاپ در مجموعه‌ای از ترجمه‌های تورات به زبان‌های گوناگون به حروف عربی برگرداند و اسقف برایان والتن (Bishop Brian Walton, 1600-1661) آن را منتشر کرد. تقریباً دو قرن طول کشید تا غرب متوجه سنت قدیمی و مستمر ترجمۀ تورات به فارسی-یهودی بشود و فقط در اوایل قرن نوزدهم میلادی بود که متون و ژانرهای دیگری از ادبیات فارسی-یهودی کشف شدند.

از اکتشافات مهم اوایل قرن هفدهم، کشف جامعۀ یهودی- چینی در کایفِنگ (Kaifeng) بود. این جمعیت ریشۀ ایرانی داشتند و در برخی از کتاب‌هایشان از فارسی-یهودی استفاده می‌‌کردند. ترجمۀ هاگادای پسح (داستان خروج قوم یهود از مصر) به فارسی-یهودی و دیگر مجموعه تفاسیرمذهبی به فارسی-یهودی در کتب ادعیۀ آنان از جملۀ این آثار است.

قرن هفدهم سرآغاز جمع‌آوری دستنویس‌های فارسی-یهودی در اروپاست. جامباتیستا وِکیتی (Giambattista Vecchietti, 1552-1619)، دانشور و جهانگرد مشهور اهل فلورانس، دستنویس‌های فارسی-یهودی نوشته‌شده از قرن چهاردهم به بعدِ موجود در ایران را گردآوری کرد. این دستنویس‌ها که اکنون در موزۀ واتیکان نگاهداری می‌شوند، شامل ترجمۀ بخش‌های مختلف کتاب مقدس و آپوکریفا هستند. بنا بر دلایلی، سعی او بر برگردانیدن این متون به خط عربی چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. در قرن نوزدهم، دستنویس‌های فارسی-یهودی راهشان را به اروپا باز کردند. بر اساس فهرست کتابخانه‌ای معاصر، بیش از 55 دستنویس در کتابخانه‌های مختلف اروپا درآن زمان موجود بود.

در سال‌های 1896-1897م، جهانگرد و دانشور مقیم لندن، اِلکان ناتان اَدلر (Elkan Nathan Adler, 1861-1946)، دستنویس‌هایی از تهران، بخارا و سمرقند به دست آورد. او بیش از 100 دستنویس از گِنیزاها (صندوق‌های نگهداری متون مقدس یهودی) و دستنویس‌های خصوصی و شخصی مردم را خریداری کرد. در 1923، مدرسۀ یهودی علوم دینی نیویورک (Jewish Theological Seminary) مجموعه اَدلر را خرید. ویلهلم باخر(Wilhelm Bacher, 1850-1923) به صورت گسترده‌ای به پژوهش و مطالعه در این مجموعه و بقیۀ ادبیات فارسی-یهودی پرداخت. او همچنین شاعران کلاسیک ادبیات فارسی-یهودی، شاهین و عمرانی، را به دنیای غرب معرفی کرد. از نخستین مقالاتش باید به مقاله‌اش دربارۀ روایات تاریخی بابایی‌بن لطف و بابایی‌بن فرهاد اشاره کرد که م. زلیگسان یک سال پیش‌تر منتشر و معرفی‌شان کرده بود. آثار و مطالعات تطبیقی دیگر ویلهلم باخر که به صورت گسترده‌ای بر زبان و ادبیات فارسی-یهودی متمرکز بوده و کماکان مورد توجه است، فهرست‌های متعدد، نسخ اصلی متون، ملاحظات و پژوهش‌های ادبیات فارسی-یهودی است.

