دگرکجای کارناوالی و فضای غیر رسمی در یزد

مقدمه

اینکه شهرسازی با امر سیاسی عجین است، آن قدر بدیهی است که شاید لازم نباشد برایش شاهد آورد. گویی پولیتیک (سیاست) اساساً با پولیس (شهر) همزاد است. عجین بودن برنامه­ریزی شهری با سیاست صرفاً عبارتی توصیفی نیست، بلکه گزاره­ای تجویزی نیز هست. به قول فریدمن، برخلاف نابرنامه­ریز یا تکنیسین که مسئلۀ سیاسی رابه سطحی فن­شناختی فرومی­کاهد، برنامه­ریز کسی است که می­کوشد با شناسایی ساحت سیاسی نهفته در مسایل فنی آن را استعلا بخشد.[1] در این لف و نشر، شهر متناظر با حوزۀ عمومی است و شهرساز همانند سیاست­گذار.

به این ترتیب، طبیعی است که دست­اندرکاران تولید و مدیریت فضا (معماران و شهرسازان) به رخدادهای سیاسی خیابانی حساسیت ویژه­ای نشان دهند، حساسیتی که می­تواند میدان تحریر در جنبش مردم مصر و خیابان­های ولیعصر و انقلاب در شب های پیش و پس از انتخابات 1388 را به محملی برای فراگرفتن درس­های شهری بسیاری بدل کند. کافی است روبنای سیاست­زدۀ آن حوادث را پس بزنیم تا لایه­های فضایی خود را نمایان کنند.

اهمیت این حوادث من را ترغیب کرد تا بخشی از مطالعۀ پایان­نامه­ام در سال 1386 در زمینۀ کنش­های کارناوالی در یزد را بازنگری کنم. به گمان من، کنش­های کارناوالی می­توانند آن روبنای سیاسی را کنار زده، ابعاد شهری اجتماعات خیابانی را روشن کنند و نهایتاً راهبردهای هنجاری جدیدی به پیش روی برنامه­ریزان فضا در ایران بگشایند.

مفاهیم اصلی

پیش از آن که مفهوم کنش کارناوالی را تبیین کنم، لازم است به معنایی مشترک در مفهوم فضا دست یابیم. فضا، در تعاریف جدید­تر، دیگر محدودۀ فیزیکی میان توده­ها نیست. ”مطالعۀ مفهوم فضا دستخوش فرگشتی از تبیین فضا به عنوان محدودۀ میان عناصر کالبدی به مفهومی جدید شده است: محصول تجربه و برهم­کنش انسانی. با فرافکندن تأکید از وجه مادی فضا، کاربران فضا نقشی تعیین­کننده در معنای فضا یافتند. دیگر فضا در انحصار تنگ معماران باقی نماند و بدل به موضوعی جذاب برای جامعه­شناسان، انسان­شناسان، جفرافی­دانان و فلاسفه شد.“[2]

ایدۀ فضای اجتمای هنری لوفِور (Henri Lefebvre, 1901-1991) در کتاب مشهورش، تولید فضا، از چنین نگاهی بر می­آید. به باور او، کنش اجتماعی و فضا دو مقولۀ همزاد و همزمان­اند. بدین­ترتیب، انسان­ها هستند که از طریق عمل اجتماعی محیط کالبدی خویش را قالب­دهی می­کنند.[3] آنها نقش بازوهایی اجتماعی را ایفا می­کنند که معانی و واقعیات خود را بر می­سازد.[4] نتیجتاً، برنامه­ریزان شهری فضاهای شهری یا همان مناسبات انسانی شهر را سامان می­بخشند. نقش آنها دیگر تولید قیم­مآبانۀ رفتار انسانی با ابزار فضایی نیست. آنها موظف­اند رفتارهای جمعی را شناسایی و بستر آن را تقویت کنند.

رفتار های جمعی می­توانند به لحاظ شکلی به الگویی تعریف­شده و قاعده­ای مشخص دست یابند که در آن صورت تکلیف طراحان محیط نیز روشن­تر خواهد بود. این قبیل مراسم را، که جزئیات رفتاری آن در طول زمان به خوبی کارگردانی شده است، کنش­های نمایشی (theatrical act) می­نامم. گرچه در بسیاری از مواقع چنین رفتارهایی فاقد یک طراح (کارگردان) مشخص­اند، اما مرور زمان برای اجزای این رفتارها میزان­سن و نقش روشنی تعریف می­کند که در آن، از سازماندهی افراد جامعه و نقش­دهی به گروه­های اجتماعی، سنی و جنسی تا نوع پوشش افراد شرکت­کننده نیز معین است. نمونۀ متعالی رفتارهای نمایشی شهری در یزد رفتار­های سوگوارانه است که در طول اعصار شکلی فربه و غنی یافته است. آیین­های جمعی عزاداری قاعدۀ مشخص خود را به صورت یک قرارداد اجتماعی نانوشته طراحی و در طول زمان تناور می­کنند. نقش اجتماعی افراد در مراسم تعزیه مشخص است. زنان، مردان، جوانان و کودکان به نقش­های خود واقف­اند. شکل­هایی نظیر سینه­زدن و مصیبت­خوانی تا روشن کردن شمع هر یک زمان مقرر و تعریف­شده­ای دارد. ریتم­ها و دستگاه­های موسیقایی مربوط به مداحی مشخص و از پیش تعیین شده ­است. حتی رنگ لباس و نوع غذاهای نذری نیز تابع الگویی مشخص است. به تناسب این غنای رفتاری، فضاهایی برای پاسخگویی بدان شکل گرفته که به همان نسبت کامل و متعالی است: تکیه­ها که به باور محمود توسلی از قوی­ترین نمونه­های فضاهای شهری ایران­اند.[5] طبعاً رفتارهای سوگوارانه و فضاهای متأثر از آن درس­های شهری بسیاری برای طراحان فضا دارد که در جایی دیگر دربارۀ آن صحبت کرده­ام.[6]

