دانایی و نیکی بغانی

ارمغانی برای او که بدر آسمان دانایی است

زهره زرشناس  <Zohreh Zarshenas <zzarshenas@gmail.com (دانش‌آموختۀ دکتری فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران، 1365) عضو هیئت علمی و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سردبیر نشریۀ زبانشناخت است. در کنار مقالات متعدد، برخی از آثار ایشان عبارت‌اند از  زبان و ادبیات ایران باستان، دستنامۀ سغدی، درآمدی بر ایرانشناسی، میراث ادبی و روایی در ایران باستان، نامۀ خاتون ارگی و یکصدونوزده پارهنوشتار سغدی، و قصههایی از سغد.

بيشتر آثار برجاي مانده از زبان سغدي[1] ديني و متأثر از اديان بودايي، مانوي، و مسيحي است. به همين سبب، متن‌هاي سغدي را به سه گروه متون سغدي بودايي،[2] سغدي مانوي،[3] و سغدي مسيحي[4] تقسيم مي‌كنند.

متن‌هاي ديني سغدي به احتمال بسيار به دوراني مابين سده‌هاي هشتم و يازدهم ميلادي تعلق دارند. اين متن‌ها در مهاجرنشين‌هاي سغدي در واحة تورفان و در دون‌هوانگ، در جنوب شرقي تورفان، به رشتة تحرير درآمده‌اند و از وجود چند دين در آن دوران و در آن جوامع حكايت دارند. اين آثار از نظر تنوع و حجم مهم‌ترين بخش ادبيات زبان‌هاي ايراني ميانة شرقي[5] را تشكيل مي‌دهند و موجوديت آنها حاصل ترجمة آثاري است كه به دست اديبان روحاني مانوي، مسيحي، و بودايي صورت گرفته است.

نوشته‌هاي مسيحيان به زبان سغدي شاهدي بر فعاليت‌هاي تبليغي موفقيت‌آميز هيئت‌هاي مذهبي مسيحي نستوري در آسياي مركزي است. تمامي دست‌نوشته‌هاي سغدي مسيحي از ديرِ ويران‌شده‌اي در بولايق در شمال تورفان به دست آمده است و به مجموعة تورفان تعلق دارد.[6] اين كتابخانه به نسبت مكاني كه آثار مانوي از آنجا به دست آمده‌اند، كمتر ویران شده و بدين سبب، بخش‌هاي بنيادي بسياري از دست‌نوشته‌هاي سغدي مسيحي به دست ما رسيده است. تاريخ نخستين ترجمه‌هاي متن‌هاي مسيحي به زبان سغدي هم‌زمان با دوران نخستين مهاجرت‌هاي نستوريان ايران به آسياي مركزي، يعني دوران سلطنت يزدگرد دوم ساساني (438- 457م) است، گرچه تعيين تاريخ دقيق اين ترجمه‌ها امكان‌پذير نيست.

از آنجا كه متن‌هاي سغدي مسيحي معمولاً داراي اصل سرياني يا داراي نسخه‌هاي متناظر در زبان سرياني و گاه يوناني و با هويت مشخص‌اند، حتي قطعات كوچك سغدي مسيحي را نيز از نظر زبان‌شناختي مي‌توان به آساني بررسي و تجزيه و تحليل كرد.

دست‌نويس‌هاي سغدي مسيحي مجموعة C2 مشتمل بر 120 طومار و بيش از 7هزار سطر نوشتة سغدي و از جمله متن‌هاي ديني سغدي‌اند.

در ميان متن‌هاي سغدي مسيحي مجموعة C2 ، كه از زبان سرياني به زبان سغدي ترجمه شده‌اند، مطالب گوناگوني نظير زندگي‌نامة قديسان مسيحي، موعظه‌ها، تفاسير، و كلمات قصار مشاهده مي‌شود.[7]

دست‌نوشتۀ شمارۀ 61 (روي برگ، سطرهاي 21-30)، از ميان متن‌هاي مجموعة C2 ، براي ترجمه به زبان فارسي انتخاب شده است. اين دست‌نوشته ترجمة بخشي از مجموعة Apophthegmata Patrum ”گفتارهاي پدران، پند[8] پيران“[9] به زبان سغدي است كه به صورت پرسش و پاسخ‌هايي (پرسش برادري روحاني از پدري روحاني) دربارة زندگي روحاني و معنوي مطرح شده است. مجموعة Apophthegmata Patrum مشتمل بر متن‌هايي است كه به گفتارها و حكايت‌هاي راهبان و زاهدان خلوت‌گزيني مي‌پردازد كه در سده‌هاي نخستين ميلادي در بيابان‌هاي مصر مي‌زيستند.[10] نسخه‌هاي متعددي از اين اثر به زبان سرياني[11] و زبان‌هاي يوناني، لاتيني، قبطي و ارمني در دست است. سيمز ويليامز با مقايسة اين نسخه‌ها افتادگي‌هاي متن سغدي را تكميل كرده است.[12]

در اينجا نخست حرف‌نوشت متن سغدي و پس از آن برگردان فارسي متن را آورده‌ایم.