اسناد بازیافتۀ گِنیزای قاهره و منابع دیگری که سُلُمون شِختِر (Solomon Schechter, 1847-1915) و دیگر گردآورندگان، همچون آبراهام فیرکوویچ (Abraham Firkovich, 1786-1874)، تا پایان قرن نوزدهم یافتند، باعث تغییر دیدگاه‌های دانشمندان دربارۀ چگونگی و وسعت ادبیات فارسی-یهودی شد. این آثار مجموعۀ ارزشمندی از منابع فارسی-یهودی قدیمی را فراهم آورده‌اند که هم اکنون 600 صفحه از متون متفاوت و ژانرهای گوناگون را شامل می‌شوند و از آن جمله‌اند تفاسیر و ترجمه‌های کتاب مقدس، دستور زبان و فرهنگ‌نویسی، قوانین یهودی، اسناد قانونی، پزشکی و مطالب مربوط به سحر و جادو، شعر و دعاهای مذهبی از یک سو و از سوی دیگر، نامه‌هایی شخصی که غالباً هنوز منتشر نشده‌اند. تهیه و چاپ این اسناد هم اکنون تحت پژوهش و نظارت شائول شاکد و همکارانش در حال انجام است.

سنت جمع‌آوردی دستنویس‌ها توسط مسافران به ایران تا قرن بیستم و پیش از انقلاب اسلامی نیز ادامه پیدا کرد. در این راه، دانشورانی همچون آمنون نتصر (Amnon Netzer, 1934-3008) برای بنیاد بن‌صوی (Ben Zvi Institute) در اورشلیم و عزرا سپایس‌هندلر (Ezra Spicehandler, 1921-2014) برای کتابخانۀ کلاو در اتحادیه مدارس عبری سین‌سیناتی اوهایو ( Hebrew Union College in Cincinnati) کوشیده‌اند.[5]

در اوایل قرن بیستم، گروهی از مهاجران به اورشلیم دست به انتشار متون دینی و غیردینی آثار فارسی-یهودی زدند. هستۀ مرکزی این گروه مدیریت شمعون خاخام (1843-1910)، نویسنده و مترجم و ویراستار و ناشر معروف بخارایی، بود. در این زمینه افراد دیگری نیز از ایران و افغانستان و سمرقند همکاری می‌کردند. این آثار شامل ترجمه‌هایی از ادبیات غیریهودی مانند هزارویک شب و کمدی اشتباهات شکسپیر به فارسی-یهودی بود.

مقاله‌ای از هاسلر در 1829 موجد آغاز پژوهش‌های فارسی-یهودی شد. در سال 1870، وِست نخستین متن فارسی-یهودی غیرمذهبی را معرفی کرد که شامل یک متن سه زبانه بر روی یک لوح مسی بود. تاریخ این لوح که در تراوانکور (Travancore) در جنوب هند کشف شده بود، به قرن نهم بازمی‌گردد. در کنار متن پهلوی و عربی، چهار امضای فارسی-یهودی در مقام گواه و شاهد وجود دارد که نوشته است: ”همگون/همچون من پِدِش گوهوم“ (.hmgwn mn pdyš gwhwm) به معنی ”همان‌گونه/همچنین من بِهِش گواهم“ و یا به فارسی روان: ”من نیز به این گواهی می‌دهم.“

در سال 1884، پُل دولاگارد (Paul de Lagarde, 1827-1891) متن فارسی-یهودی کتب اشعیا، ارمیا، و پاره‌ای از حزقیال را معرفی و نخستین توصیف دربارۀ فارسی-یهودی را از دیدگاه زبان‌شناسی چنین عرضه کرد: ”از این پس هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که واژگان فارسی نو را می‌شناسد، مگر اینکه با ترجمۀ تمام این متون (فارسی-یهودی) از آغاز تا به پایان کار کرده باشد.“ توصیفات زبان‌شناسی او بعدها به دست تئودور نولدکه (Theodor Noeldeke, 1836-1930) و پُل هُرن تکمیل شد.

