معرفی و ارزیابی‌ برخی از دستنویسهای شاهنامه‌ (2)

30-دستنویس کتابخانهء ملی پاریس،بنشان 228. Pers ،460 برگ،با 12 مجلس، خط نستعلیق،بخط درویش محرّض علی بن خواجه جمال الّدین حسین بن خواجه‌ محرّض علی پلیمانی(؟)مرشدی مشهور به شاهنامه خوان،مورخ دوشنبه بیست و دوم‌ رمضان 895 هجری قمری(برابر نهم اوت 1490 میلادی).

این دستنویس با مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:افتتاح سخن آن به که کنند اهل‌ کمال…این مقدمه،همان مقدمهء بایسنقری است و از مقدمهء کهن یکی دو سطر بیش‌ ندارد و بقیهء آن افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه و فهرست مطالب کتاب است. صفحهء نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است با عبارت:کتاب شاهنامهء فردوسی. صفحات کتاب در چهار ستون و 29 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون‌ تصویر و سرنویس دارای 58 بیت است.تاریخ ختم شاهنامه در این کتاب سال 400 هجری قمری است و پس از آن بیتهایی از هجونامه آمده است.متن پایان صفحهء آخر کتاب چنین است:

هزاران درود و هزاران ثنا زما بر محمد علیه السّلام

تمة الکتاب بعون اللّه تعالی الملک المهیمن الوّهاب جله جلاله.تمام شد کتاب شاه‌نامه‌ بمبارکی و فیروزی و فرخی در تاریخ یوم الاثنین ثانی عشرین رمضان المبارک سنه خمس و تسعین ثمانمایه الهجریه المصطفویه صلّی اللّه علی خیر خلقه محمد و آله و صحبه اجمعین‌ الطیّبین الطاهرین و بحمد للّه ربّ العالمین علی ید العبد الضعیف النحیف المحتاج الی رحمة اللّه‌ تعالی و حسن توفیقه درویش محرض علی بن خواجه جمال الدین حسین بن خواجه محرض علی‌ پلیمانی(؟)المرشدی مشهور به شاه‌نامه خوان غفر اللّه و غفر عنه.

غریق رحمت یزدان کسی باد که کاتب را به الحمدی کند یاد

درویش و درویشت در دو ماه و نیم تمام شد.

پس از آن در صفحهء دیگر قطعهء مشهور عطار را در اسرارنامه در موضوع مانع‌گشتن‌ آن فقیه از بخاک‌سپردن فردوسی در گورستان مسلمانان آورده است:شنیدم من که‌ فردوسی طوسی الخ

31-دستنویس کتابخانهء دانشگاه استانبول Istanbul Universitesi Ku?tu?phanesi ، بنشان Fy.1407 ،36×22 سانتیمتر،584 برگ،با 40 مجلس،خط نستعلیق، بخط حسین؟،مورخ 895 هجری قمری؟(برابر 1490 میلادی).

این دستنویس با مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.افتتاح سخن‌ آن به که کنند اهل کمال…این مقدمه همان مقدمهء بایسنقری است.دو صفحهء نخستین متن دارای چهار لوح‌اند و متن هر صفحه در 9 سطر نوشته شده است.در لوحه‌های بالا و پایین صفحات کتیبه‌ای بخط کوفی دارد:الحمد للّه تعالی-الحکم للّه‌ تعالی-القوّه للّه تعالی-القدره للّه تعالی.

صفحهء نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است با عبارت:آغاز کتاب شاه‌نامه من‌ کلام فردوسی طوسی.صفحات کتاب در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند. هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 46 بیت است،ولی در برخی صفحات‌ بیتهایی را هم چلیپانوشته‌اند.صفحهء نخستین پادشاهی لهراسپ دارای سرلوحه و تصویر بزرگی است و در این صفحه فقط شش بیت از داستان آمده است و در کتیبهء آن نوشته است:پادشاهی لهراسپ صد و بیست سال بود.تاریخ ختم شاهنامه در این‌ دستنویس سال 400 هجری قمری است.متأسفانه بخاطر نقص فنی میکروفیلم پایان‌ کتاب ناخواناست و نام کاتب و تاریخ کتابت معلوم نیست.ولی در فهرست احمد آتش بخط حسین و موّرخ 895 هجری قمری معرفی شده است.این دستنویس روایت‌ کشتن رستم پیل سپید و گرفتن دژ سپند را ندارد.

32-دستنویس کتابخانهء بادلیان در اکسفورد،بنشان Ms.Elliot.325 ،627 برگ،با 62 مجلس،خط نستعلیق،بخط سلطان حسین بن سلطان علی بن اصلانشاه کاتب، موّرخ چهارشنبه چهاردهم رمضان 899 هجری قمری(برابر هجدهم ژوئن 1494 میلادی).

دو صفحهء نخستین کتاب دارای دو ترنج در میانهء صفحه است و پس از آن دو تصویر تمام صفحه‌ای دارد و از صفحهء بعد با مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:سپاس و آفرین‌ خدایرا جلّ جلاله که این جهان و آن جهان آفرید و ما بندگان را اندر جهان پدید کرد… این مقدمه،همان مقدمهء کهن است،ولی فقط بخشی از آن را دارد و پایان آن به‌ افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه می‌انجامد.دو صفحهء نخستین متن دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و متن هر صفحه در هفت سطر نوشته شده است.در کتیبهء لوحه‌های بالا و پایین صفحات نوشته است:من کلام افضل الحکما-و افصح الشعرا و المتکلمین-حکیم فردوسی طوسی-علیه الرّحمه و الغفران.صفحهء نخستین متن اصلی‌ دارای سرلوحه است با عنوان:کتاب شاهنامه.این صفحه در چهار ستون و 16 سطر و صفحات دیگر در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 46 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را نیز چلیپانوشته‌ است.پادشاهی لهراسپ با سرلوحه آغاز می‌گردد با عنوان:پادشاهی لهراسپ صد وبیست سال بود.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس سال 384 هجری قمری است و پایان صفحهء آخر آن‌چنین است:

سرآمد کنون قصّهء یزدگرد به ماه سفند ارمد روز ارد گذشته از آنسال سیصد شمار برو بر فزون بود هشتاد و چار همی تا بود روز و شب تار و پود زما بر روان محمد درود

تم الکتاب بعون الملک الوّهاب الموسوم بکتاب شاهنامه من کلام افصح الشعراء و المتکلمین و المحققین و المتقدمین حکیم ابو القاسم فردوسی الطوسی علیه الرّحمة و الغفران فی‌ تاریخ یوم الاربعاء رابع عشر شهر رمضان المبارک سنه تسع و تسعین و ثما نمایه الهجرّیة النّبویه‌ صلّی اللّه علی خیر خلقه و مظهر لطفه محمد و آله و صحبه و عزّته اجمعین الطّیبین الطّاهرین و الحمد للّه ربّ العالمین و سلّم تسلیما ابدا قسیما دائما احدا کثیرا کتبه العبد الفقیر الحقیر اقلّ‌ العباد سلطان حسین بن سلطان علی بن اصلانشاه الکاتب غلام شاه غفر اللّه له.

غریق رحمت ایزد کسی باد که کاتب را بالحمدی کند یاد

آمین و ایاکم اجمعین.

در این دستنویس در پایان افسانهء موزه فروش در پادشاهی انوشروان سه بیت‌ الحاقی به داستان افزوده و برای نظم آن تاریخ سوم محرم 934 تراشیده است:

سراسر سخن گفتن موزه دوز ز ماه محرم گذشته سه روز همی گفته‌ام داستان را تمام‌ ز گاه پیمبر علیه السّلام

ز هجرت شده سال سیصد شمار بدو بر فزون کن سه سی و چهار

33-دستنویس کتابخانهء دانشگاه استانبول،بنشان Fy.1406 ،اندازهء 5/34×5/24 سانتیمتر،304 برگ،با 108 مجلس،خط نستعلیق،بخط سالک بن‌ سعید،مورخ 899 هجری قمری(برابر 1494 میلادی).

این دستنویس تنها نیمهء دوم شاهنامه را دربر دارد و چند برگ از آغاز و جاهای‌ دیگر آن افتاده است و برخی از صفحات پایان کتاب به آغاز کتاب رفته است. صفحات در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 46 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپانوشته‌ است.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس معلوم نیست چون صفحهء آن افتاده است، ولی صفحهء پس از آن‌که صفحهء آخر کتاب باشد بیتهایی از هجونامه دارد و متن‌ اصلی با این بیت بپایان می‌رسد:

هر آنکس که دارد هش و رای و دین‌ پس از مرگ بر من کند آفرین

پس از آن بیتهایی از کاتب آمده است که در آن نام مالک و کاتب و تاریخ‌ کتابت یاد گردیده است:

بعون و بتوفیق پرودگار بامر شهنشاه عالی تبار خداوند جم قدر میرزا علی‌ خلف از نژاد نبی و ولی‌ که بر درگهش آسمان بنده باد ستاینده خورشید تابنده باد بدست رهی سالک بن سعید زسر شاه‌نامه بپایان رسید زعهد محمد علیه السّلام‌ نود رفته و هشتصد و نه تمام‌ اگر در خطش ای خداوندگار خطایی بود چین به ابرو میار باصلاح کوش و بپوش آن خطا ایا بر سر سروران پادشا خداوند این باد از تخت شاد خدا بر نویسنده رحمة کناد

بحقّ احمد مختار و اولاد.این شاه سید که این دستنویس برای او نوشته شده است گویا همان کارکیا میرزا علی از سلسلهء بنی کیا یا حسینیان در گیلان است که از 883 تا 910 فرمانروایی داشته است و ظهیر الدّین مرعشی مولف تاریخ طبرستان و رویان و مازنداران در دستگاه او بود و کتاب خود را در زمان او به نام او تألیف کرده است.

34-دستنویس موزهء فریتس ویلیام در کمبریج Fritzwilliam Museum ،بنشان

Ms.22-1948 ،ناقص،با 25 مجلس،خط نستعلیق،کاتب ناشناس،بی‌تاریخ از اواخر نیمهء نخستین سدهء نهم هجری قمری(برابر نیمهء نخستین سدهء پانزدهم میلادی).

این دستنویس تنها پیرامون 30 برگ از شاهنامه را دربر دارد و بیشتر صفحات آن‌ مصّور یا تزیین شده‌اند و گویا ابلهی سودجو تصاویر و صفحات تزیین شدهء کتاب را درآورده و بقیه را دور ریخته است و به سخن دیگر این دستنویس نیز دچار سرنوشت‌ دستنویس معروف دموت شده است.از صفحات مانده چند صفحه مربوط به مقدمهء منثورست که با افسانهء محمود و فردوسی آغاز می‌گردد،ولی دو صفحه از مقدمهء کهن‌ را نیز دارد.صفحهء نخستین کتاب دارای سرلوحه است با کتیبه‌ای بخط کوفی:

بسم‌ اللّه…

(؟)دو صفحهء نخستین متن اصلی دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و در کتیبهء لوحه‌های بالا و پایین صفحات بخط کوفی آمده است:

[آفرین بر روان‌]فردوسی‌ آن سخن آفرین فرخنده‌ [او نه استاد بود و ما شاگرد] او خداوند بود و ما بنده

بخشی که میان چنگک گذاشته شده است در اصل پاک شده است و یک نفر بتقلید خط کوفی چیزی بجای آن نقاشی کرده است.دو صفحهء نخستین متن اصلی در دو ستون و ده سطر و صفحات دیگر در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 46 بیت است،ولی در برخی صفحات‌ بیتهایی را هم چلیپانوشته‌اند.در این دستنویس متن شاهنامه به دو بخش تقسیم‌ شده است.بخش نخستین تا پایان پادشاهی کیخسرو.در صفحهء آخر این بخش فقط چهار بیت در میانهء صفحه در دو ستون آمده است و بقیهء صفحه را تزیین کرده‌اند.در زیر ابیات آمده است:تمام شد نصف اوّل از شاهنامه از گفتار فردوسی.صفحهء نخستین‌ بخش دوم یعنی آغاز پادشاهی لهراسپ دارای سرلوحه است با عنوان:نصف ثانی من‌ کتاب شاهنامه.

