بازخوانی نقد کاتوزیان بر فلسفۀ اقتصاد پوپر
بازخوانی نقد کاتوزیان بر فلسفۀ اقتصاد پوپر
حسین دباغ
با ایستادن بر شانۀ غولها، میتوانیم بهتر از آنچه آنها میدیدند ببینیم.
درک پارفیت[1]
حسین دباغ دانشآموختۀ دکتری فلسفۀ اخلاق، گرایش عصبپژوهی اخلاق، دانشگاه ریدینگ است. پیش از این در دانشگاه تهران مدیریت و اقتصاد و در دانشگاه شهید بهشتی فلسفۀ غرب و اسلامی خوانده است. هماکنون محقق علم قانون اساسی در مؤسسۀ مطالعات حقوقی-اجتماعی دانشگاه آکسفورد است. تا به حال کتابهای مجاز در حقیقت، ورود استعارهها در علم و ترجمۀ آزمایشگاه ذهن از او به چاپ رسیده است.
مقدمه
محمدعلی همایون کاتوزیان را غالباً به صفتهای جامعهشناس، اقتصاددان و منتقد ادبی میشناسند. از جامعهشناسی تاریخی و اقتصاد سیاسی گرفته تا اشعار سعدی و افکار جمالزاده، جملگی در ید توانای او ورز خورده و بسط داده شدهاند.[2] به گواهی آثار کاتوزیان، به روشنی میتوان دریافت که تا چه حد عمری در طلب علم و معرفت گام زده است و رنج خویشتن را خواسته تا گنجی برای دیگران به یادگار بگذارد. در این نوشتار تلاش میکنم چهرهای از کاتوزیان معرفی کنم که به باور من تا حدی مغفول افتاده و چندان به آن توجه نشده است. با اینکه کاتوزیان فیلسوف نیست و فلسفه را در دانشگاه نخوانده است، خدمت او به فلسفه در ایران را باید نیکو شمرد و قدر دانست. او از زمرۀ کسانی است که در دهۀ 1370ش تلاش کرد در بحبوحۀ پوپرستیزیها، ضمن بحث از تاریخگرایی و رئالیسم انتقادی و اقتصاد پوزیتیویستی، فلسفۀ کارل پوپر (Karl Popper, 1902-1994)، فیلسوف علم و سیاست اتریشی، را به جامعه ایرانی بشناساند و به سهم خود آبی بر آتش سیاستبازیها بریزد. با این همه، نوشتههای او چندان با اقبال مواجه نشد و در کسوف جدالهای بیحاصل پنهان ماند. به همین سبب، عزم کردم پوپرشناسی او را احیا کنم و به تقریر مجدد سخنان او بپردازم. خصوصاً اینکه تلاش کاتوزیان برای به میان آوردن بحث از روش علمی پوپر در علم اقتصاد بدیع و نوآورانه بود. برای اینکه به صرف توصیف اکتفا نکرده باشم و نوشتۀ حاضر را به به زیور نقد بیارایم، ، تلاش میکنم نقدهایی نیز بر مدعیات کاتوزیان علیه پوپر وارد کنم و نکتهای معرفتی بر این مقاله بیفزایم. ابتدا میکوشم دربارۀ وضعیت پوپر در ایران دهۀ 1370ش نکاتی طرح کنم. سپس، آرای کاتوزیان را دربارۀ پوپر شرح و بسط میدهم و در آخر نکاتی انتقادی دربارۀ پوپرشناسی کاتوزیان بیان میکنم.
پوپر در ایران دهۀ 1370 شمسی
اولین نمونههای پوپرشناسی در ایران به پیش از انقلاب برمیگردد، زمانی که اندیشههای مارکسیستی سکۀ رایج دوران بود. احمد آرام در دهۀ 1350ش کتاب بحثانگیز پوپر، فقر تاریخیگری، را ترجمه کرد.[3] بعد از آن، هوشنگ وزیری مصاحبهای با پوپر را تحت عنوان انقلاب یا اصلاح ترجمه کرد.[4] علاوه بر اینها، منوچهر بزرگمهر کتاب کوچک پوپر نوشته برایان مگی را ترجمه کرد که امهات اندیشههای پوپر را معرفی میکرد.[5]
از سالهای پایانی دهۀ 1360 تا اوایل دهۀ 1380ش، احمد آرام کتابهای مهم پوپر یعنی حدسها و ابطالها: رشد شناخت علمی،[6] منطق اکتشاف علمی،[7] شناخت عینی: برداشتی تکاملی[8] و جهان باز: برهانی در تأیید نامعینیگری را ترجمه کرد.[9] ترجمههای عزتالله فولادوند، علیاصغر مهاجر و امیرجلالالدین اعلم از جامعۀ باز و دشمنان آن نیز به بازار آمد.[10] منطق اکتشاف علمی را برای بار دوم سیدحسین کمالی[11] و درس این قرن[12] و اسطورۀ چارچوب را علی پایا ترجمه کردند.[13] ناکجاآباد و خشونت را خسرو ناقد و رحمان افشاری،[14] میدانم که هیچ نمیدانم را پرویز دستمالچی[15] و جستجوی ناتمام را سیامک عاقلی[16] و ایرج علیآبادی به فارسی برگرداندند.[17] دست آخر، مقالاتی از پوپر را محمد سعید بهمن پور و صادق لاریجانی به توصیه عبدالکریم سروش ترجمه کردند که در علم چیست؟ فلسفه چیست؟ و درسهایی در فلسفۀ علمالاجتماع به چاپ رسیدند.[18]
در عین حال، تألیفات فارسی دربارۀ پوپر هم مهم بودند. در میان فیلسوفان گوناگونی که به این مهم مبادرت ورزیدند، تلاشهای عبدالکریم سروش و علی پایا از همه برجستهتر بود. سروش در مقالههای دوگانۀ ”محک تجربه“ و کتاب علم چیست؟ فلسفه چیست؟ آرای پوپر دربارۀ ابطالپذیری را شرح و بسط داد.[19] علی پایا نیز در مقالههای خود در پاسخ به رضا داوری اردکانی در کیهان فرهنگی و در کتاب فلسفۀ تحلیلی: مسایل، چشماندازها و کاربردها فلسفۀ علم و سیاست پوپر و همچنین ایدۀ عقلانیت انتقادی را معرفی کردو تبیین کرد..[20]
