پژوهشی دربارۀ مهاجرت و پناهندگی

Iranian Refugees and‌ Exiles‌ Since‌ Khomeini Edited By Asghar Fathi Mazda publishers,1991 «پناهندگان و تبعیدیان ایـرانی از زمـان خـمینی»عنوان‌ مجموعهء مقالاتی است که به‌ زبان انگلیسی توسط انتشارات مزدا در سال 1991‌ در آمریکا انتشار یـافته‌ است‌. ویراستار کتاب اصغر فتحی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه کلگری در کانادا است.این کـتاب نخستین اثری است کـه در آن«مـهاجرت ناخواستهء»اخیر ایرانیان‌ و بطور اخص پدیدهء پناهندگان و تبعیدیان مورد بررسی قرار‌ گرفته.

ویراستار در پبشگفتار تأکید می‌کند که هرف کتاب«ارائه تصویری از کوچ تاریخی بسیاری از ایرانیان در انقلاب 1357 است.این تصویر البته یک تـصویر تام و تمام نیست.»کتاب شامل‌ پبشگفتار‌،مقدمه و پنج بخش است که پانزده‌ مقالهء گوناگون را برمی‌گیرد.هرچند مقالات به نحوی به موضوع وسیع‌تر پناهنده و پناهندگی مربوطاند ولی هرکدام مستقلا می‌تواند موضوع تحقیق‌ و تـألیف جـداگانه‌ای باشد.به‌ همین‌ جهت معرفی و بررسی مفصل این مقلالت که‌ مشحون از مشاهدات و دستاوردهای فراوان و جدید است در مقاله‌ای کوتاه‌ میسّر نیست.آنچه در اینجا بدان بسنده می‌کنیم معرفی نتایج کلی هریک‌‌ از‌ مـقالات و نـیز ارزیابی برخی مفاهیم و مشاهدات است که مستقیما به تحقیقات‌ نگارنده مربوط می‌شود.

در مقدمه،ویراستار ضمن شرح مختصری از انقلاب بهمن 1357 و پبامدهای‌ آن به معرفی نظریه‌های‌ مربوط‌ به‌ مهاجرت ناخواسته پرداخته تـا بـه‌ گمان‌ خود‌ کاربرد آنها را به‌طور مشخص دربارهء”مهاجرت اجباری‌”ایراینان به خارج از کشور نشان دهد.او از میان نظریه‌های رایج در‌ جامعه‌شناسی‌ مهاجرت‌،صرفا به نطریه‌های مربوط به پناهندگان اکتفا کرده‌ اسـت‌.زیـرا هـمانطور که از عنوان‌ کتاب برمی‌آید کـانون بـحث مـؤلّف عمدتا پناهنگان و تبعیدیان ایرانی در دورهء اخیر تاریخ ایران‌ است‌.ویراستار‌ در بخش آخر مقدمه،با استفاده از نظریهء کانز (E.F.Kunz‌) دربارهء پناهنده و پناهندگی،بـه هـشت فـرضیه در زمینه‌ علل پناهندگی ایرانیان و شیوهء جا افتادن آنـان در جـامعه‌ای پناهنده‌ پذیر‌ می‌پردازد‌.اسن کوشش هرچند از جهانی به شناخت نظرب موضوع‌”مهاجرت‌ ناخواسته‌‌”کمک‌ می‌کند،ولی با توجه به ایـنکه سـرشت و انـگارهء مهاجرت ایرانیان‌ محصول شرایط تاریخی و ساختی کاملا کم‌ نظیری‌ در‌ دنـیای معاصر است، شناخت نظری خواننده را از مسئله بسیار پبچیدهء مهاجرت‌ ناخواستهء‌ ایرانیان‌‌ چندان گسترش نمی‌دهد.

