«هنر اسلامی» علی رغم ایران و اسلام!

فهرست مندرجات

ایران‌نامه‌ سال هفتم،شمارهء اول،پائیز 1367

مقاله‌ها:

«هنر اسلامی»علی‌رغم ایران و اسلام!/جلال متینی/1

چند فتوی دربارهء کاربرد عنوان«هنر اسلامی»/23

یادداشت(5):گزارش یک زندگی،پرداخت،عارفی‌ از خراسان،نکونامی،باور/احسان یارشاطر/42

دستنویس شاهنامه مورخ 614 هجری قمری‌ (دستنویس فلورانس)/جلال خالقی مطلق/63

فصلی نانوشته در تاریخ معاصر ایران/حسین فرهودی/95

تأملی در«کلیدر»/حشمت مؤید/112

نظری در دیوان حافظ چاپ دکتر خانلری/نذیر احمد/126

برگزیده‌ها:

کرمان دل عالم است و…(آخرین بخش)/سعیدی سیرجانی/141

نقد و بررسی کتاب:

دربارهء«کلیدر»،نوشتهء محمود دولت آبادی/مهشید امیر شاهی/164

«در حضر»،نوشتهء مهشید امیر شاهی/حورا یاوری/167

«گاهنامهء پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی»/جلال متینی/171

کتابها و مجله‌های اهدا شده به«ایران نامه»

نامه‌ها و اظهارنظرها:

از ذبیح الله صفا،نظامی،س.س.،جلال خالقی مطلق، شایان آریا،پروانهء بهشتی،هایده سهیم/179

ترجمهء خلاصهء مقاله‌ها به زبان انگلیسی

مسأله و ادامهء این بحث واداشته است چیزی جز دفاع از نام ایران در مجامع هنری جهان‌ نیست:اینک ضمن اشاره به مطالبی که تاکنون دربارهء آنها به بحث پرداخته‌ایم،اسناد جدیدی ارائه می‌دهیم که بی‌چون و چرا نادرستی،و نیز احتمالا مغرضانه بودن،عنوان‌ «هنر اسلامی»را اثبات می‌کند.

عنوان«هنر اسلامی»ساخته و پرداختهء خود مسلمانان نیست.1این اصطلاح را اروپاییان و امریکاییان علم کرده‌اند،همچنان‌که پیش از آن نیز دو عنوان«هنر عربی» ( arabian art )2.و«هنر محمدی»( mohammedan art )3را بجای همین«هنر اسلامی»( islamic art )بکار می‌بردند که خود پس از مدتی به نادرستی آن پی‌بردند و آن دو را از گردونه خارج ساختند،همان‌طوری که آنان بجای«اسلام»نیز کلمهء من درآوردی mohammedanism 4را در نوشته‌های خود بسیار استعمال می‌کردند،و اینک مدتهاست که هیچ شرق‌شناس و اسلام‌شناس فرنگی این لفظ را بکار نمی‌برد.

اگر امروز برخی از دانشمندان مسلمان،در اثبات درستی عنوان«هنر اسلامی»ادعا می‌کنند که چون در تمام آثار هنری مسلمانان که در موزه‌ها و نمایشگاهها ارائه می‌گردد «روح اسلامی»بچشم می‌خورد،باید آن را«هنر اسلامی»نامید زیرا اسلام به همهء مسلمانان«اجازه داده است هنری بوجود بیاورند که عمیقا اسلامی است…»،5خود فرنگیان که واضع عنوان«هنر اسلامی»هستند و حدود آن را دقیقا تعیین کرده‌اند،نه‌ تنها هرگز به وجود«روح اسلامی»و موضوعهایی مانند آن را در آثار هنرمندان مسلمان‌ اشاره‌ای نکرده‌اند،بلکه صریحا نوشته‌اند اروپاییان از قرن نوزدهم مسحی ببعد، معنی استعمال نمی‌کرده‌اند؛یعنی به‌معنای کل مجموع ملتها و کشورها و دولتهای‌ مسلمان در زمینه‌های اجتماعی-فرهنگی یا سیاس و مذهبی…6چنان‌که دربارهء تعریف‌ «هنر اسلامی»و حدود آن نیز تأکید و تصریح کرده‌اند که مقصودشان از این عنوان، مجموعهء کارهای هنری است که تحت حمایت و پشتیبانی مسلمانان در سرزمینهای‌ مسلمان‌نشین بودجود آمده است،با این قید که هنرمندان و آفرینندگان این آثار هنری نه‌ فقط از ملیتهای مختلف بوده‌اند،بلکه الزاما پیرو دین اسلام نیز نبوده‌اند.7و به همین‌ سبب است که فرنگیان هنرشناس در ذیل«هنر اسلامی»یا«معماری اسلامی»و غیره‌ ناگزیر شده‌اند از«هنر اسلامی یهودی»و«معماری اسلامی مسیحی»و امثال آن نیز نام‌ ببرند.8و بدیهی است که با این تعاریف جدید از«اسلام»و«هنر اسلامی»دیگر نمی‌توان مدعی وجود«روح اسلامی»در آثار هنری و معماری یهودیان و مسیحیان ساکن در بلاد اسلامی شد.نکتهء دیگر آن است که خود متخصصان اروپایی و امریکایی هم در استعمال عنوان«هنر اسلامی»با یکدیگر توافق نداشته‌اند و ندارند،چه عده‌ای از آنان‌ معتقدند هریک از آثار هنری را تنها به سرزمینی که در آن بوجود آمده است باید منسوب‌ داشت و لا غیر مثل هنر ایرانی،هنر ترک،هنر عرب و…9

برسی اجمالی آثار هنری در موزه‌های مهم جهان نیز از همین حقیقت پرده برمی‌دارد که تقسیم‌بندی آثار هنری براساس ظابطهء«دین»ولو با برداشتی خاص از نام آن‌ «دین»-جز در مورد«هنر اسلامی»-در دیگر ادیان بیسابقه است.فی‌المثل اگر به موزهء مترو پولتین نیویورک سری بزنیم،همان موزه‌ای که در سالهای اخیر یکی از علمداران‌ «هنر اسلامی»در جهان است،می‌بینیم بجز بخش معروف به«هنر اسلامی»،بقیهء آثار هنری تمام ساکنان کرهء ارض در آن موزه،براساس یکی از ضوابط زیرین تقسیم‌بندی‌ شده است:الف-عامل جغرافیایی:آثار هنری امریکا،آثار هنری یونان و روم…؛ب- عامل تاریخی:آثار هنری قرون وسطی…؛ج-عامل جغرافیایی-تاریخی:آثار هنری‌ خاور نزدیک در دوران باستان…؛د-نوع اثر هنر:جنگ افزار و زره،آلات موسیقی…؛ هـ-نام اهدا کنندهء آثار هنری:مجموعهء رابرت لمن…در همین موزه باوجود آثار فراوان‌ مربوط به مسیح و مسیحیت،همهء آنها را در دو بخش:«نقاشیهای اروپایی»،و«هنر قرون وسطی»قرار داده‌اند نه در زیر عنوان«هنر مسیحی»،10در حالی که نام بواقع‌ برازندهء این‌گونه آثار مربوط به کلیسا«هنر مسیحی»است.در هریک از موزه‌های دیگر جهان نیز که نامی از«هنر اسلامی»آمده است،وضع تقریبا بدین منوال است.11موضوع‌ بسیار مهم و قابل‌توجه از دیدگاه ما ایرانیان آن است که حدود شصت هفتاد درصد آثاری‌ که در بخش«هنر اسلامی»هریک از موزه‌ها در معرض نمایش گذاشته شده است، مربوط به محدودهء جغرافیایی ایران امروز،یا محدودهء فرهنگی ایران در قرون پیشین است.