در سال 1899، دیوید ساموئل مارگولیوت David Samuel Margoliouth, 1858-1940)) متنی طولانی‌تر از اسناد غیرمذهبی فارسی-یهودی را با نام ”گزارش حقوقی اهواز،“ متعلق به سال 1020م، معرفی کرد. این متن را دانشوران دیگری نیز از جمله هنینگ (Walter Bruno Henning, 1908-1967)، اَسموسن، دیوید مک‌کِنزی (David Neil MacKenzie, 1926-2001) و شاکِد پژوهیده و کرده‌اند. این کشف به همراه دیگر متون قدیمی فارسی-یهودی اهمیت پژوهش‌های فارسی-یهودی قدیمی را برای تاریخ زبان فارسی مشخص کرد.

کارل زالمان (Karl Salemann, 1849-1916) در سال 1900 بزرگ‌ترین متن فارسی-یهودی قدیمی را معرفی کرد که شامل بر 226 صفحه از ترجمه و تفسیر کتاب حزقیال از مجموعۀ فرکوویچ بود. این متن احتمالاً به قرن دهم یا یازدهم بازمی‌گردد. زالمان برخی از مختصات عمومی متن مانند ”استفاده از فرم‌های نحوی وجه مجهول رایج در متون پارسی میانه“ را توصیف و تشریح کرد. نسخۀ کامل پژوهش زالمان هرگز منتشر نشد. این مجموعه در دهه 1980 میلادی در اختیار شائول شاکد قرار گرفت و نهایتاً به دست تامار گیندین در سال 2006 به همراه ترجمه منتشر شد. پژوهش‌های جزیی دیگری بر متن تفسیر حزقیال از سوی دانشورانی چون شائول شاکد –در خصوص صرف برخی از افعال بی‌قاعده- و نیز مک‌کِنزی، لودویگ پاول و تامار گیندین نیز به صورت گرفته است. اهمیت مطالعه و پژوهش در زمینۀ متن تفسیر حزقیال به سبب حجم زیاد آن و استفاده از دو گویش متفاوت و معاصر در متن بیشتر روشن می‌شود.

در ژانویۀ 1901، طی جستجویی باستان‌شناختی به سرپرستی سِر اورل اِشتاین (Sir M. Aurel Stein) در ویرانه‌های رواق، نزدیک معبد بودایی دندان اویلیق در منطقۀ خُتن ترکستان چین، نامه‌ای تجاری به زبان پارسی و خط عبری کشف شد. کاغذهایی که برای نوشتن این نامه به کار برده شده بودند کمک شایانی به تعیین تاریخ نامه‌ (نیمۀ دوم قرن هشتم میلادی) کرد. این نامه قدیمی‌ترین سند فارسی-یهودی و همچنین فارسی نو است که دانشوران گوناگونی از جمله مارگولیوت در 1903، زالمان در 1904-1905، هِنینگ در 1958، اوتاس در 1968، شاکد در 1971و لازار در 1988 مطالعه شده است.

در سال 1952، ریچارد فرای (Richard. N. Frye, 1920-2014‌) و گیرشمان (Roman Ghirshman, 1895-1979) به تنگۀ آزو در افغانستان مسافرت کردند. در این کاوش کتیبۀ تازه‌ای کشف شد که آنان از آن پهلویِ اشکانیِ نامفهوم دانستند. هِنینگ در 1957 این کتیبه را فارسی-یهودی تشخیص داد و تاریخ آن را سال‌های 752 یا 753 میلادی دانست. این امر مبین این نکته بود که این کتیبه و هم‌دورۀ نامۀ دندان اویلیق یا کمی قدیمی‌تر از آن است. کتیبۀ تنگۀ آزو و نامۀ دندان اویلیق حاوی قدیمی‌ترین نمونۀ نوشتارهای پارسی نو هستند.[6] در میان آنچه تا به امروز منتشر شده است، این متون حقوقی و رسالۀ دینی قرایی، داستان دانیال، تفاسیر و آثار ژیلبر لازار را در می‌توان سنگ بنای مهمی در پژوهش‌های زبان فارسی-یهودی شناخت.

