تجار بابی-بهائی در خدمت امر در عهد قاجاریه: محمدتقی شیرازی وفعالیت¬های تجاری، اصلاحاتی و دیپلماتیک او در ايران و روسيه در نیمۀ دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم

تجار بابی-بهائی در خدمت امر در عهد قاجاریه: محمدتقی شیرازی وفعالیت­های تجاری، اصلاحاتی و دیپلماتیک او در ايران و روسيه در نیمۀ دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم

سلیمان (سُلی) شاهور[1]

استاد مرکز عزری برای مطالعات ایران و خلیج پارس، دانشگاه حیفا

سلیمان (سُلی) شاهور <sshahvar@univ.haifa.ac.il> Soli Shahvar استاد ارشد بخش مطالعات خاورمیانه و اسلام و همچنین رئیس، بنیادگذار و پژوهشگر ارشد مرکز عزری برای مطالعات ایران و خلیج فارس در دانشگاه حیفا است.

مقدمه

اگرچه دربارۀ طبقۀ تجار ایران در قرن نوزدهم،­[2] و برخی تجار مسلمان ایران پژوهش‌هایی در قالب کتاب‌ها و مقالات فراوان منتشر شده­،[3] ولی هنوز حوزۀ پژوهشی طبقۀ تجار غیرمسلمان ایرانی در همین دوره ناکاویده مانده است. آنچه دربارۀ تجار غیرمسلمان در دست است عمدتاً اشاره‌ای گذرا در روایاتی معمولی دربارۀ آنان یا گاه مقالاتی به فارسی دربارۀ تجار زرتشتی و ارمنی است.[4] تا آنجا که به یهودیان مربوط می‌شود، باید توجه داشت که این جامعه از دوران صفویه به این سو دستخوش تبعیض و محل نفرت بود و اغلب ایرانیان یهودی چاره‌ای جز این نداشتند که به شغل‌هایی مثل رقاصی و مطربی بپردازند که از نظر بیشتر مسلمین غیراخلاقی به شمار می‌آمد و طبعاً اشتغال به کار عمدۀ تجارت برای ایشان ممکن نبود. ظاهراً برخی تجار یهودی در نواحی سواحل خلیج فارس و مخصوصاً بوشهر نقش مهمی در تجارت داخلی و بین‌المللی داشتند، اما جز چند پژوهش معدود،[5] تحقیق جامعی در خصوص تجار یهودی دوران قاجار صورت نگرفته است.

دربارۀ تجار بابی­–­بهائی در دوران قاجار نیز پژوهشی مستقل صورت نگرفته است. کتاب‌ها و مقالاتی که عمدتاً پژوهندگان بهائی در خصوص این بخش از جامعه در دوران قاجار منتشر ساخته­اند فقط شامل اشاراتی کوتاه به تجار بابی-بهائی است و فقط معدودی از آنها به جزئیات بیشتری در این زمینه می‌پردازند.[6] آنچه در این زمینه در دست داریم بیشتر مربوط به دوران اولیۀ این نهضت یعنی دوران بابیه است که تخمین زده می‌شود ۱۳ درصد از کل جامعۀ بابی- بهائی برآمده از طبقۀ تجار بوده­اند،[7]ولی کاملاً محتمل است که با گسترش تعداد بابیان­­-­بهائیان در ایران و با توجه به اهمیتی که تعالیم بابی-بهائی به امر تجارت می‌دهد،[8] تعداد تجار بابی-بهائی نیز در طول زمان فزونی یافته باشد. پژوهش­هایی دربارۀ برخی از خاندان‌های تجار بابی-بهائی و خاطراتی از آنها در دست داریم،[9] اما این منابع بیشتر بر جنبه‌های ایمانی و عقیدتی و اجتماعی ایشان تمرکز دارد و کمتر به فعالیت­های تجاری آنها توجه کرده­اند. من فقط یک مقاله یافته­ام که بحثی در خصوص فعالیت‌های تجاری یک خاندان بابی-بهائی دارد. این مقاله دربارۀ خانوادۀ شیرازی/افنان است و فقط بر یک قلم از انواع کالاهایی که تجارت می‌کردند تمرکز کرده است: تریاک.[10] قابل ذکر است که در کتاب اقدس، که نوشتن آن در سال 1873 به اتمام رسید، بهاالله تجارت و استفاده از تریاک را بر بهائیان ممنوع کرد،[11] و احتمالاً از آن به بعد خاندان شیرازی/افنان و دیگر بهائیان از این دستور اطاعت کرده­اند.[12]

هدف تحقیق حاضر افزودن بر غنای منابع مربوط با تجار ایران در دوران قاجار به طور کلی،[13] و به­ویژه منابع ناچیز دربارۀ تجار بابی-بهائی و متمرکز بر مطالعۀ فعالیت‌های تجارتی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های آن، یعنی حاجی میرزا سید محمدتقی شیرازی (افنان)، است. بررسی گسترۀ فعالیت‌های اقتصادی این خانواده و حوزۀ جغرافیایی این فعالیت‌ها گواه آن است که در دورۀ قاجاریه، به­رغم سرکوب بابیان و بهائیان، برخی تجار منتسب به این آیین توانستند تجارت خود را نه فقط در ایران، بلکه در شبکۀ وسیعی از کشورهای منطقه و در سطح جهانی توسعه دهند. سوای تمرکز بر نقش مهم حاجی محمدتقی در زمینۀ گسترش تجارت خانوادگی خود، در این پژوهش به ویژگی خاصی از شخصیت او در مقام کسی خواهم پرداخت که به فراوانی در امور تجاری محل مشورت طبقۀ تجار ایرانی قرار می‌گرفت. این تجار، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، نه فقط احترام فراوانی برای حاجی محمدتقی قائل بودند، بلکه این احترام را به دیگر پیروان آیین بابی-بهائی منتقل می­کردند که غالباً در ایران مورد نفرت بودند.

این پژوهش را با نگاهی به وضع عمومی تجار ایرانی در قرن نوزدهم آغاز می‌کنم. سپس، به ظهور آیین بابی-بهائی در ایران و برخی تعالیم آن و از جمله دیدگاه‌های نوگرا و مدرن آن می‌پردازم و سرانجام بحث را دربارۀ تجار بابی-بهائی ادامه خواهم داد. بدین ترتیب، بهتر می‌توانیم سوابق تجاری و خانوادگی حاجی میرزا سید محمدتقی و خاندان تجار شیرازی/افنان، ایمان برخی از ایشان را به دیانت بابی-بهائی و گسترش تجارت ایشان را در ایران و کشورهای دیگر بررسی کنیم.

پس از این بررسی، پژوهش ما بر شخص حاجی میرزا سید محمدتقی و شهرت و محبوبیت فراوان او، نه فقط در خانوادۀ خود بلکه در بین تجار ایرانی و مقامات حکومتی و حتی روسیۀ تزاری–یکی از دو کشور پُرنفوذ اروپایی در ایران آن دوران-تمرکز خواهد یافت. ترقیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاجی محمدتقی با استقرار او در شهر یزد آغاز شد که پایگاه اصلی امور تجاری خانوادۀ او قرار گرفت. در همین شهر بود که با مسائل مهمی درگیر شد که برای تجار ایرانی حائز اهمیت فراوان بودند و علاوه بر آن، در مقام نمایندۀ تجاری دولت روسیه تزاری در آن شهر انتخاب شد. به سبب داشتن همین سمت بود که توانست در طول یک دهه تجارت خانوادگی­اش را در نواحی قفقاز و آسیای مرکزی، که به تازگی به تصرف روسیه تزاری درآمده بود، گسترش دهد. در همان حال، با کمک برخی از اعضای خانواده و دیگر بهائیان در آن منطقه موفق به ایجاد و تقویت جوامع بهائی در قفقاز شد که اوج آن ساخت نخستین نیایشگاه بهائی در عشق‌آباد بود.

غالباً چنین تصور می‌شود که بهائیان در دورۀ قاجار در بدبختی به سر می­بردند و سرکوب و قتل و غارت می­شدند. امیدوارم با واکاوی زندگانی حاجی محمدتقی و خانوادۀ او نشان دهم که چنین برداشتی در خصوص همۀ جامعۀ بهائی دوران قاجار صدق نمی‌کند، بلکه طبق زندگی محمدتقی شیرازی، امنیت اجتماعی بهائیان تا حدی هم به عوامل گوناگون و موازین دینی ایشان بستگی داشت؛ از آن جمله وضعیت افرادی بود که با لقب سید به دیانت بابی-بهائی گرویده بودند. همچنین، پایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد، ارتباط ایشان با مقامات حکومتی و شخصیت‌های برجسته، و ارتباطات ایشان با قدرت‌های خارجی این ‌بابی-بهائیان را که از مقام و پایگاهی اجتماعی یا اقتصادی بهره‌مند بودند از آزارها و سرکوب­ها حفظ می­کرد. چنین افرادی به نوبه خود سعی می­کردند نه فقط از افراد خانوادۀ خود، بلکه از هم‌دینان خود و کسانی که به نحوی با ایشان ارتباط داشتند یا کارمند و کارگر ایشان بودند نیز حمایت کنند. این امر در خصوص حاجی محمدتقی و دیگر افراد خاندان تجار شیرازی نیز صادق بود و ممکن است که دربارۀ دیگران هم صادق باشد که نیاز به پژوهشی جداگانه دارد. خاندان شیرازی با بهره‌مندی از پایگاه اقتصادی خود در ایجاد و توسعۀ جامعه‌های نو بهائی و تبلیغ این آیین و اهداف و تعالیم مدرن آن نقش مهمی هم در ایران و هم در مناطق دیگر ایفا کرد.

تجار ایرانی در دوران قاجار

رسیدن قاجاریه به سلطنت ایران در اواخر قرن هجدهم میلادی اقتصاد ایران را که از پایان دوران صفویه(1501-1722م) به بحران و انحطاط افتاده بود دستخوش تحول ساخت.[14] ایران از اوایل قرن نوزدهم به شکلی روز افزون عرصۀ رقابت‌ کشورهای اروپایی شد که برای دوری از رقابت­ قدرت سیاسی در اروپا، صحنۀ تصادم را در خاورمیانه و ماورای آن قرار داده بودند. اگرچه این رقابت‌ها عواقب وخیمی برای ایران در بر داشت که از آن جمله بود درگیری‌های نظامی و از دست دادن اراضی، تلفات جانی فراوان، و عواقب اقتصادی کمرشکن،[15] اما موقعیت‌های مناسبی نیز برای این کشور فراهم آورد. درگیر شدن با اروپاییان ایران را از انزوا درآورد، سیر حرکت به سمت نوعی مدرنیته و بهره‌وری از تکنولوژی غربی مثل کشتی‌های بخار، خط تلگراف، و خطوط ارتباطی را سرعت بخشید، راه‌های جدید تجاری گشود، و ایران را درگیر فراز و نشیب‌های اقتصادی اروپا ساخت. در نتیجه، نوعی بازسازی اقتصادی پدید آمد که تا حدی مرهون امنیت و ثبات در عرصۀ جهانی، ازدیاد مصرف در بازارهای داخلی و بالا رفتن حجم تجارت با خارج بود.

این عوامل به طبقۀ تجار امکان داد که دوران سخت تجارت را که از پایان سلسلۀ صفویه درگیر آن بودند پشت سرگذارده و نفوذ خود را در جامعۀ ایران به ‌دست آورند. برخی از مقامات محلی و خارجی برای طبقۀ تجار ایران احترام فراوانی قائل بودند و آنان را گروهی تحصیل‌کرده و دارای ”بهترین مشاغل“ می‌دانستند.[16] حجم تجارت ایران بین سال‌های ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۴م هشت برابر شد، [17] و سود بسیاری نصیب تجار ایرانی و نیز تجار خارجی کرد که در ایران فعالیت داشتند.[18] مورخان در اینکه کدام یک از دو گروه بالا، یعنی تجار ایرانی یا تجارتخانه‌های خارجی، سود بیشتری از جهانی شدن تجارت ایران بردند اختلاف نظر دارند.[19] به نظر نورائی و مارتین، قضاوت در این امر را باید با بررسی شاخصه‌های گوناگونی صورت داد که در طول زمان همواره در حال تغییر بود، مثل بحران‌های مالی، پیشرفت‌ صنایع، نوسانات قیمت در بازارهای جهانی و مخصوصاً قیمت نقره، طفره رفتن از پرداخت مالیات و حقوق گمرکی و غیره. به نظر آنان، فقط در این صورت است که می­توان گفت کدام گروه منافع بیشتری به‌دست آورده بود.[20]

سودهای به دست آمده از بازارهای داخلی و جهانی طبعاً ثروت فراوانی نصیب تجار می‌کرد.[21] در نتیجه، برای گسترش تجارت خود شبکه‌ای از شعبات تجارتخانۀ خود را در ایران (مثلاً در اصفهان، یزد و شیراز) و یا در خارج (مثلاً بمبئی، هنگ­کنگ، شانگهای، استانبول، قاهره، باکو و مسکو) بر پا کردند. تجار با آگاهی از نیازهای بازارهای داخلی و خارجی از این شبکه در حوزه‌های گوناگون استفاده می‌کردند: واردات کالاهایی مثل پارچه‌های ابریشمی، پارچه‌های پشمی یا کتانی، چای، شکر، فلزات، چینی‌آلات، رنگ و حبوبات؛ صادرات کالاهایی مثل تریاک، قالی، پنبه، ابریشم، مواد معدنی، غلات، تنباکو، میوۀ خشک یا تازه؛ عرضۀ خدماتی مثل حمل کالا از طریق خشکی و راه‌های آبی یا افتتاح مدارس؛ و کمک به ایجاد تأسیسات صنعتی مثل پارچه‌بافی، کارخانجات چینی­سازی، کارخانجات قند، تولید کاغذ، و ابریشم‌بافی.[22]

در بسیاری مواقع، شبکه‌های اقتصادی بر اساس ارتباطات خانوادگی شکل می‌گرفت. این امر در بین تجار شیعه نیز رایج بود، اما در خصوص تجار غیرمسلمان روشی عام به شمار می‌آمد.[23] با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران شیعه و نسبت به تجار غیرمسلمان تعصب شدید دینی داشتند، لذا برای تجار غیرمسلمان راهی جز این باقی نمی‌ماند که شرکای مورد اعتماد خود را از بین افراد خانواده برگزینند. پدران فرزندان ذکور خود را از نوجوانی در کار تجارت دخیل می‌ساختند و دختران خود را به همسری پسران تجار خانواده درمی‌آوردند. این روش در نسل‌های بعدی تکرار و موجب گسترش شبکه‌های تجاری این خاندان‌ها در ایران و خارج می‌شد.[24]

بسیاری از تجار و مخصوصاً آنان که با تجار خارجی سر­و­کار داشتند، به­رغم تحصیلات قدیمی و زندگانی سنتی خود، گاه از شرکای خارجی خود دیدن کرده یا مدتی در خارج از ایران اقامت می‌جستند. این­گونه افراد را می‌توان از پیشگامان مدرنیته در ایران و مخصوصاً در نهضت مشروطیت دانست، زیرا اینان ایجاد حکومت مشروطه را نه فقط برای پیشرفت ایران و ایرانیان، بلکه برای ثبات و توسعۀ تجارت خود ضروری می‌شمردند.[25] در عین حال، گروه کوچکی از تجار­-­معمولاً تجار بابی-بهائی­-­نیز بودند که پشتیبانی ایشان از اصلاحات و اصلاح‌طلبان مانند دیگر هم‌دینانشان ریشه در باورهای دینی داشت و تغییر و نوآوری و مدرنیته را نه تنها برای تجارت بلکه برای سایر امور اجتماعی نیز ضروری می‌شماردند.

