نامهها و اظهارنظرها
نامههای گرم و صمیمانهء هموطنان عزیزی که ایراننامه را مطالعه میکنند،ما را در ادامهء راهی که برگزیدهایم استوارتر میسازد.در بین این خوانندگان،دانشجویان دانشکدههای پزشکی و مهندسی،پزشکان و مهندسان نیز کم نیستند.ایشان امروز دور از ایران عزیز،و در دوران حکومت شب،دریافتهاند که باید ایران را بشناسند،با آثار ارجمند زبان و ادب فارسی آشنا شوند و بر فرهنگ غنی و انسانی ایران تکیه کنند.برای ما تعجبآورست که دانشجوی دانشکده پزشکی هموطن ما در آمریکا مینویسد«در کنار تحصیل پزشکی به مطالعهء تاریخ ادبیات ایران میپردازم»دیگری صادقانه اعتراف میکند«در دوران دبیرستان چیزی از ادبیات و تاریخ ایران یاد نگرفتم. تقصیر از آن من بود،نه معلم و وزارت فرهنگ یا رژیم که امروزه همه سعی میکنند تمام گناهان خودشان را بعهدهء آن بگذارند.در دانشگاه دنبال ایکس و ایگرگ رفتم و حالا پس از گذشت پانزده سال حس میکنم چه چیزهایی را از دست دادهام.برایم خجالتآورست،ولی برای اولین بار دیوان حافظ و گلستان سعدی و شاهنامهء فردوسی را چند ماه قبل در آمریکا خریدم تا آنها را بخوانم.ایراننامه مرا مثل یک کودکی در شب عید نوروز خوشحال کرد.»حقیقت آن است که صفحات محدود مجله اجازه نمیدهد که حتی خلاصهء این نامهها را نقل کنیم.
بدین جهت با سپاسگزاری از نویسندگان محترم این نامههای مهرآمیز،فقط به ذکر نام ایشان در اینجا بسنده میکنیم:
دکتر پرویز عدل،احمد پوراشمنان، ابرمرد مازیار ظفری،نوشروان، مهران انصاری،مهدی کریمی،ملکه بقایی کرمانی،ابراهیم سلجوقی،خوبروی پاک،علی قیصری،دکتر فریدون فرخ، عبد الحمید فرجام،کیومرث شهبازیان، مهدی،دکتر منوچهر کاشف،فرامرز دادگری،مرتضی نوربخش،ابراهیمی نژاد، امیر نجات.
*** آقای دکتر جهانگیر نادرزاد در نامهء مورخ چهارم اردیبهشت 1362 از پاریس،ضمن اظهار محبت بسیار به ایراننامه،به این موضوع اشاره کردهاند که چون«در تاریخ ملل «خودآگاهی»در برخورد با«غیر خود»بوجود میآید،بعد از حملهء عرب…فرهنگ ایران بطرزی طبیعی«رویهء تدافعی»به خود
486
ایران نامه , بهار 1362 – شماره 3
گرفت…از این روست که از ابن مقفع گرفته تا مرحوم کسروی و از وصیف سکزی گرفته تا ملک الشعرای بهار و ایرج و سایر سخنوران معاصر رگههای«ناسیونالیسم فرهنگی»یا «حس ملی»و«هویت ملی»در آثارشان کم و بیش آشکارا یا در پرده…مشاهده میشود.»ایشان پیشنهاد کردهاند دانشمندان ایرانی که جلای وطن کردهاند در حد مقدور و با روش علمی،مفهوم«حس ملی»را در آثار کسانی مانند فردوسی،نظامی،خاقانی، فخر الدین اسعد گرگانی و دیگر شاعران و نویسندگان،به جوانان ما که از روی نادانی ندرهء خودی را گذاشته و به غیر رو کردهاند یاآوری کنند«زیرا لازمهء عشق ورزیدن به ایران…کوشش در شناختن و شناساندن فرهنگ ملی است.»