در دهه‌های اخیر، اسرائیل مرکز پژوهش‌های فارسی-یهودی بوده است. فعالیت‌های دانشورانی چون شائول شاکد در زمینۀ فارسی-یهودی قدیمی، آمنون نتصر در زمینۀ تاریخ یهودیان ایران و شعر و ادبیات آنها، میخائل زند دربارۀ آثار یهودیان و یهودیت بخارایی را می‌توان در این زمینه برشمرد. از پژوهشگران متأخر می‌توان از داوید اورشلیمی، دَن شاپیرا، تامار گیندین در اسرائیل و وِرا مورین و ناهید پیرنظر در امریکا نام برد. جدیدترین پژوهش در زمینۀ دستور زبان فارسی-یهودی قدیمی را لودویگ پاول در هامبورگ آلمان صورت داده است. در ایران و به زبان فارسی، باید از اولین و جدیدترین کارها به کتاب ناهید غنی در 2009 ومقالات مهرداد کهن اشاره کرد.

فارسی-یهودی قدیمی

فارسی-یهودی قدیمی در عین اینکه حاوی بیشترین خصوصیات پارسی نو است، هم‌زمان برخی از خصوصیات پارسی میانه را نیز دارد. فارسی-یهودی قدیمی جزء بسیار مهم برای درک تکامل فارسی نو است. بیشتر اسناد منتشرشده از فارسی-یهودی قدیمی احتمالاً ریشه در استان‌های جنوب غربی فارس و خوزستان دارد. زبان بقیه شبیه تاجیکی است و با عنوان تاجیکی- یهودی شناخته می‌شود. اسناد فارسی-یهودی که اخیراً در افغانستان کشف شده است، حاوی گویش پارسی متفاوتی است. زبان و سبک اسناد فارسی-یهودی قدیمی نشان‌دهندۀ صورت‌های قدیمی پارسی نو است و مرحلۀ انتقالی از پارسی میانه به پارسی نو را نشان می‌دهد.

نمونه‌های زیر نشان از کهنگی و تنوع گویشی فارسی-یهودی قدیمی در گستره دستور زبان و واژگان دارند. از لحاظ معیارهای نگارشی، تنوع وسیعی در این زمینه مشاهده می‌شود. لذا می‌توان چنین فرض کرد که برای مثال، در قرن هشتم یا در گویش‌‌های شرقی حروف /ق/ و /ک/ هم‌آوا بودند. حروف /ذ/، /ز/، /ض/ و /ظ/ در گویش‌‌های جنوبی تلفظ متفاوتی داشتند و در گویش‌‌های شمالی و شرقی، فقط /ض/ و /ظ/ هم‌آوا بودند. در متون متأخر (از قرن چهاردهم بدین سو) این چهار حرف دارای یک تلفظ‌اند.

خطاها و لغزش‌ها یا عدم آنها نشان می‌دهد که خوشۀ صامت /خوَ/ در یهودی تاجیکی قدیمی با فارسی نو یک صدا داشته و آن هم صدای /خ/ است. اما در اسناد قدیمی خوزستان و تفاسیر جنوب غربی کماکان، مانند پارسی میانه (xw)، دو صامت بوده است.

حرف اضافۀ /پا/ (احتمالاً با تلفظ /پَـ/) که در همۀ اسناد فارسی-یهودی قدیمی یافت می‌شود، نشانۀ مرحله انتقالی از فارسی میانه /پَد/ به فارسی نو /بِه/ است. همچنین، / ـ د/ فارسیِ میانه پیش از ضمیر متصل سوم شخص /- یش/ برای ساختن /پدیش/ به معنی به او -قابل مقایسه با فارسی نو /بِهِش/- پدیدار می‌شود، اما در ضمایر اشاره /این/ و /آن/، / ـد/ پدیدار نمی‌شود: ”پاین/ پا این“ و ”پان / پا ان“ -قابل مقایسه با فارسی نو ”بدین“ و ”بدان.“ این پدیده نشانه‌ای است مفید برای اثبات این واقعیت که فارسی-یهودی قدیمی بیشتر ترکیبی از مجموعه گویش‌های قدیمی است تا اینکه ریشۀ مستقیم فارسی نو باشد.