گسترش آیین بابی-بهائی در ایران

آیین بابی که در سال ۱۸۴۴ بنیاد ‌نهاده شد، از دهۀ ۱۸۶۰ به بعد رفته­رفته در قالب دینی جهانی گسترش یافت. ریشۀ این آیین دینی را باید مکتب شیخی دانست که از اسلام شیعی سر برآورد و اعتقاد به حضور همیشگی ”شیعۀ کامل“ در جهان، از زمان غیبت امام دوازدهم (مهدی موعود)، داشت. شیعۀ کامل و به عبارت دیگر ”باب“ دری بین شیعیان و امام غایب به شمار می‌آمد.[26]

در ۱۸۴۴، یکی از پیروان مکتب شیخیه با نام سید علی‌محمد شیرازی (۱۸19-۱۸50)[27] ادعا کرد که همان باب و نایب امام غایب است. در ۱۸۴۸، لغو قوانین شرع اسلام را اعلام،[28] و سرانجام ادعا کرد که همان مهدی موعود است. بنابراین، با ظهور او وجود طبقۀ علمای شیعی ضرورتی پیدا نمی‌کرد و با این ادعا سید علی‌محمد شیرازی خطری برای سازمان محافظه­کار و سنتی علمای شیعی به شمار آمد. بدین ترتیب، نه فقط طبقۀ ملایان شیعی، بلکه دولت قاجار نیمۀ قرن نوزدهم نیز بابیان و سپس بهائیان را خطری برای خود دانستند. توقیف و زندانی شدن باب در ۱۸۴۷ و تیرباران او در ۱۸۵۰ برای جلوگیری از گسترش آیین او منجر به این شد که چند تن از بابیان افراطی در ماه اوت ۱۸۵۲ به جان ناصرالدین شاه قاجار-که او را مسبب قتل باب می‌دانستند-دست به سوء قصدی نافرجام بزنند. این اقدام سرکوب شدید و بی­رحمانۀ بابیان را در پی داشت که به قتل و کشتار بسیاری از ایشان انجامید.[29]

یکی از بابیانی که پس از سوءقصد به جان شاه دستگیر و زندانی شد میرزا حسینعلی نوری، ملقب به جناب بهاء در میان بابیان، از خانواده‌ای ثروتمند بود و با دربار شاه ارتباط داشت. پدرش در طول زندگانی مشاغل مهمی در دستگاه قاجار بر عهده گرفت و خود او نسبت خانوادگی دوری با میرزا آقاخان نوری (­صدارت: ۱۸۵1-۱۸۵8)، صدراعظم ناصرالدین­شاه، داشت. به سبب این ارتباطات و نیز با پادرمیانی کنسول روسیه، میرزا حسینعلی آزاد و در ژانویه ۱۸۵۳ به بغداد تبعید شد. وی در ۱۸۶۳ با لقب بهاءالله دیانت بهائی را بنیاد نهاد و خود را کسی دانست که باب نوزده سال پیش به برآمدن او پیشگویی کرده بود. بهاء‌الله و همراهان او در ۱۸۶۸ به فرمان مقامات عثمانی به عکا در فلسطین تبعید شدند. او در این شهر کتاب اقدس را نگاشت که شامل تعالیم پایه‌ای دین یکتاپرست، صلح­جو، و مساوات­طلب اوست.[30] این تعالیم از جمله عبارت­اند از وحدت عالم انسانی، صلح عمومی، توافق علم و دین، تساوی حقوق زنان و مردان، لغو تعصبات از هر قبیل، تعلیم و تربیت عمومی و اجباری، حل مشکلات اقتصادی با اتکا بر مبانی روحانی، و توافق بر سر یک زبان بین‌المللی در کنار زبان ملی.

اکثریت بابیان رهبری بهاءالله و تعالیم او را پذیرفتند، بهائی شناخته شدند و در زمینۀ سازمان دادن آیین خود بر اساس کتاب اقدس کوشیدند. به­رغم آزار و سرکوب‌هایی از جمله در اصفهان به سال ۱۸۷۴ و ۱۸۸۰، در تهران به سال ۱۸۸۲ و 1883، و در یزد به سال ۱۸۹۱، تعداد بهائیان ایران به سبب تغییر مذهب مسلمانان، زردشتیان و یهودیان و نیز به سبب فرزندآوری افزایش یافت. از پایان دهۀ ۱۸۶۰، این دیانت در عراق، ترکیۀ عثمانی، سوریه، مصر، سودان، قفقاز و نواحی بحر خزر، و نیز در هندوستان و برمه پیروانی یافت و از پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به تونس، عربستان، اروپا، امریکای شمالی، چین، ژاپن، افریقای جنوبی، برزیل و استرالیا رسید. [31]

بدین ترتیب، جامعۀ بابی-بهائی در ایران و کشورهای دیگر توانستند به سبب اصل جهان‌گرایی که در آیینشان نهادینه بود چونان پیشگامان نواندیشی جلوه کنند. داشتن دیدی جهانی نیز تغییراتی در زندگانی برخی بهائیان پدید آورد و آنانی که در ایران با خطراتی روبه­رو بودند به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و امنیت و رفاه را در خارج از مرزهای کشورشان جستند. شمّ متهورانۀ اقتصادی برخی دیگر، از جمله تجار بهائی، موجب توسعۀ حوزۀ تجارت ایشان در داخل یا خارج ایران شد و امکاناتی فراهم آورد که هم تجارت پُررونقی داشته باشند و هم به تبلیغ دیانت خود در حوزۀ جدید تجاری بپردازند.

تجار بابی-بهائی

بررسی ساختار اجتماعی نهضت بابی نشان می‌دهد که تقریباً 13 درصد از بابیان مشهور جزو تجار عمده­فروش و 3 درصد جزو تجار خرده­فروش یا صنعتگران خرده‌پا بودند. بدین ترتیب، پس از صنف علما که با ۴۸ درصد بزرگ­ترین گروه جامعۀ بابی را تشکیل می‌دادند، صنف تجار از لحاظ تعداد در مقام دوم قرار داشتند.[32] الکساندر تومانسکی، افسر روس، در گزارش محرمانۀ سفر خود به ایران در سال ۱۸۹۵برای جمع‌آوری اطلاعاتی دربارۀ بابیان و بهائیان و جامعۀ بهائی ایران می‌نویسد که ”از صنف تجار بسیاری“ بهائی بودند.[33] گزارش دیگری که کنسول روس در بغداد پیش از این تاریخ و احتمالاً در دهۀ ۱۸۶۰ از وضع بابیان ساکن عراق به مسکو ارسال کرده است نیز همین امر را تأیید می‌کند.[34] این ارقام نه فقط حاکی از ایمان جمع زیادی از تجار ایران و عراق به آیین بهائی است، بلکه حاکی از محبوبیت این آیین در میان تجار به علت دیدگاه موافق آن نسبت به تجار و تجارت نیز هست.[35] گزارش الکساندر تومانسکی و دیگر اسناد روسی همچنین از خاندان‌های تجار بهائی گفت­وگو می‌کنند که در یزد و اصفهان و عشق‌آباد، یعنی مراکز عمدۀ تجارت در ایران و نواحی شرق دریای مازندران، به تجارت مشغول بوده‌اند.[36]

تجار بهائی را می‌توان یکی از اصلی‌ترین گروه‌های اجتماعی به شمار آورد که شبکۀ تجارت داخلی و فرامرزی و ثروت خود را در خدمت گسترش تعالیم مترقیانۀ بهائی به کار گرفتند. این تعالیم خواهان تحولات اجتماعی، تجدد و تغییر جامعه بود. یکی از تجار پیشرو بهائی-و شاید پیشرو‌ترین آنان-در نیمۀ دوم قرن نوزدهم حاجی میرزا سید محمدتقی شیرازی بود (۱830-۱911) بود.

خاندان تجار شیرازی، باب و ملا محمدتقی

شیراز در تاریخ دین بابی-بهائی و به­خصوص در تاریخ اولیۀ نهضت بابی مقام والایی دارد. نزدیکی جغرافیایی شیراز به بندر بوشهر و خلیج فارس این شهر را به دروازۀ تجاری ایران و یکی از مراکز مهم بازرگانی جنوب این کشور در دورۀ قاجاریه بدل ساخته بود و محل سکونت بسیاری از تجار معتبر و مرکز تجاری آنان شد.

حاجی میرزا سید محمدتقی افنان شیرازی فرزند حاجی میرزا سید محمد، خال اکبر (دایی بزرگ­تر) سید علی‌محمد شیرازی (باب) بود.[37] هر دوی ایشان و بسیاری از بستگان ایشان از خانواده‌های قدیمی تجار شیراز بودند.[38] تحولات زندگانی سید علی­محمد تأثیر فراوانی بر دوران اولیۀ حیات سید محمدتقی داشت. سید علی‌محمد کودکی هفت­هشت ساله بود که پدرش را از دست داد (­۱۸۲۷­-۱۸۲۸­) و لاجرم مادرش به خانۀ برادر خود، حاجی میرزا سید علی ملقب به خال اعظم (بزرگ­ترین دایی)، نقل مکان کرد.[39] سید علی و دو برادرش از تجار عمدۀ شیراز به شمار می‌رفتند و تجارتشان شامل صادرات و واردات از هندوستان بود. حاجی میرزا سید علی دفتر مرکزی تجارت ایشان را از شیراز اداره می‌کرد و برادرانش حاجی میرزا سید محمد، پدر محمدتقی که به خال اصغر (جوان­ترین دایی) معروف بود، شعبات یزد و بوشهر را اداره می‌کردند. هر سه دایی باب با دختران تجار محلی ازدواج کرده بودند.[40]

از آنجا که سید علی‌محمد علاقه‌ای به تحصیل نشان نمی‌داد،[41] دو دایی بزرگ­تر او را در حالی که بیش از ده سال نداشت وارد تجارت خانوادگی کردند.[42] وی ابتدا در حجرۀ اصلی تجارتخانه در سرای گمرک بازار وکیل در شیراز مشغول به کار شد.[43] در سن پانزده سالگی و پس از آموختن اصول و روش‌ تجارت، او را به شعبۀ تجاری بوشهر واقع در کاروانسرای مشهور میمندی (سرای شیخ) فرستادند تا رفته­رفته بتواند امور آن شعبه را مستقلاً اداره کند.[44]

پس از پنج سال کار تجاری در بوشهر، در حدود سال‌های ۱۸۳۹ و ۱۸۴۰، سید علی‌محمد که انتظار می‌رفت ادارۀ شعبۀ بوشهر را به دست بگیرد به دو دایی خود اطلاع داد که قصد دارد برای زیارت به عتبات عالیات (شهرهای مذهبی شیعه در عراق) برود و لذا تقاضا کرد یکی از ایشان برای تحویل گرفتن حجره و حساب‌ها به بوشهر بروند.[45] سپس، سفر تاریخ‌ساز خود را به عتبات آغاز کرد. او چند سال بعد از عتبات به شیراز بازگشت و پس از چندی با ادعای بابیت و بعدها قائمیت[46] آغازگر یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین وقایع تاریخ معاصر ایران، یعنی ظهور و گسترش آیین بابی-بهائی، شد. بستگان باب و بیشتر بستگان مادری­اش آرام­آرام به دیانت بابی-بهائی ایمان آوردند.[47] بهاءالله بعداً به این خاندان لقب ”افنان“[48] داد که نام خانوادگی ایشان قرار گرفت.[49] این واقعیت که بیشتر اعضای این خانواده از طبقۀ تجار بودند و با دخترانی از همان طبقه ازدواج کردند نه فقط موجب قوت و گسترش حوزۀ تجاری این خاندان شد، بلکه تعداد فراوانی از بازرگانان را در شیراز و یزد و بوشهر با آیین بابی-بهائی آشنا ساخت و آنان را به این دیانت آورد. سوای آن، خاندان افنان موفق شدند ثروت و پایگاهی را که به‌ دست آورده بودند در تقویت و گسترش آیین بابی-بهائی و نیازهای آن به کار گیرد.

با عزیمت سید علی‌محمد به عتبات، پسر دایی او، محمدتقی، برای ادارۀ شعبۀ بوشهر اعزام شد. وی پس از پایان تحصیلات خود در شیراز در سال ۱۸۴۵ در 15 سالگی برای ادارۀ شعبۀ پدر خود به بوشهر رفت و جایگزین پسر عمۀ بزرگ­تر خود شد. از فعالیت‌های تجاری محمدتقی در بوشهر اطلاعات چندانی در دست نداریم، ولی می‌توانیم با اطمینان بگوییم که اقامت او در بوشهر که در آن زمان مهم‌ترین بندر داد­و­ستد خارجی ایران بود، وی را با ریزه‌کاری‌های تجارت خارجی و امور واردات و صادرات و گمرکات آشنا ساخت.

شبکۀ تجاری خانوادۀ میرزا محمدتقی شیرازی

تصویری که از فعالیت‌های تجاری خاندان شیرازی داریم حکایت از تشکلی خانوادگی دارد که جملگی در شبکۀ واحدی جمع بودند که در این پژوهش آن را ”تجارتخانۀ شیرازی“ خواهیم نامید. برخی از اعضای این خانواده روابطی تجاری با دیگر تجار در ایران و خارج از ایران برقرار ساختند و فعالیت‌های اقتصادی خود را در سطوح محلی، ناحیه‌ای و بین‌المللی گسترش دادند. حاجی امین‌الضرب، از بزرگ­ترین تجار مسلمان پایان قرن نوزدهم اصفهان، در شرحی که از تجارت یزد در اوراق خود آورد است، خاندان شیرازی را گروهی برادران و برادر زادگان می‌داند که در یزد، شیراز، هنگ‌کنگ، بمبئی و عشق آباد جملگی با یکدیگر کار می‌کردند.[50]

ظاهراً اعضای این تجارتخانه غالباً محل فعالیت خود را تغییر می‌دادند. از جمله در سال ۱۸۸4-۱۸۸5م/۱۳۰۲ق، آقاسید آقابزرگ شیرازی از شیراز به هنگ کنک منتقل شد تا جانشین حاجی میرزا محمدعلی شود که پس از هفت سال اقامت در آنجا در سال ۱۸۸۷ به ایران بازگشت. یکی دیگر از افراد شاخص خاندان و تجارتخانۀ شیرازی، حاجی سید جعفر شیرازی بود که نفوذ بسیاری در حوزۀ تجار شهر یزد داشت. وی به بمبئی رفت و در آنجا شریک حاجی میرزابزرگ و حاجی میرزا محمدعلی شد.[51] بدیهی است اوضاع سیاسی و سرکوب و کشتار بهائیان در ایران نیز در گسترش حوزۀ فعالیت‌های تجارتخانۀ شیرازی تأثیر فراوان داشت. برای مثال، آقامیرزا آقانورالدین (ز. ۱۸۴۲)، تاجر بهائی موفقی از خاندان شیرازی، پس از آنکه دو تن از شرکار تجاری­اش یعنی برادران نهری (حسن و حسین) در اصفهان بنا به فتوای امام جمعۀ آن شهر و به فرمان حاکم شهر، ظل‌السلطان، در 1879 به قتل رسیدند، در ۱۸۸۰ به بمبئی نقل مکان کرد و تا ۱۸۸۹ در آنجا سکونت داشت. وی سپس به پُرت‌سعید در مصر رفت و در آنجا شعبۀ تجارتخانۀ شیرازی را با نام [تجارت]خانۀ نورالدین افتتاح و شرکت روحانیه را تأسیس کرد.[52] بدین ترتیب، می‌بینیم که گسترش تجارتخانۀ شیرازی هم به سبب نیاز به گشودن مراکز جدید و هم به علت تلاش برای نجات جان از خطر بود.

