نزهت نامهء علائی اثر شهمردان بن ابی الخیر رازی (1)
نزهت نامه علائی اثر شهمردان بن ابی الخیر رازی یکی از اولین کتابهای است که دربارهء علوم طبیعی به زبان پارسی نوشته شده است،ولی با وجود اهمیت آن از نظر تاریخی و علمی و ادبی و بعنوان یکی از کهنهترین آثار نثر پارسی هنوز این کتاب مورد توجه کافی قرار نگرفته است.چند سال قبل اینجانب تصحیح و تدوین این کتاب جالب را بعهده گرفتم و بنیاد فرهنگ ایران نسبت به چاپ آن اقدام نمود.چاپ متن کتاب در 573 صفحه تا قبل از انقلاب باتمام رسید،ولی در اثر اعتصابات و آشفتگیهای زمان انقلاب چاپ مقدمه و ضمائم آن بتأخیر افتاد.در حدود یک سال پس از انقلاب مقدمهء مصحح در 117 صفحه با اغلاط فراوان بچاپ رسید،ولی مثل بسیاری از اقدامات عملی ادبی دیگر خصوصا آنچه به گذشتهء پرافتخار ایران مربوط میشود چاپ ضمائم و فهرستهای کتاب ناتمام ماند و انتشار آن بدست فراموشی سپرده شد.
چون بیشک سایر علاقهمندان به ادب ایران نیز به متن چاپی این کتاب و مقدمهء مصحح دست نیافتهاند ازاینرو ذیلا بطور اختصار به معرفی این کتاب جالب و خواندنی میپردازم.قبلا دربارهء نسخههای مختلف نزهتنامه و تاریخ تألیف آن و دیگر کتابهای شهمردان بن ابی الخیر رازی چند مقاله در مجلهء«راهنمای کتاب»(سال بیستم،1356،شمارههای 3 تا 7)نوشتهام.از ینرو ذیلا پس از اشاره کوتاهی به تاریخ زندگی شهمردان بن ابی الخیر و آثار او به معرفی مندرجات کتاب نزهتنامه خواهم پرداخت.
شهمردان بن ابی الخیر رازی و آثار او
اطلاعات ما دربارهء شهمردان بن ابی الخیر بسیار مختصر و ناچیزست.نام او در هیچ یک از تذکرههای مشهور ذکر نشده و در حقیقت تمام اطلاعات ما دربارهء او منحصر به اشاراتی است که شهمردان در آثارش نسبت به خود نموده است.در کتاب نزهتنامه شهمردان ادعا میکند که شش کتاب مختلف را تألیف نموده است:
1-کتابی دربارهء تاریخ.در صفحه [1]342کتاب نزهت نامه مؤلف مینویسد: «شمس الملک فرامرز بن علاد الدوله قدس اللّه روحه معلمی داشت و پارسی و پهلوی نیک دانستی و او را پیروزان معلم گفتندی.فرموده بود تا از پهلوی به پارسی دری نقل همی کرد و از آن کتابت بدین کتابت باز همی آورد،و مرا میبایست که جمله به دست من افتادی تا همه را به عبارتی مختصر باز گفتمی و از اولش تا آخر از آرایش و تطویل احتراز تمام نمودمی چنان که از معنی هیچ نیفتادی و مقصود جمله حاصل شدی.از آن قدر که به اصفهان یافتم چون به شهر یزد رفتم بدین نسق که گفتم نقل کردم،چنان که از جمله اصل بدست آمدی و اندیشهء من تمام شدی و همانا ورقی هزار و پانصد و بیشتر تا دوهزار ورق بودی.و جهد نمودهام تا هرآنچه عقل نپذیرد دور کردهام و آنچه دعوی بود یا رمزی و اشارتی وجه آن بگفتهام.»
در کتاب نزهتنامه فصلی است که دربارهء تاریخ قدیم ایران و داستانهای رستم بحث میکن(صفحات 344-317)و ممکن است مقتبس از کتاب فوق الذکر باشد،ولی علاوهبر آن اطلاع دیگری دربارهء آن کتاب تاریخ در دست نیست.
2-حل النرموز.در صفحهء 566 نزهتنامه شهمردان به یکی دیگر از تألیفات خود به نام حل الرموز السماویه اجل من الکنوز الدنیا و یه اشاره میکند و میافزاید که این کتاب دارای ده فصل دربارهء هریک از اعداد یک تا ده میباشد.چند صفحهای از این کتاب در فصل کتاب نزهتنامهء علائی نقل شده است ولی بقیهء کتاب از بین رفته است.
3-کتاب البدایع به زبان عربی.در صفحهء 8 کتاب نزهتنامهء علائی شهمردان مینویسد که او چند سالی را بعطلت در گرگان و استرآباد گذراند و از شغل اصلی خود که دبیری بود دور ماند.سپس او چنین ادامه میدهد:«از بهر آسایش و تزجیة الایام چند کتاب تصنیف کردم.از آن جملت یکی کتاب البدایع است در خواص و طبایع و منافع و چند علم دیگر که از کتب بسیار برگزیدم،و از بهر آنچه به تازی بود خواستم تا فایدهء آن متداول و منتشر گردد و عام باشد میان خواص و عوام.کتابی ساختم به پارسی دری و بر آن کتاب اول زیادت و نقصان کردم چنان که بایست و ترتیب بگردانیدم و از چند نوع دیگر که در آن کتاب نیست در اینجا از هریک طرفی درآوردم.»
مقصود از کتاب پارسی دری که شهمردان از آن یاد میکند همین کتاب نزهتنامهء علائی است ولی اصل عربی کتاب مفقود شده است.
4-کتابی دربارهء علم کیمیا.در صفحهء 505 کتاب نزهتنامه در فصل مربوط به علم کیمیا،شهمردان ادعا میکند که«همانا پنج هزار ورق بیشتر نبشتهام و خوانده در این باب تا معلوم شد که این علم درست است.»در نزهت نامه فصل مختصری به علم کیمیا اختصاص داده شده است ولی از آنجا که شهمردان ادعا میکند که بیش از پنج هزار ورق درآنباره نوشته است و خوانده باید تصور نمود که آن مباحث کتاب مجزائی را تشکیل میداده است.
5-روضة المنجم یا روضة المنجمین.نام این کتاب سه بار در کتاب نزهت نامه ذکر شده است.ابتدا در صفحهء 293 مؤلف مینویسد:«در کتاب روضة المنجم که من ساختهام و از تصنیف ابو الحسین صوفی اختیار کرده.«مجددا در صفحهء 370 به کتاب روضة المنجم اشاره شده و بار دیگر در صفحهء 386 میخوانیم:«کتابی ساختهام در نجوم و روضة المنجم نام نهادهام و آن پانزده مقالت است.»
از کتاب روضة المنجم یا روضة المنجمین اقلا یازده نسخهء خطی بجای مانده است که یکی از قدیمترین آنها نسخهء کتابخانهء ملک در تهران بشمارهء 3605 میباشد که در سال 610/1211 در کهرام استنساخ شده است.نسخهء کتابخانهء دانشگاه استانبول بشمارهء 1418 جزء مجموعهء خطی شامل چندین کتاب است که در سال 813/1410 استنساخ شده.نسخهء کتابخانهء موزهء بریتانیا بشماره 261-27. Add نیز از جمله نسخ یک مجموعهء بزرگ شامل 23 کتاب و رساله دربارهء موضوعات مختلفه است که در سالهای 814-813/1411-1410 توسط ناصر الکاتب برای جلال الدین اسکندر بن عمر شیخ بن تیمور(متوفی سال 817/1414)استنساخ شده است.قسمت مربوط به روضة المنجمین شامل صفحات 372 تا 542 این مجموعه میشود.