35-دستنویس انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی در لنینگراد،بنشان‌ S.822 ،525 برگ،با 74 مجلس،خط نستعلیق،کاتب ناشناس،بی‌تاریخ از سدهء نهم هجری قمری(برابر پانزدهم میلادی).

آغاز این دستنویس دارای دو تصویر تمام صفحه‌ای است و پس از آن مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:حمد و سپاس و ستایش الهی را که این جهان را و آن جهان را بقدرت بالغ‌ پدید آورد…این مقدمه همان مقدمهء کهن است،ولی به افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه می‌انجامد.صفحهء نخستین دارای سرلوحه است بخط کوفی:هوالحمد. دو صفحهء نخستین متن اصلی دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و در کتیبهء بالا و پایین صفحات بخط کوفی آمده است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

-کتاب شاه‌نامه-من‌ کلام افخر الشعراء-فردوسی طوسی.این دو صفحه در دو ستون و یازده سطر و صفحات‌ دیگر در چهار ستون و 25 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس‌ دارای 50 بیت است.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس سال چهار صد هجری قمری‌ است و کتاب با این بیت بپایان می‌رسد:

هر آنکس که دارد هش و رای و دین‌ پس از مرگ بر من کند آفرین

این دستنویس روایت کشتن رستم پیل سپید و گرفتن دژ سپید را ندارد و اینجا و آنجا در بیتهایی که در دستنویسهای دیگر کمتر آمده‌اند با ترجمهء بنداری می‌خواند.

36-دستنویس کتابخانهء دانشگاه استانبول،بیشان Fy.1405 ،اندازهء 5/47×5/31 سانتیمتر،مصوّر،خط نستعلیق،کاتب ناشناس،بدون تاریخ از سدهء نهم‌ هجری قمری(برابر پانزدهم میلادی).

این دستنویس با مقدمهء بایسنقری آغاز می‌گردد:افتتاح سخن آن به که کنند اهل‌ کمال…دو صفحهء نخستین آن دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و متن در دو ترنج در هفت سطر نوشته شده است.صفحهء نخستین متن اصلی دارای سرلوحهء بزرگی‌ است که در میانهء آن در یک ترنج دوازده بیت آغاز دیباچه را نوشته‌اند و بقیهء صفحه‌ در چهار ستون و 18 سطر جدول‌بندی شده است.صفحات دیگر در چهار ستون و 25 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 50 بیت است، ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپانوشته اشت.در این دستنویس متن به دو بخش تقسیم شده است.بخش نخستین تا پایان پادشاهی کیخسرو و آن با این بیت‌ بپایان می‌رسد:

هزاران درود و هزاران سلام‌ زما بر محمد علیه السّلام

بخش دوم با پادشاهی لهراسپ آغاز می‌گردد و دو صفحهء نخستین آن دارای‌ سرلوحه است و در میان هر صفحه یک تصویر بزرگ دارد و در بالا و پایین هر تصویر چهار بیت در چهار ستون نوشته‌اند.تاریخ ختم شاهنامه در این کتاب سال چهار صد هجری قمری است و پس از آن بیتهایی از هجونامه آمده است و کتاب چنین بپایان‌ می‌رسد:

هزاران درود و هزاران سلام‌ زما بر محمد علیه السّلام

تمت الکتاب بعون اللّه الملک وهاب.

در این دستنویس در پایان شاهنامه پس از آن‌که بیژن ماهوی سوری را به دست‌ ابر سام اسیر می‌کند و به کین‌خواهی یزدگرد نخست دستها و سپس پاها و بعد گوش‌ و بینی او را می‌برد و او را روی ریگ داغ بیابان می‌اندازد،آنگاه بیتهایی افزوده‌ است دربارهء فتح ایران به دست سعد و آوردن اسیران بنزد او.در میان این اسیران‌ یکی هم دختر یزدگرد سوم است:

یکی دختر یزدگرد جوان‌ از آن انجمن بود روشن روان‌ کجا شهره بانو بُدی نام او دل بس کسان بود در دام او چو دین محمد بکرد اختیار حسین علی کرد او خواستار چو گفتند با دختر تاجور که پور علی سید نامور ترا خواهد ای بانوی نامدار چنین داد پاسخ همی آشکار که به زین ندانم همی در نهفت‌ که با آل حیدر شوم پاک جفت‌ مرا خود ازین سرفرازی بود کجا بر سرم شاه تازی بود پسندید از او میر عادل عمر در آن انجمن مجلس نامور بدین به ورا پرودگار(؟) سپردش بدان پور حیدر سوار از آن پس مر ان گنج آراسته‌ درفش کیانی ابا خواسته‌ سراسر به درویش بخشید و گفت‌ که من دین احمد نخواهم نهفت‌ منو زین سپس دور عمّر بود چو دین آورد تخت و منبر بود…

37-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای،بنشان R.1549 ،اندازهء 5/22×7/32 سانتیمتر،512 برگ،با 43 مجلس،خط نستعلیق،کاتب ناشناس،بدون تاریخ از سدهء نهم هجری قمری(برابر پانزدهم میلادی).

این دستنویس با مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:سپاس و آفرین خدای را که این جهان‌ و آن جهان و ما بندگان را اندر جهان پدید آورد…این همان مقدمهء کهن است،ولی‌ پایان آن به افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه می‌انجامد.صفحهء نخستین آن دارای‌ سرلوحه است با عبارت:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

دو صفحهء نخستین متن اصلی دارای‌ چهار لوح و حاشیه‌سازی است و در کتیبه‌های بالا و پایین نوشته است:کتاب‌ شاه‌نامه من کلام-افصح المتکلمین حیکم-فردوسی طوسی علیه-الرّحمة و المغفرة.این

دو صفحه در دو ستون و 9 سطر و صفحات دیگر در چهار ستون و 25 سطر جدول‌ بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 50 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را نیز چلیپانوشته است.در این دستنویس متن کتاب به دو بخش تقسیم شده است.بخش نخستین تا پایان پادشاهی کیخسرو و آن با این‌ عبارت بپایان می‌رسد:

و الحمد للّه رب العالمین و الصّلوة و السّلام علی محمد و آله و اجمعین.

صفحهء نخستین بخش دوم،یعنی آغاز پادشاهی لهراسپ دارای سرلوحه است‌ با عنوان:مجلّد ثانی از کتاب شاه‌نامه.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس سال‌ چهار صد هجری قمری است و کتاب چنین بپایان می‌رسد:

هر آنکس که دارد هش و رای و دین‌ پس از مرگ بر من کند آفرین

تمت الکتاب بعون الملک الوّهاب و اللّه اعلم بالصّواب و الیه المرجع و الماب.

38-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان H.-1507 ،اندازهء 20×34 سانتیمتر،585 برگ،با 65 مجلس،خط نستعلیق،بخط علاء الدین بن‌ سیدی فتح اللّه مرشدی،موّرخ ربیع الثانی 900 هجری قمری(برابر ژانویه 1495 میلادی).

این دستنویس با مقدمهء منثور بایسنقری آغاز می‌گردد:افتتاح سخن آن به که کنند اهل کمال…صفحهء نخستین متن دارای سرلوحه است با کتیبه‌ای بخط کوفی با عبارت:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

پس از مقدمهء منثور دو تصویر تمام صفحه‌ای دارد و پس از آن متن اصلی آغاز می‌گردد.دو صفحهء نخستین متن اصلی دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است،ولی کتیبه‌ای ندارد.این دو صفحه در دو ستون و 9 سطر و صفحات دیگر در چهار ستون و 25 سطرجدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 50 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپا نوشته است.متن کتاب در این دستنویس به دو بخش تقسیم شده است.بخش نخستین‌ تا پایان پادشاهی کیخسرو و آن با این عبارت بپایان می‌رسد:تمت المجلّد الاولی من‌ کتاب شاه‌نامه و الحمد للّه اولا و آخرا.صفحهء نخستین بخش دوم،یعنی آغاز پادشاهی‌ لهراسپ دارای سرلوحه است با عنوان:کتاب لهراسپ‌نامه.تاریخ ختم شاهنامه در این‌ دستنویس سال 384 هجری قمری است و پایان صفحهء آخر کتاب چنین است:

زهجرت سه صد سال و هشتاد و چار بنام جهان داور کردگار

بیمن الطاف الهی و حسن اعطاف پادشاهی تنمیق این نامه شاهی که بشاهنامه

فردوسی طوسی خصّه اللّه بالفیض القدوسی موسومست سمت اتمام یافت و این جواهر نامدار و درر آبدار در سلک انتظام التیام پذیرفت و الحمد للّه علی الاتمام و صلی اللّه علی‌ محمد سید الانام علی ید العبد الضعیف النحیف المحتاج الی رحمة اللّه الملک الغنی‌ علاء الدین بن سیدی فتح اللّه المرشدی عفی اللّه عن سیآتهما فی ربیع الثانی سنه تسعمایه‌ الهجرّیه النبویه.

39-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان R.1542 ،اندازهء 8/20×5/33 سانتیمتر،649 برگ،با 44 مجلس،خط نستعلیق،بخط محمد بن امیر حاج حسینی اصفهانی،موّرخ دهم رجب 900 هجری قمری(برابر ششم آوریل 1495 میلادی).

این دستنویس با دو تصویر تمام صفحه‌ای آغاز می‌گردد و پس از آن مقدمهء منثور بایسنقری می‌آید:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

افتتاح سخن آن به که کنند اهل‌ کمال…دو صفحهء نخستین مقدمهء منثور دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و متن‌ هر صفحه در 9 سطر نوشته شده است.لوحه‌های بالا و پایین صفحات دارای‌ کتیبه‌هایی است با عبارت:کتاب شاه‌نامه من کلام-افضل الشعراء و المتکلمین-حکیم‌ فردوسی طوسی-علیه الرحمة و الغفران-صفحهء نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است‌ با عبارت:در توحید باری تعالی عزّ شانه.صفحات کتاب در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 46 بیت است،ولی‌ در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپانوشته است.تاریخ ختم شاهنامه در این کتاب‌ سال 400 هجری قمری است و پس از آن بیتهایی در ستایش و نکوهش محمود آمده‌ است.صفحهء آخر کتاب چنین بپایان می‌رسد:

هزاران درود و هزاران سلام‌ زما بر محمد علیه السلام

تمام شد کتاب شاه‌ناه بفرخی و فیروزی بعون اللّه و حسن توفیقه و الصلوة و السلام علی‌ خیر خلقه محمد و اله اجمعین در تاریخ عشر شهر رجب المرجب سنه تسعمایه کتبه اصغر عباد اللّه و احقر خلق اللّه محمد بن امیر حاج الحسینی اصفهانی عفا للّه عنه.تم.

