رویارویی سنت‌های پزشکی در رسالۀ علاجات داراشکوهی نوشتۀ نورالدین شیرازی

 

عجالات داراشکوهی رسالۀ پزشکی جامعی است به زبان فارسی که نورالدین محمد عبدالله شیرازی[1] آن را به رشتۀ تحریر درآورد و به شاهزادۀ گوركانى، دارا شکوه (1615- 1659م)، تقدیم کرد. این اثر به نام علاجات داراشکوهی یا ذخیرۀ داراشکوهی[2] معروف است و شرحی است مفصل از علم طب رایج بین پزشکان مسلمان هند عهد گوركانى. نورالدین شیرازی یکی از نویسندگان پیشتاز آثار پزشکی به زبان فارسی بود و در طی قرن هفدهم میلادی در هند فعالیت میکرد. او در هند به دنیا آمد و به احتمال فراوان فرزند پزشک ایرانیتبار، حکیم عینالملک شیرازی (م. 1595م)، بود که از طرف مادرى از اعقاب جلالالدین دوانی[3] (م. 1502م)، فیلسوف و عالم الهیات مشهور ایرانی است. عینالملک شیرازی در دربار اکبرشاه گوركانى (ح. 1556-1601م)، که نخبگان پزشکی آن بیشتر ایرانی تبار بودند، به حرفۀ پزشکی و چشمپزشکی مشغول بود.[4] مادر نورالدین شیرازی خواهر دو تن از دانشمندان برجستۀ دربار اکبر، یعنی ابوالفضل علامی (1551-1602م) مورخ، و فیضی (1547-1595م) شاعر دربار، بود. [5]

 

نورالدین شیرازی نیز پزشک دربار شد و پادشاه گوركانى، شاه جهان (ح. 1628-1657م)، لقب پدر او یعنی عینالملک را به او بخشید. بعدها و در زمان حکومت اورنگ زیب (ح. 1657-1707م)، توانست به بالاترین مقام دیوان بیوتات در شهر آگرا دست یابد.[6] نورالدین شیرازی آثاری غیرپزشکی هم از خود به جاى گذاشت. او نامههای ابوالفضل (رقعات شیخ ابوالفضل) و فیضی (لطیفۀ فیضی) را جمعآوری کرد و همچنین، رسالهای دربارۀ آموزۀ عرفانی توحید با نام مراتبالوجود نوشت.[7] نورالدین شیرازی علاوه بر عجالات داراشکوهی آثار پزشکی دیگری هم به زبان فارسی نوشت. مشهورترین اثرش الفاظ‌الادويه بود که واژهنامۀ داروهاست و آن را در 1628م به شاه جهان تقدیم کرد. در مؤخرۀ این کتاب به مواد جدیدی که در اوایل دوران مدرن در هند رایج بودهاند، از جمله چای، قهوه و چوب چینی، اشاره شده است. الفاظالادویه را پزشکان دورههای بعدی هم به خوبی میشناختند و در قرن نوزدهم در هند چندین چاپ متفاوت از آن منتشر شد.[8] دیگر آثار پزشکی شیرازی عبارتاند از انیس المعالجین، مختصری دربارۀ آسیب شناسی و درمان،[9] و قسطاسالاطباء، فرهنگ عربیفارسی اصطلاحات پزشکی که به اماناللهخان (م. 1637م)، اشرافسالار گورکانی و نویسندۀ آثار پزشکی تقدیم شده است.[10]

 

آثار شیرازی موضوع تعدادی از تحقیات به زبان انگلیسی بوده است و این امر نشان میدهد که دانشمندان اروپایی از قدیم به طب هندی و داروهای آن علاقه داشتهاند.[11] فرانسیس گلدوین الفاظالادویه را به زبان انگلیسی برگرداند و این اثر در سال 1793م، مدتها پیش از انتشار اولین نسخۀ چاپی آن به زبان فارسی، در کلکته به چاپ رسيد. گلدوین میگوید این نوشته را به سفارش هیئت مدیرۀ بیمارستان فورت ویلیام و برای کمپانی معتبر هند شرقی ترجمه کرده است.[12] سرگرد دیوید پرایس در سال 1831م قسمتهایی از رسالۀ عجالات داراشکوهی را که به موضوع حواس انسان، بر اساس آثار ناصر خسرو، و روشهای رایج اندازهگیری زمان و مکان در هند اختصاص دارند ترجمه و چاپ کرد. در مقدمۀ ترجمۀ پرایس آمده است کهاین اثر از نظر اهمیت و عظمت هیچ همتایی ندارد . . . و نه فقط شامل رسالهها یا گفتمانهای گوناگونی دربارۀ انواع بیماریهاست . . . بلکه تقریباً هر موضوعی را که در حیطه درک بشر باشد در بر میگیرد.“[13] در این مقدمه، همچنین به نسخهای از عجالات داراشکوهی اشاره شده است که چنان که میگویند بُرويه، فرانسوی ساکن سورات، برای کتابخانۀ کینگ آو فرانس تهیه کرده است. این نسخه شاید همان نسخۀ تذهیبشدهای باشد که متعلق به کتابخانۀ پییر دُ بُرويه در سورات بوده و از سال 1802م به اخذ کتابخانۀ ملی پاریس درآمده است. [14]

 

در بین آثار پزشکی اصلی شیرازی، عجالات داراشکوهی آخرین اثرى بود كه به رشته تحریر درآورد. این رساله جزو جامعترین کتابهای راهنمای پزشکی است که در هند در دوران فرمانروایی مسلمانان نوشته شده. الگود، در کتابش با عنوان تاریخ پزشکی در ایران، عجالات داراشکوهی را اثری عظیم ميشمارد که از نظر حجم، و شاید نه از لحاظ کیفیت، با کتاب قانون ابنسینا یا ذخیرۀ خوارزمشاهیِجورجانی برابری میکند.[15] این اثر به نسبت حجم زیادش در زمان کوتاهی نوشته شده. شیرازی نگارش عجالات داراشکوهی را در سال 1052ق/1642م آغاز و چهار سال بعد در سال 1646م آن را به اتمام رسانید. بر اساس ارزش عددی حروف ابجد، عبارتعلاجات داراشکوهیمعادل عدد 1052، یعنی سال آغاز نگارش این اثر به تاریخ هجری قمری، است. شیرازی در این کتاب نیز درست همچون کتابهای قبلیاش از تجربههای پزشکی خود و نیز گزیدههایی از آثار علمی نویسندگان قبلی استفاده کرد.‌[16] در این مقاله از نسخهای از عجالات داراشکوهی استفاده کردهام که در کتابخانۀ مجلس در تهران نگهداری میشود و از معدود نسخههای کامل این رساله است.[17] این نسخه حدود سه دهه بعد از نگارش اثر استنساخ شد و قدیمیترین نسخۀ موجود عجالات داراشکوهی است.[18]