کاتوزیان در دهۀ 1370ش بود که به جمع پوپرشناسان پیوست. دهۀ 1370ش را میتوان دهۀ ”عقلانیت“ پس از انقلاب نامگذاری کرد.دهه ای که در آن موج انقلابیگریها رو به پایان گذاشت، عواطف ناشی از انقلاب و جنگ رفتهرفته کمرنگ شد و جایش را به بحثهای معرفتی-عقلانی داد. طبیعی است که در چنین اوضاعی کانون توجه چنین بحثهای معرفتی دین باشد. درست در اوایل همین دهه است که مقالههای پر جنگ و جدال عبدالکریم سروش تحت عنوان ”قبض و بسط تئوریک شریعت“ تدوین و منتشر میشوند؛ مقالههایی که نام و نشان پوپر و باقی فیلسوفان علم در آنها پُررنگ است. سروش که عمر فلسفی خود را در خواندن فلسفۀ علم و فلسفۀ اسلامی سپری کرده بود، با دستان پر به استقبال بحثهای معرفتی-عقلانی میرود، اما تسلط و تضلع او بر پوپر کار دست او میدهد. مذاق لیبرالی سروش و به خدمت گرفتن آموزههای ضد مارکسیستی پوپر توسط او سبب میشود حکومتیان به جنگ سروش بروند، بازی سیاسی راه بیاندازند و او را به اصناف صفات ناروا متهم کنند. در صدر این حکومتیان احمد فردید و شاگردانش رضا داوری اردکانی، یوسفعلی میرشکاک، احمد عزیزی، مهدی نصیری، علی معلم و . . . بودند که تعابیر ناروایی مثل ”قرآن بر سر نیزه کردن،“ ”ولایتستیزی“ و ”اباحهگری،“ ”همراهی با استکبار جهانی،“ ”غربزدگی“ و . . . را برای پوپریان به کار بردند و بحثهای معرفتی را به سیاست آلودند و پوپریان را نماد اپوزیسیون و سرنگونیطلبان نظام معرفی کردند.[21]
ناگفته پیداست که کاتوزیان به حقیقت در محیطی وارد بحث میشود که در آن برخی از آثار پوپر ترجمه شده است، پوپرستیزان دست به کارند و غوغا بر میآورند و به همین سبب، حق و باطل عمیقاً در هم فرو رفتهاند. سیاسیکاریهای عدهای سبب شده است نام پوپر و طرفداری از او مساوی با براندازی نظام تعبیر شود. روشنگریهای کاتوزیان در باب پوپر در این میان ستودنی است. بیشتر آثاری که از کاتوزیان دربارۀ پوپر در دهۀ 1370ش به زبان فارسی منتشر شده است، ترجمه بخشهایی از کتاب او تحت عنوان ایدئولوژی و روش در اقتصاد است که جداگانه در نشریات کلک و نامۀ مفید چاپ شدند.[22] مقالۀ دیگری از او در نشریۀ اطلاعات سیاسی-اقتصادی تحت عنوان ”روش علمی و اقتصاد پوزیتیویستی“ ترجمه شد که از قرار معلوم قبل از چاپ، پوپر شخصاً آن را مطالعه کرده و نظراتی اصلاحی بر آن داده بود.[23] همچنین، کاتوزیان مقالهای جداگانه برای نشریۀ کیان مینویسد، بخشهایی از ترجمۀ کتاب ایدئولوژی و روش در اقتصاد خود را عیان و شرح نامهنگاریهای خود با پوپر را برای عموم عنوان میکند.[24]
پوپر در دستان کاتوزیان
کاتوزیان پیش از انقلاب اسلامی ایران علیالظاهر چندان دربارۀ پوپر ننوشته است. فقط در یک مقالۀ انگلیسی دربارۀ اقتصاد پوزیتیویستی اشاراتی به پوپر میکند. اما درست یک سال بعد از انقلاب، کتاب ایدئولوژی و روش در اقتصاد را به انگلیسی چاپ میکند که حاوی شرح و نقد آرای پوپر است. در این کتاب، کاتوزیان دو استدلال مهم پیش روی ما مینهد: اول اینکه ذیل نقد آرای پوپر دربارۀ تاریخگرایی ادعا میکند که تاریخگرا خواندن روش مارکس از جانب پوپر امر نادقیقی است، چرا که شواهد متنی چندانی برای این امر موجود نیست. تاریخگرایی، در نظر پوپر، روش باطلی است که پایههای حصول معرفت را بر تعمیم استقرایی از واقعیتهای تاریخی قرار میدهد و به همین سبب، تاریخ را به شکل جبرگرایانهای پیشبینیپذیر میداند. دوم اینکه کاتوزیان روش علمی پوپر را در علم اقتصاد به کار میبندد تا علم بودن اقتصاد را محک بزند. با اینکه اقتصاددانان ملاک علمی بودن را برای آثار خود تبیین کردهاند، اما کاتوزیان بر این باور است که روش و تئوریپردازیهای موجود در اقتصاد ارتدکس و اثباتی (پوزیتیویستی)—به توصیفی که در زیر خواهد آمد—علمی نیست. او اولاً رأی پوپر دربارۀ علمی دانستن اقتصاد ارتدکس را رد میکند و ثانیاً علیه اقتصاد اثباتی چنین استدلال میکند که مدعیات موجود در اقتصاد اثباتی ابطالناپذیر است.
