درودی چو بوی خوش یاسمینی بدان پیشگاه جلال متینی

حق بزرگی که استاد دکتر جلال متینی بر گردن دوستداران زبان و ادب فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران دارند، سنگین­تر از آن است که بتوان آن را با تقدیم شعری واگزارد. ولی مسئولان این بزرگداشت­نامه خود گواه­اند که زمانی که در اختیار این مشتاق گذاشته بودند، کمتر از آن بود که برای تألیف مقاله­ای درخور شأن علمی استاد کفایت کند.[1] از این رو با خود گفتم که تقدیم غزلی ثقیل بهتر تا مقاله­ای سبک.

در این هوسکده هر کس بضاعتی دارد

دعاست مایۀ جمعی که دستشان خالی­ است

غارتگر زمانه

آمد تگرگِ سختی و گُل بر درخت سوخت

از ریشه هر درخت دریغا که سخت سوخت

بیچاره باغبان که نهالی بکشت، لیک

باری نچیده، بر سرِ آن رخت و پَخت سوخت

دهقانِ پیر کاشت به غم دانه­دانه تخم

برقی جهید و کِشتۀ او لَخت­لَخت سوخت

در این کویرِ خشک هر آن گُل که کاشتیم

زان خار رُست و خار هم از تیره­بخت سوخت

غارتگرِ زمانه چو ما را نشانه کرد

تنها نبُرد بار، که از بُن درخت سوخت

جمشید، آن که دیو و پری بود بنده­اش،

دیدی به جنگ بخت شد و تاج و تخت سوخت

با آرزوی تندرستی دوست دانشمند

دیر زی و شاد زی!

[1] ایران­نامه از همۀ ارائه­دهندگان مقاله برای ارج­نامۀ دکتر متینی در یک تاریخ دعوت به عمل آورد و فرصت ارائۀ مقاله برای همه 20 روز تعیین شده بود.