ایراننامه-پیشنهادی است اساسی و صحیح.نخست از استاد دانشمند آقای دکتر ذبیح الله صفا-که ایشان نیز دور از ایران عزیز بسر میبرند-صمیمانه دعوت میکنیم مقالهای دربارهء نهضت فرهنگی شعوبیه مرقوم فرمایند و نقش آگاهانهء ایرانیان شعوبی را در دو قرن اول هجری در مبارزهء با مهاجمان تازی روشن نمایند تا بخصوص جوانان ایران بدانند که استقلال ایران به همت چه مردانی و با چه خون دلی تأمین گردیده است.استاد صفا برای اولین بار از حدود چهل سال پیش به بعد دانشجویان دانشکدهء ادبیات دانشگاه تهران را با چهرههای تابناک شعوبیان ایران آشنا ساختند.
*** آقای بهمن لطفی در نامهء مورخ 30 مارس 1983 خود از واشنگتن،دی.سی. نوشتهاند«مقالهء«زبان فارسی سند استقلال و قبالهء بقای ملت ایران است»را در شمارهء 2، زمستان 1361 خواندم و بسختی پریشان شدم.»ایشان علّت پریشانی خود را زیاد بودن واژههای عربی در این مقاله ذکر کردهاند و افزودهاند«همچنان که میدانید گرچه که بهمت ایرانیان پس از حملهء عربها،زبان فارسی زنده ماند،ولی باید گفت که این زندگی همراه با مرگ تدریجی بوده است.» ایشان همچنین پیشنهاد کردهاند که چند صفحه از ایراننامه به ترجمهء پارسی کلمات روزمرهء فارسی اختصاص داده شود.
ایراننامه-احساسات صمیمانه و وطنپرستی نویسندهء گرامی درخور ستایش است،ولی این حقیقت را نیز باید به آگاهی ایشان برسانیم که زبان خالص هم مانند نژاد خالص چیزی جز افسانه نیست.کلمههای عربی را که ما بیش از هزار سال است در زبان فارسی بکار میبریم و رودکی، فردوسی،بیهقی،عنصر المعالی کیکاووس، نظامی،سعدی،مولانا جلال الدین،حافظ، عبید زاکانی،جامی،بهار،ایرج میرزا و مانند ایشان نیز آنها را در آثار خود بکار بردهاند، دیگر«عربی»بشمار نمیآید.این کلمات متعلق به ماست و بکار بردن آنها باصطلاح«از شیر مادر هم برای ما حلالترست»البته تا آنجا که میتوانیم شایسته است بجای الفاظ عربی سنگین غیر رایج،کلمات فارسی بکار ببریم و برای اظهار فضل به استعمال کلمات عربی نپردازیم،از«عرب مآبی»بپرهیزیم همانطوری که از«فرنگی مآبی»هم باید
487
ایران نامه , بهار 1362 – شماره 3
بگریزیم.لازم است مؤسسهء معتبر علمی چون فرهنگستان،در برابر اصطلاحات علمی جدید،بیتعصب و از روی بصیرت کلماتی پیشنهاد کند،آن هم پیش از آنکه کلمات علمی اروپایی در زبان ما راه پیدا کرده باشند.به زبان انگلیسی که امروز بصورت زبان درجهء اول بین المللی درآمده است بنگریم تا روشن گردد تعداد لغات بیگانه در آن تا چه اندازه زیادست.(به عقیدهء اهل فن پنجاه تا شصت درصد لغات مستعمل در زبان انگلیسی،غیر انگلیسی است)ولی همانطوری که میدانیم این کلمههای بیگانه نه سبب مرگ تدریجی زبان انگلیسی را فراهم ساخته است،نه به استقلال انگلستان خدشهای وارد کرده است،و نه از وسعت دامنهء استعمال آن در جهان کاسته است.