هنگامی که به مدیران و تئوریستین‌های محرتم موزه‌های اروپا و امریکا اعتراض‌ می‌شود که عنوان«هنر اسلامی»غلط و بی‌معنی است زیرا در درجهء اول اسلام با اکثر این هنرها مخالف است و عربستان کانون اسلام نیز فاقد آثاری درخور توجه بوده است‌ و کتابهای محققان شما هم،همه بر این دو موضوع گواهند،با قیافه‌ای حق بجانب پاسخ‌ می‌دهند:حق با شماست،یا ممکن است حق با شما باشد،ولی چه کنیم؟وقتی می خواهیم تمام آثار هنری تمام مسلمانان جهان را از بنگلادش،هند،پاکستان، افغانستان،ترکستان،ترکمنستان،تاجیکستان،ایران،قفقاز،ترکیه،.عراق،اردن، سوریه،لبنان،عربستان سعودی،یمن شمالی و جنوبی کویت،قطر،بحرین،امارات‌ متحده عربی،سلطان‌نشین عمان تا مصر،سودان،لیبی،مراکش،تونس،الجزایر، جیبوتی،موریتانی،و حتی اسپانیا و غیره را در زیر یک عنوان قرار بدهیم،چه‌ کلمهء دیگری-جز اسلام-که همهء سرزمینها را در برمی‌گیرد،پیشنهاد می‌کنید تا ما آن را بجای«هنر اسلامی»قرار بدهیم؟جواب ما به ایشان آن است که اولا چه‌ الزامی دارید تمام انواع آثار هنری تمام مسلمانان را از سکه،تابلوی نقاشی،مینیاتور، تذهیب،جلد کتاب،شمشیر و خنجر و سپر،تار و کمانچه،ورقهای گنجفه و آس،تا ظروف سفالین و مسین و شیشه‌ای،لباس،وسائل شکار،قلمدان،اسطرلاب،قرع و انبیق‌ و صدها نوع دیگر را در زیر یک عنوان قرار بدهید،حالا چه این عنوان‌ «اسلامی»باشد یا لفظی دیگر.ثانیا پایهء این نامگذاری و تقسیم‌بندی شما بر آب است‌ چنان‌که اگر قرار بود شما موزه‌داران و هنرشناسان،تمام آثار هنری تمام مسیحیان‌ جهان را در آسیا،اروپا،امریکا،افریقا،اقیانوسیه-یعنی در پنج قارهء جهان-یکجا و در زیر یک نام در معرض تماشا قرار بدهید،بیقین ناچار بودید همهء آنها را در زیر عنوان غیر علمی«هنر مسیحی»بگذارید.ولی تا به حال دربارهء هنر مسیحیان به چنین عملی دست‌ نزده‌اید و تقسیم‌بندیهای مختلفی را که پیش از این به آن اشاره کردیم بکار می‌برید تا آثار هنری اقوام و ملتهای مسیحی به نوعی(از نظر نوع اثر هنری،یا تلعق به ملتی یا کشوری،و یا دوره‌ای تاریخی…)از یکدیگر متمایز گردند،که این البته کاری است‌ صحیح و علمی.پس چرا دربارهء آثار هنری مسلمانان نیز به همین شیوهء شناخته شده و متداول عمل نمی‌کنید؟این‌که می‌شود«یک بام و دو هوا»!در ضمن این موضوع بسیار مهم را نیز به یاد داشته باشید که از آن زمان که«شرق‌شناسی»قدم به عرصهء وجود گذاشت سالهای دراز می‌گذارد و در این مدت طولانی اقوام و ملل مسلمان و غیر مسلمان‌ که سالها مستعمرهء اروپاییان بودند و مستعمره‌داران آنان را به چیزی نمی‌گرفتند،اندک‌ اندک آگاهیهایی پیدا کرده‌اند،احساسات ملی و قومی و استقلال‌طلبی در زمینه‌های‌ سیاسی و فرهنگی و امثال آن در آنان زنده شده است.آیا در شرایط موجود،باز با آنان به‌ زبان شرق‌شناسان دوران استعماری سخن گفتن کاری خردمندانه است؟

موضوع بسیار مهم دیگر که همواره باید در مدّ نظر داشته باشید آن است که اسلام با بیشترین آثار هنری که شما دانشمندان غیر مسلمان در زیر عنوان«هنر اسلامی» قرار داده‌اید آشکارا مخالف بوده است و هست و خواهد بود الی یوم الدین.ولو شما بگویید ما«اسلام»را به‌معنای دیگری جز«دین اسلام»بکار می‌بریم،ولی حقیقت آن‌ است که اکثریت قریب باتفاق کسانی که به موزه‌ها مراجعه می‌کنند از آنچه شما از لفظ «اسلام»اراده می‌کنید و در برخی از کتابهای فنی خود نیز به آن اشاره کرده‌اید، بیخبرند،چنان‌که با اطمینان کامل می‌توان گفت که از هر هزار تن از بازدیدکنندگان‌ بخش«هنر اسلامی»در هریک از موزه‌ها،یکی هم نمی‌داند که مقصود شما هنرشناسان اروپایی و امریکایی از لفظ«اسلام»به‌عنوان«هنر اسلامی»مثلا چیزی جز دین اسلام است.آنها بحق لفظ«اسلام»را به‌معنای حقیقی«اسلام»و بعنوان یکی از ادیان مهم جهان می‌شناسند در ردیف ادیان مسیحی و یهودی و…؛و این نکته‌ای است که به‌ هیچ‌وجه قابل انکار نیست.این شمایید که لفظ«اسلام»را به قول خودتان در معنای غیر حقیقی آن-و لا بد برای مقاصد خاص-بکار برده‌اید و البته،اینک،مسؤول تبعات آن نیز خود شما هستید.

