ظهور جدید
گزیده ظهور جدید*
اگر به یک مسلمان ایرانی بگویند:مؤمن!آب دماغت را بگیر.مقدّس!چرک گوشت را پاک کن.دشمن معاویه!ساق جورابت را بالا بکش.کار به این اختصار برای این بیچاره مشقت و مصیبت بزرگی است!
اما اگر بگویی:آقا سیّد!پیغمبر شو.جناب شیخ!ادعای امامت کن.حضرت حجة الاسلام!نایب امام باش.فورا مخدومی1چشمها را به حالت بهت به دوران می اندازد،چهره را حالت حزن میدهد،صدایش ضعیف میشود،و بالاخره سینهاش را سپر تیر شماتت2محجوبین3،منافقین،و ناقضین4عصر میسازد.یعنی تمام ذرات وجود آقا برای نزول وحی و الهام حاضر میگردد.منتها در روزهای اول صدایی مثل دبیب نمل5یا طنین نحل6به گوش آقا رسیده بعد از چند روز جبرئیل را در کمال ملکوتیش به چشم سر میبیند.
عجب است.با این که امروز مزایای دین حنیف اسلام بر همهء دنیا مثل آفتاب روشن شده؛با اینکه آنهمه آیات محکمه و اخبار ظاهره در امر خاتمیّت7و انقطاع وحی بعد از حضرت رسالت پناهی(صم)وارد گردیده؛با اینکه اعتقاد به تمام این مراتب از ضروریات دین ماست؛باز تمام این پیغمبران دروغی،امامان جعلی و نوّاب کاذبه همهء دنیا را میگذارند و در همین یک قطعه خاک کوچک که مرکز دیم مبین اسلام است نزول اجلال میفرمایند.
(*)برگرفته از مقالات دهخدا،جلد دوم،چاپ دوم،1368،به کوشش محمد دبیر سیاقی.
یک نقطهء اولی8،یک جمال قدم9،یک صبح ازل10.یک من یظهر الله11و یک رکن رابع12در هیچیک از کوهستانهای فرنگستان و در هیچیک از دهات امریکا به امر قانون و به حکم عمومیت معارف،قدرت ابراز یکی از این لاطائلات را ندارد و اگر هزار دفعه جبرئیل برای اظهار بعثت امر صریح بیاورد از روی ناچاری جواب صریح میگوید.اما،ما شاء الله خاک پربرکت ایران!در هر ساعت یک پیغمبر تازه،یک امام نو،بلکه نعوذ بالله،یک خدای جدید تولید مینماید و عجبتر آنکه[کار]هم بزودی پیش میرود،و هم معرکه گرم میشود.
علت چیست؟
علت تحریک خیال مدّعیان هرچه باشد،علت قبول عامه و پذیرایی خلق ایران دو امر بیشتر نیست:یکی جهل؛و دیگری عادت به تعبّد13.
در مدت هزار و سیصد سال با آنهمه آیات بیّنات،با آنهمه اوامر صریحه و با آیهء وافی هدایهء«و الذین یجاهدون فینا،الخ»14چنان ما را به تعبد و قبول کورکورانهء اصول و فروع مذهب خودمان مجبور کردند و چنان راه غور و تأمل و توسعهء افکار را به روی ما سد نمودند،که امروز در تمام وسعت عالم اسلامی ایران یک طلبه،یک عالم،و یک فقیه نیست که بتواند اقلا یک ساعت بدون برداشتن چماق تکفیر-که آخرین وسیلهء غلبه بر خصم است-با یک کشیش عیسوی،با یک خاخام یهودی و با یک حشیشی مدعی قطبیّت16،اقلا یک ساعت منظم و موافق اصول منطق صحبت کند.
اطفال ما از تمام اصول متقهء اسلامی فقط به حفظ یک شعر مغلق«نه مرکب بود و جسم و نه جوهر عرض،الخ»17اکتفا میکنند که در سن هشتاد سالگی هنوز از عهدهء کشف اغلاق18همین یک شعر برنمیآیند.
طلاّب و علمای ما به خواندن یک شرح باب حادی عشر19که وحدانیّت را به سورهء توحید20ثابت میکند قناعت مینمایند.و اگر خدای نکرده یک نفر هم از تحقیقات ابوحنیفه21دست کشیده و برخلاف معنی مجعولی که به حدیث شریف«الحکمة ضالة کلّ مؤمن»22میبندند به خواندن حکمت و کلام جسارت نماید آنوقت بیچاره تازه در یک منجلاب و هم و ورطهء خرافات میافتد که جز اعانت و عطوفت الهی برای رهایی او چارهء دیگر نیست.