*** آقای محمود امید سالار نویسندهء مقالهء«راز رویین تنی اسفندیار»در شمارهء دوم ایران نامه،توضیح زیر را،در تکمیل مقالهء خود، برای ما فرستادهاند که عینا چاپ میشود:
«در قسمت فولکوریک افسانههای رویین تن شدن اسفندیار اشاره به داستانی هست که طبق آن مادر اسفندیار پس از تولد او، وی را در چشمهای جادو فرو میبرد و از اثر آب این چشمه پهلوان رویین تن میگردد.در افسانههای یونانی مربوط به آشیل هم،این مادر پهلوان است که او را در آب رود Styx فرو برده به بدنش رویین تنی میبخشد.این نکته تنها از نقطه نظر مطالعهء تطبیقی داستانهای حماسی ایران و یونان قابل اهمیت است و به نظر من اصلا مسألهء انتشار این افسانه از ایران به یونان و یا از یونان به ایران مطرح نیست. شرح کامل را در این موضوع در مقالهای که قرارست سال بعد در مجلهء بین المللی روانشناسی چاپ شود بیان داشتهام و اینجا وارد بحث دربارهء سمبولیزم روانی غسل دادن بچه در آب جادویی نمیشوم.»
*** «ایراننامه»در این مورد واسطهء ابلاغ پیام دوستی است به دوست دیگر:
«…مطالب دیگری که دربارهء مجله میخواستم عرض کنم یکی دربارهء مقالهء بسیار جالب توجه آقای جلال خالقی مطلق بود:از خواندن آن حظ کردم و توفیق این جوان فاضل و زحمتکش و پرکار و فهمیده را خواستارم. منتهی میخواستم عرض کنم که در این دیار غربت،برای خوانندهء دور افتاده از وطن، ارجاع مطلب بدانچه ایشان در سالهای قبل نوشتهاند و مثلا در نشریهء سیمرغ(که حالا خودش حکم سیمرغ و کیمیا را پیدا کرده است)چاپ شده،هیچ گرهی از اکر نمیگشاید.چن بدان دسترسی ندارد.حتی در ایران هم فعلا دسترسی یافتن به اینگونه مدارک و مراجع دشوارست.این است که ایشان لطف و محبتی کنند و بعضی از این قبیل رفراسنها را که خیلی مهم است در مقالههای خود به خوانندگان لطفا بدهند و به اینکه یک بار آن را در همانجا نوشتهاند اکتفا نفرمایند و از تکرار شدن مطلب هم بیم نداشته باشند،خاصه که امروز خیلی مطالب و خیلی کارهاست که بناگزیر باید تکرار کرد و بسیاری کارهاست که باید از ریشه و پایه دوباره تجدید شود چون آنها را از بنیاد
488
ایران نامه , بهار 1362 – شماره 3
ریشهکن کردهاند.»
محمد جعفر محجوب
*** آقای دکتر جلال خالقی مطلق نوشتهاند: «…مقالهء اقای حسن جوادی آموزنده بود، ولی ای کاش به یکی دو مطلب آن بیشتر از دید انتقادی مینگریستند.مثلا افسانهء شهر سازی اسکندر یکی از آنهاست.اسکندر از سال حملهء به ایران تا مرگش هفت سال زیسته است.چگونه ممکن است در هفت سال هفتاد شهر ساخته باشد.حتی اگر شهرسازی را به معنی قدیم آن هم بگیریم.اگر اسکندر همهء این هفت سال رادر یک جا مانده بود،بیش از یک شهر نمیتوانست بسازد.در هر حال حمزهء اصفهانی با دیدی انتقادیتر به مسأله نگریسته و هزار و اندی سال پیش نوشته است«… و لیس لهذا الحدیث اصل.لأنّهء کان مخرّبا و لم یکن بنّاء».شاید اسکندر یکی دو شهری هم ساخته باشد،ولی بیشتر شهرهایی که به او نسبت دادهاند،شهرهایی بوده که او تسخیر کرده و سپس به نام او کردهاند…»
*** یکی از خوانندگان گرامی ایراننامه،که نام خود را مرقوم نداشتهاند،نامهء زیر را از پاریش به ادارهء مجله فرستادهاند.با سپاسگزاری فراوان از ایشان دو نمونه از خط خوش ایشان را نیز برای ملاحظهء خوانندگان چاپ میکنیم:
«مجلهء گرامی ایراننامه
عنوان مجلهء ایراننامه،برحسب قواعد خط نوشته نشده.من برای مجله یکی نستعلیق و دیگری تعلیق نوشته ارسال داشتم اگر مورد پسند واقع شد استفاده فرمایید.با نبودن قلم نی و مرکب بهتر از این نمیتوان نوشت.