یزد، مرکز فعالیت‌های تجاری میرزا محمدتقی

در حدود سال ۱۸۵۰، محمدتقی، که دیگر به دیانت بابی گرویده بود، به یزد بازگشت و عهده‌دار امور تجارتخانۀ شیرازی در آن شهر شد. وی در آنجا ازدواج کرد و با تشکیل خانواده بر تعداد افراد شبکۀ تجاری شیرازی افزود. حجره و محل اصلی تجارت ایشان در کاروانسرای خواجه یا سرای خواجه بود،[53] و از همان­جا یکی از بزرگ­ترین تجارتخانه‌های شهر یزد را اداره می­کرد که در آن زمان به قول فلور مرکز تجارت و صنایع ایران و کشورهای شرق به شمار می‌آمد.­[54]

دامنۀ فعالیت تجارتخانۀ شیرازی بسیار گسترده بود و انواع و اقسام کالاها را در بر می‌گرفت. از آنجا که تولیدات کالا در شهرهایی که شعباتی داشتند متنوع و متفاوت بود، طبعاً این تجارتخانه در تولید کالاهای محلی نیز نقش داشت. این واقعیت که مرغوبیت تریاک یزد شهرت داشت ممکن است سبب ورود تجارتخانۀ شیرازی به تجارت و تولید تریاک و کنترل بخش بزرگی از این تجارت باشد.

تجارت سودآور تریاک بیشتر مرهون حاجی میرزا محمدعلی (۱۸24-۱۸96)، برادر بزرگ­تر حاجی محمدتقی، بود که سهم فراوانی در توسعۀ تجارت این خانواده در چین داشت. مانند همۀ اولاد ذکور این خانواده، حاجی محمدعلی کار خود را در شعبۀ شیراز، شعبۀ اصلی تجارتخانۀ شیرازی، آغاز کرد. با این همه، هنگامی که بازار محصولات و کالاهای سنتی کساد شد، محمدعلی به حوزۀ جدیدی از تجارت، یعنی تریاک، وارد و پس از چندی در شعبۀ جدیدی در هنگ­کنگ مستقر شد که انباری در شانگهای داشت. اندکی پس از آن، همۀ تجار تریاک از اصفهان، یزد، و جنوب ایران محصول خود را از طریق او به چین می­فرستادند.[55] بی­سبب نبود که او به لقب ”تریاکی“ مشهور شد. بهاءالله او را”افنان چینی“ می‌نامید.[56]

در ایران آن روز، اصفهان و یزد و خراسان از مراکز عمدۀ کشت تریاک مرغوب به شمار می‌آمدند، اما فقط محصول تریاک یزد بود که می‌توانست با تریاک کرمان رقابت کند.[57] بر اساس اسناد موجود، تریاک یکی از مهم‌ترین اقلام صادرات ایران در دهۀ ۱۸۸۰ بود که ۲۶ درصد از کل صادرات را تشکیل می‌داد.[58] کشت یک هکتار تریاک سه برابر کشت غلات سودآور بود. [59]طی سال‌های 1868-۱۸۶9، کل محصول تریاک ایران ۱۵۵۰۰ من شاهی[60] بود که از این مقدار قریب نیمی از آن، یعنی ۷۵۰۰ من، فقط در یزد تولید می‌شد و از محصول تریاک شهرهای دیگر برتر بود.[61]

فعالیت‌های اقتصادی خانوادۀ‌ شیرازی شامل اجارۀ زمین‌های زراعتی نیز می‌شد که یا خود در آن کشت و زرع می‌کردند یا زمین را به دیگران اجاره می‌دادند. برای مثال، باغ ناصریۀ یزد را به سالی ۱۰۰ تومان اجاره کردند و برای استفاده از آب آن سالیانه ۱۶۰ تومان به حکومت مالیات می‌پرداختند.[62] سوای آن، زمین‌های خود را نیز اجاره می‌دادند. برای مثال، دو دهکدۀ خرّمی و بیان را به مدت نُه سال به حاج محمدطاهر مالمیری، بازرگان بهائی یزدی، اجاره دادند. اجاره­بهای این دو دِه سالیانه ۲۷۰۰۰ من (۸۱۰۰۰ کیلوگرم) گندم در سال بود.[63] مالمیری با محمدتقی و خانوادۀ شیرازی روابط دوستانه داشت. او نه فقط مستأجر املاک ایشان بود، بلکه حقوقی نیز برای برخی خدمات دریافت می‌داشت؛ از جمله سرپرست یکی از دهکده­های‌ چاکری نزدیک هرات[64] بود که به حاجی محمدتقی تعلق داشت.[65]

از جمله اقلام تجاری محمدتقی کتیرا بود که آن را با شتر­[66] به شاهرود می‌فرستاد که یا آنجا به فروش رود یا به عشق‌آباد صادر شود. شکر و قند دو قلم مهم دیگر از کالاهای تجاری محمدتقی و خانوادۀ شیرازی را تشکیل می‌داد که دامنه‌اش نه فقط ایران، بلکه روسیه را هم در بر می‌گرفت.[67] برنجی که در دهکدۀ کوچکی در لرستان با نام کلوار تولید می‌شد یکی دیگر از اقلام تجاری خانوادۀ شیرازی را تشکیل می‌داد.[68]

محمدتقی حتی در کرمان نیز علایق تجاری داشت.[69] کالاهایی که به کرمان صادر می‌شد به احتمال فراوان برای مصرف آن ایالت و یا برای صدور مجدد به مناطق شرقی ایران بود. خاندان شیرازی با داشتن شعباتی در یزد، شیراز و بوشهر و نیز با حمل­و­نقل زمینی به عشق‌آباد و بخارا، و با حمل­و­نقل دریایی به مراکزی در بمبئی و هنگ­کنگ توانستند شبکۀ وسیع تجاری برای داد­و­ستد انواع کالاها ایجاد کنند.

محمدتقی حتی شغلی نیمه­رسمی نیز برای کسب درآمد داشت. برای مثال، در سال توشقانئیل ۱۲۷۰ (برابر با سالی که با ۱۰ شعبان ۱۳۰۸ آغاز و در ۱۹ شعبان ۱۳۰۹ق. خاتمه می‌یابد/۲۱ مارس ۱۸۹۱ تا ۱۹ مارس ۱۸۹۲م) در دوران حکومت فتحعلی­خان صاحب دیوان در کرمان همۀ گمرکات شهر یزد به مبلغ 40هزار تومان در سال به محمدتقی شیرازی به مقاطعه داده شد. رقیب محمدتقی شیرازی در این مقاطعه علی‌نقی اشتری، تاجر بزرگ و معروف کرمان، بود که تا آن زمان ”مباشر“ گمرکات یزد بود و سالیانه ۲هزار تومان کمتر از مبلغ بالا می‌پرداخت.[70] مانند دیگر مشاغل رسمی، این شغل نیز در آغاز هر سال ایرانی به مقاطعه گذارده می‌شد و پس از تصویب وزیر گمرکات، امین‌السلطان، با خلعتی به صورت شنل مخصوص به برندۀ مزایده اعطا می‌شد.[71] اهمیت داشتن گمرکات یزد از آن نظر بود که این شهر در مرکز خط مستقیم تجاری شرق ایران، یعنی از بندرعباس در جنوب­شرقی به خراسان در شمال­شرقی ایران، قرار داشت.[72] گمرک کالاهایی که از طریق بندرعباس به مقصد خراسان وارد ایران می‌شد و مسیر عکس آن ۲ درصد بود و این کالا در بندرعباس و خراسان نیز به ترتیب شامل ۵ درصد و ۳ درصد گمرک می‌شد.[73] سوای آن، کالا در عبور از یزد نیز شامل گمرکی با نام راهداری می‌شد.[74]

در سال ۱۲۷۰ش/1891-۱۸۹2م که میرزا محمدتقی شیرازی برای نخستین­بار عهده‌دار گمرک یزد شد، گمرک کالاها را در خط بندرعباس به خراسان به نصف تقلیل داد و گمرک را برای بندر عباس، یزد و خراسان به ترتیب به ۵/۲، ۵/۱، و ۲ درصد رساند.[75]

سؤال اینجاست که چرا سید محمدتقی باید چنین مبلغ گزافی برای گرفتن مقاطعۀ گمرک یزد بپردازد و سپس از گمرک یزد ۲۵ درصد و از گمرک بندرعباس ۵۰ درصد و از گمرک خراسان ۳۳ درصد کسر کند. یکی از پاسخ‌هایی که می‌توان به این پرسش داد این است که می‌خواست در برابر تجار خارجی که از پرداخت گمرک معافیت زیادی داشتند، کمکی به تجار ایرانی بکند تا بتوانند تجارت خود را توسعه دهند. کاهش گمرکات امری پیشرفته و فکری مترقی پشت سر خود داشت، زیرا کاستن تعرفۀ گمرکی موجب بالا رفتن حجم تجارت و در نتیجه کسب درآمد بیشتری می‌شود. دلیل دیگر که همسو با پاسخ بالاست شاید این باشد که قصد داشت با پایین آوردن تعرفۀ گمرکی یزد موقعیت بازرگانی این شهر را مستحکم سازد و تجار ایرانی تشویق شوند تا شهر یزد را برای ترانزیت کالاهای خود از مرکز ایران به شرق یا از جنوب­شرق ایران به شمال­شرق انتخاب کنند. باید به خاطر داشت که در آن زمان، ناصرالدین­شاه (ح. 1848-۱۸96) انحصار کشت و فروش تنباکو را به کنسرسیوم انگلیسی جرالد تالبوت فروخته بود و روس‌ها شاه را در فشار گذارده بودند تا در عوض انحصار تریاک را نیز به ایشان واگذار کند. در چنین موقعیتی، ارزان شدن گمرک شهر یزد نه فقط به حجم تجارت شهر می‌افزود، بلکه برای سید محمدتقی و خانوادۀ شیرازی نیز سودآور بود.

تجارت ابریشم یکی دیگر از اقلام داد­و­ستد تجارتخانۀ شیرازی بود. گیلان یکی از مراکز تولید ابریشم و بافت آن در ایران به شمار می‌رفت. با این حال، یزد ”عالی‌ترین نوع ابریشم“ را تولید می‌کرد و ابریشم­بافان (شَعربافان) آن شهر قادر بودند که مرغوب‌ترین نوع پارچه‌های ابریشمین (شاه­ابریشم) را از یک مَن (تقریباً ۳ کیلو) نخ ابریشم تولید کنند که در نتیجه، کالای ابریشمین یزدی از کالاهای مشابه بافته­شده در گیلان و دیگر نقاط ارزان­تر تولید می‌شد.[76]

خانوادۀ شیرازی در یزد از احترام بسیاری برخوردار بودند. با آنکه هرگز آشکار به تبلیغ آیین بابی-بهائی نپرداختند، اما بسیاری از اهالی یزد از طریق ایشان به این دین پیوستند. مالمیری که خود از تجار یزد و نمایندۀ شرکت تجاری شیرازی بود می‌نویسد که شهرت خانوادۀ شیرازی به سید بودن و رفتار مطبوع و مهرآمیز ایشان با دیگران، تقوا، صداقت، امانت‌داری و دانایی ایشان کافی بود که بسیاری از مردم یزد را به دیانت بابی-بهائی جذب کند. مالمیری اضافه می‌کند با آنکه خانوادۀ شیرازی از تجار عمده­فروش و صاحب ثروت فراوان، تجارتخانۀ بزرگ و تعداد زیادی منشی (دفتردار) و نوکر (خادم) و کارمندان (کارکُن) بودند، با این حال فروتنی و افتادگی خود را از دست ندادند. مالمیری می‌نویسد این رفتار و اخلاق مردم شهر را عمیقاً متعجب می‌ساخت و بر احترام ایشان به این خانواده می‌افزود.[77] به شهادت مالمیری،

تجارت عمدۀ شهر یزد با آقایان افنان بود وچنان سلوک ورفتاری با جمهور ناس می­فرمودند که اعلی و ادنی، و صغیر و کبیر، و فقیر وغنی، و عالم و جاهل، و فاسق و متقی، طراً در غیاب و شهود می­گفتند اینها فرشتۀ آسمانی هستند. سید اولاد رسول اینها هستند، ما کار به عقیدۀ آنها نداریم، هر چه هستند سید اولاد پیغمبرند.[78]

قضاوت مالمیری در خصوص تشابه رفتار خانوادۀ شیرازی با فرشتگان آسمانی ممکن است یک­جانبه و غلوآمیز به نظر آید، ولی می‌بینیم که یکی از بزرگ­ترین و ثروتمندترین تجار ایران در اواخر قرن نوزدهم، آقا محمدحسن اصفهانی معروف به امین‌الضرب، روابط دوستانه‌ای با میرزا محمدتقی داشته و او را علی­رغم اعتتقادش به آیین بهائی در مقام همکار تجاری خود محترم می‌داشته است. امین‌الضرب به نمایندۀ خود در یزد می‌نویسد:

سفارش حقیر را به حاجی میرزا محمدتقی بفرمایید که ساکن کاروانسرا هم هست، اگرچه بعضی حرف­ها دربارۀ او و سلسلۀ او می­زنند [­به احتمال دربارۀ اینکه دیانتشان بهائی است] لکن تدین دارد [و مردم] نباید بی­تدین باشد.[79]

بسیاری از تجار مسلمان که با میرزا محمدتقی داد­و­ستد داشته‌اند به احتمال فراوان همین نظر عمل‌گرایانۀ حاجی امین‌الضرب را دربارۀ دیانت میرزا محمدتقی داشته‌اند. به نوشتۀ غلامرضا­خان، که در سال ۱۲۹۹ هجری مستاجر گمرک یزد وکرمان بود، ”این حضرات سادات شیرازی در یزد از همۀ تجار معتبرتر و محترم هستند.­“[80] اما داد­و­ستد تجاری در حد خود نمی‌توانست ضمانتی برای روابط دوستانۀ یک تاجر شیعی با یک تاجر غیرمسلمان قرار گیرد. بر اساس پژوهش رانین کاظمی، غالباً می‌توان در نامه‌های تجار مسلمان به یکدیگر ”احساسات خصمانۀ نیمه­خفتۀ مذهبی“ را پنهان دید. علاوه بر آن، این احساسات دربارۀ ”تجار زرتشتی و بابی [بهائی] قوی‌تر بود،“ مخصوصاً اگر غیرمسلمین از لحاظ اجتماعی و مالی پایگاه بالاتری داشتند. در آن صورت، احتمال اینکه ”مورد حمله وحشیانۀ عوام“ قرار گیرند وجود داشت.[81]

در ایران، بنا به سنت، دو طبقۀ روحانیون و تجار همواره دارای روابط نزدیک و دوستانه­ای با یکدیگر بوده‌اند. اکثریت قابل ملاحظۀ تجار ایران مردمان معتقد و مذهبی بودند و آنچه از سوی تجار به عناوین مختلف مذهبی به علما داده می‌شد، از منابع مهم و مؤثر مالی ایشان به شمار می‌آمد. بنابراین، هنگامی که در مواردی مانند قضیۀ شورش تنباکو در سال ۱۸۹0-۱۸۹1 منافع تجار به خطر می‌افتاد، علمای شیعه به پشنیبامی از ایشان علیه دستگاه سیاسی برمی‌خاستند. با توجه به روابط صمیمانه بین دو نهاد روحانیت و تجار و نیز با در نظر گرفتن دشمنی دیرینۀ علما نسبت به آیین بابی-بهائی، می‌توان حضور نوعی دشمنی علیه تجار بهائی را در میان تجار مسلمان امری بدیهی دانست.