اما رفتارهایی که محل مداقۀ این مطالعه است، کنش­های کارناولی است. [7] رفتارهایی که صرف­نظر از شباهت ماهوی­شان با کنش­های نمایشی، از نظر شکلی با نهادینگی ساختاری آنها تفاوت دارند. کنش­هایی که یا بنا به دلایلی نظیرتاریخ کوتاه بروز جمعی خود، رشد ناگهانی گرایش بدان­ها یا تغییر ناگهانی شکل اینک به نقطه­ای رسیده­اند که کاملاً فاقد کالبد رفتاری­اند. مراسم­هایی نظیر جشن پیروزی تیم ملی فوتبال، صعود تیم محلی به دستۀ بالاتر، انتخاب رئیس جمهور دلخواه و . . . نمونه­هایی از کنش­های کارناوالی­اند. به این ترتیب رفتاری کارناوالی است که 1.جمعی باشد، 2. به حوزۀ عمومی متعلق باشد، 3. یکباره (spontaneous) رخ دهد، 4. بی­شکل و بی­قاعده (amorphous) باشد و 5. نقش­های ناظر و کنشگر را بتوان در آن تفکیک کرد.[8]

روش تحقیق

به منظور روشن شدن وجوه کنش­های کارناوالی، این مطالعه از یک روش­شناسی آماری بهره برده است، اما برای پرهیز از مشکلات روش­های تجربی در مطالعۀ فعالیت­های انسانی، در پیش­مطالعه از شیوه­های کیفی نیز بهره گرفته­ام.[9] البته متأسفانه امکان ثبت قرارگاه­های رفتاری کنش­های کارناوالی با مشاهدۀ مستقیم میسر نشد، زیرا چنین رفتارهایی در بازۀ مطالعه اساساً رخ ندادند.

در مرحلۀ پیش­مطالعه، از یک گروه کانونی متشکل از 20 تن از دانشجویان معماری دانشگاه پیام نور یزد خواستم که مشاهدات خود از یک رخداد کارناوالی را به طور کامل و تفصیلی ثبت کنند. با اتکا به جزئیات توصیف شده در پیش­مطالعه و تحلیل گفتمان صورت­گرفته بر آن، پرسشنامۀ نهایی را تدوین کردم. برای افزایش اعتبار درونی پیمایش، مطالعه را به نمونۀ موردی یزد تحدید کردم. برای آن که آمار مربوط به شهر در این پروژه نماینده­ای از تمام مردم شهر باشد، حجم نمونه را متناسب با جمعیت آن زمان یزد اختیار کردم. با این همه، در تعریف خود از شهر یزد از محدودۀ قانونی آن تخطی کرده و مناطق شاهدیه و حمیدیاشهر را، که روستاهایی الحاقی و با بافت فرهنگی متفاوت­اند، احتساب نکردم. بدین ترتیب، برای جمعیت 420 هزار نفر باقیمانده حجم نمونه­ای معادل 380 نفر به دست آمد. برای نمونه­گیری این حجم، شهر یزد را به 7 خوشه مطابق با مناطق هفتگانه تقسیم و از هر خوشه خیابانی مسکونی را به صورت تصادفی اختیار کردم. مطابق با جمعیت مورد مطالعه، پرسشنامه به صورت سیستماتیک میان خانه­های مسکونی بَرِ خیابان و به تعداد جمعیت آن خانوار توزیع و به فاصلۀ دو روز جمع­آوری شد. لازم به ذکر است که در توزیع پرسشنامه و ثبت داده­ها از همکاری تعدادی از دانشجویان مرکز آموزش عالی شهید صدوقی یزد بهره گرفتم.

تحلیل داده­ها

شاید بتوان گفت یگانه وجه نسبتاً روشن در کنش­های کارناوالی موقعیت آنهاست. گویی طی قراردادی ذهنی، همۀ مشارکت­کنندگان در این رخداد به موقعیت بالقوۀ حادث شدن آن در شهر واقف­اند. محل تجمع اصلی، یا به عبارت بهتر اوج رفتارهای کارناوالی در یزد، خیابان تیمسار فلاحی است؛[10] خیابانی تجاری و بالطبع شلوغ که در قلب توسعه­های جدید شهر قرار دارد. شلوغی برای بیش از دوسوم پرسش شوندگان نخستین علت انتخاب یک مکان به مقصد کنش کارناوالی است. اگر احتمال وقوع کارناوال را نیز به شلوغی مکان ارتباط دهیم، انگیزۀ اصلی 83% از شرکت­کنندگان برای رفتن به یک مکان خاص روشن می­شود. جالب اینجاست که کیفیت­های فضایی در این انتخاب نقش چندانی ندارد (نموار 1). البته خیابان تیمسار فلاحی در یزد، و نمونه های مشابه آن در سایر شهرها، را نمی­توان قرارگاهی رفتاری پنداشت، چرا که گرچه محیط کالبدی آن روشن است، اما دومین عنصر سازندۀ یک قرارگاه رفتاری، یعنی الگوی شاخص رفتار (Standard Pattern of Behavior)، در آن نامعین است.[11]

نمودار 1. علت اصلی انتخاب یک مکان خاص برای اجتماع کارناوالی

چنان که از تعریف کنش­های کارناوالی برمی­آید، این رفتارها ماهیتاً جمعی­اند. گرچه نسبت مردانی که حاضرند به تنهایی در چنین رخدادهایی حاضر شوند هفت برابر بیش از زنان است، کلاً  96% مردم ترجیح می­دهند با همراهی دیگران در این­گونه مراسم حاضر شوند. این همراه در غالب موارد ”یک دوست“ عنوان شده است. البته تمایل زنان برای شرکت در یک رخداد کارناوالی به همراه ”اقوام“ 2.4 مرتبه بیشتر از مردان است (نمودار 2).

نمودار 2. رابطۀ میان جنسیت و نوع همراه

افراد مجرد به طور متوسط 2.5 برابر کمتر از افراد متأهل تمایل دارند با اقوام در کارناوال­ها حضور یابند. عجیب این است که 36% از جمعیت متأهل نیز ترجیح می­دهند به همراهی دوستانشان در این­گونه مراسم حاضر شوند (نمودار 3). این رقم موقعی جالب­تر می­شود که به یاد آوریم نیمی از جمعیت متأهل زنان­اند که ترجیح می­دهند همراهانشان از بستگان باشد. صرف­نظر از کودکان که لازم است به همراه خانواده در کارناوال­ها حضور یابند، مردان ترجیح می­دهند همراهانشان را از خیل دوستان اختیار کنند. البته در خصوص کودکان قضیه به این سادگی هم نیست. طبق آما،ر حتی کودکان زیر 14 سال نیز ترجیح می­دهند به همراهی دوستانشان به خیابان بیایند. از میان جمعیت جوان، که بخش عمدۀ مشارکت­کنندگان در کنش کارناوالی­اند، 94% به همراه دوستانشان در این کنش جمعی شرکت می­کنند.