برای بیان نادرستی و نیز نمایاندن قبح استعمال لفظ«اسلامی»در ترکیبی مانند «هنر اسلامی»ناگزیر به ذکر مثالی هستیم:می‌دانیم که رقاصخانه‌هایی در اروپا و امریکا دایر است،با نامهای مختلف،که در آن دختران و زنان می‌رقصند و بدن خود را عریان عریان در برابر دیدگان تماشاچیان قرار می‌دهند،و این کار خرفهء رسمی آنان‌ است در چهارچوب قوانین و مقررات شناخته شده در این ممالک.بدیهی است بسیاری‌ از این زنان مسیحی هستند که گاه نیز صلیبی زرین به گردن خود آویخته‌اند.حال اگر کسی رقص این زنان را christian بنامد،و یا اگر گروهی از این رقصندگان‌ یهودی باشند،کار آنان را jewish dance بخواند،شما مسیحیان و یهودیان به کسی که‌ این عنوانها را بکار می‌برد،چه می‌گویید؟ولو قبلا وی اعلام کرده باشد که مقصود من از دو لفظ christian و jewish در این دو عنوان به هیچ‌وجه من‌الوجوه آن نیست که در دین مسیح یا یهود،رقص زنان با بدن عریان در حضور مردان بیگانه و در برابر دریافت مزد تجویز شده است،و یا این رقص،رقص مذهبی مسیحیان یا یهودیان است،بلکه مقصودم‌ آن است که…به گمان نویسندهء این سطور،گرچه گویندهء آن عبارات،قصد توهین به‌ مسیحیان یا یهودیان را نداشته باشد،ولی مسیحیان و یهودیان،بی‌شک و تردید،نامیدن‌ چنان رقصی را با چنان عناویتی،توهینی آشکارا نسبت به خود و دین خود احساس‌ می‌کنند،و حق هم با آنان است،و نیز البته چنین است کار علمای غیر مسلمان هنرشناس اروپایی و امریکایی دربارهء استعمال نابجای«اسلام»در عنوان«هنر اسلامی».می‌پرسید چرا؟

ما پیش از این رای چند تن از عالمان طراز اول اهل تسنن و تشیع مانند حجة الاسلام‌ محمد غزالی(450-550 ق)و ملا محمد باقر مجلسی(1037-1110یا 1111 ق)را دربارهء تابلوهای نقاشی و آلات موسیقی در همین مجله ذکر کرده‌ایم که آنان چگونه‌ تصویر صاحبان روح از جمله آدمیان را بطور مطلق حرام دانسته و گفته‌اند تکلیف شرعی‌ هر مسلمانی آن است که آنها را معدوم سازد….12و اینک برای این‌که روشن گردد این‌ تنها فتوای قدمای علمای دینی مسلمانان نبوده است،بلکه امروز نیز،پیشوایان مذهبی‌ اهل تسنن و تشیع در دههء اول قرن پانزدهم هجری و دهه‌های آخر قرن بیستم مسیحی بر همان‌ عقیده‌اند،از چند تن از علمای شیعی و سنی در این باب استفتاء کرده‌ایم،به شیوه‌ای که‌ در استفتاة از علما متداول است،و متأسفیم که پاسخ همهء آنان هنوز به دست ما نرسیده‌ است،شاید بسبب آن‌که برخی از این نامه‌ها را به عللی،دولتهای مربوط به دست آنان‌ نرسانده باشند.ولی از جوابهای رسیده،کاملا آشکار است که امروز نیز علمای شیعی و سنی،چیزی جز آنچه غزالی‌ها و مجلسی‌ها گفته‌اند نمی‌گویند،و بین عالمان شیعی و سنی نیز اختلاف‌نظر اساسی وجود ندارد،بلکه علمای معاصر در پاسخ استفتائی که از ایشان بعمل آمده است صریحا اعلام کرده‌اند که نامیدن قسمت اعظم آثار هنری‌ موجود در موزه‌ها و نمایشگاههای جهان با عنوان«هنر اسلامی»از نظر شرعی حرام است.

بر کسانی که بخشهای معروف به«هنر اسلامی»را در موزه‌ها بازدید کرده‌اند،پوشیده نیست که قسمت قابل توجهی از آثاری که در این بخشها در معرض‌ نمایش گذاشته شده است،آثار نقاشان و مینیاتورسازان است که در اکثر قریب باتفاق‌ آنها صورت آدمیان نقاشی شده است مانند تصاویر پیامبران و امامان و پادشاهان و رجال‌ سیاسی و علمی،یاصحنه‌های مختلف داستانها که بتوسط نقاشان تصویر گردیده است، و سپس نوبت می‌رسد به برخی از آلات موسیقی،کار هنرمندان معروف که در گوشه و کنار بخش«هنر اسلامی»بچشم می‌خورد،همچنان‌که بعضی از وسایل قمار یا باده‌گساری که از نظر هنری حائز اهمیت است در همین بخشها خودنمایی می‌کنند و…

موضوع استفتاء ما از هریک از علما این بوده است که آیا از نظر دین اسلام جایز است‌ چنین آثاری را در زیر نام«هنر اسلامی»در معرض نمایش بگذارند،ولو هنرشناسان‌ فرنگی در برخی از کتابهای خود نوشته باشند که مقصودشان از«اسلام»در عنوان«هنر اسلامی»چیزی جز دین اسلام است،و آیا در تصاویر زیبای موجود در نسخه‌های خطی شاهنامه فردوسی،خمسهء نظامی،مثنوی مولانا جلال الدین،دیوان حافظ،گلستان سعدی و غیره که کار هنرمندان مسلمان است«روح اسلامی»وجود دارد و…،و در نتیجه آیا جایز است که چنین آثار هنری را در زیر نام«هنر اسلامی»قرار داد؟استفتاء ما از هریک از علما(صفحات 23،27،28 به زبان فارسی،و صفحات 29-30 به زبان عربی،در همین شمارهء مجله)پس از مقدمه،در شش مورد ذیل بوده است:

«1-آیا مجاز است تصاویر صاحبان،اعم‌از انسان و دیگر حیوانات، را در زیر عنوان«هنر اسلامی»قرار بدهند؟

2-آیا مجاز است تصاویر پیامبر اسلام(ص)و ائمهء اطهار(ع)[در استفتاء از علمای اهل سنت و جماعت عبارت«و ائمهء اطهار(ع)»ذکر نشده است‌]را در بخش«هنر اسلامی»عرضه نمایند؟

3-آیا مجاز است تصاویر مربوط به داستانها و افسانه‌های پیش از اسلام‌ مانند تصاویر قصه‌های شاهنامه،هفت پیکر،اسکندر نامه و امثال آن را،ولو نقاش‌ آن مسلمان بوده است،در بخش مذکور قرار داد؟

4-آیا مجاز است تصاویری که در آنها مجالس بزم و طرب مسلمانان و غیر مسلمانان نقاشی شده است و در آنها افرادی در حال نوشیدن شراب،و عده‌ای‌ در حال نواختن سازهای مختلف،و برخی در حال رقص هستند بعنوان«هنر اسلامی»معرفی گردد؟

5-آیا مجاز است تصاویری که در آنها زنان غیر مسلمان یا مسلمان،با روی و موی برهنه،و یا بدن نیمه عریان یا تمام عریان نقاشی شده‌اند،بعنوان‌ «هنر اسلامی»در معرض تماشای افراد مختلف قرار داده شود؟

6-آیا مجاز است آلات موسیقی مانند تار،کمانچه،سه تار و امثال آن،و نیز وسائل قمار مانند ورقهای آس،گنجفه و تخته نرد و غیره،و وسایل باده‌ گساری مانند صراحی و جامهای شراب را،واو از نظر هنری دارای ارزش‌ باشد،بعنوان«هنر اسلامی»به جهانیان معرفی نمایند؟»

فتاوی رسیده به دست ما تاکنون عبارت است از فتوای مفصل آیت الله عظمی حاج‌ سید محمد رضا گلپایگانی و فتاوی مختصر آیت الله عظمی حسینعلی منتظری و آیت الله‌ جنتی از ایران،و فتاوی شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز رئیس کل ادارات بحوث‌ علمی و افتاء و دعوت و ارشاد(عالیترین مرجع رسمی و دینی)عربستان سعودی.