فارسی-یهودی قدیمی متعلق به دوره یا مرحلۀ انتقالی وجه مجهول است. در برخی متون تقریباً به صورت کامل از صورت‌های مجهول پارسی میانه استفاده شده است. برای مثال، برای ساختن زمان حال مجهول، /ه ـ/ یا /یه ـ/ را به بُن حال فعل اضافه می‌کنیم، مانند ”گو+یه+ید“ به معنی ”گفته می‌شود.“ برای ساختن زمان گذشته ماضی، /(ی ـ) ه ـ (ی ـ)ست/ را به بُن حال فعل اضافه می‌کنیم، مانند ”گو+یه+یست“ به معنی ”گفته شد.“ در دیگر موارد، وجه مجهول از ترکیب صفت مفعولی با فعل کمکی ”آمدن“ یا ”بودن“ -قابل مقایسه با ”شدن“ فارسی نو- استفاده می‌شده ‌است. مانند ”گوفتا هست“ و ”گوفتا همی ایید“ -قابل مقایسه با ”گفته می‌شود“ در فارسی نو- و ”گوفتا امد“ -قابل مقایسه با ”گفته شد“ در فارسی نو.

استفاده از کسرۀ اضافه در متون فارسی-یهودی قدیمی به پیروی از استفادۀ آن در پارسی میانه است. بدین ترتیب که علاوه بر کاربردهای فارسی نو، در آغاز جمله به صورت حرف ربط هم پیدا می‌شود، جایی که فارسی نو از ”که“ استفاده می‌کند. به هر روی، اسناد فارسی-یهودی قدیمی انتقال تدریجی به استفاده از ”کی/کو“ -مقابل ”که“ فارسی نو- را به جای کسرۀ اضافه در عبارات ربطی نشان می‌دهند.

فارسی-یهودی قدیمی همچنین حاوی طیف گسترده‌ای در زمینۀ واژگان است. عبری- آرامی، عربی و زبان‌های ایرانی سازندۀ بخش بزرگی از اجزای این زبان‌اند.. درصد نسبی استفاده از هر یک از این واژگان بسته به سبک، نوعِ متن( ژانر) یا نویسنده متغیر است.

کتیبه‌های تنگۀ آزو به سبب محدودیت و کمیِ واژگان حاوی مطالب آگاهی‌دهندۀ کمی است. به هر روی، این کتیبه‌ها نمودار کهنه‌گرایی‌اند، از جمله استفادۀ واژۀ ‌”‌نیوی“ (nywy) برای واژۀ ”کتیبه.“

که در پارسی میانه ”نیبیگ“ (nibēg) و در پارسی نو ”نُبی“ (nubī) به مفهوم کتاب مقدس است.

در نامۀ دندان اویلیق واژگان عبری استفاده‌شده عبارت‌اند از ”ربی“ (به معنی ربای، خاخام) و شاید هم ”حمور“ به معنی خَر. حتی برای مفهوم خدا در این متن از واژۀ فارسی ”یزید“ (ایزد) یا ”یزید خوده“ به معنی ”ایزد خدا“ استفاده شده است. یگانه واژۀ عربی در این نامه واژۀ ”رقیبین“ به معنی ”رکاب“ است. عناصر عربی در کل متون فارسی-یهودی قدیمی به ندرت بیشتر از 15 درصد واژگان را تشکیل می‌دهند. به هر رو، وجود این واژگان میزان بالای امتزاج را نشان می‌دهد. واژگان عربی عموماً پسوندهای پارسی گرفته و واژگان جدیدی را می‌سازند. مانند ”موصیبتگین“ (مصیبت عربی + ـگین فارسی) به معنی ”مصیبت‌دیده“ و گاهی نیز واژگان فارسی پسوند عربی می‌گیرند مانند ”دوریّت“ (دور فارسی + یّت عربی) به معنی ”مسافت،“ اما این پدیده در واژگان عبری تقریباً دیده نشده است.

