نفد و بررسی کتاب خردمندان در خدمت خودکامگان یا «جامعهء آزاد و دشمنانش»
نوشته کارل ریموند پوپر
ترجمهء علی اصغر مهاجر
ایالت متحدهء آمریکا،سال 1363
230 صفحه-بها 10 دلار
TheOpenSociety
andItsEnemies
ترجمهء فارسی جلد اول اثر معروف کارل پوپر اخیر از طرف مؤسسهء انتشارات ملی در امریکا انتشار یافته است.این کتاب نخستین بار در جلد در سال 1945 در انگلستان منتشر شد و مجادلات فراونی در میان دانشوران برانگیخت.اما همه آن اثری کلاسیک در فلسفهء سیاسی خواندند،و برخی مقام نویسنده را در فلسفهء معاصر همطراز مقام هگل در قرن نوزدهم قرار دادند.[1]
کارل ریموند پوپر در سال 1902 در اتریش به دنیا آمد.در نوجوانی از پیروان مارکس بود،سپس سوسیال دموکرات پر حرارتی شد و به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و مطالعات علمی و فلسفی گرایید.از آنجا که حملهء آلمان نازی به کشورش و وقوع جنگ در اروپا را پیشبینی میکرد،در 1937 تصمیم به ترک وطن گرفت و به زلاندنو رفت. در 1945 به دانشگاه لندن انتقال یافت و تا 1969 که بازنشسته شد استاد کرسی«منطق و روش علمی»مدرسهء اقتصاد این دانشگاه بود.پوپر در اکثر کشورهای اروپایی،و نیز استرالیا،هندوستان،ژاپن و امریکا هم تدریس کرده است.
نگارش کتاب«جامعهء آزاد و دشمنانش»را روزی آغاز کرد که خبر حملهء هیتلر به اتریش را شنید.[2]پیام اصلی کتاب دفاع از دموکراسی و مصاف با استعباد خودکامگی است.پوپر دموکراسی را حکومت آرمانی نمیداند،اما معتقدست که«نظام مردم سالاری»-به اصطلاح مترجم فارسی-بهترین شیوهء عملی است که بشر تا به امروز برای ادارهء امور سیاسی و روابط اجتماعی خود ابداع کرده است.
در این کتاب و متمم آن-که در 1957 به انگلیسی منتشر شد و به نام فقر تاریخگری،[3]توسط احمد آرام،به فارسی درآمده است-پوپر بیامان به هواداران این مکتب فکری میتازد:«تاریخگری»-یا به عبارت دقیقتر و رساتر آقای مهاجر- «تاریخپردازی»اصطلاحی است که پوپر برای آیین فلاسسفهء جزمی بکار برده است.
طبق این نظریه مسیر تاریخ امری مقدرست؛تحولات تاریخی واجد قوانین کلی است و این قوانین سیر تاریخ را اجتنابناپذیر و قابل پیشبینی میسازد پوپر معتقدست که پیشبینی علمی مسیر آیندهء تاریخ منطقا محال است و قسمت عمدهء کتابش بررسی آراء سه تن از پر نفوذترین نمایندگان این مکتب فکری است:جلد اول نقد وسیع و مفصلی است از اندیشههای اخلاقی افلاطون مانند عدالت،نیکی،و زیبایی،عقل،حقیقت، سعادت و بویژه نظریات سیاسی او که بطور کلی استعبادی( totalitarian )و حاوی اجتناب از هرگونه تغییر و تحول،و حامی«بازگشت به گذشته»است؛و جلد دوم تقد مشابهی است از عقاید هگل و مارکس(که آیزایا برلین،مورخ نامدار انگلیسی، آن ر«دقیقترین و شدیدترین انتقاد از تعالیم فلسفی و تاریخی مارکسیسم به قلم نویسندهای زنده»خوانده است.[4](و چه حیف که مترجم ظاهرا از ترجمهء جلد دوم دست شسته و در مقدمهء خود توفیق این کار را برای«یکی از دانشوران جوان ایرانی»آرزو کرده است!)
