خیمه¬های سلطنتی دورۀ قاجار

مقدمه

چادر یا خیمه یکی از قدیمی­ترین نمونه­های سرپناه انسان بوده و در طول تاریخ کماکان شکل­ نخستین خود را تا به امروز حفظ کرده است.[1] سابقۀ ساخت و برپایی چادر به منظور محافظت فرد، خانواده و گروه­های انسانی در مقابل باد و باران، آفتاب و فراهم­آوردن حریم خصوصی به دوران پیش از تاریخ می­رسد.

به نظر می­رسد ساکنان فلات ایران با برپاساختن سکونتگاه­های ثابتی که با مصالحی کم­وبیش بادوام ساخته می­شدند، از دوره­های بسیار کهن به زندگی یکجانشینی دست یافته باشند؛ ولی ایران مکرراً محل تاخت­وتاز یا آمدوشد مردمی بود که عادات کوچ­نشینی خود را حفظ کرده و به زندگی در چادرها ادامه داده بودند. هخامنشیان و اخلاف ایشان دایماً با قبایل کوچ­رو سکایی- سرمتی در شمال مستملکات خود تماس داشتند. اشکانیان در اصل شاخه­ای از کوچ­نشینان آسیای مرکزی با همان فرهنگ بودند و مهارتشان در سوارکاری گواهی بر این ادعاست. فرهنگ ایران از سوی غرب نیز به هنگام استیلای عرب تحت تاثیر عناصر کوچ­نشینی قرار گرفت. سلجوقیان، که خود از ترکان کوچ­نشین بودند، و نیز مغولان شکل­های زندگی کوچ­نشینی خود را حفظ کردند و آن را امتیازی سیاسی و مایۀ افتخار خود ساختند. عمدتاً به علت همین نفوذ کوچ­نشینی است که چادر تا به روزگاران ما مشخصه­ای مهم در زندگی این سرزمین باقی مانده است. چادر نه فقط در قالب خانۀ هزاران مردم فرودست به حضور خود تداوم بخشید، بلکه گاه از آن به­جای کاخ سلطنتی استفاده می­شد یا بخشی از تجهیزات شاه و درباریانش به حساب می­آمد.[2]

الگوی زندگی چادرنشینی در دربار سلاطین تا قرن بیستم همچنان ادامه داشت. علاقه و دلبستگی به زندگی در خیمه به هنگام ییلاق به حکمرانان اجازه می­داد که از لذت­بخش­ترین تفریح زندگی صحرانشینی، شکار، بهره ببرند. از دوران مغول به این سو، گزارش­های بسیاری از اردوهای سلطنتی در دست است. دسته­ای از سواران به صورت تشریفاتی مجلل اردوی در حال حرکت را همراهی می کرد؛ تشکیلاتی مهم که بر اساس آرایش نظامی شکل می­گرفت و شامل کوس­زنان، شیپورزنان و نی­نوازانی بود که وظیفه­ای مهم بر عهده داشتند. در اردو مسجد و بازار هم وجود داشت. پادشاه و خانواده­اش جایگاهی ویژه داشتند و هر یک از همسران پادشاه محلی مخصوص به خود داشت. این ساختار جایگاه وزیران و امیران را نیز در برمی­گرفت که هر بعدازظهر به همراه دبیران و افسران برای انجام وظایف خود شرفیاب می­شدند.[3]

اردوهای سلطنتی چنان در زندگی پادشاهان نقش داشت که بازتاب آن در نگاره­های ایرانی به کرات دیده می­شود و نگارگران از شکوه این چادرها برای زیباتر­کردن نگاره­هایشان سود برده­اند. بر این اساس، دانسته­ها و اطلاعات ما دربارۀ خیمه­ها و نقوش آنها تا قبل از دورۀ قاجار وابسته به کتب ادبی و نگاره ها است.

با بررسی نگاره­ها به نظر می­آید افراد متمول عموماً از چادرهایی با طرح پیچیده و با نقش­و­نگار استفاده می­کردند، در صورتی که افراد عادی در چادرهای مخروطی­شکل، بدون رنگ و نقش و تزیینات، روزگار می­گذراندند.

کلاویخو (Ruy Gonzales de Clavijo, d.1412)، که در 806 ق/1403 به دستور هانری سوم به دربار تیمور در سمرقند فرستاده شد، در سفرنامۀ خود خیمه­های آن دوره را شرح و بهترین مدارک را دربارۀ خیمه­های آن دوره به دست می­دهد. به گفتۀ او، توصیف این چادرها ممکن نیست و فقط باید آنها را دید تا به نهایت زیبایی آنها پی برد. او در توصیف یکی از این چادرها می­نویسد: ”چادر به شکل چهارگوش و ارتفاع آن به قدر سه نیزه بلند است. سقف این خیمه گرد و گنبدوار ساخته شده و دوازده تیر به رنگ­های مختلف نظیر آبی، طلایی و . . . آن را نگه می­دارند. جدار داخلی یا آستر آن از پرده­های سرخی است که بسیار خوب و زیبا بافته شده و بر آن نقش­های گوناگون انداخته­اند. سقف این خیمه خود آیتی از زیبایی است. در چهار گوشۀ آن چهار عقاب نشسته و بالهای خود را جمع کرده­اند. دیوارهای بیرونی از ابریشم با رگه­های سفید و زرد پوشیده شده است.“[4] او در سفرنامۀ خود چادرهای بسیاری را وصف می­کند که از جنس­های متفاوتی چون ابریشم، حریر، خز و مخمل قرمز بوده و به شیوه­ای فاخر و مجلل با نقوش عقاب و شاهین تزیین و آراسته شده­اند. هنرمندان دورۀ تیموری از شیوۀ دوخته­دوزی (گلدوزی) برای نقش­اندازی خیمه­ها و علامات و پرچم استفاده می­کردند که بسیار تحت تأثیر طرح­های چینی بود؛ مانند نقوش اژدهای مارپیچ یا سیمرغ در پرواز که به شکلی پیچیده در یک خط نقش شده­اند.[5] ”نگاره­های هرات و شیراز در دورۀ تیمور به خوبی ساختار و طراحی استادانه و پرکار خیمه­های دورۀ تیموری را نشان می­دهد. این نگاره­ها خیمه­هایی با سقف­های یک مخروطی، دو مخروطی و یا مشبک گنبدی­شکل و دیوارهایی با قاب­بندی­های تزیین­شده را به تصویر می­کشند.“[6]

استفاده از جامه­های زیبا و مجلل، خیمه­های عظیم و پرده­های فاخر و متنوع، که ایران از زمان­های گذشته بدان شهرت داشت، همچنان در تاریخ ایران ادامه یافت و در دورۀ صفویه از نظر زیبایی و تنوع به اوج عظمت رسید.[7] با آنکه بیشتر خیمه­های گذشته از بین رفته­اند، اما چندین قطعه پارچه از این خیمه­ها در موزه­های جهان موجود است. یکی از آنها پارچه­ای از قرن دهم هجری قمری و متعلق به جدار داخلی سقف چادر است که اکنون در موزۀ هنرهای زیبای بوستن نگهداری می­شود و در نوع خود شاهکاری بی­نظیر است (تصویر1).