نمودار 3. رابطه میان تأهل/سن با نوع همراه

بیش از نیمی از جمعیت جوان موتورسیکلت را برای رسیدن به مقصد خیابان تیمسار فلاحی برگزیده­اند (نمودار 4). هرچه به سمت گروه سنی 26-59 سال نزدیک می­شویم، درصد استفاده از خودرو شخصی افزایش می­یابد. گرچه درصد استفاده از موتورسیکلت در یزد بسیار بالاست، اما این حقیقت که یک­سوم جمعیت متأهل–که نیمی از آنان زنان اند–نیز با موتورسیکلت خود را به کارناوال­ها می­رسانند همچنان مایۀ حیرت است.

نمودار 4. رابطۀ میان تأهل/سن با نوع وسیله نقلیه

جالب اینجاست که خودروها و مخصوصاً موتورها در رفتار کارناوالی صرفاً نقش حمل­و­نقل را ایفا نمی­کنند و در کنش کارناوالی حضوری مستقیم دارند؛ حضوری که هم پذیرای نقش ناظر و هم کنشگر است. بد نیست روشن کنیم که نقش ناظر در یک کنش کارناوالی نقشی منفعل نیست. ناظر کارناوال نوعی پرسه­زن (Flâneur) است که طبق تصریح بنیامین (Walter Benjamin, 1892-1940) محصول زندگی مدرن است و مشابهی پیش از انقلاب صنعتی ندارد.[12] بدین ترتیب، ناظر، که حتی در حالت پیاده نیز غالباً متحرک است، می­تواند توسط خودرو و موتورسیکلت به پرسه­زنی­اش سرعت ببخشد. در خصوص ماشین شخصی، خصوصی کردن فضا، دیدن بدون دیده شدن،[13] احساس امنیت، استفاده از تهویۀ مصنوعی و ضبط صوت خودرو نیز می­تواند انگیزه­ای مضاعف باشد. با این همه، ایفای نقش کنشگر با بهره­گیری از امکانات خودرو و موتورسیلکت نیز درخور توجه است. حسین زاده توصیف مردم­نگارانه­ای از کارناوال­های موتورسواران در یزد به دست داده است:

یکی دیگر از موقعیت هایی که می­توان جوانان یزد را در تصویر ویژه­ای دید گروه­های موتورسواری است که به قصد تفریح طول خیابان­هایی مثل صفائیه [تیمسار فلاحی] را چندین بار دور می­زنند. این جوانان حرکت خود را از یک محل تجمع شروع می­کنند، محلی که می­تواند ورودی یک پارک باشد یا بستنی­فروشی دور میدان صفائیه و یا ورزشگاه شهید نصیری، خصوصاً اگر کابل شهید قندی برندۀ بازی باشد. در حالت اخیر کاروانی طولانی از موتورسواران تمام عرض شهر در خیابان­های اصلی از  بلوار شهید صدوقی تا فضای سبز را با سروصدا و هیایوی غیر قابل کنترل می­پیمایند و اگر کسی نداند تصور می­کند که شورشی عظیم در شهر در جریان است.[14]

جزئیات کنش­های کارناوالی حول محور خودرو و موتورسیکلت بخش مفصلی از توصیفات گروه کانون مطالعه را به خود اختصاص داده است. به سبب اهمیت جزئیات رفتاری توصیف­شده، برخی از روایت­ها عیناً در زیر نقل می­شوند:[15]

در هر خیابانی که می­رفتیم یا موتوری­ها با سرعت زیاد و با فریاد و بوق داشتند شادی می­کردند و اکثراً هم در جاهای شلوغ مثل چراغ قرمزها یا تقاطع خیابان­ها بودند یا ماشین­ها با بوق و زیاد کردن ضبط شادی می­کردند یا چراغ می­دادند و برف پاک­کن­های خود را روشن می­کردند.

تعدادی از جوان­ها هم می­رفتند روی سقف ماشین­ها و شروع به رقصیدن می­کردند.

در خیابان تیمسار فلاحی هم سروصدای زیادی بود، همه پرچم ایران را روی ماشین­هایشان زده بودند و صدای ضبط را زیاد کرده بودند.

یکی ماشینش را در وسط خیابان گذاشته بود، صندوق عقبش را بالا زده بود و دو تا از باندهای [کلمه نامفهوم است] باسش را روی ماشین گذاشته بود و صدای ضبطش را خیلی بلند کرده بود، تعدادی هم آن وسط می­رقصیدند.

بیشتر ماشین­ها شیشه­ها را داده بودند پایین و صدای ضبط را تا آخر زیاد کرده بودند. بعضی راننده ها . . . سرشان را از شیشه بیرون کرده بودند و جیغ می­زدند . . . موتورسوارها بین ماشین­ها مارپیچ حرکت می­کردند و دایم بوق می­زدند.

یک ماشین 206 به سرعت دنده عقب می­رفت و دستی می­کشید.

از مهم­ترین وجوه کنش­های کارناوالی زمان آن است، چرا که طبق تعریف کنش کارناوالی رخدادی یکباره است. البته زمان در برخی از کاروناوال­ها که تدریجاً شاکله گرفته­اند، نظیر جشن­های ملی و اعیاد مذهبی، تا حد زیادی مشخص و در بقیۀ موارد نیز بسته به رخداد مولد آن قابل پیش­بینی است. [16] مطابق نمودار، مردم غالباً شب­ها برای چنین مراسمی جمع می­شوند. در مواقعی که رخداد محرک کنش کارناوالی از اهمیت خاصی برخوردار است، مردم ترجیح می­دهند بلافاصله به خیابان سرازیر شوند. جالب اینجاست که حتی کسانی که در چنین رخدادهایی مشارکت نمی­کنند نیز درک دقیقی از زمان برگزاری آن دارند (نمودار 5). یعنی با وجود ماهیت یکبارۀ کارناوال­ها، درک جمعی روشنی از برخی از وجوه آن نظیر زمان و مکان آن وجود دارد.