به عقیدهء پوپر عقل و منطق و روش علمی و بهروزی همگانی اقتضای جامعهای را دارد که آزاد باشد و مقاصد و آرمانهای معارض و ناسازگار اما سازنده در آن فرصت بروز که حکومت آزادی عمل مرا تا حدی بکاهد،مشروط بر آن که برای باقیماندهء آزادی خود بتوانم صیانت بدست آورم،زیرا من میدانم که تحمیل برخی محدودیتها بر آزادی من ضرورت دارد.»[5]
مسألهء مهم بنظر پوپر-برخلاف نظر افلاطون و بسیاری از فلاسفهء قدیم-این نیست که«چه کس باید حکومت کند؟»بلکه آن است که«چگونه میتوان سوء حکومت را بحداقل رسانید و از بدبختیها کاست؟»به عقیدهء پوپر«در تاریخ جهان،کمتر حاکمی توان یافت که از لحاظ قدرت اخلاقی و عقلی،از حد یک انسان متوسط بالاتر بوده باشد، و اغلب آنان پایینتر از یک انسان متوسط الحال بودهاند.»[6]بنابراین اساسیترین شرط جامعهء آزاد آن است که بتوان کسانی را که قدرت در دست دارند،بدون قهر و خشونت و خونریزی،مثلا از طریق انتخابات عمومی،برکنار کرد.پوپر دموکراسی را تنها انتخاب حکومت بوسیلهء اکثریت نمیداند،و از قول افلاطون میپرسد:«اگر ارادهء مردم بر این تعلق گیرد که خود حکومت نکنند،و بر این تعلق گیرد که یک مستبد حکومت کند،چه میشود؟»و میافزاید«وقوع این قضیه غیر محتمل نیست،سهل است،بارها بوقوع پیوسته است،هر بار…هواداران دموکراسی…به تنگناهای فکری دچار آمدهاند.»[7] چون از سوئی با حکومت استبدادی مخالفند و از سوی دیگر به اصل حاکمیت اکثریت معتقد و اکثریت اینک با تصمیم خود حکومت خودکامه را برگزیده است…
راهحل،به نظر پوپر،درجهء اول،تاسیس نهادهای سیاسی و اجتماعی کارسازست تا بر اعمال حاکمان نظارت و مردم را در برابر مستبدان صیانت کند.سپس میبایستی،برای تجدید نظر در تصمیم اکثریت،با توسل به شیوههای دموکراتیک،به مبارزه پرداخت.و اگر این هم مؤثر نیفتد خشونت و شدت عمل در برابر رژیمی که خود را با زور حفظ کند،اخلاقا موجه است زیرا هدف برکناری حکومت جبر و زور و برقراری حکومت آزادی و عقل و مدارا است.[8]
بطوری که از همین مختصر میتوان دریافت،مباحث کتاب دقیق و نسبة سنگین و آکنده از اصطلاحات علمی و فلسفی است و ترجمه روبهمرفته با امانت و مهارت صورت گرفته است.نواقص کار متاسفانه همانهایی است که در مقدمهء خود مترجم بدانها اشاره رفته،یعنی:
1-حذف حواشی و یادداشتهای آخر کتاب،که اگر نه همه،پارهای روشنگر مضامین پیچیدهء متن است؛و در جایی که نویسنده این توضیحات را برای خوانندهء انگلیسی زبان ضروری بداند دریغ داشتن آنها از خوانندهء ترجمهء فارسی معقول بنظر نمیرسد.
2-خوداری از هرگونه توضیح و تبیین نکات ناآشنای متن و عدم ذکر اسامی خارجی به حروف لاتین در زیرنویس(که اگر در چاپ هم اشتباهی رخ دهد دیگر نور علی نور میشود،و فی المثل پارتو( Pareto )،جامعهشناس ایتالیایی،پاره نو از آب درمیآید.(صفحهء 54)
3-غفلت در تداوم و پیگیری و حفظ وحدت اصطلاحات که موجب آشفتگی و سردرگمی خواننده میشود.
4-از قلم افتادن پارهای الفاظ و عبارات،و گاه تمامی یک جمله در ترجمه،و لغزش در برگردان بعضی مفاهیم ساده-که با احاطهء مترجم به موضوع و تسلط او بر هر دو زبان دلیلی جز سهلانگاری و شتابزدگی نمیتواند داشته باشد.
با اینهمه،من ترجمهء فارسی کتاب را با رغبت تمام خواندم؛و به توصیهء خود مترجم به خوانندگان که«بدقت و با دید انتقادی آن را بخوانند و اگر در ترجمه خطاهایی یافتند بر مترجم منت سازنده گذارند و بر او بتازند تا خطاهای خود را اصلاح کند و در چاپ بعدی،ترجمهای پاک و امین عرضه بدارد»ربع اول کتاب را از سر شوق با اصل مقابله کردم،و بیآن که قصد«منت»یا«تاخت و تاز»داشته باشم،نکاتی را که بنظرم رسید ذیلا ردیف میکنم:
عنوان مقدم چاپ فارسی،«خردمندان در خدمت خودکامگان»،ظاهرا از خود مترجم است،من در جای دیگری ندیدهام.عنوان اصلی،«جامعهء آزاد و دشمنانش»،به نویسنده«آزاد»میبود.بجای Open واژهء Free را بکار میبرد-خاصه که در متن هم،متقابلا،اغلب«جامعه بسته»بکار رفته است.لازم به تذکر نیست که در متون علمی و فلسفی این تمایزات واجد اهمیت است.
در پشت جلد،در ضمن«مختصری در احوال مؤلف»،پوپر را در عقاید فلسفی از «پیروان حوزهء وین»شمردهاند،و حال آن که پوپر از ابتدای کار خود تا به حال با فلسفهء حوزهء وین یعنی«اصالت تحقیق منطقی»( LogocalPositivism )مخالفت ورزیده است و نخستین کتاب خود،«منطق اکتشاف علمی»را در رد عقاید این مکتب فکری نوشت.[9]
در صفحهء 19 سطر 13
ترجمهء فارس«حرکت کند»در گفتار افلاطون از قلم افتاده است.
صفحهء 21 سطر 9
plane….thesocialscientistorPhilosopherhastosurveythingsfromahigher ترجمه شده:فیلسوف و عالم علوم اجتماعی باید توی طیارهء بلند پرواز بنشیند و از آن بالاها قضایای اجتماعی را مطالعه کند.»که ناهنجارست و بهتر بود گفته شود:
«فیلسوف و عالم علوم اجتماعی باید از چشماندازی برتر امور را بررسی کند.»
صفحهء 26 سطر 6
ریشهء لفط یونانی Cosmos «چادر یا یک ردای شرقی»بقلم آمده است،در حالی که ریشهء آن«خیمه»عربی(خیمه به معنی جهان وجود:فرهنگ معین)است. این کلمه در اغلب موارد«جهان»ترجمه شده است.به نظر من«کیهان»ترجمهء مناسبتری میبود؛خاصه که از اغتشاش مقولات«جهانی»و«کیهانی»هم اجتناب میشد.فی المثل:
…feltthattheforcesWhichareatWorkinhistoryarecosmicforces ترجمه شده:«نیروهای محرک تاریخ را نیروهای جهانشمول تصور کرد.»(صفحهء 34 سطر 28)در حالی که بهتر بود گفته شود:«قوای کیهانی را نیروهای دستاند کار تاریخ میپنداشت»و یا:
. …hevisualizedhumanhistoryinacosmicsetting
ترجمه شده:«تاریخ بشر را در قالب جهانی تصور میکرد.»(صفحه 35 سطر 12)که نادرست است و باید گفته میشد:«تاریخ بشر را از دیدگاهی کیهانی نظاره میکرد.»تفاوت،در واقع،از زمین تا آسمان است.