تصویر1. سقف داخلی خیمۀگرد. مخمل ابریشمی با نقش پرزچین بر متن اطلس نقره­ای. قطر دایره 96 سانتی­متر. میانۀ قرن10ق. موزۀ هنرهای زیبا، بوستن.

منبع: ر. دبلیو. فریه، دربارۀ هنرهای ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان (تهران، انتشارات نشر و پژوهش فروزان روز، 1374)، 164.

این خیمه از جنس مخمل ابریشمی با نقش برجستۀ پرزچین بر متن اطلس نقره­ای است و مجلس شکاری را به نمایش می­گذارد. موضوع مجلس بسیار کهن است و کاملاً رنگ ساسانی دارد، اما در اینجا به صحنۀ شکار جلوه داده شده و شکل­ها با مهارت و به سبک طبیعی مینیاتور ترسیم شده­اند. در خیمۀ دیگری نقش شیرین در حال آبتنی، مردی با قطعه سنگی در دست به قصد کشتن اژدها و نقش سواران در حال تیراندازی به سوی ببرها درون ترنج­هایی کلاله­دار نشان داده شده است.

بازتاب خیمه­های قاجاری در سفرنامه­ها

قاجاریه (1344-1209ق/1794-1925)، همانند سلسله­های پیشین، با تکیه بر قدرت قبیله­ای و بعد از کشمکش­های داخلی به قدرت رسیدند.[8] طی دوران حکومت قاجارها، کشور از حکومت سنتی به حکومتی نسبتاً متجدد تغییر کرد. به عبارت دیگر، در این دوره بسیاری از مظاهر تمدن ظاهر شدند، اما قاجارها نتوانستند عادات زندگی کوچ­نشینی را کنار بگذارند. قاجارها تا پیش از شروع حکومت به صورت ایلیاتی می­زیستند، به زندگی در خارج کاخ و در زیر چادرهای سلطنتی علاقۀ فراوانی داشتند و برپاکردن چادر در مناطق خوش آب و هوا از دلبستگی­های آنان بود. به همین سبب، تلاش می­کردند که جلال و شکوه شاهی را در این سکونتگاه­ها در معرض دید قرار دهند. مادام کارلاسرنا (Madam Carla Serena, d. 1884) دربارۀ ناصرالدین­شاه می­نویسد: ”خون ایل چادرنشین در رگهای او جاری است و خیلی کم اتفاق می­افتد اگر وقتش کاملاً گرفته نباشد حتی ده روز پشت سر هم در تهران بماند.“[9] در دوران قاجار، اردوگاه­های مجلل و باشکوه رفته­رفته به نمادی برای نمایش قدرت و مشروعیت پادشاهی تبدیل شدند. در این اردوها که در دشت­های سلطانیه و بعداً در لار برگزار می­شدند، صاحب منصبان، برخی اعضای دربار، منشیان و بعضی از زنان حرم شاه را همراهی می­کردند.[10] ویژگی خیمه­های این دوره در بسیاری از سفرنامه­ها بازتاب یافته است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

ژوبر (Pierre-Amedee Jaubert, 1779-1847) در کتاب مسافرت در ارمنستان و ایران یکی از اردوگاه­های شاهی را چنین توصیف می­کند: ”لشکرگاه تقریباً به شکل دایره بود. سراپردۀ شاهی در مرکز جای داشت و درش رو به قبله باز می­شد. خرگاه اصلی که به کار دیوانها می­خورد با نه دیرک که 25 تا 30 پا بلندیش می­شد برافراشته گردیده بود و به سر دیرکها گلوله­های مسی طلا نهاده بودند و فاصلۀ آنها از هم تقریباً ده پا می­شد. پارچه­های ابریشمی قلابدوزی­شدۀ زربفت، دیوارهای آن خرگاه به شمار می­رفت و قالی­های گرانبها روی زمین را پوشانده بود. دیوان­خانه مانند سراپرده­های شاهی سه حصار دارد. نخستین دیواره­اش که قسمت بیرونی آن است از جنس پارچۀ خشنی است که با کمک طناب و میخ چوبی سراپایش کرده­اند، دومین دیواره که جنسش از تافته است از پارچه­ای ریزبافت درست شده که می­توان مانند پرده آن را بالا زد؛ سومین دیواره از یک شبکه نوارهای باریک قیطان ابریشمی که تصویرهای مختلف از آنها درآورده­اند. چادرهای حرم با دیوان­خانه کمی فاصله دارد. این­طور می­گویند که داخل آن خیلی باشکوهتر از چادرهای دیگر است.“[11]

بارون فیدور کورف (Baron Fedor Fedorovich Korf, d. 1853)، دیپلمات روسی که در زمان محمدشاه در ایران زندگی می­کرد، در سفرنامۀ خود می­نویسد:”چادر به بزرگی خانه­ای حسابی بود، داخل چادر به دو بخش تقسیم شده بود: یک بخش اتاق خواب و بخش دیگر اتاق پذیرایی محمد­شاه، دیواره­های داخلی چادر روکشی از پارچۀ ابریشمی داشت و زمین آن از قالی­هایی گران­بها مفروش بود. دور تا دور چادر حصاری از کرباس کشیده، به چهار چوب هایی چوبی میخ کوب کرده بودند. حصار را از بیرون به روکش کتانی و از داخل به روکشی از پارچه مزین نموده بودند که بر زمینۀ سرخ­فام آن به گونه­ای ماهرانه سربازانی را تفنگ به دست با تمام تجهیزات نقاشی کرده بودند.“[12]

کنت دوسرسی (Comte de Cercy, 1802-1881) سفیر فرانسه می­نویسد: ”همین که شاه از شهر بیرون می­رود همراهان متعددی با افسران، سربازان، خدمتگزاران، و تعداد زیادی صنعتگران و غیره با او به راه می­افتند و هر جا اقامت کند برایش به سرعت شهری مرکب از خیمه­ها می­سازند. به محض اینکه در مکانی توقف کرد خیمه­اش برپا می­شود و خیمۀ حرمش نیز در کنارش قرار می­گیرد.“[13] همچنین، دوسرسی در شرح سفر خود از برپاشدن خیمه­های مجللی که به بهترین نحو زینت و آرایش شده بودند سخن می­گوید،[14] هر چند توضیحی دربارۀ آرایش آنها نمی­دهد.