محمدتقی و مجلس نمایندگان تجار

در ایران به شکل سنتی در هر شهری از میان تجار شخصیت محترم و معتبری با نام ”ملک‌التجار“ برای حفظ منافع دیگر تاجران انتخاب می‌شد. در سال‌های دهۀ ۱۸۸۰ چنین احساس شد که نهاد ملک‌التجار نمی‌توانست چنان که شایسته بود از عهدۀ انجام این وظیفه برآید. اگر چه شورایی با نام” مجلس تجار“ وجود داشت که به مواردی چون اختلافات تجار با یکدیگر یا دیگر اصناف مثل بازرگانان خارجی، صرافان، دلال‌ها و غیره در حضور ملک‌التجار رسیدگی می‌کرد، مشکلات روزافزون دیگری نیز بود که این نهاد توانایی رسیدگی به آنها را نداشت. از جمله بود مداخلات علما در کار تجارت از طریق محاکم شرعی در امور تجاری و مالی، و دخالت‌های حاکمان محلی که دائم در پی اخاذی از تجار بودند. در اواسط دهۀ ۱۸۸۰، تجار بزرگ ایران درصدد ایجاد اصلاحاتی در این زمینه برآمدند. در سال ۱۸۸۴، تجار تهران با در نظر گرفتن همۀ جوانب و جزئیات پیشنهادی برای چنین اصلاحاتی تهیه کردند که فوراً به تصویب ناصرالدین­شاه رسید و بر آن اساس، ”مجلس وکلای تجار“ تأسیس شد.[82]

حاجی میرزا محمدتقی یکی از تجاری بود که نظریاتش محل توجه و احترام بود و آن را با دیگر تجار و مخصوصاً حاجی امین‌الضرب در میان می‌گذاشت. وی این اصلاحات را برای آنکه روابط بین تجار و دولت مرکزی و حکومت‌های محلی را روشن می‌ساخت و از تجار در برابر مقامات دولتی جانبداری می‌کرد ضروری می­دانست و در قامت تاجری که شبکۀ بین‌المللی تجارتی را اداره می‌کرد و با ایمانش به دیانتی که مروج مدرنیته بود به پشتیبانی از تشکیل مجلس وکلای تجار برخاست. وی چنین گامی را هم­جهت با پیشرفت ”عموم تجار“ و ”تحصل معاش“ می‌دانست. به اعتقاد او، هر داد­و­ستدی می‌بایست ”میزان و قاعده‌ای“داشته باشد و اگر آن مجالس بر این اساس استوار شود، ”موجب ازدیاد شهرت و نیک‌نامی و ترقی تجارت ایران خواهد گردید.­“[83] وی همچنین بر این باور بود که موفقیت این اصلاحات ”نیازمند پشتیبانی دولت“ و انتخاب افرادی به عضویت مجلس است که ”مورد اطمینان و صادق“ باشند. وی همچنین پیشنهاد کرد چنین مجالسی باید ”کاروانسرای محلی“ مستقل داشته باشد، جدا از ساختمان‌های دولتی تا از احتمال مداخلۀ اهل حکومت در کار تجار جلوگیری شود. همچنین، از آنجا که عضویت در چنین مجالسی مستلزم صرف وقت بسیار از طرف اعضا و در نتیجه اختلال در امور تجاری ایشان می‌شد، خواهان اتخاذ روشی شد که اعضا بتوانند هم به وظایف خود در مجلس بپردازند و هم به امور تجاری ایشان لطمه‌ای نخورد. بدین ترتیب، میرزا محمدتقی فقط به پشتیبانی از تشکیل چنین مجلسی بسنده نکرد، بلکه کوشید راه‌های موفقیت آن را نیز پیشنهاد کند. به اعتقاد او، تشکیل چنین مجالسی اگر بر اساس قوانینی بود، آن­گاه تجارت ”بادوام و خوش‌عاقبت [موفق] “ می‌شد و این امر تجار را ”دعاگوی دولت“ می‌ساخت.[84] حاج محمدتقی همچنین معتقد بود تصویری منفی که تجار ایران از دولت دارند با تشکیل چنین مجالسی ترمیم می‌شود و موجب آبروی بیشتر دولت در خارج خواهد بود. به نظر او، این امر نه فقط بر درآمد تجار می‌افزود، بلکه ازدیاد داد­و­ستد به نفع خزانۀ دولت نیز می‌بود.

عمر مجلس وکلای تجار کوتاه بود و به سرعت اوضاع نابسامان سابق در عرصۀ تجارت حکم­فرما شد. هیچ مرجعی برای حمایت تجار در مقابل حکومت‌های محلی وجود نداشت و در مواقعی که تجار مورد ظلم واقع می‌شدند، به ناچار به افراد با نفوذی از صنف خود، مثل حاجی امین‌الضرب، متوسل می‌شدند. شاید بدین سبب بود که در ۱۵ ژوئیه ۱۸۸۸ میرزا محمدتقی نامۀ زیر را خطاب به امین‌الضرب نوشت:

مالیات [اجارۀ] قنات[85] حسن­آباد ۷۰۰ تومان [در سال] است. ساکنان کیسنویّه آن را اجاره کرده‌اند. دو سال پیش [۱۸۸۶] قنات ویران شد [و قابل استفاده نبود]. سال پیش [۱۸۸۷] سهام‌السلطنه [وزیر مالیۀ یزد] تجار را احضار کرد و [به سبب ویرانی قنات و عدم محصول کشاورزی] موافقت نمود که تخفیفی معادل ۱۰۰۰ تومان به ۳۲ نفر از تجار [احتمالاً به جمع آنها و برای یک بار] داده شود و اینجانب [میرزا محمدتقی] برای هر سال ۱۰۰ تومان از این مالیات تخفیف بگیرم. ولی فرمانی [از سوی شاه] نیامد و تجار هم کاری در این مورد انجام ندادند. امسال [۱۸۸۸] که وزارت مالیۀ یزد به میرزا محمد وزیر داده شده، وی چند بار از تجار خواسته است که مالیات خالصه [زمین‌های دربار] را بپردازند . . . و این علی­رغم توافق قبلی با سهام‌السلطنه مبنی بر تخفیف مالیات برای ویرانی قنات است. در نتیجه، ما دو تلگراف برای امین‌السلطان [رئیس الوزراء] فرستادیم و پاسخی آمد که آن را به وزیر مالیۀ یزد دادیم. با آنکه مطالب را نوعی دیگر به امین‌السلطان گزارش داده بودند، با این حال او فرمان داد که باید قول سهام‌السلطنه محترم شمرده شود و سال آینده [۱۸۸۹] قرار تخفیف عملی گردد. اما وزیر بدون توجه به فرمان او هنوز خواهان پرداخت مبلغ کامل مالیات از سوی تجار است. هر قدر به او می‌گوییم که به خاطر ویرانی قنات هیچ زراعتی میسر نشد و محصولی برداشت نگردید که مشمول مالیات باشد، او پافشاری می‌کند که باید تمامی مالیات، به مبلغ ۲۸۰۰ تومان، از سوی تجار پرداخت گردد. رعیت قدرتی ندارد [که در مقابل این ظلم بایستد] و سهام‌السلطنه حال در تهران است. خواهشمندم کمک کنید این مشکل حل شود.[86]

این نامه چند مطلب را دربارۀ میرزا محمدتقی شیرازی بر ما معلوم می‌دارد. نخست آنکه علی­رغم ایمان او به آیین بهائی، پایگاه بالایی در میان تجار مسلمان داشت. یکی به علت تخفیف بیشتری که از سایر تجار به او تعلق می‌گرفت و دیگر به سبب بهره­مندی­اش از روابط دوستانۀ مطلوب با حاجی امین‌الضرب، ثروتمندترین و پُراهمیت‌ترین تاجر اواخر قرن نوزدهم ایران. سوم آنکه پایگاه اجتماعی و احترام و حیثیت او-لااقل در یزد-چنان بود که می‌توانست در مقام نمایندۀ تجار، در موارد مورد اختلاف، به عنوان ملک‌التجار آنان با حکومت محل یا دیگر مقامات وارد گفت­وگو و مذاکره شود.[87] سرانجام اینکه نه فقط به امور مالی و تجاری خود و دیگر تجار توجه داشت، بلکه نگران زندگی سخت رعایا نیز بود. در کل، نامۀ بالا نشان­دهندۀ شرایط سخت تجار ایرانی در دورۀ قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت ایران است. این نامه گویای خودسری حکام محلی نیز هست که حتی فرمان شاه و صدراعظم را برای منافع خود زیر پا می‌گذاردند.

تشکیل مجلس وکلای تجار در یزد مدتی به طول انجامید. همزمان با تصویب آن به دست ناصرالدین­شاه، حاکم اصفهان و یزد، مسعود­میرزا ظل‌السلطان (۱۹۱۸-۱۸۵۰)، در اواسط سال ۱۸۸۴ اجازۀ تشکیل مجلس یزد را صادر کرد. با این همه، این مجلس که حاجی میرزا محمدتقی عضو برجستۀ آن به شمار می‌رفت، تا پایان سال ۱۸۸۵ شکل نگرفت. پس از آن، مجلس هر هفته یک یا دو بار تشکیل جلسه می‌داد، ولی ظاهراً دخالت‌ها و کارشکنی‌های مأموران حکومتی مانع انجام فعالیت‌های آن بود.[88]

دلیل اینکه چرا بین صدور اجازه برای مجلس وکلای تجار یزد و تشکیل آن مدت زمانی فاصله افتاد معلوم نیست. با آنکه صدور فرمان تشکیل مجالس وکلای تجار در سراسر ایران (ژوئیه ۱۸۸۴)[89] همزمان با اجازۀ حاکم یزد مبنی بر تشکیل آن در یزد است، مجلس یزد هنگامی شکل گرفت که ماه­ها قبل از آن، یعنی در فوریه یا مارس ۱۸۸۵، ناصرالدین­شاه فرمان قبلی خود مبنی بر تشکیل چنین مجالسی را لغو کرده بود.[90]

یک علت چنین تأخیری ممکن است با ویژگی‌های اخلاقی ظل‌السلطان، حاکم مقتدر اصفهان و یزد، مرتبط باشد که در آن موقع ”یک­سوم از ایالت‌های ایران در تحت حکومت او بود.­“[91] وی بزرگ­ترین فرزند ناصرالدین­شاه بود، ولی چون مادرش از ایل قاجار نبود نمی‌توانست ولیعهد ناصرالدین­شاه باشد. ساموئل بنیامین (Samuel G. W Benjamin, 1837-1914) که در سال‌های ۱۸۸۳ و ۱۸۸۴ نخستین وزیرمختار امریکا در ایران بود، پس از ملاقاتی با ظل‌السلطان او را ”دارای شخصیتی قوی،“بسیار جاه‌طلب، حیله‌ورز، و کسی می‌داند که ”هرگز حاضر نیست اجازه دهد کسی حقوق طبیعی او را زیر پا گذارد.­“­­[92]ظل‌السلطان در دهۀ ۱۸۸۰ برای خود درباری مجازی با ارتشی قوی ترتیب داد و قدرت خود را حتی بر علمای پُرنفوذ و طبقۀ تجار و اشراف تسری داد. از آنجا که یکی از اهداف مجالس نمایندگان تجار محدود ساختن دخالت حکام ایالات در کار تجارت بود، لذا بسیار محتمل است که ظل‌السلطان و دیگر حکام ایالات خواسته باشند مانع تشکیل چنین مجالسی شده یا تشکیل آن را به تأخیر بیندازند. اگر چنین باشد، می‌توان دریافت که چرا تشکیل مجلس وکلای تجار یزد وقتی صورت گرفت که ناصرالدین­شاه در پایان سال ۱۸۸۰ ظل‌السلطان را از فرماندهی قوای نظامی و حکومت همۀ ایالات، جز اصفهان، خلع کرده بود.[93] هر چه بود، عضویت حاجی میرزا محمدتقی شیرازی در مجلس نمایندگان تجار یزد نشان دیگری از احترام و اعتقاد تجار یزد به امانت­داری و صداقت اوست.

محمدتقی وکیل‌الدولۀ روس، نمایندۀ تجاری روسیه در یزد

از اوایل قرن نوزدهم و به­خصوص در نیمۀ دوم این قرن، قدرت‌های اروپایی و مخصوصاً روسیه و انگلیس در پی ازدیاد نفوذ و منافع خود در ایران بودند. یکی از راه‌های رسیدن به این هدف استفاده از رجال پُرنفوذ ایران مثل وزرا، دیپلمات‌ها، علما، دانشجویان ایرانی که در خارج تحصیل می‌کردند، و تجار بود. روش دیگر استفاده از راه‌های اقتصادی بود. در ربع قرن آخر قرن نوزدهم، نفوذ اقتصادی قدرت‌های اروپایی مخصوصاً از طریق امتیازات اقتصادی شدت گرفت. این امتیازات به دولت‌های خارجی یا شرکت‌های خصوصی خارجی و از طریق دادن قرضه به دولت ایران و یا افراد، مخصوصاً تجار، از سوی بانک‌های دولتی یا خصوصی اروپایی صورت می­گرفت. بعد از قرارداد ترکمانچای در سال ۱۸۲۸، اتباع خارجی-ابتدا روس‌ها و سپس اتباع دیگر کشورهای اروپایی-هر چه بیشتر از مزایای قانونی در ایران بهره‌مند می­شدند و در ضمن گمرک کالاهای تجاری ایشان نیز کمتر از گمرک تجار ایرانی بود. امتیاز گمرکی که به تجار خارجی داده شد ضربۀ بزرگی به تجارت ایران وارد آورد و برخی از تجار را به ورشکستگی کشاند. برای دور زدن این مشکل بسیاری از تجار ایران به تابعیت کشورهای اروپایی و معمولاً روسیه درآمدند.

در نیمۀ دوم قرن نوزدهم که فعالیت‌های اقتصادی روسیه در ایران رو به افزایش می‌رفت، دولت روسیه-سوای داشتن سفارت در تهران و کنسولگری در بیشتر شهرهای ایران-کوشید تا افرادی را در شهرهای متفاوت به عنوان نمایندۀ تجاری آن کشور برگزیند. این اشخاص غالباً از روس‌های ساکنان ایران و برخی نیز ایرانیانی با تابعیت روسیه بودند. در اواخر دهۀ ۱۸۸۰ با ازدیاد معاملات تجارتی روسیه با یزد، آن کشور درصدد انتخاب نماینده‌ای در آن شهر برآمد و حاجی میرزا محمدتقی شیرازی مورد توجه نمایندگی دولت روسیه در ایران قرار گرفت. در شعبان ۱۳۰۶ق/آوریل ۱۸۸۹م، دولت روسیه از حاج میرزا محمدتقی دعوت کرد که نمایندگی تجاری روسیه را در آن شهر بپذیرد.[94] وظایف نمایندۀ تجاری روس بر اساس نامه‌ای که دیلماج سفارت در تهران به فارسی نگاشته چنین است:

در موارد اختلاف بین تجار روسی و دیگران شما باید در حل اختلاف ایشان کوشش کنید و البته نباید اجازه دهید هیچ حقی از تبعۀ روس ضایع گردد و اگر مشکلی حل نشد، باید سفارت روسیه را از آن مطلع سازید تا سفارت کوشش در حل آن مشکل نماید.[95]

محمد تقی شیرازی این سمت را پذیرفت.[96] بدین ترتیب، عنوان کنسول تجاری روسیه در یزد را یافت.[97] داشتن چنین مقامی امر کوچکی نبود، زیرا با خود لقب وکیل‌الدولۀ روس و نشان بزرگ طلا از سوی دولت روسیه را به همراه می‌آورد و به او اجازه می‌داد پرچم روسیه را بر بالای خانه‌اش نصب کند. سوای اینها منافع دیگری نیز از این شغل شامل او می‌شد؛ مثل مصونیت‌‌های قانونی، در امان بودن از آزارهای مذهبی، و داشتن قراول شبانه‌روزی برای خفظ او و خانواده‌اش.