تصدیق می‌فرمایید برای آگاهی از نظر علمای شیعی و سنّی راهی جز مراجعهء مستقیم (به تصویر صفحه مراجعه شود) جبرئیل،دلاوری حضرت علی را به حضرت محمد پیامبر می‌نمایاند.

در این مینیاتور،سر ذوالفقار،شمشیریی که حضرت علی در دست دارد،بر طبق عقیدهء عوام«دو شاخه»تصویر گردیده است.

از کتاب خاوران نامه،ابن حسام،ورق 112،موزهء هنرهای تزیینی،تهران.

(به تصویر صفحه مراجعه شود) معراج پیامبر اسلام،از کتاب زبدة التواریخ،موزهء هنرهای ترک و اسلامی،استانبول‌ ( museum of turkish and islamic arts )

به خود آنان وجود ندارد،و اگر کسی می‌پندارد،در موضوعهایی از این‌گونه،بجای‌ مراجعه به علمای شیعی و سنّی،بهتر بود به مراکز اسلام‌شناسی یا مطالعات اسلامی‌ دانشگاه سور بن پاریس،دانشگاه لندن،دانشگاه مک گیل کانادا،یا دانشگاههای‌ معتبر امریکا مراجعه می‌کردیم،بیقین این ضرب‌المثل معروف فارسی را از یاد برده است‌ که«تیمم باطل است آن‌جا که آب است».بعلاوه استادان این مراکز اسلام‌شناسی در کشورهای اروپایی و امریکایی به هیچ‌وجه جانشینان علمای فرق مختلف اسلامی‌ نیستند،این مراکز برای مقاصدی خاص و تربیت اسلام‌شناسانی خاص،از بین‌ مسلمانان و غیر مسلمانان،بوجود آمده است،و بدین سبب است که می‌بینیم از جنگ‌ دوم جهانی ببعد بر تعداد آنها روزبه‌روز افزوده می‌گردد.

و اینک فتاوی:

بخشی از فتوای آیت الله عظمی حاج سید محمد رضا گلپایگانی:

«1-تصاویر مخلوقات جاندار در عداد هنرهای اسلامی نیست.

2-تصاویر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمهء اطهار سلام الله علیهم‌ اجمعین حکم جواب سؤال اول را دارند و عرضه کردن آنها نیز چون معرض هتک و ارائهء خلاف واقع است جائز نیست.

3-تصاویر قصه‌ها و افسانه‌های بی‌حقیقت یا با حقیقت مربوط به قبل از اسلام هنر اسلامی نیست لذا معرفی و عرضه کردن آنها به این عنوان دروغ و حرام است.

4-تصاویر مجالس بزم و طرب و میگساری و رقص و موسیقی و این قبیل امور به هنر اسلامی ارتباط ندارد و نباید به این عنوان معرفی شود و از لحاظ فساد انگیزه بودن و موجب‌ ترویج کارهای حرام شدنش ارائه و عرضهء آنها جائز نیست.

5-تصاویر زنها با حالات منافی حیاء و عفت اسلامی هنر اسلامی نیست و به این‌ عنوان معرض تماشا قرار دادن آنها دروغ و حرام است و از این لحاظ که موجب فساد اخلاق و ترویج فحشاء می‌شود نیز عرضهء آنها حرام است.

6-آلات موسیقی مانند تار و غیره و وسائل قمار و باده گساری و امثال اینها عنوان‌ هنر اسلامی ندارند و نباید بعنوان هنر اسلامی معرفی شوند بلکه باید این‌گونه وسائل را شکسته و از قابلیت استفادهء آنها در معاصی خارج گرداند.»(متن کامل این فتوی در ص 24-26 چاپ شده است.)

فتوای آیت الله عظمی حسینعلی منتظری:

«بسمه تعالی هرچیزی‌که در دین مقدس اسلام حرام است نمایش دادن آن بعنوان‌ هنر اسلامی جایز نیست 21/2/65».(متن کامل این فتوی در ص 27 چاپ شده است).

فتوای آیت الله جنتّی:

«بسمه تعالی با سلام 1-بادی روشن ساخت که مراد از هنر اسلامی هنری است‌ که مسلمین عرضه کرده‌اند نه هنر وابسته به اسلام 2-با رعایت بند 1 آنچه در اسلام‌ ممنوع است مانند مجالس عیش و عشرت و منظره‌های شهوت‌انگیز حتما نباید بعنوان هنر اسلامی ارائه شود چون اسلام از آن بیزار است و آنچه در شرع ممنوع نیست مانند عکس‌ مناظر و حیوانات و غیره بصورت هنر اسلامی بمعنای بالا قابل عرضه است 3-تصویر پیامبر و ائمهء اطهار علیهم السلام چون واقعیت ندارد روانیست.با امید موفقیت همهء انسناهای صالح و خدمتگزاران اسلام و مسلمین 25/12/66».(متن کامل این فتوی در ص 28 چاپ شده است).

فتاوی شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز:

در فتاوی شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز رئیس کل ادارات بحوث علمی و افتاء و دعوت و ارشاد مملکت عربستان سعودی،و شیخ عبد الرزاق عفیفی،نایب رئیس،و شیخ‌ عبد الله بن قعود و شیخ عبد الله بن غدیان اعضای این مؤسسه،تصویر انسان جز در موارد اضطراری(نظیر صدور گذرنامه)بی‌قید و شرط منع گردیده است.تصویر پیامبر اسلام و صحابه و یا تهیهء فیلم سینمایی از آنان حرام شمرده شده است و موضوعهایی از این‌گونه.

(متن کامل این فتاوی و ترجمهء آنها به زبان فارسی در ص 31-41 چاپ شده است).

برای خوانندگان ایران‌نامه،پس از مطالعهء متن کامل استفتاء مورد بحث و فتاوی‌ صادر شده از سوی علمای مذکور در فوق،تردیدی باقی نمی‌ماند که استعمال عنوان«هنر اسلامی»لااقل برای آن دسته از آثار هنری که ما در استفتاء خود عنوان کرده‌ایم،از نظر دین اسلام«دروغ»یا«حرام»است،و بعلاوه بسیاری از این آثار،از نظر علما،بسبب‌ «ترویج کارهای حرام»و یا«ترویج فحشاء»و یا«فساد انگیز بودن»شان نباید با عنوان‌ «هنر اسلامی»در معرض تماشا قرار داده شود،و یا در کتابها و مقاله‌ها،آنها را«هنر اسلامی»بخوانند.

