واژههای پزشکی پارسی ذخیرهء خوارزمشاهی
واژههای پزشکی پارسی ذخیرهء خوارزمشاهی
تألیف دکتر جامی شکیبی گیلانی
چاپ نقش جهان،تهران،1364
تعداد صفحات 90.بها:300 ریال
واژههای پزشکی پارسی ذخیرهء خوارزمشاهی و راهنمای ساختن واژههای دانشیک در زبان
پارسی نگارشی است بسیار ارزنده از دوست و همکار ارجمندم آقای دکتر جامی شکیبی گیلانی.بررسی چنین نگارشی کار آسانی نیست و داوری شایسته دربارهء آن کاری است دشوارتر.اگر کسی به همهء نوشتههای پارسی کهن آشنایی داشته باشد و همهء واژههای نوساختهء فرهنگستان ایران را نیز بداند و از سوی دیگر در رشتهء پزشکی در یک زبان زندهء امروری مانند انگلیسی نیز کاردان باشد شاید بتواند بررسی و داوری شایانی دربارهء واژههای پزشکی پارسی…بانجام رساند و این کار یک تن و یک مغز نیست.ازاین رو آنچه در این بررسی و گزارش گفته میشود بناچار دستخوش کمبودها و لغزشهایی خواهد بود بویژه اینکه این برآورده در گزارش کوتاهی انجام میگیرد و زمان بسنده برای موشکافی گسترده در دست نیست.
واژههای پزشکی پارسی…از دید نگارنده دارای ارزشهای بنیادی بسیار گران است. نخست اینکه خواننده را به واژهها و گفتارهای کوتاهی آشنا میکند که در زبان پزشکی امروزی به آنها نیاز فراوان داریم و چه بسا نمیدانیم چنین واژههایی و گفتارهایی در زبان پزشکی پارسی بوده و هست.نمونههای بسیار و گوناگونی که در ذخیرهء خوارزمشاهی یافت میشود و دوست دانشمندم توانسته است با موشکافی یکیک آنها را در 623 شماره پدیدار کرده و در برابر همارز انگلیسی آنها بگذارد نموداری است از گستردگی و دامنهداری زبان شیرین پارسی و نشان میدهد که در رشتههای دانشی و زمینههای بسیار ویژه مانند پزشکی نیز زبان مادری ما زبانی بوده است توانگر و دارا. باید دانست که این دارایی و توانگری و گستردگی و پهناوری از دست نرفته است و هنگامی که پژوهشگری دست بکار زند و با روشی درست نوشتههای کهن پارسی را پیکر گشاید میبینیم واژههای نویافته و سخنان نوپرداخته که پیشینهء چندین سد ساله دارند با همهء کهنگی و دیرینگی که دارا هستند و از سوی دیگر با همهء نمایش نوینی که بخود گرفتهاند به گوش خوشآهنگ و به دل گیرا هستند و با زبان امروز ما بیگانگی ندارند.
دیگر ارزش بنیادی واژههای پزشکی پارسی…در این است که نشان میدهد چه خوب و چه شایسته بایستی به هنگام نیاز از گفتارهای کوتاه و سخنان فشرده بهره گرفت و از واژهسازی نادرست پرهیز کرد.نمونهها و مانندهایی که در این زمینه در واژههای پزشکی پارسی…داده شده بسیارند مانند«آواز دروغین در گوش»که در ذخیرهء خوارزمشاهی بکار رفته و در واژههای پزشکی پارسی…همارز tinnitus شناخته شده و یا«خون برآمدن از سینه و شش»که برابر hemoptysis نهاده شده و«خون برآمدن از گلو»که همتای hematemesis گذارده شده.اگر میخواستیم واژهء نوی بسازیم هیچکدام از این چمها را به این آسانی و روانی شاید نمیتوانستیم در یک واژهء یگانه بازگو کنیم.
