بررسی باستان‌شناختی قلعۀ تنگ‌قیر شهرستان چرداول ایلام

مقدمه[1]

در سال 1391ش، منطقۀ تنگ‌قیر طی دو روز با همکاری میراث فرهنگی شهرستان چرداول بررسی شد. در طول این مدت، سه محوطه مطالعه شدند که شامل قبرستان، بقایای آثار دورۀ تاریخی و قلعه یا محوطه‌ای بود که در این مقاله به آن پرداخته خواهد شد. بدیهی است که بررسی سطحی و آثار باقی‌مانده نشان‌دهندۀ ارتباط و هم‌زمانی این محوطه‌ها با همدیگر است، زیرا بقایای دیوارها و برج‌های این قلعه که بر تیغۀ دیوارۀ دو طرف تنگ‌‌قیر ساخته شده‌اند، همۀ این آثار را در بر گرفته‌اند. به علت اهمیت این تنگه در ارتباطات جغرافیایی بین شهرستان شیروان چرداول با دشت‌های منصوری، حمیل، چیکان و اسلام‌آباد و از آنجا که این منطقه از حیث آثار و زمین‌ریخت‌شناسی وضعیتی مشابه با قلعۀ یزدگرد دارد، برای به دست آوردن اطلاعات از همۀ بخش‌های این محوطه عکس و کروکی تهیه شد و همچنین، سفال‌های سطحی جمع‌آوری شدند. علاوه بر این، هم ستون‌ها و پایه‌ستون‌هایی که در محوطه قرار داشتند و هم آنها که در سالیان اخیر به موزۀ مردم‌شناسی قلعۀ والی ایلام و پایگاه میراث فرهنگی سرابله منتقل شده بودند، مطالعه شدند.

در این نوشتار، پس از ذکر کلیات، تاریخچۀ مختصری از فعالیت‌های باستان‌شناسی در شیروان چرداول آمده است. سپس، محوطه توصیف شده و داده‌های جمع‌آوری‌شده توصیف، طبقه‌بندی و با داده‌های دیگر محوطه‌های شاخص غرب و مناطق دیگر ایران در دوران تاریخی مقایسه شده‌اند.

 

موقعیت جغرافیایی

استان مرزی ایلام با وسعت 20133 کیلومترمربع حدود 1.2 از مساحت غرب کشور را تشکیل داده است (تصویر 1). این استان در غرب رشته‌کوه‌های زاگرس بین 45 درجه و 40 دقیقه تا 48 درجه و 3 دقیقۀ طول شرقی و 32 درجه و 3 دقیقه تا 34 درجه و 3 دقیقۀ عرض شمالی قرار گرفته است.[2]

در نواحی کوهستانی شمال استان ایلام دشت‌های محدود و کم‌وسعتی به صورت میان‌کوهی واقع شده‌اند که یکی آنها دشت چرداول است. از لحاظ سیاسی، این بخش از شهرستان چرداول از چندین شهر و روستا تشکیل شده که مرکز آنها شهر سرابله است. رودخانۀ چرداول از میان دشت چرداول می‌گذرد و کوه‌های خرمه به صورت مرز طبیعی این دشت را از دشت منصوری، شیان و اسلام‌آباد جدا می‌سازند. یگانه معبر و راه طبیعی منطقه به این دشت‌ها راه‌هایی است که از تنگ‌‌قیر می‌گذرند که شکافی طبیعی است که کوه خرمه و کُلَه‌چمن را از کوه وَردِلان و بان‌هِزار جدا می‌کند. قبل از ایجاد راه آسفالته و تونل‌ها ارتباطات به سختی ممکن می‌شد، زیرا در بعضی از نقاط این تنگه عرض دیوارۀ صخره‌ای دو طرف تنگه به کمتر از صد متر می‌رسد. در میان این تنگه که در جهت شمالی-جنوبی کشیده شده، رودخانۀ چنارآب جریان دارد که بعد از طی طول این دره در نزدیکی روستای کله‌شاخ به رودخانۀ چرداول می‌ریزد. همین شرایط طبیعی سبب دور از دسترس بودن این منطقه است، چنان که علی‌رغم نزدیکی به شهر سرابله و شباب، اهالی روستاهای منطقه قبل از ایجاد راه‌های جدید به شیوه‌های کاملاً ابتدایی روزگار می‌گذراندند. این روستاها عبارت‌اند از روستای تنگ‌قیر که در نزدیکی آن چندین چشمۀ طبیعی قیر وجود دارد و جزو چرداول محسوب می‌شود و روستای چیکان (تنگه) که در تقسیمات جغرافیایی جزو بخش حمیل اسلام‌آّباد است. شغل اصلی این روستاییان کشاورزی آبی و دیم و دامداری است (تصویر 2).

 

قلعهها

در ایران، استفاده از مسکن‌های گروهی حصاردار از سه هزار پیش از میلاد با طرح‌ها و نقشه‌های متفاوت آغاز شده است.[3] قلعه‌ها را از نظر محل استقرار می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: الف. قلعه‌های کوهستانی و ب. قلعه‌های دشتی یا جلگه‌ای.[4] همچنین، هخامنشیان و بعداً سلوکی‌ها و اشکانیان تعداد زیادی قلعه در زمین‌های هموار ایران ساختند که نقشه و طرح قلعه‌های متأخر از این دست برگرفته و متأثر از فرهنگ هلنی است که برج‌های این‌گونه قلعه‌ها به شکل مستطیل یا نیم‌دایره بوده است.[5]

محققان دربارۀ زمان آغاز استفاده از برج‌های مدور و جایگزینی آنها به جای برج‌های مربع شکل در ایران نظریه‌های گوناگونی عرضه کرده‌اند. از جمله گیرشمن معتقد است که پیش از قرن سوم میلادی معماران ایرانی برج مدور یا نیم‌دایره را نپذیرفته بودند. بعد از این زمان، یعنی در دورۀ ساسانیان، برج مدور جایگزین برج‌های چهارگوش یا مستطیل‌شکل می‌شود.[6] دیاکونف این نظر را نپذیرفته و می‌گوید برج‌های مدور و بیضی‌شکل در اواخر دورۀ اشکانی رواج یافتند.[7] کاوش‌های قلعۀ یزدگرد، به‌ویژه در محلۀ جای‌در و گچ‌گنبد و بان‌قلعه (قلعۀ بالا)، که برج‌های مدور دارند و در اواخر دورۀ اشکانی تاریخ‌گذاری شده‌اند،[8] نظر دیاکونف را تأیید می‌کنند.

قلعه‌هایی که در زمان ساسانیان بنا شده‌اند دارای برج‌های نیمه‌گردی جلوتر از دیوار دفاعی‌اند که بسیار نزدیک به هم ساخته شده‌اند. نزدیک بودن برج‌ها به یکدیگر علاوه بر افزایش قدرت دفاعی دژنشینان بر استحکام و زیبایی بنا نیز می‌افزود. همچنین، در این دوره به گستردگی از عوارض طبیعی و شکل زمین بهره برده‌اند و ایجاد قلعه از ابتدا بر اساس نقشه‌ای دقیق طرح‌ریزی و اجرا می‌شد. محکم و مسلح کردن قلعه‌ها با برج‌های دفاعی مدور در زمان ساسانیان توسعه و تکامل یافت. نمونۀ شاخص آن قلعه‌دختر فیروزآباد است که در اواخر دورۀ اشکانی و اوایل دورۀ ساسانی بنا شد. این قلعه دارای یک دیوار دفاعی است که به شکل منظم در بعضی از قسمت‌ها جلوتر و در بعضی از قسمت‌ها عقب‌تر بنا شده است. فن قلعه‌سازی با برج‌های مدور در دوره‌های بعد تأثیرات فراوانی بر قلعه‌سازی در بخش‌های دیگر ایران بر جای گذاشت.[9]