کاتوزیان به مرور زمان انتقاد خود دربارۀ تاریخگرایی را فرو میگذارد. او در مقالۀ ”کارل پوپر و فقر تاریخگرایی“ توضیح میدهد که در سال 1980م، پوپر در پاسخ به انتقاداتی که او در کتابش متوجه پوپر کرده بود دو نامه برای وی ارسال میکند.[25] در نامۀ اول، پوپر توصیف کاتوزیان از آرای خود را می پذیرد، ولی نقد کاتوزیان در خصوص تاریخگرا خواندن روش مارکس را نمیپذیرد. در نامۀ دوم، پوپر شواهد متنی بیشتری بر این مدعای خود فراهم میکند. پوپر عنوان میکند که این شواهد را نباید فقط در کتاب سرمایه جستجو کرد. بلکه کتابهای مانیفست کمونیست و مقدمۀ نقد اقتصاد سیاسی نیز میتوانند شواهد بیشتری له مدعای فوق فراهم آوردند. با این همه، از آنجا که پوپر دربارۀ انتقاد دوم کاتوزیان بحثی نمیکند، کاتوزیان استنباط میکند که نقد او را پذیرفته است. کاتوزیان ماجرا را اینگونه شرح میدهد:
اختلاف اینجانب با پوپر بر سر دو نکتۀ اصلی بود: اول اینکه، به نظر من، عقیدۀ پوپر بر اینکه روش مارکس تاریخگرایانه است، درست نبود. دوم اینکه، تصور پوپر از اینکه اقتصاد ارتدکس در مجموع، روشی را که خود او روش علمی میدانست دنبال می کند، غلط بود. پوپر به مورد دوم اصلاً اشارهای نکرد و این نشان میداد که انتقاد دوم را پذیرفته است، زیرا که . . . تجربۀ خود پوپر از آنچه در علم اقتصاد میگذرد، در آن زمان -به نسبت سالهای 1940 و 1950م- خیلی بیشتر شده بود.[26]
چند سال پس از این ماجرا، کاتوزیان تصدیق میکند که جواب پوپر به نقد اول خود را پذیرفته است. جالب اینکه او بدون اینکه پاسخ پوپر را در ذهن داشته باشد، به نقایص نقد خود پی میبرد و تاریخگرا بودن روش مارکس را میپذیرد. او می نویسد که
چند سال بعد، اینجانب در بازخوانی نقد خود از انتقاد پوپر نسبت به تاریخگرایی متوجه نقایصی شدم که مهمترین آن، همان بیتوجهی به بخشهایی از مقدمۀ نقد اقتصاد سیاسی و جلد اول سرمایه بود، بدون اینکه ابداً این جملات را از نامۀ دوم پوپر به خاطر داشته باشم. حتی لحظهای که در حین نوشتن این سطور بودم و پس از چهارده سال که نامههای پوپر را از بایگانی بیرون آوردم، اصلاً به خاطرم نبود که او عیناً به این دو مأخذ اشاره کرده و چون در نظر داشتم که همین مأخذها را به عنوان انتقاد کار خود مطرح کنم، غرق در حیرت شدم.[27]
اما کاتوزیان انتقادهای خود دربارۀ اقتصاد ارتدکس و اثباتی (پوزیتیویستی) را به قوت خود نگاه میدارد. او در کتاب ایدئولوژی و روش در اقتصاد چند چیز را که تا حدودی به هم مرتبطاند به زیر نقد میکشد: اقتصاد ارتدکس، روششناسی اقتصاد اثباتی و فلسفۀ علم پوپر. در واقع، او تلاش میکند با رد کردن اقتصاد اثباتی و نقد اقتصاد ارتدکس خللی بر فلسفۀ علم پوپر وارد آورد. در زیر میکوشم ضمن طرح نقدهای کاتوزیان، به ترتیب مقصود از اقتصاد ارتدکس و اقتصاد اثباتی را نیز بیان کنم.