صفحهء 26 سطر 28
. Thegreatnessofthisdiscoverycanhardlybeoverrated
ترجمه شده:«در اهمیت این نظریه نباید زیادهروی کرد.»مفهوم مخالف مرا دست، یعنی«در اهمیت این نظریه مشکل بتوان اغراق کرد.»
صفحهء 27 سطر 1
ethico-political
«ربوبی و سیاسی»ترجمه شده؛«اخلاقی-سیاسی»صحیح است.
صفحهء 27 سطر 28
. Themobdoesnoesnotcare ترجمه شده:«تودهء مردم شعور ندارند»میبایست ترجمه شده باشد:«تودهءمردم بیاعتنایند».
صفحهء 27 سطر آخر
“. Apeopieoughttofightforthelawsofthecityasiftheywereitswall “
ترجمه شده:«قوانین شهری بمثابه دیوار گرد شهرست و مردم باید برای برپا کردن این دیوار مبارزه کنند.»ترجمه نادقیق است،باید گفته میشد:
«مردم باید قوانین شهر را بنثابه دیوار گرد آن پندارند و برای حفظ آنها مبارزه کنند.»
صفحهء 29 سطر 4
transformation «تحول»ترجمه شده،«استحاله»صحیحترست.
صفحهء 29 سطر 8
justasgoldfor ; andfireforeverything , Everythingisanexchangeforfire ” “. andwaresforgold , wares
ترجمه شده:«هرچه در عالم وجود دارد،شکلی از اشکال آتش است؛عینا مانند طلا.» طلا چیست؟سینه بند و دستبند طلایی،سینه بند و دستبند طلایی چیست؟طلا.» ترجمه زیادی«آزاد»است،و ترجمهء دقیقتر جملهء هراکلیتوس احتمالا میشود:
«همه چیز مبدل آتش است،و آتش مبدل همه چیز؛همانطور که طلا مبادل کالا،و کالا مبادل طلاست.»
صفحهء 29 سطر 31
cofmicorder «نظم طبیعی»ترجمه شده؛«نظم کیهانی»صحیح است
definite ،غالبا«مطلق»ترجمه شده که معنای دقیقتر آن«معین»یا«مشخص» است(برای نمونه نگاه کنید به صفحات 29 سطر 16،38 سطر 25 و 44 سطر 3).
صفحهء 30 سطر 7
“… ThelordwhoseoracleisatDelphi “
ترجمه شده:«و خدا که معبد او در دلفی است…»میبایست ترجمه باشد:
«و خدا،که کاهن پیشگویش در معبد دلفی است…»
صفحهء 30 سطر 26
TheOnewhichaloneiswisdomwishesanddoesnotwishtobecalledby ” “… thenameofZeus
ترجمه شده:«این وجود واحد،که معرفتی طاق و طرفه است،در همه چیز اراده میکند و میل ندارد که او را به نام زئوس بنامند…»به نظر من بهتر بود ترجمه میشد:خوانده شود…»
صفحهء 31 سطر 13
برای identityofopposites «هویت اضداد»بیمعناست،میبایست«یگانگی اضداد»یا«جمع اضداد»ترجمه شده باشد.
صفحهء 33 سطر 3
forallwe , Platolivedinaperiodofwariodofpoliticalstrifewhichwas
. evenmoreunsettledthanthatwhichhadtroubledHeraclitus , know ترجمه شد:«افلاطون در زمانی زندگی میکرد که جنگها و کشمکشهای آن مصیبتبارتر از زمان هراکلیتوس بودند.»بایستی ترجمه شده باشد:
«افلاطون در دورانی از جنگها و کشمکشهای سیاسی میزیست که اوضاع،تا آنجا که ما میدانیم،حتی از آنچه هراکلتوس را آزرد هم نابسامانتر بود.»
صفحهء 33 سطر 4
برای whilehegrewup بجای«وقتی که به سن رشد رسید»صحیحتر بود گفته شد«در سالهای کودکیاش».
صفحهء 33 سطر 12
B.C 404 …thewardidnotendwiththefallofAthensin
ترجمه شده:
«فرا رسیدن پایان این جنگ بعلت سقوط شهر آتن در 404 قبل از میلا نبوده است» بهتر بود ترجمه میشد:
«جنگ با سقوط شهر آتن در 404 پیش از میلاد پایان نیافت».
صفحهء 33 سطر 13
… Platowasbornduringthewar
ترجمه شده:
«افلاطون در نخستین سالهای جنگ…بدنیا آمد.»
بهدیهی است باید بشود:
«افلاطون در خلال جنگ…بدنیا آمد.»
صفحهء 33 سطر 14
thefallof , famine , initslastyear , and , broughtterribleepidemics [ War ] It … andaruleofterror , civilwar , thecityofAthens
ترجمه شده:
«مصیبتهای وحشتآوری از آن[جنگ]پدید آمد که از جمله عبارت بودند از:سقوط شهر آتن،جنگ داخلی،و حکومت وحشت…»
میبایست ترجمه شده باشد:
«[جنگ]بیماریهای مسری وحشتناکی با خود آورد،و در سال آخر،موجب قحطی،سقوط شهر آتن،جنگ داخلی و حکومت وحشت گردید…»
whomhelatermadethemainspeakerof , HisbelovedteacherSocrates . wastriedandexecuted , mostofhisdialogues
ترجمه شده
«در همین حکومت دموکراسی بود که معلم محبوب او،یعنی سقراط محاکمه و محکوم شد و جام شوکران سر کشید.افلاطون به سقراط علاقه و ارادت تام داشت و بعدها نیز او را در اغلب مکالمات خود سخنگو قرار داد.»