​​

پیشینۀ پژوهشهای باستانشناسی در شیروان چرداول

باستان‌شناسان برخلاف سایر مناطق زاگرس مرکزی به منطقۀ شیروان چرداول کمتر توجه کرده‌اند. آنان بیشتر توجه خود را به دشت‌های بیستون و قلعه‌های دوران تاریخی معطوف کردند که در مسیر شاهراه خراسان بزرگ قرار گرفته بودند. از این دست می‌توان به کاوش‌ها و تحقیقات سال‌های 1963-1967 در بیستون به سرپرستی ولفرام کلایس اشاره کرد که طی آن دژ مادی، تراس واقع در زیر نقش‌برجستۀ داریوش، نقش‌برجستۀ داریوش، دامنۀ پارتی، نقش‌برجستۀ هرکول، کاخ ناتمام خسرو دوم، کارگاه سنگ‌تراشی و استخراج سنگ ساسانی، کاروانسرا، کاخ ایلخانی و پل بیستون بررسی شدند.[10]

همچنین، از قلعه‌ها و محوطه‌های مهم تاریخی که باستانشناسانی ایرانی و غیرایرانی در چندین فصل آنها را کاویده‌اند، قلعۀ یزدگرد در نزدیکی تنگۀ معروف پاتاق در نزدیکی سرپُل‌ذهاب است و کاوش‌ها نشان دادند که این قلعه متعلق به دورۀ اشکانی است و در دورۀ ساسانی بخش‌هایی از آن بازسازی شده است.[11] بعد از انقلاب، مسعود آذرنوش و بعدها ناصر نوروززاده چگینی چندین فصل این تنگه را کاوش کردند که گزارشی از کاوش آنها منتشر نشده است. همچنین، معبد آناهیتای کنگاور چندین فصل قبل و بعد از انقلاب به سرپرستی سیف‌الله کامبخش‌فرد کاوش شد که نتایج آن در مقالات و کتاب‌هایی منتشر شده است.[12]

برای اولین‌بار، اشمیت از این منطقه در 1931م عکس‌برداری هوایی کرد. اریک اشمیت در پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران نوشته است:

خط‌ سير خرم‌آباد به‌ هليلان‌ مرز جنوبي‌ منطقه‌اي‌ است‌ كه‌ نيازمند مجوز بود. شاه‌آباد، هارون‌‌آباد سابق‌، محدودۀ‌ غربي‌ ما بود. نمي‌خواستيم‌ گوشۀ‌ جنوب‌ غربي‌ قلمرو خود را از دست‌ بدهيم‌ و نقطه‌اي‌ را كه‌ مجبور شده‌ بوديم‌ پرواز روز قبل‌ خود را در آنجا قطع‌ كنيم‌، برای ازسرگیری و ادامۀ عکس‌برداری هوایی پیدا کردیم. در مدت‌ كمي‌ بيش‌ از نيم ساعت‌، با سرعت‌ اكتشافي‌ فزاينده‌اي، به‌ جاي‌ سفري‌ حدود چهار روز با ماشين‌ و اسب‌، باز هم‌ در محل‌ تلاقي‌ سيمره‌ و آب‌‌چناره‌ بوديم‌. آب‌‌چناره‌ را در جهت‌ غربي‌ تعقيب‌ كرديم‌. به‌طوري‌ كه‌ نقشه‌ با خط‌ شكسته‌ نشان‌ مي‌دهد، مسير آن‌ مستقيم‌ نيست‌. در نقشه‌، اين‌ مسير در درۀ‌ حاصلخيز آن‌ به‌ نوسان‌ درمي‌آيد و با تعداد زيادي‌ روستا كه‌ نقشه‌ نشان‌ نداده‌ است‌ خالدار مي‌شود. در اينجا متوجه‌ چند ويرانۀ‌ لاشه‌سنگي‌، مثل‌ درۀ‌ آسمان‌‌آباد كه‌ دو تپه‌ در آنجا نقشه‌‌برداري‌ شده‌ بود، شديم‌. در امتداد سلسله‌جبال‌ وردلان‌ به‌ گلوگاه‌ چيكان‌رود، در حالي‌ كه‌ مسيرمان‌ معكوس‌ مي‌شد، منحرف‌ شديم‌. اما در تيغۀ‌ جنوب‌ شرقي‌ كوهستان‌، نه‌ چندان‌ دور از روستاي‌ داربادام‌، دوباره‌ به‌ سوي‌ شمال ‌درون‌چم‌ راوند كه‌ از شاه‌آباد (هارون‌‌آباد) مي‌گذشت‌ برگشتيم.[13]

کلرگاف مید و پدر مورتنسن از 1963 تا 1974م بخش هلیلان را پیش‌تر از دیگر بخش‌های این شهرستان بررسی کردند که طی آن، محوطه‌هایی از دروان پالئولتیک تا دوران تاریخی کاوش شدند.

در سال1380ش، نریمان ملک‌احمدی، کارشناس ارشد مردم‌شناسی، بنای آتشکدۀ موشکان در شرق شهر سرابله را حفاری کرد.[14] در 1379 و 1380ش، هیئتی به سرپرستي‌ عباس‌ مترجم‌ شهرستان‌ شيروان‌ چرداول‌ را به منظور ‌شناسایي‌ و ثبت‌ محوطه‌ها بررسي‌ کردند.[15] من نیز در سال 1382ش بخش‌هایی از این شهرستان را بررسی کردم که طی آن، محوطه‌ها و سکونت‌گاه‌هایی از دورۀ پالئولتیک تا دوران اسلامی شناسایی شدند.[16] هرچند در سال‌های گذشته بارها ستون‌ها و سرستون‌هایی از تنگ‌قیر به ادارۀ میراث فرهنگی ایلام و سرابله منتقل شده بود، اما در سال 1391ش و با همکاری کارشناسان ادارۀ میراث فرهنگی شهرستان شیروان چرداول بود که برای نخستین‌بار به صورت اختصاصی آن را بررسی کردم.

قلعۀ تنگه

قلعۀ تنگه[17] در حاشیۀ جنوبی رودخانۀ چنارآب، از جایی که رودخانه با پشت سر گذاشتن یک پیچ به صورت مستقیم جریان می‌یابد تا پیچ بعدی رودخانه، با بیش از 40 هکتار وسعت و در 3 کیلومتری جنوب شرق روستای تنگه‌چکان و 2.9 کلیومتری شمال روستای تنگ‌قیر با مختصات جغرافیایی N”57.13 ’47 °33 و E” 37.03 ‘ 39 °46 قرار دارد. این قلعه در دامنۀ شمالی کوه خرمه واقع شده است که از روستای سنگ سفید شروع می‌شود و در منطقۀ پشته با جهت شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده است و پوشش جنگلی آن شامل درختان بلوط و دیگر درختان بومی زاگرس است. این منطقه جزو منطقۀ شکار ممنوع و حفاظت‌شدۀ استان ایلام و کرمانشاه است. این محوطه از چندین بخش دور از هم و در عین حال وابسته به هم تشکیل شده که شامل لوت‌قلا، برج‌ها و دیواره‌های دفاعی اطراف و لبۀ صخرهای تنگ‌قیر است که از کنارۀ شکاف طبیعی جنوبی محوطۀ اصلی شروع می‌شوند و تا ورودی تنگ‌قیر ادامه دارند. بقایای برج‌های ورودی تنگ‌قیر، محوطۀ قبرستان، بقایای معماری نزدیک مسافرخانۀ تنگ‌قیر و و محوطۀ اصلی قلعه به علت شکافی که در قسمت جنوبی آن واقع شده به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده‌اند ( تصویر 3).

دسترسی به این قلعه از دو مسیر امکان‌پذیر است: یکی از طریق جاده‌ای خاکی که از روستای تنگه‌چکان به سمت جنوب و موازی با رودخانۀ چنارآب کشیده شده است و از میان زمین‌های کشاورزی عبور می‌کند تا به سطح محوطه می‌رسد و راه دیگر جادۀ آسفالتۀ سرابله-کرمانشاه در فاصلۀ 11 کیلومتری شهر شباب است که در ضلع جنوبی آن قرار دارد.