40-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان H.1491 ،اندازهء 22×5/34 سانتیمتر،655 برگ،با 45 مجلس،خط نستعلیق،بخط حاجی علی‌ کاتب،موّرخ بیستم جمادی الاول 901 هجری قمری(برابر پنجم فوریه 1496

25

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

میلادی).

در صفحهء نخستین بالای صفحه نوشته است:شهنامهء منظوم فارسی عن متروکات‌ مرحوم بکلربکی.دو صفحهء بعدی دارای دو ترنج در میانهء صفحه است و در کتیبهء آن‌ نوشته است:لصاحبه السعادة و السّلامة و طول العمر ماناحت حمامة(؟)و عزّ الا بدانیه هوان‌ و اقبال الی یوم القیامة و:برسم خزانة الملک الاعظم الاعدل الاکرم…الملوک و الولاه فی‌ العالم…الشّاهد نظام السعاده و الاقبال…سلطان احمد خلد اللّه سلطانه علی…دو صفحهء بعدی دو تصویر تمام صفحه‌ای است و پس از آن مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:

بسم اللّه‌ الرّحمن الرّحیم

و به نستعین و علیه التکلان.افتتاح سخن آن به که کنند اهل کمال…و این همان مقدمهء بایسنقری است که تنها افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه را در بردارد و از مقدمهء کهن چیزی ندارد.دو صفحهء نخستین مقدمهء منثور دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و در کتیبه‌های بالا و پایین صفحات نوشته است:من کلام افصح‌ الشعرا-و املح المتکلمین-حکیم فردوسی الطوسی-علیه الرّحمه و الغفران.متن هریک‌ از این دو صفحه در شش سطر نوشته شده است.صفحهء نخستین متن اصلی دارای‌ سرلوحه است و در کتیبهء آن نوشته است:کتاب شاهنامه حکیم فردوسی.صفحات در چهار ستون و 23 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای‌ 46 بیت است ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپانوشته و میان آنها گل و بوته انداخته است.متن کتاب در این دستنویس به دو بخش تقسیم شده است.بخش‌ نخستین تا پایان پادشاهی کیخسرو و آن با این عبارت بپایان می‌رسد:تمام شد در خوبترین ساعتی بخرمی و فیروزی نصف شاهنامهء فردوسی طوسی و الحمد للّه ربّ العالمین‌ در شهر رجب سنه تسعمایه(رجب 900).بخش دوم با پادشاهی لهراسپ آغاز می‌گردد و صفحهء نخستین آن دارای سرلوحه است با عنوان:کتاب لهراسب نامهء حکیم‌ فردوسی.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس سال 400 هجری قمری است و پس از آن بیتهایی در ستایش محمود آمده است.عبارت ختم کتاب چنین است:

هر آنکس که دارد هش و رای و دین‌ پس از مرگ بر من کند آفرین

تمام شد کتاب میمون الفال عدیم المثال شاهنامه از مقولات استاد الکلام و اسناد الشعراء بین الانام واقف مقامات قدوسی فردوسی طوسی روح اللّه تعالی روحه در تاریخ‌ عشرین شهر جمادی الاوّل سنه احدی و تسعمایه علی ید العبد الضعیف المحتاج المذنب‌ حاجی علی کاتب اصلح اللّه احواله و صلی اللّه علی خیر خلقه محمد و آله و صحبه‌ اجمعین و الحمد للّه ربّ العالمین.

26

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

41-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان .A.3065 ،اندازهء 5/21×37 سانتیمتر،576 برگ،با 57 مجلس،نستعلیق،کاتب ناشناس،موّرخ 901 هجری قمری(برابر 1495-1496 میلادی)؟

این دستنویس مقدمهء منثور را ندارد.صفحه نخستین متن دارای سرلوحه است به‌ بزرگی دو سوم صفحه و در کتیبهء آن نوشته است:آغاز داستان-

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

-دفتر اول.صفحات در چهار ستون و 27 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون‌ تصویر و سرنویس دارای 54 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپا نوشته است.متن کتاب در این دستنویس به چهار دفتر تقسیم شده است.دفتر یکم از آغاز تا پایان داستان فرود و آن با این عبارت بپایان می‌رسد:تم تمام شد،کار من‌ نظام شد.دفتر دوم از آغاز داستان کاموس کشانی تا پایان پادشاهی کیخسرو.صفحهء نخستین دفتر دوم دارای سرلوحه‌ای است به همان اندازهء سرلوحهء آغاز کتاب با عنوان: آغاز داستان-دفتر دوم و این دفتر چنین بپایان می‌رسد:

هزاران درود و هزاران سلام‌ زما برمحمد علیه السّلام

تمت الکتاب بعون ملک الوّهاب.دفتر دوم شاهنامه وقت شام روز شنبه 3 ماه کاتک‌ سنه 19001 تحریر یافت.و در دو گوشهء صفحه هر گوشه مصرعی نوشته است:

من نوشتم صرف کردم روزگار من نمانم این بماند یادگار

دفتر سوم از آغاز پادشاهی لهراسپ تا پایان پادشاهی قباد.صفحهء نخستین دفتر سوم دارای سرلوحه‌ای است به همان اندازهء سرلوحه‌های پیشین،ولی کتیبهء آن(اگر نقص فنی میکروفیلم نباشد)خالی مانده است.در پایان دفتر سوم در صفحه‌ای مجزا نوشته است:

الهی هر آنکس که این خط نوشت‌ عفو کن گناهش عطا کن بهشت‌ نوشته بماند سیه بر سفید نویسنده را نیست فردا امید من نوشتم صرف کردم روزگار من نمانم این بماند پای‌دار(!)

این کتاب از یک دفتر شاهنامه بتاریخ 16 ماه ماک یوم دوشنبه 1901 تمام شد دفتر سوم‌ العاقبت بالعافیت.قلمی من تحریر یافت.دفتر چهارم از آغاز پادشاهی انوشروان تا پایان‌ کتاب.صفحهء نخستین دفتر چهارم دارای سرلوحه‌ای است به همان اندازهء سرلوحه‌های پیشین با عنوان:آغاز داستان-دفتر چهارم.تاریخ ختم شاهنامه در این‌ دستنویس سال چهار صد هجری قمری است:

سرآمد کنون قصّهء یزدگرد…

(مانند دستنویس 675)و پس از آن همان بیتهایی که کاتب در پایان دفتر دوم و سوم

27

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

افزوده در اینجا هم افزوده است و کتاب با این عبارت بپایان می‌رسد:تمت الکتاب‌ بعون ملک الوّهاب 16 ماکهه سنه 1901 وقت دیگر تحریر یافت.

نام ماههای کاتک و ماک و ماکهه محتمل است که نامهای تقویم هندی‌ است.ماه ماک همان Magha ماه یازدهم تقویم هندی است.در دو نام دیگر گویا فسادی راه یافته است.ماه کاتک محتملا ماه کارتک Karttika ماه هشتم از تقویم‌ هندی است و ماه ماکهه نیز می‌تواند ماه منکهر Mangahro ماه نهم از تقویم‌ هندی باشد،ولی چرا پس از ماه ماک که ماه یازدهم است افتاده است.در حالی‌ که سال در هر سه جا 1901 است که دربار نخستین،یعنی در پایان دفتر دوم یک‌ صفر زیادی دارد.در کاتولگ کتابخانهء طوپقاپوسرای این دستنویس از موّرخ 901 هجری قمری نوشته است،ولی در سال 1901 در هیچ‌یک از تقویمهای هندی با 901 هجری قمری مطابقت ندارد و محتملا نویسنده کاتولگ عدد یک نخستین را ندیده‌ گرفته است.

42-دستنویس کتابخانهء قصر سلطنتی مادرید در اسپانیا Patrimonio Nacional Biblioteca de Palacio بنشان II-3.218 ،بدون شمارهء صفحه،با 73 مجلس، نستعلیق،بخط خانی؟موّرخ 901 هجری قمری(برابر 1495-1496 میلادی).

در صفحهء نخستین در میان صفحه یک ترنج دارد که در کتیبهء میان آن‌ نوشته است:کتاب شاه‌نامهء حکیم فردوسی طوسی…(بقیهء عبارت پاک شده است).دو صفحهء بعد دارای دو تصویر تمام صفحه‌ای است و پس از آن مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و به نستعین.

سپاس و آفرین خدای را که این جهان و آن جهان را آفرید و بندگان را اندر جهان پدیدار کرد…این مقدمه همان مقدمهء کهن‌ است،ولی پایان آن به افسانهء محمود و فردوسی و هجونامه می‌انجامد.صفحهء نخستین مقدمهء منثور دارای سرلوحه است.با عنوان:مقدمهء کتاب شاهنامه.دو صفحهء نخستین متن اصلی دارای چهار لوح و حاشیه‌سازی است و متن هر صفحه در دو ستون و هفت بیت نوشته شده است.در کتیبهء لوحه‌های بالا و پایین صفحات‌ نوشته است:هذه کتاب شاهنامه-من کلام قدوة الشعرا-حکیم فردوسی طوسی-علیه‌ الرّحمة و الغفران.و در بالا و پایین متن نوشته است:

ای تازه و خرّم زتو بنیاد سخن‌ هزگز نکند کسی چو تو یاد سخن‌ فردوس مقام بادت ای فردوسی‌ انصاف تویی که دادهء داد سخن

28

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

صفحات دیگر در چهار ستون و 21 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون‌ تصویر و سرنویس دارای 42 بیت است،ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپا نوشته است.تاریخ ختم شاهنامه در این دستنویس سال چهار صد هجری قمری‌ است:

بنام جهان داور کردگار زهجرت شده چار صد سال بار بماه سپندار بد(؟)روز ارد که سر شد همی قصّهء یزدگرد زهجرت شده پنج هشتاد سال‌ که بد رفت این داستان را مآل(؟)

پس از آن بیتهایی در ستایش و هم در نکوهش محمود از هجونامه آمده است و کتاب‌ چنین بپایان می‌رسد:

هزاران درود و هزاران ثنا مجدد زما باد بر مصطفی

تمة الکتاب الشاهنامه من کلام ملک الشعرا و املح البلغا حکیم فردوسی طوسی علیه‌ الرّحمة الغفران و صلی اللّه علی خیر خلقه محمد و آله و صحبه اجمعین الطیبین الطاهرین‌ و الحمد للّه ربّ العالمین فی سنه احدی و تسعمایه.خانی.

در این دستنویس در پایان داستان جمشید افسانهء جمشید و دختر کورنگ شاه را از گرشاسپنامه گرفته و به آن وصله کرده است.و باز در داستان فریدون چند تکهء دیگر از گرشاسپنامه و در پایان داستان سهراب بخشی از برزونامه و در داستان بهمن بخشی‌ از بهمن‌ناه و آذر برزین‌نامه را درون شاهنامه کرده است.