باید بسادگی ترجمه میشد:
«معلم محبوبش سقراط که بعدها او را در غالب مکالمات خود سخنگو قرار داد، محاکمه و اعدام شد.»
صفحهء 34 سطر 6
, theolderDionysius
«دیونوسیوس»باید بشود«دیونوسیوس مهین».
صفحهء 34 سطر 7
…continued…totakeanactiveandulitmatetyfatefulpartinthe . conspiraciesandrevolutionsthetconstitutedSyracusanpolicies
ترجمه شده:
«…به این دوز و کلکها ادامه داد و در توطئه انقلابات که بخشی از سیاست سیراکوسی بو،شرکت میکرد.»
ترجمهء دقیقتر میشود:
«به این فعالیتها ادامه داد و سرانجام در توطئه انقلابات که بخشی از سیاست دربار سیراکوسیها بود،نقشی سرنوشتساز ایفا کرد.»
صفحهء 34 سطر 19
“. fromthebeginningmostanxiousforpoliticalactivity ” HEWas
ترجمه شده:
«از همان آغاز نگران فعالیت سیاسی بود»
میبایست ترجمه شده باشد:
«از همان آغاز سخت شیفتهء فعالیت سیاسی بود.»
صفحهء 34 سطر 20
Ifeltgidayand , Seeingthateverythingswayedandshiftedaimlessly “
بمعنی:”. desperate
«از مشاهدهء این که همه چیز بیهدف در جنبش و نوسان بود،گیج و پریشان میشدم.»
در ترجمهء فارسی از قلم افتاده است.
صفحهء 35 سطر 6
. …andIeftitsownresources
ترجمه شده:«…و آن را به منابع خودش رها میسازند.»
باید بشود:«…و آن را به حال خودش رها میسازند.»
صفحهء 35 سطر 14
governedbyinherenttendency [ precedinghistoricalperiodwas ] atendencysharedbyboththehistoricalandcosmic , towarddecay . development ترجمه شده:
«…گرایشی طبیعی به فساد داشته و آن گرایش هم روند تاریخی بوده و هم روند جهانی.»
درستتر بود ترجمه میشد:
«…گرایشی فطری به فساد داشته و رشد تاریخی و رشد کیهانی هم از این گرایش بیبهره نبودهاند.»
صفحهء 35 سطر 17
orratherbya , byahuman , Buthecertainlybelievedthatitispossibleforus andtoputan , tobreakthroughthefatalhistorcaltrend , superhumaneffort . endtotheprocessofdecay
ترجمه شده:
«اما محقق است که افلاطون به امکان شکستن این روند مهلک تاریخ توسط انسان،معتقد بود و فکر میکرد که انسان،یا یک ابرمرد،از عهدهء این مهم برمیآید.» ترجمهء ناقصی است و دقیقتر بود گفته شود:
«اما بتحقیق باور داشت که میتوان با کوششی بشری،بلکه هم مافوق بشری،در روند مقدار تاریخ راه یافت،و به فرایند زوال خاتمه داد.»
صفحهء 36 سطر 16-15 و 19
perectstate و همچنین idealstate هر دو«مدینهء فاضله»ترجمه شده،در حالی که این اصطلاح در فارسی معمولا برای Utopia بکار برده میشود و اصطلاحات افلاطونی فوق را احتمالا باید«دولت کامل»و«دولت آرمانی»ترجمه کرد-همانطور که خود مترجم هم در صفحات بعدی گاه همین کار را کرده است.
صفحهء 36 سطر 22
boldnessofreasoning «شهامت منطقی»ترجمه شده؛«تهور در استدلال» ترجمهء بهتری است.
صفحهء 38 سطر 8 و 9
برای depression «رکود اقتصادی»ترجمهء بهتری است تا«بحران اقتصادی».
صفحهء 38 سطر 16
فلسفه سیاسی پوتر، piecemealsocialengineering ،«مهندسی خردهریز امور اجتماعی»(و در صفحهء 183«مهندسی خردهکار…»)ترجمه شده که هم ثقیل و هم سقیم است؛و فکر میکنم«مهندسی تدریجی اجتماعی»مقصود نویسنده را بهتر برساند.
صفحهء 39 سطر 3
عبارت«ولی بههرحال،عدم توجه مهندس امور اجتماعی به این واقعیت دلیل معقولی ندارد»در اصل نیامده و زائد و سخیف مینماید.
صفحهء 39 سطر 10
عبارت whichisaverydifferentthing ،«که با شق پیش فرق فاحش دارد»، در ترجمه از قلم افتاده است.
صفحهء 40 سطر 13
«فلاسفه»در اصل متصف به«اجتماعی و سیاسی»اند.
صفحهء 41 سطر 11
. atthebeginningoftime , but…theymusthavebeenincontactwithspace ترجمه شده:«اما با مکان و زمان تماس دارند.»
ترجمهء دقیقتر میشود:«اما در آغاز زمان با مکان تماس داشتهاند.»
صفحهء 42 سطر 18
. …andapprehendedbyopininonbaseduponperception ترجمه شده:«و به کمک اعتقاد ما در حیطهء فهم ما وارد میشوند.»
به نظر من باید ترجمه میشد:«و به درایت میتوان دریافت.»