امروزه سطح این محوطه، به‌خصوص شمال و میدان مرکزی قلعه، به سبب کار ماشین‌های خاک‌برداری به منظور کشت غلات تخریب و تسطیح شده است. علاوه بر این تخریب‌ها، قاچاقچیان در جای‌جای محوطه چاله‌هایی حفر کرده‌اند. همچنین، زیر بعضی از ستون‌ها را نیز حفر کرده و ستون‌ها را شکسته‌اند.

بنا به گفته اهالی محل، در سمت راست رودخانه نیز آثار قلعه و بقایای ستون، ته‌ستون و همچنین کتیبه‌ای[18] وجود داشته که طی عملیات راهسازی و تونل‌سازی که از 1375ش شروع شد، کاملاً از بین رفته است (تصویر 3).

 

قلعۀ تنگقیر

آثار و بقایای سنگ‌های درهم‌ریختۀ اتاق‌هایی با پلان مربع و تأسیسات داخلی این قلعه در دامنه‌های شمالی کوه خرمه واقع شده است که به صورت دیواری نفوذناپذیر جنوب و شرق آن را در بر گرفته است. برای ساخت تأسیسات داخلی از مصالح لاشه‌سنگ و آجر و گچ استفاده کرده‌اند. این قلعه به وسیلۀ شکافی که در ضلع جنوبی آن قرار گرفته و مسیل آب سیلابی است به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم می‌شود. در بخش جنوبی، امروزه بقایایی از دیوارهای لاشه‌سنگی با ملاط گچ باقی مانده است. در قسمتی از آن، بقایای دیواری عظیم با ضخامت 2 متر و ارتفاع 2.5 متر باقی مانده که در رج‌های پایین‌تر از سنگ‌های صخره‌ای و در رج‌های بالایی از سنگ‌های تراش‌خورده استفاده کرده‌اند (تصویر 4). همچنین، در این قسمت از قلعه بقایای اتاق‌هایی با اندود گچ به مساحت 2×1.5 متر دیده می‌شود که بر روی پرتگاهی بنا شده‌اند. همچنین، در این بخش آثار دیوارهایی با مصالح لاشه‌سنگ و گچ نیم‌کوب وجود دارد که عرض آنها از 1 تا 1.5 متر متغیر است. علاوه بر این، در پرتگاه صخره‌ای این قسمت آثار دیواری لاشه‌سنگی روی دیوارۀ صخره‌ای دیده می‌شود که احتمالاً برای ارتباط بین بخش‌های ساختمانی پایین صخرۀ پرتگاهی و تأسیسات فوقانی بوده است (تصویر 5). در میان سنگ‌های ریخته‌شده در پی اتاق‌ها نیز دو پاشنه در وجود دارد.

مسیل آب این قسمت را از بخش شمالی جدا می‌سازد و برای جلوگیری از تخریب سیلابی با دیواره‌ای از سنگ‌های بزرگ تقویت شده است. در این قسمت بقایای دروازه‌ای قرار داشته که احتمالاً با پل کوچکی این بخش را به بخش شمالی وصل می‌کرده است. احتمالاً در فصول بارندگی (زمستان و بهار) امکان تردد از این مسیل سخت بوده است. در عین حال، پاشنۀ در سنگی مکعب‌مستطیل‌شکلی با ابعاد بزرگ در این قسمت وجود دارد که نشان‌دهندۀ وجود دربی محکم و سنگین برای جلوگیری از نفوذ احتمالی دشمن از راه این مسیل است.

در قسمت شمالی، محوطۀ باز مستطیل‌شکلی در بین آثار اتاق‌ها دیده می‌شود که به نظر می‌رسد اتاق‌ها و راه‌های مجموعه به این قسمت منتهی می‌شده و از این قسمت نیز دسترسی به همۀ اتاق‌ها میسر بوده است. در بررسی سطحی، به علت در‌هم‌ریختگی آثار پی دیوار اتاق‌ها، ورودی آنها مشخص نبود، اما به نظر می‌رسد که اتاق‌ها از طریق ورودی یا دالانی به هم مرتبط بوده‌اند، زیرا اثری از کوچه یا معبری که اتاق‌ها را از هم جدا سازد مشاهده نشد.

بخش شمالی مسیل از شمال به رودخانۀ چنارآب و از جنوب به دیوارۀ صخره‌ای کوه خرمه منتهی می‌شود. در مرکز این قسمت، بقایای ستون‌ها و بدنۀ ستون‌های تراشیدۀ سنگ آهکی در کنار بقایای آثار معماری با مصالح آجر به ابعاد 5×22×22 یا 5×21.5×21.5 سانتی‌متر‌[19] و لاشه‌سنگ دیده می‌شود. در اطراف این قسمت، توده‌های به‌هم‌ریختۀ لاشه‌سنگ‌ها و بقایای اتاق‌هایی مربع‌شکل با دو ورودی به صورت قرینه در جنوب و شمال به ابعاد 380×380 سانتی‌متر وجود دارد که اندازۀ ورودی جنوبی آن 92 سانتی‌متر است که بعدها با دیواره‌ای کوچک (تیغه) به طول 24 سانتی‌متر و ضخامت 26 سانتی‌متر کوچک‌تر شده است. ورودی شمالی 95 سانتی‌متر عرض دارد. در ساخت دیوارهای این اتاق یا هشتی از لاشه‌سنگ با ملاط گچ نیم‌کوب‌[20] استفاده شده است. همچنین، دیواره‌های لاشه‌سنگی را با اندود گچی به ضخامت 3 تا 5 سانتی‌متر پوشانده‌اند. در شمالی این اتاق یا هشتی به محوطه‌ای منتهی می‌شود که دو پایه‌ستون دارد و یکی از آنها شکسته است. به احتمال فراوان، این هشتی راه دسترسی به مجموعۀ ستون‌دار و آتشدان بوده است. ضخامت دیوارهای هشتی بین 100 تا 110 سانتی‌متر است و در ساخت دیوار، نمای بیرونی را با لاشه‌سنگ‌های تراشیده ساخته و فضای بین آنها را با لاشه‌سنگ‌های کوچک‌تر و ملاط گچ نیم‌کوب پر کرده‌اند. بین رگۀ لاشه‌سنگ‌های نما با گچ نیم‌کوب بندکشی و پر شده است. در نهایت، نما را با لایه‌ای از ملاط گچ نیم‌کوب برای پوشاندن زمختی دیوار پوشانده‌اند (تصویر 5). این شیوۀ دیوارسازی در دورۀ اشکانی ابداع شد که در نما از سنگ‌های تراشیده استفاده و فضای بین دیوار را با لاشه‌سنگ پر می‌کردند. در جاهایی که دسترسی به سنگ وجود نداشت، در نما از آجر به جای پرکننده استفاده می‌شد.[21] این شیوه در کاخ‌ها و ساختمان‌های الحضر و کاخ آشور دیده می‌شود که نمای آنها یک‌درمیان سنگ‌‌های باریک و سنگ‌های است.[22] همچنین، در دیوار ساسانی کنار رودخانۀ بیستون، که کاخ مغولی روی آن ساخته شده، چنین شیوه‌ای گزارش شده است.[23] حصارهایی از جنس لاشه‌سنگ و ملاط گچ از ویژگی‌های سازه‌های معماری اشکانی و ساسانی است. در این سازه‌ها، سنگ‌ها بنا را نمی‌سازند، بلکه عامل چسباننده‌ (گچ) است که به سرعت می‌بندد و سنگ‌ها را در جای خود نگه داشته، بنا را شکل می‌دهد.[24] همچنین، سبک و شیوۀ ساخت تأسیسات و برج‌ها و مصالح به‌کار‌رفته در آنها که بومی (بوم‌آورد) منطقه است و تنوع استفاده از مواد و مصالح بومی و بهره بردن از شکل زمین (توپوگرافی) در ساخت قلعه نیز از ویژگی‌های معماری اواخر دورۀ اشکانی است. ادوارد کیل نیز چنین سازه‌هایی را به این دوره نسبت می‌دهد.[25] با این همه، با نگاهی به برج‌های چهارگوش در این مجموعه می‌توان گفت که این قلعه در دورۀ اشکانی و قبل از قلعۀ یزدگرد ساخته شده و احتمالاً در دورۀ ساسانی و اسلامی نیز از آن استفاده می‌شده است.