با توجه به سرکوب و آزار بهائیان ایران و از جمله سرکوب‌های اقتصادی، پرسش اینجاست که چرا دولت روسیه از میان همۀ تجار یک بهائی را به عنوان نمایندۀ تجاری خود در یزد انتخاب کرد و نیز، با توجه به اینکه مناطق شمالی ایران به شکل طبیعی برای دولت روسیه بیشتر اهمیت داشت، چرا قرعۀ انتخاب نمایندۀ تجاری به نام یزد افتاد؟

در خصوص پرسش نخست باید به احترام و اطمینانی که تجار یزد به حاجی میرزا محمدتقی داشتند و سابقۀ پاک و بدون خدشۀ او توجه کنیم. اگرچه چنین استدلالی یگانه علت انتخاب او به این سمت نبود. عبدالله شهبازی علت دیگری را مطرح می­کند و می‌نویسد که انتخاب حاجی میرزا محمدتقی به سبب کوشش‌های آقا علی­حیدر شیروانی بهائی [روس­تبار]، عضو بانفوذ سفارت روس و طرف تجاری خانوادۀ شیرازی/افنان، بود.[98] اگر چنین نظریه‌ای درست باشد نشان آن است که محمدتقی در این قضیه از حمایت‌ همبستگی‌های اجتماعی نیز بهره‌مند بوده است.

انتخاب حاجی میرزا محمدتقی به سمت نمایندۀ تجاری روس به عللی چند اهمیت داشت. نخست آنکه حوزۀ تجارت او و خانواده‌اش را نه فقط در ایران، بلکه در روسیه و مناطقی که به تازگی به تصرف روسیه در آمده بود، مثل ترکستان و حوزۀ بحر خزر، افزایش می‌داد. دوم آنکه با ادامۀ سرکوب و آزار بهائیان در ایران، این سمت به او امکان می‌داد که از هم‌کیشان خود در کشور یا لااقل در یزد در مقابل ظلمی که با آن روبه­رو بودند محافظت کند.[99] سوم آنکه این مقام محمدتقی را قادر می‌ساخت که در گسترش و توسعۀ آیین بهائی در ماورای بحر خزر و ترکستان، که از اواسط دهۀ ۱۸۸۰ آغاز شده بود، بکوشد.[100]

در اواخر دهۀ ۱۸۸۰، محمدتقی در عشق‌آباد صاحب اراضی وسیعی شده بود و توانست چندین مرکز بهائی در ترکستان برای جامعه‌های بهائی آن نقاط بنا کند.­[101] محمدتقی ابتدا در ۱۸۸۷ با تأسیس شعباتی در عشق­آباد و بخارا فعالیت‌های تجاری خود و خانواده‌اش را در ترکستان آغاز کرد و حاجی محمدرضا اصفهانی را با عنوان ”دالان‌دار“ سرپرست و نمایندۀ تجاری خود انتخاب کرد.[102] اما پس از کشته شدن حاجی محمدرضا در ۸ سپتامبر ۱۸۸۹ به دست چند نفر از شیعیان عشق­آباد به سبب بهائی بودن،[103] وی پسر خود حاجی میرزا محمد شیرازی را به عنوان نمایندۀ تجارتخانۀ شیرازی در عشق‌آباد و بخارا انتخاب کرد.[104] بدین ترتیب، میرزا محمدتقی علاوه بر نمایندگی تجاری روسیه در یزد، توانست منافع تجاری خانوادۀ خود را حفظ کند و پشتیبان جامعۀ بهائی در ایران و جوامع نوپای بهائی در ترکستان باشد. وی در توسعۀ شهر عشق‌آباد نیز سهم مؤثری داشت. به علاوه، باید توجه داشته باشیم که جامعۀ بهائی در اواخر دهۀ ۱۸۸۰ یکی از بزرگ­ترین و شاید بزرگ­ترین جامعۀ دینی غیرمسلمان ایران به شمار می‌رفت. این جامعه در نقاط گوناگون ایران گسترده بود و برخی از بهائیان سمت‌های بالایی داشتند. در آن زمان، بهاءالله و عبدالبهاء در حصر عکّا بودند و محمدتقی یکی از بزرگ­ترین شخصیت‌های بهائی در ایران و ماورای آن به شمار می‌آمد. بنابراین، هرگاه از دیدگاه دولت روسیه بنگریم، انتخاب محمدتقی به عنوان نمایندۀ تجاری آن دولت در یزد می‌توانست پُرمعنا باشد: بدر مقام برجسته‌ترین بهائی در ایران و عشق‌آباد با شبکۀ بین‌المللی و قاره‌ای اقتصادی ­­و مذهبی که از هندوستان و خلیج فارس تا ترکستان امتداد داشت،[105] محمدتقی می‌توانست مهرۀ موثر روسیه در ”بازی بزرگ“ به شمار آید.

دربارۀ پرسش دوم که چرا روس‌ها از همۀ شهرها یزد را برای داشتن نمایندۀ تجاری انتخاب کردند باید توجه داشت که کوتاه‌ترین راه تجاری بین خلیج فارس و عشق‌آباد یا بخارا و کلاً ترکستان راه بندرعباس به عشق‌آباد بود که از یزد و قوچان-به فاصلۀ اندکی تا عشق‌آباد-می‌گذشت. بنابراین، حضور نمایندۀ تجاری روسیه در یزد برای تسهیل کار تجار روس در حمل­و­نقل کالا از بندرعباس به ترکستان و حل مشکلات ایشان ضروری بود.

طی ده سالی که محمدتقی نمایندگی تجاری روسیه را داشت، توانست در تسهیل کار بسیاری از تجار روس و نیز تجار ایرانی­تباری که تبعیت روسیه داشتند کمک کند و با مکاتبه با حکومت محلی یا مقامات پایتخت در حل مشکلات ایشان بکوشد. در عین حال، تجارت خانوادگی خود را با گشودن دفاتری در مناطقی که روسیه تصرف کرده بود گسترش داد و در تقویت جوامع بهائی در آن مناطق کوشید. تزار روسیه به سبب خدماتش به روسیه و تجار روس به او مدال طلای استانیسلاو اعطا کرد.[106]

محمدتقی و گسترش آیین بابی-بهائی

در پایان قرن نوزدهم پس از سال‌ها کوشش موفقیت‌آمیز در کار تجارت و گسترش تجارت خود و خانواده‌اش به سطح یک شرکت تجارتی بین‌المللی و پس از ده سال ماندن در سمت نمایندۀ تجاری دولت روسیه در یزد، حاجی میرزا محمدتقی شیرازی مصمم به کناره‌گیری از کار تجارت شد تا اوقاتش را صرف گسترش و خدمت به آیین خود کند. تسخیر مناطق شرق بحر خزر به دست دولت روسیه برای جامعۀ ستمدیدۀ بهائی در ایران فرصتی فراهم آورد تا با استفاده از امنیتی نسبی که در یک کشور غیرمسلمان ایجاد شده بود به آنجا پناه برند. این موقعیت از نظر رهبران جامعۀ بهائی نیز پوشیده نماند. بدین ترتیب، مهاجرت بهائیان ایرانی ابتدا به عشق‌­آباد و سپس به دیگر شهرهای آسیای مرکزی از اواسط دهۀ ۱۸۸۰ آغاز شد. این مهاجرت نه فقط آنان را از آزار و سرکوبی که دچارش بودند رها ساخت، بلکه گسترش و آبادانی مناطق جدید امکان اشتغال به کار را نیز برای ایشان فراهم ‌آورد و در ضمن، با آزادی بیشتر برای تبلیغ دیانت بهائی مراکز بهائی‌نشین جدیدی تأسیس شد. این جوامع برای دوام خود نیاز به کار داشتند، لذا تجار ثروتمند بهائی نیز به آن مناطق رو آوردند و با خرید زمین و مستغلات و ایجاد دفاتر تجاری هم برای هم‌کیشان خود کار ایجاد کردند و هم به توسعه و تبلیغ این آیین در آن مناطق یاری رساندند. بدین ترتیب، در پایان دهۀ ۱۸۸۰ تعداد فراوانی از تجار بهائی ایرانی و از جمله خاندان شیرازی/افنان در عشق‌آباد صاحب املاک و زمین و دفاتر تجاری شدند. این خانواده کاروانسرایی در بازار عشق‌آباد با نام سرای رشتی خریداری کرد. به دستور بهاءالله، میرزا محمدتقی و دیگر تجار بهائی اراضی وسیعی در عشق‌آباد برای ایجاد تأسیسات بهائی خریداری کردند. در سال ۱۸۹۰، تعداد بهائیان عشق‌آباد به هزار نفر بالغ شد که درصد بزرگی از جمعیت آن شهر را تشکیل می‌داد و از نسبت بهائیان ایران نسبت به جمعیت کل ایران بیشتر بود.[107] با افزونی گرفتن تعداد بهائیان عشق‌آباد، جامعۀ بهائی در 1895 یک حمام دارای دوش و نیز سالنی برای اجتماعات ایجاد کرد و سپس تا 1897 یک مسافرخانه، یک کلینیک برای معالجۀ بیماران، یک بیمارستان و یک دبستان پسرانه و گورستانی با نام گلستان جاوید تأسیس کرد. همچنین، کمیته‌هایی برای ترتیب امور جامعه، مراسم و جلسات دینی و دیگر فعالیت‌ها تشکیل شد.[108]

تجار بهائی، به ویژه خانوادۀ افنان، همچنین نقش مهمی در زمینۀ چاپ داشتند. برای جامعۀ بهائی که تعلیم و تربیت از اساسی‌ترین آموزه‌های آن است و تربیت کودکان وظیفۀ دینی به شمار می‌آید،[109] چاپ نشریات گوناگون از اهمیت فراوانی برخوردار بود. چاپ کتاب و جزوات گوناگون فقط در حوزۀ آموزش کودکان محدود نمی‌شد، بلکه در سطح وسیع‌تر برای بحث در تعالیم بهائي و نیز برای تبلیغ دیگران به این آیین نیز مؤثر بود. نخستین بنیاد مطبوعاتی بهائی با نام ”نشریات ناصری“ در سال ۱۸۹۰ در بمبئی به دست حاجی سید محمد افنان، صاحب بنیاد، و به مدیریت حاجی سید آقا میرزا ابراهیم افنان تشکیل شد. سپس، در آغاز قرن بیستم، آقا سید آقا افنان بنیاد مطبوعاتی دیگری در شیراز ایجاد کرد.[110]

در آغاز قرن نوزدهم بود که محمدتقی با تشویق عبدالبهاء خود را برای دستیابی به بزرگ­ترین خدمت به آئینش آماده دید و آن ساختمان نخستین نیایشگاه بهائی جهان (مشرق‌الاذکار) در عشق‌آباد بود. برای اجرای این هدف و نیز به منظور انتقال شرکت تجاری­اش به خانواده، تصمیم گرفت که از کار تجارت در یزد کناره‌گیری کند و مقدمات تأسیس شعبۀ تجارتخانۀ افنان را در روسیه فراهم سازد. سفارش‌نامه‌ای از سفیر روسیه در ایران دریافت کرد[111] و در ۴ آوریل ۱۹۰۰ روانۀ روسیه شد. در سر راه خود از مشهد گذشت و در آنجا علی­رغم مخالفت و دشمنی علما، حکومت محلی و و تجار و اعیان مشهد از او استقبال کردند. از جمله کسانی که به گرمی از او استقبال کردند دوست قدیمی‌اش ناصرالملک بود که در آن زمان نایب‌التولیۀ آستان قدس رضوی در مشهد، مرقد امام رضا امام هشتم شیعیان و یکی از مهم­ترین اماکن مقدس مذهبی شیعیان در ایران، بود.[112]

ساختمان نخستین مشرق‌الاذکار در اواخر ۱۹۰۲ با مراسمی شامل گذاردن سنگ بنای آن به دست فرماندار ترکستان، ژنرال دیمتری سوبُتیچ (Dimitri I. Subotich)، بالاترین مقام روسیه در ترکستان، آغاز شد[113] که نشان تساهل دینی دولت روسیه و به رسمیت شناختن و احترام به همۀ عقاید دینی بود. نقشۀ بنا را استاد علی اکبر بنّا، معمار بهائی یزدی، تهیه کرد و هم او بنای ساختمان آن را همراه با مهندسی روس با نام ولکوف (Volkov)[114] سرپرستی کرد. محمدتقی عنوان صاحب‌کار بنا را داشت. برخی از ملحقات مشرق‌الاذکار مثل سالن جلسات قبلاً در سال ۱۹۰۰ ساخته شده بود، اما کار ساختن بنای اصلی به دستور عبدالبهاء در سال ۱۹۰۲ آغاز شد.[115] ساختمان اصلی بنا در سال ۱۹۰۶ به پایان رسید، ولی ظریف‌کاری‌های داخلی و خارجی بنا در سال ۱۹۱۹ پایان یافتند.[116] بیشتر مخارج بنا را خاندان افنان و نیز عبدالبهاء و بهائیان ایران، از فقیر و غنی، تأمین کردند.[117] مشرق‌الاذکار یکی از بزرگ­ترین عبادتگاه‌های دینی در عشق‌آباد بود.[118] این بنا از سوی بهائیان ­”یکی از درخشان­ترین و ماندگارترین دستاوردهای تاریخ قرن اول آیین بهائی“ به شمار آمد.[119]

ساختمان بنای مشر‌الاذکار به بهای مصرف تقریباً همۀ ثروت محمدتقی تمام شد و از ثروت او ً چیزی باقی نگذاشت. وی در 30 اوت 1911 در ۸۱ سالگی به مرکز جهانی بهائی در فلسطین رفت و سالیان پایانی عمر خود را در کنار عبدالبهاء به عبادت پرداخت. وی نخستین کسی بود که در آرامگاه بهائی حیفا به خاک سپرده شد.[120] عبدالبهاء او را ”مردی در کمال شادی“دانست[121] و او را یکی از ۲۴ پیری نامید که در مکاشفات یوحنا در انجیل به ایشان اشاره شده است.[122] عبدالبهاء همچنین دو زیارتنامه در بزرگداشت او صادر کرد.[123]

نتیجه­گیری

در دورانی که جامعۀ بهائی ایران دستخوش تهمت، تهدید، حبس و سرکوب بود، استثناهایی نیز وجود داشت، از جمله خانوادۀ شیرازی/افنان و مخصوصاً حاجی میرزا سید محمدتقی شیرازی، که توانستند موفقیت‌هایی به دست آورند. محمدتقی از مزایای متعددی بهره‌مند بود، از جمله داشتن لقب سید به سبب پایگاه اجدادی خود که برای او احترام اجتماعی و دینی می‌آورد، داشتن نمایندگی یک قدرت خارجی که مصونیت دیپلماتیک برای او و خانواده‌اش داشت، و مقام بالای اجتماعی و اقتصادی در میان تجار، به­خصوص دوستی و داد­و­ستد با افرادی مانند حاجی امین‌الضرب. البته حاجی محمد­تقی یگانه فردی از جامعۀ بهائی نبود که در دورۀ قاجار از امنیت و ترقیات اجتماعی بهره داشت. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بسیاری از بهائیان به طرز چشمگیری مقامات بالایی در اجتماع ایران داشتند.[124] برای مثال، میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) توانست به سبب قرابت خانوادگی با میرزا آقاخان نوری صدراعظم و پادرمیانی وزیر مختار روس در ایران پس از واقعۀ سوء­قصد نافرجام چند بابی به جان شاه از چنگال مرگ بگریزد و در سال ۱۸۵۳به عراق برود.