واقع امر این اسـت کـه نـظریه‌ها و فرضیه‌های جامعه شناختی مهاجرت گویای‌‌ شرایط‌ ساختی‌ و سیاسی کاملا متفاوت سـدهء نـوزدهم و اوایل سدهء بیستم کشورهای‌ اروپایی و کشور امریکا است و مهمتر‌ اینکه‌ کانون بحث در آن نظریه‌ها مهاجران‌ قدیمی اسـت و نـه مـهاجران‌”نوع جدید”که‌ از‌ بسیاری‌ جهات نمونه‌های نوظهوری‌ هستند.همانطور که یافته‌های تـجربی بـرخی از مـقالات همین کتاب نشان‌ می‌دهد‌ انگیزه‌های گوناگون و درعین‌حال درهم آمیختهء مهاجرت ایرانیان و شیوهء سر و سـامان پیـدا کـردن آنان‌ در‌ جامعه‌های‌ میزبان در واقع بازتابی از شرایط اقتصادی و سیاسی دنیای معاصر و بطور اخص اوضاع و احـوال ایـران‌ و امریکا‌ در دو دهه گذشته است.به همین دلیل،این نظریه‌ها برای تحلیل‌ وضع‌ اکـثر‌ مـهاجران ایـرانی،که نوع کامل‌”مهاجران جدید”اند کافی نیستند.از همین رو، چارچوب نظری‌ مسئله‌ مهاهجرت‌ نـاخواستهء ایـرانیان باید برحسب خصوصیات‌ تاریخی،اقتصادی و رشد طبقات اجتماعی در 50‌ سال‌ گذشته،و نیز در رابطه بـا نـفوذ پنـهان و آشکار سیاست‌های استعماری در ایران و ظهور بازار جهانی‌ صاحبان‌ سرمایه‌(transnational capitalists)و نیز بازار جهانی صاحبان حرفه و انـدیشه تـدوین شود.برای اینکه‌ عدم‌ کفایت فرضیه‌های پیشنهادی ویراستار را در بارهء‌ مهاجرت‌ ناخواستهء‌ ایـرانیان نـشان دهـیم،نخست فرضیهء اول را‌ مورد‌ بررسی‌ قرار می‌دهیم.

فرضیهء اول مورد نظز ویراستار چنین است:«حرکت‌های قابل انـتظاز‌ پنـاهندگی‌ مـعمولا بخش وسیعی از اشخاص‌ بیگانه‌ با نظام‌ حاکم‌ را‌ در برمی‌گیرد.»(ص 15)به بیان ساده‌تر‌،اکـثریت‌ پنـاهندگان افراد ناراضی‌ و حاشیه‌نشین جامعهء خود می‌باشند.ویراستار ضمن تائید کارآیی این‌‌ فرضیه‌ دربارهء ایرانیان پناهنده مـی‌نویسد:«درصـد قابل‌ توجهی از اقلیت‌های‌ مذهبی‌ در‌ ایران،مانند یهودیان،بهائیان،ارامنه‌ و آسوری‌ها‌ به مـحض ایـنکه‌ نظام پهلوی را متزلزل دیدند ایران را ترک کـردند.»(ص 15‌)در‌ ایـن‌جا پرسـش‌های عمده این است‌ که‌ آیا‌ این چـهار گـروه‌ از‌ لحاظ سیاسی، فرهنگی و مهمتر‌ از‌ همه از لحاظ انباشت سرمایه وضع یکسان داشتند؟و آیا مهاجرت نـاخواستهء ایـن اقلیت‌ها پیش از‌ سقوط‌ نظام پهـلوی یـعنی در دوره فرار‌ سـرمایه‌و‌ سـرمایه‌دارها بـزرگ‌ ناشی‌ از‌ نگرانی آنان صرفا به‌ عـنوان یـک گروه‌ اقلیت بود؟ مشاهدات شخص نگارنده در ایران بیش از انقلاب و نیز اطلاعات پراکنده‌ای‌‌ کـه‌ در بـرخی از کتاب‌های مربوط به‌ انقلاب‌ ایران‌ آمـده‌ گویای‌ این است کـه‌‌ بـخشی‌ از سرمایه‌داران از یکسال پیش از انقلاب تـا بـرقراری نظام جمهوری‌ اسلامی به درجات گوناگون دستخوش‌ همان‌ احساس‌ ناامنی و خطری بودند کـه بـه هنگام بحران‌ عمیق‌ اجتماعی‌ و سـیاسی‌ گـریبان‌گیر‌ اکـثریت‌ طبقهء حاکم‌ و صـاحبان امـتیازات می‌شود.به بیان دیـگر،مـهاجرت بسیاری از ابرانیان، از یکسال قبل تا یکسال بعد از انقلاب،عمدتا مهاجرت سرمایه‌های کلان بود.