 

 

حرفنوشت متن سغدي

 

21)  (br)’t c’nw pcprty  γrb’qy’  pr mrtxmw  ptry  c’nw nyž.y

22)  mrtxm:y  bγy  pšy(s’)[  ]pr ( f)rštw  žy’wr. Pcprty  pryw bγ’nyq

23)  šyr’qty’. ’t (wyny  )[ šw]’mc  (z)’wrqyn  bwt  pr  zprt  w’t.’t  c’nw

24)  (žyš)t(’)  ny’sy  wfcmbd  wyd’γty  ptb:ydty  pr w’tmync nwy mrtxmy:.

25) nwc šw’mc. qy sqyp’r xcy cn  fcmbdy ry:m. ’t θf:yžt  yxypty

26)  m’ny  šy’tr  šw’mc  nyznty’  br’t  fr(y)t’t  pr(   )cw γrb’t bwt ptry’

27)  p(r  )qty:’, qrwn’mntw  ’t  pr w’tm(ync)  š(m)’r’ ’t  pr wrny  (pt)z’n  br’t

28)  qd’myt  x(n)t qtyt  ptry  bγ’[nyqt  frm](’n) ty  wyc(y) ’t d’r[’mnt](y) pr

29) zprcyqy’  br’t   ’t  wyspy  q[y prγ](š)ty.  xcy  cn  qty’: m[s  p](rγ) š(ty)

30) xcy cn fr(y)t’ty: ptry’ ny  qt’ [bw]t  qt  xwny: qy  bγ’  n[yq xcy]

برگردان فارسي متن سغدي[13]

 

21) برادر: ”چگونه دانايي مرد را روشن كند [= بر مرد واقع شود]؟ “

 پدر: ”چون بيرون شودي

22) مرد در پيِ بغ[14] با راستينْ‌دل [= هنگامي كه انسان با صداقت به دنبال خداوند برود]، دربرگيرد او را بغاني

23) نيكی [= رحمت ايزدي بر وي واقع مي‌شود]. روشِ او زورگين شود با روحِ پاك [= با همراهي روح‌القدس طريقت او نيرومند مي‌شود]. چون

24) زشت گيردي جهان را، در آن هنگام دريابد روحانيْ نومردمْ

25) نو روش را كه بالاتر است از ريمِ جهان [= هنگامي كه از اين جهان بيزاري جويد، آن‌گاه به طريقت نوينِ زندگي معنوي انسان نو، كه از ناپاكي اين جهان برتر است، پي مي‌بَرد] و اندوزد در خويشْ

26) دل[15]، نيكوتر روشْ فروتني را [= در ذهن خود به فروتنيِ روش عالي‌تر زندگي دست مي‌يابد]. “

   برادر: ”دوستداري   با چه مي‌تواند دانسته شود [= عشق را از چه طريقي مي‌توان شناخت]؟“ پدر:

27) ”با كردنِ كردار و با انديشة روحاني و با دانشِ باور [= از طريق انجامِ اعمال و تفكر معنوي و شناختِ ايمان]. “برادر:

28) ”كدام‌ها هستند كرده‌ها [= اعمال كدام‌اند]؟“ پدر: ”فرمان‌هاي بغاني داشتنْ به استواري، به

29) پاكي [= نگاهداريِ احكام الهي با استواري و خلوص]. “برادر: ”و هركه بازداشته است از كردار، نيز بازداشته

30) است از دوستداري [= آيا كسي كه از عمل محروم است از عشق نيز محروم مي‌شود]؟ “

پدر: ”ممكن نيست[16] كه آنكه بغاني است [= امكان ندارد كسي كه سرشت الهي دارد] . . .‌“[17]

به طور كلي، ادبيات اندرزي[18] در مشرق‌زمين سابقة ديرينه‌اي دارد و بخش مهمي از ادبيات پهلوي را متن‌هاي حكيمانه و اخلاقي تشكيل مي‌دهد كه به اندرزنامه‌ها مشهورند. براي نمونه، از دينكرد ششم و اندرزآذرباد مارسپندان مي‌توان نام برد.

