خدمات دکتر احمد اشرف به حرفۀ مددکاری اجتماعی در ایران

عزتالله سامآرام Ezatollah Samaram <‌e_samaram@yahoo.com> استاد دانشگاه علامه طباطبایی است. برخی از آثار ایشان عبارت‌اند از مددکاری اجتماعی، مددکاری اجتماعی با تأکید بر محیطهای کارگری، فقر عاطفی در خانواده و نظریههای مددکاری اجتماعی.

در سال ۱۳۳۷ و همزمان با تأسیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، یک مدرسۀ حرفه‌ای با عنوان ”آموزشگاه خدمات اجتماعی تهران“ تشکیل شد که هدف آن تربیت مددکار اجتماعی در سطح فوق‌دیپلم بود. فارغ‌التحصیلان این آموزشگاه عمدتاً در مؤسساتی مثل بیمارستان‌های عمومی، بیمارستان‌های روانی، پرورشگاه‌ها، اردوهای کار و مدارس، در مقام مددکار اجتماعی، خدمت می‌کردند.

در سال ۱۳۴۴، دورۀ فوق‌دیپلم مددکاری اجتماعی به سطح دورۀ لیسانس ارتقا یافت. در این دوره، علاوه بر دروس عمومی، تعداد دروس پایه و تخصصی هم افزایش یافت که عمدتاً در حوزۀ روان‌شناسی بودند، مثل روان‌شناسی کودک و نوجوان، روان‌شناسی پیری، مقدمات روان‌پزشکی، مشاوره، و روان‌شناسی اجتماعی. دروسی مثل مبانی حقوق، حقوق کودک و خانواده، حقوق کار، آمار و روش تحقیق هم تدریس می‌شد. در بخش دروس تخصصی هم مددکاری اجتماعی فردی (Case Work)، مددکاری اجتماعی گروهی (Group Work) و مددکاری اجتماعی جامعه‌ای (Community Work) تدریس می‌شد. کارورزی‌ها هم در همان مؤسسات قبلی ‌عمدتاً با روش مددکاری اجتماعی فردی صورت می‌گرفتند. در آن زمان، مددکاران اجتماعی در گروه‌های کمک‌رسانی و درمانی عمدتاً نقشی تسهیل‌کننده و ‌حمایت‌کننده داشتند و هدف هم رسیدن مددجویان به سلامت جسمی و روانی و برگشت مددجو به تعادل قبلی در زندگی خانوادگی و شغلی بود.

 در حقیقت می‌توان گفت که تا قبل از سال ۱۳۴۶، طراحی دورۀ مددکاری اجتماعی چنان بود که تصور می‌شد این رشته نوعی روان‌شناسی کاربردی است. علت آن هم احتمالاً ناشناخته بودن علم جامعه‌شناسی در ایران بود. از مهر ۱۳۴۶ که دکتر احمد اشرف در مقام استاد جامعه‌شناسی وارد آموزشگاه خدمات اجتماعی شدند، برنامه‌های درسی و کارورزی‌ها در دوره‌های رشتۀ مددکاری اجتماعی دچار تغییرات اساسی شد: تعداد دروس جامعه‌شناسی افزایش یافت و حوزه‌های کارورزی هم از منظر جامعه‌شناختی تعریف شدند. دکتر احمد اشرف مسیر حرکت حرفۀ مددکاری اجتماعی را که تا آن زمان محورش روان‌شناسی بود، به مسیری تغییر جهت داد که محور آن جامعه‌شناسی بود. همین تغییر موجب شد که اولاً، حرفۀ مددکاری اجتماعی در مسیر درست خودش قرار گیرد و ثانیاً، فرصت‌های شغلی وسیع‌تری برای مددکاران اجتماعی پدید آید.

رئیس وقت آموزشگاه خدمات اجتماعی، خانم ستاره فرمانفرمائیان، از این تغییرات با عنوان ”تحولی عظیم در حرفۀ مددکاری اجتماعی“یاد کرد، ”تحولی ساختاری و تحولی محتوایی؛“ و از دکتر احمد اشرف با عنوان عامل اصلی این تحول نام برد.