صفحهء 42 سطر 23
پس از«تجسم»»کلمهء«آرمانی»باید افزوده شود:در ترجمهء .idealized
صفحهء 43 سطر 16
thenanotherwouldbe , andnomore , For…evenGodweretomaketwo andnotthose , this ; namelytheFormexhibitedbythosetwo , broughttolight . wouldthenbetheessentialbed , two ترجمه شده:
«زیرا…حتی اگر خدا هم دو یا سه تختخواب یا بیشتر میآفرید،باز تختواب دیگری آشکار میگردید که صورت بود و در آن دو متجلی میگردید.پس این صورت تختخواب اصلی است نه آن دو.»
ترجمهء دقیقتر میشود:
«زیرا…اگر خدا دو تختخواب هم میآفرید و بس،تخت سومی پدید میآمد،که جلوهگر صورت آن دو بود،و این سومی تختخواب اصلی میشد نه آن دو.»
صفحهء 43 سطر 27
. …participateinthebeautyoftheoriginal
ترجمه شده:
«…در تجلی دادن زیبایی کلیشهء اصلی مشارکت دارند.»
بهتر بود بسادگی و امانت ترجمه میشد:
«…از زیبایی اصل برخوردارند.»
صفحهء 44 سطر 16
برای meansofsalvation ،بجای ترجمهء تحت اللفظی«افزار نجات»، اصطلاح متداول«راه رستگاری»مناسبتر نیست؟
صفحهء 44 سطر 16
برای meansofsalvation ،بجای ترجمهء تحت اللفظی«افزار نجات»، اصطلاح متداول«راه رستگاری»مناسبتر نیست؟
صفحهء 44 سطر 23
. theartofrulingmen ترجمه شده:«سرّ هنر حاکمان»،که البته«هنر حکومت بر انسانها»دقیقترست.
صفحهء 45 سطر 3
picty ترجمه شده«فضیلت»؛«تقوی»یا«پرهیزگاری»دقیقترست-بخصوص که در سطر بعدی virtue هم ترجمه شده است«فضیلت».
صفحهء 45 سطر 12
modesty ترجمه شده است«اعتدال»؛«تواضع»یا«فروتنی»دقیترست.
صفحهء 46 سطر 13
برای اصطلاح فلسفی generationanddegeneration ،به نظر من«کون و فساد»قدما،ترجمهء بهتری است تا«تولید و پوسیدگی».
صفحهء 48 سطر 6
«ای فیلسوفان عزیز!»در اصل نیامده است.
صفحهء 49 سطر 13
… Mysurveythehistoricistfeaturesofplatonism
ترجمه شده:
«بررسی من از خصوصیات فلسفهء افلاطونی…»
میبایست ترجمه شده باشد:
«بررسی من از جنبههای تاریخپرداز فلسفهء افلاطونی…»
صفحهء 51 سطر 12
unconsciously «ناخودآگاه»در ترجمه حذف و«دانشوران»افزوده شده است.
صفحهء 52 سطر 24
«به گفته ارسطو»در ترجمه از قلم افتاده است.
صفحهء 53 سطر 3
…things…fall-downintotheabyssandwhatisknownastheinfernal . regions ترجمه شده:
«اشیاء ساقط میشوند و به طبقهء دوزخی فرو میروند.»
میبایست ترجمه شده باشد:
«اشیاء ساقط میشوند و به ژرفای دوزخ که آن را هاویه نامند سرنگون میشوند.»
صفحهء 53 سطر 27
. …degenerateintowomen
ترجمه شده:
«در مسیر انحطاط خود،زنان را بوجود میآورند.»
میبایست ترجمه شده باشد:
«به زنان تنزل مییابند.»
صفحه 53 سطر 28
ThosewhoareIackingwisdomdegeneratestepbystepintothelower
. animals
ترجمه شده:
«از آن مردان هم که تعقل ندارند،در مسیر انحطاط گام به گام،حیوانات پستتر بوجود میآیند.»
ترجمهء دقیقتر میشود:
«نابخردان رفته رفته بصورت حیوانات پست درمیآیند.»
صفحهء 53 سطر 30
landanimals ،«پرندگان زمین»ترجمه شده،که خطا و«حیوانات بری» صحیح است.
صفحهء 54 سطر 19
«هراکلیتوس»اشتباه«هسیود»درست است.
صفحهء 55 سطر 23
. isakingshipofthewisestandmostgodlikeofmen ” Thebeststate
ترجمه شده:
«بهترین حکومت»…عبارت است از بهمپیوستگی عاقلترین و الهیترین انسانها.»
ترجمهء دقیقتر میشود:
«بهترین دولت»،حکومتی پادشاهی است که عاقلترین و خدایگونهترین مردمان.»
صفحهء 56 سطر 17
, weseethatplatoaimedatsettingoutasystemofhistoricalperiods … governedbyalawofevolution
ترجمه شده:
«قبلا اشاره کردم که هدف افلاطون عرضه کردن منظومهای از دورههای تاریخی است که محکوم به قانون انقلاب هستند…»
ترجمهء دقیقتر میشود:
«میبینیم که هدف افلاطون ابداع نظامی بود برای دورانهای تاریخ،تابع یک قانون تکامل…»
صفحهء56 سطر 19
«هگل»از قلم افتاده است.
صفحهء 57 سطر 24
برای blackmail «ارتشاء»ترجمهء درستی نیست.در اینجا شاید بتوان «ارعاب»یا»تخویف»بکار برد.
صفحهء 57 سطر 25
گمان کنم غرض از byforceofarms ،«به زور اسلحه»باشد؛نه«به زور بازو».