بنا به اشاراتی که در کتاب روضة المنجمین موجودست این کتاب در حدود سال 455/1063 نوشته شده است و شامل پانزده مقاله است،از این قرار:1-معرفة حساب الهند.2-معرفة تقویم و الاختیارات.3-اعیاد الملل و التواریخ.4-المدخل الی علم النجوم.5-مسائل فی الدلیل و الایام و الاسباب.6-معرفة الاصطرلاب.7- الاختیارات.8-الضمیر و الخبی.9-زیج التقویم.10-احکام سنی العالم.11- اعمال موالید و تحاویل سالها.12-النمودارات.13-احکام الموالید.14-احکام سنی الموالید.15-صورة الکواکب.
در روضة المنجمین تقویمهای زردشتی،ایرانی،عربی و رومی بتفصیل مورد بررسی قرار گرفته و نمونههایی از محاسبهء تاریخ در این تقویمها و تبدیل سالی از یک تقویم به تقویم دیگر داده شده است.در روضة المنجمین همچنین به اعیاد جهودان،رومیان، ایرانیان و اعراب نیز اشاره شده و از جمله اعیاد ایرانیان شهمردان از نوروز،نوروز بزرگ، ابان روز ابانگان،تیریگان،مهریگان،مهریگان خاصه،بهمنجنه،بادیزه کاهنبارها، فروردیگان و غیره نام میبرد.ولی قسمت اعظم این کتاب دربارهء مسائل نجومی و تأثیر ستارگان در کلیهء مراحل زندگی است و شهمردان با توجه به حرکت ستارگان بهترین وقت برای فعالیتهای مختلف از قبیل گرمابه رفتن،جامه بریدن و پوشیدن،نامه نوشتن، معامله کردن،چوگان زدن و بسیاری دیگر از فعالیتهای روزمره را ذکر میکند.
6-نزهت نامه علائی.از نزهت نامهء علائی مجموعا ده نسخهء خطی بجای مانده که قدیمترین آنها نسخهء کتابخانهء بودلین[2]در دانشگاه اکسفورد بشمارهء 1680 میباشد که در تاریخ«ربیع الاول سنهء اربع و سبعمائهء»704/1305 برای فردی به نام عبد الواسع الساوجی استنساخ گردیده است نسخهء کتابخانهء دوگال در گوتای[3]آلمان نیز یکی از قدیمترین نسخ نزهتنامه میباشد.تاریخ کتابت این نسخه معلوم نیست ولی از خط و املای آن چنین برمیآید که این نسخه نیز همزمان با نسخهء اکسفورد و یا کمی بعد از آن استنساخ شده است.
دربارهء علت تألیف کتاب شهمردان مینویسد:«چون مدتی روزگار به پرداختن تألیف این کتاب برآمد و از زیادت و نقصان کردن فارغ شده بودم آن را عدّتی و ذخیرتی همی شناختم تا بدان خویشتن را بر مجلس عالی خداوندی امیر اجل مؤید مظفر منصور ملک عادل عضد الدین ظهیر الاسلام علاء الدولة و جمال الملة و فخر الامة شمس الملوک سید الامراء و مرزبان الدیالم خاصبک ابو کالیجار گرشاسب حسام امیر المؤمنین اعز اللّه انصاره ابن الامیر المؤید ملک طبرستان علی بن شمس الملوک فرامز بن الملک العادل علاء الدولة محمد دشمنزیار رضی الله عنهم و قدّس ارواحهم عرضه کنم و عذر تقصیر و تأخیر به خدمت نیامدن نموده باشم و از بهر زینت و بزرگ داشتن این کتاب را نزهتنامهء علائی نام نهادم تا چون خداوند عزّ نصره در آن تأمل فرماید و نیکبختی بدین بنده دعاگوی پیوندد سر در آسمان افتخار کشد و چون آفتاب آن دولت قاهره بر او تابد از سر تازه شود و از آسایش و سود آینده رنج و زیانی گذشته فراموش کند.»
علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب از امرای کاکویه است که از سال 513-488/1119-1905 در یزد حکمرانی داشته است.با توجه بعبارت فوق الذکر و سایر شواهدی که در کتاب نزهت نامه موجودست این کتاب در حدود 495-490/1102-1097 تألیف شده است.
با توجه به فراوانی دستنویسهای نزهت نامه و تاریخ استنساخ آنها چنین استنباط میشود که این کتاب برای چندین قرن مورد توجه دانشمندان در نقاط مختلف ایران بوده است.مخصوصا در یزد که محل تألیف آن کتاب است برخی از نویسندگان بتقلید از آن تألیفاتی نموده و قسمتهایی از آن کتاب را در آثار خود نقل نمودهاند.در سال 580/1184 در حدود نود سال پس از تألیف کتاب نزهت نامه ابو بکر مطهّر جمالی یزدی کتابی بتقلید نزهت نامهء علائی تألیف نمود و آن را فرح نامه و فرّخ نامه[4]نامید.در مقدمهء این کتاب جمالی مینویسد:
«جماعتی از اقران…در پیش این ضعیف شدند بحکم تفرّج اشعار این نحیف خواستند که در آن تأمل کنند و چون بمیان آوردم یکی از ایشان خاطبهم الله تمنای مطالعهء نزهت نامهء علائی که شهمردان المستوفی جمع کرده است یاد کرد.در حال حاضر کردم و آن را تأمل میکردند و به چشم اعزاز و اکرام مینگرستند و من حکایت و قصهء داستان طارق و جوزا با ایشان میگفتم در معنی جمع و تصنیف که کردهام.یکی از محبّان محاضره ضعیف که مایهء محبت او در ضمیر دریای محیط بود روی به من کرد و گفت:
فو اللّه قد احلی کلامک عندنا من الشهد و الفانیذ و القند و العسل
هرچند که اشعار نو در دل ما حلاوتی دیگر دارد صد هزار رحمت خدای بر مؤلف و جمعکنندهءنزهت نامهء علائی باد که اوراق و کلمات او سبب منفعت و دفع مضرت میآید .هرچند که اشعار بر سر خویش دری ثمین است اما مائدهء معنی خود گوهر متین است.یعنی نزهت نامهء علائی.در خدمت ایشان بر خویشتن واجب کردم که بموجب آن کتابی سازم نام آن فرخ نامهء جمالی[فرخ نامه جمالی]از کتب متفرق که از این انواع باشد و هرآنچه در نزهت نامه باشد الی ماشاء الله.در اثنای این مفارضه همه برخاستند و چشم مرا بوسه دادند و گفتند:
ای روی تو فال سعد بر ما وی رای تو اصل عقل اعلی.»[5]
همچنین مؤلف کتاب تاریخ یزد که در حدود چهار صد سال پس از شهمردان میزیست در کتاب خود به نزهت نامهء علائی اشاره نموده و آن را همراه با سیر الملوک خواجه نظام الملک و شاهنامهء فردوسی از جمله مراجع خود ذکر کرده است.[6]
نزهت نامه لااقل برای مدت پنج قرن در داخل ایران و حتی در خارج از ایران مورد توجه و استفادهء دانشمندان قرار گرفته است.یکی از دستنویسهای نزهتنامه که در کتابخانهء چستربیتی[7]در دبلین موجودست در سال 1007/1599 یعنی بیش از پانصد سال پس از تاریخ تألیف کتاب استنساخ شده.همچنین دستنویس متعلق به کتابخانهء بودلین[8]داری یادادشتها و حواشی فروانی به زبانهای ترکی و عربی است که نشان میدهد که این کتاب در خارج از ایران نیز مورد مطالعه قرار میگرفته است.
شمهای از شرح احوال شهمردان بن ابی الخیر
همانطور که قبلا اشاره شد در تذکرههای مشهور اطلاعات زیادی دربارهء زندگی شهمردان بن ابی الخیر رازی وجود ندارد،ولی از لابهلای کتابهای نزهتنامه و روضة المنجمین و اشارات مختصری که در سایر کتب نسبت به شهمردان شده است، میشود خطوط اصلی زندگی او را ترسیم نمود.