ستون‌های ریخته‌شده، شامل چندین بدنه‌ستون، در اضلاع شمالی و غربی اتاق یا هشتی قرار دارند که به محوطه‌ای باز منتهی می‌شود و هیچ رد دیوار یا بقایای از آن وجود ندارد. به نظر می‌رسد این محوطه میدان اصلی بوده و اتاق‌ها و سازه‌ای با بنای ستون‌دار در اطراف آن ساخته شده بود. این حیاط یا صحن تا کنارۀ تراس رودخانه ادامه داشت. اتاق‌هایی با ابعاد گوناگون در اطراف این صحن یا فضای خالی ساخته شده بود که بزرگ‌ترین آنها ابعادی به اندازۀ 16.3×22.1 متر دارد که ضخامت دیوارهای لاشه‌سنگی آن از یک تا دو متر متغیر است.

سازندگان قلعه یا مجموعه برای جلوگیری از تخریب ناشی از سیل در زمان طغیان رودخانه تراسی پله‌پله در کنارۀ رودخانه با سنگ‌های بزرگ ایجاد کرده بودند که بخش‌هایی از این تراس باقی مانده است. این تراس هم سیل‌شکن بود و هم برداشت آب از رودخانه را تسهیل می‌کرد. در کنارۀ این دیوار بقایای خمره‌ای دیده می‌شود که در خاک به صورت ایستاده کار گذاشته‌اند و حفاران غیرمجاز آن را بیرون آورده‌اند و احتمالاً بخشی از وسایل تدفین خمره‌ای بوده، زیرا در کنار و داخل خمره بقایای استخوانی به همراه چند تکه شیشۀ شکستۀ ریز به صورت پراکنده دیده می‌شود (تصویر 6).

 

کارگاه سنگتراشی: با بررسی بیشتر محوطه مشخص شد که معدن و محل ساخت ستون‌ها، ته‌ستون‌ها و پاشنه‌های سنگی دروازۀ جنوبی، که جنوب و شمال قلعه را به هم مرتبط می‌کند، در ابتدای شکاف شرقی محوطه و در حدود 150 متری محل قرارگیری ستون‌ها قرار دارد. این موضوع از بقایای ستون‌های نیمه‌کاره و رهاشده در محل جداسازی سنگ خام برای ساخت ستون‌ها و شیوه، جای و اثر قلم‌های سنگ‌بُری استفاده‌شده روی صخره کاملاً مشخص است.

روی تخته‌سنگی بزرگ به طول 260 و عرض 180 سانتی‌متر، که از دیوارۀ صخره‌ای این قسمت جدا شده است، آثار جای قلم و پتک‌های به کار رفته برای بریدن سنگ به صورت گودی‌هایی به طول 23 تا 25 و عمق 18 سانتی‌متر در خط مستقیم دیده می‌شود که سنگ‌بُرها به صورت منظم با زدن ضربه بر اسکنه‌های قرار گرفته در این گودی‌های مستطیل‌شکل، سنگ را مستقیماً از تخته‌سنگ مادر جدا کرده و برای مراحل بعدی در اختیار حجاران و سنگ‌تراشان قرار می‌دادند. چنان که گفته شد، در کنار این تخته‌سنگ تعدادی بدنه‌ستون به صورت نیمه‌کاره وجود دارد (تصویر 7).

 

ستونها و بدنۀستونها: بقایای دو پایه‌ستون در بخش شمالی وجود دارد که تقریباً سالم مانده‌اند. پایه‌ستون‌ها به شکل مربع به ابعاد 115×115 و بلندی 60 سانتی‌متر از سنگ آهکی سفیدی به صورت مطبق تراشیده شده‌اند و آثار تیشۀ حجاری بر روی آنها دیده می‌شود و قلم‌گیری نشده‌اند. در بالای ستون‌ها گودی‌ای به عمق 16 و قطر 19 سانتی‌متر به شکل کاسه ایجاد شده است (تصویر 8). ابتدا بر این عقیده بودم که این گودی روی دو تخته‌سنگ، که پله‌پله و راست‌گوشه حجاری شده‌اند، برای نگهداری بدنۀ ستون‌ها با میله‌ای احتمالاً چوبی یا با ایجاد زائده‌ای در انتهای بدنه‌ستون بوده است. اما با بررسی بدنۀ ستون‌ها متوجه شدم که هیچ‌کدام از بدنۀ ‌ستون‌ها حفره یا زائده‌ای به این اندازه ندارند، بلکه حفرۀ آنها چهارگوش بوده و با حفرۀ روی پایه‌ستون‌هایی مطابقت دارند که اکنون در موزۀ مردم‌شناسی قلعۀ والی ایلام نگهداری می‌شوند. بنابراین، این دو تخته‌سنگ حجاری‌شده در این قسمت کارکردی دیگر داشته و احتمالاً به منزلۀ آتشدان یا محلی برای پیشکش قربانی بوده‌اند. وجود بدنه‌ستونی در میان این دو تخته‌سنگ مطبق نشان می‌دهد که آتشدان بوده‌اند. این سنگ از طول شکسته و چندتکه شده است. از نظر شکل کلی، این آتشدان مشابه تصویر آتشدانی در نقش‌برجستۀ بیستون است که در آن، شاهزادۀ پارتی در برابر آتشدانی مشغول اجرای مراسم مذهبی است.[26] آتشدان بیستون مشابه با تصویر آتشدان پشت سکۀ اوخاسرس و پشت سکۀ اردشیر دوم (ح 179-224م)، از شاهان محلی پارس، است.[27] این آتشدان‌ها دارای یک پایه با بدنه و سرستون بوده‌اند. اما در پشت سکۀ اردشیر نقش آتشدانی دیده می‌شود که دارای سه پایه است، ولی از زمان شاپور اول شکل آتشدان تغیر یافت و به صورت ستونی با سرستون و پایه‌ستونی به شکل چند قطعۀ راست‌گوشه درآمد که در طرفین آن شاهنشاه و ایزدان گوناگون (اهورامزدا، میترا و آناهیتا) نقش می‌شدند. این نقش سکه‌های ساسانی کم‌و‌بیش تا زمان بلاش ادامه پیدا کرد.[28] همچنین، نمونه‌ای از این نوع آتشدان روی مهری سنگی حکاکی شده و در کتابخانۀ پاریس نگهداری می‌شود. در این مهر سنگی، ایزد آتش در بالای آتشدان نمایان است.[29] این ترکیب از دورۀ هرمز دوم بر روی سکه‌ها ظاهر شد.[30] در کنار آتشدان یا آتشگاه نام آتشکده نیز می‌آمد.[31] آتشدان این محوطه مشابه تصویر آتشدان‌هایی است که از اواخر دوران پارتی (شاهان پارس) بر پشت سکه‌ها ظاهر شدند و نمونه‌ای از آنها، که قدمت آن به دورۀ اشکانی برمی‌گردد، در حفاریه‌های کوه خواجه سیستان یافت شد.[32] این آتشدان از سنگ یکپارچه ساخته شده، در حالی که در دورۀ ساسانی آتشدان‌ها از چندین قطعۀ مجزا ساخته می‌شدند و آتشدان چندقطعه،[33] به‌خصوص بر پشت سکه‌های شاپور اول، با جزییات کامل‌تری نقش شد.[34] در بیشاپور، آتشدانی سنگی قرار داشت که پایه و ستون و پهنۀ آن در بنایی از دوران اسلامی در نزدیکی پرستشگاه پیدا شده است و گویا متعلق به پرستشگاه (آتشکده ) بوده است. بازسازی این آتشدان تصویری مشابه آتشدان‌هایی به دست داده است که بر پشت سکه‌های ساسانی دیده می‌شود. می‌بایست یادآور شد که علاوه بر آتشی که داخل پرستشگاه افروخته بود، آتش دیگری نیز روشن می‌کردند که بادی در بیرون و در معرض دید قرار می‌گرفت.[35]