نمودار 5. مقایسۀ تصور خانه­نشینان و مشارکت­کنندگان اززمان اجتماعات کارناوالی

با این همه، کسانی که در این گونه مراسم مشارکت نمی­کنند، برخی دیگر از وجوه کنش کارناوالی را به صورتی کاملاً متفاوت متصور می­شوند که نوع رفتارهای کارناوالی از این جمله است (نمودار 6). به عبارت بهتر، بسیاری از کسانی که برای شرکت در رخداد کارناوالی از خانه خارج نمی­شوند، این­گونه رفتارها را هنجارشکنانه یا مخل نظم مدنی می­دانند، حال آن که مشارکت­کنندگان در این گونه رخدادها چنین تصوری از آن ندارند.

نمودار 6. مقایسۀ توصیف مشارکت­کنندگان از رفتارهای کارناوالی با تصور خانه­نشینان از این رفتارها

تقریباً نیمی از کسانی که در کارناوال­ها شرکت نمی­کنند، دلیل اولشان مشابه است: کارناوال­ها با شئون اجتماعی مغایرت دارند (نمودار 7). بخش زیادی (27%) نیز دغدغۀ ایمنی داشته­اند. در توضیحات گروه کانون نیز مواردی که مخل امنیت فردی شرکت­کنندگان باشد، ذکر شده است، اما نوع روایت کردن این رخدادها به گونه­ای است که گویی شرکت­کنندگان در کارناوال­ها وقوع چنین رفتارهایی را پیش­بینی کرده و وجود آن را به مثابه جزء لاینفک آن پذیرفته بودند: ”تعدادی از بچه­هایی که سن آنها کمتر بود . . . انواع ترقه­ها و نارنجک را آتش می­زدند و داخل خیابان و در بین مردم می­انداختند و با این حرکت­ها شادی خود را نشان می­دهند. “

نمودار 7. علل اصلی ذکرشده برای عدم مشارکت در اجتماعات کارناوالی

در موارد دیگر، برخی از رفتارهایی که عموماً از طرف ساختار قدرت و حتی عرف جامعه ناهنجار محسوب می­شود، مانند رقصیدن در فضای عمومی، در توصیفات گروه کانون کاملاً عادی (نرمال) تلقی شده است. گویی کارناوال­ها نُرم­های جامعه را برای لحظاتی متوقف می­کنند و قانون خود را جاری می­سازند. این اختلال موقت هنجارها در بعضی موارد به عرصۀ رسمی نیز تسری می­یابد، به طوری که حتی قوانین رانندگی نیز به صورت پذیرفته­شده­ای معلق می­شوند. مثلاً یکی از اعضای گروه کانونی به موردی اشاره می­کند که عده­ای خیابان را با موتورهاشان بسته و مشغول شادمانی بودند. جالب اینکه مسئولین راهنمایی و رانندگی نیز در محل حضور داشته، اما مانع این مسئله نشده­اند. به همین قیاس می­توان مدعی شد که کنش کارناوالی گونه­ای دگرکجا (Heterotopia) است؛ فضایی واقعی که به باور فوکو (Michel Foucault, 1926-1984) روابط مکانیت را معلق،[17] متوقف، خنثی و وارونه کرده و به چالش می­کشد. دگرکجا در زمانه­ای رخ می­دهد که افسون­زدایی از فضا کاملاً تحقق نیافته باشد. به گفته خود فوکو، ”دگرکجا موقعی به طور کامل از ظرفیت عملکردی خود بهره می­برد که مردم در آستانۀ انقطاع کامل از سنت زمانه­شان قرار گیرند.“[18]

البته مواردی هم عنوان شده است که علناً سلب آسایش دیگران است. به نظر می­رسد برخی از این موارد به علت فاقد شکل بودن کارناوال­هاست، به طوری که شرکت­کنندگان در آن روش­ها (شکل­های) بهنجار بروز شادمانی را نیاموخته­اند:[19] ”یک چیز جالب که دیدیم این بود که شش هفت تا از جوان­های سوسول جلوی یک رنو را گرفته بودند. در این رنو یک مرد و زن پیر بودند. بعد شش هفت نفری این رنو را تکان می­دادند. این مرد و زن اینقدر ترسیده بودند که شیشه­های ماشین­شان را بالا کرده بودند. “

مجموعاً می­توان چنین استنباط کرد که کسانی از شرکت در کارناوال­ها امتناع می­کنند که گرایشات محافظه­کارانه­تری، به معنای عامیانۀ آن، داشته باشند. شواهد آماری هم به شکل شهودی، و نه علمی، این مدعا را تصدیق می­کند. جمعیت متأهلین این گروه 9% و جمعیت زنان آن 7% بیش از گروهی است که برای شرکت در اجتماعات کارناوالی به خیابان می­روند. با اینکه هر دو گروه متوسط سنی یکسانی دارند، سطح تحصیلات مشارکت­کنندگان در کنش کارناوالی 1.12 برابر بیش از گروه دیگر است.

چنان­ که پیش­تر تعریف شد، کنش کارناوالی به شکلی ظریف به مشارکت­کنندگان نقش­های ناظر و کنشگر را عطا می­کند. ایان یئو در بررسی تاریخی خود در زمینۀ کار و فراغت به این مسئله اشاره می­کند که زندگی قرن نوزدهم و بیستم سرشار از تلاش طبقات و گروه­های مختلف برای تفکیک اجرا از تماشا (بازیگران از تماشاچیان) است.[20] چنین تمایزی در مسئلۀ رخداد کارناولی قابل مطالعه است. طبق آمار این مطالعه، میزان کنشگری با تأهل و سن و سطح تحصیلات نسبت عکس دارد (نمودار 8). از طرفی، مردان 1.6 مرتبه بیش از زنان ایفاگر نقش کنشگر در کارناوال­هایند. ممکن است از ظاهر این عبارت چنین استنباط شود که نقش کنشگر در زنان چندان زیاد نیست، در حالی که این نسبت دو به سه میان زنان و مردان کنشگر، در بستر شهری سنتی چون یزد که هنوز روابط پدرسالارانه بر بسیاری از مناسبات اجتماعی آن حاکم است، گویای نقش­پذیری بیش از پیش زنان در حوزۀ عمومی است.