محمدتقی و خانوادۀ اوحتی توانستند به علت مقام و روابط اجتماعی خود با دیگران به تبلیغ آیین بهائی بپردازند. مانند دیگر تجار بهائی، خانوادۀ افنان نقش مؤثری در چاپ و نشر آثار بهائی داشتند که از آن جمله بود ایجاد بنیادهای نشر کتاب در بمبئی و شیراز.[125]

گسترش فعالیت‌های تجار بهائی در شهرهای ایران یا خارج غالباً همراه با استخدام بهائیان برای ادارۀ آن مؤسسات و در نتیجه تبلیغ آیین بهائی می‌شد. سوای آن، برخی از تجار بهائی که دارای ثروت و امکانات مالی و خواهان اشاعۀ آیین خود بودند، مثل خانوادۀ افنان، از عاملان تأسیس مراکز جدید بهائی‌نشین شدند. برای مثال، وقتی بهاءالله از بهائیان خواست که برای ایجاد مراکز فرهنگی و اجتماعی و بهداشتی مثل کلینیک طبی، حمام دارای دوش، مدارس دخترانه و پسرانه، کودکستان، کتابخانه و بیمارستان و غیره به خرید زمین بپردازند، محمدتقی و دیگر تجار خانوادۀ افنان پیشگام شدند و مناطقی را در عشق‌آباد برای این اهداف خریدند. هنگامی که عبدالبهاء از محمدتقی خواست که ساختمان مشرق‌الاذکار عشق‌آباد را سرپرستی کند، بلافاصله کار تجارت را کنار گذارد و تقریباً همۀ ثروت خود را وقف این امر مهم کرد.

اشتیاق محمدتقی در زمینۀ خدمت به مقاصد آئینش او را از کمک به خانواده باز نداشت. نواحی جدیدی که در آسیای مرکزی تحت سلطۀ روسیه درآمده بود نه فقط منطقۀ امنی برای بهائیان ایران به شمار می‌آمد، بلکه به خانوادۀ شیرازی امکان می‌داد که تجارت خود را به آن نواحی گسترش دهند. بدین ترتیب، در محمدتقی ثروت و ایمان به خدمت یکدیگر درآمدند. درآمد و سود او در تجارت دستمایۀ او برای خدمت به آئینش شد و از سوی دیگر، گسترش آئینش فعالیت‌های تجاری او را ازدیاد بخشید که آن نیز به نوبۀ خود هم برایش منافع مالی داشت و هم موجب ایجاد کار برای هم‌کیشانش در نقاط گوناگون می‌شد.

در دهۀ چهارم قرن نوزدهم، بهائیان ایران نخستین گام‌ها را برای تحول آیین بهائی به دیانتی جهانی با اعتقادات جهانی برداشتند. این جهان­گرایی ابتدا با توسعۀ این آیین در مناطق اطراف ایران آغاز شد. مبلغان بهائی در این نواحی پراکنده و موفق شدند جوامع بهائی را خارج از زادگاه این آئین، ایران، پدید آورند. حاجی میرزا محمدتقی شیرازی و خانوادۀ شیرازی/افنان در این روند سهم مهمی داشتند.

با آنکه منابع کافی دربارۀ تجار دورۀ قاجار در دسترس نیست، در خصوص تجار بابی-بهائی در دورۀ قاجار دست محققان تقریباً خالی است و هیچ منبعی در این زمینه وجود ندارد. خاندان شیرازی/افنان می‌تواند نمونه‌ای از تجار بابی-بهائی به ‌دست دهد که با داشتن شبکه‌ای از شعبات فعال تجاری در داخل و خارج از ایران به واردات و صادرات کالا می‌پرداختند و شخصیت‌های شاخصی چون حاجی میرزا محمدتقی افنان در بین خود داشتند. از تجار بابی-بهائی حتی در منابع غیربهائی موجود دربارۀ تجارت ایران نیز نام و نشانی نمی‌یابیم. این امر ممکن است بخشی از حذف نام بابی-بهائی از تاریخ مدرن ایران باشد که نه فقط در زمینۀ تجارت، بلکه در زمینه‌های دیگر نیز صادق است. برای مثال، در هیچ منبع پژوهشی و تاریخی غیربهائی اشاره‌ای به نقش فعال و مؤثر بهائیان در حوزه‌هائی مانند تعلیم و تربیت، آزادی زنان، بهداشت، اصلاحات و توسعه، تجارت و صنایع نمی‌بینیم. دیدگاه منفی و ضد بهائی مردم و دولت‌ها از نیمۀ قرن نوزدهم به بعد می‌تواند بخشی از علل این امر را توجیه کند.­[126]

به همین سبب امیدوارم این پژوهش نه فقط بر فعالیت یکی از خاندان‌های تاجر ایران در دوران قاجار، یعنی خانوادۀ بابی-بهائی شیرازی/افنان، پرتو افکند، بلکه توانسته باشد گوشه‌هایی از چگونگی تجارت داخلی ایران، دامنه و شیوه‌های فعالیت‌های تجار، روابط ایشان با دولت و قدرت‌های خارجی به دست دهد و تصویری از شخصیت‌های شاخص و کوشای تجارت ایران را چه مسلمان و چه غیرمسلمان و از جمله بابیان و بهائیان و بالاتر از آن، تساهل دینی ایشان را نسبت به یکدیگر نشان داده باشم. همچنین، امیدوارم نظر گروه بیشتری از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران را به نقش تجارت و اقتصاد در توسعۀ دیانت بابی-بهائی و در نتیجه نشر آثار بهائی جلب کرده باشم.

[1]از استاد فریدون وهمن برای مرور و بررسی متن سپاس­گزارم.

[2] این پژوهش‌ها شامل اینهاست

Issawi (ed.), The Economic History of Iran, 1800-1914 (Chicago and London: The University of Chicago Press, 1971); W. Floor, Guilds, Merchants and Ulama in Nineteenth-Century Iran (Washington DC: Mage Publishers, 2009); G. Gilbar, “The Rise and Fall of the Tujjār Councils of Representatives in Iran, 1884-85,” Journal of the Economic and Social History of the Orient, 51 (2008), 639-674; A. Seyf, “Foreign Firms and Local Merchants in Nineteenth-century Iran,” Middle Eastern Studies, 36:4 (2000), 137-155;

ق. کرمانی و ق. انصاری رنانی، تجار دورۀ قاجاریه (تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۸۱)؛ ح. رهبری، تجار و دولت در آثار قاجار: از همزیستی تا رویارویی (تهران: انتشارات کویر، ۱۳۸۷)؛ هما ناطق، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو، بر پایۀ اسناد امین‌الضرب (سوئد: خاوران،۱۳۷۱).

[3] برای مثال بنگرید به

Mahdavi, For God, Mammon, and Country: A Nineteenth Century Persian Merchant, Haj Muhammad Hassan Amin al-Zarb (1834-1898) (Boulder: Westview Press, 1999); A. Gheissari, “Merchants Without Borders: Trade, Travel and a Revolution in Late Qajar Iran: (the Memoirs of Hajj Mohammad-Taqi Jourabchi, 1907–1911,” in War and Peace in Qajar Persia: Implications Past and Present, ed. R. Farmanfarmaian (London: Routledge, 2008), 183-212.

 

[4] برای مثالی دربارۀ تجار زرتشتی بنگرید به م. حاجی اکبری، ”واکاوی نقش زردشتیان در اقتصاد دورهء قاجاریه با تأکید بر تجارتخانه‌های زردشتی،“ فصلنامۀ تاریخ نو، شمارۀ ۱۱ (تابستان ۱۳۹۴)، ۳­-­۲۸. برای تجار ارمنی بنگرید به ن. پور محمدی املشی و م. ادیناوند، ”واکاوی نقش و جایگاه کمپانی برادران تومانیاتیس در وضعیت اقتصاد تجاری ایران عصر قاجار،“ فصلنامۀ گنجینۀ اسناد، سال ۲۷، شمارۀ ۳ (پاییز ۱۳۹۰)، ۶­–۲۹.

[5] برای مثال بنگرید به

Tsadik, “Nineteenth Century Iranian Jewry: Statistics, Geographical Setting, and Economic Basis,” Iran 43 (2005), 275-282.

[6] مخصوصاً بنگرید به

Amanat, Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran, 1844-1850 (Ithaca, NY: Cornell University Press, 1989), 339-361; A. Amanat, “The Shaping of the Babi Community: Merchants, Artisans, and Others,” in The Bab and the Babi Community of Iran, ed. F. Vahman (London: Oneworld Academic, 2020), 101-149.

[7] M. Momen and Peter Smith, “The Babi Movement: A Resource Mobilization Perspective,” in In Iran: Studies in Babi and Baha’i History, ed. P. Smith (Los Angeles: Kalimat Press, 1986), vol. 3, 74, table 3.

[8] برای مثال بنگرید به

Gilbar, “Baha’u’llah, the Iranian Tujjār and the New Approach to Interest,” in The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, ed. S. Shahvar et al. (London: I. B. Tauris, 2011), vol. 1, 69-82.

[9] مثلاً دربارۀ خاندان افنان بنگرید به م. فیضی، کتاب خاندان افنان سدرۀ رحمن (تهران: مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۲۷ بدیع/۱۹۷۱)؛ دربارۀ خانواده مالمیری بنگرید به م. مالمیری، خاطرات مالمیری (لانگنهاین، آلمان: لجنهۀ ملی نشر آثار امری، ۱۴۹ بدیع/۱۹۹۲)؛ دربارۀ خاندان باقراف/خمسی بنگرید به ر. مهرابخانی، خاندان سادات خمس (دارمشتات: عصر جدید، ۱۵۱ بدیع/۱۹۹۴).

[10]بنگرید به ع. شهبازی، ”خاندان باب و تجارت جهانی تریاک،“ دسترس­پذیر در

https://www.shahbazi.org/pages/Bab_Family1.htm; https://www.shahbazi.org/pages/Bab_Family2.htm;https://www.shahbazi.org/pages/Bab_Family3.htm/.

[11]Bahá’u’lláh, Kitáb-i-Aqdas, 238-239, Note #155, at http://bahaiquotes.com/subject/drugs/.

[12]Soli Shahvar, “Mohamad-Taqi Wakil-Al-Dawla Širazi,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2016), at http://www.iranicaonline.org/articles/mohammad-taqi/.

[13]در این مقاله از اصطلاح تجار برای معین کردن بازرگانان عمده‌فروش و معتبری استفاده کرده­ام که در داخل و خارج ایران داد­و­ستدهای گستردۀ تجاری داشتند و تعداد آنان از ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴ به تقریبا 250 تا 350 نفر بالغ می‌شد، بنگرید به

Floor, Guilds, Merchants and Ulama: 23; G. Gilbar, “Qajar Dynasty viii. ‘Big Merchants’ in the Late Qajar Period,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2015), at http://www.iranicaonline.org/articles/qajar-big-merchants/.

 

[14]B. Fragner, “Economy vii. From the Safavids through the Zands,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/economy-vii-from-the-safavids-through-the-zands/.

[15]H. Hakimian, “Economy viii. In the Qajar Period,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/economy-viii-in-the-qajar-period; Issawi, The Economic History of Iran, 17.

[16]Floor, Guilds, Merchants and Ulama, 24, notes 4-8.

فلور دربارۀ مقامات محلی حاج میرزا حسن فسائی، محمدعلی­خان وزیری و عبدالعلی ادیب­الملک را ذکر می­کند وبرای مقامات خارجی آرتور دو گوبینو، ج. م. روشوشوار و ای. ج. پولاک را.

[17]Issawi, The Economic History of Iran, 130-132; G. Gilbar, “The Opening up of Qājār Iran: Some Economic and Social Aspects,” BSOAS, 49 (1986), 76.

یک منبع حجم تجارت ایران را در طول همان مدت (۱۸۰۰­–­۱۹۱۴) حتی بیشتر  و تا 12 برابر ارزیابی کرده است:

Willem Floor, “Commerce vi. In the Safavid and Qajar periods,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/commerce-vi/.

[18]از جمله تجارتخانه‌های خارجی  اینهاست:

Paul Gray & Co; Lynch Brothers; E. David Sassoon; Ziegler and Co.; Hotz and Son; N. N. Konshin; Emil Tzindel; Nobel Brothers; and Sociétés des Manufactures Ludwig Rabenek. See Gilbar, “Big Merchants;” Seyf, “Foreign Firms and Local Merchants,” 137-155..

[19]برای مختصری از منظر چنین مورخانی بنگرید به

Nouraei and V. Martin, “The Role of the ‘Karguzar’ in the Foreign Relations of State and Society of Iran from the mid-nineteenth century to 1921. Part III: The Karguzar and Disputes over Foreign Trade,” Journal of the Royal Asiatic Society, 3rd series, 16:2 (July 2006), 151-152.

[20]Nouraei and Martin, “The Role of the ‘Karguzar’ – Part III,” 152.

[21]در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سرمایۀ متوسط تجار عمده بین 500هزار تا 1میلیون قران تخمین زده می‌شد. نرخ تسعیر قران به پاوند انگلیسی ۵۰ تا ۵۵ قران به ۱ پاوند بود. بنگرید به Gilbar, “Big Merchants; ” Issawi, The Economic History of Iran, 344-345.

[22] Gilbar, “Big Merchants;” S. Shahvar, The Forgotten Schools: The Baha’is and Modern Education in Iran, 1899-1934 (London: I. B. Tauris, 2009), 51-56; Issawi, The Economic History of Iran, 134-136.

[23] G. Gilbar, “Muslim Tujjār of the Middle East and their Commercial Networks in the Long Nineteenth Century,” Studia Islamica, 100-101 (2005), 183-202; Gilbar, “Big Merchants.”

[24]در ادامه نشان خواهم داد که چگونه تجارت در ایران در میان تجار مسلمان و نیز آنان که از اسلام به آیین بابی-بهائی گرویدند با علایق خانوادگی پیوند داشت. خاندان شیرازی/افنان پیش از ایمان به آیین جدید بابی-بهائی مسلمان شیعه بودند.

[25]Gilbar, “Big Merchants.”

[26]برای اطلاعات بیشتر دربارۀ شیخیه بنگرید به

Hermann, “Shaykhism,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2017), at http://www.iranicaonline.org/articles/shaykhism/.