ما سه سال پیش،هم در مقالهء«چرا اسلامی!»،و هم در«پاسخ به مدافعان هنر (به تصویر صفحه مراجعه شود) «عاشق و معشوق»،کار رضا عباسی،اصفهان،1039 هجری،موزهء مترو پولتین،نیویورک (به تصویر صفحه مراجعه شود) بهرام گور در گنبد سپید،خمسهء نظامی،نسخهء مورخ 931 هـ/25/-1524 م،موزهء مترو پولتین،نیویورک. بنقل از آیینهء جهان غیب،چاپ تهران 2535 شاهنشاهی اسلامی»(ایران‌نامه،شمارهء 2،ص 337-345)با علم به این‌که رای علمای‌ مسلمان-نه اسلام‌شناسان اروپایی و امریکایی-در موضوع مورد بحث چیست،این‌ پرسش را مطرح ساختیم که«آیا می‌توان چیزی را«اسلامی»خواند،در حالی که در دین‌ اسلام صریحا تحریم یا منع گردیده است؟»و بعنوان مثال به«مینیاتور«مجلس بزم‌ خسرو پرویز»(که در آن پادشاه ساسانی به باده‌نوشی،و نوازندگان و خوانندگان به‌ نواختن رود و خواندن سرود مشغولند)»مذکور در مقالهء«چرا اسلامی؟»و دهها مینیاتور گرانبهای دیگر نمایشگاه ژنو اشاره کردیم.همان موقع نظر ما این بود که به این‌گونه آثار هنری برچسب«اسلامی»زدن نادرست است،و اینک فتاوی علمای معاصر،آنچه را که تاکنون در این باب عنوان کرده‌ایم،کاملا تأیید می‌کند.

با تمام این تفاصیل،باز اگر مدافعان عنوان«هنر اسلامی»از راه دیگر درآیند و عنوان‌ کنند که در قرن بیستم مسیحی نظریهء علمای دینی محافظه‌کار را اعتباری نیست،اسلام‌ را با شرایط جدید هر عصری باید منطبق ساخت!چنان‌که گروههای مترقی یا تندرو اسلامی با تکیه بر اسلام-و بی‌توجه به این‌گونه فتاوی-راه خود را می‌روند،راه‌ «اسلام راستین»را.پاسخ ما آن است که اگر شما از گروههای باصطلاح بنیادگرا و انقلابی و تندرو مسلمان در کشورهای مختلف دربارهء موضوع مورد بحث نظرخواهی کنید، بیقین آنان نیز از راهی دیگر و با استدلالی دیگر،باز بکار بردن«هنر اسلامی»را برای‌ آثاری که در موزه‌ها در زیر عنوان«هنر اسلامی»قرار داده‌اید در می‌کنند.شما تصور می‌کنید گروه تندرو«اخوان المسلمین»مصر،«جماعت مسلمین»پاکستان،«فدائیان‌ اسلام»ایران،«حزب الله»ایران و لبنان و نیز«حکومت جکهوری اسلامی ایران»با رای شما اسلام‌شناسان موافقت دارند.پاسخ این پرسش صددرصدر منفی است.فی‌ المثل رهبر انقلاب ایران معتقد است«…همان‌گونه که اسلام با هیچ علمی مخالف‌ نیست،با هنر نیز مخالفتی ندارد،منتها باید تفکیک کرد هنری را که متعهد و در خدمت‌ انقلاب است از هنری که مضر است و غیر جدّی…هنر صحیح،هنری که در خدمت‌ مملکت و مردم است باید ترویج شود.»13میر حسین موسوسی نخست وزیر همین‌ حکومت نیز دربارهء«هنر اسلامی»این‌طور اظهار نظر را در خود دارد.در این هنرها از ممیزاتی که‌ دارد،این است که شدیدا حاکمیت نظام اسلامی را در خود دارد.در این هنرها جابه جا طنین و آوای ارزشهای اسلامی را چه به صورت شکلی(فرمیک)و چه بصورت محتوایی‌ می‌یابیم…»14 و دیگری که ظاهرا از کارشناسان هنری همین حکومت است می‌نویسد:

«هنر اسلامی،باید گفت که همانند همهء اسناد اسلامی است و تعریف آن،شناسایی دقایق آن،رسالت آن و نحوهء کارگیری از آن،همه را آن‌گونه که از سایر اسناد اسلامی‌ استفاده می‌کنیم باید تصور کرد»،«هنر اسلامی باید که امام را با امامتش مطرح کند، امامتی در امام(نه منهای امام)و کار اصلی هنر اسلامی از دیدگاه تشیع همین است که‌ (امامت)را در وجود آدمی کامل،مولی،مقتدا،و بالاخره امام ارائه کند»،«هنر اسلامی‌ باید اگر مسجد را نشان می‌دهد و از نوشته‌های کتیبه‌ها،نورانیت محراب،حال سجود، کشش عابد،به آستانهء حق را هم ارائه کند که هنر در همین‌جا،کار اساسی خود را اعمال می‌نماید….تنها ارائهء لباس و طرز زندگی مردمی که اسلام را می‌پذیرند و نحوهء خانه‌سازی و آداب معاشرت قومی‌شان«هنر اسلامی»نیست و نمی‌تواند«هنر»نیز باشد…»،«بنابراین آثار هنری اسلامی(آنچه بعنوان«هنر اسلامی»در کتابها آمده‌ است)به هیچ‌وجه نمایش اسلامی ندارند…»،«آثاری از این قبیل:مسجد قرطبه که به‌ فرمان عبد الرحمن اول بنا شده،منبری که برای یادآوری از حاکم بلند بالا ساخته می‌ شد.خطوط و نقاشیهایی که تنها برای ایجاد شگفتی،بکار گرفته می‌شدند…این قبیل‌ آثار،با همهء ظرافتها و لطافتهاشان،کجا نقش اسلامی داشته‌اند؟و کی می‌توانستند، لطافت اسلام را بازگو باشند»،و سرانجام:«این است انتظار که«هنر اسلامی»در خدمت«اسلام»باشد و هنرمند قطعا انسانی مؤمن و شیفتهء«مکتب»،«در عین تخصص‌ داشتن»و تمام عمر در راه ابلاغ اسلام،اعتلای اسلام،ساخت مسلمان و سامان دادن به‌ جامعهء اسلامی و بس».15

با نقل این مطالب،دیگر جای اندک تردیدی باقی نمی‌ماند که«اسلام»،در هر شکل و صورت،اکثر این آثاری را که نمایشگاهها و موزه‌های اروپا و امریکا در زیر عنوان«هنر اسلامی»قرار داه شده است،نه تنها اسلامی نمی‌شناسد،بلکه آنها را مغایر با تعالیم اسلامی نیز می‌داند،و در این اظهارنظر فتاوتی نیست بین پیشوایان مذهبی‌ محافظه‌کار و پیروان فقه سنتی از یک سوی،و بنیادگرایان یا تندروهای انقلابی از سوی‌ دیگر،و غیره.