 

نسخههایی از این اثر با نقاشیهای مینیاتور و نمودار مصور شدهاند. بیشتر این نقاشیها تصاویری از بدن انساناند و نقطههایی از بدن را نشان میدهند که میتوان بر روی آنها عمل بادکش، سیاهرگبری و کوتر صورت داد. نسخهای از این اثر که در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری میشود و پیشتر به آن اشاره کردیم نیز شامل نقاشی مینیاتوریای است که پزشکی را در حال انجام عمل تنقیه بر روی بیماری نشان میدهد که دراز کشیده. در قسمت داروها تصاویری رنگی از حیوانات در حاشیهها کشیده شده است.[19] نسخۀ موجود در کتابخانۀ مجلس شامل دو نمودار است که فرآیند چشم و بصر را توصیف میکند.[20]

 

یکی از ویژگیهای مهم عجالات داراشکوهی اشتمال آن بر اطلاعات پزشکی هند است و این امر نه فقط منعکسکنندۀ محیط فرهنگیای است که این اثر در آن نوشته شده، بلکه نشاندهندۀ گستردهتر شدن مطالعات پزشکی هندوفارسی نیز هست. شاهزادۀ گوركانى، داراشکوه، که این اثر به او تقدیم شده است، به داشتن تمایلات عرفانی مشهور بود و او نیز همچون دیگر صوفیان هندی علاقۀ فراوانی به آموزههای اصیل هندی داشت. داراشکوه از ترجمۀ فارسی اُپانیشادها، با عنوان سرّ اکبر، حمایت کرد و اثری با اسم مجمعالبحرین (1655م) نوشت، که مطالعۀ تطبیقی مهمی به زبان فارسی دربارۀ اصول فلسفی و عرفانی مسلمانان و سنتهای هندوان است.[21]

 

در بین اقوام شیرازی، شخصیتهای برجستهای بودند که در جنبش فرهنگی مطالعاتی فارسی که به آثار هندی میپرداخت فعالیت داشتند. در سال 995م، فیضی کتاب ریاضیات ليلاوتى را که نوشتۀ ریاضیدان هندی، بهاسکرا، بود و به حساب و هندسه میپرداخت از روی متن سانسکریت آن ترجمه و به اکبرشاه تقدیم کرد. همچنین، رسالهای دربارۀ مباحث فلسفی ودانتا با عنوان شارقالمعرفه نوشت که در آن از مقولههای فلسفۀ اشراق نیز بهره برده بود.[22] فیضی همچنین در زمرۀ دانشمندانی بود که اکبر به آنها دستور داده بود اتهروويدا را ترجمه کنند، اما ظاهراً این پروژه به اتمام نرسید.[23] ابوالفضل مقدمهای بر ترجمۀ مجموعۀ مهابهاراتا، که به دستور اکبر انجام شده بود، نوشت و در آیین اکبری اطلاعات مهمی دربارۀ سنتهای هند در اختیار خوانندگان اثرش قرار داد.[24]

 

مشخصۀ فرهنگ پزشکی در هند عهد گوركانى تولید متنهای فارسی دربارۀ طب هندی و موضوعات مرتبط به آن بود.[25] این پژوهشها ازدوران سلطنتدر هند آغاز شد و تا دورۀ استعمار، که طی آن به زبان اردو نیز آثاری دربارۀ طب هندی نوشته میشد، ادامه داشت. تولید متنهای فارسی و اردو دربارۀ طب و علوم هندی را باید یکی از پیکرههای اصلی تحقیقاتی علمیدانست که در دنیای اسلام صورت میگرفت و موضوع مركزى آن سنتی بود که به دورۀ پیش از اسلام مربوط میشد. چنین تولیداتی را بیشک باید مهمترین پیکرۀ تحقیقات علمی اوایل دوران مدرن و دوران مدرن دانست. انگیزۀ اصلی تحقیق در حوزۀ طب و داروشناسی هندی ملاحظات عملی، از جمله پیدا کردن جایگزین‌‌هایی بومى برای داروهای خارجی، بود. بنابراین، تحقیق دربارۀ راهنمای دارویی هند ابزاری برای سازگار کردن پزشکان مسلمان پیرو مکتب ابنسینا با شرایط محلی به حساب میآمد. نويسندگان آثار فارسی دربارۀ طب هندی معاصر شیرازی، از جمله اماناللهخان، مترجم مدناوينودا، بودند.[26] آنان بعضی از این آثار را به اسم اورنگ زیب نیز نامگذاری میکردند که از آن جمله است طب اورنگشاهی نوشتۀ درویش محمد، پیرو فرقۀ چشتیه، که کتاب راهنمای جامعی دربارۀ طب هندی است. علاوه بر این، دانش هندی که در بعضی متنهای فارسی میآمد عمدتاً به طب ابنسینایی اختصاص داشت. از جملۀ این متون میتوان به عجالات داراشکوهی اشاره کرد. عجالات داراشکوهی را میتوان یکی از مهمترین آثاری دانست که همزمان به ویژگیهای فن پزشکی مسلمانان و هنديان میپردازد. یکی دیگر از ویژگیهای عقلانی مهم عجالات داراشکوهی استفاده از ترکیبی از انواع مذهبی و غیر مذهبی سنتهای پزشکی اسلام است. نورالدین شیرازی در این کتاب علاوه بر اینکه تعدادی از احادیث حضرت محمد را نقل میکند، نامی هم از پیامبران و امامان پیش از اسلام میآورد و به خصوص اشارهای هم به رسالهالذهبیه فی طب میکند که رسالهای پزشکی و منسوب به امام هشتم شیعیان، علیبن موسی الرضا است .[27]

 

