چرا کرتیر فراموش شد؟

دربارۀ مرتدان چنین سخن رانده­اند: باشد که نام بدکارن محو شود.[1]

در تاریخ ساسانی، فقط یک فرد است که با وجود نداشتن مقام و منصب شاهی و حتی نبودن از خاندان ساسانی موفق شده است نام، چهره و داستان خود را در قالب سنگ­نوشته و نقش­برجسته جاودانه کند. کرتیر، موبد برجستۀ قرن سوم میلادی، چندین اثر از خود در استان فارس به جای گذاشته است. کتیبه‌های کرتیر در مکان­های دور از دست و در حاشیه قرار نگرفته‌اند، بلکه آنها را می‌توان در کنار آثار شاهان ساسانی یافت. این امر نشان­دهندۀ مقام و قدرت سیاسی-مذهبی‌ و میزان نفوذ کرتیر است. این نقوش در مکان­هایی یافت شده­اند که در زمان ساسانیان اهمیت سیاسی و مذهبی‌ داشتند. از جملۀ این مکان‌ها می‌توان به نقش رستم (KNRm)، نقش رجب (KNRb) و سرمشهد (KSM) اشاره کرد.

در نقش رستم، آثار کرتیر در کنار کتیبه و نقش برجستۀ شاپور اول (ح. ۲۳۹- ۲۷۰م) و بهرام دوم (ح. ۲۷۴- ۲۹۳­م) و همچنین در کنار کتیبۀ شاپور اول بر روی کعبۀ زرتشت (KKZ) ترسیم شده­اند. کوتاه­ترین کتیبۀ او در نقش رجب و بین دو نقش­برجستۀ اردشیر بابکان و شاپور اول قرار دارد. بلندترین آنها کتیبۀ سرمشهد و در کنار تصویر بهرام دوم و یک زن ساسانی است که متأسفانه این کتیبه به سبب گذر روزگار از همه بیشتر صدمه دیده است.[2] با بررسی کتیبه­های کرتیر می­توان از اوضاع مذهبی و سیاسی ایرانشهر در دورۀ ساسانی و همچنین روند و مسیر قدرت گرفتن این موبد زرتشتی و درجات و القاب سیاسی-مذهبی او آگاه شد .کرتیر یکی از معدود افراد مهم دنیای ایران باستان است که زندگینامۀ خود را به روایت اول شخص برای ما به جا نهاده است و سنگ­نوشته­های او را می‌توان نوعی بیوگرافی محسوب کرد. اگر آنچه را کرتیر در کتیبه­هایش گفته قبول کنیم، می­توانیم بگوییم که پس از مقام پادشاه او یکی از بانفوذترین افراد دولت ساسانی بوده است.[3]

کرتیر، به گفتۀ کتیبه­هایش، آتشکده­های بسیاری در ایران و انیران بنیان نهاد و در رکاب شاهنشاهان ساسانی به همه­جا سرکشی کرد و مراسم مذهبی بسیاری را برپا کرد.[4] او همچنین سعی کرد ادیان دیگری را که در رقابت با دین زرتشتی بودند، مانند ادیان بودایی، مسیحی و مانوی، سرکوب کند.[5] در متون مانوی نیز به‌‌‌ این امر اشاره شده و از کرتیر به منزلۀ یکی‌ از مخالفان بزرگ دین مانوی و کسی‌ که در به دام انداختن پیامبر نور دست داشت یاد شده است.[6] در کنار همۀ این خدمات به دین مزدیسنی، باید اضافه کنیم که مهم­ترین اقدام کرتیر دیدن جهان مینوی است که جزییاتش در کتیبۀ (KSM) و (KNRm) ثبت شده است. پاسداری مقدس از دین مزدیسنی و پایه­گذاری دینی که ما اکنون با نام زرتشتی می­شناسیم، همه مدیون کرتیر است. با این حال، زمانی که به‌‌‌ دینکرد سوم و چهارم نظر می­اندازیم و تاریخ مزدیسنی را مرور می­کنیم، از زمان ویشتاسپ تا زمان آدورباد امیدان در قرن نهم، حتی یک نظر هم به کرتیر نیست. پرسش این است که چرا در متون فارسی میانۀ زرتشتی هیچ نام یا اثری از کرتیر نیست؟ در این مقاله، قصد داریم به دلایلی اشاره کنیم که بتواند معما و راز پاک شدن نام و یاد کرتیر از اسناد و تاریخ­نگاری زرتشتی را تا حدودی روشن­تر کند.[7]