مشهور است که پوپر مدافع اقتصاد نئوکلاسیک بوده و باور داشته است که اقتصاد اثباتی درجهای از ابطالپذیری را به همراه دارد.[28] کاتوزیان این رأی پوپر را که اقتصاد ارتدکس روش علمی را به کار میبندد بسیار عجیب و حیرتانگیز میخواند و آن را رد میکند. او استدلال خود در نقد پوپر را چنین صورتبندی میکند:
پوپر در چند جا ادعا میکند که اقتصاد امکان کاربرد روش علمی را در علوم اجتماعی نشان داده است. ما اختلافی با این نظر نداریم که روش علمی—آنچنان که در تعبیر ما از فلسفۀ پوپر خلاصه شد—هم میتواند و هم باید در علوم اجتماعی به کار برده شود. اما این ادعا که اقتصاد ارتدکس در واقع روش علمی را به کار میبندد—آن هم از جانب پوپر—واقعا حیرتانگیز است . . . بخش بزرگی از نظریات اقتصاد ریاضی، حتی دربارۀ مسایلی که در جهان واقع وجود دارد نیست، چه رسد به اینکه محتوای تجربی و واقعبینانه داشته باشد. در نقطۀ مقابل، اقتصاددانانی هستند که کارشان را با خواندن مستقیم آمار و ارقام ”آغاز“ میکنند و به تحلیل مستقیم آن میپردازند تا از این طریق مسئلهای ”کشف“ کنند و با ساختن الگوهای تجربی نتایجی ”استخراج“ کنند. تنها توضیحی که برای این نظر عجیب و حیرتانگیز پوپر میتوان داشت این است که خود اقتصاددانان دربارۀ ماهیت روش اقتصاد ارتدکس به او اطلاعات غلط دادهاند . . . بعید نیست که پوپر را اقتصاددانانی که به نظرشان اعتماد میکرد دربارۀ روششناسی اقتصاد ارتدکس در اشتباه افکنده باشند. مطلقاً توضیح دیگری نمیتوان داد.[29]
اینکه مقصود کاتوزیان از اقتصاد ارتدکس در این عبارات چیست شاید به نظر قدری مبهم بیاید. سبب آنجاست که تعبیر ”ارتدکس“ به خودی خود مبهم است و گاه رهزنی میکند، تا آنجا که حتی گریبان برخی اقتصاددانان را نیز گرفته است و اقتصاد ارتدکس را اصلاً جزو تئوریهای اقتصادی محسوب نمیکنند.[30] با این همه، آنچه عموماً اقتصاددانان از تعبیر ارتدکس مراد میکنند چیزی جز ”مکاتب فکری غالب“ نیست، یعنی مکاتبی که بیشترین مقبولیت را میان اقتصاددانان و سیاستگذاران داشته باشند. از این رو، برخی حتی از تعبیر ”اقتصاد جریان اصلی“ نیز استفاده میکنند. با این وصف، این اقتصاددانان معتقدند تعبیر اقتصاد ارتدکس معمولاً جریان اقتصاد نئوکلاسیک و حتی اقتصاد کینزی را در بر میگیرد.[31] اقتصاد ارتدکس به زبان سادهتر در واقع نه اقتصاد نهادی است و نه اقتصاد مارکسیستی.[32] مفروض اصلی اقتصاد ارتدکس در تئوری انتخاب عقلانی خلاصه میشود. فرض در این نوع اقتصاد بر این است که افراد عموماً در تصمیمگیریهایشان تلاش میکنند فایده و مطلوبیت را اولاً برای خود و ثانیاً برای بستگان و خویشاوندان خود به حداکثر برسانند.[33] با این فرض، این اقتصاددانان مدلهای ریاضیاتی-آماری متعددی را به استخدام میگیرند تا بتوانند توسعههای اقتصادی را تبیین کنند. از فحوای نقد کاتوزیان بر میآید که او نیز چنین برداشتی از اقتصاد ارتدکس در ذهن دارد، یعنی اقتصاد ارتدکس اقتصادی است که مدلهای ریاضیاتی-آماری را به خدمت میگیرد تا برای توسعۀ اقتصادی نسخه بپیچد. ولی اقتصاد ارتدکس، در نظر کاتوزیان، برای این کار به سروقت عالم خارج نمیرود تا امری را مکشوف کند. به همین سبب، کاتوزیان معتقد است اقتصاد ارتدکس با این تفاسیر نمیتواند در چارپوب نظری پوپر به صفت علمی متصف شود، چرا که تجربی نیست.
اما، چنان که آمد، کاتوزیان در کتابش فقط به جنگ اقتصاد ارتدکس نمیرود. او پنبۀ اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) را هم میزند و حتی حکم به عدم وجود آن میدهد. مطابق نظر کاتوزیان، اقتصاد اثباتی ”محصول یک بدفهمی است“ و اقتصاد هر چه هست ”علمی هنجاری و تجویزی است.“[34] مضاف بر این، شش سال قبل از چاپ کتابش، یعنی در 1974م، در مقالهای جداگانه به شکل مبسوط برای ناموجه بودن اقتصاد اثباتی استدلال آورده بود.[35] اقتصاد اثباتی، که عموماً آن را در مقابل اقتصاد هنجاری مینشانند، بر وقایع عالم خارج و آنچه هست به جای آنچه باید باشد تأکید میکند. در نظر کاتوزیان، اقتصاد اثباتی ذیل دو شرط عمده معنادار میشود:
نخست، مستلزم تمایز آشکار میان احکام ناظر بر واقعیت -ولو احکام احتمالاً نادرست- و احکام ناظر بر عقیده است، هر چند احکام اخیر، مطابق مجموعه قواعد اخلاقی رایج، احکامی درست باشد. دوم، اقتصاد اثباتی ایجاب میکند که فرضیهها یا احکام ناظر بر واقعیت در قالب پاسخهایی آزمایشی به پرسشهای اقتصادی صورتبندی گردد. در مرحلهۀ بعد، باید این فرضیهها را به قصد ابطالشان مورد آزمونهای تجربی قرار دارد. چنانچه فرضیهای از آزمونهای مکرر سربلند بیرون آمد، میتوان آن را یک پاسخ احتمالاً صحیح دانست؛ البته تا زمانی که فرضیۀ بهتر و قابل اعتمادتری پیشنهاد و به همین شیوه مورد آزمون قرار گرفته و جانشین آن شود.[36]