عجالات داراشکوهی به شاهزادهای صوفیمسلک تقدیم شده است و یکی از چارچوبهای اصلی این کتاب را سنتهای مذهبی اسلام و نیز سنتهایی اسلامی تشکیل میدهد که به علوم خفیه میپردازند. علاوه بر این، شیرازی در این کتاب بحثی هم دربارۀ تمرینهای تنفسی جوکیها (مرتاضها) مطرح میکند. بهقطع نمیتوانیم بگوییم که شیرازی به فرقهاى صوفى وابستگی داشته است، اما چنان که از کتاب مراتبالوجود او برمیآید، ظاهراً ارتباط نزدیکی با مکاتب تصوف داشته که مورد حمایت داراشکوه بوده است. نورالدین شیرازی در عجالات داراشکوهی به دانش تصوف و بهخصوص به فصوصالحکم ابنعربی (م. 1240م) نیز اشاره میکند. مفاهیم عرفانی و کیهانشناختی مطرح در مراتبالوجود، که رسالهای دربارۀ وحدانيت ذات الهى است، نشان میدهند که شیرازی پیرو مکتب وحدت وجود بوده است.[28] مکتب متافیزیکی وحدت وجود که ابنعربی آن را مطرح کرده است، در هند و بهخصوص در بین فرقههای چشتیه و قادریه رایج بوده و بايد ذكر كنيم که مکتب قادریه از حمایت سخاوتمندانۀ داراشکوه برخوردار بوده است. این نکته نیز حائز اهمیت است که در هند، پزشکان در اصول عرفانی نیز مهارت داشتند، درست همانگونه که شیرازی در این خصوص مهارت داشت و این موضوع پدیدهای استثنایی به حساب نمیآمد. ارتباط بین فرقههای تصوف و فرهنگ پزشکی در هند اهمیت بسیاری داشت و مهمترین آثار فارسی که به طب ابنسینایی و طب هندی میپرداختند به همت پزشکان مسلمان هند که پیشینۀ مذهبی و صوفیانه داشتند به رشته تحریر در میآمد.[29] از جمله پژوهشهای فارسی مهمی که به طب هندی پرداختهاند میتوان از طب اورنگشاهی نام برد که قبلاً به آن اشاره شد.

 

در خصوص ارتباط بین فرهنگ پزشکی هند و فرقۀ قادریه میتوان به دو کتاب اشاره کرد: طب قادری، کتاب راهنمای پزشکی که به دستور شاه جهان[30] و به همت ابوحلیم نوشته شد و کتاب قرابادین قادری (1718م)، اثر محمداکبر ارزانی (م. 1772م) که به یکی از رایجترین راهنماهای دارویی فارسی در شبهقارۀ هند تبدیل شد. هر دو اثر نیز به عبدالقادر گیلانی (1078- 1166م)، سرسلسلۀ فرقۀ قادریه، تقدیم شدهاند. اما در عجالات داراشکوهی رابطۀ بین فرهنگ پزشکی و عالم عرفان فراتر از چیزی است که در آثاری مثل قرابادین قادری به چشم میآید. در قرابادین قادری، این رابطه صرفاً رابطهای سمبولیک است و فقط به این محدود است که اثر به رهبر فرقۀ قادریه تقدیم شده است. در حالي كه شیرازی درصدد است ترکیبی حقیقی از عقاید عرفانی و فلسفی به دست دهد که بهخصوص در مقدمۀ کتاب کاملاً آشکار است. عجالات داراشکوهی نمونۀ مهمی از رسالههای پزشکی است که از عناصر فلسفی عرفان الهام میگیرند. لازم به یادآوری است که شیرازی همعصر اصلیترین دانشمندان مکتب ایرانی اصفهان بود؛ مکتبی که بر نقش حکمت (عرفان فلسفی) تأکید میکرد و آثار آن خیلی زود در هند رواج پیدا کرد و تأثیر بسزایی بر مطالعات بومی گذاشت.

 

شیرازی به پیروی از آثار پزشکی دیگر نویسندگان مسلمان هند در ابتدای کتابش حدیث معروف حضرت محمد را میآورد که علم بر دو قسم است؛ علم جسم، يعنى طب، و علم دین. سپس فهرست کاملی از مراجعی به دست می دهدکه در تألیف کتاب از آنها بهره برده است.[31] این فهرست شماری از شخصیتهای برجستۀ پزشکی پیش از اسلام را عرضه میکند که از جملۀ آنها میتوان به جالینوس، بقراط، ارسطو، اریباسیوس و بولس اجينا اشاره کرد. شیرازی از بین پزشکان دورۀ اسلامی از شخصیتهایی چون بختیشوع، یوحنا بن سرابیون، یوحنا بن ماسویه، حنینبن اسحاق، محمد بن زکریای رازی و ابنسینا یاد میکند و از بین نویسندگان جدیدتر از عمادالدین محمود شیرازی، پزشک ایرانیتبار، نام میآورد. نورالدین شیرازی از چند کتاب پزشکی نام میبرد، از جمله رسالهالذهبيه منسوب به امام رضا که از آن به اسم طب امام رضا یاد میشود، موجز القانون فى الطب اثر ابنالنفیس، تقویمالابدان فی تدبیر الانسان اثر ابنجزله، ذخیرۀ خوارزمشاهی و الاغراضالطبيه والمباحث العلانیه اثر اسماعیل جرجانی، اغذيهالمرضى اثر نجیبالدین سمرقندی، اختیارات بدیعی اثر زینالدین علیبن الحسن الانصاری، كفايه منصورى اثر منصور بن الیاس و تحفۀ خانی اثر محمدبن محمد عبدالله.[32] از دیگر منابع او میتوان به دایرهالمعارف علوم طبیعی، دانشنامۀ جهان، اثر قیاسالدین اصفهانی و اثری معروف از قزوینی با عنوان عجائبالمخلوقات اشاره کرد.

 

در این کتابنامه، فهرستی از آثار نویسندگان مسلمان هند نیز آمده است که از انتشار این آثار در بین پزشکان دورههای بعدی حکایت میکند. برخی از جملۀ این آثار هندیفارسی عبارتاند از اثری با نام شفای خانی که احتمالاً همان کتاب شفای خانی است که شهابالدینبن عبدالکریم ناگوری[33] در 1392م به رشتۀ تحریر درآورده است، اثری با عنوان شهابی که به احتمال فراوان همان مثنوی پزشکی طب شهابی است که این اثر نیز به همت شهابالدین عبدالکریم ناگوری در 1388م نوشته شده و اثری با عنوان  طب سکندری که  با قاطعیت میتوان گفت همان کتاب معدنالشفای سکندرشاهی نوشتۀ میان بهوا بن خواص خان است که مختصری است دربارۀ طب هندی به زبان فارسی که به سکندر لودی (ح. 1489-1517م)، از سلاطین دهلی، تقدیم شده است. همچنین، اثری با اسم میزانالطبایع که شاید همان میزانالطبایع قطبشاهی باشد که رسالهای داروشناختی است که به همت تقیالدین محمد مدتی پیش از عجالات داراشکوهی تألیف شده است.[34] علاوه بر آنچه گفته شد، آثار هندیفارسی دیگری هم در این کتابنامه آمدهاند که عبارتاند از طب یوسفی اثر یوسفبن محمد، پزشک دربار دو پادشاه اول امپراتوری گوركانى هند؛ کتاب لذاتالنساء، ترجمۀ فارسی رسالۀ هندی كوك شاسترا (رتی رهسی) نوشتۀ پاندیت كُكُّكَ است که به مسائل جنسیتشناسی میپردازد؛ طب بدن بنود هندی، رسالهای پزشکی به زبان هندی که نویسندۀ آن مشخص نیست و همچنین اکبرنامه اثر ابوالفضل. شیرازی در این فهرست همچنين از كتابهاى خود یعنی فرهنگ اصطلاحات پزشکی قسطاسالاطباء و الفاظ الادویه یاد ميکند.[35] نورالدین در فصلهای متفاوت عجالات داراشکوهی به کتابهای دیگری هم اشاره میکند که در این کتابنامه نامی از آنها نیامده است، مثل کتاب الفصول نوشتۀ بقراط و کتاب الشفاء اثر ابنسینا.

