ری در عصر ساسانیان بر اساس منابع پایه

 ریکا گیزلن

Rika Gyselen

عضو گروه جهان ایرانی– هندی، پاریس

rika.gyselen@cnrs.fr

تورج دریایی

Touraj Daryaee

 استاد دانشگاه اروین و معاون مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل، دانشگاه کالیفرنیا

tdaryaee@uci.edu

فرزانه زارعی

عضو گروه جهان ایرانی– هندی، پاریس

ری به علت قرار گرفتن در تقاطع جاده­ای که فلات ایران را از شرق به غرب و از جنوب به شمال مرتبط می­ساخت و همچنین به اعتبار آب وهوا و جایگاه جغرافیایی مناسب تبدیل به مرکز اداری موفقی شده بود. در عصر ایزیدور خاراکسی (قرن اول پیش از میلاد)، ری که در آن هنگام معروف به راغه بود، بزرگ­ترین شهر سرزمین ماد به شمار می­آمد.[1] در آستانۀ به قدرت رسیدن ساسانیان، شهر همدان که در حدود سیصد کیلومتری غرب ری واقع بود و در عین حال بر سر راهی قرارداشت که آسیای میانه را به دشت­های بین­النهرین متصل می­ساخت، مقام پایتخت سرزمین ماد و دومین پایتخت امپراتوری اشکانیان را داشت. منابع تاریخ­نگاری ری را به خانوادۀ مهران، که از خاندان­های ممتاز منطقه بودند، نسبت می­دهند. با این وصف، ایجاد روابط سیاسی با آنان از طرف قدرت مرکزی، چه اشکانیان و چه ساسانیان، چندان ساده نبود.

از منابع عربی– ایرانی اطلاعات فراوانی در خصوص تاریخ ری پس از دوران ساسانیان به ما رسیده است. بر اساس آن منابع، در آن دوره ری دارای چندین مرکز اداری بود که هر کدام با جمعیتی بیش از 10 هزار نفر[2] به شهری کوچک مانند بودند. احتمال می­رود که بعضی از این آگاهی­ها مربوط به دورۀ ساسانیان باشند. لیکن، طبق معمول، به سختی می­توان بر اساس منابع عربی– ایرانی واقعیت امر را به درستی تشخیص داد. به نظر چنین می­رسد که کوشش برای شناسایی بخش­های اداری ری در دورۀ ساسانیان از طریق مقابلۀ نظام­مند نام­های آن بخش­ها که در منابع عربی – ایرانی ذکر شده­اند، با آنچه بر روی مُهرهای اداری استان ری دیده می­شوند، لااقل با اطلاعات کنونی ما کاری عبث باشد. بعد از نابودی شهر ری به دست مغول در 617ق/۱۲۲۰م، که ساکنان آن را مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر و به­ویژه تهران و ورامین کرد، شهر ری هرگز رونق پیشین خود را باز نیافت.

تا دهۀ 1960، منابع پایه­ای که در آنهااز شهر ری  یاد شده است به دو عبارت  موجود در کتیبه­های معماری و مسکوکات محدود می­شدند.

 

کتیبه­ها

از ری در سنگ­نوشتۀ شاپور اول بر پیشانی کعبۀ زردشت در چارچوب مشخصی  طبق این جمله یاد شده است:[3]