 ادوارد پولاك (Jacob Eduard Polak, 1818-1891)، پزشك اتریشی ناصرالدین­‌شاه و معلم مدرسۀ دارالفنون که در سال­های 1268-1277ق/1851-1860 در ایران می­زیست، در سفرنامۀ خود دربارۀ این چادرها می­نویسد: ”در جایی که برای اردو مناسب باشد، یعنی مکانی در کنار جوی آبی یا چشمۀ پر آبی، ’سراپرده ‘را که داخل آن انواع نقوش و اشکال ترسیم شده برپا می­کنند. برای چادرهای سلطنتی جایی را انتخاب می­کنند که نگهبان بتواند به سهولت راه آن را ببندد و وظیفۀ نگهبانی خود را انجام دهد، برای بقیه زمین را مسطح می­کنند. برای جلوگیری از تابش آفتاب هر چادری از دو پوش خارجی و داخلی تشکیل شده است. قسمت خارجی که به آن ’پشت‘ می­گویند از کتان قرمز رنگ فراهم گردیده – و این دیگر از امتیازات خاص سلطنتی است – و پوش داخلی را در برگرفته است؛ فضای بین این دو پوش در حدود نود سانتی متر می­شود. چادر داخلی را با زری نقش­دار مجلل یزد روکش کرده آن را به سلیقۀ تمام با منگوله آراسته­اند. با دیواره­هایی فضای داخل چادر به حجره­های متعدد تقسیم شده است. جدار خارجی چادر را به سهولت می­توان در آفتاب بالا کشید یا پایین انداخت. در چادر زدن و آماده کردن آن ایرانی­ها مهارت بسیار دارند، هم از نظر ایجاد استحکام و هم از نظر تأمین زیبایی و تعبیۀ وسایل راحت در آن. خیلی به ندرت اتفاق می­افتد که توفان هرچند هم شدید باشد بتواند چادری را واژگون کند واز جا بکند. تیرهای چادر را با نقاشیهای هنرمندانه، طلاکاری و خطوط تزیینی می­آرایند. در فاصله­ای از چادر شاه، گروه چادرهای وزرا، شاهزادگان، نگهبانان و کارمندان درباری قرار گرفته و هر چادر جای نشیمن، آشپزخانه و مکانی برای خدمه دارد. بعضی از چادرها به جلال تمام آراسته شده، چنانکه قیمت یک چادر تنها، اغلب به پانصد اشرفی بالغ می­شود. چادرها را به جای ابریشم اغلب با چیت ساخت ایران یا هند روکش می­کنند. درست مثل ساختمان خانه، در تهیه و آرایش چادرها نیز همشان مصروف کارهای جدید و اصیل است؛ هیچ چادری عینا مانند چادر دیگر نیست. چادرهایی هست با یک تیرک، یا اتاقک­های متعدد که به آن ’صندوقخانه ‘می­گویند، با سه، پنج یا هفت دریچه. مخارج چادر و مخلفات آن، بخصوص استهلاک در اثر حمل و نقل بسیار زیاد است و کسی به سهولت از عهدۀ آن بر نمی­آید. اگر از بلندی به اردوگاهی ایرانی نظر بیفکنیم می­بینیم که با سقف­های نوک تیز، رنگهای متنوع و اشکال گوناگون خیمه­ها، بازار آمد و شد پر هیاهوی خدمه، اسبها و حیوانات بارکش، این اردوگاه به شهری از پارچه و کتان شبیه است؛ در حالی که برعکس یک شهر ایرانی با بامهای کاهگلیش به گروهی از تپه­های خاکی بی­شباهت نیست.“[15]

ژوانس فووریه (Jean-Baptiste Feuvrier, 1842-1926) در شرح سفر از جاجرود به تهران می­نویسد: ”چادر و دستگاه به لطف شاه تهیه شده به این معنی که اعلی­حضرت به جای آنکه حسب­المعمول یکی از چادرهای سلطنتی را در اختیار من بگذارد سه ماه قبل از جیب خود صد تومان به من داد تا هر قسم اسبابی را که می­خواهم برای این سفر به میل خود قبلاً تهیه کنم. من هم چهار چادر خریدم یکی چادر بزرگ یکی چادر نوکری؛ یکی برای آشپزخانه و یکی هم به شکل چهارچوب برای اسباب و لوازم سفر. چادر بزرگ که مربع شکل و دو چادری است که روی هم می­زنند حکم منزل مرا دارد و چادر اولی داخل و خارج آن سفید و به وسعت شش متر­مربع است و چادر دومی که وسعتش چهار متر بیش نیست از خارج آبی­تیره­رنگ است و از داخل آن را با قلمکارهایی پوشانده­اند که روی آنها مجالس شکار تصویر شده مثل شیرها و گوزن­هایی که از دست شکارچی تا می­توانند می­گریزند و طاووسی که دم زیبای خود را گسترده و مرغان گوناگونی که بر شاخسارها و گل­ها مشغول پروازند. اگر این چادرها را درست باز کنم فضای قابلی را می­گیرد و خالی از اهمیت نمی­شود. بخصوص که به اصلاح فراش­ها چادری بیست طنابه یا بیست میخه است. اما با تمام این وسعت و دو­طبقه­بودن و چهارپوش ضخیم پارچه­ای و راهرو یک متری که بین دو چادر قرار داشت باز این منزل غیر از چادری دیگر نبود و اگر من می­خواستم با وجود نقش­های زیبای قلمکارهای آن چادر بودن آن را فراموش کنم آفتابی که تیغ­وار بر سقف آن می­تابید بی­اختیار این نکته را به یاد من می­آورد. رنگ چادر آشپزخانه نیلی یعنی از همان کرباسی است که زن­های ایرانی در شهر بر سر می­اندازند و آن را هم چادر می­گویند، رنگ چادر دیگر سفید است.“[16]

 شکل و ساختار (معماری) خیمه­های قاجاری

ساده­ترین شکل چادر، که بی­شک به طور معمول قرن­ها در آسیای میانه استفاده می­شد، شکل مخروطی است. در ابتدایی­ترین مرحلۀ آن، فقط دیرکی مرکزی وجود دارد و قطعات پوست یا نمد به یکدیگر دوخته می­شوند تا قطعه­ای به اندازۀ کافی بزرگ برای پوشاندن روی این دیرک فراهم آید و این قطعه محکم روی بندها در همۀ جهات کشیده و با میخ به زمین کوبیده می­شد. این چادرهای مخروطی ظاهراً زیر نفوذ معماری چینی متحول شدند و باید آنها را دستاوردی مغولی به حساب آورد. [17]