درست چند سطر پایینتر، کاتوزیان اذعان میکند که
شرط دوم اقتصاد اثباتی نوپاتر [از شرط اول] است و میتوان آن را تا حد زیادی حاصل تأثیر مکتب اثباتگرایی منطقی دانست؛ ولی . . . طرح آن بیشتر مرهون نظریۀ معرفت ”پوپر“ است.[37]
با همۀ این تفاسیر، کاتوزیان بر این باور است که اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) نتوانسته این دو شرط را محقق سازد. شرط اول را برآورده نمیسازد، چون احتیاجی به برآورده شدن آن نمیبیند. اقتصاد اثباتی شرط دوم را نیز نتوانسته برآورده کند، چون تا به حال هیچ فرضیۀ اقتصادی مهمی با موفقیت ابطال نشده است. به همین سبب، این فرضیهها قویاً ابطالناپذیرند. مینویسد:
اما ناتوانی اقتصاد اثباتی از برآوردن شرط دوم خودش را خصوصاً از اینجا میتوان دریافت که هنوز هیچ فرضیۀ اقتصادی مهمی با موفقیت ابطال نشده است. این امر . . . تاحدودی بدان دلیل است که برخی از این فرضیهها به معنی دقیق کلمه ابطالناپذیر میباشد.[38]
بدین ترتیب، کاتوزیان دو امر را برای ما مکشوف میسازد: اول اینکه اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) موجه نیست و نمیتواند شروط خود را برآورده سازد. بنابراین، اقتصاد اثباتی معیار ابطالپذیری را رعایت نمیکند. دوم اینکه پوپر در حمایت خود از اقتصاد ارتدکس در اشتباه است، چرا که اقتصاد ارتدکس معیار علم بودن را ندارد.
نقد مدعیات کاتوزیان
طبیعی است که در اینجا فرصت بررسی همۀ نقدهای کاتوزیان بر پوپر نیست. به همین سبب، فقط بر مفهوم ابطالپذیری تمرکز میکنم که کاتوزیان در بحث از اقتصاد ارتدکس و اثباتی (پوزیتیویستی) از آن استفاده کرده است.[39] به باور من، کاتوزیان مفهوم ابطالپذیری را در قویترین شکل خود طرح نکرده و تا حدی مقصود پوپر را به شکل موجهی بیان نکرده است. به همین سبب، نقد خود را بر حمایت پوپر از اقتصاد ارتدکس و ابطالپذیر دانستن اقتصاد اثباتی موجه میانگارد. در زیر تلاش میکنم در ضعف ادله کاتوزیان استدلال بیاورم و از این طریق راهی برای توجیه آرای پوپر بگشایم.
کاتوزیان به درستی معیار ابطالپذیری پوپر را برای تمییز علم از غیرعلم به کار میبندد. به حقیقت، پوپر معیار ابطالپذیری را پیشنهاد میدهد تا از این طریق راهی برای تشخیص علم تجربی پیش نهد. به این معنا، ریاضیات از این حیث که تجربی نیست علم نیست، اما از این حیث که مجموعهای از قواعد مدلل را به همراه دارد البته میتواند علم (معرفت) تلقی شود. مضاف بر این، چنان که ایمره لاکاتوش (Imre Lakatos, 1922-1974)، فیلسوف علم مجارستانی، آورده است، حتی ریاضیات هم میتواند مشمول ابطال واقع شود، البته نه ابطال تجربی.[40] یعنی میتوان علیه قواعد ریاضی استدلال پیشینی آورد. به همین سبب، پوپر برای اینکه این معنا از ابطال غیرتجربی را نیز ذیل روش خود بگنجاند تعبیر ”نقدپذیری“ را نیز بر معیار ابطال پذیری اضافه میکند. در واقع، آنچه پوپر از آن به ”عقلانیت انتقادی“ یاد میکند چیزی جز این نیست. مطابق رأی پوپر، عقلانیت لزوماً آن نیست که همواره باید له همۀ باورهایمان دلیلی داشته باشیم. حتی زمانی که دلیلی علیه باورهای ما موجود نباشد و شرایط نقدپذیری رعایت شده باشد، هنوز در دایرۀ عقلانیت هستیم.[41]
بدین ترتیب، با اینکه اقتصاد ارتدکس از مدلهای ریاضیاتی و غیرتجربی مدد میگیرد، دلیلی بر غیرعلمی (غیرمعرفتزا) بودن آن در دست نیست. البته که ریاضیات علم غیرتجربی است، اما به معنای نقدپذیری همچنان در دایرۀ عقلانیت باقی میماند و میتوان صفت علمی را بر آن بار کرد. علاوه بر این، حتی اگر قبول کنیم که ریاضیات غیرتجربی و غیرعلمی است، نمیتواند دلیلی له این مدعا فراهم کند که اقتصاد ریاضی به معنی اعم کلمه غیرتجربی و غیرعلمی است. البته که قواعد ریاضیات و منطق به شکل پیشینی به دست میآید، اما چنین چیزی دربارۀ اقتصاد ریاضی ممکن است همیشه صادق نباشد. با اینکه اقتصاددان ارتدکس از قواعد ریاضیاتی آغاز میکنند، اما علیالاصول میتوانند نهایتاً به نحو پسینی در پی تطبیق این قواعد بر عالم خارج بروند. به این معنا، احکامی که صادر میکنند تجربی است و ابطالپذیر.