​​

در برخی از نامه‌های شخصی از گِنیزای قاهره، که به فارسی-یهودی قدیمی نوشته شده‌اند، متن پارسی به خط عبری نوشته شده است. نکتۀ جالب در این نامه‌ها نوشتن عبارات عربی میان متن به خط عربی است. به نظر می‌رسد در ذهن نویسندگان نامه‌ها، پارسی، برخلاف عربی، زبانی یهودی در نظر گرفته می‌شده است.

​​

ترجمۀ فارسی-یهودی کتاب مقدس در همه اعصار، مانند ترجمه‌های کتاب مقدس در دیگر زبان‌های یهودی، با توجه به متن عبری به صورت واژه به واژه و بدون نگرش به نحو فارسی صورت گرفته است. بنابراین، نمی‌شود از این ترجمه‌ها تاریخ نحو پارسی را بررسی کرد. برای نمونه، مترجمان از ضمایر اشارۀ ”آن“ و ”این“ به منزلۀ حرف تعریف استفاده می‌کردند که اصولاً در زبان پارسی وجود ندارد. همچنین، حرف اضافۀ عبری را که معادل پس‌نِهِشت ”را“ی پارسی است، با پیش‌نِهِشت ”ازمر“ (از+مر فارسی نو) ترجمه می‌کردند. نتیجه اینکه تأثیر زبان عبری در ترجمۀ کتاب مقدس بیش از اینکه مرتبط با ورود وام‌واژه‌ها باشد، در وام‌های نحوی است.

​​

از سوی دیگر، مترجم در ترجمه از زبان عبری تا حد امکان از به کار بردن واژگان عبری خودداری کرده است و لذا، ترجمه‌های کتاب مقدس بیشتر از واژگان پارسی بهره برده است؛ واژگانی که در غیر این صورت هیچ اثری از آنها باقی نمی‌ماند و ناپدید می‌شدند؛ از آن جمله پارسی میانه wistāxw (به معنای ”امن، معتمد“)، که در فارسی نو تبدیل به ”گستاخ“ شده است، در لهجه‌های متفاوت فارسی- یهودی قدیمی به صورت ”اوستاه“ و ”بسته“ آمده و wistāxwīh (”امنیت، اعتماد“)، به معنی ”گستاخی“ درفارسی نو، در متون فارسی – یهودی قدیمی به صورت ”وستاهی“ و ”اوستاهی“ و ”بستهواری“ پیدا می‌شود. به این ترتیب،

پارسی میانه wistāxw (به معنای ”امن، معتمد“) ← فارسی نو ”گستاخ“ = فارسی- یهودی قدیمی ”اوستاه“ (گویش شمالی)، ”بسته“ (گویش جنوبی).

پارسی میانه wistāxwīh (”امنیت، اعتماد“) ← فارسی نو ”گستاخی“ = فارسی – یهودی قدیمی ”وستاهی،“ ”اوستاهی،“ ”بستهواری.“

فارسی-یهودی کلاسیک و فارسی-یهودی نو

فارسی-یهودی قدیمی هم‌زمان با فتوحات مغولان در اوایل قرن سیزدهم رو به زوال و فراموشی گذاشت، تا اینکه در قرن نوزدهم بر اثر تحقیقات زبان‌شناسی دوباره به عرصۀ پژوهش بازگشت. دوران اشغال ایران به دست مغولان موجب تغییرات وسیع فرهنگی و زبانی در ایران شد. فارسی-یهودی از قرن چهاردهم به بعد، که شاید بتوان آن را ”فارسی-یهودی کلاسیک“ نامید، با زبان غیر یهودی‌ها تقریباً فرقی ندارد، جز حضور عناصر عبری/آرامی و مقدار کمتری واژگان عربی و عدم رعایت قواعد املایی. گاه حتی این تفاوت‌های کوچک نیز دیده نمی‌شود.