اگر به عکس­های فراوانی که از اردوهای سلطنتی دورۀ قاجار باقی مانده نظر بیفکنیم، چنانچه پولاک نیز گفته است، شهری با سقف­های نوک­تیز می­بینیم. با بررسی دقیق عکس­ها نتایج جالبی به دست می­آید: سقف همۀ خیمه­ها نوک­تیز یا به عبارتی مخروطی­شکل است، مخروط­هایی با یک دیرک یا دو دیرک مرکزی. به نظر می­رسد برای برپاکردن خیمه یک دیرک اصلی و بزرگ در مرکز خیمه برپا می­کردند و به فاصله­های منظم از آن چندین دیرک با ارتفاعی حدود یک­سوم دیرک اصلی در زمین فرو می­کردند و پارچه­ای سفید و غالباً ساده روی آنها می­کشیدند. بدین ترتیب، همۀ فضای درون خیمه محصور می­شد و از بیرون قابل رؤیت نبود. اما در این میان، خیمه­هایی که ظاهراً متعلق به شاه بودند به شکل دیگری برپا می­شدند. در اینجا از دو دیرک مرکزی استفاده می­کردند، پارچه را با طناب­هایی می­کشیدند و طناب­ها را در فاصله­ای دورتر به زمین میخکوب می­کردند. در این نوع خیمه فضای داخلی باز بود و نقش محفاظت از حریم شاه را پرده­های حایلی بر عهده داشتند که دور­تا­دور محوطۀ شاهی کشیده می­شدند (تصویر2).

تصویر2. نمایی از اردوی همایونی با خیمه­های برپاشده. قرن 13ق.

منبع: آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، آلبوم شمارۀ 188، عکس شمارۀ 17.

این پرده­های حایل نیز در نوع خود جالب توجه­اند و در گذشته نیز به­کار می­رفتند. نگاره­ای با عنوان تیمور بر تخت­نشسته، منسوب به میرک که در موزۀ استانبول نگهداری می­شود، مجلس بزمی را نشان می­دهد که تیمور بر تخت نشسته و در پشت سر او خیمه­ای با سقف گنبدی و به رنگ نارنجی منقوش دیده می­شود. در پشت این خیمه، پرده حایلی با نقش­های ترنجی، تعدادی خیمه با سقف­های گنبدی­شکل را محصور کرده است (تصویر3).

تصویر3. تیمور بر تخت نشسته، ظفرنامه، منسوب به میرک، قرن 8ق. موزۀ استانبول.

Source: Abolala Soudavar, Art of The Persian Courts (New York: Rizzoli International Publication, 1992), 111.

چنین پرده­هایی برای دیوارکشی سادۀ موقت در آغاز سده­های میانه در شرق به کار می­رفتند.[18] این پرده­های حایل در دورۀ قاجار بسیار به­کار می­رفتند و با توجه به عکس­های بررسی­شده عموماً منقوش­اند.

لازم به ذکر است که در اکثر مواقع خیمۀ شاه با دیوارهای چهارگوش (مربع و مستطیل) یا دایره­ای­شکل و جدا از پرده­های حائل برپا می­شد. خیمه­هایی این گونه ظاهراً پنجره­های مشبکی داشته­اند که کار تهویۀ هوا را برعهده داشتند. این ویژگی کاملاً الهام­گرفته از هنر معماری ایرانی است. در بناهای ایرانی، دیواره­های مشبک معمولاً با چوب، کاشی یا سنگ مرمر یا دیگر سنگ­های کنده­کاری­شده ساخته می­شد.[19]

سبک دیگری در برپاداشتن خیمه، چنانچه تصویر 4 نشان می­دهد، خیمه­ای کاملاً چهارگوش با یک طرف باز است. این نوع خیمه با دیرک­هایی متعدد، بسته به اندازۀ خیمه، افراشته می­شدند.

تصویر4.

منبع: بهمن جلالی، گنج پیدا، مجموعه­ای از عکس­های آلبوم­خانۀ کاخ­موزۀ گلستان (تهران: دفتر پژوهش­های فرهنگی و سازمان میراث فرهنگی کشور، 1377)، 91.

شکل خیمه­ها و نحوۀ برپاکردن آن به مدت زمان اردوها و موقعیت جغرافیایی منطقه بستگی داشت، چنانچه پولاک هم می­نویسد: ”برای گردشهای کوتاه چادرهای کم­ارتفاعی همراه می­برند با چهار ستون که از هم جدا می­شود و جدارهای آن به هر طرف به سهولت حرکت می­کند؛ به این چادر ’آفتاب­گردان‘ می­گویند.“[20] تصویر 5 نمونه­ای از این خیمه­هاست.

تصویر5. ناصرالدین­شاه به همراه کودک. 1307 ق. اردوی همایونی.

منبع: آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، آلبوم شمارۀ 169، عکس شمارۀ 2.

اوژن فلاندن (Eugene Flandin, 1809-1889)، دانشمند و جهانگرد فرانسوی که در زمان محمدشاه قاجار در سال­های 1256- 1258 ق/1840-1842در ایران بود، دربارۀ چادرهای آفتاب­گردان می­نویسد: ”در اصفهان دو نوع چادر کوچک که ایرانیان آفتاب­گردان می­نامند تهیه کردیم. این چادرها تقریباً نصف چادر یا خیمه­های بزرگ هستند و هر یک سه طرف دارد که روی دو دیرک قرار می­گیرد که با طناب و میخ به زمین می­کوبند. در هر وقت روز طرف چهارمش باز است. این چادرها بی­اندازه کار ما را آسان می­کرد چه در وسط روز و به وقتی که آفتاب منتهای شدت را داشت می­توانستیم به سهولت در زیر این چادرها کار کنیم و از سوزش و تابش آفتاب مصون باشیم.“[21]

تکنیک­های تولید خیمه

چادردوزان گلدوزی، قلاب­دوزی و چاپ قلمکار را برای چادرهای نفیس و مجلل به کار می­بردند. بسیاری از چادرهای سلطنتی، چنانچه پیشتر ذکر شد، به سبک آثار رشت تزیین می­شدند. قلاب­دوزي و گلدوزی از دوخت­هاي غني و زيباي ايراني است كه در آن، زمينۀ پارچه با نخ­های ابريشمين رنگين به گونه­ای بسيار زيبا تزئين می­شود . هنری رنه دالمانی (Henry Rene D’ Allemagne, 1863-1950) مجموعه­دار آثار هنری که در سال­های 1317-1325ق/1899-1907 به ایران سفر کرده است، دربارۀ گلدوزی­های رشت می­نویسد: ”در شهر رشت یک نوع گلدوزی معمول است که روی پارچۀ ماهوت یا مخمل صورت می­گرفت. یعنی قطعاتی از ماهوتهای الوان را به شکل گل و بته بریده و روی پارچه می­چسبانند و نقش­های مطلوبی به وجود می­آورند و روی آنها را هم با ابریشم الوان گلدوزی می­کنند، گاهی هم نوشته­ای در حاشیه آن است که در آن عبارتی از قبیل ’مبارک باد‘ و ’انشاالله بخوشی و کامرانی استعمال خواهد شد‘ و غیره دیده می­شود. در قرون 17 و 18 کارگران ایرانی گلدوزی را به درجه کمال رسانده بودند، آنها با قطعات ماهوت الوان اشخاص را با لباس و اسلحه و جواهر زینتی به طور خوبی نمایش می­دادند و مثل این بود که نقاش ماهری عکس شخص را با قلم کشیده باشد.“[22] به طور کلی دو تکنیک اصلی در تولید خیمه­ها استفاده از تکه­دوزی و سوزن­دوزی رشت است (تصویر6).