نمودار 8. ارتباط تأهل، جنسیت و تحصیلات در نقش­پذیری کارناوالی

رسمیت­گریزی

نمونه­هایی که از چالش ساختارهای رسمی در خیابان تیمسار فلاحی ذکر کردم، گرچه تا فروپاشی کامل تمایزات اجتماعی، اقتصادی، نژادی و جنسیتی فاصله­ای بسیار دارد، اما ماهیت غیررسمی کارناوال­های خیابانی را به مثابه عرصه­ای برای استرداد حقوق مدنی مشارکت­کنندگان تأیید می­کند. همین شمول و رهایی از محدودیت­هاست که به این فضای اجتماعی ظرفیت تبدیل به یک ”حوزۀ عمومی“[21] متعالی را عطا می­کند. آنچه این دگردیسی به حوزۀ عمومی را کامل می­کند نوعی ماهیت انتقادی است. بی­شک در مواردی که محرک کارناوال­های خیابانی دغدغه­های سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی جامعه باشد، این ماهیت انتقادی عیان­تر می­نماید. اما آیا به طور کلی نیز می­توان ادعا کرد نوعی عصیان در بطن کنش کارناوالی پنهان است؟

یک دگرکجا مدرن لاجرم ”پیوندی دایمی با فضای عصیان و مقاومت دارد.“[22] پیش­تر نشان دادیم که کاناوال­های خیابانی نوعی درگرکجایند که هنجارهای جامعه را به چالش می­کشند، اما سوال این است که چنین عصیانی چه چیزی را نشانه رفته است؟ به باور وربنر: ”نظریۀ دوگانگی مدرنیستی (Modernist Hybridity Theory)، نظیر تحلیل فوکو از دگرکجا، مکانیت­های تبعیض و انحصار را بررسی می­کند. به همین تناظر، بارت، باختین و بوردیو فرهنگ پاپ توده­ها و کارناوال­ها را به منزلۀ وارونۀ ویرانگر و [هم­زمان] احیاگر فرهنگ غالب و گفتمان­های رسمی . . . تحلیل کردند.“[23]

شواهد آماری هم سرشت رسمیت­ستیز کنش­های کارناوالی را تأیید می­کند. 58% از کسانی که در کنش­های کارناوالی شرکت نمی­کنند، عنوان کردند که در صورتی که این مراسم توسط ارگان­های رسمی مدیریت می­شد، در آن مشارکت می­جستند. از طرف دیگر، 43% از کسانی که برای کاراناوال­ها به خیابان می­روند، در صورت مداخلۀ نهادهای رسمی در آن شرکت نمی­کردند. این امر نشان می­دهد که هر دو گروه درک روشنی از ماهیت غیر رسمی کنش کارناوالی دارند. یگانه مسئله­ای که می­ماند این است که سیاست­گذاران شهری نیز به اهمیت این نکته واقف شوند.

بسط یک نظریۀ هنجاری

پیش­تر به بی­اهمیت بودن کیفیت­های کالبدی فضا در کنش کارناوالی اشاره کردیم. برای همین، استخراج آموزه­های فضایی از کارناوال­ها مستلزم تحلیلی عمیق­تر است. به منظور تبدیل اطلاعات محتوایی (آماری) این پژوهش به درس­های فضایی لازم است در پارادایم نظری شهرسازی حاکم بر فضای دانشگاهی ایران تجدید نظر شود. با یک دسته­بندی ساده­انگارانه می­توان ادعا کرد که هم­زمان با رشد نگاه­های فن­سالارانه به شهر در ایران، خصوصاً پس از جنگ با عراق، در حوزۀ دانشگاهی نیز گرایش به نوعی شهرسازی رویه­ای جایگزین شهرسازی محتوایی دوران پس از انقلاب شد. به عبارتی دیگر، تأکید بر اهمیت فرایند طراحی به جای ارزش­های ایدئولوژیک انقلابی نشست. مجموع این گرایش شهرسازانه در عرصۀ محیط حرفه­ای و دانشگاهی نشان از رشد تمایلات پوزیتیویستی در میان طراحان محیط در ایران دارد. اما چنین نگاهی، گرچه ابزارهای وسیعی در تحلیل فضا و رفتارهای انسانی در اختیار طراحان قرار می­دهد، از دو آسیب جدی رنج می­برد: یکی نگاه تقلیل­گرایانه به رفتارهای انسانی و دوم انفعال هنجاری.

  1. تقلیل­گرایی: نگاه پوزیتیو امر سازماندهی فضا را با سویۀ مهندسی اجتماعی دنبال می­کند. رویکرد مهندسی اجتماعی، به درستی، رفتار انسانی را متأثر از فضای کالبدی پیرامون او می­داند. نادرستی آن جایی رخ می­نماید که این نگاه چنین رابطه­ای را رابطه­ای علّی می­پندارد، نه رابطه­ای همبسته. به عبارت دیگر، با این وهم که رفتار انسانی تحت تأثیر رابطه­ای خطی با فضای کالبدی شکل می­گیرد، با ابزار فضایی قصد مهندسی رفتارهای اجتماعی را دارند.[24] طبیعتاً این رویکرد با تمسک به نوعی اتوریتۀ آکادمیک نگاهی از بالا به پایین و کارشناسانه–بخوانید قیم­مآبانه–به شهرسازی دارد.
  1. انفعال هنجاری: به باور نیومن، نظریه­های محتوایی شهرسازی گرچه قدرت توضیح[25] و گاه پیش­بینی[26] پدیده­های شهری را دارند، اما در تصمیم­سازی الکن­اند.[27] به عقیده وی و بسیاری دیگر از متخصصان شهری،[28] دیگر وقت آن رسیده که برنامه­ریزی به مثابه عملی اخلاقی پذیرفته شود.

به همین قیاس، این مطالعه نیز اگر در مرحلۀ توصیه­های فضایی به شرحی صرفاً محتوایی و تحلیلی بسنده کند درکی ساده­انگارانه از پیچیدگی­های رفتار انسانی را به دست می­دهد. برای مثال، در صورت ابتنای راهبردهای فضایی بر نظر پرسش­شوندگان، نتایج این مطالعه در سطح نورپردازی و تأمین توالت عمومی متوقف می­ماند (نمودار 9).