از همان سال ۱۳۴۶، علاوه بر درس مبانی جامعه‌شناسی-که از قبل بود-دروس جامعه‌شناسی شهری و روستایی، نظریه‌های جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی معاصر، کج‌رفتاری‌های اجتماعی، طبقات اجتماعی، ‌و جامعه‌شناسی برای مددکاران اجتماعی به دروس اصلی و تخصصی دورۀ لیسانس رشتۀ مددکاری اجتماعی  اضافه شد. در فهرست مطالب درس نظریه‌های جامعه‌شناسی، برای اولین‌بار دکتر احمد اشرف نظریه‌های رادیکال جامعه‌شناسی را تدریس کرد و مددکاری اجتماعی توسعه بر مبنای نظریه‌های رادیکال مورد تحقیق قرار گرفت. همچنین، مفاهیم جدیدی مثل رفاه اجتماعی و سلامت اجتماعی نیز به فهرست مطالب دروس مددکاری اجتماعی وارد شدند. در برنامۀ کارورزی‌های دانشجویان هم علاوه بر کار با فرد، کار با گروه و کار با جامعه اضافه شد. طراحی پایان‌نامه‌های دانشجویان که تا آن زمان عمدتاً گزارش خدمات تسهیل‌گری مرتبط با کارورزی دانشجویان بود، متأثر از همین تغییرات  بیشتر در حوزه‌های اجتماعی و مسائل اجتماعی طراحی و اجرا شدند که از آن جمله‌اند مسائل اجتماعی گروه‌های آسیب‌پذیر، کودکان، زنان، کارگران، زندانیان، معلولان، روستاییان، حاشیه‌نشینان، معتادان، زنان خیابانی و مانند اینها. بخش کارورزی هم به سه بخش شهری، روستایی و آسیب‌های اجتماعی تقسیم شد. حوزه‌های کارورزی هم بسیار گسترش یافتند و فضاهای اجتماعی بیشتری فراهم شد، از جمله دادگاه‌ها، زندان‌ها، کارخانه‌ها، اورژانس، و سازمان‌های مرتبط با مسائل اجتماعی گروه‌های خاص مثل کودکان، جوانان، زنان، و سالمندان.

روش کار در حرفۀ مددکاری اجتماعی از قادرسازی به توانمندسازی اجتماعی تغییرکرد  و مراحل سه‌گانۀ پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شامل مداخلۀ پیشگیرانۀ قبل از بروز مشکل، مداخله برای درمان، و مداخله برای کاهش خسارات مورد توجه قرار گرفت و همین مراحل در بحران‌های اجتماعی مرتبط با حوادثی طبیعی مثل زلزله هم به کار گرفته شدند. اولین مورد بحران‌های اجتماعی ناشی از زلزلۀ گناباد در شهریور ۱۳۴۷ بود که تا چند سال‌ بعد از آن، مددکاران اجتماعی و دانشجویان آموزشگاه خدمات اجتماعی برنامه‌های کاهش خسارات آن را ادامه دادند و از تجربیات حاصل در زلزله‌های بعد هم استفاده شد.

مجموعۀ این تحولات موجب شد که به مرور حرفه مددکاری اجتماعی به نوعی ”مهندسی اجتماعی“ تبدیل شود و با فاصله گرفتن از مجموعۀ رشته‌های علوم روان‌شناسی، در مجموعۀ رشته‌های علوم اجتماعی هویتی مستقل پیدا کند. از سوی دیگر، حرفۀ مددکاری اجتماعی با تأکید بر مفهوم ”سلامت اجتماعی“ که دکتر احمد اشرف مطرح کرد، وظیفه‌ای کلان را در جامعه بر عهده گرفت.