به موضوع دیگری که ناردستی و ناروا بودن استعمال لفظ«اسلام»را در«هنر اسلامی»ثابت می‌کند نیز توجه بفرمایید:

در بین سبکهای مختلف نثر عربی و نثر فارسی در دوران اسلامی،سبک و اسلوبی‌ به نام«نثر فنی»یا«نثر مصنوع»یا«نثر مسّجع»معروف است که کتابهای بسیاری به‌ این شیوه در هردو زبان نوشته شده است.در این سبک نگارش نویسنده می‌کوشد بر خلاف اسلوب نثرهای ساده و مرسل،به اطناب بگراید و مطلب خود را با نثری زیبا به خواننده عرضه بدارد و برای تزیین نوشته خود،از جمله آن را به قرائن متساوی‌ یا نامتساوی تقسیم کند.وی به موزون بودن نثر توجه خاص مبذول می‌دارد،به‌ تقلید از شعر،«قافیه»را هم با نام«سجع»در پایان قرائن بکار می‌برد و به کارهای‌ دیگری نیز می‌پردازد که یکی از آنها اقتباس آیات قرآنی و احادیث است-نه بمنظور نقل،یعنی بصورتی که در کتابهای تاریخی یا مذهبی بفراوانی استعمال می‌گردد- بلکه برای آن‌که نویسنده احاطهء خود را به آیات و احادیث و شیوهء هنرمندانهء استعمال‌ آنها بنمایاند.بعنوان مثال به این عبارت خواجه عبد الله انصاری در خطبهء رسالهء کنز السالکین توجه بفرمایید:

«دانای ضمایر هر قوم،لا تأخذه سنة و لا نوم:بخشندهء فرح و سرور،و هو علیم بذات‌ الصدور.ذات و صفات او بی‌عیب،و عنده مفاتیح الغیب.»16

منتقدان و ادبیان مسلمان،در قرون پیشین،شرط اساسی اقتباس آیات قرآن و احادیث‌ را در نثر فنی عربی یا فارسی در این موضوع دانسته‌اند که نویسنده در درجهء اول مجاز نیست برای آراستن نثر خود تمام آیه یا حدیث و یا بخشی از آنها را در نوشتهء خود در معنایی‌ خلاف معنای اصلی یا نظیر آن بکار ببرد:

«بطور کلی در نظر متقدمان،اقتباس از قرآن و حدیث در صورتی که در معنی اصلی‌ خود یا معنیی نظیر آنچه در اصل،آیه در جهت آن نازل شده است بکار رود و از حیث کثرت استعمال به تکلیف نینجامد و نیز آیاتی که برای رعایت ایجاز و اختصار در مخاطبهء خاص به عام،یا عام به خاص،دقت و ظرافتی در آن بکار رفته است که فهم آن جز بر فصحای اهل زبان میسر نیست اقتباس نشود،از دلایل زیبایی و رسایی و رونق و جزالت‌ و انسجام کلام و بلاغت و رسایی معانی شمرده می‌شد.»17

خوانندگان علاقه‌مند برای تفصیل بیشتر می‌توانند به کتب معتبر ادب عرب مانند صبح الاعشی‌18و المثل السائر19و غیره مراجعه نمایند.در ضمن ذکر این مطلب لازم‌ می‌نماید که نویسندگان مسلمان که آثار خود را به نثر مصنوع نوشته‌اند همه این دستور کلی را مراعات کرده‌اند.حال ممکن است کسی بپرسد شرق‌شناسان و هنرشناسان‌ فرنگی چگونه به خود اجازه داده‌اند که حتی معنی لفظ«اسلام»-نام دین مسلمانان-را این‌چنین نمایند و عنوان«هنر اسلامی»را برای معرفی چنان آثاری بر روی جلد کتابهای‌ خود به خطی جلی بنویسند و در موزه‌های کوچک و بزرگ خود نیز آثار هنری را که پیش (به تصویر صفحه مراجعه شود) مجلس بزم در دربار هارون الرشید،کار قولّر آقاسی از این بشرح از آنها یاد کردیم«اسلامی»بنامند.آیا این نیز دلیلی بر آن نیست که اگر در بکار بردن«هنر اسلامی»مقصودی خاص نهفته نباشد،آیا این هنرشناسان فرنگی بی‌توجه به‌ این‌گونه نکات ظریف،و بی‌مراجعه به صاحبنظران مستقل و بی‌غرض،به کاری‌ دست زده‌اند که سرانجام خود باید به جبران آن بپردازند،چه بقول شاعر:

سرچشمه، شاید گرفتن به بیل…

. و اینک اگر موزه‌داران و هنرشناسان می‌پرسند بجای«هنر اسلامی»چه نامی‌ برگزینیم؟پاسخ ما به این پرسش،اگر«رندانه»نباشد،آن است که برای تقسیم‌بندی‌ آثار هنری مسلمانان همان شیوه‌ای را بکار ببرید که برای آثار هنری مسیحیان در موزه‌های‌ خودتان متداول است.شما موزه‌داران در درجهء اول می‌توانید آثار هنری بیست و چند کشور عرب زبان کوچک و بزرگ را جدا کنید و آنها را در زیر نام arabian art (هنر عربی)قرار بدهید.این عنوان شامل تمام کشورهای مسلمان خاورمیانه(بجز ایران و ترکیه)و همه کشورهای مسلمان عرب زبان افریقایی می‌شود که خود واحد بسیار بزرگی‌ است،و یا آثار هنری که هریک از این کشورهای عرب زبان را به نام همان کشور بخوانید مانند:هنر مصر،هنر کویت،هنر عربستان سعودی،هنر قطر،هنر اردن و…عنوان‌ persian art (هنر ایرانی)را بکار ببرید برای تمام آثار هنری ایران و آثاری که در محدودهء فرهنگی ایران در قرون پیشین بوجود آمده است،و اگر می‌خواهید نام ممالک جدیدی را هم که در شصت هفتاد سال اخیر در محدودهء فرهنگی قدیم ایران قدم به عرصهء وجود گذاشته‌اند ذکر کنید،آن هم بلامانع است،پس بطور کلی می‌توان آثار هنری هر منطقه‌ را،براساس تقسیمات جغرافیایی جدید،به همان سرزمین نسبت داد.

خلاصه آن‌که باصطلاح معروف ما فارسی زبانان«ریش و قیچی در دست‌ شماست»،در دست شما هنرشناسان و مسؤولان موزه‌ها در اروپا و امریکا.لطف‌ بفرمایید و همچنان‌که عنوانهای نادرست arabian art یا mohammedan (برای آثار هنری همهء مسلمانان)را به دست فراموشی سپردید،اینک نیز عنوان جدید و نادرست islamic art را از فرهنگ اصطلاحات شرق‌شناسی خود بزدایید و به علم‌ و منطق تسلیم شوید.و بویژه این موضوع را از یاد نیرد که برخی از نویسندگان و شاعران مسلمان در قرون پیشین نه فقط کتابهای منثور و منظوم الفیه و شلفیه‌20از خود به‌ یادگار گذاشته‌اند،بلکه برخی از هنرمندان مسلمان نیز این کتابها را مصور ساخته و شکلهای گوناگون هم بستری زنان و مردان را براساس متن کتاب الفیه و شلفیه،عریان و واضح و بی‌هرگونه حجابی تصویر کرده‌اند،و چنین است وضع کتابهایی نظیر لذت النساء تألیف ضیاء نخشبی«که کتابی است در کیفیت تمتع مردان از زنان و خالی از جهات عفت…»21و نیز نسخ خطی کتابهای فارسی مشابه این دو اثر،بخصوص در شبه‌ قارهء هند که همراه با چنین تصاویری است.بدیهی است چنین آثاری را-بمانند بسیاری‌ از آثار هنری موجود در بخش«هنر اسلامی»موزه‌ها-«هنر اسلامی»نامیدن به همان‌ اندازه نادرست و موهن است که کتاب منظوم الفیه و شلفیه شاعر و کتاب لذت‌ النساء ضیاء نخشبی را در زیر عنوان«ادبیات اسلامی»قرار دادن،22و یا رقص زنان تمام‌ عریان مسیحی و یهودی را در رقاصخانه‌های اروپا و امریکا«رقص مسیحی»و«رقص‌ یهودی»خواندن.