 dpyr ZY mtr’n ZY MN ldy / Aštād ī dibīr ī Mihrān ī az Ray ᾿št’t ZY

اشتاد دبیر مهران از ری. از این جمله دو برداشت می توان کرد: منظور یا ”اشتادِ دبیر، [از خاندان] مهرانِ ری“ است یا ”اشتاد، دبیر پیمان­نامه­ها از ری.“[4] در اینجا باید لزوماً سخن از یکی از نزدیکان شاه باشد، زیرا این اشتاد جزو کسانی است که شاپور اول ”برای روان“ او amā ruwān روزانه یک گوسفند، یک گریو  grīw و پنج هوفن hōfan نان و چهار پاس pās شراب نثار می­کرده است. سوالی که باقی می­ماند این است که آیا اشتاد علاوه بر نزدیکی به شاه از مقام مهمی نیز برخوردار بوده است؟ هر دو تعبیر عبارت فوق می­توانند به این نظریه مدد رسانند؛ خواه اشتاد از خانوادۀ مهران بوده و خواه دبیری قراردادها را به عهده داشته، در دستگاه پادشاه از مقامی در ردیف سایر رهبرانی برخوردار بوده است که نام آنان در سیاهه آمده است. گرینیاشی که تفضلی نیز اخیراً بر نظریۀ او صحه گذاشت، به خوبی نشان داده است که دبیران شخصیت­هایی استثنایی بوده­اند. [5] بر اساس منابع مکتوب، خانوادۀ مهران به صورت عام، و شاخۀ آن خانواده در شهر ری به صورت خاص، سرداران متعددی در اختیار حکومت قرار داد که بعضی از آنان، مانند بهرام، تا غصب مسند پادشاهی پیش رفتند. وی از سال ۵۹۰ تا ۵۹۱م تحت عنوان بهرام ششم سلطنت کرد.[6]

منبع دیگری که از شهر ری در آن یاد شده، سنگ­نوشتۀ کرتیر در نقش رستم (KNRm) است. همچنین، محتمل است که در سه سنگ­نوشتۀ دیگر کرتیر (KKZ, KNRb, KSM) هم از ری نام برده شده باشد، لیکن عبارت مشخص مورد توجه ما در کتیبه به خوبی حفظ نشده است.[7] در کتیبۀ نقش رستم (KNRm) نامِ ری در سیاهۀ مناطقی که ایرانشهر را تشکیل می­دهند، به صورت سرزمین ایرانیان و بین دو نام اصفهان و کرمان آمده است.[8]

سکه­ها

محتمل است که ری از زمان اولین شاهان ساسانی دارای یک کارگاه سکه­زنی مستقل بوده باشد، اما نام ری جز بر روی تعداد نادری سکه ازعصر بهرام دوم (ح. 276-293م) دیده نمی­شود. در آن دوران به ندرت اسم کارگاه را روی سکه­ها ذکر می­کردند.[9] ضرب اسم کارگاه­ها بیشتر از دورۀ پادشاهی بهرام چهارم (ح. 388-399م) رایج شد. از آن پس، ضرابخانۀ ری با نشان ld یا ldy به صورت کارگاه مرتب و پرکاری درمی­آید. ری با چند سکۀ نادر دیگر، که علامت اختصاری آ پ ل به معنای ابرشهر بر روی آنها ضرب شده، یگانه ضرابخانۀ بسطام غاصب (ح. 591 یا 592-597م) به شمار می­آید. این سوال مطرح می­شود که آیا ضرب این سکه­ها جزو استراتژی تبلیغاتی بسطام بشمار می­آمده یا این که واقعاً بر ناحیۀ ری غالب بوده است. ضرب سکه دراین کارگاه طی سال هجدهم سلطنت خسرو دوم (ح. 590-628م) متوقف گردید. شاید علت آن حملۀ هفتالیان بوده باشد.[10] به هرحال، بعد از مدت کوتاهی این کارگاه فعالیت جاری خود را از سر می­گیرد، اما به نظر می­رسد که در دوران سلطنت آخرین پادشاه ساسانی، یزگرد سوم (ح. 632-651م)، فعالیت این ضرابخانه کلاً متوقف شده باشد.[11] آیا ضرابخانۀ ری سکه­هایی از دورۀ یزگرد ضرب کرده که هرگز کشف نشده­اند یا اینکه این کارگاه واقعاً به کار خود پایان داده است؟ جواب سوال هرچه باشد، می­دانیم که این کارگاه فعالیت حود را بعد از سقوط امپراتوری ساسانیان از سر گرفت.[12]