تصویر6. تکه دوزی. طول 1/165سانتی­متر. احتمالاً کار رشت یا اصفهان. قرن 12 ق. موزۀ متروپولیتن.

منبع: پوپ و اکرمن، سیری در هنر ایران، جلد11، 1103.

علاوه بر این دو تکنیک، تکنیک چاپ قلمکار نیز در خیمه­های این دوره فراوان به کار گرفته شده است. چاپ پارچۀ قلمکار با طرح بته و جقه از هنرهای سنتی و اصیل ایرانی است. در این شیوه از چاپ، نقش­اندازی با قالب­های چوبی و بیشتر روی پارچه­های پنبه­ای یا کتانی نظیر چلوار، متقال یا پارچه­های کدری ساده صورت می­گیرد. رنگ­ها و ترتیب استفاده از آنها به این صورت است که معمولاً در قالب اول رنگ سیاه، پس از آن قالب­های دیگر با رنگ­های قرمز، آبی و زرد استفاده می­شود. گاهی نیز از رنگ­های سبز و قهوه­ای برای رنگ­های فرعی استفاده می­کنند. از این تکنیک خصوصا در دیواره­های حائل همراه با نقوش گیاهی استفاده می­شده است.

 طرح­ها و نقوش

خیمه­های دورۀ قاجار، مانند بسیاری از مصنوعات این دوره از جمله قلمدان، لباس، پارچه و بناها، تزیینات مفصلی دارند. نقوش و تزیینات این مصنوعات با هم شباهت­هایی داشته و از یکدیگر تأثیر می­گرفته­اند. تزیینات روی خیمه­ها در بسیاری مواقع به نقوش روی لباس و البسه، کاشی، دیوارنگاره­ها و نقاشی­های رنگ و روغن شباهت دارد. شگفت­انگیزی این خیمه­ها در تزیینات و قاب­بندی­های آنهاست که کاملاً با طرح­های رنگی تزیین شده­اند. خیمه­های این دوره هم از داخل و هم از خارج تزیین می­شدند. معمولاً در قسمت درونی تصاویری از شاه در لباس شکار با شاهینی بر دست راستش نمایش داده می­شد. در حالی که فضای بیرونی با نقوش گیاهی و همچنین نقوش حیوانی، مثل پرندگان و آهوی کوهی، تزیین شده که نشان­دهندۀ فعالیت­های بیرونی است.[23]

با بررسی عکس­های دورۀ قاجار، نقاشی­ها، سفرنامه­های سیاحان و خیمه­های باقی­مانده از آن دوره نقوش خیمه­ها را می­شود به چهار دسته تقسیم کرد: نقوشی با مضامین اسطوره­ای و نمادین، نقوش فیگوراتیو، نقوش گیاهی – جانوری و نقوش هندسی. لازم به ذکر است که دسترسی به خیمه­های باقی­مانده از آن دوره، جز دو خیمه که در نمایشگاهی در کاخ گلستان برپا بود، میسر نشد و از این رو، بیشترین به عکس­ها و سفرنامه­ها توجه شده است. در بسیاری از این سفرنامه­ها، مانند روزنامۀ سفر خراسان، فقط به ورود و خروج به سراپرده­های مبارکه، دیوانخانه، نهارگاه و دارالشوری اکتفا شده و اطلاعاتی در خصوص نحوۀ برپاشدن و نقوش آنها داده نشده است.

 نقوش اسطوره­ای و نمادین این نقوش به فراوانی در کاشی­های این دوره به کار می­رفته است و غالباً شامل نقش شیر و نقوش روایتی برگرفته از داستان­های شاهنامه است. در عکسی در آلبوم­خانۀ کاخ گلستان که اردوی شاهی در درۀ لار را نشان می­دهد، بر روی یکی از خیمه­ها که قطعاً متعلق به شاه است، نقش دو شیر بر لبه­های سقف خیمه دیده می­شود. بر جانب دیگر سقف نیز همین نقش تکرار شده است. در بالای دو شیر، نقش تاج شاهی وجود دارد (تصویر 7).

تصویر7. خیمه شاه با نقش شیر و تاج. قرن 13 ق. اردوی همایونی در لار.

منبع: آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، آلبوم شمارۀ 894، عکس شمارۀ 33.

همچنین، در عکس دیگری که ناصرالدین­شاه را به اتفاق جمعی از درباریان هنگام شرکت در مراسم جشنی نشان می­دهد، این نقش به وضوح دیده می­شود (تصویر8).

تصویر8. ناصرالدین­شاه قاجار به همراه جمعی از درباریان در مراسم ضیافتی در جلوی خیمه.

منبع: آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، نگاتیو چاپ­نشده.

این نقش نمادین در بسیاری از کاشیکاری­های این دوره، از جمله در کاخ گلستان، به کرات دیده می­شود. ظاهراً خیمه­های متعددی در این دوره به این نقش آراسته شده­اند. بنجامین (S. G. W. Benjamin, 1837-1914)، دیپلمات امریکایی که در سال­های 1301-1302 ق/ 1883- 1884 درایران می­زیست، دربارۀ آستر چادر خود می­نویسد:

هیچ­چیز نمی­توانست به زیبایی طرح­های ظریفی باشد که سطح داخل را کاملاً می­پوشاند. هر قسمت در مرکز خود دارای نماد متداولی از اشکال مرسوم همانند یک درخت سرو و یا درخت زندگی بود. اطراف این اشکال تاج گل­هایی دیده می­شد که با پرندگان بهشتی در هم بافته شده­اند و در انتهای تصویر، فیل­های عجیبی که توسط شکارچیان قداره به دست تعقیب می­شوند. در محل تقاطع هر دو قسمت یک جفت شیر قرار گرفته که به نحوی زیبا و خنده­دار و به طرزی وحشیانه، شمشیرهای بدون غلافی را در پنجه­های پای راست خود گرفته­اند.[24]

نقش یکی از این چادرها، که اکنون در موزۀ ویکتوریا و آلبرت لندن است، شیری را در حال حمله نشان می­دهد و در مقابل آن خورشید درخشانی قرار گرفته که صورت انسانی را تداعی می­کند.[25]

کوتزبو (Moritz von Kotzebue, 1790-1861) از اعضای سفارت روسیه در ایران در 1233ق/1817 توضیح می­دهد که بر روی ورودی خیمۀ پادشاه که در بزرگی به شکل پرده داشت، اژدهایی عظیم نقاشی شده بود. همچنین، سربازی انگلیسی در 1241 ق/1825 از نقش نبرد رستم و دیو سفید در ورودی خیمۀ پادشاه خبر می­دهد.[26]

نقوش فیگوراتیو نقوش فیگوراتیو خیمه­ها غالباً به دو دسته تقسیم می­شوند: نقوش شاهزادگان و نقوش سربازان که البته موقعیت این نقوش روی خیمه تفاوت دارد. بر روی خیمه­ای از دوره فتحعلی­شاه، که احتمالاً از کارهای رشت است (تصویر 9)، نقش دو شاهزاده دیده می­شود.