لقب رازی نشان میدهد که او از اهالی ری بوده است.[9]معلم او ابو الحسن علی بن احمد النسوی نیز که شهمردان همیشه از او به نام«استاد مختص»نام میبرد در ری اقامت داشته است.در نزهتنامه شهمردان به دوران کودکی خود اشاره میکند و چنین اظهار میدارد که دانشجوی ممتازی بوده و از صباوت به نجوم علاقه داشته است.او دربارهء خود چنین مینویسد:
«در حداثت سن مشغول بودمی به خواندن علوم ریاضیات و کتاب اقلیدس و حل اعمال زیج و فصول فرغانی در هیئة افلاک،بر استاد مختص علی نسوی همی خواندم. یک روز کاغذی چند به من داد و گفت در خاطر و فهم تو سرعتی و حدّتی میبینم که با دیگران نیست.در این تأمل کن که از بهر دانستن تاریخ سال و روز ولادت از طالع مولود دور سال ساختهایم یکی بر زحل و دیگری بر مشتری،از آنچه این هردوبطیء السیرترند لیکن از بهر رجعت و استقامت راست نمیآید.من در آن اندیشه کردم و دیگر روز گفتم مدت سال بقیاس از خداوند طالع بتوان دانستن بتفاوت یک روز و ماه بتقریب از تقویم شمس بدانند و اگر در سیر زحل و مشتری رجعت و استقامت است در جوزهر نیست و دور او از آن مشتری سنگیتر و عمل آسانتر و آن است که وسط سال و ماه و روز آن تاریخ که خواهند از دوازده برج وضع کنند تقویم جوزهر بازآید.همین عمل معکوس باید کردن و وسط از تقویم راست بازآوردن و قوس بستدن از جدول مجموعه و مبسوطه تا سال و ماه و روز پیدا آید.در این عجب ماند و گفت بدین آسانی نهاده و اما ندانستیم و بر دو سطر راست همی آید این همه تطویل چیست؟»[10]
شهمردان علاقهء خود به نجوم و سایر علوم را پس از دوران کودکی و جوانی نیز حفظ نمود چه بنا بگفتهء خود او هرگاه که فرصتی پیدا میکرد و فراغتی حاصل میشد این اوقات فراغت را به مطالعه و تألیف کتب علمی میپرداخت.[11]
اشاراتی که در نزهتنامه به شمس الملک فرامرز و معلمش پیروان وجود دارد چنان نشان میدهد که شهمردان خود با آنها آشنا بوده و آنها را ملاقات کرده است.[12]ولی در نزهتنامه اشارهای به ابو منصور علی پدر علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب نشده است.شهمردان همچنین اظهار میدارد که قبل از تألیف نزهتنامه بار دیگر از اصفهان به یزد آمده و در اولین دورهء اقامت او در یزد بود که کتاب خود را دربارهء تاریخ ایران نگاشت.در نزهت نامه شهمردان مینویسد:
«شمس الملک فرامرز علاء الدوله قدّس الله روحه معلمی داشت و پارسی و پهلوی نیک دانست و او را پیروزان معلم گفتندی.فرموده بود تا از پهلوی به پارسی دری نقل همی کرد و از آن کتابت بدین کتابت باز همیآورد.و مرا میبایست که جمله به دست من افتادی تا همه را به عبارتی مختصر بازگفتمی و از اولش تا آخر از آرایش و تطویل احتراز تمام نمودمی چنان که از معنی هیچ نیفتادی و مقصود جمله حاصل شدی.آن قدر که به اصفهان یافتم چون به شهر یزد رفتم بدین نسق که گفتم نقل کردم.»[13]
عبارت«و مرا می بایست که جمله به دست من افتادی تا همه را به عبارتی مختصر بازگفتمی»ممکن است این معنی را برساند که شهمردان خود در خدم ت شمس الملک فرامرز بن علاء الدوله بوده و به فرمان او به تلخیص کتاب تاریخ پیروزان معلم اقدام نموده است.اگر این تصور صحیح باشد ممکن است در سال 443/1051 که طغرل شمس الملک فرامرز را مجبور به ترک اصفهان و عزیمت به یزد نمود،[14]شهمردان نیز همراه او به یزد آمده باشد و عبارت«آنقدر که به اصفهان یافتم چون به شهر یزد رفتم بدین نسق که گفتم نقل کردم»اشاره به آن سفر باشد.فرامرز در همان سال 443/1051 وفات نمود و پس از مرگ او اوضاع یزد آشفته گشت.ممکن است شهمردان در این هنگام یزد را ترک کرده باشد چه در آثار او اشارهای به دوران حکومت جانشین شمس الملک فرامرز نشده است.
اینطور بنظر میرسد که شهمردان از یزد عازم ری شده و در آنجا کتاب روضة المنجمین را در سال 455/1063 بنا به تشویق حکیم علی بن ابراهیم کرمانی تألیف نموده و آن را به استاد خود ابو الحسن علی بن احمد نسوی عرضه کرده است.از مقدمهء کتاب روضة المنجمین چنین برمیآیدکه در موقع تألیف این کتاب شهمردان چندان جوان نبوده است.نه تنها شهمردان کتاب خود را بعنوان یک کتاب درسی که مورد استفادهء منجمان قرار خواهد گرفت تألیف نموده است بلکه بنا به اظهار خودش برای تألیف آن کتاب بیش از صد جلد کتاب مطالعه نموده و یک سال را صرف تدوین آن ساخته است.سپس شهمردان میافزاید:«چون مدتی مرا پیش آمد از عطلت و بر بیهوده عمر گذاشتن وجهی دیگر ندانستم جز این کتاب را آغاز کردن اندر علم نجوم هرچند که نه صناعت من است تا مبتدی را از این فایدهء تمام بود و پایه پایه بر نسق همی رود که چون به آخر کتاب رسد نام منجمی بر وی افتد.»[15]در پایان کتاب شهمردان باز مینویسد:«پس چون مدت عطلت دراز شد یک یک در او همی پیوستم.»[16]از این عبارات چنین برمیآید که در موقعی که شهمردان تألیف روضة المنجمین را آغاز نمود خود از مرحلهء شاگردی و تعلم بدر آمده بود و قبل از تألیف کتاب به شغلی دیگر غیر از حرفهء منجمی اشتغال داشته و آن کار را از دست داده است و از حرفهء اصلی خود محروم شده است.
از اشاراتی که در کتاب نزهتنامه وجود دارد باز چنین برمیآید که شهمردان قبل از ورود مجدد به یزد و تقدیم کتاب خود به علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب به حرفهء دیگری اشتغال داشته و مدتی از انجام حرفهء اصلی خود که دبیری بوده محروم مانده است.در مقدمهء نزهتنامه شهمردان مینویسد:
«مؤلف و جمعکنندهء این کتاب شهمردان بن ابی الخیر چنین گوید:چون مدتی در گرگان و استراباد بعطلت بماندم و از صناعت خویش و آن دبیری و استیفاست دور ماندم و روزگار ناهموار و ناموفق پیش آمد و گفتار حق پیغامبر صلوات الله علیه«من اعان ظالما سلطه اللّه علیه»در من کار کرد و اگرچه اولیاء النعم اعزّ الله انصارهم از درگاه عالی اعلاه الله خداوندیها فرمودند و شفقتها نمودند و پیش خدمت خواندند از آنچه اسباب موانع مستولی بود توفیق مساعدت ننمود.از بهر آسایش و تزجیة الایام چند کتاب تصنیف کردم، از آن جملت یکی کتاب البدایع است…»[17]
اشارهء او به شغل دبیری و استیفا نشان میدهد که او قبلا در خدمت یکی از حکام بوده است و از اشارهء او به حدیث فوق الذکر چنین مستفاد میشود که حاکم مزبور از امرای کاکویه نبوده و شاید از دشمنان آنان نیز محسوب میشده است و شهمردان مورد سخط و ظلم او قرار گرفته است.اشارهء او به اولیاء النعم که بصورت جمع ذکر شده است ممکن است اشاره بر آن باشد که نه تنها علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب او را به خدمت خود دعوت نموده بلکه پدر او ابو منصور نیز از شهمردان دعوت بعمل آورده است ولی بسبب موانعی موفق به قبول دعوت آنها نشده تا این که پس از تألیف نزهت نامه توانسته است خود را به علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب عرضه کند.