حکمت و کلام ما معجونی است مضحک از خیالات بنگیهای هند،افکار بتپرستهای یونان،اوهام کاهنهای23کلده،24و تخیلات رهابیّن25یهود.پیشوایان پرستندگان گنگ26،علمای عابدین لاما،27و رؤسای عناصرپرستان هند هریک اقلا یک یا دو کتاب مختصر و مفصل در فلسفهء مذهب باطل خود نوشته در میان ملت و امّت خویش انتشار میدهند اما در هزار و سیصد سال شهوت ریاست،لذات اصوات نعال28، و حرص قرب سلطان،به علمای ما فرصت نداد که فلسفهء اسلامی را از این مزخرفات جدا کرده و یک رسالهء مختصر مشتمل بر حکمت طریقهء حقهء خودشان به زبان عوام نوشته منتشر کنند.
ملت ما بقدری از اسلامپرستی و غیرت دیانتی همین آقایان امروز از معنی و حقیقت اسلام دور ماندهاند که کمال بیغیرتی و نهایت بیعرضگیست اگر یهودیها در فکر رواج مذهب خود نیفتند،امریکاییها دعات مذهبی به هر ده خراب ما نفرستند،و هر گوسالهای در یک گوشهء ایران درصدد اختراع مذهب جدیدی برنیاید.
هفتهای نیست که یک کاتالگ29ادنی30کتابخانهء فرنگ،یک روزنامهء خیلی پست امریکا،اعلان چندین کتاب در ردّ اسلام به تازگی ندهد.یک نفر از علمای ما نیست که نه برای ابطال مذاهب غیرحقه بلکه اقلا برای دفاع از مذهب حنیف اسلام یک رسالهء دو ورقی چاپ کند.
بلی!اینانند اولیای امر؛اینانند ورثهء انبیاء31؛و اینانند جانشینان ائمهء دین،و اینانند اشخاصی که هنوز باز میخواهند امین نفوس و دماء23و اموال و ناموس ما باشند.
برای اثبات همهء این مراتب دلیلی واضحتر از این مکتوب نیست که از رشت رسیده و هر مسلمان صاحب غیرت را دوچار حیرت میکند:
سید جلال وکیل،معروف به شهر آشوب،چندی قبل در رشت بواسطهء ارتکاب خلافی در حبس حکومت بود و زن و اطفالش با قرآن به انجمن ملی رشت آمده و خلاصی او را خواستگار شدند.وکلای انجمن برای رحم به اطفال صغیر او محبوس را از حکومت خواسته و پس از اثبات تقصیر به مجازات خودش رسانده مرخصش کردند.سید استدعا کرد حالا که انجمن ملی مرا از حبس رهایی داده باید در تمام عمر در خدمت همین انجمن باشم.وکلا هم اجازه داده،سید مدتی مشغول خدمات انجمن رشت بود.تا اینکه در لشتنشای24جناب امین الدوله رعایا بواسطهء فقر و فلاکت به شورش و هیجان مجبور شدند.از طهران تلگرامی برای سدّ جلو بینظمی به انجمن رشت شد و جناب حاجی میرزا محمد رضا که طرف اطمینان انجمناند و قبولیت عامه دارند به رفع غائله مأمور شدند.و سید جلال وکیل مزبور محمد رضا به رشت مراجعت کردند و سید جلال برای اینکه از امنیت آنجا کاملا مطمئن شود در لشتنشا ماند که بعد از چند روز مراجعت کند.
همینکه حاجی میرزا محمد رضا مراجعت کردند سید شهر آشوب خوابی میبیند که امام علیه السلام فرمودهاند:«تو نایب من هستی و در مدت هفت سال که هنوز از غیبت من باقی است از جانب من رئیس و پیشوای امتی.قول تو قول من،کردهء تو کردهء من است.»
کاغذ خیلی مفصل است ولی خلاصهء مطالب این است که سید در مدت چند روز دوازده هزار مرید و معتقد پیدا کرده و مالیات هفت ساله را هم به اهالی آنجا بخشیده و وعده داده است که عنقریب خود حضرت ظهور میکند و آنوقت دیگر هرچه فرمودند همانطور رفتار خواهید کرد.چندین دفعه از انجمن رشت کاغذهای سخت به شهر آشوب نوشتهاند،در جواب گفته این کاغذها معنی ندارد و به اطمینان حمقاء34دلگرم است.و هر دفعه هم امر کرده است که پنج تومان به حامل رقعه بدهند و عجب آنکه به محض فرمودن این یک کلمه،صد نفر هریک با پنج تومان حاضر میشوند که به حامل کاغذ بپردازند و بر یکدیگر در اطاعت امر آقا مسابقت بورزند.(انتهی)
بلی،این است حال یک ملت بدبخت که از حقیقت مذهب خود بیخبر و به اطاعت تعبّدی و کورکورانه مجبور است و این است عاقبت امتّی که علمای آن جز نفس پرستی و حبّ ریاست مقصدی ندارند!