تصویر9. خیمۀ چهارگوش با سقف مخروطی. طول 528، عرض 207 و ارتفاع 202 سانتی­متر. قرن 13ق. احتمالاً کار رشت.

منبع: بیکر، منسوجات اسلامی، 150.

این چادر در نوع خود بسیار زیبا و بی­نظیر است و از شاهکارهای هنری این دوره محسوب می­شود. خیمه­ای چهار­گوش با سقفی مخروطی شکل به طول 528 سانتی­متر، عرض 207 سانتی­متر و ارتفاع حدود 202 سانتی­متر که ریشه در شیوه­های معماری ایران دارد. تزیین آن با استفاده از قاب­های چهار­گوشه در اندازه­های متفاوت و طرح­های گوناگون صورت گرفته است. دیوارهای بیرونی این خیمه با تسمه­های چرمی پهن و لوزی­های زیبایی تزیین شده که بی­شباهت به الگوهای طرح فرش نیست. تزیین سقف و دیوارهای داخلی خیمه با قاب­هایی مستطیلی با طرح­های قوس­دار صورت گرفته است که مشابه آن در کاشیکاری­های این دوره یافت می­شود. بسیاری از این قاب­ها دسته گل­هایی را به تصویر می­کشند که در گلدان چیده شده­اند. برخی دیگر نقش دسته­گل­هایی­اند که پرندگانی نیز در میان شاخه­های آنها دیده می­شوند. در میان این قاب­ها، دو نمونه را می­باید زیباترین دانست که یکی تمثال تمام­قد یکی از شاهزادگان است که بازی شکاری را روی مچ دست خود نگه داشته و دیگری تصویر تمام­قد شاهزاده­ای دیگر است که اسلحه­ای در دست دارد. (تصویر 10 الف).

تصویر10الف. قاب تصویری با نقش شاهزادۀ آمادۀ شکار. بخشی از نقش خیمۀ چهارگوش. قرن 13ق.

منبع: فالک، ”خیمه­های سلطنتی در دشت و صحرا،“ 22.

تصویر10ب. شاهزاده­ای با تفنگ. اثر محمد­حسن. قرن 13ق. موزۀ نگارستان، تهران.

Source: S. J. Falk, Qajar Paintings (London: Sotheby Parke- Bernet Publications, 1972), 28.

 جامۀ بلند او از پارچه­ای با نخ­های ابریشمی و زربفت تهیه شده است که احتمالاً از پارچۀ یک لباس واقعی بریده شده و قدمت آن به یک نسل پیش از خود خیمه باز می­گردد. این تصویر روی ماهوت کار شده است. دستار و شال او کار کرمان و ارسی­ها از بافته­های یزد یا مشهد یا کرمان آن دوره است.[27] تصاویر روی خیمه ارتباط فراوانی به نقاشی­های اولیۀ دورۀ قاجار دارد. در هنر ایرانی، از ابتدای قرن هفدهم تا اوایل قرن نوزدهم، نقاشی­های مشابهی عرضه شدند که تصویر شاهزادگانی ایستاده با شمشیر، تفنگ یا با بازی شکاری بر دست نقطۀ مشترک همۀ آنها بود (تصویر 10 ب).[28] این نقاشی رنگ و روغن اثر محمدحسن که در موزۀ نگارستان تهران نگهداری می­شود، شاهزاده­ای با تفنگ نام دارد و در مقام مقایسه با تصویر تمام­قد شاهزاده بر روی خیمه، شباهت­های این دو تصویر کاملا مشهود است.

آنچه در عکس­های زمان ناصرالدین­شاه بسیار دیده می­شود، نقش سربازان بر روی خیمه­هاست. در عکسی که شاه را به همراه دو تن از همراهانش در جلوی خیمه­ای نشان می­دهد، نقش سربازان در زیر طاق­نماها دیده می­شود. سربازان به حالت خبردار ایستاده­اند و در اطراف آنها گل­های چند­پر نقش شده است (تصویر 11).

تصویر11. ناصرالدین­شاه به همراه محمد­باقرخان ادیب­الممالک در جلوی خیمه­ای با نقش سربازان خبردار. اردوی همایونی در شهرستانک.

منبع: ایرج افشار، گنجینۀ عکس­های ایران (تهران: انتشارات فرهنگ ایران ، 1371) 3.

همچنین، در عکس دیگری از آلبوم­خانۀ کاخ­موزۀ گلستان، چهار قوچی که ناصرالدین­شاه شکار کرده در جلوی خیمه­ای با نقش سربازان دیده می­شود. سربازان کلاه­دار در حالی که تفنگ روی دوششان است در زیر قاب­های محرابی­شکل در میان انبوهی از نقوش بته­جقه ایستاده­اند. در حاشیۀ بالا و پایین این قاب­ها نقش سربازان تکرار شده است (تصویر 12).

تصویر12. پرده­های حایل با نقش سربازان. 1282ق. اردوی همایونی در تنگۀ واشی.

منبع: آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، آلبوم شمارۀ 190، عکس شمارۀ 9.

با بررسی عکس­های متعددی به­جای­مانده از این دوره این نکته توجه را جلب می­کند که ظاهراً تصویر سربازان فقط بر روی پرده­های حایل دور خیمۀ اصلی شاه نقش می­شده است و نه بر دیوارۀ خیمه و می­شود استنباط کرد طراحان خیمه­ها یا کسانی که دربارۀ شکل، نحوه و محل استقرار خیمه­ها تصمیم­گیری یا بر این امور نظارت می کردند، به صورتی نمادین نقش محفاظت از حریم و محوطه شاهی را برعهدۀ این سربازان نهاده بودند.