بخشي از ادبيات سغدي نيز اعم از مانوي و بودايي و مسيحي به اين گونة (ژانرِ) ادبي اختصاص يافته است. مضمون پندها و اندرزها معمولاً دربارة مشاهدات، دورانديشي و تدبير، و مسايل اخلاقي است و بخشي از اصول عقايد و آموزه‌هاي ديني نيز به همراه اين اندرزها انتقال مي‌يابند. اين متن‌ها معمولاً داراي سبكي ساده و روان با جمله‌هاي كوتاه، روشن و مستقل‌اند. واحد كلام جمله است و معمولاً تلاشي براي ادامة مطلب صورت نمی‌گیرد. در طول زمان، اندرزهايي كه صبغة مذهبي كمتري داشته‌اند يا كلمات قصار و قصه‌هاي اخلاقي كه جنبة حكمت عملي و تجربي داشته‌اند به ادبيات پس از اسلام راه يافته و با ظرافت به حيات خود ادامه داده‌اند. دو مجموعة جاويدان خرد و اندرزهاي مَردَك نمونه‌هايي از اين دست و مجموعه‌هاي اندرزي منسوب به حكيمان ايراني‌اند.[19]

بخشي از متن سغدي كه در اينجا به زبان فارسي برگردانده شد، از نمونه‌هاي روشن اندرزهاي‌ ديني مسيحي است كه به ‌صورت پرسش‌ و پاسخ تنظيم شده‌است.[20] در اين متن بر كم‌توجهي به امور دنيايي و پرداختن به امور روحاني تأكيد شده است که يكي از مشخصات گونة ادبي اندرز به شمار مي‌آيد.[21]

معمولاً در اين پرسش و پاسخ‌ها به صورتي غيرمستقيم اندرزهاي تجربي و مسائل عملي زندگي و اخلاق عمومي مطرح مي‌شود.

اما در اين متن اندرزي، كه در زمرة اندرزهاي ديني مرتبط با دين مسيحيت محسوب مي‌شود، پرداختن به امور روحاني و زشت و پليد دانستن جهان مادي مستقيماً و به صراحت بيان شده است و در واقع پيروي از احكام الهي-آن‌گونه كه در دين مسيح بيان شده است-و اجراي بي‌قيد و شرط آنها یگانه راه دستيابي به نیکی بغانی (=رحمت خداوند) به شمار آمده است.

[1]سغدي زبان مردم نواحي سمرقند-امروزه واقع در ازبکستان-و درة زرافشان-امروزه واقع در تاجيكستان-بود. اين زبان از مهم‌ترين زبان‌هاي ايراني ميانة شرقي، زبان ميانگان (Lingua Franca) جادة ابريشم در سده‌هاي ششم تا دهم ميلادي و زبان اداري، تجاري، و فرهنگي در مناطقي مانند واحه‌هاي تورفان در تركستان شرقي بوده است. اين زبان كه از ديرزمان ابزار ارتباط و پيوند فرهنگ‌هاي سرزمين‌هاي شرقي و غربي آسيا بوده است، با رواج زبان فارسي از حدود سدة چهارم قمري و با فرمان‌روايي امراي فارسي زبان در خراسان و ماوراءالنهر از يك سو، و نفوذ زبان عربي و تركي از ديگر سو رفته‌رفته از اهميت افتاد. اما تا سدة هفتم قمري/سيزدهم ميلادي به مثابه زبان محاوره به حيات خود ادامه داد. امروز بازمانده‌اي از اين زبان در درة رودخانة زرافشان در شمال كوه يغناب در جمهوري تاجيكستان با نام ”گويش يغنابي“ رواج دارد. براي آگاهي بيشتر بنگرید به زهره زرشناس، زبان و ادبیات ایران باستان (تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1384)، 79- 88.

[2]براي آگاهي از آثار سغدي بودايي بنگرید به زهره زرشناس، شش متن سغدی (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380)، ده–سيزده.

[3]براي آگاهي از آثار سغدي مانوي بنگرید به زرشناس، شش متن سغدی، هشت-نه.

[4]براي آگاهي از آثار سغدي مسيحي بنگرید به زرشناس، شش متن سغدی، نه–ده.

[5]زبان‌هاي ايراني ميانة شرقي، از نظر تاريخي، در فاصلة زماني ميان سده‌هاي نخست تا سيزدهم ميلادي/هفتم قمري و از نظر جغرافيايي به سبب مهاجرت‌هاي برخي قبايل ايراني در منطقه‌اي از درياي سياه تا تركستان چين رواج داشته است. سغدي، خوارزمي، بلخي، و سكايي مهم‌ترین اين زبان‌ها بودند. بنگرید به زهره زرشناس، زبان و ادبیات ایران باستان، 79.