در شرق آتشدان‌ها بخشی از بدنۀ ‌ستون‌ها دیده می‌شود. با توجه به بقایای ستون‌های ریخته‌شده و افتاده می‌توان گفت که این ستون‌ها را از چند بخش می‌ساختند و بعد آنها را روی هم سوار می‌کردند. طول این بخش‌ها 102 و قطر آنها از 59 تا61 سانتی‌متر متغیر است. متأسفانه فقط یکی از این بدنۀ ستون‌ها سالم مانده و 4 بدنۀ دیگر شکسته شده‌اند.[36] همچنین، حجار برای سوار کردن و استحکام بخشیدن این بخش‌ها روی همدیگر حفره‌ای مربع‌شکل به ابعاد 7×10 و عمق 7 سانتی‌متر در انتهای این بخش‌ها ایجاد می‌کرد تا بخش‌های بدنۀ ستون با هم چفت شوند ( شکل 9). نکته‌ای که لازم است بدان اشاره شود اینکه آثار تیشۀ حجاری بر روی این بدنۀ ستون‌ها دیده می‌شود و به نظر می‌رسد که قلم‌گیری نشده‌اند. این امر شاید دلیل آن باشند که این ستون‌ها نیمه‌کاره رها شده‌اند که نشانۀ توقف ساخت‌و‌ساز یا بازسازی این مجموعه است.

 

پایهستون با نقش گل پنجپر: پایه‌ستونی با نقش‌برجستۀ گل پنج‌پر از سنگ آهکی سفید در بخش شمالی محوطۀ اصلی و در کنار رودخانه یافت شده و مسئولان ادارۀ میراث فرهنگی شهرستان آن را به پایگاه میراث فرهنگی سرابله منتقل کرده‌اند که شامل گوشه‌ای از یک پایه‌ستون است که در کادرهای حجاری‌شدۀ روی آن نقش دو گل پنج پر سالم و یک گل دیگر، که نصف آن تقریباً سالم است، دیده می‌شود. گلبرگ گل‌ها با دقت حجاری شده و سعی کرده‌اند حاشیۀ گلبرگ‌ها برجسته‌تر از بقیۀ قسمت‌های آن باشد. این قطعه‌سنگ دارای 41 سانتی‌متر طول و33 سانتی‌متر عرض و 47 سانتی‌متر ارتفاع است. قطر گلها 15.5 سانتی‌متر است که در کادر مستطیلی به عرض 17 سانتی‌متر قرار دارند و طول کادر به علت شکستگی پایه‌ستون مشخص نیست (تصویر 10).

همچنین، در سال 1375 یا 1376ش، هم‌زمان با آغاز عملیات راهسازی در این تنگه، دو عدد پایه‌ستون و یک سرستون در سمت دامنۀ شرقی تنگ‌قیر و سمت راست رودخانه سالم یافت و به ادارۀ میراث فرهنگی ایلام منتقل شدند و اکنون در قلعۀ والی قرار دارند.

پایهستون شمارۀ 1: از سنگ آهک کِرِم‌رنگ با طول و عرض 60 و ارتفاع 40 سانتی‌متر که برای قرارگیری بدنۀ ستون بر روی آن حفره‌ای مربع‌شکل به ابعاد 7.5×6 سانتی‌متر ایجاد کرده‌اند.

پایهستون شمارۀ 2: از سنگ آهک کِرِم‌رنگ با طول و عرض و ارتفاع 50 سانتی‌متر که قسمت پایین آن را مانند پایه‌ستون شمارۀ 1 مربع‌شکل و بخش‌های بالایی را به صورت دایره تراشیده‌اند. روی این پایه‌ستون هیچ حفره‌ای برای قرارگیری بدنۀ ستون تعبیه نشده است. این دو پایه‌ستون مشابه با پایه‌ستون D بیستون‌اند که لوشای آن را متعلق به دورۀ سلوکی-‌اشکانی دانسته، ولی به نظر کلایس ممکن است از دورۀ ساسانی بیستون باشد.[37] به نظر می‌رسد با توجه به حفاری‌های معبد لائودیسۀ نهاوند، که پایه‌ستونی مشابه بیستون در آن به دست آمد، نظر لوشای به واقعیت نزدیک‌تر باشد.[38]

سرستون شمارۀ 3: از سنگ آهک کِرِم‌رنگ به ابعاد تقریبی 60×60 و ارتفاع 44 سانتیمتر که روی آن حفره‌ای مستطیلی شکل به ابعاد 5×8 سانتی‌متر برای قرارگیری ستون ایجاد شده است. به نظر می‌رسد این سرستون نیمه‌کاره رها شده و کامل نشده است، زیرا روی آن آثار لوزی کنده‌کاری‌شدۀ ساده‌ای دیده می‌شود که تکمیل نشده‌اند و بر خلاف دو پایه‌ستون قبلی، آثار تیشۀ حجاری بر روی آن وجو دارد و قلم‌گیری نشده است. این سرستون مشابه سرستون بی‌تزیین محوطۀ بیستون (سرستون باغ قاضی‌زاده) است که در دورۀ ساسانی تاریخ‌گذاری شده است (تصویر 11).[39]

پاشنۀ در سنگی شمارۀ 1: به شکل مکعب‌مستطیل و راست‌گوشه با عرض74 و طول حدود 120سانتی‌متر که 85 سانتی‌متر آن بیرون از خاک است. جای قرارگیری محور درب دارای قطر 25 و عمق 26 سانتی‌متر است.

 

پاشنۀ در سنگی شمارۀ 2: یک پاشنۀ در سنگی تراشیده‌شدۀ دیگر مکعب‌شکل در بخش جنوبی به صورت افتاده وجود دارد که ابعاد آن 60 ×60 و ضخامت آن 30 سانتی‌متر است. جای قرارگیری محور درب در این پاشنۀ سنگی کاملاً سواخ شده است. این پاشنۀ در شکسته شده و امروزه فقط یک‌چهارم آن باقی مانده است.

پاشنۀ در سنگی شمارۀ 3: در بخش جنوبی بخشی از تخته‌سنگی بیرون است که دارای 135سانتی‌متر طول و 50 سانتی‌متر عرض است و سوراخی به قطر 25 و عمق20 سانتی‌متر دارد و شکل خاصی ندارد.

 

تختهسنگ مکعبمستطیلشکل: تخته‌سنگی به ابعاد 123×74 ×35 سانتی‌متر تراشیده شده که برای کفپوش دروازه از آن استفاده می‌شده است. جای تیشه‌های حجاری روی آن دیده می‌شود (تصویر 12).[40]

 

سیلشکن: معماران و سازندگان این مجموعه برای جلوگیری از خسارات ناشی از طغیان رودخانه دیواری پله‌پله از تخته‌سنگ‌های بزرگ نتراشیده در ضلع شرقی مجموعه در حاشیۀ رودخانه به ارتفاع حدود3 متر ساخته‌اند که این قسمت را مستحکم کرده است. اکنون فقط بخش‌هایی از آن باقی مانده است (تصویر 4). همچنین، در دو طرف مسیل آبی که عرض آن از 3.5 تا 5 متر متغیر است و از میان بخش جنوبی و شمالی می‌گذرد، دیواری به ارتفاع حدود 1.5 تا 2 متر از تخته سنگ‌های نتراشیدۀ بزرگ ساخته‌اند که بدون ملاط و خشکه‌چین است.

 

دیوار دفاعی و برجها: قلعه‌نشینان و سازندگان قلعه روی دیواره‌های صخره‌ای دو طرف تنگ‌قیر را، هر جا که امکان نفوذ وجود داشت، با ایجاد برج و بارو نفوذناپذیر کرده‌اند که بقایای بخش‌هایی از این دیوار عظیم که در فواصل منظم با برج‌های مربع‌شکل تقویت شده هنوز باقی مانده است. این دیوار از شکاف غربی محوطۀ اصلی تا ابتدای ورودی تنگ‌قیر در جنوب شرق قلعه، حدود 8.5 کیلومتر، کشیده شده است. در این قسمت که عرض دو طرف تنگه به کمتر 100 متر می‌رسد دو برج مراقبت ساخته‌اند.