در خصوص این پرسش تاکنون چندین دیدگاه مطرح شده است. [8] برای مثال، احمد تفضلی (­۱۳۱۶- ۱۳۷5ش) بر این باور است که چون کرتیر از مذهب برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود استفاده کرد، تاریخ­نگاری زرتشتی او را به فراموشی سپرده است.[9] از سوی دیگر، ریچارد فرای (Richard Frye, 1920-2014) معتقد است که حذف کرتیر از تاریخ نمی­تواند علتی سیاسی داشته باشد و در ادامه می­گوید که این حذف یا علتی دینی دارد یا اینکه از کرتیر با نام ”تنسر“ یاد شده است.[10] اما اگر این چنین باشد، باید پرسید که چرا نام و نشان موبدی مانند مزدک که در قرن ششم میلادی خطرناک­ترین اصلاح­طلب اجتماعی به حساب می­آمد، در بسیاری از متون پهلوی به جای مانده است، هرچند که از او به بدی یاد شده است. او نیز با کمک دستگاه شاهنشاهی توانست به قدرت برسد، اما فراموش نشد. پس آیا می‌توان گفت فراموشی کرتیر به سبب دوری زمانی از آغاز نوشتار متون پهلوی است یا اینکه این امر علت دیگری دارد؟

برای احتمالات دیگر خوب است که به یکی از القاب کرتیر توجه کنیم. غیر از هیربد ēhrbed)) و موبدان موبد (mobedān mowbed)،[11] کرتیر در زمان هرمزاول لقب دیگری می­گیرد و آن اورمزد موبد (ohrmazd mowbed) است. بر اساس دینکرد (4:22)، می­دانیم که اورمزد موبد کسی است که قادر به دیدن دنیای مینوی است.[12] توانایی نگریستن به جهان دیگر درجه­ای است که فقط افراد پاک و پارسا می­توانند به آن برسند. به نظر می­رسد که کرتیر با داشتن این لقب جزو کسانی بود که توانسته بودند جهان مینوی را ببینند و میانجی بین جهان مادی و مینوی باشند. جالب است که دقیقاً در همین زمان مانی، پیامبر نور، نیز ادعای معراج داشت.[13] این دو پیشوای مذهبی برای پیروزی افکار خود و اثبات حقانیت آن در جدال با یکدیگرادعای دست یافتن به حقیقت دنیای مینوی کردند. پس با در نظر گرفتن ابعاد این رقابت، اهمیت کرتیر در شکست مانویت در ایرانشهر و تلاش همه­جانبۀ او برای دستیابی به تصویری واضح‌تر از جهان مینوی، هر چند به قیمتی گزاف، روشن­تر می­شود.[14]

حال به شرایط لازم برای معراج و سفر به جهان مینوی می‌نگریم. چنان که ذکر شد، لازمۀ نخست برای دیدن دنیای مینوی در دین مزدیسنی پارسا (اهلو/اشون) بودن است و اهلو کسی است که روانش در بهشت جای دارد. در متون مانوی نیز علت توانایی مانی در ملاقات با شخصیت ملکوتی که در جهان مینوی جای دارد، همین پارسا بودن اوست.[15] مانی در بین هوادارانش یک صدیق (در پهلوی، زندیق)[16] بود و به همین سبب توانست معراج کند. حال سوال این است که معراج به دنیای مینوی در دین مزدیسنا چگونه صورت می­گیرد؟ برای پاسخ این سوال می­توانیم به دینکرد هفتم (7:4:85)[17] و ارداویراف­نامه رجوع کنیم و نظام معراج را در سنت مزدیسنایی دریابیم.[18] در دینکرد گفته شده ویشتاسب با نوشیدن ”منگ [19]“یا همان بنگ و هوم، چشمش به جهان مینوی باز می­شود و به دین مزدیسنی ایمان می­آورد. در ارداویراف­نامه نیز ارداویراف یا ویراف ”اهلو“ و پارسا منگ می­نوشد و هفت شبانه­روز به خواب می­رود و جهان مینوی را می­بیند.