(*)مقالهء با عنوان«ظهور جدید»مندرج در شمارهء 4 صور اسرافیل،پنجشنبه 8 جمادی الاولی 1325 هجری قمری،5 بهمن 1276 یزدگردی،20 ژوئن 1907 میلادی.
(1)-مخدومی،(مخدوم-سرور+ی،علامت تفخیم و بزرگداشت).
(2)-شماتت،سرزنش.
(3)-محجوبین،جمع محجوب،آنکه در پرده است.آنانکه از درک حقایق بازداشتهاند.
(4)-ناقضین،جمع ناقض،پیمانشکنان.
(5)-دبیب نمل،رفتار نرم مورچه.
(6)-طنین نحل،وزوز زنبور عسل.
(7)-خاتمیت،ختم بودن پیغمبری بر حضرت محمد(ص)و خاتم پیامبران بودن ایشان.
(8تا 12)-به ترتیب صفاتی است که پیشوایان فرقههای بابیّه،ازلیّه و بهائیّه و شیخیّه به خود میدادهاند.
(13)-تعبد،بندگی کردن.
(14)-(قسمتی از آیهء 54 از سورهء 5 مائده)یعنی:و کسانیکه خدعه و فریب به کار میبرند دربارهء ا…
(15)-خاخام،عنوان روحانیت یهود است.
(16)-قطبیت،قطب بودن،مرشد و پیرو راهبر بودن.
(17)-بخشی از شعری است سرودهء ابونصر فراهی در نصاب الصببان که در آن به صفات ثبوتیهء خداوند اشاره شده است.
(18)-اغلاق،پیچیدگی،دشواری،مغلق،پیچیده و مشکل.
(19)-شرح باب حادی عشر،شرحی است با نام«النافع لیوم العشر شرح باب حادی عشر»از فاضل مقداد بر کتاب باب حادی عشر علاّمهء حلی.
(20)-سورهء توحید،سورهء اخلاص،سورهء 112 قرآن کریم.
(21)-ابو حنیفه،نعمان بن ثابت(80 تا 150 هـ.ق.)موسس فرقهء حنیفه از مذاهب اربعهء اهل سنت و جماعت.
(22)-یعنی:حکمت و دانش گمشدهء هر مؤمن است.
(23)-کاهن،پیشگو.
(24)-کلده،دولتی قدیم در سرزمین بین النهرین کنونی.
(25)-رهابیّن،جمع رهبان،راهبان.زاهدان ترسا،مبالغهکنندگان در اعراض از دنیا.
(26)-گنگ،رودی در هند که نزد هندوان مقدس است.
(27)-لاما،روحانی سرزمین تبت.
(28)-نعال،جمع نعل،توسعا کفش خاص روحانیون اسلام،نعلین.
(29)-کاتالگ catalogue لغت فرانسه است به معنی فهرست،صورت ریز،سیاهه.
(30)-ادنی،ناچیزترین،پستترین.
(31)-اشاره است به حدیث«العلماء ورثة الانبیاء»دانشمندان وارثان و ارثبران پیامبرانند.
(32)-دماء،جمع دم،خونها.
(33)-لشتنشا،از نواحی تابع رشت.مرکز آن شهر نور است.
(34)-حمقا،نادانان.
یادداشت:در اشاره به آیهء قرآنی«و الذین یجاهدون فینا،الخ»در این مقاله گویا لغزشی رخ داده و مقصود اشاره به آیهء «و الذین جاهدوا فینا لندیّنهم سبلنا…»(سورهء عنکبوت،آیهء 69)است.آیهء 54 از سورهء 5(مائده)که آقای محمد دبیر سیاقی،ویرایشگر مقالات دهخدا،در حاشیه به آن اشاره کرده،اینست:«فسوف الله یقوم…یجاهدون فی سبیل الله…»و اگر مقصود همان آیه باشد،در معنی آن هم در حاشیه اشتباهی رخ داده است.آیهء سورهء عنکبوت به معنای «آنان را که در راه ما کوشیدند به راه خود هدایت میکنیم…»و آیهء سورهء مائده به معنای«خدا قومی را برمیانگیزد که…در راه خدا جهاد کنند…»است.-ایراننامه.