همانطور که پروفسور لازار در مقالهای که درباره شهمردان نوشته است اشاره نموده[18]
آشنایی شهمردان با نواحی شمالی و مرکزی ایران بیش از سایر نواحی بوده است.در نزهتنامه بطور مستقیم و غیر مستقیم به شهرهای زیادی اشاره شده است.شهرهایی را که شهمردان شخصا از آنه دیدن نموده عبارتند از گرگان و استراباد که در آنجا مدتی را بعطلت گذرانده،اصفهان که در آنجا ترجمههایی را که پیروزان معلم از پهلوی به دری نموده بود بدست آورده،یزد که در آنجا کتاب خود را دربارهء تاریخ تألیف نمود،بورجند در طبرستان و کاشان که در آنجا اثرات صاعه را مشاهده نموده است.
در نزهتنامه به شهرهای دیگری نیز اشاره شده که اگرچه صریحا ذکر نشده که شهمردان در آنها زندگی کرده است ولی توضیحاتی که دربارهء آنها داده شده نشان میدهد که او آنهارا دیده و از وضع آنها اطلاع داشته است.یکی از شهرهایی که چندین بار در نزهتنامه ذکر شده شهر بصره است.در این کتاب نام کانالهای بصره و جزر و مد آنها بدقت توضیح داده شده است.در نزهت نامه همچنین توضیحاتی دربارهء پرندگان بصره و انواع ماهیهای آن داده شده است.[19]
در نزهت نامه نام خوزستان نیز مکرر ذکر شده و به حیوان عجیبی که دارای نیش زهرآگینی میباشد و یک نوع رطیل بنام کروره که در خوزستان یافت میشود و طول و عرض پل شادروان در شوشتر و پل دزپول،وآبادان که در جزیرهء اسدی در خوزستان واقع است و اهواز اشاره شده است.شهمردان با ترکستان و ماوراء النهر نیز آشنایی داشته است.در نزهتنامه به یک نوع رطیل بنام غنده که در ماوراء النهر یافت میشده است،و وفور گوگرد سرخ در آنجا،و اسامی شهرهایی از ترکستان و ماوراء النهر اشاره مینماید.
علاوهبر شهرهای گرگان و استراباد که شهمردان از آنها دیدن نموده از شهرهای دیگری در طبرستان از قبیل آمل،ابسکون،دروشان و بورجند نام میبرد و اسامی محلی درختی در طبرستان بنام کندیس،یک گیاه زهرآلود بنام گزنه و پرندهای بنام داردار را ذکر مینماید.همچنین در نزهت نامه از ماری که باعث کشتن تعداد زیادی از مسافرین بین ری و آمل شده نام میبرد.علاوهبر نقاط فوق الذکر در نزهتنامه اشارات غیرمستقیم فراوانی به شهرهای دیگر در ایران و سایر نقاط جهان شده است.
بطور خلاصه میتوان اینطور نتیجهگیری نمود که شهمردان در حدود سال 425-420/1035-[20]1030در شهر ری چشم به جهان گشوده و در همانجا تحصیلات خود را نزد استاد مختص ابو الحسن علی بن احمد النسوی بپایان رسانده است.در اوائل جوانی به اصفهان مسافرت نموده و به خدمت شمس الملک فرامرز درآمده و همراه او به یزد رفته و در آنجا کتاب خود را دربارهء تاریخ قدیم ایران تدوین نموده است.در سال 443/1051 پس از مرگ شمس الملک فرامرز از یزد به ری مراجعت نموده و در آنجا در سال 455-1063 کتاب روضة المنجمین را تألیف نموده است.در سال 475/1082 در بورجند و کاشان بوده است و در آنجا اثرات صاعقه را مشاهده نموده است.[21]در آن اوقات از بصره و خوزستان نیزد دیدن نموده و مدتی را بعنوان دبیر و مستوفی در خدمت یکی از حکّام آن نواحی گذرانده است.سپس از شغل خود معزول شده و مدتی را بعطلت در گرگان و استر اباد بسر در همانجا کتاب البدایع را برشته تحریر درآورده است. بالاخره در حدود سالهای 495-490/1097 مجددا به یزد آمده و در آنجا کتاب نزهت نامهء علائی را تألیف و آن را به پیشگاه علاء الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب عرضه نمده است.دربارهء تاریخ مرگ او هیچگونه اطلاعی در دست نیست.
نظری اجمالی به مندرجات کتاب نزهتنامهء علائی
نزهتنامهء علائی دائرة المعارفی است که دربارهء مسائل مختلف علمی و ادبی و تارخی برشته تحریر درآمده است.بحث دربارهء کلیه مندرجات کتاب از حوصلهء این مقاله خارج است،لذا فقط به برخی از مهمترین خصوصیات کتاب اشاره شده و پارهای از نکات جالب آن مورد توجه قرار خواهد گرفت.
کتاب نزهت نامهء علائی از بسیاری جهات حائز اهمیت فراوان میباشد.اولا این کتاب یکی از نخستین آثاری است که بعنوان مجموعهای از دانشهای مختلف تألیف شده است و یکی از قدیمترین کوششها برای طبقهبندی علوم از جمله نجوم،ریاضی، هندسه،کیمیا،طب،منطق،مردمشناسی،حیوانشناسی،معدنشناسی،تاریخ، جغرافیا و غیره بشمار میرود.ثانیا همانطور که نویسندهء کتاب متذکر میشود مطالب آن برای متخصصین و خواص نوشته نشده است بلکه میزان دانش عمومی را دربارهء علوم متداول زمان روشن میسازد.ثالثا اینکه از نظر ادبی سبک نگارش این کتاب مرحلهء دگرگونی زبان فارسی را نشان میدهد و در حقیقت بعنوان حد واسط بین سبک سادهء چهار قرن اول اسلام و سبکهای مصنوع و معرّبی که در قرنهای بعد متداول گردید بشمار میرود.علاوهبر آن در این کتاب به پارهای از لغات و استعارات جالبی که جنبه محلی دارد برمیخوریم و همچنین قسمتی از مندرجات کتاب نیز از نظر علمی و تاریخی حائز اهمیت میباشد.
در مقدمهء کتاب شهمردان اظهار میدارد که علاء الدوله محمد بن کاکویه (433-398/1041-1008)خواجه رئیس ابو علی سینا را گفت:«اگر علوم اوائل به عبارت پارسی بودی من بتوانستمی دانستن.»[22]و ابو علی سینا نیز به فرمان او دانشنامهء علائی بساخت و به او عرضه کرد.بهمین ترتیب شهمردان نیز کتاب نزهتنامهء علائی را تدوین نمود و به یکی از نوادگان او علاد الدوله خاصبک ابو کالیجار گرشاسب (513-488/1119-1095)تقدیم داشت.ولی برخلاف دانشنامهء علائی که فقط به بحث دربارهء منطق،الهیات و طبیعیات میپردازد،[23]نزهتنامه مطالب فراوان دیگری را نیز شامل میشود و عنوان دائرة المعارف بر آن زیبندهترست.