در آن زمان، دکتر احمد اشرف صحبت از مفهومی کرد که سازمان بهداشت جهانی (WHO) برای اولین‌بار در سال ۱۹۴۸م در ژنو مطرح کرده بود: تعریف جدیدی از سلامت. ایشان در کلاس درس جامعه‌شناسی برای مددکاران اجتماعی، از دانشجویان پرسید: ”سلامت یعنی چه؟“ هرکس جوابی داد، از جمله سالم بودن بدن، عدم بیماری، عدم جنون، عدم معلولیت. سپس، استاد کنار تابلو کلاس رفتند و تعریف سال ۱۹۴۸ سازمان بهداشت جهانی از سلامت را روی تابلو نوشتند: ”سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، و نه فقط بیمار یا معلول نبودن. “ درک این تعریف برای ما دانشجویان مددکاری اجتماعی در آن زمان بس مشکل بود. تعریف را تشریح کرد و آن‌گاه که همه متوجه شدیم، گفت که اگر پزشکان مسئول سلامت جسمی جامعه هستند و اگر روان‌شناسان و روان‌پزشکان مسئول سلامت روانی جامعه، شما مددکاران اجتماعی هم مسئول سلامت اجتماعی جامعه هستید و به این علت است که باید جامعه‌شناسی را خوب یاد بگیرید تا در عمل وظیفۀ توسعۀ سلامت اجتماعی فرد، خانواده و جامعه را با روش علمی انجام دهید. به عبارت دیگر، مددکاری اجتماعی یعنی ”جامعه‌شناسی کاربردی“ با هدف توسعۀ ”سلامت اجتماعی“ در جامعه.

مطالب دکتر احمد اشرف در کلاس‌های جامعه‌شناسی برای دانشجویان به صورت عجیبی جذاب و جالب بود! کلاس‌های ایشان به علت حضور بیش از حد دانشجو معمولاً در سالن آموزشگاه تشکیل می‌شد، زیرا غیر از دانشجویانی که برای کلاس ایشان ثبت‌نام کرده بودند، دانشجویان دیگری هم از سایر کلاس‌ها و گاه از سایر دانشگاه‌ها هم در کلاس ایشان حضور می‌یافتند. در حقیقت، کلاس‌های دکتر اشرف همیشه مملو از دانشجو بود. بعد از کلاس هم بسیاری از دانشجویان دور استاد حلقه می‌زدند و در محوطۀ آموزشگاه، در راهروها و حتی در رستوران  دور و بر این استاد جوان کارآزموده و مبتکر و باسواد مملو از دانشجویان بود!

ویژگی مهم دکتر احمد اشرف از نظر علمی این بود که ایشان علاوه بر جامعه‌شناسی غربی، بر جامعه‌شناسی ایرانی و اسلامی هم مسلط بودند و به همین سبب بود که برای توسعۀ دانش و روش حرفۀ مددکاری اجتماعی در ایران راهبردهای جامعه‌شناختی تلفیقی و ترکیبی را عرضه می‌کردند.

کتاب‌های دکتر احمد اشرف همگی مرجع قابل اعتمادی برای نویسندگان و استادان بعد از او بودند؛ به‌ویژه کتاب کژرفتاریهای، مسائل انسانی و آسیبشناسی اجتماعی ایشان که آموزشگاه خدمات اجتماعی آن را در 1335  منتشر کرد و هنوز هم از آن در کلاس‌های آسیب‌شناسی اجتماعی همۀ دانشگاه‌های علوم انسانی ایران به منزلۀ مرجع اصلی استفاده می‌شود. بنابراین، توضیح کوتاهی دربارۀ محتوای این کتاب را واجب می‌دانم.