[27]D. M. MacEoin, “Bāb, ‘Ali Moḥammad Širāzī,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/bab-ali-mohammad-sirazi/.

[28]D. M. MacEoin, “Babism,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/babism-index/.

[29]برای اطلاعات بیشتر دربارۀ باب ونهضت بابی بنگرید به

Denis MacEoin, The Messiah of Shiraz: Studies in Early and Middle Babism (Leiden and Boston: Brill, 2009); Amanat, Resurrection and Renewal.

[30]J. R. I. Cole, “Bahaism i. The Faith,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i; “Principles of the Baha’i Faith,” (1997), at http://www.bahai.com/Bahaullah/principles.htm; Cole, Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha’i Faith in the Nineteenth-Century Middle East (New York: Columbia University Press, 1998); M. Sergeev, Theory of Religious Cycles: Tradition, Modernity, and the Bahá’í Faith (Leiden-Boston: Brill, 2015).

[31]Cole, “Bahaism i. The Faith.”

[32]Momen and Smith, “The Babi Movement: A Resource Mobilization Perspective,” 74, table 3.

برای جزئیات بیشتر دربارۀ شکل گرفتن جامعۀ تجار بابی بنگرید به

Amanat, Resurrection and Renewal: 332-371.

[33] “Report by Staff-Captain Tumanskii”, part 2 (secret), St Petersburg, 26 April 1895, in Shahvar et al., The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 2: 80.

قابل ذکر است که تومانسکی فقط افسر ارتش نبود، بلکه مستشرق هم بود. او منابع بابی و بهائی را تقریباً همزمان با پژوهشگران و محققان معروف آن زمان در مطالعات بابی-بهائی،  مثل ادوارد گرانویل براون انگلیسی و محققی روس با نام  بارون ویکتور رومانوویچ روزن، مطالعه می­کرد و با آنها در این زمینه در تماس بود. تومانسکی سابقه­­ای از تجربه­ای که علاقۀ او را به مطالعۀ دین بهایی برانگیخت در منبع زیر آورده است:

A.G. Tumanski, “Dva poslednikh Babidski Otkroveniya لوح,” Zapiski Vostochnago Otdeleniya Imperatorskago Russkago Arkheologichesk, 6 (1891), 314-321.

[34]­“Information from P. E. Panafidin,”

در آرشیو تاریخی روسیه (سن­پترزبورگ)، فوند (سریال)  شمارۀ ۷۷۷، اوپیس (محتوای فوند) ۱، دلو (فایل) ۹۹، ص ۹، بدون تاریخ (دستخط نوشته­شده روی تکه کاغذی کوچک)، به نقل از

Shahvar et al., The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 2:­35.

[35] Gilbar, “Baha’u’llah, the Iranian Tujjār.”

[36]­Shahvar et al., The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 1­:102, 114, 128, 241 n. 47; vol. 2:­48, 70, 80, 204 n. 23, and 207 n. 14.

[37] این لقب حاجی میرزا سید محمد (۱790-۱870) بدان سبب بود که وی بزرگ­ترین دایی باب محسوب می‌شد.

Smith, A Concise Encyclopedia of the Baha’i Faith (Oxford: Oneworld, 2000), 59; Fayzī, Kitāb-i Khāndān-i Afnān, 46.

[38] حبیب‌الله افنان، تاریخ امری شیراز، دسترس­پذیر در

http://www.h-net.org/~bahai/arabic/vol4/shiraz/shiraz.htm/.

م. فیضی، کتاب خاندان افنان، ۲۰؛

“Fátimih Bagum,” no. 4 in Ahang Rabbani, “The Afnan Family: Some Biographical Notes,­” at http://ahang.rabbani.googlepages.com/afnan/.

[39] با آنکه حاجی میرزا سید علی دائی دوم باب بود، وی را خال اعظم می‌نامند، زیرا از زمان کودکی سرپرست باب و یکی از هفت بابی در تهران، موسوم به ”شهدای سبعه،“ بود که به علت ایمان به باب در سال ۱۸۵۰به قتل رسیدند. بنگرید به

Smith, A Concise Encyclopedia, 59 and 310.

[40]برای اطلاعات بیشتر دربارۀ باب، خانواده وفعالیت­های تجاری­شان، بنگرید به

Amanat, Resurrection and Renewal, 123-131.

[41]­Amanat, Resurrection and Renewal, 113-121.

[42]­Amanat, Resurrection and Renewal, 121.

[43]­K. Afsar, “Bāzār-e Wakīl,­” in Encyclopædia Iranica, online edition (1989), at http://www.iranicaonline.org/articles/bazar-e-wakil-an-architectural-monument-of-the-reign-of-karim-khan-zand-wakil-r/.

[44]بنگرید به افنان، تاریخ امری شیراز، ۲۱؛ م. فیضی، حضرت نقطۀ اولی (بی­جا: مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۳۲ بدیع/1352)، ۸5-۸7.

[45]بنا بر روایت دیگری، اشتغال فراوان باب به دعا و نماز و مناجات بود که وی را از شراکت با دایی­اش بازمی‌داشت و به استقلال او در تجارت انجامید که آن نیز کوتاه­مدت بود و با سفر وی به عتبات خاتمه یافت. بنگرید به

Amanat, Resurrection and Renewal, 129.

[46]­افنان، تاریخ امری شیراز، ۲7-۲7 و ۲۹.

[47]دربارۀ خانوادۀ دایی‌ها و عموهای باب که به آیین بابی یا بعداً به بابی-بهائی پیوستند، بنگرید به

Smith, A Concise, 59-60; Amanat, Resurrection and Renewal, 118-119; H. M. Balyuzi, Baha’u’llah: The King of Glory(Oxford: George Ronald, 1980), 403-404.

[48]­”افنان“ جمع واژۀ ”فنان“ عربی است، به معنای شاخۀ ستبر و سرسبز درخت. این واژه در قرآن و حدیث و نیز در اشعار سعدی آمده است. بنگرید به قرآن، سورۀ ۵۵، آیات ۴۶-۴۷؛ فیضی، خاندان افنان، 9-10. این لقب بعدها نام فامیل این خاندان شد.

[49] در این مقاله ما از لقب اصلی «شیرازی» برای محمدعلی و خانوادۀ او استفاده کرده‌ایم.

[50]آقا محمدحسین امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب (سال‌های ۱۳۳۰-۱۲۸۰ قمری)، به کوشش ا. مهدوی و ا. افشار (تهران: طلایع،۱۳۸۰)، 48 و ۲۴5-۲۴6.

[51]­“Hájí Siyyid Ja‘far,” no. 21 in Rabbani, The Afnan Family.

[52]See J. R. I. Cole, “Religious Dissent and Urban Leadership: Baha’is in Qajar Shiraz and Tehran,­” Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies, 37 (1999), 123-142.

[53]­سرای خواجه سالیانه از طرف دولت به شخصی اجاره داده می‌شد و اجارۀ آن با نام ”عوارض دیوانی“ به دولت پرداخت می‌شد. مسئولیت هرگونه تعمیرات در طول مدت اجاره بر عهدۀ مستأجر بود. مستأجر به نوبۀ خود حجرات را به تجار، به عنوان مستأجرین، اجاره می‌داد. این تجار در مقابل صاحب موقتی سرای خواجه (موجر) مسئول تعمیرات حجره‌های خود بودند. در سال ۱۳۰۵ق/1887-۱۸۸8، سرای خواجه در اجارۀ شخصی با نام علی‌نقی­خان اشتری بود که سالانه ۸۰۰ تومان بابت اجاره پرداخت می‌کرد. بنگرید به امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۹۶.

[54]­Floor, “Commerce vi. In the Safavid and Qajar Periods.­”

[55]­ح. فسائی، فارسنامۀ ناصری (تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۲)، جلد ۲، ۹۵۶.

[56]­لوح بهاءالله در فیضی، کتاب خاندان افنان، ۸۳.

[57]R. B. Regavim, “The Most Sovereign of Masters: The History of Opium in Modern Iran, 1850-1955” (PhD dissertation, University of Pennsylvania, 2012), 106.

[58]Issawi, The Economic History of Iran, 136 (table).

[59]Issawi, The Economic History of Iran, 239.

در اوایل صادرات تریاک از ایران به چین، قیمت یک صندوق بین ۲۸۰ تا ۳۵۰ دلار بود و در سال ۱۸۷۹  بین ۵۲۰ تا ۵۳۹ دلار.

[60]من واحد وزن در ایران بود. منِ شاهی برابر با شش کیلوگرم و «منِ معمولی یا منِ تبریز سه کیلوگرم وزن داشت.

Issawi, The Economic History of Iran, 389-90.

[61]Issawi, The Economic History of Iran, 241.

[62]از نامۀ آقا حسین، یکی از تجاری که در سرای خواجه در یزد حجره داشت، به امین‌الضرب، ۴ جمادی­الاول ۱۳۰۱ق/۲ مارس ۱۸۸۴م، به نقل از امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۱۶۱.

[63]مالمیری، خاطرات مالمیری، 127-128.

[64]به احتمال فراوان، هرات در اطراف یزد در جنوب مَروَست-ناحیۀ دیگری که محمدتقی در آن ملک داشت-و در آخرین نقطۀ جنوبی منطقۀ یزد واقع بود و نباید آن را با هرات افغانستان اشتباه گرفت. از موژان مؤمن برای این اطلاعات سپاس­گزارم.

[65]مالمیری، خاطرات مالمیری، ۱۳۴.

[66]حاجی سیّد محمد تقی شیرازی به امین‌الضرب، ۲۲ ربیع الثانی ۱۳۱۵ ھ.ق./۲۰ سپتامبر ۱۸۹۷ و ۶ صفر ۱۳۱۶ ھ.ق./ ۲۶ ژوئن ۱۸۹۸، در یزد در اسناد امین‌الضرب، ۲۸۳.

[67]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الصرب، ۱۶ رمضان ۱۳۰۶ق/۱۶ مه ۱۸۸۹م در امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۴۶۵.

[68]مالمیری، خاطرات مالمیری، ۶۷.

[69]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الصرب، ۲۲ ربیع‌الثانی ۱۳۱۵ق/۲۰ سپتامبر ۱۸۹۷م، در امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب،۲۸۳.

[70]یادداشت‌های سال‌های ۱۳۱۲-۱۳۰۸ق/1890-۱۸۹1 تا 1894-۱۸۹5؛ و علی‌نقی اشتری مباشر گمرکات یزد خطاب به امین‌الضرب، ذوالقعده ۱۳۱۰ق/مه-ژوئن ۱۸۹۳ در امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۴۰، ۵۹ و 330-۳۳1۰.

[71]­علی‌نقی اشتری به امین‌الضرب، رمضان ۱۳۰۸ق/آوریل-مه ۱۸۹۱م، در امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۳۳۱.

[72]یزد نزدیک­ترین شهر جنوب ایران به بندرعباس و با راهی با موانع طبیعی تقریباً کمتر به آن بندر بود. اما این یگانه اهمیت این شهر نبود. این شهر بزرگ­ترین جمعیت زرتشتی ایران را در خود داشت که در ایجاد روابط تجاری با هند که مستعمرۀ انگلیس بود کوشیده بودند و تجارت بزرگی را در شرق ایران در انحصار خود داشتند.

Curzon, Persia and the Persian Question, vol. 2, 241-242; Mahdavi, For God, Mammon, and Country, 69.

[73]­علی‌نقی اشتری به امین‌الضرب، ذوالقعده ۱۳۱۰ق/مه-ژوئن ۱۸۹۳م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۳۳۱.

[74] آقاعلی­نقی هرندی به امین‌الضرب، ۹ ذوالقعده ۱۲۹۴ق/۱۵ نوامبر ۱۸۷۷م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۳۲۱.

[75]علی‌نقی اشتری به امین‌الضرب، ذوالقعده ۱۳۱۰ق/مه-ژوئن ۱۸۹۳م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۳۳۱.

 

[76]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الضرب، ۲۴ رجب ۱۳۰۷ق/۱۶ مارس ۱۸۹۰م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۴۲۷.

[77]مالمیری، خاطرات مالمیری، ۶۰.

[78]مالمیری، خاطرات مالمیری، ۶۰.

[79]آقا محمدحسن اصفهانی به شخصی نامعلوم [احتمالاً نمایندۀ خود در یزد]، ۱۶ ذی­حجه ۱۳۱۵ق/۸ مه ۱۸۹۸م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الصرب، ۱۰۶.

[80]غلامرضاخان به امين الضرب، جمادی الثانی ۱۲۹۹ق/آوریل ۱۸۸۲م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۲۵۰.

[81]Ranin Kazemi, “‘Neither Indians, Nor Egyptians:’ Social Protest and Islamic Populism in the Making of the Tobacco Movement in Iran, 1850 – 1891” (PhD Dissertation, Yale University, 2012), 352.

[82]Gilbar, “The Rise and Fall of the Tujjār Councils,” 640-41.

[83]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الضرب، ۲۵ شعبان ۱۳۰۱ق/۲۰ ژوئن ۱۸۸۴م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب،۲۳۹.

[84]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الضرب، ۲۸ ذوالحجه ۱۳۰۱ق/۱۹ اکتبر ۱۸۸۴م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۲۴۰.

[85]قنات یا کاریز روشی باستانی برای به ‌دست آوردن آب از منابع آب زیرزمینی و انتقال آن به سطح زمین برای آبیاری در مزارع و کشتزارهاست. بنگرید به

Xavier de Planhol, “Kārız,­” in Encyclopædia Iranica, online edition (2017), at http://www.iranicaonline.org/articles/kariz-parent/.

 

[86]حاجی سید محمدتقی شیرازی به امین‌الضرب، ۶ ذوالقعده ۱۳۰۵ق/۱۵ ژوئیه ۱۸۸۸م، در امین‌الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۱۳۲.

[87]برای مثال می‌توان به پادرمیانی او در اختلاف بین تجار مسلمان و مسیحی در خصوص محمولۀ شکر از روسیه اشاره کرد. در این اختلاف حتی صدر اعظم وقت، امین‌السلطان، مجبور به دخالت شد. این قضیه در نامه‌های آقا محمدحسن اصفهانی از یزد به امین‌الضرب نیز در تاریخ­های ۸، ۱۵، ۲۲ ذوالحجه ۱۳۱۷ق/ ۹، ۱۶، ۲۳ آوریل ۱۹۰۰م و نامه‌های ۱۳ و ۲۷ محرم ۱۳۱۸ق/۱۳ و ۲۷ مه ۱۹۰۰م، و نامۀ ۲۶ صفر ۱۳۱۸ق/۲۵ ژوئن ۱۹۰۰م آمده است. بنگرید به امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، ۳37-۳40.

[88]نامۀ میرزا محمد وزیر به امین‌الضرب، ذوالحجه ۱۳۰۵ق/اوت ۱۸۸۸م؛ حاجی محمدحسن ریسمان­فروش به امین‌الضرب، جمادی‌الاول ۱۳۱۵ق/اکتبر ۱۸۹۷م و ۲۹ جمادی‌الاول ۱۳۱۲ق/۲۸ نوامبر ۱۸۹۴م؛ آقا محمدحسن اصفهانی به امین‌الضرب، ۵ جمادی الاول ۱۳۱۵ق/۵ اکتبر ۱۸۹۷م، در امین­الضرب، یزد در اسناد امین‌الضرب، 241-۲۴2.

[89]Gilbar, “The Rise and Fall of the Tujjār Councils,­” 639.

[90]­Gilbar, “The Rise and Fall of the Tujjār Councils,­” 639.