یادداشتها:

(1)-نگاه کنید به encyclopaedia of islam,new edition,leyden-lonodon,1978 ذیل: 5.from lsiam to islam…)islam )و . g.fehervari,”art and architectureŪ”the cambridge history of islam,(eds)p.m.holt,ann k s.lambton and bernard lewis,vol.ll pp.702-704 . (به نقل از: sir thomas arnold,”painting in islam”,oxford,1928 )

(2)- the encyclopaedia britannica,14 th ed.1929 ذیل: arabian art

(3)-همان مأخذ،ذیل: mohammedan architecture,mohammedan art

(4)-همان مأخذ،ذیل: mohammed

(5)-سید حسین نصر،«هو،راستی چرا اسلامی؟»،ایران‌نامه،سال 4،شمارهء 2،ص 331-332.در این مقاله از جمله آمده است:

«…مینیاتورهای این کتاب‌[یعنی شاهنامهء فردوسی‌]و یا خمسهء نظامی و سایر شاهکارهای ادب فارسی نیز برخوردار از همین خصوصیت است.چه موضوع این مینیاتورها معراج پیامبر اسلام(ص)باشد و چه جلوس جمشید بر تخت سلطنت،چه طیور منطق و بدون جهانبینی اسلام چنین هنری بودجود نمی‌آمد.»یا«[اسلام‌]به ایرانیان اجازه داده است‌ در عین خلقت آثار بدیع ایرانی که در زمرهء شاهکارهای هنری جهان است،هنری بوجود آورند که عمیقا اسلامی است‌ و به همین جهت توانسته است احتیاجات روحی و ذوقی مردمی عمیقا مسلمان را برآورده سازد….»

(6)- encyclopaedia of islam ،ذیل: islam

(7)-. g.fehervari,”art and architectureŪ”the cambridge history of islam,vol.ll pp 702-704

(8)-از جمله. oleg graber,the formarion of islamic art, که از«معماری اسلامی یهودی»و «معماری اسلامی مسیحی»نام برده است.ر ک.مهدی بوربور،«هنر و معماری اسلامی،ضرورتهای تغییر یک عنوان»، ایران‌نامه،سال 6،شمارهء 1،ص 112-115.

(9)-ر ک.زیرنویس شمارهء 7.

(10)-در موزهء متروپولتین نیویورک براساس‌ the meiropolitan museum of art,guide,ed.by kathleen howard,new york,1984 آثار هنری در بخشهای زیر قرار داده شده است:

the american wing,ancient near eastern art,arms and armor,costume institute,drawings, egyptian art,european paintings,eeuropean sculpture and decoative arts,far eastern art, greek and roman art,islamic art,robeir lehman colleection,medieval art,musical instruments,art of the pacilic,afria,and the americas,prints and photogragraphs, iwentieth century art .

(11)-الف:در موزهء بریتانیا،لندن،براساس‌ the british museum and its collections,the trustees of the british museum,1976 آثار هنری در 9 بخش نوین شرح آمده است: i-coins?medalsŪ2-egyptian antiquities:3-greek?roman antiquitiesŪ4-medieval?later antiquitiesŪ5-oriental antiquitiesŪ6-prehistoric?romano-british antiquitiesŪ7-prints? drawingsŪ8-western asiatic antiquitiesŪ9-museum of mankind-ethnography .

در بخش آثار باستانی شرق،نخست آثاری هنری نواحی مختلف شبه قارهء هند از دوران پیش از تاریخ ببعد،برمه، کامبوج،اندونزی،بلخ( bactria )،کوشانیان آمده است و آن‌گاه نوبت می‌رسد به the land of islam که در آن‌ آثار هنری شیشه‌ای اوائل اسلام،ایران(قرن 11 تا 15 میلادی)،بین‌النهرین(قرن 13)،سوریه و مصر(قرن 12 تا 15)ترکیه(قرن 16 تا 18)دوران پادشاهان مغولی هند. mughal india (قرن 16 تا 18)،و بعد آثار چین و ژاپن‌ بشرح معرفی شده است.بعلاوه در بخش western astatic antiquities آثار باستانی ایران(دوران هخامنشی، پارتها،ساسانیان)معرفی گردیده است.

ب:در موزهء لوور،پاریس براساس:

guide du musee de louvre,ministere de la culture,paris 1985 آثار هنری در شش بخش معرفی شده است: ؛ 1 departement des antiquites orientalesŪ2-departement des antiquite?s e?gyptiennes ؛ 3-departement des antiquite?s grecque et romainesŪ4-departement des peintures 5-departement des sculpturesŪ6-departement des objets d”art . که در قسمت دوم«بخش آثار باستانی مشرق زمین»،آثار هنری ایران از دوران پیش از تاریخ تا پایان دوران ساسانی‌ قرار داده شده است.

ج:ولی در راهنمایی دیگر از موزهء لوور پاریس،(ترجمه به انگلیسی)، the louver,pierre quonian, translated by barbara shuey,paris 1985 در پایان بخش oriental antiquites آمده است که قسمت‌ «هنر اسلامی»به بخش آثار باستانی مشرق زمین اختصاص دارد که هم‌اکنون برخی از آن آثار به نمایش گذاشته شده‌ است.

د،در راهنمای مختصر موزهء ارمیتاژ،لنین گراد(به زبان انگلیسی):

hermitage,a guide,translated lrom the russian by kathleen cook,dept.of guidebooks foreign tourisis,2 nd.ed.moscow 1976 . آثار هنری در 5 بخش معرفی شده است: 1- antiquities شامل آثار باستانی روم و یونان،2- dept.of west-eurorean art شامل آثار هنری ایتالیا(قرن 13 تا 18)،هنر اسپانیا(قرن 16 تا 18)،نمایشگاه سلاحهای اروپای غربی(قرن 15 تا 17)، flemish .(قرن 18)،آثار هنری آلمان(قرن 17)،آثار هنری فرانسه(قرن 15 تا 18 و 19 تا 20)،آثار هنری‌ انگلیس(قرن 17 تا 19)؛3- dept.o???the history o??primitive culture در دو قسمت؛4- riental dept .

قشامل آثار هنری و فرهنگی مردم آسیای مرکزی،آثار هنری و فرهنگی ایران؛5- dept.of the history of russian culture در چهار قسمت.