هنگامی که سخن از پارسیگویی و پارسیسرایی پیش میآید این پرسش نیز شنیده میشود که آیا زبان پارسی آن چنان توانگر هست که بتواند جایگزین همهء واژههای زبانهای دیگر را در هر رشتهء پیشرفته و هر پیدایش نوینی بدست دهد؟پاسخ این است که نه زبان پارسی و نه هیچ زبان دیگری این توانایی و پهناوری را ندارد و نیازی هم نیست که هر زبانی اینچنین گستردگی و دامنهای داشته باشد و وام گرفتن واژهها از یک زبان در زبان دیگر در رشتههای بسیار پیشرفته ناگزیر خواهد بود.آنچه باید از آن پرهیز کرد،وام گرفتن با داشتن سرمایه است.سرمایهء زبان پارسی را باید بخوبی شناخت تا وام بیجا و بیهوده از زبانهای بیگانه گرفته نشود و واژههای پزشکی پارسی…در این زمینه کاری است بسیار ارزنده و نگارندهء آن در راه شناساندن سرمایهء زبان پارسی گامی استوار و پایدار برداشته است.بازیابی و بازشناسی واژههای پارسی بایستی براستی نخستین گامه در گسترش فرهنگ پارسی باشد.چنانچه واژهء دلخواه یافت نشود و یا همارزی به چهرهء گفتار کوتاه هم باز شناخته نگردد،آنگاه گامهء دوم واژهسازی است و در پایان گامهء پسین وام گرفتن واژه از زبانهای بیگانه است.در اینجا این پرسش پیش میآید که واژهسازی را تا چه اندازه شایسته است گسترش داد و آیا واژههای نوساخته در پارهای از کاربردها بهتر از گفتارهای کوتاه نیست؟پاسخ درست به این پرسش دشوارست.باید توانایی فرهنگی واژهسازان،روانی و گویایی واژهها و درازا و دشواری گفتارهای کوتاه را که به جای واژههای یگانه بکار رفته و پیشرفت روزافزون و شگرف دانش پزشکی را از کهن دیرباز تا به امروز همه در دید گرفت و سنجید تا بهودهء درست رسید.بنیادگذاران فرهنگستان ایران که بیشتر آنها در گذشتهاند و روانشان شاد باد در کار واژهسازی پارسی گامهای بسیار استوار و ارزندهای برداشتند و بسیاری از نمونههای واژههای ساختهء آنان از شاهکارهای سخنوری و سخنسنجی است.برای مانند واژهء«میانگریز»و «فرامیانگریز»که برای چم centrifuge و چم ultracentrifuge ساختهشده بیهمتاست،و مانند آنها که بسیارند.ساختن واژههای درست،گویا،و روان و خوش آهنگ ارزشی بیاندازه دارد چرا که یکباره توانگری به زبان میبخشد و آدمی را از بکار بردن گفتارهای کوتاه و واژههای وامگرفته بینیاز میکند و باز میدارد.
ساختن واژههای نو در زمینهء پزشکی کاری است بسیار دشوار چون پیشرفت پزشکی کار را به جایی رسانیده که سدها واژهء نوین باید ساخته شود و بنیاد ساختمان آنها نیز خواهناخواه بر پایهء چمی است که واژهء بیگانه در بر دارد و پیرو دستوریک زبان بیگانه است.گاه نیز واژهء بیگانه از چندین پاره ساختهشده و هر پاره چم ویژهء خود را دارد و واژهء پارسی که برای آن ساخته میشود باید دارای همان پارهها با همان گویایی و رسایی سراسری باشد که آن واژهء بیگانه داراست وگرنه بکار بردن خود آن واژهء بیگانه از دید پزشکی آسانترست و از دید سخنسنجی پارسی نیز به گفتهء برخی بهتر.در اینجاست که مرز میان واژهء نو ساختن و وام گرفتن از زبان بیگانه پدیدار میشود و پیشاپیش آنهایی که زبان پارسی را خوب میدانند فرا رانده میشود و در برابر آنان که آشنایی بسنده با زبان پارسی ندارند زود فرا میرسد.هربار به این مرز میرسیم اگر آسانگیر باشیم بآسودگی واژهء بیگانه را وامگرفته بکار خواهیم برد و اگر سختکوش باشیم در جستجوی یک همارز پارسی بیشتر پافشاری میکنیم یا میکوشیم واژهء نوی به جای واژهء بیگانه بسازیم.کوششی که در واژههای پزشکی پارسی…بانجام رسیده و در خور بسی ستایش است این است که نگارندهء آن در ذخیرهء خوارزمشاهی بژ رفی پژوهیده و همارزهای پارسی را هرچه بیشتر یافته و نمودار ساخته و ما را از وام گرفتن در بسیاری جاها بینیاز نموده و در برخی بارهها از ساختن واژههای نو نیز بازداشته است.
ارزش ارجمند دیگری نیز که در واژههای پزشکی پارسی…خودنمایی میکند یافتن همارز پارسی است برای واژههایی که برخی پدیدههای پزشکی را بازگو میکنند که امروز خوب شناخته شده هستند و چگونگی پیدایش و گسترش و فرجام آنها را خوب میدانیم مانند واژههای adrenergic و cholinergic که برای پدیدههای- sympatho mimetic و parasympathomimetic بکار برده میشود و در واژههای پزشکی پارسی…همارزی برای آنها از گفتار ذخیرهء خوارزمشاهی شناخته شده که خشکی فزا برای نخستین( adrenergie )و تری فزا برای دومین( cholinergic )واژه است.هرچند در زمان نگارش ذخیرهء خوارزمشاهی چگونگی خشکی فزایی یا تری فزایی ناشناخته بوده با این همه پدیدهء خشکی فزایی و تری فزایی در چمی که بکار رفته و بهگونهای که گزارش شده با پدیدههای sympathomimetism و parasympathomimetism امروزی که چگونگی آنها بخوبی شناخته شده بسیار همانندی دارد و ازاینرو این دو همارز پارسی با شاخههایی که از آن دو میتوان ساخت برای واژههای بیگانهء نامبرده جایگزینهای بجا و شایستهای خواهند بود.