فرصت و توفیق«مته گذاردن به خشخاش»ترجمهء آقای مهاجر بیش از همین 57 صفحه دست نداد.اما در صفحهء 157 چشمم به اصطلاحی خورد که نتوانستم از پیجویی اصل و نصبش خودداری کنم:«آچار فرانسه»در مقابل ManFridy (پیشخدمت رابینسن کروز و قهرمان افسانهء دانیل دفو)بکار برده شده است:
. MznFridayofthepartyleadomacapablesuccessor ” The
«آدمی که همه کاره و آچار فرانسهء[تأکید از خود مترجم است]رهبر حزب است، جانشین قابلی نخواهد بود.»
گرچه تلاش مترجم را برای یافتن معادلی نسبة دقیق درک میکنم؛اما،به مذاق من،«آچار فرانسه»،آن هم در یک متن سیاسی-فلسفی،زیبنده نیست؛و شاید«بله قربانگو»،«نوکر گوش به فرمان»،«غلام حلقه به گوش»یا اصطلاحی از قماش -که از قضا در فارسی زیاد داریم-بیشتر وافی به مقصود نویسنده باشد.یعنی مثلا:«بله قربانگو»ی رهبر بندرت جانشینی لایق از آب درمیآید.»
به گفتهء خود آقای مهاجر در مقدمهء کتاب:«همه این نقایص معلول عجلهء مترجم بودهاند»و این سؤال پیش میآید که این همه تعجیل برای چه؟«در این ایام ناگوار هرچه زودتر متن یک اثر بسیار مهم سیاسی را در اختیار هممیهنان قرار دهد…»آقای مهاجر،میبخشید،ولی این که معقول نیست.نزدیک چهل سال از عمر این اثر میگذرد.در این مدت دها کتاب و صدها مقاله در رد و قبول مباحث فلسفی آن و آراء سیاسی پوپر نوشته شده و بخش مهمی از این مجادلات هم از سالها پیش به فارسی درآمده است.[10]و شما اکنون این«مهترین،اصیلترین و انگیزندهترین اثر سالیان دراز»[11]را سر و دست میشکنید که با خواندن آن ایام ناگوار…هم میهنان…هرچه زودتر…سرآید؟نکند،خدای نکرده،اینهمه خوشباور شده باشید!
قبول بفرمایید که این«خردهگیریها»دلیلی جز دلسوزی ندارد.من چون خوب میدانم که چه زحمت و کوشش و پشتکاری در ترجمهء کتاب بکار رفته است،حیم آمد که ثمره این همه تلاش،صرفا در اثر شتاب،ناقص از آب درآمده باشد.
با همه این احوال،میزان توفیق مترجم در خور ستایش است.عظمت کاری که به همت والای ایشان تحقق یافته به حدی است که میتوان این نقایص را نادیده گرفتـ- بویژه که اصلاح آنها به چاپ بعدی وعده شده-و برای آقای مهاجر شکیبایی و دلگرمی و مجال تکمیل کار و موفقیت هرچه بیشتر آرزو کرد.
پروانهء فرهنگپور
«طریق صوفیانهء عشق»
تعالیم روحانی رومی
تالیف و ترجمه از ویلیام چیتیک 433 صفحهء،قستم 50/44 دلار.
TheSufipathfLove TheSpriualTeachingsofRumi WilliamC.Chittick , StateUniversityofNewYorkPress 1983 Albany
آشنایی دنیای غرب با جهان تابنده و پرکشش مولانا جلال الدین رومی با آثار و ترجمههای دانشمند گرانقدر-آر-ا-نیکلسون اوج گرفت و از آن پس نویسندگان متعددی برآن شدند که به دریای پهناور فیوضات مولانا دست یابند و گوشهای از آن را در قالب اصطلاحات و ظرف کلمات زبان خویش تقدیم مردمان مرزوبوم خود کنند.پس از نیکلسون که بحق ایرانی و غیر ایرانی شناسایی مولانا را مدیون تصحیحات یا ترجمههای دقیق او هستند محققین پوشور و مشتاقی چون ا-جی آر بری و آنا ماری شیمل در این راه قدمهای مؤثری برداشتند.کتاب«طریق صوفیانهء عشق»کوشش دیگری است جهت شناساندن مولانا که از راه ترجمه و تفسیر قطعات و ابیات متعددی از پنج اثر «فیه ما فیه»،«مجالس سبعه»،«دیوان شمس تبریزی»،«مثنوی معنوی»،و «مکتوبات»به این هدف دست مییابد.
پانزده صفحهء اول کتاب صرف معرفی کوتاه زندگی مولانا و آثارش میشود و آنگاه توضیحاتی در مورد طرح کتاب و اصول آن و چگونگی ترجمه و خصوصیات آن ارائه میگردد که خود نقدی جالب و معرفی دقیقی است از محتوای کتاب.علاوهبر این اصول و ضوابط رعایت شده در کتاب بقدری خوب توضیح میشود که هدف کتاب روشن و خواننده از ابتدای کار خط سیر برایش مشخص میگردد.متن کتاب از سه فصل:اصول نظری(تئوری)،عمل،و وصول به حق تشکیل شده است که به بیان چیستیک مبتنی بر اصول سهگانهء شریعت،طریقت،و حقیقت اهل تصوف است.هر یک از این فصول از بخشهای کوچکی تشکیل شده که مؤلف در آنها به شرح و تفسیر مباحثی چون روح،انسان،خدا،اولیاء و پیغمبران،مشایخ،مقامات و احوال میپدازد. هرمبحث با مقدمهای کوتاه که به زبانی ساده و قابل فهم موضوعی عرفانی را تفسیر میکند شروع میشود و با نقل مثالهایی از آثار مولانا دنبال میگردد.در کلیهء مقدمهها سعی میشود تا ربط میان مباحث حفظ و یادآوری گردد ولی در عین حال نویسنده سعی در اختصار نموده از انشانویسی پرهیز میکند و معتقدست که سخن باید از زبان مولانا بیان شود تا آنجا که ابیات و قطعات در طی فصول بخودی خود رشتهای را بدست دهند که سیستم فکری و دید فلسفی او را برسانند.اصلی که در این کتاب بیشتر مورد توجه و تأکید قرار میگیرد حدیث قدسی«کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف»است که خصوصا در فصل اصول نظری«تئوری»تکرار میشود.