برای این که بتوانیم رابطهء مندرجات نزهت نامهء علائی را با کتابهایی که قبل از آن دربارهء علوم مختلف وجود داشت بهتر درک کنیم باید باختصار به اهمّ آثار قبلی که به زبان پارسی نوشته شده است اشارهای بنماییم.[24]
در نجوم کتابهای که قبل از نزهتنامه به فارسی تألیف شدهاند عبارتند از:استخراج فی طلب العمر،کتاب معرفة الاسطرلاب(بنام شش فصل نیز نامیده شده است)،در مقدمه اختیارات بر سیارگان سبعه،رساله قواعدی چند در معرفت حرکتی و قوسی و دائرهای و خطی و نقطهای که منجمان بر آن عمل کنند،و زیج المفرد که در بین سالهای 383-356/967 توسط ابو جعفر محمد بن ایوب الحاسب الطبری نوشته شده است.[25]البارع فی احکام النجوم و التأویل(در حدود سنهء 357/968 تألیف ابو نصر الحسن بن علی القمی،[26]مجمل الاصول یا المدخل فی صناعة احکام النجوم که قبل از سال 383/993 توسط ابو الحسن کوشیار بن لبان با شهری الجلی به فارسی و عربی تألیف شده است.[27]کتاب برهان الکفایة اثر ابو سعید احمد بن محمد ابن عبد الجلیل السجزی(389-358/999-968)که در حقیقت از کتاب المختصر من تحویل سنی الموالید اثر ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر البلخی(م.272/886)اقتباس و ترجمه شده است.[28]و البته از همه مهمتر کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم (220-219/1029-1028)اثر دانشمند شهیر ابو ریحان محمد البیرونی (443-362/1051-972)میباشد.[29]
کتابهای مربوط به ریاضیات و هندسه عبارتند از:مفتاح المعاملات،و المونس فی نزهت اهل المجلس(383-356/993-967)اثر ابو جعفر محمد بن ابوب الحاسب الطبری،[30]و رساله در هندسه اثر ابو عبید عبد الواحد الجوزجانی[31]که خلاصهء کتاب اصول Elements اثر اقلیدس میباشد و از آثار عربی ابو علی سینا نیز اقتباس شده است.
قدیمترین کتابهایی که در طب بجا مانده است عبارتند از کتاب منظوم دانشنامه اثر میسری(تألیف بین سالهای 370-367/981-978)و کتاب هدایة المتعلمین فی الطب (در حدود سال 370/981)اثر ابو بکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری.[32]کتاب الابنیه عن حقایق الادویه اثر منصور موفق بن علی هروی در یک نسخهء خطی منحربفرد که در سال 447/1056 توسط اسدی طوسی استنساخ شده.[33]سه کتاب فارسی دربارهء طب بنامهای رسالهء نبض تشریح الاعضاء و رسالهء جودیه نیز به ابو علی سینا (428-370/1037-680)نسبت داده شده است.[34]همچنین کتاب نور العیون تألیف ابو روح محمد بن منصور یمانی(480/1087)اولین کتاب فارسی دربارهء چشم پزشکی میباشد.[35]
در علم جغرافیا علاوهبر کتاب مهم حدود العالم من المشرق الی المغرب که در سال 372/982 توسط فرد ناشناختهای برشته تحریر درآمده است،[36]به کتاب عجائب البلدان که به ابو المؤید بلخی نسبت داده شده است برمیخوریم.[37]از این کتاب که بنام پادشاه سامانی ابو القاسم نوح بن منصور(387-365/997-976)نوشته شده فقط قسمت مختصری که در آن نیز دخل و تصرف بکار رفته بجا منده است.علاوهبر کتابهای فوق میتوانیم از کتاب سفرنامهء ناصر خسرو(5-444/1053)[38]که در آن نقاطی که مورد بازدید او قرار گرفته شرح داده شده است و از نظر جغرافیایی حائز اهمیت میباشد نام ببریم.
در تاریخ و داستانهای اساطیری کتابهای که بجا ماندهاند عبارتند از:مقدمهء شاهنامهء ابو منصوری(346/957)،[39]تاریخ بلعمی اثر ابو علی محمد بلعمی[40](352/963)که ترجمه و تلخیص تاریخ طبری(302/915)میباشد،و قسمتهایی از شاهنامه و گرشاسبنامه ابو المؤید بلخی که بصورت خلاصه در سیستان نامه یا تاریخ سیستان که در حدود سال 445/1043 برشتهء تحریر درآمده بجا مانده است.[41]دربارهء سیستان که در غزنوی در کتاب مهم در دست داریم.یکی کتاب تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی (51-450/59-1058)اثر ابو الفضل محمد بن حسین بیهقی میباشد که رویدادهای زمان سلطان مسعود از زمان به سلطنت رسیدن او در سال 421/1030 تا صفر سال 432/اکتبر 1040 را توضیح میدهد.[42]دیگری کتاب زین الاخبار تألیف ابو سعید عبد الحی بن ضحاک بن محمود گردیزی است که بنام سلطان غزنوی عبد الرشید بن محمود(44-440/53-1049)تألیف یافته یافته یافته و دربارهء تاریخ عالم از آغاز آفرینش تا پایان سلطنت مودود بن مسعود(40-432/48-1040)میباشد.[43]علاوهبر کتابهایی که در فوق به آنها اشاره شد باید سه کتاب دانشنامهء علائی اثر ابو علی سینا را که متعاقبا توسط شاگر او ابو عبید جوزجانی تکمیل شد نام ببریم.[44]
نه تنها هیچ یک از کتابهای فوق الذکر بتنهایی تمام مطالب نزهتنامه را شامل نمیشود بلکه مندرجات کتاب نزهتنامه نیز صرفا از منابع فوق اقتباس نشده است. علاوهبر آثار فوق که ممکن است مورد استفاده شهمردان قرار گرفته باشد قستمهایی از مندرجات کتاب نزهت نامهء علائی مقتبس از کتابهای فارسی و عربی دیگری است که بمرور زمان مفقود شدهاند.برخی از مطالب آن نیز از منابع هندی و یونانی اقتباس شده و برخی دیگر جنبهء محلی و اسطورهای دارد.
نزهتنامه به دو«قسم»تقریبا مساوی که هریک شامل شش مقالت است تقسیم میگردد.قسم اول دربارهء«خواص و منافع و طبایع مردم و حیوانات از سباع و وحوش و بهایم و طیور و هوام و حشرات زمینی و آبی و اشجار و نبات و اجساد و جواهر و احجار» بهایم و طیور و هوام و حشرات زمینی و آبی و اشجار و نبات و اجساد و جواهر و احجار» میباشد.در هریک از فصول این قسم شهمردان نوعی از حیوانات یا جمادات یا نباتات را باختصار توضیح میدهد و سپس به ذکر خاصیت آن میپردازد.نه تنها خواصی که به موجودات نسبت داده میشود کاملا عجیب و غریب میباشد بلکه در اکثر موارد حتی شرح خصوصیات طبیعی آنان نیز از تخیلات و تصورات ذهنی سرچشمه گرفته است.از جملهء این گونه توضیحات جالب این است که کفتار یک سال نرست و یک سال ماده، یا این که«همه باز ماده باشند و نرجنس دیگرست که آن را زرزور خوانند و مثالش همچون شپش است که همه ماده باشند و رشک نر بدان خردی.»یا این که«شتر مرغ هیچ نشنود و آنچه دریابد از حس دیدن و بوییدن است سمع نیست.»شهمردان اظهار میدارد که شیر از خروس سپند و موش بیش از هرچیز دیگر میترسد،اگر از رودهء گوسفند و گرگ باشد.از عجائب خاصیت کفتار آن است که«چون سگ بر بالایی ایستاده باشد از حصار یا کوه در شبی که مهتاب باشد کفتار به جای سایهء سگ آید و چون آنجا بایستد و سایهء سگ بر سایه او افتد و تمام مستغرق شود سگ خویشتن را بزیر افکند و کفتار بگیردش و بخورد.»یا«اگر کسی را کژدم بزند او را بر خر برهنه نشانند و رویش سوی دنبال خر کنند درد به خز باز آید و مرد ساکن شود و کژدم گزیده در گوش خر گوید که مرا کژدم گزید مرد نیک شود و خر دردمند گردد.»