این کتاب در واقع مجموعه‌ای بود از سه گفتار درسی که در هفت فصل تدوین شده بود. ایشان این کتاب را در دورۀ فوق‌لیسانس آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی تدریس می‌کردند و چندی بعد، برای دو ترم در درس آسیب‌شناسی اجتماعی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم درس می‌گفتند. هدف دکتر اشرف از تدوین این برنامۀ درسی آن بود که مددکاران اجتماعی را که عمدتاً با طبقۀ محروم جامعه سروکار دارند با خصوصیات اجتماعی طبقات محروم در زمینۀ امکانات و بخت‌هایی که در در زندگی دارند آشنا سازند. در واقع، به سبب فقدان همین بخت و اقبال بوده است که آنان دارای خلقیات و روحیاتی شده‌اند که سبب آن موقعیت اجتماعی‌شان بوده است و نه عیب و نقص خدادادی آنها یا اینکه در فرهنگ فقر بار آمده‌اند، بلکه علت آن بوده است که آنان مجبور بوده‌اند به سبب موقعیتی که در آن گرفتار شده بودند به دنبال همسازی با فقر بروند. بنابراین، گفتار نخست را به مسائل نظری در نظریه‌های نظم اجتماعی و نظریه‌های انتقاد اجتماعی اختصاص داده بودند و دو مکتب اجتماعی را از نظر زمینه‌های آرمانی، زمینه‌های تاریخی، زمینه‌های فلسفی، مفاهیم جامعه و سرشت انسان، شیوه‌های تبیین علمی و برداشت‌هالی مربوط به مسائل اجتماعی و راه حل‌های آن سخن گفته‌اند.

دکتر اشرف در گفتار دوم به مسائل اساسی انسانی از نظر توزیع نابرابر منابع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پرداخته است. این گفتار خود از مجموعۀ سه فصل فراهم آمده است. در فصل دوم، علل پیدایش نابرابری‌های طبقاتی از دیدگاه نظریه‌‌های نظم اجتماعی بررسی شده است. این برداشت‌ها با دیدی ورای تاریخی به نابرابری‌های طبقاتی پرداخته و این پدیدار انسانی را یا به سبب نابرابری‌های زیستی انسان‌ها یا به موجب نیازهای اجتماعی توجیه می‌کنند و چنین باور دارند که از نابرابری‌های طبقاتی گریزی و گزیری نیست.

دکتر اشرف در فصل سوم از علل تاریخی نابرابری‌های طبقاتی از دیدگاه نظریۀ کشاکس میان‌گروهی و نظریۀ کشاکش درون‌گروهی سخن گفته‌اند. این برداشت‌ها نابرابری‌های طبقاتی را پدیداری تاریخی در نظر می‌آورند که در دوره‌های خاص تاریخی در جامعۀ انسانی پدید آمده است.

در فصل چهارم، نظریه‌های فرهنگ فقر و همسازی با فقر را بررسی کرده‌اند که در آن زمان برخوردهای نظری بسیاری را برانگیخته بود. نظریۀ فرهنگ فقر سبب اساسی فقر را انتقال ارزش‌های فرهنگی از نسلی به نسلی دیگر می‌داند، حال آنکه نظریۀ همسازی با فقر سبب اساسی خوی و منش و رفتارهای مردمان فقیر را در همسازی آنان با نظام اجتماعی و نابرابری‌های طبقاتی جستجو می‌کند.

دکتر اشرف در گفتار سوم به کژرفتاری و بزهکاری پرداخته و علل این پدیدارها را از دیدگاه نظریه‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی بررسی می‌کند. در فصل پنجم، دکتر اشرف دربارۀ برخی از نظریه‌های ایرانی و اسلامی در زمینۀ کژرفتاری سخن گفته‌اند. گذشته از این فصل، در فصل‌های اول و دوم و سوم نیز به نظریه‌های ایرانی در زمینۀ برداشت‌های دوگانه و نابرابری‌های طبقاتی اشاره کرده‌اند تا دانشجویان با میراث فرهنگی خویش در سیر اندیشه‌های اجتماعی نیز آگاهی پیدا کنند.

یکی از هدف‌های اساسی دکتر اشرف در این مجموعه آن بوده است که دانشجویان نه فقط با نظریه‌های مربوط به کژرفتاری و آسیب‌شناسی اجتماعی آشنا شوند، بلکه از این راه با انواع گوناگون نظریه‌های جامعه‌شناختی نیز آشنایی پیدا کنند و بدین‌گونه، کمبودهایی را که در زمینۀ مباحث نظری دارند جبران کنند. از این رو، در فصل‌های ششم و هفتم از انواع گوناگون نظریه‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی کژرفتاری سخن گفته‌ و همۀ این نظریه‌ها را به صورت منظم و در پرتو تجزیه و تحلیل‌های نظری، که در فصل اول آورده‌اند، نقد و تحلیل کرده‌اند.