در ۱۹۶۸، سومین مأخذ دست اول به مآخذی که از ری نام برده­اند اضافه شد.  مأخذ مذکور عبارت از چندین مُهر اداری با نقش­هایی بر روی گِل مُهر در مجموعۀ فروغی بود.[13] بیست سال بعد از کشف مُهرهای مذکور، فیلیپ ژینیو به چاپ وانتشار آنها به انضمام چندین مُهر متعلق به مجموعه­داران تهرانی دیگر مبادرت کرد. [14] او در این فاصله سی­و­یک مُهر گِلی اداری دیگر مربوط به ناحیۀ ری را نیز منتشر ساخت.[15]

در ۱۹۸۹، در جمع­بندی داده­های مُهرشناسی جغرافیای اداری از دوازده مُهر اداری متعلق به ری یاد شده است.[16] بر اساس گزارش مذکور، ری دارای جایگاه استان بوده است: ۱. سرزمین ری متشکل از چندین بخش بوده که در آنها یک تشکیلات قضایی – مذهبی به نام موبدان،  که در واقع نوعی ”دفتر مغان“ بود، به کار اشتغال داشته است (تصور 1، شمارۀ 7-2 ، 9 ، 13-11)؛ 2. ری دارای یک تشکیلات اداری از نوع استانی بوده است یعنی driyōšān jādaggōw ud dādwar  ”مدافع و قاضی فقرا“ (تصوير 1، شمارۀ ۱۴).[17] بالاخره مهر دیگری از ری نام تشکیلاتی را بر خود دارد که ظاهراً تاکنون از آن در منابع یاد نشده است (تصوير 1، شمارۀ 15). ژینیو با احتیاط بسیار عنوان (dastvār)[18] و سپس nēvbār  به معنای ”پیام­بر“ یا نوعی ”مأمور پست“[19]را پیشنهاد کرده بود. ما نیز در آن زمان قرائتِ nswb’l  را پیشنهاد کردیم، بدون اینکه بتوانیم برای آن تحریری عرضه کنیم.[20]

در آن زمان آشنایی ما با منطقۀ ری به این واقعیت­ها ختم می­شد: 1. احتمالاً یکی از اعضای خانوادۀ مهرانِ ری از نزدیکان شاپور اول بوده است؛ 2. ری از اواخر قرن سوم به بعد دارای ضرابخانه  بوده است؛ 3. در اواخر دورۀ ساسانی ری از جایگاه استان امپراتوری بهره­مند بوده است.

آغاز قرن بیست­و­یکم مصادف است با انتشار منابع متعدد و جدیدی دربارۀ تاریخ ساسانیان. بخشی از این داده­ها مستقیماً به شهر ری و جایگاه آن در دستگاه امپراتوری مربوط می­شوند.

داده­های جدید بر اساس سکه­های  به­دست­آمده

در پی یافت شدن سکه­های جدید متعلق به قرن سوم میلادی و پژوهش دربارۀ آنها مشخص شد که ضرابخانۀ ری در زمان حکومت بهرام دوم (276-293م) سکه­هایی به اسم ری ضرب می­کرده است. در عین حال، مسکوکات بی­نام هم از این دوره به دست آمده است. سکه­های بی­نام مذکور می­توانند به سبب شکل خاصشان، که بسیار به سکه­های LDY (ری = ldy ) شبیه­اند و با سایر فرم­های سکه­های بهرام دوم تفاوت دارند، به ضرابخانۀ ری متعلق باشند.[21] حتی سکه­هایی با عنوان ری در زمان حکومت هرمز دوم (302 یا 303-309م) ضرب شده­اند. این سکه­ها بی­شباهت به مسکوکات ضرب­شده در ری تحت حکومت بهرام دوم نیستند.[22] این سوال باقی می­ماند که چرا هیچ­یک از مسکوکات نرسه (ح. 293-302م) به این سبک ضرب نشده­اند و در نتیجه این تصور پیش می­آید که شاید در آن دوره فعالیت کارگاه ری خاتمه یافته بوده است.