 

عجالات داراشکوهی به سه بخش کلی تقسیم میشود: مقدمه (مفتاح) ، ده فصل (گفتار) و مؤخره (خاتمه).[36] اولین بخش این کتاب شامل مقدمهای طولانی است که به چهلودو فصل (مقاله) تقسيم ميشود.[37] بیشتر بحثهایی که در این قسمت آمدهاند معمولاً در كتب پزشکی دیگر یافت نمیشوند. برای مثال، نویسنده در فصل اول ابتدا از تولد حضرت آدم و اینکه پدر و مادری نداشته است میگوید و بیان میکند که هرچند این موضوع ارتباطی به طب بدن (طبالابدان) ندارد، باید آن را شرح داد. در واقع، هدف شیرازی این است که ترکیبی از اصول فلسفی، طبیعی، کیهانشناختی و مذهبی اسلام عرضه کند. حتی ابنسینا هم در کتاب قانون در مقدمهای که بر دانش پزشکی نوشته تا این اندازه به مسائل فلسفی نپرداخته است. در قسمت مقدمه (مفتاح) عجالات داراشکوهی مسائل گوناگونی مطرح میشود که دامنۀ آن از ماهیت جسمی و روحی انسان شروع میشود و تا رابطۀ بین عالم صغیر (انسان) و عالم کبیر (جهان)، عالم سیارات و گردش آنها و همچنین نظریۀ عناصر چهارگانه و نظریۀ کیفیات چهارگانه (گرما، سرما، رطوبت، خشکی) کشیده میشود. علاوه بر این، شیرازی به موضوعات دیگری از جمله شکلگیری کوهها، سنگهای قیمتی، فلزات، گیاهان و حیوانات نیز میپردازد.

 

شیرازی در این مقدمه چندینبار به اصول علمی و فلسفی دایرهالمعارف رسائل اخوان الصفاء اشاره میکند. او در این کار از یکی از نسخههای فارسی خلاصهشدۀ رسائل اخوان الصفاء با نام مجملالحكمه استفاده میکند. در فصل (مقاله) سیزدهم این مقدمه، گزیدهای از طب امام رضا آمده است که کل مقدمۀ رسالهالذهبیه را به زبان فارسی بازگو میکند. بر اساس اين بحث، بدن به مملکتی تشبیه میشود که پادشاه آن دل (قلب) است.

 

فصول (مقالات) مقدمۀ طب داراشكوهى جزئیاتی دربارۀ ماهیت روحی و شناختی انسان به دست میدهند. شيرازى بحث ركنى نفس را مطرح میکند و بهخصوص بر توصیف نفس ناطقه يا روح عقلانى تأکید میکند. او به شرح انواعی از دانش بشری ازجمله علم، معرفت، حکمت و ادراک میپردازد و اطلاعاتی دربارۀ احوال مختلف انسان همچون شهوت، غضب، خوف و عشق عرضه میکند.[38] مقالۀ سیونهم این مقدمه در هفت بند به توصیف فرایند دید يا بصر میپردازد و این فرایند را با نمودار توضیح میدهد. شیرازی در فصل بعدی به نظریۀ حواس ظاهری و حواس باطنی میپردازد و در واقع آنچه را ناصر خسرو (م. 1088م)، از دانشمندان مکتب اسماعیلی، در زادالمسافرین دربارۀ این موضوع بیان کرده است خلاصه میکند.[39] فصل سیوپنجم و دو فصل بعدی آن به عالم غیب میپردازند و آموزههایی در خصوص اطلاع از عالم غیب در خواب و بیداری عرضه میکنند. فصل بعدی به شرح تجلی رویدادهای شگفتی (غرائبی) چون معجزات پیامبران، کرامات قدیسان و نیز شرح رویدادهای مرتبط با جادو و طلسم اختصاص داده شده است.

 

فصل اول کتاب طب داراشكوهى به شش بند تقسیم میشود که اسرار نامیده میشوند. در بند اول، تعریفی کلاسیک از حوزۀ پزشکی ارائه میشود و علاوه بر این، حوزۀ پزشکی به دو بخش علمی و عملی تقسیم میشود. سپس، نویسنده به توصیف مفاهیم بنیادی فیزیولوژی ابنسینایی میپردازد. او ابتدا نظریۀ ارکان و اخلاط را مطرح میکند و سپس شکلگیری قوتها، افعال و ارواح را شرح میدهد. شیرازی در بخشی از کتابش که به موضوع اخلاط و طبایع بدن اختصاص دارد، باز هم از رسالهالذهبیه بهره میبرد و به قسمتی از این رساله اشاره میکند که به رابطۀ اخلاط با چهار قسمت مختلف از بدن میپردازد. شیرازی در بندی دیگر از این فصل بار دیگر به رسالهالذهبیه اشاره میکند و این بار به قسمتی از این رساله میپردازد که موضوع آن چهار دورۀ مختلف در زندگی و خلط غالب در هر دوره است. خلط غالب در اولین دورۀ زندگی انسان خون است، در مرحلۀ دوم صفراست، در دورۀ سوم زندگی که به دورۀ خردمندی (وقت علم) معروف است، سوداء است و در دورۀ چهارم بلغم است.

 

فصل دوم به تشریح اعضا و استخوانها اختصاص دارد و به هشت بند (اسرار) تقسیم میشود که به قسمتهای متفاوت بدن میپردازند. فصل سوم، در سیزده بند (اسرار)، به مسائل رایج ادبیات پزشکی میپردازد. بند اول دربارۀتندرستى و بیماری و انواع آناست و بند دوم توصیفی از مراحل بحرانی بیماری،روزهاى بحران،به دست میدهد و بند سوم به شش رکن ضروری سلامت و جماع،سته ضروريه وجماع،میپردازد. سپس، در ادامه به قسمتی از کتاب میرسیم که به علوم دیگری غیر از علم پزشکی اختصاص دارد. بند چهارم به علم موسیقی میپردازد و خود به دوازده قسمت (سرود) تقسیم میشود. شیرازی در اینجا به یکی از پیامبران پیش از اسلام، یعنی داوود، که با هنر موسیقی آشنایی داشته است، اشاره می کند و از خواص درمانی موسیقی میگوید. او از رابطۀ بدن با اخلاط حرف میزند و شرح میدهد که موسیقی در درمان بیماریها و بهخصوص بیماریهای روحی و مغزی از جمله بیماری عشق، جنون، التهاب مغز، مالیخولیا و سکتۀ مغزی ضروری است. قسمت (سرود) هفتم رابطۀ بین مقامات موسیقی و اجرام آسمانی، فصلهای سال و هفت روز هفته را توصیف میکند. فصل هشتم به نسبت این مقامات با اقلیمهای هفتگانه، مناطق (ديار) و اقوام گوناگون زمین میپردازد. قسمت (سرود) نهم فقط به موسیقی هندوستان (راگ هندوستان) اختصاص دارد. بندهای دیگر فصل سوم به تعدادی از علوم دیگر اختصاص داده شده است که برای دانش پزشکی مفید به حساب آورده ميشدند و از جمله آنها بهخصوص میتوان به نجوم، حساب و مقدمات هندسه اشاره کرد.