کاتوزیان میتواند اعتراض کند که در اقتصاد ارتدکس—دستکم به شکلی که او در ذهن دارد—به نحو تاریخی چنین چیزی رخ نداده است، یعنی اقتصاددانان ارتدکس در پی تطبیق قواعد ریاضیاتی بر عالم خارج نرفتهاند. در جواب اولاً میتوان در تلقی کاتوزیان از اقتصاد ارتدکس تشکیک کرد. یعنی علیالاصول میتوان از امکان نوعی اقتصاد ارتدکس سخن گفت که در پی تطبیق اقتصاد ریاضی بر عالم خارج باشد. ثانیاً، حتی اگر قبول کنیم که اقتصاد ارتدکس تاکنون چنین بوده است، نمیتوان لزوماً راه را بر توسعۀ مفهومی آن به شکل پسینی بست. مگر اینکه ذات اقتصاد ارتدکس را در پیشینی بودن آن محدود کنیم که البته چندان موجه نمینماید.
دیگر اینکه نقد کاتوزیان بر این رأی پوپر که اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) بهرهای از ابطالپذیری برده است نیز به عقیدۀ من نارواست. به باور من، کاتوزیان اینجا هم به نیکویی معیار ابطالپذیری را به کار نبسته است. چنان که گفتم، کاتوزیان اذعان میکند معیار دوم اقتصاد اثباتی که دربارۀ آزمونهای تجربی سخن میگوید مرهون پوپر است. اشکال کاتوزیان بر این معیار این است که تا به حال هیچیک از فرضیههای اقتصاد اثباتی ابطال نشده است. به همین سبب، معیار ابطالپذیری در اینجا موفق از آب در نیامده است. ولی این سخن که فرضیههای اقتصاد اثباتی تا به حال ابطال نشدهاند، دلیلی برای ابطالناپذیری آنها فراهم نمیکند. ابطالپذیری به معنای باطل بودن نیست، بلکه به معنای قابلیت رد شدن است. به همین سبب، این فرضیهها شاید در آینده ابطال شوند و همین برای ابطالپذیر بودن کفایت میکند که راه ابطال را نشان دهد، خواه ابطال بشود و خواه نشود. در ثانی، چنان که گفتم، با توسعۀ معیار ابطالپذیری، یعنی وارد کردن مفهوم نقدپذیری، هنوز میتوان از عقلانی بودن اقتصاد اثباتی سخن به میان آورد. بدین معنی که حتی اگر فرضیههای اقتصاد اثباتی ابطال تجربی نشده باشند، باز هم میتوانند راه را برای نقدپذیری باز نگاه دارند.
با این همه، حتی اگر بتوان از خیر ”علمی بودن“ اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) گذشت، هنوز میتوان بر ”روش بودن“ آن انگشت صحت نهاد. سبب آنجاست که با زیر سوال رفتن اقتصاد اثباتی به مثابه علم، لزوماً روش بودن آن به پرسش کشیده نمیشود. اگرچه میان علم و روش می توان رابطه و تأثری متصور بود، اما برای پیشبرد استدلال و روشنتر شدن بحث میتوان از چنین تفکیکی کمک گرفت تا میان اقتصاد به مثابه ”روش“ و اقتصاد به مثابه ”علم“ تمییز قائل شد. به نظر میآید اقتصاد به مثابه روش بیشتر در پی بنا کردن سیستمی برای به دست دادن شیوۀ حل مسایل اقتصادی باشد، اما اقتصاد به مثابه علم لزوماً در پی چنین چیزی نیست. علم میتواند به معنای تفسیر پدیدهها و روابط میان آنها باشد.[42] بنابراین، اگر بتوانیم این تفکیک را قبول کنیم و تا حد معقولی از روش بودن اقتصاد اثباتی به معنایی که رفت سخن بگوییم، توانستهایم راهی به سود این مدعا باز کنیم که حتی اگر اقتصادی مثل اقتصاد اثباتی علم نباشد، دستکم میتواند در حد روش باقی بماند.
با این حساب، دو نقد کاتوزیان بر پوپر با در نظر گرفتن معنایی از ابطالپذیری که آوردم تضعیف میشود. پوپر میتواند همچنان از رأی خود دفاع کند که اولاً اقتصاد ارتدکس به معنای موسع کلمه همچنان علمی است، اگر ابطالپذیری را در کنار نقدپذیری فهم کنیم. همچنین، اقتصاد ریاضی علیالاصول میتواند به شکل پسینی آزمون تجربی شود. ثانیاً پوپر برای اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) نیز میتواند معیار ابطالپذیری را جاری کند، حتی اگر تاکنون فرضیههای اقتصاد اثباتی ابطال نشده باشند، چون ابطالپذیری قابلیت ابطال را نشان میدهد و نه خود ابطال را.