دیگر سکه­هایی که در قرن سوم بر آنها اسم ضرابخانه حک شده، وضعیت ری و نقش آن را روشن­تر می­کنند. در واقع همۀ این سکه­ها در کارگاه­های شرق ضرب می­شدند: ضرب سکه از مرو و سکستان گرفته تا بلخ – البته فقط در عهد بهرام اول – [23] همگی نشان می­دهند که ری یگانه ضرابخانۀ مرکز امپراتوری بود که به امضای سکه دست می­زده است.[24] در قرن سوم میلادی حک نام مکان ضرب سکه امری نادر و بی­شک  دارای بار سیاسی ویژه­ای بود. لذا می­توان پنداشت که ساسانیان با این کار قصد نشان دادن تسلط خود بر سرزمین­های شرقی نظیر بلخ، مرو یا سکستان را داشته­اند. اما این پرسش باز باقی می­ماند که چرا امین­الضرب حک نام ری را بر روی چندین سری سکه لازم دیده است؟ آیا این امری تصادفی است که تحت حاکمیت بهرام دوم هم نام ری در یک کتیبه بلندبالا ذکر شده و از آن به منزلۀ قسمتی از امپراتوری، احتمالاً در مقابل نام همدان، یاد شده است؟[25] هیچ شکی نیست که در دورۀ بهرام دوم واقعه­ای بسیار بااهمیت رخ داده که ری و احتمالاً خاندان مهران، که ری مقر آنها  بوده، در آن نقش برجسته­ای داشته­اند.

داده­های به­دست­آمده از مُهرهای اداری جدید

مُهرشناسی بر دانسته­ها افزوده است، اما به پیش­تر از قرن ششم میلادی برنمی­گردد. این داده­های نو در چهار موردند: 1.  حکومت ”مدنی“ استان؛ 2. مناسبات میان ری و همسایگانش؛ 3. میزان توسعۀ استان و شهرهای آن؛  4. نام مرکز استان.

  1. حکومت مدنی استان

وجود مُهری اداری با عنوان ”مدافع و قاضی فقرا“ نشان­دهندۀ آن است که ری استان بوده است، اما هیچ ردی از آن در دستگاه­های اداری دیگر ولایت، سوای آنچه ما nswb’l  خوانده­ایم، یافت نشده است. این اصطلاح، بعد از تفسیرهای متعدد، به کمک فرهنگ اندیشه­کاو مفهوم شد. این اندیشه­کاو عبارتی چون naxwār، [26] به معنی آنکه جای نخست دارد، را نیز نشان داده است.[27] عنوان naxwār که در منابع دست دوم از آن یاد شده و به تازگی ژینیو نیز بدان اشاره کرده است،[28] بر روی مُهرهای دیگری هم از نوع اداری و هم از نوع رسمی دیده شده است.[29] اما هنوز نمی­توان نقش این دستگاه اداری و جایگاه متصدی آن را معلوم کرد. به گمان ما، مانند شهرب šahrab و استاندار ōstāndār، این عنوان برای فرماندۀ ”مدنی“ ولایات به کار می­رفته است.[30] در واقع، هیچ­یک از ولایات حکومت ساسانی هم­زمان به دست یک  نخوار naxwār و شهرب یا نخوار و استاندار  یا شهرب و استاندار اداره نمی­شدند؛ دست­کم این چیزی است که تا امروز می­دانیم. در هر حال این سخن آخر نیست، زیرا رابطۀ بین کلمات شهرب و نخوار بر اساس کتیبه­های پارتی اشکانی کال جنگال با داده­های مُهرشناسی در تناقض است.[31] البته باید توجه کرد که این دو منبع متعلق به یک دوره نیستند و اوضاع اداری قرن سوم میلادی، که بر کتیبه­های کال جنگال منعکس شده است، لزوماً با اوضاع قرن ششم میلادی، دورۀ مُهرهای اداری نخور، یکی نیست. با این همه  نمی­توان از ذکر این نکته خودداری کرد که در مُهرشناسی داده­هایی وجود دارند که فرضیۀ 2004 را تضعیف می­کنند.[32]