از جمله حیوانات افسانهای که در نزهت نامه ذکر آنها رفته است یکی ضناجه است که از بزرگی«کاسهء چشم او یک فرسنگ نهادهاند.»دربارهء سیمرغ،شهمردان گوید که«منقاری در او دارد مانند کلنگ آهنین و چنگالی نیز کژ که بدان پیل برباید و خطری ندارد،و چون پرد سنگها از کوه بجنبد و بلرزد.»در این کتاب همچنین به خصوصیات اعجابآور جانورانی نظیر سمندر و ارس و سیرانس اشاره شده است.
این قسمت از کتاب در حقیقت از نوع کتابهای«عجائبنامه»که در قرنهای بعد در ایران مورد توجه زیاد قرار گرفت میباشد.در حدود هفتاد سال پس از تألیف کتاب نزهتنامه،محمد بن احمد طوسی کتاب عجائب المخلوقات و غرایب الموجودات(تألیف بین سالهای 574-562/1177-1166) را برشتهء تحریر درآورد.[45]اگرچه در این کتاب اشارهای به شهمردان بن ابی الخیر و آثارش نشده است ولی از برخی فصول کتاب چنین استنباط میشود که محمد بن احمد طوسی با آثار شهمردان آشنا بوده است.[46]در قرن هفتم هجری نیز به کتاب دیگری بنام عجائب المخلوقات تألیف زکریا بن محمد بن محمود المکنونی القزوینی برمیخوریم که در حدود سال 680/1281 تألیف شده است.[47]و مطالب آن شباهت زیادی به مندرجات قسم نخستین نزهت نامهء علائی دارد. همچنین کتاب فرحنامهء جمالی که قبلا به آن اشاره شد بتقلید از کتاب نزهتنامهء علائی تألیف گردید و قسمتی از مطالب آن مقتبس از نزهت نامه میباشد.[48]در قرنهای بعد به کتابهای دیگری از این قبیل برمیخوریم که از اهمّ آنها میتوان کتاب نزهت القلوب اثر حمد الله مستوفی(تألیف سال 740/1339)و مجمع الغرائب اثر سلطان محمد درویش محمد البلخی را که در نیمهء دوم قرن دهم هجری نوشته شده است نام برد.
تنها کتابی از این قبیل که قبل از کتاب نزهتنامهء علائی برشتهء تحریر درآمده است و ممکن است در تدوین قسم نخستین نزهت نامه مورد استفادهء شهمردان قرار گرفته باشد کتاب عجائب البلدان یا عجایب البّر و البحر اثر ابو المؤید بلخی است که قسمت اعظم آن متأسفانه از بین رفته است.[49]ولی بیشک پارهای از مطالب قسم نخستی نزهت نامه بر اساس اطلاعات شفاهی که در افواه متداول بوده است قرار گرفته و توسط شهمردان برشتهء تحریر درآمده است.
قسم دومین نزهت نامه بیشتر به مسائل علمی مربوط میشود ولی شامل فصولی دربارهء داستانهای شاهنامه و همچنین«حکومتهای امیر المؤمنین علی بن ابی طالب کرّم الله وجهه»نیز میشود.داستانهایی که دربارهء رستم و سایر پهلوانان ایران نقل میشود نشان میدهد که سنّت شاهنامهنویسی فقط منحصر به نواحی شمالی و شرقی ایران نبوده بلکه قسمتی از میراث عمومی ایرانیان را تشکیل میداده است.در نزهت نامه فقط یک بار نام شاهنامه ذکر شده است(صفحه 343)ولی تصور نمیرود که مقصود از شاهنامه حماسهء بزرگ فردوسی باشد چه در کتاب،هیچ جا ذکری از فردوسی بمیان نمیآید و باحتمال قوی مقصود شاهنامهء ابو المؤید بلخی است که نامش نیز در نزهت نامه آمده است(صفحهء 342).از قرائن چنین برمیآید که شاهنامهء مؤیدی که شاهنامهء بزرگ نیز خوانده میشود در اصل دارای داستانهای فراوانی بوده که تا حدودی با داستانهای شاهنامهء ابو منصوری که منبع اصلی فردوسی محسوب میشود تفاوت داشته است.بسیاری از داستانهای نزهت نامه نیز با داستانهای شاهنامهء فردوسی متفاوت داشته است.برای مثال شهمردان ذکری از جنگ رستم و اسفندیار بمیان نمیآورد و برعکس مینویسد:«آنچه گویند رستم اسفندیار را بکشت اصلی ندارد که از عهد کیقباد و برخاستن رستم تا بدین وقت قریب پانصد و اند سال برآید و واجب نکند که یک شخص زنده بماند از آنچه در کتب چنین است.پادشاهی کیقباد صد سال بود و پادشاهی کی کاووس صد و پنجاه سال و پادشاهی کیخسرو شصت سال و پادشاهی لهراسب صد و بیست سال.اما چنان بود که اسفندیار را آفتی حقیر رسید،و از دوگونه گویند:یکی آن است که گویند زنی را از بلندی هاونی از دست بیفتاد یا بینداخت و بر سر او آمد،دیگر گویند ماری او را بزد پس او را برگرفتند و جایگاهی بخوابانیدند و صورت رستم دید بر دیوار نقش کرده،گفت:چه بودی که چون به برنایی میباید مردن به دست چنین مردی کشته شده بودمی؟آنگاه قصهء رستم و اسفندیار بنهادند و در تاریخ آوردند و اندر جهان پراکنده شد.»[50]
در نزهت نامه همچنین مختصر اشارهای به داستان تولد سهراب شده است و اگرچه به کشته شدن سهراب اشاره شده است ولی دربارهء نبرد بین پدر و پسر توضیحی داده نشده است.در عوض دربارهء حملهء فرامز به هندوستان و جنگ با هفتصد هزار سپاهیان رای هند و تسخیر همه هندوستان و دستگیری رای بتفصیل سخن رفته است.[51]
علاوهبر شاهنامهء ابو المؤید بلخی،شهمردان دو کتاب دیگر نیز در اختیار داشته است.یکی از آنها کتابی تحت عنوان گردنامه اثر رستم لارجانی بود.شهمردان مینویسد:«رستم لارجانی محدث شاه گرد نامهای ساخته است و دعوی همی کند که از اول عهد کیومرث تا پادشاهی شمس الدوله ابو طاهر ابن نوبه که همدان داشت باز خواهم گفتن بشرح،و از قیاس مجلدی چند که من دیدهام،همانا پانصد کراسهء بزرگ تمام برآید.»[52]شمس الدوله از حکّام آل بویه بود که بین سالهای 412-387/1021-997 بر همدان حکمراوایی داشت و چنان که قبلا گفته شد این نشان میدهد که شاهنامهنویسی و توجه به داستانهای پهلوانی در غرب ایران نیز متداول بوده است.
کتاب دیگری که شهمردان به آن اشاره میکند و بزرگترین منبع او برای داستانهای حماسی بوده است کتابی است که پیروزان معلم در اصفهان نگاشته است.در عبارتی که قبلا نقل شده است شهمردان اظهار میدارد که شمس الملک فرامرز بن علاء الدوله معلمی داشت بنام پیروزان که پارسی و پهلوی خوب میدانست و به او فرمان داد تا داستانهای باستانی ایران را از پهلوی به پارسی دری برگرداند.بنا به اظهار شهمردان، ترجمهء پیروزان معلم از دو هزار برگ متجاوز بوده است و آنها را شهمردان به عبارتی ساده نقل نموده است.[53]از این عبارت چنین برمیآید که تا قرن پنجم هجری بودند که هنوز به زبان پهلوی تسلط کامل داشتند و مورد توجه حکّام وقت قرار میگرفتند و به تشویق آنان به ترجمهء آثار پهلوی به دری میپرداختند.