نمودار 9. ویژگی­های مطلوب بستر اجتماعات کارناوالی از دیدگاه پرسش­شوندگان (با وزن­دهی گزینه­ها)

اما مطالعۀ حاضر این ریسک را می­پذیرد که از توضیح فراتر رفته و تحلیل پوزیتیو خود را دستاویزی برای بسط یک نظریۀ هنجاری قرار دهد؛ نظریه­ای که بنیان آن بر درکی متفاوت از فضای مطلوب بنا شده است. چنین فضایی که اینجا با عنوان ”فضای مردم­وار“[29] از آن یاد می­کنیم، با نام­های متفاوتی در ادبیات موضوع مورد مطالعه قرار گرفته است. فضای عدم قطعیت،[30] فضاهای حاشیه، فضای یافته­شده،[31] فضای بازنمودی،[32] فضای سوم،[33] فضای غیررسمی،[34] فضای دموکراتیک،[35] فضای هرروزه[36] و فضای کشباف (loos-fit space)[37] از این جمله­اند.

فضای مردم­وار طراحی نمی­شود، بلکه حادث می­شود. نسبتی با برنامه­ریزی و مدیریت به معنای متداول آن ندارد. کاربری­ها توسط مشاوران به آن ”تخصیص“ نمی­یابند، بلکه کاربردهای آن توسط مردم کشف و بازتفسیر می­شوند.[38] انتظام رسمی و یکنواخت با نظمی پنهان و تکثری طبیعی جایگزین می­شود. ”چنین فضاهایی را که به شکلی یکباره و از طریق مداخلۀ مردمی رخ می­دهند، فضای غیررسمی می­نامم، چرا که آنها هنجارهای فضاهایی را که به شکل رسمی تعریف شده­اند دنبال نمی­کنند. شکل دادن دوباره به فضا توسط کاربرانش باعث می­شود که فضا معنایی متفاوت بیابد که این فرایند را می­توان بازتفسیری فضا نامید.“[39]

فضای شهری مردم­وار مردم­سالار است،[40] چرا که محصول مداخلۀ مستقیم و بی­واسطۀ مردم در فضاست. فرایندی از پایین به بالا دارد و برای طبقات مختلف اجتماعی-اقتصادی شأنی برابر قایل است. به منظور جلب کردن تمامی گروه­های اجتماعی، ”شکل کالبدی مردم­سالاری،“ به باور ریچارد سِنِت، بایستی لزوماً ”شهری“ باشد.[41] خیابان، به عنوان مهم­ترین فضای شهری، قابلیت ویژه­ای برای پذیرایی از این نشاط دموکراتیک اقشار مختلف دارد.[42] خیابان، همان طور که تجربۀ تاریخی ایران هم نشان داده است،[43] فضایی است که از تبعیض­های اقتصادی، اجتماعی و جنسی عاری است یا باید باشد و به همین لحاظ در اختیار عموم است. خیابان به عنوان سمبل کالبدی حوزۀ عمومی باید شناخته و قابلیت­های دموکراتیک آن شکوفا شود. این نقش سمبلیک است که می­تواند محل تحقق فضای دموکراتیک ایدئال باشد. به قول سمیثسون، ”آن چه اهمیت دارد، نه واقعیت خیابان، بلکه ذهنیت آن است.“[44] ذهنیت خیابان هم فقط با بازتفسیر مداوم آن توسط حوزۀ عمومی محقق می­شود.

در تلاشی که مارک فرانسیس برای تدوین تئوری جامعی دربارۀ خیابان ”خوب“ می­کند، چنین نتیجه می­گیرد که ”خیابان خوب خیابان دموکراتیک است.“[45] برای او معنای دموکراتیک در بهره­گیری عمومی نهفته است. ”عمومیت،“[46] یا به تعریف فرانسیس حق دسترسی به فضای عمومی، ”شالودۀ خیابان دموکراتیک است که چارچوبی برای شکوفایی و رشد فرهنگ عمومی مهیا می­کند. “ سه نظریه­ای که ایدۀ خیابان دموکراتیک فرانسیس بر آن بنیاد یافته­اند بدین شرح­اند:

  1. ایجاد حس مکان و احساس امنیت اجتماعی با حضور ناظران،[47]
  2. حقوق فضای عمومی متشکل از حق حضور، دسترسی و تغییر در فضا،[48]
  3. دعوت به مشارکت مستقیم کاربر.[49]

خیابان مردم­وار بدین ترتیب حامل ارزش­های زیر است:

  1. بازتابندۀ عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، حیات بوم­شناختی
  2. تامین­کنندۀ فرصت کشف و رقابت
  3. مشوق تغییر، دستکاری و دگرگونی به دست کاربران
  4. نشان­دهندۀ تنوع اقتصادی و اجتماعی

به منظور تحقق این ارزش­ها، اهم راهبردهای برنامه­ریزی لازم از این قرار است:

  1. استفاده و تنوع استفاده­کننده: گروه­ها و طبقات اجتماعی متنوعی امکان بهره­گیری از فضا را بدون استیلای یکی بر دیگری داشته باشند.
  2. دسترسی­پذیری: اساساً فضایی ”باز“ تلقی می­شود که ضرورتاً امکان دسترسی عموم را بی­هیچ محدودیتی مهیا کند.
  3. مشارکت و مداخله: مشارکت مستقیم و دایم در مراحل طراحی و مدیریت فضا برای عموم مهیا باشد.
  4. کنترل واقعی و نمادین:[50] مردم باید احساس کنترل بر فضا داشته باشند، وگرنه در صورتی که فضا را متعلق به نهادی مانند شهرداری بدانند، حس تعلق خاطر به فضا را از دست خواهند داد.
  5. ایمنی و امنیت: کاهش امکان جرم، تصادف و صدمه دیدن ناشی از آلودگی هوا و آلودگی صوتی.[51]

 

 

نتیجه­گیری

اما درس اصلی که می­توان از فضای مردم­وار گرفت این است که ”خیابان دموکراتیک بدون فرایندی دموکراتیک محقق نمی­شود . . . خیابان­های خوب را نمی­توان طراحی کرد، آنها تکامل می­یابند.“[52] برای این کار، سیاست مردم­وار شهری لازم است تا با تمرکززدایی از متولیان فضاهای عمومی، مدیریت و مسئولیت آنها را بین کاربران توزیع کند و امکان تغییر و ارزیابی دایم محیط را فراهم آورد.