آثار فارسی-یهودی کلاسیک بیشتر در قالب شعر و داستان‌های حماسی بر اساس کتاب مقدس و متون تاریخی باقی می‌ماند. مهم‌ترین ویژگی فارسی-یهودی کلاسیک از نظر زبان‌شناسی املای کلمات است که مبین تلفظ لغات شبیه به فارسی عامیانۀ امروز است. برای نمونه، تلفظ ”-ون“ به جای ”-ان،“ مانند ”عبریون‌“ به جای ”عبریان،“ هم‌آوایی /ذ/، /ز/، /ض/ و/ظ/ با هم و /ا/، /ع/ باهم و /ح/ و /هـ/ با هم و مانند اینها.

در دورانی که یهودیان ایران تحت فشارهای مذهبی بودند، یهودیان بخارا آزادی مذهبی و فرهنگی بیشتری داشتند. گویش آنها را اگر چه فارسی نام نهاده‌اند، در واقع تاجیکی – یهودی است و نسبت این زبان با تاجیکی همانند نسبت فارسی-یهودی به فارسی رسمی است. باید در نظر داشت که زبان‌شناسان تاجیکی را شاخه‌ای از زبان فارسی می‌دانند. جامعۀ یهودی افغانستان امروز در واقع متشکل است از یهودیان فراری از ایران، به خصوص یهودیان مشهد، و زبان ایشان ادامۀ همان فارسی-یهودی ایران است.

در قرن بیستم میلادی، وضعیت اجتماعی یهودیان ایران تغییر کرد. اعضای ثروتمند جامعه از محلات یهودی‌نشین بیرون آمده، به جای گویش‌های محلی و فارسی-یهودی سخن گفتن به زبان فارسی رسمی را آغاز کردند. اما در بعضی موارد لحن صدا، تلفظ و همچنین استعمال واژگان خاص زبان یهودیان محلی باعث تشخیص این یهودیان از غیریهودیان می‌شد. برای نمونه می‌توان از استفادۀ واژۀ عبری ”براخا“ (به معنی برکت) برای شمارش افراد و واژۀ ”مِلی“ به جای ”گربه“ یا تلفظ آواهای θ/(ث) و /δ/ (ذ) به جای /s/ (س) و //z (ز) نام برد با این همه، جوانان یهودی ایرانی نسل دوم به فارسی رسمی حرف می‌زنند. برعکس آنان که فقط تحصیلات یهودی دارند، زبان یهودیانی که تحصیلات عمومی ایرانی کرده‌اند، از زبان مسلمانان تقریباً غیر قابل تشخیص است. حتی در خطابه‌های کنیساها هم استفاده از اصطلاحات ”یهودیت“ کمتر استفاده می‌شود، زیرا مخاطبان جوان بیشتری تحصیلات مدرسه‌ای و دانشگاهی غیریهودی کرده‌اند. یهودیان ایران تا حدی زبان فارسی را جذب کرده‌اند که بعضی از دعاهای سنتی به جای عبری به فارسی خوانده می‌شوند. در خصوص انتشارات، کاهش نسبی فشار مذهبی همراه با ظهور صیونیسم در ابتدا باعث چاپ مجله‌های فارسی – یهودی شد و بعدتر برخی از آنان به خط عربی منتشر شدند.

بخش عبری در فارسی-یهودی کنونی کمتر از زبان‌های یهودی دیگر است و بیشتر به زندگی مذهبی اشاره دارد. برای مثال می‌توان از واژگان ”تورات“ (بجای توراه، اولین بخش کتاب مقدس)، ”تِفیلیم“ (ابزار نماز)، ”صیصیت“ (شال مذهبی) و ”گوییم“ (به معنی غیریهودی که به عبری جمع و به فارسی-یهودی مفرد است) نام برد. البته در خطابه‌های مذهبی فارسی-یهودی، که بیشتر منقول از ادبیات مقدس است، واژگان عبری و آرامی بیشتری به کار می‌رود.