نقوش گیاهی و جانوری این نقوش به گستردگی بر روی همۀ قسمت­های خیمه به کار می­رفت و همچون سایر مصنوعات هنری بیشترین حجم را به خود اختصاص می­داد. این نقوش غالباً درون قاب­ یا طاق­نما قرار دارند. قاب­ها لچکی­هایی دارند که با نقوش گل و بته و اسلیمی آراسته شده­اند. متن قاب­ها دارای نقش­های درختی­اند که از درون صخره­هایی بیرون آمده­اند؛ درخت­هایی با شاخ، برگ، گل و پرندگانی که روی شاخه ها نشسته­اند. به­نظر می­رسد این نقوش درختی سنت و بدعتی جدید در هنر این دوره است که هم بر روی پارچه­ها و هم در کاشیکاری­های این دوره، از جمله کاشی­های سر در مسجد وکیل شیراز و مسجد و مدرسۀ سلطانی کاشان، دیده می­شوند. در میان ساخت ­وسازهای نقشی، حیواناتی چون آهو نیز دیده می­شوند. گاه نیز درخت­ها بر لب جوی آبی با ماهی و مرغابی ترسیم شده­اند. در بعضی از قاب­ها، گلدان­های پر از گل صد­تومانی و شاخ­و­برگ وجود دارد و نقش­های سرو، ترنج و گل­های چند­پر ساده، که در نقاشی تکیۀ دولت کمال­الملک روی سقف خیمه دیده می­شود، بر جدارۀ چادرها اجرا می­شد (تصاویر 13 و 14).

تصویر13. خیمۀ برپاشده در نمایشگاه 1389. کاخ گلستان.

منبع: نمایشگاه برپاشده در خرداد ماه 1389. کاخ گلستان، تهران. عکس از حمیرا عبدی.

تصویر14. خیمۀ برپاشده در نمایشگاه 1389. کاخ گلستان.

منبع: نمایشگاه برپاشده در خرداد ماه 1389. کاخ گلستان، تهران. عکس از حمیرا عبدی.

نقش سرو در این میان اهمیت ویژه­ای داشته است. این نقش گاه بر روی سقف خیمه­های مراسم تعزیه نیز آمده است. در یکی از این نقوش، نقش سرو بین دو شیر قرار گرفته است (تصویر 15).

تصویر15. تکیۀ مشیرالسلطنه. مراسم تعزیه. قرن 13ق.

منبع: بهمن جلالی، گنج پیدا، 71.

پرده­های حایل نیز با نقوش گیاهی تزیین می­شدند که به نظر می­رسد هدف از این امر ایجاد باغی در اطراف خیمۀ شاهی بوده است. تصویر 16 قابی از خیمۀ چهارگوش ذکرشده را نشان می­دهد که گلدانی پر از گل با پرندگانی روی شاخه­ها را نمایش می­دهد. در این قاب دو کتیبه با نوشته­هایی به رنگ سیاه و با خط نستعلیق به زیبایی سوزن­دوزی شده است. بر روی کتیبۀ بالا عبارت سلطان محمد شاه غازی و در کتیبۀ دوم عبارت کمترین بنده درگاه فتحعلی نقش شده است که به شاهی اشاره دارد که هنرمند در بارگاه او کار می­کرده است.[29]

تصویر16. قابی با نقوش گیاهی. بخشی از خیمۀ چهارگوش. قرن 13ق. احتمالاً کار رشت.

منبع: فالک، ”خیمه های سلطنتی در دشت و صحرا،“ 21.

نقوش هندسی در متن و حاشیۀ بسیاری از خیمه­ها نقوش هندسی دیده می­شود، نقوشی به شکل دایره و لوزی که متن آنها با گل و بته آرایش یافته است. در بسیاری از پرده­های حایل هم این نقوش، هم در متن و هم در حاشیه، دیده می­شوند. در عکسی از ناصرالدین­شاه، در حالی که در کنار کودکی نشسته است، جدار و سقف داخلی خیمه با نقوش سادۀ هندسی راه­راه و موج­دار آراسته شده است که به پارچه­های راه­راه ایکات شباهت دارد (تصویر 5).[30] با توجه به کنتراست و تُنالیتۀ این عکس سیاه و سفید، می­شود گفت در این نوع خیمه­ها از رنگ­های متفاوتی استفاده ­می­شده است. در کتاب­های چاپ سنگی این دوره نیز اردوهای ترسیم­شده شباهت بسیاری به اردوهای شاهی دارند؛ غالب خیمه­ها دایره­ای و چهار­گوش و با سقفی مخروطی­شکل ترسیم شده­اند. این خیمه­ها یا به کل ساده­اند یا نقوشی صلیبی­شکل دارند که البته در بررسی عکس­ها و نمونه­های برجای­مانده، نقش صلیب مشاهده نشد.

رنگ خیمه­ها

با توجه به خیمه­های برجای­مانده و کنتراست عکس­ها به نظر می­رسد در بافت خیمه از رنگ­های متفاوتی استفاده می­شده است. ظاهراً رنگ قرمز و طلایی از جمله رنگ­ها پرکاربرد بوده­اند و رنگ قرمز، رنگ سلطنتی دورۀ قاجار،[31] نقش مهم­تری ایفا می­کرده است، چنانچه گاه فقط از پارچه­های مخمل قرمز­رنگ ساده و بی­نقش استفاده می­شد. فووریه در سفرنامۀ خود می­نویسد: ”به جلگه لار رسیدیم. آب این رودخانه صاف بود و در کنار آن قبلاً چادر قرمز­رنگ سلطنتی را افراشته بودند.“[32] نقوش روی خیمه­ها نیز از تنوع رنگی، همچون سایر مصنوعات هنری این دوره، سود برده است: تنۀ درختان به رنگ قهوه­ای، رودخانه به رنگ آبی، گل­ها به رنگ صورتی و قرمز و برگ­ها به رنگ سبز تصویر شده­اند و حیوانات با رنگ­های تیره آرایش یافته­اند.

نتیجه­گیری

بی­گمان خیمه و سراپرده را از ابعاد متعدد و متنوع­تری می­شود بررسی کرد. آنچه در این مجال کوتاه و مختصر ارائه شد، بر پایۀ منابع اندک در دسترس بود. خیمه­های دورۀ قاجار از لحاظ شکل، نقش و رنگ با توجه به منابعی چون عکس­های آلبوم­خانۀ کاخ گلستان، سفرنامۀ سیاحان و چند خیمۀ باقی­مانده بررسی و تحلیل شدند. بر اساس آنچه بررسی شد، نتیجه می­گیریم که در این دوره از خیمه­هایی چهار­گوش و دایره­ای با سقف مخروطی استفاده می­کردند که به روش­های مختلف برپا می­شد، حال آنکه پیش از این دوره، به استناد نگاره­ها، خیمه­های با سقف گنبدی نیز مرسوم بود.