43-دستنویس کتابخانهء دولتی باویر در مونیخ Bayer.Staatsbibliothek Mu?nchen بنشان Pers.8 ،507 برگ،با 72 مجلس،خط نستعلیق،بخط حمد اللّه بن قوام‌ الدین بن نظام الدین قاسم ادیب لباسانی،موّرخ دوشنبه بیست و ششم جمادی الاوّل‌ 902 هجری قمری(برابر سی‌ام ژانویه 1497 میلادی).

این دستنویس مقدمهء منثور را ندارد.در آغاز این دستنویس دو تصویر تمام‌ صفحه‌ای دارد و پس از آن متن اصلی آغاز می‌گردد.دو صفحهء نخستین آن دارای‌ چهار لوح و حاشیه‌سازی است و متن را در دو ستون و ده سطر نوشته است.صفحات‌ دیگر در چهار ستون و 30 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 60 بیت است.صفخلا این دستنویس درهم ریخته‌اند و زمانی هم‌ در دست یک شیعی بوده است.چون در دیباچهء کتاب کسی روی بیتهای مدح‌ ابو بکر و عمر و عثمان را با خشم تمام خط کشیده است.تاریخ ختم شاهنامه در این

29

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

دستنویس سال 384 هجری قمری است و پایان کتاب چنین است:

سرآمد کنون قصّهء یزدگرد بماه سفندارمد روز ارد گذشته از آن سال سیصد شمار برو بر فزون بود هشتاد و چار زما بر روان محمد درود همی تا بود روز و شب تار و پود

تمة الکتاب بعون الملک الوّهاب فی یوم الاثنین سادس عشرین جمادی الاول سنه اثنین‌ و تسعمایه علی ید عبد الضعیف المحتاج الی اللّه الغنی حمد اللّه بن قوام الدین بن نظام‌ الدین القاسم الادیب لباسانی غفر اللّه له و لوالدیه و لاستاذیه.

44-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان H.1508 ،اندازهء 5/17×31 سانتیمتر،669 برگ،با 32 مجلس،خط نستعلیق،بخط محمد حسینی، موّرخ 902 هجری قمری(برابر 1496-1497 میلادی).

این دستنویس با مقدمهء آغاز می‌گردد:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و به تغتنی.

افتتاح سخن آن به که کنند اهل کمال…این همان مقدمهء بایسنقری است و همهء 24 صفحهء آن افسانهء محمود و فردوسی است و از مقدمهء کهن چیزی ندارد.یک‌جا چهار قطعه از اشعاری را که دیگران در ستایش فردوسی سروده‌اند گردآورده است که دو قطعهء آن تاکنون در معرفی دستنویسهای دیگر آمده است.دو قطعهء دیگر آن اینهاست:

شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم‌ نکته‌ای کز خاطر فردوسی طوسی بود زادگان طبع پاکش جملگی حورا وش‌اند زاده حورا وش بود چون مرد فردوسی بود

و دیگر:

در خواب شب دوشین من با شعرا گفتم‌ کای یکسره معنی را با لفظ بهم درسی‌ شاعر زشما بهتر؟شعر آنِ که نیکوتر؟ وز طایفهء تازی،وز انجمن فرسی‌ آواز برآوردند،یک رو یه همه گفتند: فردوسی و شه‌نامه،شه‌نامه و فردوسی

صفحهء نخستین مقدمهء منثور دارای سرلوحه است و در کتیبهء آن بخط کوفی نوشته‌ است:ذکر اعلی.پس از مقدمهء منثور دو تصویر تمام صفحه‌ای دارد و پس از آن متن‌ بخط کوفی نوشته است:کتاب شاهنامه فردوسی.صفحات کتاب در چهار ستون و 21 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 42 بیت است، ولی در برخی صفحات بیتهایی را هم چلیپانوشته است.متن شاهنامه در این‌ دستنویس به دو بخش تقسیم شده است.بخش نخستین تا پایان پادشاهی کیخسرو و آن

30

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

با این عبارت بپایان می‌رسد:تمت الکتاب الشاه‌نامه فی مجلد الاول صفحهء نخستین‌ بخش دوم،یعنی آغاز پادشاهی لهراسپ دارای سرلوحه است با عنوان:کتاب لهراسپ‌ نامه.تاریخ ختم شاهنامه سال چهار صد هجری قمری است:

به سر شد کنون قصّهء یزدگرد…

(مانند دستنویس 675).پس از آن بیتهایی در ستایش و هم نکوهش‌ محمود آمده است.این دستنویس چنین بپایان می‌رسد:

هر آنکس که دارد هش و رای و دین‌ پس از مرگ بر من کند آفرین

تمام شد کتاب شاه‌نامه بفرخی و فیروزی بعون اللّه و حسن توفیقه و الصلوة و السّلام‌ علی خیر خلقه محمد و اله اجمعین در تاریخ سنه اثنین و تسعمایه کتبه اصغر عباد للّه و اصغر خلق اللّه محمد الحسینی عفا اللّه.و در دو گوشه بخطی درشتتر این دو بیت سعدی را نوشته است:

غرض نقشیست کز ما باز ماند که هستی را نمی‌بینم بقایی‌ مگر صاحب دلی روزی بدولت‌ کند در کار درویشان دعایی

45-دستنویس کتابخانهء طوپقاپوسرای در استانبول،بنشان H.1510 ،اندازهء 16×26 سانتیمتر،498 برگ،با 25 مجلس،خط میان نسخ و نستعلیق،بخط ورقه بن‌ عمر سمرقندی،مورخ پنجم ذو الحجه 903 هجری قمری(برابر بیست و پنجم ژوییه‌ 1498 میلادی).

در آغاز کتاب در میان صفحه یک ترنج دارد و در کتیبهء آن نوشته است:برسم‌ الخزانه السّلطان الاعظم الاعدل ابو المظفر السّلطان حسین گورکانی خلد اللّه تعالی ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین.پس از آن مقدمهء منثور آغاز می‌گردد:الحمد اللّه ربّ‌ العالمین و العاقبه المتقین…همهء مقدمه افسانهء محمود و فردوسی هجونامه است و از مقدمهء کهن چیزی ندارد.دو صفحهء نخستین مقدمهء منثور دارای چهار لوح و حاشیه‌ سازی است و متن هر صفحه را در 15 سطر نوشته است.در کتیبه‌های بالا و پایین‌ صفحات عبارتی بخط کوفی دارد که در میکروفیلم خوانا نیست.در پایان مقدمهء منثور نام کاتب و تاریخ کتابت آمده است:کتبه ورقه بن عمر سمرقندی تجاوز اللّه عن سیآته‌ بتاریخ سنه ثلاث و تسعمایه الهجریه:

سکه‌ای کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند تا نپنداری که کس در عالم فرسی نشاند اوّل از بالای کرسی بر زمین آمد سخن‌ او دگربار از زمینش برد و بر کرسی نشاند

پس از مقدمهء منثور دو تصویر تمام صفحه‌ای دارد و پس از آن متن اصلی آغاز

31

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

می‌گردد.صفحهء نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است و در کتیبهء آن عبارتی دارد که‌ در میکروفیلم خوانا نیست.صفحات در چهار ستون و 27 سطر جدول‌بندی شده‌اند.هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای 54 بیت است.تاریخ ختم شاهنامه در این‌ دستنویس سال 384 هجری قمری است.پایان صفحهء آخر چنین است:

سرآمد کنون قصّهء یزدگرد به ماه سپندار مذ روز ارد زهجرت سه صد سال و هشتاد و چار به نام جهان داور کردگار

تمت الکتاب بعون الملک الوّهاب و حسن توفیقه و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلوه‌ و السّلام علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین الطّیبین الطّاهرین و سلّم تسلیما دایما کثیرا علی ید العبد الضعیف النحیف المحتاج الی نعمه اللّه تعالی منصور بن محمد بن ورقه بن عمر بختیار بهبهانی من اعمال جبل جیلویه(کهگیلویه)غفر اللّه له و لوالدیه فی خامس فی‌[ذوال] -حجّه الحرام لسنه ثلاث و تسعمایه الهجرّیه النبیّویه المصطفوّیه.

اصل متن شاهنامه در این دستنویس 485 برگ است.13 برگ بقیه لغت فرس‌ اسدی است بخط همین کاتب و در پایان آن در لوحه‌ای نام سلطان حسین میرزا که‌ کتاب برای خزانهء او نوشته شده است و نام او در آغاز کتاب نیز هست آمده است و در زیر آن در جدولی نام همهء کسانی که بنحوی در تهیهء کتاب سهم داشته‌اند یاد شده است: کاغذ خطایی ابتیاع خواجه مرشد کاشغری،کتابت به خط مولانا ورقه بن عمر سمرقندی، تذهیب چهار لوح و سر داستان به عمل استاد شر…و جلال الدین کرمانی،جدول به عمل استاد احمد و مولانا محمد هروی،تصویر به عمل استاد عبد الوهاب مصور مشهدی.و در پایان هر جدول توضیحات دیگری هم افزوده است.

پس از لغت فرس دستنویسی از خمسهء نظامی بخط لطف اللّه بن یحیی بن محمد تبریزی مورخ رجب 906 هجری قمری در شیراز،ضمیمهء کتاب است.

این شاهنامه و لغت فرس برای خزانهء سلطان حسین گورکانی نوشته شده است.و کتیبهء آن در آغاز و پایان کتاب و مهر او در جای‌جای کتاب هست.و این پادشاه همان‌ حسین بایقرا پسر منصور ابن بایقرا ابن عمر شیخ از سلسلهء تیموری است که پس از مرگ‌ ابو سعید از سال 873 تا 911 در هرات به پادشاهی رسید و مردی هنرپرور و شاعر و میگسار و کبوتر باز بود.

ب-ارزیابی برخی از دستنویسهای شاهنامه

1-دستنویس فلورانس مورخ 614 هجری قمری(ف)-این دستنویس نه تنها کهنترین،

32

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

بلکه معتبرترین دستنویس موجود شاهنامه نیز هست.یکی از بزرگترین نیکوییهای آن‌ نقطه‌گذاری آن است.یعنی این دستنویس واژگونهء بیشتر دستنویسهای کهن حروف را با دقت نقطه‌گذاری کرده است و کمتر پیش می‌آید که نقطهء حرفی افتاده باشد و این‌ موضوع بویژه در مورد شاهنامه اهمیت بسیار بزرگی دارد.حروف پ،ژ،چ را غالبا با یک نقطه می‌نویسد،ولی گاه نیز حرف چ و بیشتر از آن حرف پ را سه نقطه می‌گذارد. حرف گ را با یک سرکش می‌نویسد.قاعدهء ذال را نگاهداشته است.زیر حرف ی‌ گاه دو نقطه می‌نهد و نیز گاه حرف س را با سه نقطه در زیر مشخص می‌کند.حرف‌ که را بیشتر بصورت کی و بندرت بصورت که،و حرف چه را جز در ترکیب با واژه‌های دیگر،همیشه بصورت جه/چه می‌نویسد.نشان مدّ روی الف و نشانهء تشدید را گاه بکار برده است.در واژه‌های انجامیده به‌های مصوت(های غیر ملفوظ)در حالت‌ اضافه گاه همزه می‌گذارد(:بارهء آهنست)و گاه همزه را می‌اندازد(:ناله کرّنای)و بندرت بجای آن دو نقطه می‌نهد(:کز اندیشه خویش رامش برد).حرف یای لینت، یعنی یای صامت افزودهء میانجی را که پس از واژه‌های انجامیده به مصوت و پیش از یای‌ وحدت،نکره،ضمیر دوم شخص مفرد و یای اسم معنی(که در فارسی یای مصدری یا یای حاصل مصدر خوانده می‌شود)می‌آید،گاه می‌نویسد و گاه می‌افکند(:رهای/ رهایی،چه گوی/چه گویی،بیچاره‌ی/بیچاره‌یی و دیگر).های مصوت را پیش از پسوند گی می‌افکند(:تیرگی،تشنگی،خیرگی).حرف اضافهء به را متصل می‌نویسد.واژه‌ها در موارد بسیاری مشکول‌اند،ولی گاهی هم به نادرست،مثلا حرف نخستین همال را به پیش نوشته بجای به زبر،و بریان را به پیش یکم هم نوشته است بجای به زیر.