بـه سـخن‌ دیگر این مهاجران،صرف نظر از هـویت و وابـستگی مذهبی خـود، عـموما آیـندهء سرمایه‌هایشان را در ایران نامعلوم مـی‌دیدند.درست در همین‌ دوره که سرمایه‌داران بزرگ به درستی نگران آیندهء خود‌ بودند‌،گروه نسبتا قابل تـوجهی از ایـرانیان تحصیلکرده در خارج از کشور،که سال‌ها بـه مـخالفت‌ بـا رژیـم مـشغول بودند،به ایـران بـرمی‌گشتند.در نتیجه،دورهء انتقال،یعنی‌ مرحلهء«متزلزل‌ شدن‌ نظام پهلوی»،همزمان خصلت دو گانهء جذب و دفع‌ پیدا کـرده بـود.گـروهی که از لحاظ سیاسی خود را در نظام جانشین ذیـنفع‌ مـی‌دیدند‌ بـه‌ ایـران بـرگشتند و طـبقه‌ای که برای‌ منافع‌ طبقاتی و منزلت‌ اجتماعی خود آینده‌ای روشن سراغ نداشتند مهاجرت کردند.تنها پس از استقرار نظام جمهوری و سپس ادامهء جنگ ایران و عراق بود که انگاره‌ و سرشت‌‌ مـهاجرت ایرانیان از جمله‌ اقلیت‌های‌ مذهبی اساسا دگرگون شد. نخستین مقاله در بخش دوّم«اجتماع بهائیان در ایران»است.از نکات مطرح‌ شده در مقاله یکی این است که بهائیان ایران به سبب غیر قانونی‌ بودن‌ مـذهبشان‌ و سـابقهء ستمی که بر آنان رفته بود،همزمان با دو نوع مهاجرت روبرو بوده‌اند.

مهاجرت داخلی(از دیاری به دیار دگر)و کوچ به خارج از کشور.یکی دیگر از‌ نکات‌ جالب این‌ مقاله مـوضوع ارتـباط سازمانی میان اجتماع بهائیان در ایران با رهبری بهائیت در خارج از کشور است‌.از گفتگوهایی که نگارنده با برخی از هم میهنان بهایی داشته‌ام‌ چنین‌ برداشت‌ کـرده‌ام کـه بهائیان ایران از سال‌ها پیش‌ بـه پیـروی از تعلیمات و احکام خاص تشویق می‌شده‌اند تا برای ‌‌گسترش‌ بهائیت‌ به خارج از ایران مهاجرت کنند و در دور افتاده‌ترین مناطق به تبلیغ‌ بپردازند‌.

اگر‌ در واقع چنین است بـاید مـیان انگیزهء این کوچ اخـتیاری و مـهاجرت اجباری‌ آنان تفاوت قائل‌ شد.این واقعیتی است که در مهاجرت اجباری نیز گاه عامل‌ پنهان اختیار‌ را هم می‌توان یافت‌.

مقالهء‌ چهارم«رسانه‌های جمعی مخالف برون‌مرزی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسـلامی»نـوشتهء دکتر حمید مولانا:استاد و مدیر مطالعات بین المللی‌ دانشگاه امریکن است.در این مقاله مؤلف به بررسی ماهیت و نقش‌ رسانه‌های‌ جمعی مخالف با حکومت‌های ایران در سدهء گذشته می‌پردازد.در واقع هدف‌ اصـلی بـررسی تأثیر رسـانه‌های جمعی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران‌ معاصر است.در این مقاله وسواس و دقت خاصی‌ در‌ استفاده از واژه مخالف‌ در مقابل تبعیدی بـه کار می‌رود.مؤلف واژهء مخالف(Opposition)را بر واژهء تبعیدی با تبعید(Exile)تـرجیح مـی‌دهد زیـرا به خوبی متوجه ابهام مفهوم‌ تبعیدی‌ می‌باشد‌.