نقوش تزیینی خیمه­ها را می­شود به چهار دسته تقسیم کرد: نقوش اسطوره­ای و نمادین، نقوش فیگوراتیو، نقوش گیاهی – حیوانی و نقوش هندسی. نقوش خیمه­های  این دوره تحت تأثیر مکتب­های پیشین، خصوصاً دورۀ صفوی، بوده است. از آن جمله است طرح­های محرابی پوشیده از گل و همچنین نقوش انسانی که مانند دورۀ صفوی موضوع اصلی قرار گرفته و به صورت بزرگ نقش شده­اند. با این همه، در دیگر منسوجات این دوره از نقش انسان بسیار کم و به صورت جزیی استفاده شده است. علاقه و گرایش به فرهنگ ایران باستان نیز در نقش­آفرینی خیمه­ها تاثیر داشته­ است. همچنین، تحت تأثیر فرهنگ غرب و ورود پارچه­های غربی، نقشمایه­هایی اروپایی مانند گلدان­های پر از گل یا پارچه­های پر­نقش­و­نگار با رنگ­های غالباً گرم نیز بر خیمه­ها نقش بست.

 

 

[1] در فرهنگ­های فارسی برای خیمه معادل­های متعددی ذکر شده است، از جمله خیمه، چادر، خرگاه و سراپرده یا پرده­سرا، به معنی هر خانۀ مستدیر، چادر و ستاده و منزلگاه قابل حمل­ونقل که از پارچه­های کلفتی مانند کرباس و کتان و جز آن می­سازند و در صحرا و باغ برای نشستن در زیر سایه آن را برپا می کنند. نیز به معنی منزلگاهی از پارچۀ کلفتی مانند کرباس است که قابل حمل­ونقل باشد. بنگرید به مهرداد قیومی بیدهندی و سیدمحمد بهشتی، فرهنگ­نامۀ معماری ایران در مراجع فارسی (چاپ 1؛ تهران: فرهنگستان هنر، 1388)، 113. همچنین، در ذیل واژۀ سراپرده آمده است: بارگاه پادشاهان را گویند، سرایچۀ پادشاهان. سرا به معنی خانه است، پرده نیز معروف است و برای پادشاهان خانه­ای را که در سفر از خیمه بر پا کنند سراپرده گویند، در دور آن پرده کشند که به منزلۀ دیوار و حایل خارج پرده باشد. بنگرید به. قیومی و بهشتی، فرهنگ­نامۀ معماری، 150.

[2] آرتور ‌پوپ و فیلیس اکرمن، سیری در هنر ایران، ترجمۀ نجف دریابندری و دیگران، مقالۀ ”چادرها و کوشک­ها “ ترجمۀ باقر آیت­الله­زاده شیرازی (چاپ 1؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1387)، جلد 3 ،1650.

3Bernard O’kane, “From Tents to Pavilions: Royal Mobility and Persian Palace Design,Ars Orientalis, II: 23 (1993), 249-268, quote on 249.

[4] روی د کنسالس کلاویخو، سفرنامۀ کلاویخو، ترجمۀ مسعود رجب­نیا (چاپ2؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1384)، 241-242.

[5]پوپ و اکرمن، سیری در هنر ایران، مقالۀ ”پارچه­های دوران اسلامی،“ ترجمۀ زهره روح­فر، جلد 5 ، 2467.

[6]Heba Barakat, Beyond Boundaries Tents of Islamic World (Malaysia: Islamic Arts museum, 2003), 78.

[7]Barakat, Tents of Islamic World , 80.

[8]S. Bakhash, Administer vi. Safavid, Zand, and Qajar periods, Retrieved from

http://www.iranicaonline.org/articles/administration-vi-safavid, Last Updated: July 22, 2011.

[9] ناصرالدین­شاه، روزنامه سفرگیلان، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده (چاپ 1؛ تهران: مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری، 1367)، 7.

[10]Abbas Amanat, Court and Courtiesr in the Qajar period, http://www.iranicaonline.org/articles/courts-and-courtiers-vii, Last Updated: November 2, 2011

[11] پ. امده ژوبر، مسافرت در ایران و ارمنستان، ترجمۀ علیقلی اعتماد مقدم (تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1347)، 261-262.

[12] بارون فیدور کورف، سفرنامۀ بارون فیدور کورف، ترجمۀ اسکندر ذبیحیان (تهران: انتشارات فکر روز، 1372)، 180.

[13] کنت دوسرسی، ایران در 1839- 1840، احسان اشراقی (تهران: ستاد انقلاب فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، 1362) 149.

[14] دوسرسی، ایران در 1839 1840، 141 و 178.

[15] یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامۀ پولاک ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (چاپ2؛ تهران: انتشارات خوارزمی، 1368 )، 79-80.

[16] ژوانس فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی (تهران: نشرعلم، 1385)، 251-252.

[17]پوپ و اکرمن، سیری در هنر ایران، مقالۀ ”چادرها و کوشک­ها، “1651 و 1653.

[18] پوپ و اکرمن، سیری در هنر ایران، مقالۀ ”چادرها و کوشک­ها، “1654.

[19] تابی فالک، ”خیمه های سلطنتی در دشت و صحرا قالی ایران،“ شمارۀ 38، قسمت 1 (1380)20- 23 ،نقل از 23.

[20] پولاک، ایران و ایرانیان،80.

[21] اوژن فلاندن، سفرنامۀ اوژن فلاندن به ایران، ترجمۀ حسین نور صادقی (چاپ3؛ تهران: انتشارات اشراقی، 1356)، 272.

[22] هانری رنه دالمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ محمد فره­وشی (تهران: انتشارات مطبوعاتی امیرکبیر، 1335)، 462-461.

[23]Barakat, Tents of Islamic World, 80.

[24] پاتریشیا بیکر، منسوجات اسلامی، ترجمۀ مهناز شایسته­فر(چاپ2؛ تهران: انتشارات مؤسسۀ مطالعات هنر اسلامی، 1385)، 149.

[25] بیکر، منسوجات اسلامی، 156.

[26]Willem Floor, Wall Painting in Qajar Iran(U. S. A. :Mazda Publication , 2005), 4-5.

[27] فالک، ”خیمه های سلطنتی در دشت و صحرا،“ 23.

[28]یان بنت، ”خیمه های سلطنتی در دشت و صحرا،“ قالی ایران، شمارۀ 39، قسمت 2 (1380) 6-10، نقل از 6.

[29]فالک، ”خیمه­های سلطنتی در دشت و صحرا،“ 22.

[30] ايكات به معناي بستن يا گره زدن يا پيچاندن است و منظور از آن، شيوۀ بستن تار و پود از روي الگويي است كه از پيش آماده شده است.

[31]Floor, Wall Painting, 4.

[32]فووریه، سه سال در دربار ایران، 256.