[91]­A. Walcher, In the Shadow of the King: Zill al-Sultān and Isfahān under the Qājārs (London and New York: I. B. Tauris, 2008), 79.

[92]­S. G. W. Benjamin, Persia and the Persians (London: John Murray, 1887), 185-186.

[93]­Walcher, In the Shadow of the King, 79 and 91.

[94]­سفارت روسیه در تهران به حاجی میرزا محمدتقی وکیل‌الدوله، تهران ۲۲ شعبان ۱۳۰۶ق/۲۳ آوریل ۱۸۸۹م (۱۰ آوریل ۱۸۸۸ در تقویم ژولیانی)،

Rossiiskii Gosudarstvennyi Istoricheskii Arkhiv (S-Peterburg)

[آرشیو تاریخی روسیه (سن­پتربورگ)]، فوند (سریال) شمارۀ ۵۲۸ [”مأموریت در ایران“]، اوپیس (محتوای فوند) 1، سال­های ۱۸۸۹­–۱۹۰۴، دلو (فایل) ۱۵۹۶، ص ۱ (کپی) [از این به بعد: ”مأموریت در ایران“].

تقویم ژولیانی از سال ۱۹۱۸ در روسیه به کار گرفته شد و به جهت تفاوت­هایی که بین این تقویم با تقویم گریگوری وجود دارد، در این مقاله از این پس همۀ تاریخ‌های ژولیانی به تاریخ گریگوری تبدیل شده و تاریخ‌های ژولیانی (با علامت ت ژ) در پرانتز آمده است. در مدتی که حاجی میرزا محمدتقی در این سمت بود، معمولاً با لقب ”وکیل‌الدولۀ روس“ شناخته می‌شد. در مکاتبات دولت روس از وی با عنوان ”وکیل‌الدولۀ روسیه در یزد“ نام برده شده است.

[95]سفارت روسیه در تهران به حاجی میرزا محمدتقی وکیل‌التجار، ۲۲ شعبان ۱۳۰۶ق/۲۳ آوریل ۱۸۸۹م (۱۰ آوریل ۱۸۸۹ت ژ)، ”مأموریت در ایران،“ 1. قوام‌الدوله، وزیر امور خارجه، سپس تأکید می‌کند که محمدتقی مخصوصاً ”باید از تبعۀ روس که از یزد عبور می‌کنند و یا آنان که به خاطر تجارتشان به این شهر رفت و آمد دارند محافظت نماید. “قوام‌الدوله به جلال‌ اقبال‌الملک (حاکم یزد)، تهران ۲۲ شعبان ۱۳۰۶ق/۲۳ آوریل ۱۸۸۹م (۱۱ آوریل ۱۸۸ت ژ) که روی کپی نامۀ سفارت روس به محمدتقی وکیل­التجار نوشته. تهران ۲۲ شعبان ۱۳۰۶ق/۲۳ آپریل ۱۸۸۳م (۱۰ آوریل ۱۸۸۹ ت ژ)، ”مأموریت در ایران،“ 1.

[96]تلگراف محمدتقی شیرازی به سفارس روس در تهران، یزد، ۲۹ شعبان ۱۳۰۰ق/۳۰ آوریل ۱۸۸۹م (۱۸ آوریل ۱۸۸۹ ت ژ)؛ و به عرب‌ صاحب(مترجم سفارت روس در تهران)، یزد، تاریخ دریافت ۱۰ مه ۱۸۸۹م (۲۸ آوریل ۱۸۸۱ ت ژ)، ”مأموریت در ایران،“ 2.

[97]­”گزارش کاپیتان تومانسکی معاون فرماندهی ارتش ناحیه ماوراء خزر در مورد سفرش به ایران (۱۸ مارس تا ۱۵ نوامبر ۱۸۹۴) “(محرمانه)، (احتمالاً از عشق‌آباد) (بدون تاریخ) (احتمالاً اواخر نوامبر-اوایل دسامبر ۱۸۹۴) از Rossiiskii gosudarstvennyi voenno, istoricheskii arkhiv [آرشیو تاریخی ارتش روسیه (مسکو)]، پروندۀ ۱۳۹۰،۲، ۱۸۵۰. الکساندر تومانسکی افسر روس و مأمور جمع‌آوری اطلاعات دربارۀ بهائیان عشق‌آباد و ایران و آن نواحی بود.

[98]­شهبازی، ”جستاری در تاریخ بهائیگری در ایران.“ قابل ذکر است که بهائیان عبدالله شهبازی را مجادله­پردازی می­دانند که به سبب ساختن روایت­های تاریخی برای نشان دادن اینکه بهائیان ایرانی دست­نشاندۀ قدرت­های خارجی بوده­اند شناخته می­شود. در تأیید این ادعا باید گفت كه نوشته­هاي شهبازی در سایت شخصی خود ایشان منتشر شده­اند واز این رو باید آنان را منابع ثانویه­ای در نظر گرفت که همتاداوری نشده­اند.

[99]به نظر می‌رسد سرکوب بهائیانی که به علت رقابت‌های تجاری مورد تجاوز و غارت قرار می‌گرفتند حتی در زمانی که حاجی میرزا محمدتقی در دهۀ ۱۸۹۰ نمایندۀ تجاری روسیه در یزد بود نیز ادامه داشت. رانین کاظمی چند نمونه را از یزد ذکر کرده است. بنگرید به

Kazemi, “Neither Indians, Nor Egyptians,” 353-354.

از سوی دیگر، این امکان نیز هست که اگر به محمدتقی چنین سمتی پیشنهاد نمی‌شد یا او چنین سمتی را نمی‌پذیرفت، سرکوب‌ها از آنچه رخ داد نیز بیشتر می‌شد.

[100]Soli Shahvar, “The Baha’i Faith and Its Communities in Iran, Transcaspia and the Caucasus,” in Shahvar et al., The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 1, 1-47 (esp. 19-32).

[101]Shahvar, “The Baha’i Faith and Its Communities,” 22.

[102]نامۀ محمدتقی شیرازی به سفارت روس در تهران، یزد، ۱۶ صفر ۱۳۰۷ق/۱۲ اکتبر ۱۸۸۹، در ”مأموریت در ایران،“ ۴ [رسیدۀ 21 اکتبر ۱۸۸۹م (۹ اکتبر ۱۸۸۹ ت ژ)] (کپی).

[103]برای جزئیات قتل اصفهانی و پیامدهای آن برای جامعۀ بهائی روسیه، بنگرید به

Shahvar et al., The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 1, 21-25.

برای اسناد و مکاتبات بین دولت روسیه و دولت ایران و داد­و­ستدهایی که بین دو دولت در این قضیه صورت گرفت، بنگرید به ع . امانت و ف . وهمن، از طهران تا عکّا: بابیان و بهائیان در اسناد دولتی قاجار (نورث هیون، کانتیکت: نشر آشکار، ۲۰۱۶)، 356-۳72.

[104]محمدتقی شیرازی به سفارت روسیه در تهران، یزد، ۱۲ اکتبر ۱۸۸۹م، در ”مأموریت در ایران،“ 4.

[105]”گزارش کاپیتان تومانسکی،“ بخش دوم (محرمانه)، سن­پترزبورگ، ۱۶ آوریل ۱۸۹۵، به نقل از

Shahvar et al, The Baha’is of Iran, Transcaspia and the Caucasus, vol. 2, 80.

تومانسکی در این گزارش محرمانه می‌نویسد: ”همۀ راهنمایی‌های غصن اعظم [عبدالبهاء] توسط عوامل مخفی او از دو مسیر، یکی شمالی: باکو، انزلی، و نیز عشق‌آباد – مشهد؛ و دیگر مسیر جنوبی: بمبئی و بنادر خلیج فارس، اسکندریه، استانبول، در سراسر ایران پخش می‌شود و باکو و عشق‌آباد دو مرکز اصلی است. “

[106]کنسولگری امپراتوری روس در اصفهان به سفیر امپراتوری روس در تهران، اصفهان ۱۱ نوامبر ۱۹۰۱م (۲۹ اکتبر ۱۹۰۱ ت ژ)، شمارۀ ۹۱۵، در ”مأموریت در ایران،“ 29.

 

 

[107]فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق (تهران: بی­نا، 1974-۱۹۷5)، جلد 8، ۹۸۳. جمعیت بهائیان ایران در پایان قرن نوزدهم 100هزار نفر تخمین زده می‌شد. با توجه به جمعیت 10میلیون نفری ایران در آن زمان، بهائیان یک درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند. برعکس، در پایان دهۀ ۱۸۸۰ و آغاز دهۀ ۱۸۹۰ از جمعیت 10هزار نفری عشق‌آباد هزار تن ایشان بهائیان بودند که ده درصد جمعیت آن شهر را تشکیل می‌دادند. بنگرید به

Smith, “A Note on Babi and Baha’i Numbers in Iran,” Iranian Studies, 17:2/3 (Spring-Summer 1984),: 296-298; G. N. Curzon, Persia and the Persian Question (London: Longmans, Green, and Co., 1892), vol. 1, 86n; E. Boulangier, Voyage à Merv: Les Russes dans l’Asie Centrale et le Chemin de Fer Transcaspien (Paris: Librairie Hachette, 1888), 136; E. Allworth (ed.), Central Asia: A Century of Russian Rule (New York and London: Columbia University Press, 1967), 98; Momen, “The Baha’i Community of Ashkhabad,” 280; B. Spuler, “Ashkhabad,” in Encyclopædia Iranica, online edition (2011), at http://www.iranicaonline.org/articles/ashkhabad/.

ه. رأفت، ”جمعیّت بهائی عشق‌آباد،“ پژوهشنامه، سال ۱، شمارۀ ۲ (زمستان ۱۵۳ بدیع/ ۱۳۷۵ ش/۱۹۹۶م)، ۵۸-۸۹.

[108] Shahvar, “The Baha’i Faith and Its Communities,” 22 and 27; Momen, “The Baha’i Community of Ashkhabad,” 284-285; A. A. Lee, “The Rise of the Bahá’í Community of ‘Ishqábád,” Bahá’í Studies, 5 (the volume titled: The Bahá’í Faith in Russia: Two Early Instances) (January 1979), 3.

مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، جلد ۸، ۹۸۱؛ و. رأفتی، ”دیانت بهائی در روسیه،“ پژوهشنامه، سال ۱، شمارۀ ۲ (زمستان ۱۵۳ بدیع/ ۱۳۷۵ ش/۱۹۹۶م)، ۳.

[109]برای اطلاعات بیشتر در زمینۀ این مدارس مدرن ووضعیت آموزش در ایران در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، بنگرید به

Shahvar, The Forgotten Schools, 27-96.

[110]F. Vejdani, “Transnational Baha’i Print Culture: Community Formation and Religious Authority, 1890-1921,” Journal of Religious History, 36:4 (December 2012), 499-515; G. Gonzales, “A Lost History of the Baha’i Faith, by Eric Stetson: Review,” Baha’i Library Online (2016), at https://bahai-library.com/gonzales_stetson_lost_history/.

[111]محمد تقی وکیل‌التجار به سفیر روسیه در تهران، یزد، ۱۱ شوال ۱۳۱۷ق/۱۲ فوریه ۱۹۰۰م، در ”مأموریت در ایران،“ 24a.

[112]”حاجی محمدتقی،“ بخش ۴۳، در اثر آهنگ ربّانی با نام The Afnan Family. ربّانی می‌نویسد که حاجی محمدتقی موفق شد در طول چند سال ناصرالملک را به آیین بهائی درآورد. هیچ منبع غیربهائی چنین امری را تصدیق نمی‌کند.

[113]R. Jackson Armstrong-Ingram, Music, Devotions, and Mashriqu’l-Azkār (Studies in Babi and Baha’i History 4) (Los Angeles: Kalimat Press, 1987), 11; G. Hassall, “Notes on the Babi and Bahaʼi Religions in Russia and Its Territories,” Journal of Baha’i Studies, 5:3 (1993), 49;

نامۀمیرزا محمدتقی افنان به عبدالبهاء ۱/۱۵۲، در فیضی، کتاب خاندان افنان، ۱۰۸.

[114]نام اول ولکوف در هیچ منبعی نیامده است.

[115]Jackson Armstrong-Ingram, Music, Devotions, and Mashriqu’l-Azkār, 11.

[116]H. M. Balyuzi, ‘Abdu’l-Bahá: The Centre of the Covenant of Bahá’u’lláh (Oxford: George Ronald, 1972), 110; Moojan Momen, The Babi and Baha’i Religions,1844-1944: Some Contemporary Western Accounts (Oxford: George Ronald, 1981), 442-443; Momen, “The Baha’i Community of Ashkhabad,” 285; Hassall, “Notes,” 49; Lee, “The Rise,” 11.

فیضی، کتاب خاندان افنان، ۱۴-۱۰۲؛ رأفتی، ”دیانت بهائی در روسیه،“ ۸.

[117]A. Rabbani, “Conversion of the Great-Uncle of the Báb,” World Order (Spring 1999), at https://bahai-library.com/pdf/r/rabbani_conversion_uncle_bab.pdf; “The Universal Appeal of the Temple”, Star of the West, 13:10 (January 1923), 263.

[118]Momen, “The Baha’i Community of Ashkhabad,” 286.

[119]Shoghi Effendi, God Passes By, 300.

[120]­برای زندگینامه­ای کوتاه ولی مهم وکیل­الدوله، بنگرید به

See C. M. Remey, “Haji Mirza Muhammad-Taqi, the Afnan,” Star of the West 6:18 (7 February 1916), 156-158.

[121]­­‘Abd al-Baha̕, Memorials of the Faithful, 129.

[122] لوح عبدالبهاء به ناطق نیسانی در مائدۀ آسمانی، به کوشش اشراق خاوری (تهران: م م م ۱، ۱۹۷۳)، جلد ۹، ۲۳؛ و فیضی، کتاب خاندان افنان، ۱۱۷. دیگر ”پیران“ باب و ۱۸ تن از حروف حیّ نخستین پیروان او هستند. عبدالبهاء هویت چهار پیر باقی­مانده را به آینده موکول کرده است.

[123]فیضی، کتاب خاندان افنان، ۱18-۱25. یکی از دفاتر خاطرات وکیل‌الدوله در آرشیو اسناد مرکز جهانی بهائی به شمارۀ MR 1441-F.235 ضبط است. برخی دیگر از خاطرات او را ربّانی ترجمه کرده و در اثر او درج است. بنگرید به

Rabbani, “Conversion of the Great-Uncle of the Bab.­”

خاطرات دیگری از وکیل‌الدوله از مکاتبات او با سید محمد، فرزند میرزای شیرازی، در اختیار افرادی از خاندان او است.

[124]برای آگاهی از احوال بهائیان شاخص در عصر قاجار، بنگرید به

Momen, “Who was a Baha’i in the Upper Echelons of Qajar Iran?” Lecture presented on 25 March 2015, at the Ezri Center for Iran and Persian Gulf Studies, The University of Haifa, at http://gulfc.haifa.ac.il/index.php/events/lecture-series/lecture-series-in-bahai-studies/415-dr-moojan-momen-on-qwho-was-a-bahai-in-the-upper-echelons-of-qajar-iran/.

[125]Vejdani, “Transnational Baha’i Print Culture,” 499-515; Gonzales, “A Lost History of the Baha’i Faith.”

 

[126]برای مطالعۀ این مشکل تاریخ نگاری، بنگرید به

Shahvar, The Forgotten Schools, xvi-xxi.