در این دستنویس بسیاری از واژه‌ها به ریخت کهنه‌تر آنها بکار رفته‌اند.برای نمونه‌ نامهای زابل،زابلستان،کابل،کابلستان و سودابه را در بسیاری موارد و درهرحال بیشتر از دستنویسهای دیگر به ریخت زاول،زاولستان،کاول،کاولستان و سوداوه نوشته است. هرچه دستنویسها جوانتر یا کم اعتبارتر می‌گردند به همان نسبت این نامها بیشتر با حروف ب نوشته شده‌اند و کمتر با و.این مطلب در مورد نامهای گیومرت،طهمورت و اغریرت که حرف پایانی آنها در دستنویس فلورانس تقریبا همه‌جا با تای دو نقطه است‌ نیز درست است.همچنین در این دستنویس دشخوار نوشته است بجای دشوار،گر بجای‌ یا(ولی نه همیشه)،لختکی بجای اندکی،نبشتن و برایش(اشتقاق)های آن بجای‌ نوشتن،پای‌وند بجای پای‌بند،نگوسار بجای نگونسار،فربی بجای فربه و دیگر و دیگر. واژه‌های امید و مژه هرکجا در دستنویسهای دیگر بضرورت وزن حرف دوم آنها مشدّد

33

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

گشته است،در این دستنویس بصورت:اومید و میژه آمده است و میژه را نگارنده جز در این دستنویس گواهی نیافته‌ام.نگارنده همچنین در این دستنویس تاکنون یک بار هم بصورت بیم بجای بویم(یکم شخص جمع از بودن)برخورده‌ام که نمی‌دانم برای آن‌ در جایی دیگر باز هم گواهی هست یا نه،ولی درهرحال بقیاس بید جای بوید درست است.همچنین یک‌جا پسوند مکان-گان را که بیشتر در نام سرزمین بکار می‌رود (مانند:آذرابادگان،شاپورگان)بجای-گاه بکار برده است:نخچیرگان بجای نخچیرگاه‌ (سهراب 18)که در دستنویسهای دیگر تنها در دستنویس استانبول مورخ 903 آمده‌ است.همچنین کاربرد دو زلفین(ضحاک 437)که-ین در آن با یای معلوم است و فارسی است و در دستنویسهای دیگر(جز دستنویس واتیکان مورخ 848)آن را نشانهء تثنیه در عربی پنداشته و ازاین‌رو آن را به دو زلفش برگردانیده‌اند.

در زبان فارسی حرف اضافهء به به ریخت بد/بذ در پهلوی برمی‌گردد که در زبان‌ فارسی پیش از آن‌که به به تبدیل شود نخست در جلوی مصوتها به همان ریخت بد/بذ مدتی بکار رفته است.گواههای آن جز در جلوی برخی ضمایر(:بدان،بدین،بدو، بدیشان)که عمومیت دارند،در برخی از دستنویسهای کهن هست،ولی زیاد نیست. برای نمونه نگاه کنید به ترجمهء تفسیر طبری:بد آتش(به آتش)،بد آخر(به آخر)، بد آب(به آب)8).ولی در دستنویس فلورانس به گواههای فراوانی از آن برمی‌ خوریم:بذ آورد(به آورد)،بذ ایران(به ایران)،بذ آوردگاه(به آوردگاه)،بذ انبوه‌ (به انبوه)و دیگر و دیگر.البته این قانون همیشه رعایت نگشته است.

نظیر همین قانون را در مورد حرف چون نیز می‌بینیم که ریخت کوتاه آن چن در ترکیب با برخی ضمایر رایج است(:چنو،چنین،چنان)،ولی گواههای دیگر آن نیز در دستنویسهای کهن کم نیست‌9.فردوسی چون را در جلوی مصوتها همیشه بصورت چن‌ و در جلوی صامتها در محل هجای کوتاه بصورت چو و در محل هجای بلند بصورت چون‌ بکار برده است.در دستنویس فلورانس گواههای صورت چن در جلوی مصوتها بسیار فراوان است،ولی در اینجا نیز گاهی بجای آن چو آمده است.

واژه‌های انجامیده به مصوت . و u? در زبان فارسی نخست در پایان باستثنای برخی‌ واژه‌ها و واژه‌های دخیل تازی حرف‌ی گرفته‌اند(:پای،روی).این حرف‌ی که از نظر تاریخی ریخت کهنترست و به اوستایی/فارسی باستان th/d برمی‌گردد،در تکامل‌ زبان فارسی افتاده است،ولی بیشتر در واژه‌های انجامیده به u? تا به .. در اینجا نیز دستنویسها هرچه کهنتر و معتبرترند حرف‌ی را بیشتر نگهداشته‌اند،ولی چنان‌که پس

34

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

از این خواهیم دید استثنایی نیز هست که در برخی از دستنویسها بیرون از موضوع قدمت‌ و اعتبار،یکی از ویژگیهای آنها انداختن این حرف‌ی است.در دستنویس فلورانس این‌ حرف‌ی در میان مصرع اگر وزن اجازه دهد و در محل قافیه و ردیف تقریبا همیشه آمده‌ است،مگر آن‌که واژهء قافیه و ردیف هر دو از همین جنس باشند.

برای نمونه:

نخواهم بدن زنده بی‌روی او جهانم نه ارزد به یک موی او

منوچهر،بیت 745

همین گواههای اندک برای اثبات اعتبار دستنویس فلورانس بسنده‌اند.ولی گذشته‌ از اینها در موارد فراوانی که دستنویسهای دیگر واژه‌ها را گردانیده و یا همهء عبارت و مصرع و بیت را عوض کرده‌اند،در این دستنویس صورت کهن و اصلی آن حفظ گشته‌ است.برای نمونه واژهء روشن به زبر یکم و بمعنی«راه و رسم»که در بسیاری از دستنویسها به پیش حرف یکم گردانیده شده و برای کمبود وزن یک حرف که یا چو به آغاز آن افزوده‌اند(:که روشن،چو روشن)،در این دستنویس بصورت درست آن بکار رفته است:

به یکسان رَوشن زمانه مدان

دیباچه،بیت 113

رَوشن جهان بر تو فرخنده باد

جنگ مازندران،بیت 141

دیگر:

که من شارستانم علیم درست

بجای:

که من شهر علمم علیم درست

دیباچه،بیت 96

دیگر:

خورش دادشان لختکی از سبوس‌ بدان تا گذارند روزی به بوس

جنگ مازندران،بیت 214

بجای:

خورش دادشان اندکی جان سپوز بدان تا گذارند روزی به روز

دیگر:

بدو گفت اگر بگذری زین سَخُن‌ بتابی زسوگند و پیمان زبُن

جمشید،بیت 100

بجای:

…بتابی زپیمان و سوگند من

به همین‌گونه می‌توان گواههای فراوانی آورد و نشان داد که در موارد بسیاری که‌ دستنویسهای دیگر واژه‌ها و مصرعها را گردانیده‌اند،صورت کهن و اصلی آنها در دستنویس فلورانس حفظ شده است.در گواه سپسین برطبق ضبط دستنویسهای دیگر باید سخن را به زبر دوم خواند.ولی در شاهنامه همه‌جا سخن به پیش دوم آمده است و این‌ مورد جزو دو سه موردی بود که دستنویسها در محل قافیه این واژه را به زبر یکم ثبت کرده

35

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

بودند و اکنون ضبط دستنویس فلورانس نادرستی یک مورد آن را ثابت می‌کند.در دستنویس قاهره مورخ 741 نیز بن دارد،ولی دیگر اجزای مصرع را گردانیده است:

بتابی‌ زپیمان و سوگند بن.

یکی از ویژگیهای دستنویس فلورانس نکته‌ای در وزن شعرست:

کجا نامور دختری خوبروی‌ به پرده اندرون پاک بی‌گفت‌وگوی

ضحاک،بیت 40

نشسته به دربر گرانسایگان‌ به پرده اندرون جای پرمایگان

فریدون،بیت 343

بیامد زبالای پرده‌سرای‌ به پرده اندرون بود خاور خدای

فریدون،بیت 716

فرود آمد از تخت سام سوار به پرده اندرآمد سوی نوبهار

منوچهر،بیت 56

به پرده اندرست این سخنها بجوی‌ به پیش ردان آشکارا بگوی

منوچهر،بیت 1242

کمند کیانی بینداخت شیر به حلقه اندرآورد گور دلیر

جنگ مازندارن،بیت 281

از میان دستنویسهای دیگر تنها دستنویس استانبول مورخ 903 در مثالهای دوم و چهارم و ششم ضبط دستنویس فلورانس را تایید می‌کند.همین دستنویس در مثال سوم‌ نیز به پرد اندرون دارد،یعنی‌های مصوت را در کتابت انداخته است.از میان‌ دستنویسهای دیگر دستنویس لنینگراد مورخ 733 و پاریس مورخ 844 در مثال ششم به‌ حلق اندر دارند و روشن است که این ضبط نیز به به حلقه اندر برمی‌گردد،منتها در این‌ دو دستنویس در این یک مورد بجای آن‌که مانند دستنویسهای دیگر اندر را به در برگردانند،حلقه را به حلق برگردانیده‌اند.