بهر اظهارست این خلق جهان تا نماند گنج حکمتها نهان کنت کنزا گفت مخفیا شنو جوهر خود گم مکن اظهار شو
مثنوی،جلد چهارم،3028
اکثر ترجمههای این کتاب از«دیوان شمس تبریزی»،«فیه ما فیه»،و«مجالس سبعه»است و علت این انتخاب آن است که نویسنده سعی نموده است اشعار و متونی را ترجمه کند که قبلا آربری و نیکلسون ترجمه نکردهاند و از این نظر خدمت بزرگی انجام داده و تعداد بسیاری از رباعیات و قطعاتی از مکتوبات و دیگر آثار مولانا را که تاکنون در دسترس ادب دوستان غرب نبود به انگلیسی برگردانیده است.همچنین عدهای از اشعاری را که قبلا بوسیلهء نیکلسون و آر بری ترجمه شده بوده است دوباره به انگلیسی درآورده و در ضمیمهء کتاب ترجمهء بعضی از ابیات خویش را با ترجمهء آربری و نیکلوسن مقایسه کرده و نقاط ضعف آن ترجمهها و استدلال خویش را بیان میدارد.از جمله بیت زیر را نقل میکند
جز خیالی را که دید آن اتّفاق آنگهش بعد المیان افتد فراق
مثنوی،جلد ششم،4017
نیکلسون«اتّفاق»را( chansce )ترجمه کرده است در حالی که چیتیک کلمه ( Unification )که مفهوم وصل را دارد بکار میبرد.و بیتهای قبلی نیز در مثنوی این مفهوم را تأیید میکنند.
روش ترجمهء چیتیک قابل توجه،ابتکاری و مفیدست بدان علت که وی دو نکته را در ترجمه رعایت میکند:اول این که همانطور که خود در مقدمه گفته است سعی مینماید که در ترجمهها تداوم معنی را حفظ کند و با استفاده از یک کلمهء واحد در کلیهء ترجمهها این تداوم را برقرار سازد.مثلا کلمهء«معنا»را در همه ابیات به ( meaning )ترجمه مینماید در حالی که دیگران پیش از او این کلمه را در محلهای مختلف به تناسب موقعیت به لغاتی چون روح،ذات،حقیقت روحانی،حقیقت،و تجرّد ترجمه کردهاند.رعایت این نکته در ترجمه،درک مطلب را برای خوانندهء ناآشنا با تصوف و مفاهیم و رمزهای مشکل عرفانی آسان نموده ارتباط بین مفاهیم را نمایان میسازد.دوم این که چیتیک کلیهء کلماتی را که به خدا و صفات او مربوط میشوند از قبیل قهر،لطف،خالق،عادل،بینا،شنوا و همچنین اصطلاحات صوفیانه و اسلامی چون طریق،صحابه،ماهی،قلم،و دریا را در انگلیسی با حروف بزرگ شروع میکند تا به این ترتیب مطالب صوفیانه و مربوط به حق را از غیر آن جدا سازد.
استفادهء صحیح و بجای این روش کار خواننده را آسان کرده او را از دودلی در تفسیر و معنی بیرون میآورد.از جمله ترجمهء بحر در بیت زیر که با حرف بزرگ مشخص شده است و مفهوم عرفانی آن را القا میکند
ترک گل کرده سوی بحر آمده رسته از زندان گل بحری شده
مثنوی،جلد سوم،2250
همچنین برگردان کلمهء مصحف به( TheHolyBook )با حروف بزرگ،منظور کلمه را که قرآن بخوبی نشان میدهد
جمله قرآن شرح خبث نفسهاست بنگر اندر صحف آن،چشمت کجاست؟
مثنوی،جلد ششم،4862
در ترجمهء همین بیت نفس به( ego )ترجمه شده است که انتخابی مناسب است زیرا این کلمه بار منفی معنای نفس را بخوبی منتقل میسازد در حالی که کلمهء( Soul )که مترجمین دیگر بکار بردهاند این معنا را نمیرساند.ناگفته نماند استفاده از حروف بزرگ
جهت جدا ساختن مفاهیم صوفیانه از غیر آن،گاه بسیار مشکل و تا حدی تصنعی است و چیتیک خود بر این امر واقف است چه گاه این سؤال پیش میآید که تا چه حد باید این امر را رعایت کرد؟آیا تنها کلماتی معیّن را باید با حروف بزرگ نوشت و با کلیهء کلمات مترادف و از جهت معنا هم قرینه را باید با حروف بزرگ مشخص کرد؟
مشکل ترجمهء آثار مولانا بهمین جا ختم نمیشود.چیتیک این مشکلات را چنین خلاصه میکند:
1-پیوستگی مطالب و مفاهیم عرفانی مولانا به یکدیگر بطوری که لازمهء ترجمهء یک بیت شناسایی کل عرفان و تصوف مولاناست.
2-مولانا در آثار خویش به حوادث و منابع تاریخی،دینی و کلامی بیشماری اشاره میکند که دستیابی بر آنها برای مترجم بسیار مشکل است.
3-نبودن ضمائر مذکر و مؤنث در زبان فارسی که تصمیمگیری را در انتخاب ضمیر معادل در انگلیسی به تشخیص مترجم وامیگذارد.در این مورد چیتیک ضمائری را که به خدا باز میگردد به( He )و( His )با حروف بزرگ ترجمه میکند و بطوری کلی روشش در ترجمه،رساندن مفهوم دقیق ابیات است و نه ترجمهء کلمه بکلمه و جمله بجمله.