علاوهبر کتابهای فوق شهمردان به تواریخ پارسیان،کتب پارسیان،تواریخ و سرود نامههای پهلوی اشاره مینماید،[54]و نشان میدهد که تواریخ و حماسههای ملی ایرانیان به یک یا چند کتاب محدود نبود بلکه کتابهای فراوانی در این زمینه وجود داشته است.از اشارات شهمردان به تواریخ و سرودنامههای پهلوی چنین استنباط میشود که خود شهمردان نیز با زبان پهلوی آشنایی داشته است.
یکی از نکات جالب دربارهء داستانهای حماسی که شهمردان نقل مینماید این است که او سعی میکند که دلائل عقلی برای صحت داستانهای خود اقامه نماید و به شرح و توضیح داستانهایی که با واقعیت مغایرت دارد بپردازد.علاوهبر استبعاد جنگ بین رستم و اسفندیار که به آن اشاره شد،شهمردان توضیحات عقلی دیگری را نیز در توجیه داستانهای باستانی ارائه میدهد.برای مثال مینویسد:«چنانکه حال ضحاک و ماران بر دوش او،و آن علت سرطان بود و مغز بر آن مینهادند تا درد ساکن گردد،و چنان که زال و سیمرغ که سیمرغ نام استاد او بود…و آنچه گفتهاند به آشیانهء سیمرغ رفت یعنی خانهء او.»یا دربارهء نابینا شدن کی کاوس مینویسید:«بدان سبب که مدتی آفتاب بر ایشان نتابیده بود و در تاریکی مانده چشمها تیره شد.پس رستم به راه قدیم با مردم اندک بیامد تا خبر نیابند و چون دیو سپید را بشکست و کی کاووس و بازداشتگان بیرون آمدند آن تیرگی و خیرگی از چشم ایشان زائل شد و آفتاب بدیدند.و در تواریخ و کتب پارسیان چنان آمده که هوم فرشته بود از آسمان فرود آمد و افراسیاب را بگرفت و بیست و به رستم سپرد و از این رمز و مثال و تشبیه است که هرکه کار نیک کند او را فرشته خوانند و مردم بدکردار را دیو.»[55]
این خصیصه را ممکن است او از گردنامه آموخته باشد چه برای مثال پس از ذکر نام آن کتاب و اشاره به کیومرث،شهمردان میافزاید،«در تفسیر کیومرث گویا میراست ای آدمی که[چون]همه جانوران بمیرد لیکن گویا باشد.»[56]نمونههای دیگری از این قبیل ممکن است از منابع دیگر اقتباس شده باشد.برای مثال توضیحی که دربارهء نام ضحاک میدهد با آنچه که در تاریخ بلعمی ذکر شده شباهت دارد.[57]ولی بنظر میرسد که برخی از این توضیحات را شهمردان خود ابداع نموده باشد چه وقتی که دربارهء کتاب خود در مورد تاریخ سخن بمیان میآورد اظهار میدارد که«جهد کردهام تا هرآنچه عقل نپذیرد دور کردهام و هرچه دعوی بود یا رمزی و اشارتی وجه آن بگفتهام،»[58]و در اینجا به ذکر چند نمونه از این توضیحات میپردازد.
[1] اشاره به صفحات«نزهتنامه»مربوط به متن چایی کتاب توسط بنیاد فرهنگ ایران میباشد.
[2] – .BodcianLibrary
[3] -.Golha
[4] آقای ایرج افشار که این کتاب را تصحیح و چاپ نمودهاند(تهران 1346)نام«فرّخنامه»را به«فرخ نامه» ترجیح دادهاند،ولی از آنجا که این کتاب به تقلید از کتاب«نزهتنامه»نوشته شده است چنین بنظر میرسد که عنوان«فرخنامه»که در بعضی از نسخ ذکر شده است صحیحتر باشد.
[5] «فرّخنامه»،باهتمام ایرج افشار(تهران 1346)،صفحه 5.
[6] «تاریخ جدید یزد»باهتمام ایرج افشار(تهران 1345)،صفحه 5.
[7] – M.MinoviandE.Blocher.CotologueofPersianMonuscriptsandMinialuresin , A.J.Arberry 32. .voll.p (1959, Dublin ) .theChesierBeattyLibrary
[8] -Oxford ) CotologueofthePersianManuscriplsintheBodleianLibrary , E.sachauandH.Ethe .908-906. pp , vol ,(1889.
[9] در کتابهای«نزهتنامه»و«روضة المنجمین»هرجا که به اسم مؤلف اشاره شده نام او شهمردان بن ابی الخیر آمده و نسبت رازی به آن اضافه نشده است،ولی برخی از نویسندگان که به او اشاره کردهاند از او بصورت«شهمردان رازی»نام بردهاند.ملا مظفر گنابادی در دو کتاب خود بنام«تنبیهات»و«بیست باب»مکرر به کتاب«روضة المنجمین»اشاره نمود و از جمله مآخذ خود کتاب«روضة المنجمین شهمردان رازی»را نام برده است.(رجوع کنید به مقالهء جلال الدین تهرانی در مجلهء گاهنامه،تهران 1311.صفحات 136-127).
[10] «نزهت نامه»،صفحه 173.
[11] همان کتاب،صفحه 8؛«روضة المنجمین»،صفحات 373- b 372و b 542.
[12] همان کتاب،صفحهء 342.
[13] همان کتاب،صفحهء 342.
[14] ابن الاثیر،«الکامل»،جلد نهم،صفحات 339 و 5-384؛ TheMohammedan , StanleyLanePoole ;98-97. pp ,(1967, edinburgh ) TheIslamicDynaslies , C.E.Bosworth Histoirede ” deZambaueldeGeneotogiePourL , E ;145. P ,(1925, London ) Dynastie .217-216. PP ,(1955, UnveranderterNeuduck ) Islam ” .L
[15] «روضة المنجمین»صفحهء 372-تمام اشارات به«روضة المنجمین»به صفحات نسخهء خطی کتابخانهء موزهء بریتانیا میباشد.
[16] همان کتاب،صفحهء 542.
[17] -«نزهت نامه»،صفحات 7 و 8.
[18] -, Tehran ) Melanges , inH.Masse ,” hegire ” UnamateurdescienceauVemesiecledeL “, GilbertLazard .219. P ,(1963.
[19] -ناصر خسرو در کتاب«سفرنامه»اظهار میدارد که در اواخر سال 443/1051 به بصره رفته و میافزاید: «آنوقت امیر بصره پسر ابو کالیجار دیلمی بود وزیرش مردی پارسی بود او را ابو منصور شهمردان میگفتند.»(«سفر نامه» بکوشش،چارلز شفر،پاریس 1881،صفحهء 85 متن و 236 ترجمه).استاد محمد قزوینی تصور نموده است که این ابو منصور شهمردان همان شهمردان بن ابی الخیر رازی است.(«تعلیقات چهار مقاله»،بکوشش محمد معین،صفحه 368).این تصور اشتباه است و وزیری را که ناصر خسرو نام میبرد ابو منصور شهمردان از اهالی فسا در فارس است که به وزارت فولا دستون پسر ابو کارلیجاری مرزبان رسید.پس از مرگ ابو کالیجاری مرزبان در سال 440/1048 پسر او خسرو فیروز که به نام الملک الرحیم مشهور بود جانشین او شد ولی در همان سال برادرش فولادستون در پارس به مخالفت با او قیام کرد و ابو منصور شهمردان را به وزارت خود برگزید.(رجوع کنید به این الاثیر:«الکامل»،جلد نهم،صفحات 404-403).در سال 443/1047 که ناصر خسرو از بصره دیدن نمود هنوز فولادستون بر آن شهر حکمرانی مینمود و ابو منصور شهمردان نیز وزیر او بود.بنا به اظهار ابن الاثیر(«الکامل»،جلد دهم،صفحات 122-121)شهمردان در بصره کتابخانه بزرگی احداث نمود که در سال 488/1095 وقتی که اعراب به بصره هجوم آوردند و آن را ویران ساختند آن کتابخانه نیز از بین رفت.