  1. مناسبات میان ری و همسایگانش

جمع­آوری اسناد تازۀ مُهرشناسی رابطۀ ری با ولایات دور خود را، به ویژه با اسپهان، نیز روشن می­کند؛ امری که در متن­های دورۀ اسلامی هم تأیید شده است.[33] از مُهر اداری منصب  āmārgar ”آمارگر“ (تصویر 1، شماره 16) بر می­آید که ری و اصفهان با هم ناحیه­ای را تشکیل می­داده­اند که دارای وسعت قابل توجهی بوده است؛ به­خصوص اگر توجه داشته باشیم که هر دو پایتخت، یعنی ری و اصفهان، با فاصلۀ 350 کیلومتری از یکدیگر قرار دارند.

  1. میزان توسعۀ استان و شهرهای آن

دو مُهر جدید مربوط به موبدان از استان ری به دست آمده است. بر روی یکی از آنها نام بخش شهرستان خوانا نیست (تصویر 1، شمارۀ 10)، در حالی که روی مهر دیگر (تصویر 1، شمارۀ 8) اسم شهرستان[34] kadaganzān خوانده می­شود. این نام احتمالاً همان اسمی است که بر روی یک مُهر اداری دیگر kēkanzān[35] قرائت شده است (تصویر 1، شمارۀ 7). ممکن است رسم خط روی مُهر اخیر بر اثر گرایش به نگارشی شکسته­تر موجب شود حرف d، که به شکل شکسته نوشته شده است، با حرف y اشتباه گرفته شود.

متأسفانه در دست داشتن ده­ها نامِ جغرافیایی مربوط به بخش­های[36] شهر ری چندان کمکی به تعیین وسعت آن نمی­کند، زیرا حتی موفق به مشخص ساختن محل یکی از آن بخش­ها نیز نشده­ایم.

  1. نام مرکز استان

به­رغم تعداد نسبتاً قابل ملاحظه­ای از  مُهرهای موبدان[37] در ناحیه­ای که پایتخت استان ری در آن قرار داشت، تاکنون وجود چنین سازمانی مورد تأیید قرار نگرفته است. با این همه، انتظار معین شدن نام پایتخت استانی به صورت ری – شهرستان،  ”پایتخت شهرستانی ری،“  قابل توجیه می­بود. در نهایت، نه فقط شاهدی بر این مدعا را نیافتیم،  بلکه به مُهری اداری برخوردیم که نشان می­دهد پایتخت استان ری، نه ری – شهرستان، بلکه رام –  پیروز –  شهرستان نامیده می­شده است. مُهری گلی که اثر مؤبد رام –  پیروز –  شهرستان بر آن منقوش است در پیوست تشریح و تصویر گردیده است. این واقعیت که یک مُهر اداری آن را بر ملا ساخت، با آنچه طبری  نقل می­کند کاملاً مطابقت دارد. ”پیروزشاه [ح. 457 یا 459-484م] شهری در ناحیۀ ری بنا کرد و نام آن را رام پیروز نهاد.“[38] با این همه، مشکل بتوان گفت که این شهر کانونی نوساز بود که در نزدیکی شهر قدیمی ری بنا شده بود، چنان که طبری مطرح می­کند، بلکه ممکن است این نام لقبی افتخاری بوده که پیروز با تحمیل آن، نام شهر ری را به همان صورتی که وجود داشت  عوض کرده باشد. در هر حال، از آنجا که هر استان بیش از یک مرکز ندارد،  شکی نیست که در قرن ششم میلادی نقش مرکز استان به عهدۀ رام –  پیروز – شهرستان بوده است. اصطلاح رام، صلح، بعنوانِ صفت بر روی مسکوکات پیروز دیده نمی­شود، لیکن بر روی مُهر پیروز از وی به عنوان رام –  شهر، ”آنکه سرزمین را در صلح نگاه می­دارد،“[39] یاد شده است. گواه اصطلاح رام – پیروز در اسم استان شهر – رام –  پیروز نیز به به چشم می­خورد.[40]