آنچه اینجا باید در نظر داشت اهمیت اجرای صحیح مراسم یا تشریفات مذهبی و کارکرد دینی آنهاست. مشخص است که برای موبدان زرتشتی دوران ساسانی تغییر و تحول در روش پذیرفته­شده و ”صحیح“ مراسم دینی قابل قبول نبود. برای مثال، مراسم یسنا در گذشته باید چهار ساعت قبل از طلوع خورشید آغاز می­شد و با سر زدن آفتاب به پایان می­رسید تا این تشریفات مذهبی کارکرد خود را داشته باشد. امروزه دیگر در ایران این ترتیب رعایت نمی­شود و کمتر موبدی است که بتواند یسنا را از حفظ بخواند، در صورتی که در هند هنوز این سنت (دو نفر به جای چهار نفر) اجرا می­شود. یکی‌ از جنبه‌های مهم مراسم آیینی خوانش مانثرها است که باید به دقت سروده شوند و اگر اشتباهی در خوانش مانثرها رخ دهد باعث بدبختی و حتی مرگ سرایندۀ سرود مقدس می­شود. مثال دیگر، مراسم درون­یشت است که به تازگی هیربد کرانجیا به علت اهمیت آن برای هیربدان و موبدان دربارۀ آن نوشته است. با احرای مراسم درون، که امروزه حدود 20 دقیقه به طول می­انجامد، هیربد دارای قدرت کافی تشریفات مذهبی می­شود.[20] درون­یشت مراسمی است که بازماندگان پس از مرگ افراد اجرا می­کنند. همچنین، در ارداویراف­نامه اجرای مراسم درون یکی از ملزومات معراج ویراف/ویراز به بهشت، دوزخ و برزخ دانسته شده است.[21] در زرتشت­نامه، زرتشت مراسم درون را در دربار ویشتاسپ برای چهار نفر اجرا می­کند و با چهار وسیله به آنها قدرت آینده­نگری و پیشگویی می­بخشد: ”یکی گلی به جاماسپ و می برای ویشتاسپ و شیر برای پشتوتن و دانه­ای انار برای اسپندیر.“­[22] پس در جهان­بینی زرتشتی این چهار چیز است که به برگزیدگان قدرت خارق­العاده می‌بخشند. خلاصه آنکه مراسم­های مهم و مشخصی باید اجرا شود تا موبد اهلو قادر شود دنیای مینوی را ببیند. مراسم درون، پاکیزگر مکان، مخدر (بنگ)[23] همراه نوشیدنی سکرآور و زمزمۀ گاهان اوستایی، همه و همه، لازمه­ایی بوده است برای معراج اورمزد موبد. این نوع معراج که اصلی ایرانی و هندُایرانی دارد، سنتی است که دهه­ها پیش نیبرگ آن را معراج شمنی نامیده است.[24] اما در کتیبۀ کرتیر خبری از مادۀ سکرآور نیست. ژینو بر این باور است کرتیر مانند شمن­ها عمل نکرده است. او بر این باور است که در سنگ­نوشته­های سرمشهد و نقش رستم صحبت از سفری به جهان دیگر نیست، بلکه شرح کشف و شهودی است که ایزدان به موبد ارزانی داشته­اند.[25] این نکته بسیار مهم است، زیرا با آنکه کرتیر به نوعی معراج دست زده، اما این معراج مزدیسنایی نبوده است.