اگرچه دستنویس فلورانس در اینجا نیز در همهء موارد مشابه به گونهء بالا کار نکرده‌ است و برای نمونه در مورد زیر به پرده درون دارد:

به هر کشوری کزجهان مهتری‌ به پرده درون داشتی دختری

فریدون،بیت 61

ولی همان مثالها و تایید بیشتر آنها بوسیلهء دستنویس جوان ولی معتبر استانبول مورخ 903 و دو دستنویس دیگر،بخوبی می‌رسانند که فردوسی به پرده(حلقه)اندرون(اندر)گفته

36

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

بوده است و نه به پرده(حلقه)درون(در).البته این ادغام دو مصوت بضرورت وزن چیز نوی نیست و مانند آن را مثلا درآمده است به آمدست نیز می‌بینیم.چیزی که هست چون‌ فردوسی در شاهنامه صورتهای درون و در را نیز بکار برده است و فقط اندرون و اندر نگفته‌ است،این پرسش پیش می‌آید که چرا او در موارد بالا به پرده درون،به پرده در و به حلقه‌ در نگفته بوده است؟به گمان ما تنها توجیه آن‌چنین است که فردوسی از میان دو یا چند ریخت یک واژه تا آنجا که وزن به او مکان دهد همیشه ریخت کهنتر را بکار می‌برد.و اکنون همین نکته که از دستنویس فلورانس در زمینهء وزن در شاهنامه بدست‌ آوردیم با مثالهای مشابهی در همین زمینه از دستنویس لندن مورخ 675 تأیید و تکمیل‌ می‌کنیم.به مثالهای زیر توجه کنیم:

خم منزل جادو اندر گرفت

جنگ مازندران،بیت 388

سر جادو آورد ناگه به بند

جنگ مازندران،بیت 413

در دستنویس لندن در مثالهای بالا برخلاف همهء دستنویسهای دیگر:جادوی‌ اندر و جادوی آورد دارد.یعنی در اینجا نیز چون وزن امکان می‌دهد بجای صورت‌ جادو،در این دستنویس جادوی آمده است(ولی نه همیشه،مثال:به گوش زن‌ جادو آمد سرود،جنگ مازندران،بیت 403).اکنون با توجه به مثالهایی که قبلا از دستنویس فلورانس در زمینهء وزن زدیم و هم با توجه به آنچه پیش از آن در مورد کهنتر بودن پایانه‌های-.y/-u?y از-./-u? گفته شد،اکنون می‌توانیم با اطمینان بگوییم که‌ در اینجا نیز جادوی اصلی است و نه جادو و جادوی اندر(آورد)اصلی است و نه جادو اندر(آورد).به سخن دیگر:در تصحیح شاهنامه همیشه ضبط دشوارتر،و صورت‌ کهنتر،و وزن سنگینتر یا پربارتر،برترست.و اکنون این قانون کلی را که در زمینهء وزن شاهنامه بدست آوردیم می‌توانیم در سراسر کتاب در تصحیح موارد مشابه بکار بندیم و برخی دشواریهای تصحیح متن را حل کنیم.برای نمونه اگر مثلا جایی در برخی از دستنویسها آمده است:زاسپ اندرآمد…و در برخی دیگر از اسپ اندر آمد…اکنون می‌توانیم بگوییم که صورت دوم که از نگاه وزن پربارترست برترست.و به همین ترتیب که بود از برترست از که بد از.و غیره و غیره.

یک نتیجهء کلی که از این بحث و از بخشهای دیگر این مقاله برای تصحیح‌ شاهنامه بدست می‌آید این است که هرگز چنین نیست که یک دستنویس همهء محاسن را در خود داشته باشد و دستنویسهای دیگر همهء معایب را.بلکه محاسن و معایب بنسبت قدمت و اعتبار دستنویسها در آنها پراکنده‌اند و ازاین‌رو پیروی بی

37

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

چون و چرا از یک دستنویس به دست‌آویز اقدم نسخ یا اصح نسخ،و قناعت‌کردن به‌ محاسن یک دستنویس و چشم‌پوشیدن از محاسن دستنویسهای دیگر کاری باطل‌ است و درهرحال یک چنین روش تعبّدی منافی با شیوهء اندیشه‌گرای تحقیق است. بلکه وظیفهء مصحح آن است که با مطالعه در دستنویسها و سنجش آنها با یکدیگر کم‌کم به عناصر کهن و اصلی پی‌ببرد و آنها را از دستنویسهای گوناگون دستچین‌ کند و به متن ببرد و احیانا از راه آنها به قوانین کلی‌تری راه یابد.

در اینجا این نکته را یادآور شوم که در صورتی که برای ما جای گمانی نماند که‌ به فردوسی به پرده اندرون گفته و نه به پرده درون و جادوی اندر و نه جادو اندر و در جلوی‌ مصوتها چن و بذ بکار برده بوده و نه چو و به و غیره و غیره،در این صورت نمی‌توان در تصحیح شاهنامه تنها به مواردی بسنده کرد که در دستنویسها آمده است،بلکه باید در تصحیح نهایی شاهنامه همهء این موارد را در سراسر شاهنامه تصحیح قیاسی کرد.با رعایت این نکات و پیراستن متن از واژه‌ها و قطعات و روایات الحاقی متنی از شاهنامه بدست خواهد آمد که تفاوت آن با متن شاهنامه‌های سنتی مألوف،تفاوت‌ میان ماه من و ماه گردون خواهد بود.خواندن یک چنین متنی جز برای کسانی که با کهنترین صورت زبان و ادب فارسی آشنا هستند لذت نخواهد داشت و آنگاه ما بدرستی به علّت این همه دستبرد در متن شاهنامه پی خواهیم برد.نگارنده در تصحیح‌ شاهنامه می‌توانست بسیاری از موارد اصلی را و از جمله مواردی را که در بالا مورد بحث قرار گرفت تصحیح قیاسی کند،ولی عمدا راه میانه را برگزید.چون می‌دانست‌ که فارسی‌زبانان با شاهنامه‌های سنتی تا آنجا اخت گرفته‌اند که حتی بسیاری از اهل تحقیق نیز باید برای پذیرفتن صورت دیگری از این کتاب قبلا آمادگی پیدا کنند. ازاین‌رو فعلا در این گفتار و گفتارهای بعدی برخی از این مسائل برای نظرخواهی‌ از اهل فن مطرح می‌گردد.ولی شاهنامه‌شناسان عزیز تصدیق بفرمایند که تاکنون در زمینهء تصحیح متن شاهنامه چنین مسائلی مورد بحث قرار نگرفته است.درهرحال از وظایف تصحیح نهایی شاهنامه جز بررسی موارد بالا یکی نیز بررسی آنچ،هرچ،آنک، هرک،ایدونک،و غیره است بجای آنچه،هرچه،آنکه،هرکه،ایدونکه.دیگر بررسی‌ حروف اضافه:از و ز،به و بر،جزاز و بجز،پیش،سوی و نزد و غیره.دیگر بررسی‌ پیشوندهای فعلی.دیگر بررسی حرف ربط و عطف فارسی و تازی که به گمان‌ نگارنده در شاهنامه همه‌جا این حرف را باید به تلفظ فارسی آن بکار برد و تلفظ تازی‌ آن مشکوک است.دیگر بررسی حرکت مصوتها و تعیین جنس صامتها(ب یا پ؟ج

38

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

یا چ؟ز یا ژ؟ک یا گ؟).دیگر بررسی صورت کهنتر واژه‌ها عموما(دشوار یا دشخوار؟زبان یا زفان؟کاش یا کاچ؟فربه یا فربی؟و غیره).دیگر بررسی املای‌ شاهنامه(ت یا ط؟س یا ص؟و موضوع پیوسته یا گسسته نوشتن واژه‌های مرکب) و دیگر و دیگر.شاید پربیراه نباشد اگر با رعایت اصول یادشده قبلا بخش کوچکی‌ از شاهنامه برای نمونه تصحیح گردد.

در مورد وزن شاهنامه جز مورد یادشده در بالا یک نکتهء دیگر نیز هست که‌ یادآوری آن بی‌سود نیست.و آن این که در دستنویسهای کهن گاه پیش می‌آید که‌ حرف صامت پس از هجای بلند را بجای آن‌که مانند بیشتر موارد برابر یک هجای‌ کوتاه بگیریم،باید در تقطیع بیندازیم.چند گواه از داستان منوچهر:

دل بخردان داشت و مغز ردان

بیت 273

برافروخت و گلنارگون کرد روی

بیت 346

درم خواست و دینار و گوهر ز گنج

بیت 427

می و مجلس آراست و شد شادمان

بیت 915

وُرا نیک بنواخت و پیمان ببست

بیت 1132

می و مجلس آراست و بفراشت یال

بیت 1431

که یال یلان داشت و فرّ کیان

بیت 1506

در همهء واژه‌هایی که مشخص شده‌اند حرفهای ش،خ،س،پس از هجای بلند در تقطیع می‌افتند و نباید پنداشت که در مثالهای بالا باید حرف و را-چنان‌که گاه‌ در شعر قدیم رسم بوده است-هنگام قراءت و تقطیع انداخت.چرا که این توجیه‌ مشکل ما را نمی‌گشاید:

بیاراستند سیستان چون بهشت

منوچهر،بیت 212

پیامبر زنی بود سیندخت نام

منوچهر،بیت 1373

به هشتم بیاراستند تخت عاج

کیقباد،بیت 1

نیافت از سر تیغ او زینهار

جنگ مازندران،بیت 174

در این مصرعها نیز باید در واژه‌های بیاراستند،پیامبر،و نیافت صامتهای د،م،ف‌ را پس از هجای بلند در تقطیع انداخت.بنابراین فردوسی که یک یا دو صامت را پس از هجای بلند در تقطیع می‌انداخته است و این مطلب با تسامح در وزن شعر در

39

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

دورهء نخستین شعر فارسی سروکار دارد.

یکی دیگر از نشانه‌های مهم اعتبار دستنویس فلورانس نداشتن بسیاری از قطعات‌ و روایات الحاقی است که چند نمونهء آن را نگارنده پیش از این در«ایران‌نامه» انتشار داد.10

با وجود همهء این نکات مثبت،این دستنویس از عیب نیز بری نیست:در مقدمهء منثور کتاب که آغاز و انجام آن افتاده است و تنها سه صفحه از آن باقی مانده،همان‌ افسانه‌های ساختگی دربارهء فردوسی و محمود و شاعران دربار او آمده است.در متن‌ اصلی کتاب نیز به اندازهء کافی گواههایی برای گشتگی واژه‌ها و افتادن و افزودن و پس و پیشی بیتها بدست می‌آید.برای نمونه:

کنون سلم را رای جنگ آمده‌ست‌ که یارش زدزهوخت کنگ آمده‌ست

فریدون،بیت 956

فرستاده را داد چندی درم‌ بدو گفت خیره مزن هیچ دم

منوچهر،بیت 692

در بیت نخستین ضبط درست دزهوخت کنگ در دستنویس فلورانس-که خود همین ضبط درست در جایی دیگر دارد-به دزهوشکنگ،و در بیت دوم خیره مزن‌ هیچ دم که کنایه از«شتاب‌کردن»است به ضبط بی‌ربط چنین گفت کو را مگردان‌ دژم گشتگی یافته است.به همین‌گونه می‌توان گواههای فراوانی از گشتگی واژه‌ها و عبارات و مصرعها گردآوری کرد و نشان داد که این دستنویس نیز از نفوذ عناصر نو برکنار نمانده است،مانند:نسل بجای تخم(سهراب 108)،خاصه بجای ویژه‌ (فریدون 127)،عجب(منوچهر 42)،قبضه(منوچهر 1087)،قد(نوذر 83)،جمله‌ (کیقباد 17)و اینجا و آنجا یا بجای گر و غیره.