در موزهء ارمیتاژ تمام آثار هنری متعلق به ایران پیش از اسلام و دوران اسلامی در همان بخش مشرق زمین قرار داده‌ شده است و از عنوان«هنر اسلامی»در این موزه اثری بچشم نمی‌خورد.و البته در این موضوع جای حرف است که‌ آنچه روسها پس از انقلاب 1918،«آسیای مرکزی»می‌خوانند با محدودهء آسیای مرکزی موردنظر دیگر علمای‌ اروپایی تطبیق نمی‌کند،بدین ترتیب که قسمتهای قابل توجهی از آنچه در بخش آسیای مرکزی-بنابر تقسیم‌بندی‌ روسان-قرار داده شده است،مربوط به ایران است،یعنی کانون فرهنگ ایرانی در ماوراء النهر در سمرقند و بخارا و…

هـ:در موزهء برلین،آلمان شرقی،براساس: staatliche museen zu berlin hauptstadi der ddr., 1982 (موزهء دولتی‌[در محلهء باغ وحش‌]برلین پایتخت جمهوری دموکراتیک آلمان)که دارای شش بخش‌ اساسی است،در بخش pergamonmuscum (موزهء پرماگون)پنج قسمت با نامهای زیر وجود دارد:مجموعهء آثار باستانی،موزهء آسیای نزدیک،موزهء اسلامی،مجموعهء آسیای شرقی،و موزهء مردم‌شناسی.

در این‌جا فرصت مناسبی است برای سپاسگزاری از دوستان گرامی آقایان فرهنگ جهانپور،رضا قطبی،خانم‌ لیدیا پ،اسمیرنوا،آقای بزرگ علوی که به خواهش بنده به ترتیسب راهنمای موزهء بریتانیا،موزهء لوور،موزهء ارمیتاژ،و موزهء برلین را برایم فرستاده‌اند.و نیز تشکر از آقای محمود گودرزی که صفحهء فهرست راهنمای موزهء برلین را از آلمانی‌ به فارسی برایم ترجمه کرده‌اند.

(12)-جلال متینی،«پاسخ…»ایران‌نامه،سال 4،شمارهء 2،ص 337-345.

(13)-فصلنامهء هنر،از انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،فرهنگسرای نیاوران،شمارهء 2،زمستان 1361 و بهار 1362،ص 6.

(14)-همان مجله،همان شماره،ص 30-39(سخنرانی مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر جمهوری اسلامی، زیر عنوان«سلوکی در تاریخ هنرهای معاصر اسلامی).

(15)-دکتر مظلومی،«هنر اسلامی،احیای معرفت گمشده و از دست رفته»،فصلنامهء هنر،شمارهء اول پاییز 1361، تهران،ص 52-61.

(16)-خواجه عبد الله انصاری،کنز السالکین،بنقل از محمد تقی بهار،ملک الشعراء،سبک‌شناسی،تهران‌ 1320،ج 2/241.

(17)-حسین خطیبی،مختصات نثر فارسی در قرن ششم و هفتم،در مبحث«اقتباس از آیات و احادیث»،تهران‌ 1366،1/198.

(18)-ابو العباس احمد القلقشندی،صبح الاعشی،قاهره 1331 هـ.ق./1913: «و قد اختلف فی جواز الاستشهاد بالقرآن کریم فی المکاتبات و نحوها:فذهی اکثر العلماء الی جواز ذلک لم‌ یحل عن لفظه و لم یتغیّر معناه.»1/190.

«فاّما تغییر شی‌ء من اللفظ أو احالة معنی عمّا أرید به فلا یجوز بحال.»1/191 همه صفحات 1/189-201 در باب اقتباس آیات است،و کیفیة انشائه و تألیفه و تهذیبه و تأدیته و بیان ما یستحسن من الکلام المصنوع و ما یعاب به»2/311آمده است:«قال العسکری‌[فی الصناعتین‌]:و ینبغی أن یأتی‌ فی ت.لیفه الکلام بآیات من الکتاب العزیز فی الامور الجلیلة،للترصیع و التحلیةو الاستشهاد للمعانی علی ما یقع فی‌ موقعه،و یلیق بالمکام الذّی یوقّع فیه،و لکنّه لایستکثر منه حتّی یکون هو الغالب علی کلامه،تنزیهأ لکلام الله تعالی‌ عن الابتذال،فانّه انما یستعمله علی جهة التبرّک و الزینة،لا لیجعل حشوا فی الکلام،و اذا استعمیر منه شی‌ء اتی به‌ علی صورته؛و لا ینقله عن صصیغه،لیسلم من تحریفه،و مخالفة اختیار الله تعالی فیه.قال و کما لا یجوز الاکثار منه لا یجوز

قأن یخلی کلامه من شی‌ء منه تحلیة له.»،2/317.

(19)-ضیاء الدین ابن اثیر،المثل السائر،با مقدمه و تصحیح و تعلیق دکتر احمد الحوفی،دکتر بذوی طبانه،مصر، 1379 هـ.ق./1959.

«فی آلات علم البیان و ادواته…النوع السادس:حفظ قرآن الکریم:

«و اما النوع السادس:و هو حفظ القرآن الکریم،فانّ صاحب الصناعة ینبغی له ان یکونّ عارفا بذلک،لانّ فیه‌ فوائد کثیرة،منها انه یضتن کلامه بالآیات فی اما کنها اللاثقة بها و مواضعها المناسبة لها و لا شبهة فیما یصیر للکلام‌ بذلک من الفخامة و الجزالة و الرونق.»1/71

«و امّا النوع السابع:و هو حفظ الاخبار النبویة،مما یحتاج الی استعماله فانّ الامر فی ذلک یجری مجری القرآن‌ الکریم،و قد تقدم القول علیه فاعرفه.»1/72

آنچه از صبح الاعشی،المثل السائر،و مختصات نثر فارسی در قرن ششم و هفتم در متن مقاله و این زیرنویس‌ اورده‌ام از یادداشتهای دوست دانشمندی است،که آنها را به خواهش بنده،مرقوم داشته است و متأسفم که مجاز به ذکر نام شریفش نیستم.با سپاسگزاری بسیار.

(20)-الفیه( altiyya(e :آلت مردی،شلفیه( shaliyya(e :فرج زنان.الفیه و شلفیه:داستانهای شهوی که‌ در کتابهای مدون و با تصاویر شهوت‌انگیز در میان مردم متداول بود.ازرقی مجموعه‌ای از آن را بنظم درآورد.به نقل‌ از فرهنگ فارسی محمد معین،ذیل سه کلمهء مذکور در فوق؛نیز ر ک.دربارهء الفیه و شلفیه ازرقی به:ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران،ج 2،چاپ چهارم 1347 تهران،ص 432-438.

(21)-ذبیح الله صفا،تاریخ ادبیات در ایران،جلد 3،بخش 2،چاپ دوم 2535 شاهنشاهی،ص 1292-1296.

(22)-خانم annemarie schimmel در دایرة المعارف جدید بریتانیکا( the new encyclopaediu britannica )دورهء سی جلدی،چاپ پانزدهم،سال 1981،مقاله‌ای مفصل در زیر عنوان islamic literature (ادبیات اسلامی)نوشته‌اند.