بعضی واژگان عبری به فارسی-یهودی تغییر معنی می‌دهند. برای نمونه، واژۀ ”براخا،“ که در بالا ذکر شد، در فارسی به معنی شمارۀ افراد نیز هست و واژۀ ”اِخال“ (hēxāl)، که به عبری معنی قسمتی از هیکل سلیمان دارد، به فارسی-یهودی جایگاه کتاب مقدس در کنیسا است. گاهی نیز واژگان عبری فارسی-یهودی با ساختار دستوری زبان فارسی به کار می‌روند. در بیشتر مواقع، صفت در حالت وصفی یا مسندالیه بدون در نظر گرفتن شماره و جنس به صورت مفرد مذکر استفاده می‌شود. برای مثال، در جملۀ ”ایسرائلان بَعَل تشوآ شدند“ (yisrāelān ba‘al tešūvā šodand) که در فارسی نو به معنی ”یهودیان توبه‌کارشدند“ است، صفت ”توبه‌کار“ در عبری به صورت جمع گفته می‌شود، ولی درفارسی مفرد است. هرچند فعل‌های عبری در فارسی-یهودی صرف نشده‌اند، از واژگان عبری در ساخت فعل‌های مرکب استفاده می‌شود. برای نمونه، از واژۀ ”عاوون،“ فعل مرکب ”عاوون کردن“ به معنی ”گناه کردن“ و از واژۀ ”طِبیلا،“ فعل مرکب ”طِبیلا کردن“ به معنی ”غسل مذهبی کردن“ ساخته شده است.

در قرن بیستم و بیست‌و‌یکم بعضی نوشته‌های یهودیان برای یهودیان دیگر به خط عربی و تقریباً بدون هیچ جزء عبری نوشته می‌شود. یهودیان بخارا از 1924 تا 1940 زبان خودشان را با خط لاتین نوشته‌اند. یهودیان ساکن کوهستان‌های داغستان و آذربایجان شمالی تا سال 1928 برای نوشتن زبان تاتی- یهودی (Judaeo-Tat)، از خط عبری استفاده می‌کردند، هر چند که تاتی-یهودی نیز خود شاخه‌ای از زبان فارسی است. پس از آن، از خط لاتین و از سال 1938به بعد بیشتر از خط سیریلیک (Cyrillic) = استفاده کرده‌اند.

اسراییلی‌های ایرانی‌الاصل، مخصوصاً جوانانِ آنان، به زبانی صحبت می‌کنند که می‌توان آن را ”فارسی – اسراییلی“ نامید. این زبان عمدتاً آمیزه‌ای از واژگان عبری مدرن با استفاده از قواعد نحو و حروف و فعل‌های کمکی فارسی است. از این رو می‌توان این زبان را در دریف ”زبان‌های ساندویچِی“ شمرد، زیرا زبان عبری هم تأثیری زیرینی (بخش عبری زبان فارسی یهودی اصلی) و هم تاثیری زِبَرینی (بخش عبری مدرن که زبان اکثریت است) بر آن داشته است.

[1] ترکیب واژگان Jeudeo-Persian را در مکتب آمنون نتصر به صورت واژۀ ترکیبی ”فارسیهود“ و گروهی دیگر به صورت ”فارسی-یهودی“ ترجمه کرده‌اند.

[2] برگرفته از دانشنامۀ ایرانیکا، دسترس‌پذیر در

http://www.iranicaonline.org/articles/judeo-persian-viii-judeo-persian-language/.

[3] آمنون نتصر، پادیاوند (لوس‌آنجلس: مزدا، 1996)، جلد 1، 46.

[4] The Dead Sea Scrolls, also known as “The scrolls of Qumran.”

[5] برای مطالعۀ سایر مجموعه‌های فارسی- یهودی بنگرید به

Amnon Netzer, Manuscripts of the Jews of Persia in the Ben Zvi Institute (Jerusalem, 1985);

Gilbert Lazard, “Judeo-Persian,” EI2, 4 (1978), 310.

[6] توضیح ویراستار: لازم به تذکر است که در سال 2004 دستنوشتۀ فارسی-یهودی دیگری در چین یافت شد که شباهت زیادی به دستنوشتۀ سال 1901 دارد که استاین کشف کرده بود.