 

شیرازی چند فصل بعدی را به اصول و روشهای تشخیص بیماری اختصاص میدهد. فصل چهارم، اسباب بيمارى و علائم آن،به علت بیماریها و علائم آن میپردازد و به چهار بند (اسرار) تقسیم میشود که بند سوم،علامات قيافه، دربارۀ تشخیص بیماری از روی نشانههای چهرۀ فرد است. فصل پنجم،در بيان انفاس و بيان نبض و احوال آن، دربارۀ تشخیص از روی نبض است و به نُه بند (اسرار) تقسیم میشود که بند آخر آن به دانش پزشکان هندی میپردازد. فصل بعدی در چهارده بند قوانین تشخیص بیماری از روی ادرار (احوال بول) را شرح میدهد.

 

فصل هفتم عجالات داراشکوهی دربارۀ تدابیر حفظ صحت است و به ده بند (اسرار) تقسیم میشود. بند اول،تدبير عادات، به تدابیر مربوط به تنظیم رفتار اختصاص دارد. بند دوم،تدبير حركات و سكون و حالها و وقتها، دربارۀ تدابیر مربوط به تنظیم حرکت سکون و اوقات است و به چهار قسمت تقسیم میشود که قسمت سوم آن،تدبیر مسافران، به مسائل پزشکی مسافران میپردازد و بحثی جداگانه در خصوص سفرهای دریایی را نیز شامل میشود. فصل سوم،تدبير ماكول و مشروب،تدابیری در خصوص خوردن و آشامیدن بیان میکند و به بخشهای متفاوتی تقسیم میشود که به خواص خوراکیها و نوشیدنیهای گوناگون میپردازند. اولین بخش آن به دوازده قسمت (مأکول) تقسیم میشود که آخرین قسمت آن،اغذية مستعمل اطباء هند، به غذاهایی اختصاص داردکه پزشکان هندی مصرف میکنند. بند چهارم، که به شانزده قسمت (مشروب) تقسیم میشود، به نوشیدنیها، خواص آنها و طرز تهیۀ محصولاتی از جمله فقاع (نوشیدنی مرکب از  آب و جو)، عرقیات، مرباجات، سکنجبین، لعوقات (نوعی داروی خمیری مکیدنی) ونقوعات يا جوشاندهها میپردازد. در این فصل موضوعات دیگری نیز مطرح میشود، مثلاً بند هفتم، اختیار خواب و بیداری،دربارۀ تدابیر مربوط به خواب و بیداری در فصول متفاوت سال است. بند آخر به مسائلی چون تخلیۀ روده، ادویۀ مسهل، داروهای استفراغآور و تنقیه میپردازد و به یازده قسمت (کار) تقسیم میشود.

 

فصل هشتم،استحمام،به موضوع حمام ترکی و اقداماتی میپردازد که در جراحیهای کوچک انجام میشود. این فصل به هفت بند (اسرار) تقسیم میشود که اولین بند آن،استحمام،به قوانین مربوط به پاكيزگى اختصاص دارد. بند دوم،فصد،دربارۀ عمل رگبُری است و بند سوم دربارۀ حجامت. بند چهارم راجع به زالودرمانی و بند بعدی دربارۀ عمل سوزاندن يا داغ کردن است. فصل نهم،در بيان علاج بيماران از سر تا قدم، دربارۀ درمان بیماریها از سر تا پاست و به چهل بند (اسرار) تقسیم میشود که خود به قسمتهای گوناگون بسیاری تقسیم میشوند. نویسنده در این فصل روشهای درمانی تعدادی از پزشکان معروف را بیان میکند و در مواقع بسیاری به عقاید پزشکان هندی رجوع میکند. در بخشی که به بیماری سیفیلیس (نار فرنگى، آتيشك) اختصاص دارد، میتوان شاهد ارتباط با دنیای غرب بود و علاوه بر این، در این بخش اشارهای هم به چوب چینی میشود. بند سی و نهم،علاج سميات،دربارۀ روشهای از بین بردن سم در بدن است و تعدادی پادزهر (ترقیات) معرفی میکند. فصل آخر کتاب، فصل دهم،در علاج صبيان و كودكان،به موضوع آسیبشناسی و درمان بیماریهای کودکان و نوزادان اختصاص دارد.

 

مؤخرۀ طولانی کتاب تحت عنوانخاتمهبیشتر به موضوع داروشناسی،در ذكر قرابادين، میپردازد و به چهل‌‌ویک بند تقسیم میشود. نویسنده در این مؤخره شرح مفصلی از مسائلی چون مواد و ترکیبهای فلزی و معدنی، اکسیرها، داروهای خمیری جیوهای و روشهای شیمیایی مثل کلسیناسیون يا تکلیس به دست میدهد. بند اول بحث مفصلی دربارۀ اصول داروسازی و طرز تهیۀ داروها مطرح میکند که با موضوع جمعآوری و ذخیرهسازی دارو آغاز میشود. یکی از بندهای این فصل،در يافتن درجات ادويه مركب، به روشهای تعیین میزان داروهای مرکب اختصاص دارد. نورالدین شیرازی در این بخش به شرح اقدامات فنی و شیمیایی چندی میپردازد که برای تصفیۀ دارو صورت میگیرد که از جملۀ آنها میتوان به تنقیه، حل، استخراج و تصعید اشاره کرد. بند پانزدهم، مركبات افيون،دربارۀ ترکیبات تریاک است. بندهای دیگر نیز جزئیاتی در خصوص داروهای متفاوت مطرح میکنند؛ از جمله جزئیاتی دربارۀ مهمترین داروهای خمیری مثل معجون و طرز تهیۀ آنها و همچنین جزئیاتی دربارۀ اطریفلات (که مرادف لفظ طریفل، یا تریپهل، به معنای مادۀ مرکب سهگانه است که در طب آیورودا استفاده میشود)، قرصها (اقراص، حبوب)، داروهای پودری (سفوفات)، روغنها (اذان) و ضمادها (کمادات)، پمادها (نطولات)، عطرها و سموم. علاوه بر این، یکی از بندها هم به ساخت کاغذ و جوهر اختصاص دارد.