در اطراف محوطۀ اصلی هیچ‌گونه برج و بارویی نیست. مکان‌یابی این محوطه بیشتر بر این اساس صورت گرفته که به شکل طبیعی دسترس‌ناپذیر باشد. بنابراین، چنان که گفته شد، دیوارهای دفاعی و برج دیده‌بانی در ارتفاعات ایجاد شده‌اند.

در کنارۀ دره و شکاف واقع‌شده در غرب محوطه آثار دیواری با بقایای 7 برج چهارگوش و مربع به ابعاد 5.3×5.2 متر وجود دارد که ضخامت دیوارهای آن به دو متر می‌رسد. این برج‌ها با فواصل منظم حدوداً 30متر در این دامنه ایجاد شده‌اند، زیرا از این قسمت کوه امکان نفوذ وجود داشته و معمار با ایجاد این برج و باروها سعی در دفاع مؤثر از این بخش داشته است (تصویر 13).

علاوه بر برج‌ها و دیوار مذکور، در ابتدای ورودی تنگ‌قیر، جایی که عرض تنگه به کمتر از 100 متر می‌رسد، بقایای دو برج—احتمالاً ایست و بازرسی— در دو طرف رودخانه مشاهده می‌شود که فقط بخش‌های کمی از آنها باقی است. این برج‌ها از لاشه‌سنگ با ملاط گچ ساخته شده‌اند. همچنین، روی تیغۀ غربی بقایای برج‌هایی وجود دارد که احتمالاً برای دیده‌بانی به کار می‌رفتند، زیرا از آنها بر دشت چرداول و دشت شیروان و دیگر راه‌های منطقه اشراف کاملی وجود دارد. در همین قسمت نیز چند آب‌انبار در صخره تراشیده‌اند (تصویر 13).[41] برج‌های شهرهای پارت‌ها، هترا، تیسفون و دورا اروپوس همه مثل شهر مرگیان تا قرن دوم میلای به شکل چهارگوشه‌اند. شهرهای ساخته‌شده در زمان پارت‌ها که مجهز به برج‌های چهارگوشه بودند، به هنگام آماده‌سازی دفاعی در زمان ساسانیان دارای برج‌هایی مدور شدند. این امر در خصوص دیوارهای دفاعی تیسفون و هترا نیز صادق است.[42] پرسش این است که چرا در اینجا از برج‌های چهارگوش استفاده شده است؟

 

لوتقلا: روی ارتفاعات کوه خرمه و بالای روستای زنجیره سفلی واقع شده است و شامل دیوار و برج‌هایی است که برای جلوگیری از نفوذ دشمن به این قسمت کوه، که به شکاف و درۀ غربی محوطۀ اصلی منتهی می‌شود، با لاشه‌سنگ و ملاط گچ ساخته شده است.

 

محوطۀ A: این محوطه در کنارۀ شرقی رودخانۀ چنارآب و نزدیک مسافرخانۀ تنگ‌قیر با مختصات جغرافیایی 33 درجه و 45 دقیقه و 14.75 ثانیۀ شمالی و 46 درجه و 41 دقیقه و 7.16 ثانیۀ شرقی هقرار دارد که بر اثر فعالیت‌های کشاورزی بخش‌های زیادی از آن تخریب شده است. امروزه بقایا و پلان اتاق‌های مربع‌شکل آن دیده می‌شود که با لاشه‌سنگ و گچ ساخت شده‌اند.

محوطۀ قبرستان: بعد از پشت سر گذاشتن ورودی تنگ‌قیر، در دست راست جادۀ آسفالته و حاشیۀ شرقی رودخانۀ چنارآب، بقایای در‌هم‌ریخته‌ای با مختصات جغرافیایی N”37.77 ’44 °33 و E” 2.91 ‘ 41 °46 دیده می‌شود که حفاران غیرمجاز کاملاً آن را تخریب کرده‌اند. این محوطه دارای قبرهایی با دیوارۀ لاشه‌سنگی است که در پای دیواره صخره‌ای تنگ‌قیر و موازی رودخانه ایجاد شده‌اند.

 

سفالها

در دورۀ اشکانی ساخت سفال در محل صورت می‌گرفت و بیشتر پیرو سنت‌های محلی و بومی بود.[43] بنابراین، سفال‌های قلعه نیز بازنمای شرایط حوزۀ غرب و جنوب غرب ایران‌اند (تصاویر 14 و 15).

هجده قطعه سفال از بخش‌های مختلف این محوطه جمع‌آوری شد و مطالعۀ مقدماتی سفال‌ها نشان داد که متعلق به دوران سلوکی، اشکانی و ساسانی‌اند. سفال‌های سطحی به دو گروه کلی تقسیم می‌شوند: 1. سفال‌های نخودی (12قطعه)؛ 2. سفال‌های لعاب‌دار (6 قطعه). سفال‌های نخودی هم به دو گروه تقسیم می‌شوند: سفال‌های نخودی ساده (5 قطعه) و سفال‌های نخودی منقوش (7 قطعه).

سفالهای نخودی ساده: این گروه شامل ظرف لوله‌دار (تصویر 16)، دیس و کاسه‌ با لبۀ تخت برگشته به داخل‌اند که همگی چرخ‌سازند و از کاه‌ریز و ماسه به جای مادۀ چسباننده استفاده کرده‌اند. روی سفال لوله‌دار آثار حرارت دیده می‌شود، به‌طوری که رنگ این ظرف سیاه شده است. خمیرۀ این سفال‌ها خوب ورز داده نشده و حرارت برای پخت آنها ناکافی بوده و به همین علت مغز سفال‌ها به رنگ سیاه درآمده است. اغلب این نوع سفال‌ها کاربرد آشپزخانه‌ای داشتند.

سفالهای نخودی منقوش: این گروه شامل بدنۀ ظروفی با تزیینات طنابی، نقوش کندۀ شانه‌ای و شانه‌ای فشرده و مواج، کفۀ ظروف بزرگ (ظروف ذخیره) با نوار کنده و تزیینات نواری کنده به صورت جدا و در ترکیب با همدیگرند. همه چرخ‌سازند و از شن در ظروف با بدنۀ خشن و از ماسه در سفال‌های ظریف به جای مادۀ چسباننده استفاده کرده‌اند. در بعضی از این سفال‌ها، به علت حرارت کم، مغز سفال سیاه شده است.

 

سفالهای لعابدار: سابقۀ لعاب دادن ظروف سفالی به هزارۀ اول پیش از میلاد (قرون 7 و 8پ‌م) بر‌می‌گردد و در دورۀ هخامنشی اهمیت بسیار داشت. لعاب دادن سفال‌ها در دوران اولیۀ اشکانی متداول شد و لعاب سفال‌ها به رنگ‌های سفید، خاکستری، نقره‌ای، سبز و لجنی‌رنگ بودند. رنگ لعاب‌ها در دورۀ میانی اشکانی متنوع‌تر شد.[44] رنگ لعاب این سفال‌ها آبی فیروزه‌ای، آبی کم‌رنگ (رنگ‌پریده)، سبز لجنی یا سیاه و سفید است که لعاب آنها تا حدی ریخته و صدف‌گرفتگی و ترک‌خوردگی نیز در آنها مشاهده می‌شود.

فرم سفال‌های لعاب‌دار به دست آمده از بررسی سطحی بیشتر شامل کاسه با لبۀ تخت که هنگام شکل دادن با انگشت به صورت مواج درآورده شده، لبۀ برگشته به خارج و ظروف پایه‌دار است که داخل و بیرون آنها لعاب‌کاری شده است. در برخی نمونه‌ها، طرف بیرونی ظرف ساده رها شده است و فقط داخل آن لعاب داده شده است (تصویر 17 و جدول 1).

 

دیگر یافتهها: چند تکه‌شیشۀ ریز به ضخامت1 میلی‌متر در کنار خمره‌ای تدفینی یافت شد که به صورت ایستاده در نزدیک تراس رودخانه کار گذاشته شده بود. پوستۀ شیشه‌ها بر اثر مرور زمان به شکل پودر سفیدی در آمده است (تصویر 14).