در این دستنویس مقداری هم بیتهای الحاقی هست.از آن میان این بیتهای‌ سست و ابلهانه در دیباچهء شاهنامه:

دگر بُد که ناچار بایست گفت‌ همان به که دارم سخن در نهفت‌ تو این نامور نامه از نیک و بد چنان دان که تصدیقش آرد خرد سخن هست بعضی که معقول نیست‌ و لیکن مبر ظن که منقول نیست‌ اگر از پی خاص رفتی سخن‌ نبودی یکی حشو سر تا به بن‌ وگر سر بسر بودی از بهر عام‌ شدی قصّه ناچیز و گفتار خام‌ از آن طبع را نفرتی خاستی‌ بدو هرکسی دل نیاراستی

40

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

در آن جهد کردم که تا نیک و بد خردمند والا و اندک خرد بیابند از این نامهء دلپذیر زمعقول بهره زمنقول بیر بنزدیک دانشوران روشن‌ست‌ که حشو و دروغش نه جرم من‌ست

و یا در آغاز داستان اکوان دیو:

به گفتار اثبات صانع کند مرا نیز ناچار قانع کند نه از گنده آبی بدت ماده بود گذرگاه بولی ترا جاده بود

روی هم رفته در این دستنویس تا پایان پادشاهی کیقباد(در 4619 بیت)کمی‌ بالای صد بیت الحاقی دارد.ولی اینجا و آنجا نیز بیتهایی را انداخته است.برای‌ نمونه در گفتار زال با کنیزکان رودابه آمده است:

سپهبد بپرسید از ایشان سخن‌ زبالا و دیدار آن سرو بن‌ زگفتار و دیدار و رای و خرد بدان تا به خوی وی اندرخورد بگویید با من یکایک سخن‌ به کژی نگر نفکنید ایچ بن

منوچهر،بیت 441 بجلو

در دستنویس فلورانس از این شش مصرع چهار مصرع را انداخته است:

سپهبد بپرسید از ایشان سخن‌ به کژی نگر نفکنید ایچ بن

در اینجا سبب از قلم انداختن چهار مصرع یکسانی پساوند مصرع نخستین با مصرع‌ پنجم بوده است و مانند این سهو تقریبا در همهء دستنویسها هست که کاتبان بخاطر یکسانی قافیه مصرعی را بجای مصرع دیگر می‌گیرند و بیتهای میان آن دو را می‌اندازند.کاتب اقدم نسخ نیز از این‌گونه سهوها بری نیست.همچنین در داستان‌ جنگ مازندران پس از بیت 487 هفده هجده بیت را انداخته است و باز هم اینجا و آنجا بیتهایی را انداخته است.در این دستنویس همچنین گاه گاه مصرعها و بیتهایی‌ پس و پیش شده‌اند.

یکی از بخشهای الحاقی این دستنویس عبارات سرنویسها و عنوانهاست که اگر چه با عبارت غلطانداز گفتار اندر آغاز می‌گردد،ولی بیشتر آنها از دستبرد دور نمانده‌اند و چون این عبارات را غالبا در یک سطر تمام نوشته است،بمنظور آن‌که‌ همهء پهنای متن صفحه را پر کند آنها را کش داده است.برای نمونه:گفتار اندر آن‌ که فردوسی این حکایت با نظم میکند.اگر سخنی نامعقول باشد بر وی عیب نکنند که‌ حکایت برین‌گونه بود.

ولی یکی از عیوب بسیار بزرگ این دستنویس تکروی آن در ضبطهای ساده

41

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

است.در تصحیح انتقادی همان‌گونه که ضبط دشوار همیشه برتری دارد حتی اگر تنها باشد،در مقابل از میان دو ضبط ساده آن‌که تنهاست الحاقی است.در دستنویس‌ فلورانس از یک‌رو خوشبختانه ضبطهای دشوار و منفرد فراوان است،ولی از روی‌ دیگر متاسفانه ضبطهای سادهء منفرد-بویژه در داستانهای جنگ مازنداران و جنگ‌ هاماوران-نیز کم نیست.توضیح بیشتر در این باره را به فرصتی دیگر می‌اندازیم.

با همهء این عیوب که یاد شد فعلا این دستنویس که متاسفانه تنها نیمهء نخستین‌ شاهناه را دربر دارد،هم کهنترین و هم معتبرترین دستنویس موجود شاهنامه است و دوستداران این اثر باید از آقای پرفسور آنجلو پیو مونتزه از بابت کشف آن بسیار سپاسگزار باشند.

دربارهء خویشاوندی این دستنویس با دستنویسهای دیگر پایینتر مطالبی خواهد آمد.

2-دستنویس کتابخانهء بریتانیا مورخ 675 هجری قمری(-ل)-پس از دستنویس‌ فلورانس کهنترین دستنویس موجود شاهنامه دستنویس کتابخانهء بریتانیاست که در 675 هجری قمری یعنی 61 سال پس از دستنویس فلورانس کتابت شده است.و چون این دستنویس برخلاف دستنویس فلورانس که تنها از شاهنامه را دربر دارد،دستنویسی کامل است،ازاین‌رو با پیدایش دستنویس فلورانس از اهمیت‌ قدمت آن چندان کاسته نشده است و در نیمهء دوم شاهنامه همچنان کهنترین‌ دستنویس موجود شاهنامه است.ویژگیهای رسم الخط آن بطور کوتاه چنین است: حرف گ را بشکل ک و حروف پ،چ،را با یک نقطه می‌نویسد،ولی حرف ژ را غالبا سه نقطه گذاشته است.قاعدهء ذال را گاه نگاهداشته است.حرف که را بصورت‌ که و کی و در ترکیب بدون حرف پایانی می‌نویسد:ایدونک،آنک،هرک.حرف‌ چه را بصورت جه و در ترکیب بدون حرف پایانی می‌نویسد:آنج،هرج.حرف‌ی را به چند شکل:ی،ء،؟،؟می‌نویسد و گاهی زیری و بندرت در شکم آن دو نقطه می‌نهد.نشانهء مد را گاه بکار می‌برد و بیشتر می‌افکند و نشانهء تشدید را بندرت‌ بکار برده است.پس ازهای مصوت در حالت اضافه و یا پیش از یای وحدت و نکره‌ و یای ضمیر دوم شخص مفرد ء می‌گذارد و این نشانه را گاه بالای‌های مصوت و گاه در کنار آن می‌نهد:گر از تخمهء نامور نیرمی،ز هرگونه‌ء آزمودیم پند،چرا کرده‌ء نام کاوس کی،و در پایان مصرع بشکل ی:سرانجام رفتم سوی بیشه‌ی.نشانه‌ء را در

42

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

برخی موارد پس از واو مصوت نیز می‌آورد:کنون کردنی کرد جادوءپرست،که هیچ‌ آرزوء بر دلت نگسلم،چنان بُد که ضحاک جادوءپرست،چو دیدی بگویش کزین سوء گرا که در همهءاین موارد اگر همزه رای بخوانیم تسامح در وزن است.مگر آن را زائد بدانیم و یا حرکت پیش از آن را کوتاه بگیریم.این شقّ دوم به گمان من صحیحتر می‌رسد.های مصوت را پیش از پسوند گی گاه می‌نویسد:تیره‌گی و گاه می‌افکند: تشنگی،خیرگی،و گاه در یک بیت واحد در محل قافیه یکی را می‌نویسد و دیگری‌ را می‌افکند:تیره‌گی-خیرگی(جنگ مازندران،بیت 250).

در این دستنویس نیز بسیاری از ضبطهای کهن و اصلی حفظ شده است،ولی از این نظر به پایهء دستنویس فلورانس نمی‌رسد.برای نمونه در مواردی-ولی کمتر از دستنویس فلورانس نامهای زابل،زابلستان،کابل،کابلستان و سودابه را با و نوشته است. در موارد بسیاری خرّم را بشکل خورم و گاهی پاسخ را بشکل پاسوخ(چاپ مسکو 6/104/564)و خرسند را خورسند می‌نویسد.همچنین کاچ بجای کاش‌ (7/112/1916)،خره به معنی روی هم انباشته شده که در دستنویسهای فلورانس و قاهره مورخ 741 نیز آمده است(2/101/467)،زاستر(-زان سوتر)بجای راستر (4/181/1054 و 7/390/1498)،گروگر بجای خداوند(6/72/110)،جوله(به‌ معنی ترکش)بجای مغفر و جوشن و حربه که صورت سپسین خود گشتهء جوله است‌ (6/313/1538)،بسوتام که در این دستنویس مشونام شده بجای به اندک خورش‌ (9/96/1465)و دیگر و دیگر.واژهء سپسین بسوتام به معنی اندک است که در ترجمهء بنداری(مجلد دوم،رویه 211)به همین صورت آمده است و در دستنویسهای لندن‌ و قاهره مورخ 741 و دستنویس استانبول مورخ 903 به مشونام و در دستنویس لیدن‌ مورخ 840 به برونام و در دستنویسهای لندن مورخ 841 و واتیکان مورخ 848 به بشونام‌ و در دستنویس اکسفورد مورخ 852 به پس جام و در دستنویسهای دیگر به اندک‌ خورش گشتگس یافته است.در مقابل گواهی برای حرف اضافه به در ریخت بذ و صورت چن جز در جلوی ضمایر یافت نشد.در عوض چنان‌که دیدیم این دستنویس‌ بیش از دستنویسهای دیگر حرف‌ی را پس از واژه‌های انجامیده به واو مصوت و پیش از واژه‌های آغازیده به مصوت بکار می‌برد و در این موارد وزن پربارتر را نگهداشته است.همچنین بیش از همهء دستنویسهای دیگر گر را در معنی یا بکار برده است.یکی از ویژگیهای این دستنویس نوشتن گفت گوی،جست جوی و غیره‌ است بجای گفت‌وگوی،جست‌وجوی و غیره.در عوض پیش از واژهء تفت حرف و را

43

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

می‌افزاید:بنزدیک خسرو خرامید و تفت(سهراب 369)،که اینجا و آنجا در دستنویسهای دیگر نیز دیده می‌شود.همچنین پیشی بجای پیشین واند بجای چند.

بیتهای اصیل شاهنامه در این دستنویس نیز از نفوذ عناصر نو برکنار نمانده است، مانند:علم(دیباچه 96)،قول(دیباچه 96)،عجب(جمشید 62)،ثنا(نوذز 15)،مدام‌ (هاماوارن 166)،لحد(هاماوران 175)،نشاط(هفت‌گردان 35)و غیره.

یکی از عیبهای بزرگ این دستنویس که سبب کاهش درجهء اعتبار آن می‌گردد کم نقطگی آن است و از این حیث درست نقطهء مقابل دستنویس فلورانس است. همچنین در میان دستنویسهای شاهنامه از همه کمتر عنوان و سرنویس دارد.

عیب دیگر این دستنویس همان‌گونه که در بخش نخستین این گفتار بدان اشاره‌ شد این است که برخی از صفحات آن به خطی نوترست.مرحوم برتلس،در مقدمهء چاپ مسکو حدس‌زده است که برخی از صفحات اصلی کتاب کهنه بوده و ازاین‌ رو یک نفر پس از سدهء یازدهم هجری آن صفحات کهنه را از نو نوشته است و ازاین‌ رو متن صفحات نو نیز همان اعتبار متن صفحات کهن را دارد و به عقیدهء او این‌ موضوع هم از مقایسهء آغاز کتاب،یعنی متن پادشاهی گیومرت و هوشنگ و طهمورت با ترجمهء بنداری و هم از عبارت کذا فی منقول عنه که کاتب در پایان کتاب پس از جملهء کتبت من النسخة فی محرم سنه خمس و سبعین و ستمائه افزوده است ثابت‌ می‌گردد.