 

شیرازی بند بیستوسوم و بند بیستوچهارم را به ترکیبهای جیوهای (مركابات رس) و کیمیاگری هندی (مركبات رساين) اختصاص داده است. بند سیوهفتم، که به نُه بخش تقسیم میشود، به فیزیولوژی نفس و تمرینهای تنفسی هندیها اختصاص دارد. از آن جمله بعضی تمرینهای درمانی جوکیهای هندی تحت عنواندر معرفت اجراى نفس و منافع آن عنوان میشود. نورالدین شیرازی توضیح میدهد که جوکیان هند معتقدند که جریان نفس در طول روز بیشتر در یکی از دو سوراخ بینی گردش دارد و نه در هر دو سوراخ. این جریان مرتباً از یک سوراخ به سوراخ دیگر تغییر میکند و فقط بعضی وقتها در فاصلههای زمانی مشخص نفس در هر دو سوراخ جریان دارد. او همچنین رابطۀ بین تنفس از راه بینی و اصول خورشیدی و قمری را شرح میدهد و اظهار میدارد که سوراخ راست بینی به خورشید[40] مربوط میشود و سوراخ چپ به ماه.[41]

 

در پایان باید گفت که این مقاله فقط به شرح کلی مضامین و موضوعهای اصلی این رسالۀ عظیم پزشکی پرداخته و تحلیلى مقدماتی برای بررسى و درك ویژگیهای مهم عجالات داراشکوهی است که یکی از جامعترین فرهنگهای پزشکی فارسی به شمار میآید که در هند تألیف شده است. یکی از ویژگیهای اصلی این کتاب ترکیب سنتهای پزشکی دنیای مسلمانان است. این کتاب از یک سو به اصول پزشکی ابنسینایی میپردازد و از طرفی دیگر به سنتهای پیامبران و همچنین به سنن مربوط به علوم خفیه نیز توجه دارد. این اثر یکی از نمونههای بارز ادبیات پزشکی هند دورۀ مغول است. هدف اصلی نورالدین شیرازی از تألیف این اثر آن بود که انواع دانش پزشکی رایج در بین پزشکان مسلمان هند قرن هفدهم میلادی را در کتابی جامع گرد آورد. از این رو، او به میراث کلاسیک نویسندگان یونانی و عرب رو میآورد و عناصری پزشکی و داروشناختی را به این میراث اضافه میکند که دانشمندان مسلمان هند از منابع هندی گرفتهاند. عجالات داراشکوهی نمونۀ بارز تركيب دانش پزشکى اسلام و هند در شبهقارۀ هند است. اين اثر محصول منسجم محیطی فرهنگی و فکری است که نویسنده در آن فعالیت میکرده است. بنابراین، جای تعجب ندارد اگر این اثر به داراشکوه، شاهزادۀ مغول، تقدیم شده باشد که دانشمندی صوفیمسلک بود و از ترجمههای فارسی آثار سانسکریت حمایت میکرد. داراشکوه خود چند سال بعد از اینکه طب داراشکوهی به رشتۀ تحریر در آمد، کتابی با عنوان مجمعالبحرین تألیف کرد که مطالعۀ تطبیقی مهمی دربارۀ سنتهای مسلمانان و هندوان و نمونۀ ارزندهاى از تفكر علمى و فرهنگى عصر او بود.

 

 


[1] حسنی از او با اسم نورالدین محمدبن عبداللهبن علی الشیرازی الحکیم عینالملک یاد میکند. بنگرید به

 ‘Abd al-Ḥayy Ḥasanī, Nuzhat al-ḫawāṭir wa bahjat al-masāmi‘ wa al-nawāẓir (Hyderabad: Dā’irat al-Ma‘ārif, 1990), vol. 5, 407,

الإعلام بمن في تاريخ الهند من الآعلام المسمى بنزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر.

[2] بنگرید به

Abdul Muqtadir, Catalogue of the Arabic and Persian Manuscripts in the Oriental Public Library of Bankipore (Patna: The Superintendent, Government Printing, Bihar and Orissa, 1927), vol. 9, 27 and 992; C. A. Storey, Persian Literature: A Bio-bibliographical Survey (London: The Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland, 1971),  vol. 2, 257, Pt. 2E.

[3] ‘Abd al-Qādir Badā’ūnī, Muntaḫab al-tawārīḫ [Muntakhabu-t-tawārīkh], eds.  G. S. A. Ranking, W. H. Lowe and T. W. Haig (Delhi: Renaissance, 1986), vol. 3, 229.

[4] عین الملک در ادارۀ حکومت مغولها هم پستی به عهده داشت و رسالهای منظوم در پزشکی با عنوان فوایدالانسان نوشت و به اکبرشاه تقدیم کرد. بنگرید به

Nawāz Ḫān, Ma’ātir ail-umar [The Maāthir-ul-umarā], eds H. Beveridge and B. Prashad (Delhi: Low Price Publications, 1999), vol.1, 172-173; Badā’ūnī, Muntaḫab al-tawārīḫ, vol. 3, 229-230.

[5] Ḥasanī, Nuzhat al-ḫawāṭir, 407.

[6] Munšī Muḥammad  Kāẓim, ‘Ālamgīr-nāme, eds. Ḫādim Ḥusayn and ‘Abd al-Ḥayy (Calcutta, 1868), 344.

[7] Ḥasanī, Nuzhat al-ḫawāṭir, 407; Dara Nusserwanji Marshall, Mughals in India: A Bibliographical Survey (London: Asia Publishing House,1967), vol. 1, 13, 144 and 381-382.

[8] Nūr al-Dīn Muḥammad Šīrāzī, Alfāẓ al-adwiya [Ulfáz Udwiyeh, or the Materia Medica, in the Arabic, Persian, and Hindevy Languages], ed. F. Gladwin (Calcutta, 1849 [1st ed; Madras, 1793]).

در هر یک از مدخلهای این فرهنگ تلفظ صحیح داروها به همراه ریشۀ خارجی نام آنها نوشته شده است. این اثر را با نام جامعالاطبا هم میشناسند، اما از نظر بعضیها جامعالاطبا اثری دیگر است. بنگرید به

Storey, Persian Literature, 258;

احمد منزوی، فهرستوارۀ کتابهای فارسی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1382)، جلد 5، 3390.

[9] انیسالمعالجین بیشتر از طریق نسخههایی چاپی انتشار یافت که در اواخر قرن نوزدهم در هند چاپ میشدند. موضوع اصلی این کتاب بیماریهای مختلف، از سر تا انگشت پا، و روش درمان آنهاست.