جمعبندی
اگر در این مقاله اگر توانسته باشم دستکم دو امر را روشن کند به مقصود خود رسیدهام: یکی اینکه نشان دهم همایون کاتوزیان در کنار سایرین در توسعۀ ادبیات پوپرشناسی در ایران سهم به نسبت مهمی داشته است، اما از آنجا که مشارکت و فعالیت او در بحبوحۀ دهه 1370ش و در خلال بازیهای سیاسی تا حدی مدفون شد، در این مقاله سعی کردم تلاش او را برجسته و از این بابت از او قدردانی کنم. دوم اینکه نشان دهم استدلال کاتوزیان علیه پوپر در خصوص ابطالناپذیر بودن اقتصاد اثباتی (پوزیتیویستی) و علمی نبودن روش اقتصاد ارتدکس به دو دلیل چندان موجه نمینماید. اولاً کاتوزیان معیار ابطالپذیری را به قوت به خدمت نگرفته است و اگر ابطالپذیری را توسعۀ مفهومی دهد، میتواند اقتصاد ارتدکس را -با اینکه از ریاضیات استفاده میکند- ذیل روش علمی قرار دهد. همچنین ریاضیات نقدپذیر است و میتواند به معنای موسع کلمه ابطال شود و قواعد اقتصاد ریاضی میتوانند به نحو پسینی بر عالم خارج صدق کنند. ثانیاً، حتی اگر اقتصاد اثباتی نتوانسته نشان دهد که فرضیههایش ابطال شده است، نمیتوان این امر را دلیلی بر ابطالناپذیری اقتصاد اثباتی دانست. مهم این است که فرضیههای اقتصاد اثباتی قابلیت ابطال شدن داشته باشند و راه را برای ابطال باز بگذارند. همین برای ابطالپذیری کافی است.
[1]Derek Parfit, On What Matters (Oxford: Oxford University Press, 2011), 300.
[2] بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، نه مقاله در جامعهشناسی تاریخی ایران (تهران: مرکز، 1377)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسلۀ پهلوی، ترجمۀ محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی (تهران: مرکز، 1372)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، سعدی: شاعر عشق و زندگی (تهران: مرکز، 1385)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، دربارۀ جمالزاده و جمالزادهشناسی (تهران: سخن، 1390).
[3] کارل ریموند پوپر، فقر تاریخیگری، ترجمۀ احمد آرام (چاپ 2؛ تهران: خوارزمی، 1358).
[4] هربرت مارکوزه، انقلاب یا اصلاح: گفتوگو با کارل ر. پوپر، ترجمۀ هوشنگ وزیری (تهران: خوارزمی، 1355).
[5] برایان مگی، پوپر، ترجمۀ منوچهر بزرگمهر (تهران: خوارزمی، 1359).
[6] کارل ریموند پوپر، حدسها و ابطالها: رشد شناخت علمی، ترجمۀ احمد آرام (تهران: انتشار، 1363).
[7] کارل ریموند پوپر، منطق اکتشاف علمی، ترجمۀ احمد آرام (تهران: سروش، 1370).
[8] کارل ریموند پوپر، شناخت عینی: برداشتی تکاملی، ترجمۀ احمد آرام (تهران: علمی و فرهنگی، 1374).
[9] کارل ریموند پوپر، جهان باز: برهانی در تأیید نامعینیگری، جزء دوم از پینوشت بر منطق اکتشاف علمی، ترجمۀ احمد آرام (تهران: سروش، 1375).
[10] کارل ریموند پوپر، جامعۀ باز و دشمنان آن، ترجمۀ عزتالله فولادوند (تهران: خوارزمی، 1364)، کارل ریموند پوپر، جامعۀ باز و دشمنان آن، ترجمۀ علیاصغر مهاجر (تهران: انتشار، 1364)؛ کارل ریموند پوپر، جامعۀ باز و دشمنان آن، ترجمۀ امیرجلالالدین اعلم (تهران: سروش، 1379)؛
[11] کارل ریموند پوپر، منطق اکتشاف علمی، ترجمۀ سیدحسین کمالی (تهران: علمی و فرهنگی، 1370).
[12] کارل ریموند پوپر، درس این قرن، همراه با دو گفتار دربارۀ آزادی و حکومت دموکراتیک، ترجمۀ علی پایا (تهران: طرح نو، 1376).
[13] کارل ریموند پوپر، اسطورۀ چارچوب: در دفاع از علم و عقلانیت، ترجمۀ علی پایا (تهران: طرح نو، 1379).
[14] کارل ریموند پوپر، ناکجاآباد و خشونت: گفتارها و گفتوگوهایی از کارل ریموند پوپر، ترجمۀ خسرو ناقد و رحمان افشاری (تهران: جهان کتاب، 1388).
[15] کارل ریموند پوپر، میدانم که هیچ نمیدانم: گفتوگوهایی در باب سیاست، فیزیک و فلسفه، ترجمۀ پرویز دستمالچی (تهران: ققنوس، 1384).
[16] کارل ریموند پوپر، جستجوی همچنان باقی: زندگینامۀ فکری و خودنوشت، ترجمۀ سیامک عاقلی (تهران: گفتار، 1380).
[17] کارل ریموند پوپر، جستجوی ناتمام، ترجمۀ ایرج علیآبادی (تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1369).
[18] عبدالکریم سروش، علم چیست، فلسفه چیست؟ (تهران: حکمت، 1357)؛ عبدالکریم سروش، درسهایی در فلسفۀ علمالاجتماع: روش تفسیر در علوم اجتماعی (تهران: نی، 1374).
[19] بنگرید به عبدالکریم سروش، ”محک تجربه،“ در علمشناسی فلسفی (تهران: صراط، 1388).