مطالعۀ رفتارهای کارناوالی در این نوشته نه فقط نشان از اهمیت، ضرورت و نیاز شدید به این نوع کنش جمعی دارد، بلکه نشان­دهندۀ این امر مهم است که علت بروز چنین رخدادهایی بلوغ اجتماعی ناخودآگاه جمعی در مردم و به تبع آن، مطالبۀ حقوق شهری است. راز مشارکت گستردۀ مردم در این رفتارها صرفاً غیر رسمی بودن این­گونه مراسم است. طبعاً هرگونه تلاش برای انتصاب هر عملکردی به چنین رفتارهایی و اختصاص فضایی طراحی­شده برای آن نعل وارونه زدن است. حاصل بحث این مقاله به ما نشان می­دهد که مواجهۀ برنامه­ریزان شهری در قبال پدیدۀ رفتارهای کارناوالی می­تواند در نگاه دوقطبی زیر خلاصه شود:

رویکرد متمرکزرویکرد مردم­وارانه
تقلیل رفتارها به نوعی عملکرد تک بعدی شادمانه و گریز از ماهیت چند بعدی آنهادرک پیچیدگی رفتارهای جمعی غیر رسمی
شناسایی عملکرد غالب و منحصر کردن آن به منطقه­ای مشخصتشخیص فضاهایی که استعداد و قابلیت لازم برای پرورش چنین رفتارهایی را دارند
تخصیص فضای رسمی و طراحی آن برای جواب­گویی به کاربری مورد نظرپرهیز از هرگونه مداخلۀ مستقیم و رسمی در فضا
ایجاد مرزبندی روشن و ثابت در کاربری­های فضاییپیش­بینی کاربری های منعطف و مرزهای نامتعین
محدود شدن تصمیمات برنامه­ریزی در نگاه حل مسئله­ای و مشغولیت به مواردی از قبیل تأمین زیرساخت­های شهری، کنترل ترافیک و زیباسازی محدودهایجاد بستر مناسب برای کشف، تغییر و بهره­برداری فضا به دست کاربران

 

[1]جان فریدمن، برنامه‌ریزی در حوزه عمومی: از شناخت تا عمل، ترجمۀ عارف اقوامی‌مقدم (تهران: مركز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری، 1387).

[2]Henry Lefebvre, The Production of Space, trans. Nicholson-Smith Donald (Oxford, UK: Blackwell, 1974), 73.

[3]Lefebvre, The Production of Space, 73.

[4]Setha M. Low,“Spatializing Culture: The Social Production and Social Construction of

Public Space in Costa Rica,” American Ethnologist, 23:4 (1996), 861-879, quote on 862.

[5]محمود توسلی، ساخت شهر و معماری در اقلیم گرم و خشک ایران (تهران: پیوند نو، 1381)، 46.

[6]وحید وحدت­زاد، ”شناسایی سرمشقهای شهرسازانه از سوگواری آیینی محرم در هویت­دهی به محلات یزد،“ آبادی، شمارۀ 54 (1386)، 105-110.

[7]عنوان کارناوالی را از ترفندی ادبی گرته برداشته­ام که از طریق آشوب و طنز فضای متن را از استیلای سبک رسمی آزاد می­کند. بنگرید به

Mikhail Bakhtin, Rabelais and his world (Bloomington: Indiana University Press, 1941).

[8]البته طبیعی است که این مرزبندی به غایت سیال است و مشارکت­کننده می­تواند نقش خود را دایماً عوض کرده یا تواماً هردو نقش را ایفا کند.

[9]مقصود از پیش مطالعه همان Pilot Study است که به مطالعۀ مقدماتی، پژوهش پیشاهنگ، مطالعۀ پایلوت، مطالعۀ پیش­آزمون و مطالعۀ راهنما نیز ترجمه شده است.

[10]البته این ادعا برای کنش­هایی که رفته­رفته از حالت کارناوالی فاصله گرفته و وجوه نمایشی آن به مرور زمان شاکلۀ بهتری گرفته­اند کاملاً صادق نیست. نمونۀ آن جشن نیمۀ شعبان است که گرچه خیابان تیمسار فلاحی یکی از نقاط کانونی پذیرای این رخداد است، اما مکان سنتی آن، خیابان مهدی، همچنان مرکز اصلی جشن محسوب می­شود.

[11]جان لنگ، آفرینش نظریه­ی معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، ترجمۀ علیرضا عینی­فر (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1381)، 117.

[12]Walter Benjamin, The Arcades Project (Cambridge, Mass.: The Belknap Press of Harvard University Press, 1999).

[13]Timothy Mitchell, “The world as exhibition,”Comparative Studies in Society and History, 31:2 (1981).

”توانایی دیدن، بدون دیده شدن اجازۀ انفکاک از جهان را فراهم می­آورد و ناظر را در موقعیت قدرت قرار می­دهد. “

[14]محمد حسین­زاده، ”مردم­نگاری جوانان شهر یزد (بخش اول)، “ در سایت خانۀ انسان­شناسی ایران، جهاددانشگاهی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در

 http://www.anthropology.ir/?q=node/460

[15]هر مورد را عضو متفاوتی از گروه کانون بیان کرده است.

[16]در موارد بازی­های ملی و محلی فوتبال، پتانسیل بروز رفتار کارناوالی در مردم به حدی است که حتی در صورت کسب نشدن نتیجۀ دلخواهشان نیز به بروز این گونه رفتار مبادرت می­کنند.

[17]مکانیت در اینجا معادل Emplacement است که در انگلیسی به اشتباه ”سایت“ ترجمه شده است. فوکو این مفهوم را بیش از بیست مرتبه در مقاله­اش تکرار کرده است.

[18]Michel Foucault, “Of Other Spaces,” Diacritics, 16:1 (1986), 22-27.

[19]برخی دیگر از موارد مزاحمت نظیر سوزاندن لاستیک ماشین در وسط خیابان، ایجاد مزاحمت برای زنان و دعوا کردن را که در گروه کانون عنوان شدند باید عوارض کنش کارناوالی دانست، نه ویژگی آن.

[20]علی­اصغر سعیدی، ”بررسی چالش­های اساسی مناسبات فراغت در شهر تهران،“ در مجموعه مقالات همایش وضعیت فرهنگی اجتماعی شهر تهران (تهران: مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران – سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، 1385).