به هر تقدیر، بی­شک تغییر نام ری (–شهرستان؟) به رام پیروز شهرستان، به فرمان پیروزشاه بدون حکمتی نبوده است، لیکن تاکنون مآخدی که حکایت از واقعه­ای داشته باشد که بتواند موجب چنین تصمیمی شود به دست نیامده است. مانند شهرهای متعدد دیگری که نامی افتخاری و مرتبط با پادشاهی دارند، احتمالاً نام رام پیروز نیز بعد از عهد ساسانیان بر جای نمانده است، لیکن در تاریخ­نگاری آن دوره اثری بر جای گذاشته است که وسیلۀ تشخیص هویت حوزۀ اداری موبدان مستقر در پایتخت استان ری است.

در خاتمه می­توان چنین استنتاج کرد که منابع دست اول حاکی از آن­اند که نقش یا جایگاه ری در بعضی از ادوار (بهرام دوم، نرسه، هرمز دوم، پیروز، بسطام و یزدگرد سوم) دستخوش تحولاتی شده است، لیکن منابع مذکور برای روشن ساختن چگونگی آن تحولات وافی به مقصود نیستند.

ضمیمه: مهرواره­های اداری مربوط به پایتخت استان ری

این مهرواره متعلق به آقای صفدری است، با رنگ آن قهوه­ای تیره و ابعاد 57×60 میلی­متر. در هر دو طرف محلی که این مهرواره را به شیء مورد نظر مهر  و موم کرده­اند، ساییدگی ایجاد شده و رد شیء را بر آن می­توان مشاهده کرد. بر این مهرواره نقش چهار مهر مشهود است:

الف. مهر اداری به ابعاد 23­x­23  میلی­متر که نوشتۀ زیر را در وسط آن، روی چهار خط، می­توان دید:

  1. l’m
  2. pylwc
  3. štrdst’n
  4. mgwh

لبۀ مهرواره بر محور ساعت3، Id  و در ادامۀ آن 9 حلقه

رام پیروز شهرستان موبد ری یعنی ”موبد از رام – پیروز – شهرستان“ [از استان ری]

ب.  بر محور ساعت 2 بر روی مهر اداری،  نقش صاف به ابعاد 23×23 میلی­متر

شیر خوابیده در سمت راست، صورت رو به جلو

نوشتۀ دور مهر به خط شکسته است، بر محور ساعت 3 تا 9 و ساعت 5 تا 6. این نوشته از روی عکس خوانده شده و با اصل مطابقت داده نشده است. ژینیو آن را چنین خوانده است

 m’h’n Y ’twrd’t’n / ’pzwn, i.e. Māhān ī Ādurdādān abzūn

ج. بر محور ساعت 12 بر روی مهر اداری اثری به ابعاد 10×11 میلی­متر

نقشی محدب که در قالبی  جای گرفته است. در این حالت، گوزن در سمت راست قرار می­گیرد. بر محور ساعت 1 یک هلال وجود دارد.

د. بر محور ساعت 4 اثری به ابعاد 10×12 میلی­متر

نقشی محدب که در قالبی  جای گرفته است.  قوچ در سمت راست قرار می­گیرد.

[1]W. H. Schoff, Parthian Stations by Isidore of Charax. An Account of the Overland Trade Route Between the Levant Road and India in the First Century B.C. (Philadelphie: Commercial Museum, 1914), 6-7.

[2]داده­های تاریخ نگاری بعد از عصر ساسانی را شوارتز در 1969 جمع­آوری کرده است. در این زمینه می­توان اطلاعاتی هم در نوشتار لو استرانژ در 1930 پیدا کرد. بنگرید به

  1. Le Strange, The Lands of the Eastern Caliphate )Cambridge: Cambridge University Press, 1930(.

[3]P. Huyse, Die dreisprachige Inschrift Šābuhrs I. an der Ka‘ba-i Zardušt (ŠKZ) [Corpus Inscriptionum Iranicarum] (London, 1999).