حال به کرتیر بپردازیم و اینکه چگونه جهان مینوی را به‌‌‌ او نشان دادند. کرتیر در کتیبۀ خود به این موضوع توجه دارد که آیا در آن دنیا اهلو است یا نه و اینکه ”چاره“ یا راهی برای دانستن آنچه اهلایان (پارسایان) قادر به آن­اند بیابد. سوال اینجاست که چگونه او توانسته جهان مینوی را ببیند؟ در اینجا باید تأکید کرد که در سنت ایرانی روشی ”شمنی“ است که باعث این نوع بینش (wēnišn) می­شود (بوییدن گل، نوشیدن مایع سکرآور و هوم).

تاکنون، به سبب خوانش­های مختلف این بند از کتیبۀ کرتیر طریقۀ معراج او به جهان دیگر به آسانی تعبیر نشده بود.

. . . u-m [pad zamān ī] šābuhr šāhān šāh ’dwyn mhly kerd kerdagān ī yazdān ud xwēš ruwān ray . . .  (KSM 32)

ōy lysyk kē andar ’dwyn mhly nišast hēnd . . . (KSM 34)[26]

و در زمان شاپور شاهان شاه ایوین مهر کردم برای کردگان ایزدان و برای روان خویش . . . آن ریسک که اندر ایوین مهر نشانده بودم.

برگردانان این دو بند را به واسطۀ سه کلمۀ dwyn, mhly, lysyk  به گونه­های متفاوتی تعبیر و ترجمه کرده‌اند.[27] پیش­تر، محققان ایوین مهر (’dwyn mhly) را ”یک نوع مرگ“ می­دانستند.[28] فرانس گُرنه کلمۀ مهر (mhly) را به صورت مانترا یا آوای خاص برای مراسم مذهبی ترجمه کرده است که به نظر ما درست است.[29] از سوی دیگر، گُرنه کلمۀ ریسک (lysyk) را نیز به درستی ”کودک یا جوان“ خوانده است.[30] شوارتز کلمۀ ایوین را به آینه برگردانده است. در نتیجه، می­توان ایوین مهر را به معنی ”مانترای آینه“ در نظر گرفت.[31] مارتین شوارتز این مراسم را با مراسمی جادویی در دنیای مدیترانه ربط می­دهد که برای پیدا کردن چارۀ کاری یا موضوعی مرسوم بوده است.[32] پس اگر برداشت این دو محقق را قبول کنیم، به این نتیجه می­رسیم که کرتیر خود معراجی به بهشت و برزخ و دوزخ نداشته است، بلکه با برپایی یک مراسم جادویی و استفاده ازجوانانی که با نگاه کردن به آینه جهان مینوی را دیده­اند به هدف خود رسیده است. اما باید پرسید آیا در دنیای ایرانی و زرتشتی این راه یا چاره برای رسیدن به معراج پذیرفته است؟ پاسخ این پرسش به احتمال فراوان منفی است، زیرا این نوع مراسم برای سفر به دنیای دیگر کاملاً با روش معراج در دین زرتشتی مغایر است. این نوع آینه­بینی نخست در مصر و دنیای هلنی مشاهده می­شود[33] و به­طور حتم در دنیای زرتشتی جادوگری محسوب می‌شده و در دین زرتشتی محکوم بوده است. خود کرتیر در کتیبه­اش از واژۀ ”چاره“ به منزلۀ راهی برای معراج استفاده می­کند.