بخش دوم تحت عنوان«ایرانیان در اروپا»شامل دو مقاله است.مقالهء اول‌ درباره زنـان ‌ ‌ایـرانی پناهنده در ترکیه و آلمان است.کانون بحث مألف نقش معتقدات و ارزش‌های اسلامی در‌ فراگرد‌ انـطباق یـافتن مـهاجر با جامعهء جدید است.این مقاله را باید یکی از یودمندترین مقالات کتاب دانست.ژانت بوئر، نـویسندهء مقاله در واقع به شرح مشاهدات و گفت‌وشنودهای خود با‌ زنان‌ پناهنده‌‌ می‌پردازد.یکی از مـوضوعات مورد‌ بحث‌ وی‌ مـسئلهء هـویت ملی و اسلامی زنان‌ پناهنده و نقش این هویت در زندگی روزمرهء آنان است.مؤلف می‌نویسد که‌ زنان پناهنده در جریان‌ انطباق‌ یافتن‌ با محیط جدید به تضاد”اخلاقی‌”دچار می‌شوند‌.به‌ نظر نویسنده ایـن تضاد صرفا تضاد میان ارزش‌های فرهنگی)یا اسلامی)ایرانی و ارزش‌های غیر مذهبی جامعهء میزبان نیست بلکه‌ دارای‌ ابعاد‌ غیر مذهبی نیز می‌باشد.از جمله نتایج کلی گزارش این‌ است که زنان پنـاهندهء ایـرانی در ترکیه و آلمان از لحاظ طبقاتی یک جمعیت متجانس نیستند.

نویسنده به این‌ نکته‌ نیز‌ اشاره می‌کند که در میان زنان کشورهای خاورمیانه‌ تنها برخی زنان‌ ایرانی‌ اندکه به تنهایی تن به مـهاجرت دادهـ‌اند.مؤلف براساس‌ مشاهدات خاص خود نتیجه می‌گیرد که بسیاری‌ از‌ پناهندگان‌ زن ایرانی در واقع برای رسیدن به استقلال شخصی و استفاده از امکانات‌ بیشتر‌ مهاجرت‌‌ کرده‌اند.

«ایرانیان مهاجر در فرانسه»عنوان مقالهء هفتم اسـت.مـؤلف،ویدا ناصحی‌ بهنام،در‌ این‌ مقاله‌ مفاهیم دقیقی از مهاجرت و انواع مهاجر به دست داده است.

وی مهاجران ایرانی در‌ فرانسه‌ را به مهاجران سیاسی و مهاجران فرهنگی تقسیم‌ می‌کند.منظور از مهاجران فرهنگی آنهایی‌ هستند‌ کـه‌ بـه دلایـل شخصی و از جمله مصلحت آیندهء فـرزندان خـود تـرک یار و دیار کرده‌اند.مؤلف‌ با‌ استفاده از یک نمونهء آماری(ایرانیان مهاجر در پاریس)مشاهدات و اطلاعات دقیقی درباره‌‌ شیوهء‌ انطباق‌ ایرانیان در فرانسه بـه دسـت مـی‌دهد.برای مثال،براساس آمار رسمی،در سال 1985 حدود‌ 158‌،20 ایـرانی در فـرانسه زندگی می‌کردند که از این تعداد 095،9 نفر‌ در‌ پاریس‌ اقامت داشتند.68 درصد از این افراد مقیم‌ دائم،27 درصد پناهندهء سیاسی،حدود 4 درصد‌ دارایـ‌ ویـزای‌ تـوریستی‌ و حدود 5 درصد متقاضی تابعیت دولت فرانسه بودند.از میان مصاحبه‌ شوندگان‌ 30‌ درصـد علت مهاجرت خود را فعالیت سیاسی و 37 درصد ملاحظات‌ اجتماعی و فرهنگی می‌دانستند.حدود 13 درصد‌ دلایل‌ اقتصادی و محدویت‌های‌ شغلی را انگیزهء مـهاجرت و حـدود 18 درصـد علت مهاجرت خود‌ را‌ معلول‌ ترکیبی از علت‌های فوق الذکر می‌دانستند‌.

نتیجه‌ای‌ مـؤلف‌ مـی‌گیرد این است که اغلب ایرانیان در‌ فرانسه‌ ماندگار شده اند و بهمین دلیل علاقه‌مندند فرزندانشان جذب جامعهء فـرانسه شـوند.ایـن‌ مقالهء‌ ارزندهء‌ ویدا ناصحی نه تنها برشناخت‌ ما‌ از اوضاع‌ و احوال‌ یکی‌ از ایـرانک‌های مـتعدد خـارج از کشوز‌ می‌افزاید‌،بلکه برای محققان و دانشجویان‌ جامعه‌شناسی تطیبقی اجتماعات ایرانی بسیار مفید است.