[20] اگر وقتی که شهمردان به اصفهان و یزد مسافرت نمود و به خدمت شمس الملک فرامرز بن علاء الدوله پیوست حداقل بیست و پنج سال داشته است و در موقع تألیف«روضة المنجمین»حداقل سی و پنج سال از عمرش میگذشته سال تولد او باید در حدود سال 420/1030 باشد.
[21] «نزهت نامه»،صفحات 441-440.
[22] همان کتاب،صفحهء 22.
[23] ابو علی سینا قصد داشت که علاوهبر سه فصل«دانشنامه»دربارهء منطق،الهیات و طبیعیات سایر رشتههای علوم را نیز مورد بحث قرار دهد ولی عمر او به تکمیل کتاب کفایت نکرد و پس از مرگ او شاگردش ابو عبید جوزجانی با استفاده از رسالات عربی شیخ بقیهء فصلهای کتاب دربارهء هیأت،هندسه،حساب و موسیقی را به آن افزود.
[24] این فهرست شامل کتابهای فلسفی،ادبی یا دینی به زبان پارسی نمیشود.
[25] -.44-43. PartI.PP , PersianLileratature , C.A.Slorey در«تتمه صوان الحکمة»(صفحهء 84)علی بن زید البیهقی ابو جعفر محمد بن ایوب الحاسب الطبری را بین کوشیار بن لقمان باشهری(م.383.993)و القاسبی که معاصر سیف الدوله(م 356/967)بود قرار میدهد.ازاینرو من سالهای 383-356 را بعنوان تاریخ تألیف آثار ابو جعفر محمد بن ایوب الحاسب الطبری پذیرفتهام.ژیلبر لازار سالهای دیگری را بعنوان تاریخ تألیف آثار حاسب طبری ذکر کرده است.رجوع کنید به:
.106-105/ .PP (1963, Paris ) LalanguedesPlusanciensmoralamelsdelaprosepersane , .G.Lazard
[26] «البارع فی الحکام و التأویل»،ترجمهء کتاب عربی ابو نصر القمی بنام«المدخل الی علم احکام النجوم»بود که در سال 753/968 تألیف شده است.نسخهء فارسی«البارع»در کتابخانهء برلین(بشمارهء 5663 Ahiwardt )تاریخ 327 را نشان میدهد که ممکن است اشتباها بجای 357 نوشته شده باشد.
[27] -43-42. PP , PartI , vol.II , .Storey
[28] 39. p , .Ibid
[29] -5-3. .Ibid.PP
[30] -5-3. .Ibid.PP
[31] 3. p , .Ibid
[32] 476,473,150. .PP (1968, Holland , Dordrecht ) HistoryofIranianLiteroture , JanRypka و تعلیقات«چهار مقاله»،صفحات 384-378.کتاب«هدایة المتعلمین فی الطب»اولین بار توسط مرحوم مجتبی مینوی شناخته شد و سپس پروفسور ژیلبر لازار به معرفی و تجزیه و تحلیل آن پرداختند.(رجوع کنید به footnoleI ,84. Lalangue…p , G.lazard ).این کتاب بکوشش جلال متینی به چاپ رسیده است.(مشهد 1344).
[33] رپیکا،صفحهء 476.دربارهء تاریخ تألیف این کتاب اختلاف نظر وجود دارد ولی بیشتر اساتید از جمله محمد تقی بهار و محمد قزوینی تاریخ تألیف آن در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی(365-350/976-961 دانستهاند.رجوع کنید به بهار:«سبکشناسی»،جلد دوم،صفحات 25-124 و قزوینی:«بیست مقاله»،جلد اول،صفحات 68-65.
[34] ذبیح الله صفا:«تاریخ ادبیات در ایران»،جلد اول،صفحات 347-346.
[35] 106. P ,… Lalarlgur , .G.Lazard
[36] «حدود العالم»،تصحیح م.ستوده(تهران 1340)و«حدود العالم»ترجمه ولادمیر مینورسکی(لندن 1937).
[37] ریپکا،صفحهء 461.
[38] ناصر خسرو:«سبکشناسی»،جلد اول،صفحات 287-286.
[39] محمد تقی بهار:«سبکشناسی»،جلد اول،صفحات 287-286.
[40] همان کتاب،جلد اول،صفحات 7-236 و جلد دوم،صفحات 15-8.
[41] همان کتاب،جلد دوم،صفحات 50-44.
[42] ذبیح الله صفا:«تاریخ ادبیات در ایران»،جلد دوم،صفحات 92-890.
[43] همان کتاب،جلد اول صفحهء 635.
[44] همان کتاب،جلد اول،صفحات 635-634.
[45] محمد بن محمود بن احمد طوسی:«عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات»،تصحیح م.ستودهء(تهران 1345).
[46] در صفحهء 531 کتاب«عجائب المخلوقات»درباره قطا میخوانیم:«قطا مرغی است آن را اسپهرود خوانند.عرب مثل زنند به زیرکی وی و گویند هو اهدی من القطا.خایه در زیر خاک کند در بیابان بعد از چند روز باز آید و بر سرش نشیند.»که با مختصر تغییری نقل از«نزهت نامهء علائی»(صفحهء 145)است.مجددا در صفحهء 30 درباره شیر گوید:«در کتاب متقدمان دیدهام کی شیر ماده چون آبستن شود سه روز بیخود گردد و هیچ نخورد،پس قصد نهری کند یا چشمه آب و در آ o استد تا نیمهء ساق و در قطب شمالی مینگرد از آن بعد برهد.»که باز شباهت کامل به جملاتی از«نزهت نامهء علائی»(صفحهء 292)دارد.
[47] زکریا بن محمد بن محمود المکنونی القزوینی:«عجائب المخلوقات»،تصحیح ن.سبحانی(تهران،)-1340).
[48] «فرخ نامه»[«فرخ نامه»]،باهتمام ایرج افشار(تهران،1346).
[49] پروفسور ژیلبر لازار در کتاب… Lalangue صفحات(34-33،پاورقی 18)به کتاب دیگری تحت عنوان «تحفة الغرائب»که از قرار معلوم قدیمتر از«نزهت نامه»میباشد و نسخهء منحصربفرد آن در کتابخانهء ملی پاریس موجودست اشاره میکند.اگرچه شخصا موفق به مطالعهء آن کتاب نشدهام ولی چنین بنظر میرسد که مطالب آن با مندرجات قسم نخستین«نزهت نامه»بیشباهت نیست.
[50] «نزهت نامه»،صفحات 341-340.
[51] همان کتاب،صفحات 333-329.
[52] همان کتاب،صفحهء 342.
[53] همان کتاب،صفحهء 342.
[54] همان کتاب،صفحات 329 و 343.
[55] همان کتاب،صفحات 343-342.
[56] همان کتاب،صفحهء 342.
[57] در«تاریخ بلعمی»دربارهء ضحاک و برآمدگیهای دوش او میخوانیم:«او را بهر آن اژدهاق گفتندی که بر هردو کتف او دو پاره گوشت بود بر رشته دراز و بر سر آن کردار ماری…و هیچ کس علاج آن ندانست تا شبی به خواب دید که کسی گفتی این ریش را مغز سر آدمی علاج کن.دیگر روز مغز سر مردم بر آن بنهاد دردش کمتر شد.»(«تاریخ بلعمی»(تهران،1337)تصحیح محمد جواد مشکور،صفحات 25-24).
[58] نزهت نامه.صفحهء 342.