نویسنده در 82 صفحهء آخر کتاب در فهرستها و حواشی متعدد اطلاعات مفیدی را در اختیار خواننده میگذارد.فهرست منابع،تذکراتی در مورد ترجمه و مقایسهء بعضی از ترجمههای نیکلسون،آربری و چیتیک،فهرست آیات و احادیث،شمارهء ابیات و قطعات و فهرست اعلام و اصطلاحات از آن جمله است.
«طریق صوفیانهء عشق»کتابی است ارزندهء با ترجمههای دقیق و توضیحات مفید و بیطرفانه که سعی در بیان دید فلسفی مولانا در قالبی مشخص و چهارچوبی منظم دارد و هرگاه قالب و چهارچوب فرضی مورد تأیید باشد،دیگر مابقی براحتی قابل قبول است. چیتیک خود به جامعیت و سیستمناپذیری تعالیم مولانا اعتقاد دارد و بیت ذیل را بدین مناسبت نقل میکند
هر کسی از ظنّ خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
آثار و دایرهء معارف مولانا بقدری وسیع است که نویسندهء چارهای نمیبیند جز این که به اندگی قناعت کند و با بفرض گرفتن چهارچوبی خاص(که در اینجا سیستم و اصول افکار مولاناست) آثار او را مورد تحلیل قرار دهد و بر همین مبنی آنها را ترجمه کند تا دچار کلّی گویی نشده لااقل به شناسایی و معرفی جنبهای از مولانا نائل آید.
آنچه که در غنای این کتاب تأثیر بسزا دارد استفاده از آثار مختلف مولانا در مباحث گوناگون است.با این روش یکپارچگی تعالیم و اعتقادات مولانا در کتب مختلفش روشن میگردد بطوری که خواننده تنوع منابع و موضوعات آن را از یاد میبرد و جملگی آنها را در رشتهای بهم پیوسته و اجزائی از یک کل میبیند.
این کتاب با دقت و امانت تدوین شده است فقط در یک مورد دچار سهو گشته.در صفحهء 7 ضمن منابع کتاب مجموعهء نامههای مولانا«مکاتیب»ذکر میشود در حالی که در بخشهای دیگر کتاب و در فهرست اختصارات و فهرست منابع«مکتوبات»نوشته شده است.
استاد چیتیک از علاقهمندان به ادب و عرفان فارسی است که سالها در ایران بسر برده و مقالات و کتب چندی در این خصوص بچاپ رسانیده است.دو کتاب مهم او «لمعات»فخر الدین عراقی1982, Press : NewYork , DivineFlashes و«مذهب تصوف رومی»: TheSutiDoctrineofRumi .1974 Tehrran , AryamehrUniversitypress , AnIntroduction
میباشد.
یک نامه:
آقای حسن جوادی طی نامهء مورخ 10 مارس 1984 خود دربارهء کتاب«تولد دیگر، گزیده اشعار فروغ فرخزاد»که بتوسط ایشان و خانم سوزان سالی به انگلیسی ترجمه شده،و در شمارهء 1،سال 2 ایراننامه معرفی گردیده است،توضیحاتی دادهاند.
(دی 2541 تا 1 مرداد 2543).
«جارچی»(اولین نشریهء فارسی در جنوب شرقی آمریکا-آتلانتا)،سردبیر، صادق صمدزاده،سال دوم،شمارههای 9 و 10(خرداد و تیر 1363).
«ندای ایران»(ماهنامهء فارسی-انگلیسی،ونکوور-کانادا)-مؤسس و ناشر:دکتر غلامرضا سپید دشتی،شمارههای 1 تا 9(از آبان 1362 ببعد).
«پارس»(نشریهء اقتصادی)،صاحب امتیاز و مدیر:مهندس کامران شکیب، لوس آنجلس،شمارههای 14 تا 20(فوریه 1983 تا تابستان 1984.
DieProvisorische , IrannachdemSturzdesSchahs , Ahmad , Mehrad . NewYork , Frankfurt , campusverlag , revolutionsregierungBazargans
[1]. نگاه کنید به ? HasHistoryanyMeaning ،نوشتهء D.T.wilkins ،صفحهء 13.(2)-نگه کنید به پوپر،نوشته بریان مگی،ترجمه منوچهر بزرگمهر،صفحهء 10.
[2]. PovertyofHistoricism
[3]. Jsaiahberlin ؛نگاه کنید به پوپر،صفحهء 5.
[4]. «جامعهء آزاد و دشمنانش»،صفحهء 129.
[5]. همان کتاب به پوپر،صفحهء 144. (8)-نگاه کنید به پوپر،صفحهء 105.
[6]. همان کتاب به پوپر،صفحهء 144.
[7]. همان کتاب به پوپر،صفحهء 144.
[8]. نگاه کنید به پوپر،صفحهء 105.
[9]. همان کتاب،صفحهء 8.
[10]. از جمله فقر ناربخیگری؛پوپر؛نوشتهء یوستوس هارت ناک ترجمهء منوچهر بزرگمهر، زبان،حقیقت و منطق،نوشتهء 1.ج.آیر،ترجمه منوچهر بزرگمهر؛تاریخ چیست؟،نوشتهء اچ.کار،ترجمهء حسن کامشاد،انقلاب با اصلاح،گفتگو با هربرت مارکوزه و کارل پوپر،ترجمهء هوشنگ وزیری.
[11]. گفتهء جوزف کرافت دربارهء کتاب،در پش جلد فارسی.