 

جمعبندی

تنگ‌قیر بریدگی‌ای طبیعی است که دشت‌های شیروان و چرداول را به دشت‌های شمالی‌تر زاگرس مرکزی (منصوری، حمیل، شیان و اسلام‌آباد) مرتبط می‌سازد. این تنگه یگانه معبر طبیعی است که دسترسی دشت‌های جنوبی‌تر را به دشت‌های حاشیۀ شاهراه خراسان بزرگ امکان‌پذیر می‌ساخته است. همین عامل، در کنار عوامل طبیعی از جمله معدن قیر، منابع فراوان آب، دیواره صخره‌ای و توپوگرافی منطقه که به صورت دژی طبیعی است، سبب اهمیت این منطقه و انتخاب آن برای ساخت‌و‌ساز در دورۀ تاریخی شده است.

از طرف دیگر، این منطقه جزو مناطق صعب‌العبور محسوب می‌شود و امکان دستیابی به آن سخت بوده است. در ضمن، هر جا از دیوارۀ اطراف قلعه که امکان نفوذ دشمن وجود داشته، با ایجاد دیوار لاشه‌سنگی و برج‌های چهارگوش مسلح و نفوذناپذیر شده است. با توجه به تمهیدات اندیشیده‌شده در این منطقه، احتمالاً این بناها از نظر مذهبی یا سیاسی در دورۀ سلوکی و اشکانی اهمیت فراوانی داشته‌اند.

این مجموعه شامل قبرستان و محوطۀ مسکونی (A) است که با دیواری دارای برج‌های چهار‌گوش احاطه شده‌اند. همچنین، در روی کوه خرمه، جایی که کوه به کف درۀ پشته متصل می‌شود، معماران با ایجاد دیوار و برج‌هایی این قسمت را پوشش داده‌اند. اگر نظر دیاکونوف را دربارۀ تاریخ برج‌های چهارگوش بپذیریم،[45] با نگاهی به برج‌های دایره‌ای شکل قلعۀ یزدگرد که مرحلۀ اولیه این تغیر را نشان می‌دهند،[46] می‌توانیم ساخت این مجموعه را به اواخر دورۀ سلوکی و اوایل دورۀ اشکانی نسبت دهیم. پایه‌ستون‌های شمارۀ 1 و 2 و پایه‌ستونی با نقش‌برجستۀ گل پنج‌پر نیز یادآور پایه‌ستون‌های دورۀ سلوکی است.

همچنین، در میان این محوطه بقایای آتشدانی یافت شد که شبیه آتشدان‌های تصویرشده بر پشت سکه‌های شاهان پارس، اردشیر اول و شاپور اول و آتشدان بیشاپور،[47] است که از اهمیت این مجموعه در اوایل دورۀ ساسانی حکایت دارد.

محل جداسازی سنگ خام برای ساخت ستون، بدنۀ ستون، سرستون و پاشنۀ دروازه‌ها، سنگ‌های مکعب‌مستطیل، تخته‌سنگ‌های جداشده و بدنۀ ستون‌های نیمه‌کاره نشان‌دهندۀ این است که همۀ مراحل ساخت‌و‌ساز در محل صورت می‌گرفته است.

در دوران ساسانی، احتمالاً هم‌زمان با پروژه‌های ساختمانی دورۀ خسرو دوم در بیستون، ساخت‌و –سازهای این مجموعه نیز شروع، اما بعد از مدتی ناگهان نیمه‌کاره رها شد. آیا می‌توان گفت رها شدن ساختمان‌سازی در این مجموعه همچون پروژه‌‌های خسرو دوم در بیستون، از جمله فرهاد‌تراش، پل خسرو، پل بيستون، ديوار ساساني كنار گاماسياب و بناي كاخ خسرو، يك‌باره متوقف شده و قطعه‌سنگ‌هاي فراواني در كارگاه‌هاي سنگ‌تراشي و قطعات لازم در بناها چون بدنۀ ستون‌ها، شال‌ستون‌ها و سرستون‌ها نيمه‌كاره رها شده‌اند؟ نگاهي به صحنة شكار گوزن در ايوان بزرگ طاق بستان نيز به‌خوبي نشان از توقف هم‌زمان و ناگهاني[48] ساخت ‌و‌سازهاي خسرو دوم در كرمانشاه[49] و این منطقه دارد. به هر روي، به سبب نا‌آرامي‌ها و اغتشاشات اواخر سلطنت خسرو و كشته شدنش به دست شيرويه، اهداف بزرگ ساختماني او براي هميشه در دورة ساساني ناتمام ماندند.

سفال‌های سطحی به دست آمده از این محوطه و مطالعۀ ابزار تدفین خمره‌ای تخریب‌شده نشان‌دهندۀ تداوم سکونت‌گزینی در این محوطه از اواخر دورۀ سلوکی تا دورۀ ساسانی و احتمالاً اوایل دورۀ اسلامی است. بیشتر سفال‌ها متعلق به دورۀ اشکانی‌اند. این موضوع در کنار سایر مدارک نشان می‌دهد که از این مجموعه در دورۀ ساسانی فقط برای مدت زمان اندکی بهره‌برداری شده است.

 

 

 

 

تصویر 1. نقشۀ هوایی زاگرس مرکزی و وضعیت قرارگیری قلعۀ شازه، برگرفته از Google earth.

تصویر 2. موقعیت تنگ‌قیر و محوطه‌ها و آثار، برگرفته از Google earth.

تصویر 3. عکس هوایی از محوطۀ قلعۀ شازه و عکس هوایی قبل از ایجاد راه آسفالته. محل دیوار و برج‌ها در غرب محوطه با خط زرد نشان داده شده‌اند. برگرفته از Google earth.

تصویر 4. بقایا و آثار دیوارهای داخلی قلعه، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 5. نمای بخش جنوبی همراه با دیوارها و پرتگاه و بقایای معماری شمال مسیل، عکس از علی نوراللهی.

تصویر6. نمای بخش شمالی: پی دیوارها، ستون‌ها و کارگاه سنگ‌تراشی، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 7. کارگاه سنگ‌تراشی به همراه جزییات چگونگی جداسازی سنگ، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 8. آتشدان سنگی و طرح آن همراه با طرح بدنۀ ستون‌ها، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 9. بدنۀ ستون‌ها با حفرۀ انتهایی در بخش شمالی قلعه، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 10. عکس و طرح پایه‌ستون شکسته با گل پنج‌پر، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 11. عکس و طرح پایه‌ستون‌ها و سرستون موجود در موزۀ مردم‌شناسی ایلام، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 12. پاشنه‌های در و سنگ مکعب‌مستطیل، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 13. نمایی از برج چهارگوش و دیوارۀ دفاعی کنار درۀ غربی محوطه و محل قرارگیری برج‌های بازرسی و برج‌های بخش جنوبی، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 14. سفال‌های سطحی محوطۀ قلعه، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 15. سفال‌های لعاب‌دار و شیشۀ شکسته، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 16. سفال لوله‌دار، عکس از علی نوراللهی.

تصویر 17. طرح سفال‌های سطحی محوطۀ قلعه، عکس از علی نوراللهی.

[1] لازم می دانم از آقای یارمحمدی، مسئول پایگاه میراث فرهنگی سرابله، و اعضای هیئت آقایان امین‌پرست، کارشناس باستان‌شناسی، و فریادیان، کارشناس ارشد گردشگری پایگاه میراث فرهنگی سرابله، که در طی این دو روز نگارنده را همراهی کردند تشکر و سپاس‌گزاری کنم.

[2] مدیریت اطلاعات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، فرهنگ آبادیهای استان ایلام: شهرستانهای دهلران و مهران (تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1386)، 3.

[3] ولفرام کلایس، ”قلاع،“ ترجمۀ علیرضا میهنی، در معماری اسلامی ایران، ویراستۀ محمد یوسف کیانی (تهران: سمت، 1387)، 169.

[4] برای مطالعۀ بیشتر بنگرید به ناصر پازوکی، استحکامات دفاعی ایران در دورۀ اسلامی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376)، 161 و بعد.

[5] کلایس، قلاع، 173.