[4]Huyse, Die dreisprachige Inschrift Šābuhrs I. an der Ka‘ba-i Zardušt (ŠKZ), vol 1, 62; vol 2, 175-176, Translittération, transcription et traduction.

[5]M. Grignaschi, “Quelques spécimens de la littérature sassanide conservés dans les bibliothèques d’Istanbul,” Journal Asiatique, 254 (1966), 1-128, in particular  101-102; A. Tafazzoli, “Dabīr I. In the pre-islamic Period,” Encyclopaedia Iranica, vol. 6, fasc. 5, 534-537.

[6] برای  اطلاع بیشتر دربارۀ خانواده مهران بنگرید به

  1. Pourshariati, Decline and Fall of the Sasanian Empire. The Sassanian-Parthian Confederacy and the Arab Conquest of Iran (London and New York: I. B. Tauris, 2008), 526-527.

[7]D. N. MacKenzie, “Kerdir’s Inscription,” Iranische Denkmäler, 13:2, Iranische Felfreliefs, 13:1 (Berlin, 1989), 35-72, quote on 35-38.

[8]برای اطلاع از اینکه چرا اسم ری در این فهرست آمده، در حالی که در لیست مناطق امپراتوری شاپور اول از آن نامی برده نشده است، بنگرید به

Ph. Gignoux, “La liste des provinces de l’Ērān dans les inscriptions de Šābuhr et de Kirdīr,”  Acta Antiqua Academiae Scientiarum Hungaricae, 19 (1971), 83-94.

[9]R. Göbl, Sasanidische Numismatik (Braunschweig, 1971), Table 3.

[10]R. Gyselen, “Sources arméniennes et sources primaires sassanides : harmonie et dissonance,” in M. A. Amir Moezzi, J. D. Dubois, C. Jullien et F. Jullien (eds.), Pensée grecque et sagesse d’Orient. Hommage à M. Tardieu (Coll. Bibliothèque de l’EPHE, 2009),  297-311, quote on 303-304.

[11]S. Tyler-Smith, “Coinage in the Name of Yazdgerd III (AD 632-651) and the Arab Conquest of Iran,” The Numismatic Chronicle, 160 (2000), 135-170.

[12]H. Gaube, Arabosasanidische Numismatik (Braunschweig, 1973); G. C. Miles, The Numismatic History of Rayy (New York, 1938).

[13]R. N. Frye, “Sasanian Clay Sealings in the Collection of Mohsen Foroughi,”  Iranica Antiqua, 7 (1968), 118-132.

[14]Ph. Gignoux and R. Gyselen, Bulles et sceaux sassanides de diverses collections [Cahier de Studia Iranica n° 4] (Paris: Association pour l’avancement des études iraniennes, 1987).

[15]Ph. Gignoux, Catalogue des sceaux, camées et bulles sassanides de la Bibliothèque Nationale et du Musée du Louvre (Paris: Bibliothèque Nationale, 1978), vol. 2, Les sceaux inscrits, bulles 10.1-31.

[16]R. Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide. Les témoignages sigillographiques [Res Orientales n° I] (Paris : Groupe pour l’Étude de la Civilisation du Moyen-Orient, 1989), 57.

[17]Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide, 57.

[18]Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide, bulle 10.3

[19]Gignoux and Gyselen, Bulles et sceaux sassanides de diverses collections, 35, MFT 30; 62-63, JT2 and JT3.

ا ین برداشت ژینیو را در تفسیر شوارتز در سال 1969  ص. 573 هم می­توان یافت که در آنجا به وجود سرویس پست ری اشاره شده است. بنگرید به

  1. Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen (Leipzig, 1896-1936; Réimpression Hildesheim and New York, 1969).

[20]Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide, 142, note 1.

این پیشنهاد در اصل کتاب نیامده است.

[21]M. Alram and R. Gyselen, Sylloge Nummorum Sasanidarum. Tome II. Ohrmazd I. – Ohrmazd II. (Paris/Berlin/Wien) [Veröffentlichungen der numismatischen Kommission, Band 53] (Wien: ÖAW, 2012),  37-38, fig. 13.