پس او در پی یافتن راهی اضطراری برای اثبات حقانیت کار و افکارش به مراسمی متوسل می­شود که در دنیای مدیترانه معمول بوده است. لازم به ذکر است که جادو در میان مردم همیشه جای مهمی داشته است و عدم استفاده از آیینه­بینی در دین زرتشتی راست­کیش (ارتدکس) به معنای رواج نداشتن این روش در میان عوام نیست. آینه­بینی به مثابه روشی جادویی برای گذر از زمان و مکان و دستیابی به حقایق و رازهای نهان پیشینۀ دیرپایی در ایران دارد. حتی امروزه نیز این جادو هنوز پابرجاست و در نقاط گوناگونی از ایران از این روش به اصطلاح جادویی استفاده می­شود. این در حالی است که بین دین سلطنتی و دین مردمی همیشه تفاهم نیست. [34]نکتۀ مهم را باید در نظر داشت که به­رغم آنکه اطلاعات چندانی از روش دینداری مردم عامه در ادیان دوران پساباستان در دسترس نیست، می­توان مطمئن بود که همیشه میان متخصصان دین و مردم عامی توافق بر سر ”روش صحیح“ اجرای مراسم دینی یا تکلیف روزانه یا گناهان وجود نداشته است. با این حال، در همۀ ادیان تأکید بسیار بر دوری از اختلاط رسوم دیگر با دین شده و این تأکید و هراس دانشمندان دینی نشان­دهندۀ این است که خارج از مجالس و محفل­های دینی، مرز بین راست­کیشی و صورت­های دیگر دینداری پررنگ و ژرف نبوده است. حال با در نظر گرفتن این حساسیت­های دینی و شرایط اجتماعی، اگر گناه واردسازی عوامل و باورهای غیرزرتشتی و غیرارتدکس بر دوش بزرگ­ترین رهبر دینی بیفتد، بار این خطا و انزجار دیگر بزرگان دینی نیز چندین برابر خواهد بود. برای همین، شاید بتوان گفت که کرتیر از مراسمی استفاده کرد که در میان مردم مرسوم بود و برای موبدان و دینداران جادو به حساب می­آمد. هر چند نظریات گوناگونی دربارۀ راست­کیش بودن کرتیر ابراز شده است،[35] بویس معتقد است که نقد و بررسی ”آثار کرتیر کلاً هیچ­گونه نشانه­ای از راست­کیش بودن او به دست نمی­دهد.“­[36]

با این همه، چرا فردی مانند کرتیر، با آن همه قدرت و نفوذ، باید دست به عمل غیرارتدکس بزند. این احتمال وجود دارد که دیدن بهشت، دوزخ و برزخ و مانثر آینه در زمان شاپور اول صورت گرفته باشد. این موضوع به این علت مهم است که درست در همان زمان مانی نیز می­تواند جهان مینوی را ببیند و برای شاپور اول کتاب شاپورگان[37] را تدوین کند. به نظر می­رسد که در این زمان، کرتیر مرتبه و قدرت سیاسی­اش را متزلزل می­دیده و در رقابت با پیام دینی مانی ملزم شده است با دست زدن به هر کاری حقانیت خود و دین زرتشتی را ثابت و دیگران را پایمال کند. پس لازم بود که کرتیر هم، به گفتۀ خودش، ”چاره­ای“ بیابد.[38] اما این احتمال وجود دارد که نحوۀ رسیدن به این هدف، یعنی انجام مراسم نادرست برای مقاصدش، از نظر موبدان زمان خود و آیندگان محکوم به فراموشی شده است. در دینکرد سوم و چهارم، که تاریخ دین زرتشتی و افراد مهمی چون تنسر و آدورباد مهرسپندان و ارداویراف (وه شاپور) آمده است، خبری از کرتیر نیست و جز در متون مانوی و کتیبه­های خودش، که آنها هم بیشتر در فضایی سیاسی و شاهنشاهی قرار دارند، از او یادی نمانده است. حک شدن داستان معراج کرتیر در کنار دیگر سنگ­نوشته­های شاهی خود مُهر تأییدی است بر اهمیت فوق­العادۀ این مراسم برای خاندان ساسانی و دین مزدیسنی. در محیط و دوره­ای که سنت شفاهی رواج و اهمیت بسیار دارد، چنین کشف و شهودی فقط تعمداً از اذهان پاک می­شود. نکتۀ دیگر که بر احتمال وجود تعمد در حذف نام، یاد و داستان معراج کرتیر می­افزاید، دانش به این امر است که موبدان زرتشتی حتی از اشاره به آنچه از نظرشان خرافه، اختلاطی یا جادوی بد بود می­پرهیزیدند و هرگونه اشاره به چنین اعمال و باورهایی را پاک و ”سانسور“ می­کردند.[39] در آخر باید گفت چنین به نظر می­رسد که کرتیر، با همۀ قدرت و شوکت سیاسی­اش و به­رغم خدماتش به دین زرتشتی،  عاقبت چونان مرتدی از تاریخ مزدیسنی حذف و فراموش شده است.