Nūr al-Dīn Muḥammad Šīrāzī, Anīs al-mu‘ālijīn (Kanpur, n.p.).

[10] این کتاب در سال 1040ق نوشته شد و یکی از فرهنگهای اصلی اصطلاحات پزشکی بود که در هند عهد مغول به رشته تحریر در آمد. بنگرید به نورالدین شیرازی، قسطاس الاطباء (نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی رضوی مشهد، 7675). دو اثر پزشکی دیگر را هم به نورالدین شیرازی نسبت دادهاند که عبارتاند از سبب سته رشیدی که دربارۀ بهداشت و شش اصل سلامت است و همان موضوعی را مطرح میکند که عجالات داراشکوهی هم به آن پرداخته است. بنگرید به منزوی، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، جلد 5، 3500؛

Storey, Persian Literature, 258; Altaf Ahmad Azmi, History of Unani Medicine in India (Delhi: Hamdard, 2004), 204.

دیگری تشریحالادویه است که فرهنگ داروها به زبانهای یونانی، عربی، ترکی و هندی است. محتوای تشریحالادویه ظاهراً شبیه الفاظالادویه است، اما مقدمۀ این دو اثر با هم تفاوت دارد. بنگرید به منزوی، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، جلد 5، 3376؛

 Aḥmad Monzawī, Fihrist-i muštarak-i nusḫahā-yi ḫaṭṭī-yi fārsī-yi Pākistān (Islamabad: Iran Pakistan Institute of Persian Studies, 1983), vol. 1, 532.

[11] Mark Harrison, “Medicine and Orientalism : Perspectives on Europe’s Encounter with Indian Medical Systems,” in: B. Pati – M. Harrison, eds., Health, Medicine and Empire: Perspectives in Colonial India, eds. B. Pati and M. Harrison (Delhi: Orient Longman, 2001), 37-87; David Arnold, Science, Technology and Medicine in Colonial India (Cambridge: Cambridge University Press, 2000), 65-71.

[12] بنگرید به

Šīrāzī, Alfāẓ al-adwiya.

[13] David Price, “Extracts from the Mualiját Dárá-Shekohí: Selected and Translated by Major David Price,” Transactions of the Royal Asiatic Society, 3:1 (1832), 32-56; quote on 32.

در بخش اندازهگیری زمان توضیحی هم دربارۀ واحد اندازهگیری پهر آمده است؛ واحدی معادل سه ساعت برای اندازهگیری زمان در هند که در دستورالعملهای داروشناسی آثار هندیفارسی کاربرد داشته است. بنگرید به

Price, “Extracts from the Mualiját Dárá-Shekohí,” 54.

[14] به گفتۀ بلوشه، این نسخه (در سه مجلد علوم پزشکی ضمیمۀ فارسی 342، 342 ب، 342 الف) که بین سالهای 1778-1779م نوشته شده است و یکی دو صفحۀ اول را ندارد، به بیژن جیو، پزشک هندی، تقدیم شده است.  بنگرید به

Edgar Blochet, Catalogue des Manuscrits Persans de la Bibliothèque Nationale (Paris: Impr. nationale, 1912), vol. 2, 104.

بیژن جیو زرتشتی و پدرش اهل سورات بود.

[15] Cyril Elgood, A Medical History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1951), 373; Lucien Leclerc, Histoire de la Médecine Arabe (Paris, 1876), vol. 2, 332-334; Adolf Fonahn, Zur Quellenkunde der Persischen Medizin (Leipzig, 1910), 64-65.

[16] رهبر فاروقی، نویسندۀ اولین تاریخ پزشکی شناختهشدۀ هند دوره مسلمانان که به زبان اردو نوشته و در 1938 منتشر شده است، مطلبی از تجربههای شخصی شیرازی نقل میکند که دربارۀ روغن چشم است. او میگوید شیرازی دستور ساخت این روغن را از شاه جهان یاد گرفته و به مدت چهارده سال از آن استفاده کرده است. بنگرید به

Mu‘īn al-Dīn Rahbar Fārūqī, Islāmī Tibb Šāhānah Sarparstiyūn Men (Hyderabad, 1999), 113.

[17] برای اطلاع از نسخههای خطی دیگر این اثر بنگرید به

Blochet, Catalogue des Manuscrits, 103-104; Wladimir Ivanow, Concise Descriptive Catalogue of Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal (Calcutta: Asiatic Society of Bengal, 1985), 724;  Abdul Muqtadir, Catalogue of the Arabic and Persian Manuscripts, 25-26;  Amrit Lal Ishrat, A Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Banaras Hindu University Library (Varanasi: Banaras Hindu University, n.d.), 164;  Azeez M. Pasha, Union Catalogue of Arabic and Persian Medical Manuscripts in the Libraries of Hyderabad (Hyderabad: Upgraded Dept. of History of Medicines, Osmania Medical College, 1966), 43; Fateme Keshavarz, A Descriptive and Analytical Catalogue of Persian Manuscripts in the Library of the Wellcome Institute for the History of Medicine (London: The Wellcome Institute for the History of Medicine, 1986), 113; Wiqār Ṣiddīqī, Fihrist-i Nusḫahhā-yi Ḫattī-yi Fārsī-yi Kitābḫāna-yi Raẓā (Rampur, 1996), vol. 1, 414; A. Rahman, et al., Science and Technology in Medieval India: A Bibliography of Source Materials in Sanskrit, Arabic and Persian (Delhi: Indian National Science Academy, 1982), 164-165; A. H. Nizami, Catalogue of Persian Manuscript and Records in the Shri Raghubir Library Sitamau (New Delhi: Indian Council for Historical Research, 1993), 226-227.

و پنج نسخۀ موجود در کتابخانههای پاکستان که منزوی به آنها اشاره کرده است.

[18] تاریخ چاپ این نسخه روز پنج شنبه 25 محرم 1089ق/19 مارس 1678م است. این نسخۀ خطی (شمارۀ 6226) 1574 صفحه دارد (787 برگ) و محمد، وزیر حلفی حکیم محمد اعلم کشمیر، آن را در هند در اکبرآباد (آگرا) منتشر کرد. محل و تاریخ چاپ این نسخه را نسخهنویس آن در صفحۀ 1573 نوشته است. برای اطلاع بیشتر دربارۀ توصیف ظاهری این نسخه بنگرید به عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملی (تهران: مجلس شورای ملی، 1350)، جلد 19، 202. من فقط میکروفیلم این نسخۀ خطی (شمارۀ 6293) را مشاهده کردهام.

 

[19] برای مشاهدۀ بعضی از تصاویر نسخۀ موجود درکتابخانۀ ملی فرانسه، از جمله همان تصویر عمل تنقیه، بنگرید به

 Fabrizio Speziale, “La Medicina Greco-Araba in India,” in Cina, India, Americhe: Storia Della Scienza (Rome: Istituto della Enciclopedia Italiana, 2001), vol. 2,  921-926; quote on 925 and 927.