[6] رومان گیرشمن، بیشاپور، ترجمۀ اصغر کریمی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1379)، جلد 1، 64.

[7] م. دیاکونف، اشکانیان، ترجمۀ کریم کشاورز (تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1381)، 131.

[8] Edward J. Kaell, “A Sasanian palace Stronghold in Persian Kurdistan,” Iran, 5 (1967), 99-123.

[9] کلایس، قلاع، 173-175.

[10] ولفرام کلایس، ”یادداشت‌های مربوط به گزارش‌ها و یافته‌های دهکده،“ در بیستون: کاوشها و تحقیقات سالهای 1963-1967، به کوشش ولفرام کلایس و پیتر کالمایر، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1385)، 379-295.

[11] Keall, “A Sasanian Palace,” 99-123; Edward J. Keall, “Qaleh-i Yazdigird: The Question of its Date,” Iran, 15 (1977), 1-9; Edward J. Keall and Marguerite J. Keall, “The Qaleh-i Yazdigird Pottery: A Statistical Approach,” Iran, 19 (1981), 33-81; Edward J. Keall, “Qaleh-i Yazdigird on Overview of the Monumental Architecture,” Iran, 20 (1982), 51-72.

[12] سیف‌الله کامبخش‌فرد، کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و احیای معماری معبد آناهیتای کنگاور و تاق گرا (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376).

[13] اریک ف. اشميت‌، پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران، ترجمۀ آرمان شیشه‌گر (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376)، 229-300.

[14] نریمان ملک‌احمدی، ”پاکسازی بنای تاریخی موشکان“ (آرشیو میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان ایلام، 1380).

[15] عباس مترجم، ”فصل اول بررسی و شناسایی باستان‌شناسی شیروان چرداول“ (آرشیو میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان ایلام، 1380).

[16] علی نوراللهی، ”بررسی باستان‌شناسی دشت قلی‌وند شهرستان شروان چرداول“ (آرشیو میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان ایلام، 1380).

[17] به علت وسعت زیاد قلعه و دیوارها و برج‌هایی که برای حفاظت از تأسیسات اصلی قلعه ساخته شده‌اند، امروزه اهالی روستاهای نزدیک به محل آن را با اسامی متفاوتی ازجمله شازه، چکان، تنگ‌قیر، لوت‌قلا و قلا می‌شناسند.

[18] به نقل از اهالی روستای چکان (چیکان).

[19] اندازۀ آجرهای ساسانی کوه خواجه 5×15×22 و 7×24×24 است. بنگرید به محمود موسوی، ”یادمان خشتی کوه خواجه زابل و خلاصه‌ای از نتایج مطالعات و کاوش‌های انجام‌شده در آن،“ در مجموعه مقالات دومین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، به کوشش باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1375)، 81 و 84. اندازۀ آجرهای دستگرد عبارت است از 5×25.2×25.2 سانتی‌متر. بنگرید به

Keall, “A Sasanian Palace,” 109.

[20] در دورۀ ساسانی، مصالح اصلی ساختمان‌سازی عبارت بود از قلوه‌سنگ یا لاشه‌سنگ‌هایی که با ملات گچ یا گچ نیم‌کوب به هم متصل می‌شدند. قصر فیروزآباد با این شیوه ساخته شد. بنگرید به رومان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین (تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1379)، 388. استفاده از ملاط گچ برای چسباندن مصالح و تراز کردن دیوارهای لاشه‌سنگی از ویژگی‌های معماری اواخر دورۀ اشکانی و دورۀ ساسانی است. بنگرید به ه. هوکی، قلعهدختر، ترجمۀ فرزین فردانش (تهارن: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1378)، 22.

[21] مالکوم کالج، اشکانیان (پارتیان)، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا (تهران: هیرمند، 1380)، شکل 41.

[22] کالج، اشکانیان، 121-124.

[23] ولفرام کلایس، ”معماری بنای مغولی در روی دیوار ساسانی کنار رودخانه،“ در بیستون: کاوشها و تحقیقات سالهای 1963-1967، به کوشش ولفرام کلایس و پیتر کالمایر، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1385)، 285.

[24] Keall, “A Sasanian Palace,” 101.

[25] Keall, “Qaleh-i Yazdigird: The Question of its Date,” 2.

[26] رومان گیرشمن، هنر ایران در دوران پارت و ساسانی، ترجمۀ بهرام فره‌وشی (تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1390)، 53، تصویر 66.

[27] علی‌اکبر سرفراز و فریون آورزمانی، سکههای ایران از آغاز تا دوران زندیه (تهران: سمت، 1385)، 80-81، تصویر 2، طرح 8-9.

[28] ولادیمیر گریگورویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ترجمۀ عنایت‌الله رضا (تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1372)، 251-252؛ سرفراز و آوروزمانی، سکههای ایران، 87-88.

[29] گیرشمن، هنر ایران در دوران پارت و ساسانی، 243، تصویر 299.

[30] سرفراز و آوروزمانی، سکههای ایران، 88.

[31] لوکونین، تمدن ایران ساسانی، 251 و جداول 2-12.

[32] ارنست هرتسفلد، ایران در شرق باستان، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1381)، 307-308، شکل 397 و لوح 99.

[33] آتشدان نقش‌شده بر پشت سکه‌های اردشیر اول هم از چندین قطعۀ مجزا ساخته شده است. بنگرید به

Vesta Sarkhosh Curtis, “The Iranian Revival in the Parthian Period, The Age of the Parthians,” in The Idea of Iran, ed. Vesta Sarkhosh Curtis and Sarah Stewart (London: I. B. Tauris, 2007), vol. 2, 7-26, fig. 15-16; Michael Alram, “Early Sasanian Coinage,” in The Sasanian Era, ed. Vesta Sarkhosh Curtis and Sarah Stewart (London: I. B. Tauris, 2008), vol. 3, 17-31, fig. 2-11.

[34] سرفراز و آوروزمانی، سکههای ایران، 91-92، تصویر 1.

Alram, “Early Sasanian Coinage,” fig. 12-13.

[35] گیرشمن، هنر ایران در دوران پارت و ساسانی، 149-150، تصویر 192.

[36] به گفتۀ یکی از اهالی، روستاییان تعدادی از این ستون‌ها را برای خانه‌سازی شکسته‌اند و قاچاقچیان هم تعداد دیگری را تخریب کرده‌اند.

[37] کلایس، ”یادداشت‌های دهکده،“ 385-386.

[38] مهدی رهبر و سجاد علی‌بیگی، ”گزارش پژوهش‌های باستان‌شناختی به منظور مکان‌یابی معبد لائودیسۀ نهاوند،“ پیام باستانشناس، شمارۀ 15 (1390)، 142.

[39] هاینس لوشای، ”سرستون‌های ساسانی،“ در بیستون: کاوشها و تحقیقات سالهای 1963-1967، به کوشش ولفرام کلایس وو پیتر کالمایر، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی(تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1385)، 130، شکل 1 الف.

[40] روی هیچ‌کدام از این پاستون، سرستون و بدنۀ ستون‌ها و دیگر سنگ‌های تراش‌خورده علامت مشخصۀ حجار یافت نشد.

[41] به نقل از آقای امین‌پرست، کارشناس باستان‌شناسی ادارۀ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان چرداول.

[42] گیرشمن، بیشاپور، 63-64.

[43] ارنی هرینک، سفال ایران در دوران اشکانی، ترجمۀ حمیده چوبک (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376)، 272-273.

[44] هرینک، سفال ایران، 111.

[45] دیاکونف، اشکانیان، 131.

[46] Keall, “A Sasanian Palace,” 99-121.

[47] گیرشمن، هنر ایران در دوران پارت و ساسانی، 149.

[48] هاینس لوشاي، ”کارگاه سنگ‌تراشی ساسانی در دامنۀ کوه،“ در بیستون: کاوشها و تحقیقات سالهای 1963-1967، به کوشش ولفرام کلایس و پیتر کالمایر، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1385)، 176.

[49] هرتسفلد، ایران در شرق باستان، 335.