[1]Avraham ben Daṿid ha-Leṿi Ibn-Daʾud, Book of tradition (Sefer ha-qabbalah), A critical edition with a translation and notes, ed. Gerson D. Cohen (London: Routledge and Paul, 1967), 103.

[2]Richard N. Frye, “The Middle Persian Inscription at Sar Mashhad,” Harvard Theological Review, 42:1 (January 1949), 69-70.

[3] تورج دریایی، ”کتیبۀ کرتیر در نقش رجب،“ نامۀ ایران باستان، سال 1، شماره 1 (بهار و تابستان 1380)، 3-4.

[4]Philippe Gignoux (ed.), Les Quatre Inscriptions du Mage Kirdir, Studia Iranica 9 (Paris: Association Pour l’Avancement des Études Iraniennes, 1991), 66-73.

[5]Gignoux, Les quatre inscriptions, 69-70.

[6]Walther Hinz, “Mani and Kardir,” in Atti del Convegno sul tenia: La Persia nel Medioevo, Accademia Nazionale dei Lincei, Problemi Attuali di Scienza e di Cultura, Quaderno 160 (1971), 485-502.

[7] همچنین بنگرید به

Touraj Daryaee, Sasanian Persia: The Rise and Fall of An Empire (London: I. B. Tauris, 2009), 75-77.

[8]برای دیدگاه­های متفاوت بنگرید به

 Prods O. Skjærvø, “Kartir,” in Encyclopedia Iranica, vol. 15, 608-628.

[9] احمد تفضلی، یکی قطره باران: جشن نامۀ استاد دکتر عباس زریاب خوئی (تهران: چاپخانه مهارت، ۱۳۷۰).

[10]Richard N. Frye, “History and Sasanian Inscriptions,” in Convegno internazionale sul tema: la Persia nel Medioevo, 31, Accademia Nazionale dei Lincei. Quaderno 160 (1970), 215-232; quote on 218.

[11]Richard N. Frye, “The Middle Persian Inscription of Kartir at Naqsh-i Rajab,” Indo-Iranian journal, 8 (1964), 211-225; quote on 225.

[12]برای برگردان انگلیسی این بند از دینکرد چهارم بنگرید به

Robert C. Zaehner, Zurvan, A Zoroastrian Dilemma (Oxford: Clarendon Press, 1955), 8.

[13]Patricia Crone, The Nativist Prophets of Early Islamic Iran: Rural Revolt and Local Zoroastrianism (Cambridge: Cambridge University Press, 2012), 146.

[14]James Russell, “Kartīr and Mānī: a Shamanistic Model of Their Conflict,” in Iranica Varia: Papers in Honor of Professor Ehsan Yarshater, Acta Iranica, 30 (Leiden: Brill, 1990), 180-193.

[15]Gherardo Gnoli, “Ašavan,” in Iranica, ed. G. Gnoli (Naples: Istituto Universitario Orientale, 1979), 387-452.

[16] برای چنین عنوان و تأسیس مقامی در میان مانویان بنگرید به سیدحسن تقی­زاده، ”تحریر فارسی خطابۀ تقی­زاده دربارۀ مانی در دانشگاه کلمبیا،“ مانی­شناسی (تهران: انتشارات توس، 1383)، 365.

[17]Marijan Molé, La Légende de Zoroastre d’Après les Livres Pehlevis (Paris: C. Klincksieck, 1967), 59.

همچنین بنگرید به ﮊاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زرتشت (تهران: نشر چشمه، 1382).

­[18]فیلیپ ژینیو، ارداویراف‌نامه (ارداویرازنامه)، حرف­نویسی، آوانویسی، ترجمۀ متن پهلوی، واژه‌نامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، (تهران: نشر معین و انجمن ایران‌شناسی فرانسه، ۱۳۷۲).