[22]Alram and  Gyselen, Sylloge Nummorum Sasanidarum, Tafel 65.

[23]Alram and  Gyselen, Sylloge Nummorum Sasanidarum,  28.

[24]Alram and  Gyselen, Sylloge Nummorum Sasanidarum.

حرف hwpy بر روی چند عدد از این سکه­ها دیده می­شود که تاکنون نمی­توانستیم آن را به ضرابخانه­ای نسبت دهیم.

[25]Gignoux, “La liste des provinces de l’Ērān dans les inscriptions de Šābuhr et de Kirdīr.”

[26]M. Nordio, Lessico dei Logogrammi Aramaici in Medio-Persiano, Quaderni del Seminario di Iranistica, Uralo-Altaistica e Caucasologia dell’Università di Venezia (1980),  I.

[27]Ph. Gignoux, “Aspects de la vie administrative et sociale en Iran du 7ème siècle,” in R. Gyselen (ed.), Contributions à l’histoire et la géographie historique de l’empire sassanide [Res Orientales, XVI] (Bures-sur-Yvette: Groupe pour l’Étude de la Civilisation du Moyen-Orient, 2004),  37-48, quote on 41-42.

[28]Gignoux, “Aspects de la vie administrative et sociale en Iran du 7ème siècle,” 41-43.

[29]R. Gyselen, Sasanian Seals and Sealings in the A. Saeedi Collection [Acta Iranica 44] (Louvain, 2007), 218; 1/135-136; 292-295: 3/54-55; 3/57-58.

[30]R. Gyselen, “Toponymes sassanides composés avec le terme moyen-perse win(n)ārd,” Studia Iranica (sous presse, 2014).

[31]W. B. Henning, “A new Parthian Inscription,”  Journal of the Royal Asiatic Society, (1953), 132-136.

[32]Gyselen, “Toponymes sassanides composés avec le terme moyen-perse win(n)ārd.”

[33]Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen, 583.

[34] D. Akbarzadeh, C. G. Cereti and F. Sinizi, Glyptic Antiquities from the Museum of Khoy, Western Azerbaijan, Iran [Reports and Memoirs, New Series, vol. VIII] (Roma: IsIAO, 2009), 72-73: no. 110.

[35]Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide. Les témoignages sigillographiques,  57; note 143.

[36] On peut nommer : b’n’n (fig. 1, n° 6), čwšt (fig. 1, n° 13), hwn’n (fig. 1, n° 2), kdk’nč’n (fig. 1, n° 8) = kyk’nč’n (fig. 1, n° 7), kly (fig. 1, n° 12), kwhk (fig. 1, n° 3), pkwlnz(l)t (fig. 1, n° 9), pl’k (fig. 1, n° 4), p[’l’kwpy] (fig. 1, n° 5) et syw’n (fig. 1, n° 11).

[37]S. Cazzoli / C. G. Cereti, “Sealings fromKafir Kala : preliminary report,”  Ancient Civilizations from Scythia to Siberia. An International Journal of Comparative Studies in History and Archaeology, 11: 1-2 (2005), 133-164, see 159, fig. 34.

در اینجا به اسم ری بر روی اثر مهری اشاره شده است که در کفیرکلا پیدا شده است.  با این همه، عکسی که نویسندگان مطلب چاپ کرده اند  مشخص نمی­کند که آیا مهر مذکور اداری است یا نه.

[38]T. Nöldeke, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden aus der Arabischen Chronik des Tabari übersetzt und mit ausfūhrlichen Erläuterungen und Ergänzungen versehn, )Leyde, 1973(, 122-123.

[39]P. O. Skjærvø, “The Great Seal of Pērōz,” Studia Iranica, 32 (2003),  281-288, quote on 282-283.

[40]Gyselen, La géographie administrative de l’Empire sassanide. Les témoignages sigillographiques, 60.