واژههای پزشکی پارسی…در بسیاری از جاها بیش از یک همارز پارسی برای یک واژهء انگلیسی نمایان ساخته که هم درخور ستایش است و هم درخور بررسی بیشتر که بدانیم کدام یک از واژههای نامبرده یا گفتارهای کوتاه را باید بدرستی جانشین آن واژهء بیگانه بنماییم.بررسی و رایزنی در اینباره باید به دست کسانی انجام گیرد که در آن رشتهای که واژهء همارز باید بکار رود دانش ویژگی داشته و در زبان پارسی هم سخنشناس و سخنسنج باشند.برای مانند واژههای مازه و ماز و گوشتناک در ذخیرهء خوارزمشاهی و ماهیچه و مازو در زبان امروزی همه را میتوان برای muscle و یا muscular با اندک دگرگونی دستوری و ساختمانی بکار برد و شایسته آن است که واژهای بکار برده شود که بدرستی و ریزبینانه چم muscle را از چم muscular جدا کند و اگر خواستیم واژهء intramuscular را هم به پارسی بگوییم دشواری و گنگی بمیان نیاید و برای آن نیز واژهء درست و خوشآهنگی داشته باشیم و در ساختن واژههای دوتایی یا افزوده مانند muscular dystrophy یا muscular pseudoypertrophy و بسی از این مانند هم باز دچار سختی و پیچیدگی و ناخوشآهنگی واژهء نوساخته نشویم.در اینجاست که نیاز و ارزش داشتن یک فرهنگستان کار ورزیده در نگاهداری و گسترش زبان پارسی بخوبی آشکار میشود و گامی که نگارندهء واژههای پزشکی پارسی…در نشان دادن چندین همارز برداشته است هموار کنندهء راهی است که هر پژوهنده بتنهایی و یا یک فرهنگستان به همکاری هموندان خود باید از آن بگذرد.
در پایان این گزارش به بررسی جستار دیگر میپردازم که درخور اندیشیدن است و آن برتری دادن و گزینش واژههای پارسی کهن به واژههای پارسی میانه یا پارسی امروزی است. بسیاری از سخنواران برآنند که بکوشند واژههای پارسی باستان را زنده کنند و بکار برند و چناچه برای یک چم یگانه،یک واژه در پارسی باستان و یکی نیز در پارسی میانه یا پارسی امروزی یافت شود آن را که در پارسی باستان آمده بکار میگیرند تا ریشهء کهنتر واژهء پارسی را نمایان سازند.هرچند این روش بر پایهء نگاهداری فرهنگ کهن ایرانی گذارده شده و نشانهء نیاکان دوستی و میهنپرستی ماست،نگارنده آن را دربارهء واژههایی که در رشتههای دانش بسیار پیشرفته بکار میروند درستی نمیداند چون بیشتر این واژهها در فرهنگ ایران باستان نبوده و هرچه به زبان امروزی نزدیکتر میشویم یافتن همارزهایی برای آنها آسانتر میشود مگر واژههای پزشکی که در وندیداد آمده که کهنتر از آن در فرهنگ ایران باستان نیست مانند واژههای پزشک،داروپزشک گیاهپزشک، روانپزشک،کارد پزشک،دستور پزشک.در واژه های پزشکی پارسی…دستکار و دستکاری از ذخیرهء خوارزمشاهی همارز surgeon و surgery شناخته شده و یادی از کارد پزشک و کارد پزشکی بمیان نیامده چون شاید این واژههای اوستایی آسان نیز در زمان نگارش ذخیرهء خوارزمشاهی از یاد رفته بوده و واژههای دستکار و دستکاری به پیروی از نوینسازی از واژههای chirurgien و chirurgie سرچشمهء ترگمانی گرفته.هر آنچه درست باشد به گمان و منشتهء نگارنده درستتر این است که همان واژههای کهن اوستایی که در وندیداد آمده به چهرهء امروزی خود کارد پزشک و کارد پزشکی بکار رود و از کار بردن دستکار و دستکاری خودداری شود و این یکی از بارههای کمیابی است که در آن هم ارزش فرهنگی سخنوری پارسی و هم ارزش دیرینگی و نژادگی واژه از ریشهء اوستایی نگاهداری و پاسداری شده.
در پایان کوشش همکار دانشمندم را در نگارش واژههای پزشکی پارسی…یکدلانه میستایم و پیروزی به انجام رسانیدن این کار سترگ و ارزنده را به او شادباش میگویم.امیدوارم روزی همهء فرزندان ایران دریابند که زبان ایرانی پارسی است نه تازی و نه ترکی و نه هیچ زبان دیگری و پارسی ناآلوده و سره زبانی است توانگر و رسا. باید آن را فرا گرفت در آن پژوهش کرد و در گسترش آن کوشید.
لوس انجلس،انارام روز اردیبهشتماه 3724 دینی زردشتی
توضیح:
چون معنی برخی از کلماتی را که در این مقاله بکار رفته است نفهمیدم،از نویسندهء مقاله خواهش کردم معنی آنها را بنویسند.آقای دکتر امیر جاهد طی نامهء مورخ 22 ژوئن 1986 خود توضیحات زیرین را مرقوم داشتهاند.
ج.م.
ترگمان:ترجمان
چم:معنی
سرچشمهء ترگمانی: translational origin
منشته:عقیده
3724 دینی زرتشتی-1365 ه ش