­[19]برای اطلاعات بیشتر دربارۀ منگ بنگرید به

Walter Belardi, The Pahlavi Book of the Righteous Viraz (Rome: Italo-Iranian Cultural Centre, 1979), 113-119.

[20]Ramiyar P. Karanjiya, The Bāj Dharnā (Drōn Yasht): A Zoroastrian Ritual for Consecration and Commemoration (Mumbai: The K R Cama Oriental Institute, 2010), 11.

[21]Karanjiya, The Bāj Dharnā, 12.

[22]Zartusht-i-Bahram B. Pajdu, Zaratusht-Nama (Le Livre De Zoroastre), ed. Fredric Rosenberg (St. Petersburg: Commissionnaires de l’Academie Imperiale des Sciences, 1904), 58.

[23] برای بنگ بنگرید به

Gherardo Gnoli, “Bang,” in Encyclopaedia Iranica, at http://www.iranicaonline.org/articles/bang-middle-and-new-persian-in-book-pahlavi-also-mang-arabicized-banj-a-kind-of-narcotic-plant.

­[24]هنریک ساموئل نینبرگ، دین­های ایران باستان، ترجمۀ سیف­الدین نجم آبادی (تهران: مرکز ایرانی مطالعۀ فرهنگ­ها، 1359).

[25]فیلیپ ژینیو، ارداویراف‌نامه.

[26]برای خوانش متفاوت بنگرید به سیروس نصرالله‌زاده، کتیبه‌های پهلوی (کازرون: نشر کازرونیه، ۱۳۸۵). همچنین برای تازه­ترین ترجمۀ این بند بنگرید به

Frantz Grenet, “Quelques nouvelles notes sur Kerdīr et <<sa>> vision,” in Maître Pour l’Éternité: Florilège Offert à Philippe Gignoux Pour son 80e Anniversaire. Series: Cahiers de Studia Iranica, 43, ed. R. Gyselen (2011), 128-130.

[27]David Neil MacKenzie, “Kerdir’s Inscription,” in Iranische Denkmaler (Berlin: Dietrich Reimer, 1989), vol. 2/13, 35-72; 67f.

[28]MacKenzie, “Kerdir’s Inscription.”

[29]Frantz Grenet, “Pour une Nouvelle Visite a la ‘Vision de Kerdir’,” Studia Asiatica, 3 (2002), 5-27; quote on 14.

[30]Grenet, “Pour une Nouvelle Visite,” 17-18.

[31]Martin Schwartz, “Kirdir’s Clairvoyants: Extra-Iranian and Gathic Perspectives,” in Iranian Languages and Texts, Ronald E. Emmerick Memorial Volume, ed. Maria Macuch et al. (Wiesbaden: Harrassowitz, 2007), 365-376; quote on 370-371.

[32]Schwartz, “Kirdir’s Clairvoyants,” 372.

[33]Schwartz, “Kirdir’s Clairvoyants,” 372.

[34]برای اطلاع از دسته­بندی دیدگاه دینی زرتشتی دربارۀ جادو و استفاده از آن بنگرید به

Shaul Shaked, Dualism in Transformation: Varieties of Religion in Sasanian Iran (London: University of London, 1994), 87-91.

[35]Robert C. Zaehner, Zurvan: a Zoroastrian Dilemma (Oxford: Clarendon Press, 1955), 38.

[36]Mary Boyce, “Some reflections on Zurvanism,” Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 19:2 (1957), 304-316; quote on 306.

[37]David Neil MacKenzie, “Mani’s Šābuhragān,” BSOAS, 42:3 (1979), 500-534; David Neil MacKenzie, “Mani’s Šābuhragān, pt. 2 (glossary and plates),” BSOAS, 43:2 (1980), 288-310.

[38]Grenet, “Pour une Nouvelle Visite,” 19.

[39]Richard Kalmin, “Talmudic Attitudes towards Dream Interpretation: Preliminary Thoughts on their Iranian Cultural Context,” in The Talmud in its Iranian Context, eds. Carol Bakhos and Rahim Shayegan (Tübingen: Mohr Siebeck, 2010), 87.