دکتر اشرف در فصل ششم از برداشت‌های روان‌شناختی در زمینۀ کژرفتاری سخن رانده‌اند. این برداشت‌ها دو بخش اساسی را در بر می‌گیرند: یکم، برداشت‌های اثباتی که خود شامل نظریه‌های زیستی و نظریه‌های رفتاری هستند و دوم، برداشت‌های روانکاوانه از کژرفتاری. فصل هفتم به برداشت‌های جامعه‌شناختی اختصاص یافته است. در این فصل، انواع نظریه‌های جامعه‌شناسی، از نظریه‌های اثباتی گرفته تا نظریۀ بی‌هنجاری دورکم و نظریه‌های انتقال فرهنگی و حمایت گروهی، نظریه‌های برچسب اجتماعی، نظریه‌های درون‌فهمی و پدیدارشناسی کژرفتاری و نیز انواع نظریه‌های کشاکش اجتماعی را بررسی و تجزیه و تحلیل کرده و به نقد آنها پرداخته‌اند.

منظور دکتر اشرف از گرد آوردن گفتارهای سه‌گانه در زمینۀ مسائل نظری، نابرابری‌های طبقاتی و علل کژرفتاری این بوده است که همبستگی پدیدارهای نظری و عملی در این زمینه‌ها برای دانشجویان روشن شود. در خصوص رابطۀ گفتار نخست با گفتار سوم که به گونه‌ای سرراست با آسیب‌شناسی اجتماعی بستگی دارند جای گفت‌وگو نیست. با این همه، این پرسش بجاست که چرا گفتار دوم دربارۀ نابرابری‌های طبقاتی را با گفتارهای آسیب‌شناسی در یک جا گرد آورده‌اند. به نظر ایشان، آوردن گفتاری دربارۀ نابرابری‌های طبقاتی و فرهنگ فقر برای این بوده است که دانشجویان با برخی از مهم‌ترین مسائل انسانی آشنا شوند که به نوبۀ خود سبب اساسی بسیاری از مشکلات و کژرفتاری‌های اجتماعی هستند. بدین معنی که به نظر ایشان، آشنا بودن با نظریه‌های نابرابری‌های اجتماعی درک و فهم تجزیه و تحلیل‌ها و نقد و انتقادهای نظریه‌های گوناگون روان‌شناختی و جامعه‌شناختی کژرفتاری را برای دانشجویان آسان می‌سازد.

در روزهایی که مشغول تهیۀ این مطالب بودم، با یکی از استادان مددکاری اجتماعی، دکتر عبدالعظیم هاشمی نیک-که از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ جزو شاگردان دکتر احمد اشرف بودند و کماکان از ارادتمندان او هستند-تماس گرفتم و گفتم که مشغول نوشتن مطلبی دربارۀ دکتر احمد اشرف هستم. ایشان گفتند: ”از قول من بنویسید که استاد احمد اشرف محبوب‌ترین و باسوادترین استاد دوران تحصیل ما بودند و آنچه ما در جامعه‌شناسی آموختیم از ایشان بود. “بعد ادامه دادند که ”استاد احمد اشرف دانش جامعه‌شناسی ما را خیلی قوی پایه‌ریزی کردند. غیر از جامعه‌شناسی، اخلاق معلمی را هم از او آموختیم. ایشان الگوی شخصیت و رفتار ما شدند، هم در علم‌آموزی و هم در خدمت به جامعه.“ و اضافه کردند: ”اگر بخواهم چند استاد بزرگ جامعه‌شناسی در ایران را نام ببرم، بعد از دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر احمد اشرف است و دکتر غلامعباس توسلی. “

در پایان باید گفت که توسعه و هویت‌یابی حرفۀ مددکاری اجتماعی مدیون خدمات ارزشمند دکتر احمد اشرف به این حرفه بوده است.