دوستدار بنیاد»
(به تصویر صفحه مراجعه شود) *** یکی از خوانندگان گرامی ما از راه دور به یاری ایراننامه آمده و در نامهء مفصل خود به اظهارنظر یکی دیگر از خوانندگان مجله در شمارهء اول پاسخ دادهاند.و این است جواب ایشان:
«…در میان نامههایی که در پایان شمارهء دوم ایراننامه چاپ شده بود،یکی از کمی حجم مجله انتقاد کرده و نوشته بود که مجلهای با این حجم باید ماهیانه منتشر شود. راستش بمحض خواندن این مطلب ترس مرا گرفت که نکند جناب عالی هم با ایشان موافق باشید،ولی دیدم خوشبختانه در پاسخی که داده بودید با ایشان موافق نبودید.مجلهء تحقیقی آن هم در این شرایط و در خارج از ایران و با این چاپ زیبا و غلط گیری حیرتانگیز که تا بحال در ایران سابقه نداشته است هرگز نمیتواند ماهی یک بار و یا دو ماه یک بار منتشر شود.اگر همین چهار شماره در سال را بتواند مرتب بیرون دهد،اعجاز کرده
489
ایران نامه , بهار 1362 – شماره 3
است…»
*** نامهای به زبان فارسی از آقای کورو یاناگی،ایرانشناس ژاپنی،استاد دانشگاه توکیو:
«25 فوریه 1983
توکیو-ژاپن
دوست دانشمند و عزیزم جناب آقای جلال متینی
پس از عرض سلام و ارادت،امیدوارم که شما سالم و موفق باشید-از اینکه مجلهء «ایراننامه»را لطفا ارسال فرمودید صمیمانه تشکر میکنم و در عین حال باید به شما تبریک عرض کنم-برای ما ایرانشناسان باعث مسرت است که بکوشش شما«ایران نامه»منتشر گردیده است،البته به دوستان من این مجله را معرفی کردم…
امیدوارم که مجلهء«ایراننامه»توفیق یابد و مشعل زمینهء ایرانشناسی بشود…
ارادتمند،کورو یاناگی
*** روزنامهء ایران و جهان،پاریس
16 اسفند 1361
روزنامهء ایران و جهان در صفحهء«هم سنگران»،مقدمهء شمارهء اول ایراننامه را نقل کرده و دربارهء آن نوشتهاند:
«مبارزات فرهنگی در دوران تاریک تسلط جهل مطلق بر سرزمین ما باید بصورتی وسیع و همه جانبه درگیر شود…و باید در کنار مبارزات سیاسی،بخاطر دفاع از نام و نشان ایران و ایرانی در این زمینه نیز به جهادی عظیم برخاست.و این جهاد بر عهدهء پژوهشگران و محققینی است که اینک دور از وطن بسر میبرند.
نشر مجلات فرهنگی و ادبی و اجتماعی یکی از راههای حفظ و حراست میراث فرهنگی ایران است و ما خرسندیم که میتوانیم در این شماره«ایراننامه»را که یکی دیگر از مجلههای فرهنگی و تحقیقی است به خوانندگان خود معرفی کنیم و با چاپ مقدمهء شمارهء اول آن،توفیق دانشمندان صاحب نظر را در ادامهء این خدمت بزرگ آرزومند باشیم.