[21]مقصود از حوزۀ عمومی عرصه­اي از حیات اجتماعی است که در آن مشارکت­کنندگان طی گفتگویی انتقادی در شرايطي عاري از هنجارهای رسمی، سعی در مفاهمه بر سر مسایل اساسی خود دارند. بنگرید به

Jürgen Habermas,  The Structural Transformation of the Public Sphere: An Inquiry into a Category of Bourgeois Society (Cambridge, MA: MIT Press, 1989).

[22]Peter Johnson, “Unravelling Foucault’s different spaces,” History of the Human Sciences, 19:4 (2006), 75-90.

[23]Pnina Werbner, “Introduction: The Dialectics of Cultural Hybridity”, in P. Werbner and T. Modood (eds.), Debating Cultural Hybridity (London: Zed Books, 1997), 1–26, quote on 2.

[24]لنگ، آفرینش نظریه­ی معماری، 12 و 21.

[25]Descriptive function of theory.

[26]Predictive function of theory.

[27]Michael Neuman, “The Uses and Scope of City Planning Theory,” Planning Theory, 4:2 (2005), 123–145.

[28]Heather Campbell, “Planning: An Idea of Value,” Town Planning Review, 73:3 (2003), 271–288; John Friedmann, The Prospect of Cities (Minneapolis: University of Minnesota Press, 2002); John Friedmann, The Good Society: A Personal Account of its Struggle with the World of Social Planning and Dialectical Inquiry into the Roots of Radical Practice (Cambridge, MA: MIT Press, 1979); Luigi Mazza, “Planning as a Moral Craft,” Planning Theory, 2:3 (1990), 47–50; Leonie Sandercock, Towards Cosmopolis (Chichester: Wiley, 1998).

[29]عنوان مردم­واری را از مرحوم پیرنیا به عارت می­گیرم. بنگرید به عبدالکریم پیرنیا، سبک­شناسی معماری ایرانی، تدوین غلامحسین معماریان (تهران: سروش دانش، 1383). پیرنیا یکی از مشخصه­های معماری سنتی ایران را مردم­واری می­داند. از طرفی دیگر، علت این انتخاب در پیوندی است که میان مردم­واری و مردم­سالاری وجود دارد. مردم­واری در این معنا مردم­سالاری است، اما نه در سطح خودآگاه جمعی جامعه، بلکه پیوندی است از پایین به بالا و برخاسته از ناخودآگاه جمعی انسان­ها.

[30]Kenny Cupers and Markus Miessen, Spaces of Uncertainty (Berlin: Müller und Busmann, 2002).

[31]Mark Francis, “Urban Open Spaces,” in E. Zube and G. Moore (eds.), Advances in Environment, Behavior and Design (New York: Plenum Press, 1987), 71-106.

مارک فرانسیس مفهوم فضای پیداشده را در مقابل فضای گمشده، که عنوان کتابی است مشهور از راجر ترانسیک، برساخته است. بنگرید به

Roger Trancik, Finding Lost Space: Theories of Urban Design (New York: Van Nostrand Reinhold, 1986).

[32]Lefebvre, The Production of Space, 356-357.

[33]Edward Soja, Thirdspace: Journeys to Los Angeles and other real and imaginedPlaces (Cambridge, MA: Blackwell Publishers, 1996).

[34]PoonamNarkar, “Urban [Dis]order? Reinventing Urban Space – Case of Istanbul, Turkey,” Master Thesis (University of Cincinnati, 2006).

[35]Mark Francis, “The Making of Democratic Streets,” In V. Moudon (ed.), Public Streets for Public Use (New York: Van Nostrand Reinhold Company Inc, 1987).

[36]John Chase et al, Everyday Urbanism (New York: The Monacelli Press, 1999).

[37]Kim Dovey, “Spaces of ‘becoming’,” in Proceedings of the 16th Conference of the International Association for People–Environment Studies, Paris (2000); Leanne Rivlin, “The Nature of Found Spaces,” in Proceedings of the 16th Conference of the International Association for People–Environment Studies (Paris, 2000).

[38]برای اطلاعات بیشتر در خصوص مفهوم بازتفسیری (reinterpretation) فضا بنگرید به

[39]Narkar, Urban [Dis]order?, 5.

[40]گرچه برعکس این معادله لزوماً صادق نیست.

[41]Richard Sennett, “The spaces of democracy,” in R. Beauregard and S. Body-Gendrot (eds.), The urban moment. Cosmopolitan essays on the late 20th century city (London: Sage, 1999).

[42]این ظرفیت خیابان برای پذیرایی از نشاط همۀ اقشار در رفتارهای کارناوالی نمودی دوچندان دارد. به باور ناصر فکوهی، ”خیابان­ها عرصه­ای برای بیان شهری نیز به حساب می­آیند. احساس­های جمعی چون شادی، غم و خشم خود را بیش از هر کجا در زبان خیابان به بیان در می­آورند: خیابان محل برپایی جشن­هایی است که گاه همچون جشنواره­های برزیلی هفته­ها به طول می­انجامد، جشنواره­های جدید در شهرهای مدرن (تکنوپارد و جشن موسیقی در پاریس، جشنواره­های موسیقی در لندن و نیویورک و . . .) گویای تمایل به بازگشت به این کارکرد قدیمی خیابان هستند. “ بنگرید به ناصر فکوهی، انسان شناسی شهری (چاپ 3؛ تهران: نشرنی، 1385)، 314.

[43]Vahid Vahdat Zad, “Spatial Discrimination in Tehran’s Modern Urban Planning 1906-1979,” Journal of Planning History, 12:1 (2013), 49-62.

[44]Allison Smithson and Peter Smithson, “Human Associations,” in Alison Smithson and Peter Smithson, Ordinariness and Ligh (Cambridge, MA: MIT Press, 1970).

[45]Francis, The Making of Democratic Streets, 23.

[46]Publicness

[47]Jane Jacobs, The Death and Life of Great American Cities (New York, NY: Random House, 1961).

[48]Kevin Lynch, A Theory of Good City Form (Cambridge, MA: MIT Press, 1981).

[49]Donald Appleyard, Livable streets: Protected neighborhoods (Berkeley, CA: University of California Press, 1981).

[50]کنترل نمادین موقعی است که مردم احساس کنند فضای خصوصی­شان در فضای شهری گسترش یافته است.

[51]Francis, The Making of Democratic Streets, 31.

[52]Francis, The Making of Democratic Streets, 37.