همچنین بنگرید به

Fabrizio Speziale, “L’art médical à la cour moghole : l’encyclopédie de médecine de Shirâzî, dédiée au Prince Dârâ Shukoh”

 که در نوزدهم مارس 2009 در یازدهمین روز جهان ایرانی در پاریس در موزۀ ملی تاریخ طبیعی ارائه شد. دسترسپذیر در

 http://semioweb.msh-paris.fr/corpus/aar/FR/_video.asp?id=1665&ress=6058&video=128738&format=68

[20] نسخۀ کتابخانۀ مجلس، صفحات 160 و 163. در نسخۀ موجود در کتابخانۀ مجلس هم تصاویری از بدن انسان کشیده شده است. بنگرید به صفحۀ 522، قسمتهایی از بدن که میتوان عمل بادکش را روی آنها انجام داد. با این همه، بیشتر آنها ناقصاند و بعضی از صفحهها هم خالیاند که به احتمال زیاد به این سبب است که قصد داشتهاند تصاویری دیگر بدان اضافه کنند.

[21] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ سرّ اکبر و نویسندۀ اصلی آن بنگرید به

Svevo D’Onofrio, “A Persian Commentary to the Upaniṣads: Dārā Šikōh’s Sirr-i Akbar,” in   Muslim Cultures in the Indo-Iranian World during the Early-Modern and Modern Periods, eds. D. Hermann and F. Speziale  (Berlin: Institut Français de Recherche en Iran – Klaus Schwarz Verlag, 2010), 533-562.

[22] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ شارقالمعرفه بنگرید به

Carl W. Ernst, “Muslim Studies of Hinduism? A Reconsideration of Arabic and Persian Translation from Indian Languages,” Iranian Studies, 36:2 (2003), 184.

[23] Badā’ūnī, Muntaḫab al-tawārīḫ, vol. 2, 216.

[24] آیین اکبری، که سومین بخش اکبرنامه است، نیز جزو منابع عجالات داراشکوهی است. برای اطلاعات بیشتر دربارۀ بخشی از عجالات داراشکوهی که به واحدهای اندازهگیری رایج در هند میپردازد و در آن اشارهای شده است به یکی از واحدهای اندازهگیری فاصله با نام کارو، که توصیفش در آیین اکبری آمده است،  بنگرید به

Price, “Extracts from the Mualiját Dárá-Shekohí,” 55; ‘Allāmī  Abū al-Faẓl, Ā’īn-i Akbarī [The Ā-īn-i Akbarī], eds. H. Blochmann and H. S. Jarrett (Delhi: Low Price Publications, 2001), vol. 2, 417-418. (1° ed. Calcutta, 1868-1894).

[25] بنگرید به

Fabrizio Speziale, “Les Traités Persans sur les Sciences Indiennes : Médecine, Zoologie, Alchimie,” in Muslim Cultures in the Indo-Iranian World, 403-447.

[26] مدون هنود فرهنگ لغت داروها و غذاهاست که در سال 1375ق به دستور رجا تألیف شد. عنوان ترجمۀ امانالله دستورالهنود بود.

[27] در آن دوران، در ایران که تحت حکومت صفویان بود، گرایشی عمومی به ترجمه و تفسیر رسالهالذهبیه وجود داشت و مسلماً همین گرایش عمومی بود که باعث شد شیرازی قسمتی از کتابش را به این رساله اختصاص دهد. ترجمۀ فارسی نه چندان کاملی که شیرازی از این اثر در عجالات داراشکوهی میآورد، ظاهراً در بین ترجمههای این دوران جزو نخستین ترجمهها بوده است و اولین نسخۀ فارسی شناختهشده از این اثر در ایران عصر صفوی ترجمهای است با عنوان تحفۀ صحیح عباسی که محمد ناصر به رشتۀ تحریر در آورده و به شاه عباس دوم (ح. 1642-1666م) تقدیم کرده است. برای اطلاع از رسالهالذهبیه و ترجمههای فارسی آن بنگرید به

Fabrizio Speziale, “La Risāla al-Dahabiyya, Traité Médical Attribué à l’Imam ‘Alī al-Riżā,” Luqman: Annales des Presses Universitaires d’Iran, 20:2 (2004), 7-34.

[28] بنگرید به نورالدین شیرازی، مراتب الوجود (میکروفیلم 1/723 دانشگاه تهران).

[29] برای اطلاع از رابطۀ بین فرقههای تصوف و مطالعات پزشکی در هند بنگرید به

Fabrizio Speziale, Soufisme, Religion et Médecine en Islam Indien (Paris: Éditions Karthala, 2010).

[30] بنگرید به

Monzawī, Fihrist-i muštarak-i nusḫahā-yi ḫaṭṭī-yi fārsī-yi Pākistān, vol. 1, 630.

[31] این فهرست منابع به همت بلوشه ویرایش شده است، اما با کتابنامۀ نسخه مجلس  در صفحۀ 3 تا حدی متفاوت است. در نسخۀ مجلس، به بعضی از کتابهایی که در نسخۀ کتابخانۀ ملی فرانسه آمده اشاره نشده است. بنگرید به

Blochet, Catalogue des Manuscrits, 103-104.

 بعضی از کتابهایی هم که در اینجا به آنها اشاره کردهام، فقط در نسخه پاریس آمدهاند.

[32] او در شیراز از شاگردان عمادالدین محمود شیرازی بود.

[33] پزشک دربار که در دورۀ سلطنت مظفریان گجرات فعالیت میکرد. این اثر به سلطان مظفرشاه (م. 1411م) تقدیم شده است.

[34] این اثر به سلطانمحمد قطبشاه (ح. 1612-1626م)، از سلاطین گلکنده، تقدیم شده است.

 

[35] الفاظ الادویه یکی از کتابهایی است که در کتابنامۀ نسخه مجلس نیامده است.

[36] فهرست موضوعی کامل این کتاب در نسخۀ دستنویس کتابخانۀ مجلس از صفحۀ 8 تا 29 نوشته شده است.

[37] از صفحۀ 29 تا 188 نسخۀ کتابخانۀ مجلس.

[38] فصلی که به موضوع عشق میپردازد آخرین بخش این مقدمه است.

[39] در این قسمت مطالبی هم از دو فصل ابتدایی کتاب زادالمسافرین آمده است که به موضوع گفتار و نوشتار میپردازند. بنگرید به

Price, “Extracts from the Mualiját Dárá-Shekohí,” 32-53.

[40] تنفس خورشیدی نفسی است که از سوراخ راست بیرون میآید و گرم است.

[41] تنفس قمری نفسی است که از سوراخ چپ بیرون میآید و سرد است.