[6]Nicholas Sims-Williams, “Sogdian,” in Compendium Linguarum Iranicarum, ed. Astrid Schmitt (Wiesbaden: Herausgegeben von Rudiger Schmitt, 1989), 175, no. 24.

[7]سيمز ويليامز متن‌هاي سغدي اين مجموعه را همراه با نسخه‌هاي متناظر سرياني آنها منتشر كرده است. بنگرید به

Nicholas Sims-Williams, The Christian Sogdian Manuscript c2 (Berlin: Akademie Verlag, 1985).

[8]در زبان فارسي واژة ”پند“ مترادف واژة ”اندرز“ و به معناي ”نصيحت، صلاح‌گويي و موعظه“ است. بنگرید به فرهنگ فارسي معين، ذيل واژۀ پند.

[9]گفتارها و  حكايت‌هايي كه در اين مجموعة بزرگ آمده‌اند، كتاب چهارمِ Paradise of the Fathers (بهشت پدران) نانيشو (Nānišo) را پديد مي‌آورد. از اين كتاب نسخه‌اي به زبان عربي نيز در دست است. بنگرید به

Dom Cuthbert Butler (ed.), The Lausiac History (Cambridge: Cambridge University Press, 1898), vol. 1, part 2, 83, no. 1.

[10]Nicholas Sims-Williams, “Apophthegmata Patrum,” in Encyclopaedia Inranica, ed. Ehsan Yarshater (New York: Mazda Publication, 1987), vol. 2, 161.

  1. براي آگاهي بيشتر بنگرید به

Anton Baumstark, Geschichte der Syrischen Literatur (Bonn: A. Marcus und E. Webers Verlag, Albert Ann, 1922), 202, no. 6.[11]

[12]Sims-Williams, The Christian Sogdian Manuscript c2, 124-126.

[13]برگردان فارسي، واژه به واژه، مطابق متن سغدي است و صورت نحوي زبان سغدي تا حد امكان حفظ شده است و عبارت روان‌تر داخل نشانة [=   ] آمده است.

[14]سغديان از واژة كهنِ  baγ (صورت باستاني: -γαba به معناي ”بغ، خداوند“) در زبان استفاده مي‌كردند. بنگرید به

Geo Widengren, Die Religionen Irans (Stuttgart: W. Kohlhammer, 1965), 320.

[15]در زبان سغدي: m’n به معناي ”دل، جان، ذهن “ از ريشةman √ به معناي ”انديشيدن“ آمده است؛ در زبان سانسكريت manas به معناي ”دل، جان وانديشه“ از همان ريشه آمده است. بنگرید به

Monier Monier-Williams, A Sanskrit-English Dictionary (Oxford: Oxford University Press, 1974).

[16]متن سغدي: فعل مضارع سوم شخص مفرد، ساختار توانشي مجهول به معناي ”نمي‌تواند انجام داده شود.“ براي ساختار توانشي بنگرید به زهره زرشناس، ”ساختار توانشی در زبان سغدی و بلوچی،“ در زن و واژه، به کوشش ویدا نداف (تهران: فروهر، 1385)، 60-65.

[17]دنبالة مطلب از بين رفته است.

[18]واژة ”اندرز“ فارسي (فارسي ميانه: handarz) بيشتر بر گفته‌ها و سخنان حكيمانه‌اي اطلاق مي‌شود كه غالباً بزرگي براي راهنمايي فرزند يا شاگرد، مؤمنان، عامة مردم يا صاحبان شغل و منصبي خاص فرموده باشد. بنگرید به کتایون مزداپور، اندرزنامههای ایرانی (تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1386)، 11.

[19]براي اندرزنامه‌هاي پهلوي در كتاب‌هاي دوران اسلامي، بنگرید به احمد تفضلي، تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار (تهران: سخن، 1376)، 202-213.

[20]دادستان مينوي خرد (Dādestān ī mēnōg ī xrad) به معناي ”احكام و آرای روح عقل“ نمونة جالب توجهي از اندرزنامه‌هاي پهلوي است كه به همين صورت پرسش و پاسخ تدوين شده است.

[21]Ahmad Tafazzoli, “Dādestān ī Mēnōg ī Xrad,” in Encyclopaedia Iranica, vol. 6, 554-555; Sh. Shaked “Andarz and Andarz Literature in Pre-Islamic Iran,” in Encyclopaedia Iranica, vol. 2, 14; Mary Boyce, 1968: “Middle Persian Literature,” Handbuch der Orientalistik, Abt. 1, Bd. 4. Abs 2: Literature, Lief. 1, ed. B. Spuler et al. (Leiden, 1968), 53.