ولی این عقیدهء برتلس در مورد دیباچهء شاهنامه به دو دلیل مهم درست نیست. یکی این که این بخش پرست از گشتگیهاو دستبردهای فراوان و آشکار که مانند آن‌ را در هیچ‌یک از دستنویسهای کهن نمی‌توان یافت.برای نمونه به گواههای زیر از دیباچهء کتاب توجه شود:

-خرد بهتر از هرچه ایزدت داد (ل:ایزد بداد)

بیت 17

-خرد رهنمای و خرد دلگشای‌ (ل:دین گشای)

بیت 18

-گسسته خرد پای دارد به بند (ل:شکسته خرد)

بیت 24

-به گیتی بپوی و به هرکس بگوی‌ (ل:به گیتی بجوی و به هرکس مگوی)

بیت 31

44

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

-ایر ده و دو،هفت شد کدخدای‌ گرفتند هریک(ل:هر دو)سزاوار جای

بیت 44

-گیارست با چند گونه درخت‌ به زیر اندرآمد سرانشان زبخت

بیت 51

ل:که یارست با چند گونه درخت‌ به زیر اندرآید سران را زسخت‌ -نه گویا زبان و نه جویا خرد (ل:زکام زناکام خوردن خورد)

بیت 56

-چو دانا توانا بُد و دادگر ازیرا نکرد ایچ پنهان هنر(ل:گهر)

بیت 58

-نگه کن بدین گنبد تیز گرد (ل:به گرد در دانشش باز گرد)

بیت 70

-جهان دل نهاده بر این داستان‌ همان بخردان نیز و هم راستان‌ جوانی بیامد گشاده زبان‌ سخن گفتنی خوب و طبعی روان

بیت 127-128

ل:جوانی بیامد گشاده زبان‌ بگفتا بگویم من این داستان‌ سخن گفتنی خوب و طبعی روان‌ جوان سبک و روح و روشن روان‌ چنان دل نهاده بر این داستان‌ هم از بخردان و هم از راستان‌ -و دیگر که گنجم وفادار نیست‌ (ل:و زو دیگر انجم وفادار نیست)

بیت 139

-همی داشتم چون یکی تازه سیب‌ که از باد نامد به من بر نهیب

بیت 151

ل:به پیشش بُدی چون یکی تازه سیب‌ که نامد به من بر زچیزی نهیب‌ -گرفتار و زو دل شده ناامید (ل:همه راز این دل شده ناامید)

بیت 158

-بیاراست روی زمین را به داد (ل:روی مه را)

بیت 181

سر شاه خواهد که باشد بجای‌ (ل:سرخویش)

بیت 206

-کنون باز گردم به آغاز کار (ل:همی باز جویم من از کردگار)

بیت 209

45

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

این نمونه‌ها بخوبی نشان می‌دهند که کاتب جدید دیباچهء کتاب را از روی‌ همان متن کهن ننوشته بوده است،مگر آن‌که بگوییم این صفحات در متن کهن آن‌ قدر کهنه و رفته و ناخوانا بوده که کاتب جدید ناچار شده برخی از مصرعها و بیتها را از خود بسراید و بجای آن بگذارد که باز در این صورت هم این بخش اعتباری نخواهد داشت.ولی پس از دیباچه وقتی به داستان گیومرت و هوشنگ و طهمورت و آغاز جمشید که آنها هم به همان خط نوست می‌رسیم،نظیر این‌گونه گشتگیها و غلطهای فاحش را که در دیباچه هست نمی‌بینیم.

دلیل دیگر این که این دستنویس با دستنویس قاهره مورخ 741 خویشاوند بسیار نزدیک است تا آنجا که کافی است یک نفر چند صفحه از این دو دستنویس را با یکدیگر بسنجد و این خویشاوندی را از راه غلطهای فاحش مشترک و ضبطها و بیتهایی که تنها در این دو دستنویس آمده‌اند بشناسد.ولی در دیباچهء شاهنامه باز اثری از این خویشاوندی نیست.ولی در داستانهای گیومرت و هوشنگ و طهمورت‌ می‌توان ردی از این خویشاوندی بدست آورد که مهمترین مثالهای آن اینهاست:

سیامک خجسته یکی پور داشت‌ (ل،ق:خجسته سیامک)

گیومرت،بیت 50

بهم برفتادند هر دو گروه‌ (ل،ق:بهم برشکستند)

گیومرت،بیت 63

زدریا به هامونش اندر بتاخت‌ (ل،ق:زدریای‌ها رودها برفراخت)

هوشنگ،بیت 10

کمر برمیان رسم او را ببست‌ (ل،ق:به شاهی کمر برمیان برببست)

طهمورت،بیت 2

در بند بُد جان بد خواه را (ل،ق:در بسته بد)

طهمورت،بیت 24

و همچنین در داستان هوشنگ هر دو دستنویس روایت الحاقی سده را ندارند.

نتیجه این که نظر برتلس در مورد دیباچهء دستنویس لندن درست نیست.بلکه‌ دستنویس اصلی دیباچه را یا از اصل نداشته و یا صفحات آن افتاده بوده و یک نفر این افتادگی را از روی دستنویس جوان و کم اعتباری نوشته و کتاب افزوده‌ است.ولی نظر برتلس در مورد داستانهای گیومرت و هوشنگ و طهمورت و آغاز جمشید می‌تواند درست باشد.آن هشت صفحهء دیگر در پایان داستان سهراب و آغاز

46

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

داستان سیاوش و یک صفحهء پایان کتاب را من بررسی نکرده‌ام،ولی محتملا آنها هم مانند بخش آغاز کتاب از روی متن اصلی بازنویسی شده‌اند.و اما متن مقدمهء منثور که آن باز خطی نوترست همان مقدمهء کهن است و متنی استوارست،ولی هیچ‌ لزومی ندارد که مأخذ آن همان اصل دستنویس 675 باشد.ضمنا این را هم بگویم‌ که در خط کهن این دستنویس نیز اینجا و آنجا واژه‌هایی پاک شده است و برخی از آنها را به خط نوتر پرکرده‌اند.بهترین نمونهء آن را می‌توان در برگ 37 آ دید.

یک عیب دیگر دستنویس لندن در همان بخش کهن آن،داشتن مقداری‌ ضبطهای گشته و بیتهای الحاقی است که در بیشتر آنها با دستنویس قاهره مورخ‌ 741 شریک است.گذشته از این برخی از روایات الحاقی شاهنامه که در دستنویس‌ فلورانس و دستنویس استانبول مورخ 731 و حتی در برخی از دستنویسهای جوان ولی‌ معتبر و همچنین در ترجمهء بنداری نیست،در دستنویس لندن آمده‌اند و این ضعف با قدمت این دستنویس سازگار نیست و از اعتبار آن می‌کاهد.شاید شمار تک‌بیتهای‌ الحاقی آن چیزی بیشتر از تک‌بیتهای الحاقی دستنویس فلورانس نباشد،ولی‌ دستنویس لندن بخاطر داشتن برخی از روایات بزرگ الحاقی در جمع خیلی بیشتر از دستنویس فلورانس بیت الحاقی دارد و نگارنده پیش از این به این موضوع توجه نکرده‌ بود.11با این همه دستنویس لندن با دستنویس فلورانس با آن‌که با آن خویشاوند نزدیک نیست،ولی بخاطر آن‌که هر دو از یک گروه‌اند و هر دو معتبرند،خیلی خوب‌ می‌خواند و ما هنگام مقابلهء متن این دو دستنویس می‌بینیم که در بیتهای بسیاری هر دو متن باهم برابر و یا دارای اختلافات جزئی هستند.ولی اختلافات نیز در جای‌ خود مهم‌اند و در اینجاها بیشتر درستی با دستنویس فلورانس است،ولی نه همیشه.

اکنون موضوعی که در تصحیح نیمهء دوم شاهنامه که دستنویس فلورانس فاقد آن‌ است،اهمیت اساسی پیدا می‌کند این است که آیا از مقابلهء دستنویسها در نیمهء نخستین شاهنامه می‌توان قانونی بدست آورد که آن را در تصحیح نیمهء دوم بکاربست‌ و حتی المقدور از گشتگیها و الحاقات دستنویس لندن کاست؟بله چنین قانونی‌ هست:

این قانون از بررسی موارد اختلاف دستنویس لندن و دیگر دستنویسها با دستنویس فلورانس بدست می‌آید.این موارد اختلاف را می‌توان به چند نوع‌ تقسیم‌بندی کرد و قانونمندی آنها را بازشناخت.ما پایینتر و سپس در گفتاری دیگر به این بحث خواهیم پرداخت و در اینجا در رابطه با ارزیابی دستنویس لندن تنها از

47

ایران نامه , پاییز 1364 – شماره 13

یک نوع از این اختلافات که در تعیین ضبط متن در تصحیح نیمهء دوم شاهنامه اهمیت‌ بسزایی خواهد داشت نام می‌بریم و آن مواردی است که دستنویس لندن و دستنویس‌ قاهره مورخ 741 در ضبطی یا داشتن و نداشتن بیتی با یکدیگر بر ضد همهء دستنویسهای دیگر اتفاق دارند.بررسی نیمهء نخستین شاهنامه بی‌هیچ شک و شبهه‌ای‌ ثابت می‌کند که نود و نه درصد از این موارد فاسد و الحاقی‌اند و جای تولّد آنها در دستنویسی بوده که دو دستنویس لندن و قاهره از آن شاخه گرفته‌اند و ازاین‌رو مورد تایید دستنویس فلورانس هم نیستند.اختلاف عمدهء دستنویس لندن با دستنویس فلورانس در مواردی که فساد با دستنویس لندن است همین موارد اتفاق دو دستنویس لندن و قاهره هستند.ازاین‌رو در تصحیح نیمهء دوم شاهنامه باید از این‌ آزمونی که از تصحیح نیمهء نخستین کتاب بدست می‌آید آموخت و بخش بزرگی از ضبطهای گشته و بیتهای الحاقی دستنویس لندن را بازشناخت و به زیر خط برد.این‌ نظریه چیزی نیست که بتوان آن را با چند مثال نشان داد.ازاین‌رو آن‌که مایل‌ است درجهء اعتبار این نظریه را بداند ناچارست که چندین هزار بیت و نسخه بدلهای‌ آنها را بمنظور این هدف بررسی کند.نگارنده در تصحیح خود زمینهء این کار را کاملا فراهم آورده است و راه را برای این‌گونه پژوهشها گشوده است.

یادداشتها:

(8)-ترجمهء تفسیر طبری،به کوشش حبیب یغمایی،چاپ دوم،تهران 1356،رویه 696/11،890/2،1241/11.

(9)-برای نمونه نگاه کنید به:هدایة المتعلّمین،به اهتمام جلال متینی،مشهد 1344(ضبط دستنویس کتابخانهء بادلیان‌ اکسفورد).ولی در این دستنویس حتی چون را در جلوی صامتها نیز به ریخت چن نوشته است.

(10)-نگاه کنید به:ایران‌نامه،سال سوم،شماره‌های 1 و 2.

(11)-نگاه کنید به:آینده،4 و 5/1363،رویه 340.