[20]افراد بسیار دیگری نیز در ایران دربارۀ پوپر قلم زدهاند که نام آنها در اینجا نیامد. پایا در مقالههای متعددی فضای دهۀ 1370ش و روشنفکران و نویسندگان متأثر از پوپر را به نیکویی و با جزییات بسیار نشان داده است. به همین سبب، بیش از این در این باره سخن نگفتم و به همین مقدار بسنده کردم. برای اطلاع بیشتر بنگرید به
Ali Paya, “Karl Popper and the Iranian Intellectuals,” American Journal of Islamic Social Sciences, 20 (2003), 55-79; Ali Paya and Mohamad Amin Ghaneirad, “The Philosopher and the Revolutionary State: How Karl Popper’s Ideas Shaped the Views of Iranian Intellectuals,” International Studies in the Philosophy of Science, 20:2 (2006), 185-213; Ali Paya, “Popper in Iran,” in Karl Popper, a Centenary Assessment Vol. 1: Life and Times, and Values in a World of Facts, eds. Ian Jarvie, Karl Milford and David Miller (London: Ashgate Publisher, 2006).
[21] دربارۀ نزاع سروش و داوری بنگرید به مهرزاد بروجردی، روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمۀ جمشید شیرازی (تهران: فرزان روز، 1377).
[22] بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، ”کارل پوپر و رئالیسم انتقادی،“ کلک، شمارۀ 54 (شهریور 1373)، 70-81.؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، ”ایدئولوژى و روش در علم اقتصاد،“ نامۀ مفید، ترجمۀ یدالله دادگر، شمارۀ 1 (1374)؛ شمارۀ 2 (1374)؛ شمارۀ 3 (1374)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، ”اقتصاد اثباتی، مبانی منطقی نظریۀ نئوکلاسیک،“ نامۀ مفید، ترجمۀ یدالله دادگر، شمارۀ 4 (1374)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، ”پوپر، اقتصاد اثباتی و منطق کشف علمی – اجتماعی،“ نامۀ مفید، ترجمۀ یدالله دادگر، شمارۀ 5 (1375).
[23] بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، ”روش علمی و اقتصاد اثباتی،“ اطلاعات سیاسی – اقتصادی، ترجمۀ علیرضا طیب، شمارۀ 87 و 88 (آذر و دي 1373)، 74-77.
[24]Homa Katouzian, Ideology and Method in Economics (New York: New York University Press, 1980).
ترجمۀ فارسی این کتاب نیز منتشر شده است. بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، ایدئولوژی و روش در اقتصاد، ترجمۀ محمد قائد (تهران: نشر مرکز، 1374).
[25] بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، ”کارل پوپر و فقر تاریخگرایی،“ کیان، شمارۀ 22 (1373)، 42-46.
[26] کاتوزیان، ”کارل پوپر و فقر تاریخگرایی،“ 43.
[27] کاتوزیان، ”کارل پوپر و فقر تاریخگرایی،“ 43.
[28]See e.g. J. Wible, “Review of Ideology and Method in Economics,” Eastern Economic Journal, 11:4 (1985), 471-478.
[29] کاتوزیان، ”کارل پوپر و فقر تاریخگرایی،“ 46.
[30]See e.g. D. Dequech, “Neoclassical, Mainstream, Orthodox, and Heterodox Economics,” Journal of Post Keynesian Economics, 30:2 (2007), 279-302. See also J. A. Estey, “Orthodox Economic Theory: A Defense,” Journal of Political Economy, 44:6 (1936), 791-802.
[31] برای نمونه بنگرید به محمود متوسلی، جعفر عبادی و محمود مشهدیاحمد، ”اقتصاد ارتدکس: مطالعهای در معنا، مفهوم و ویژگیهای آن،“ تحقیقات اقتصادی، دورۀ 46، شمارۀ 4 (1390)، 175-205.
[32]See J. A. Estey, “Orthodox Economic,” 792.
[33]See e.g. D. M. Hausman, “Philosophy of Economics,” in The Stanford Encyclopedia of Philosophy, ed. Edward N. Zalta at http://plato.stanford.edu/archives/win2013/entries/economics/
[34]Katouzian, Ideology and Method in Economics, 145.
[35]See Homa Katouzian, “Scientific Method and Positive Economics,” Scottish Journal of Political Economy, 21:3 (1974), 279–287.
[36] کاتوزیان، ”روش علمی و اقتصاد اثباتی،“ 74.
[37] کاتوزیان، ”روش علمی و اقتصاد اثباتی،“ 74.
[38] کاتوزیان، ”روش علمی و اقتصاد اثباتی،“ 75.
[39] کاتوزیان آثار دیگری هم در فلسفۀ اقتصاد دارد. از جمله بنگرید به محمدعلی همایون کاتوزیان، آدام اسمیت و ثروت ملل (تهران: امیرکبیر، 1358)؛ محمدعلی همایون کاتوزیان، چهارده مقاله در ادبیات، اجتماع، فلسفه و اقتصاد (تهران: مرکز، 1374).
[40]See e.g. Imre Lakatos, Proofs and Refutations (Cambridge: Cambridge University Press, 1976), chap. 9.
[41]See Karl Popper, The Myth of the Framework: In Defence of Science and Rationality (London and New York: Routledge, 1994), xii; David Miller, Critical Rationalism (LaSalle: Open Court, 1994).
[42] برای مثال، محمدباقر صدر در کتاب معروف اقتصادنا چنین تفکیکی را برای اقتصاد اسلامی نیز به کار میبندد. بنگرید به محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ترجمۀ محمدکاظم موسوی (تهران: انتشارات اسلامی، 1348)، جلد 1، 7؛ محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ترجمۀ ع. اسپهبدی (تهران: انتشارات اسلامی، 1360)، جلد 2، 15-16.