بـخش‌ چـهارم‌ شـامل د دو مقاله است دربارهء ایرانیان‌ در لوس انجلس و در‌ کانادا‌.«ایرانیان پناهنده و مهاجر در لوس‌ انجلس‌»نوشتهء دکتر مـهدی‌ بـزرگمهر و دکتر ژرژ صباغ است،که در آن مؤلفان یک‌ نمونهء‌ آماری از جمعیت‌ ایرانیان مقیم‌ لوس‌ آنـجلس‌ را مـوضوع تـحقیق‌ خود‌ قرار داده و آنان را‌ برحسب‌‌ انگیزهء ترک ایران به دو گروه ایرانیان تبعیدی و ایرانیان مهاجر تـقسیم کـرده‌اند.

یافته‌های مطرح‌ شده‌ در این مقاله حاصل مطالعه‌ای است‌ مه‌ در سال‌های‌ 1987‌ و 1988‌ انجام گرفته.بـه نـظر‌ مـی‌رسد که این دقیق‌ترین مطالعهء جامعه شناختی‌ از اجتماع ایرانیان لوس آنجلس است و از لحاظ‌ نظری‌ و تجربی حاوی‌ دسـت آوردهـ‌های ارزنده‌ای است‌.

از‌ لحاظ‌ نظری‌،از‌ میان مفاهیم پناهنده‌،پناهندهء‌ سیاسی،بست‌نشین و تبعیدی کـه از لحـاظ حـقوقی متمایز می‌باشند،برروی مفهوم جامعه شناختی‌ پناهنده تأکید خاص‌ شده‌ است‌.از لحاظ تجربی،دو گروه پنـاهنده(یـا‌ تـبعیدی‌)و مهاجر‌ را‌ از‌ دیدگاه‌های‌ جمعیت‌شناسی،قصد ماندن یا برگشتن،بهره‌مندی‌ از سازمان‌های امدادی و رفاه اجـتماعی در لوس آنـجلس،مشخصات مذهبی و قومی، میزان تحصیلات،موفقیت‌های شغلی در ایران(پیش از مهاجرت)،کسب‌ و کار و انطباق شغلی در لوس آنجلس،و تـبعیض و آزار مـرتبط به ملیت ایرانی،به‌ طور منظم مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته‌اند.

حـدود 43 درصـد از افراد بررسی شده خود را تبعیدی‌ یا‌ پنـاهنده و 57 درصـد خـود را مهاجر می‌دانسته‌اند از میان تبعیدیان فقط یک سـوم و از مـیان مهاجران فقط یک هفتم توانسته‌اند به عنوان پناهندهء سیاسی اجازهء اقامت‌ در امریکا بـگیرند‌.حـدود‌ نیمی از گرئه تبعیدیان و یک سـوم از مـهاجران را بهائیان و یـهودیان تـشکیل مـی‌دهند.در این نمونهء آمرای،گروه تبعیدی از لحـاظ تـحصیلات و شغل‌ در‌ ایران موقعیت پائین‌تری از گروه‌ مهاجر‌ داشته‌اند.و مؤلفان‌ در پایان نتیجه می‌گیرند.کـه مـهاجرت ایرانیان به امریکا از لحاظ نظرب و تـجربی‌ این فرصت را برای مـحققان فـراهم آورده است تا‌ به‌ تحلیل دورن گـروهی و بـررسی‌‌ تطبیقی‌ تفاوت‌های میان تبعیدیان و مهاجران بپردازند.

مقالهء«تغییر نام میان ایرانیان مهاجر در امـریکا»،نـوشته بتی بلیر موضوع بسیار پیـچیده و حـساسی را مـورد توجه قرار داده اسـت.جـمعیت مورد مطالعه در‌ این‌ تـحقیق،ایـرانیان ساکن لوس آنجلس در سال 1987 بوده‌ است.از میان 115 نقفر،78 نفر(47 نفر مرد و 31 نفر زن)به پرسشنامهء مـؤلف پاسـخ داده‌اند.مؤلف اظهار دارد‌ که‌ تغییر نـام‌ مـیان ایرانیان در لوس آنـجلس تـا حـدودی رایج است.40 درصد از پاسـخ‌دهندگان(47 درصد زنان و 37‌ درصد مردان)اقرار کرده‌اند که برای خود نام امریکایی شده‌ برگزیده‌اند‌.

هدف‌ نـویسندهء‌ ایـن مقاله بررسی رابطهء میان تغییر نـام و حـفظ هـویت فـرهنگی‌ در مـیان ایرانیان مهاجر اسـت.او بـه ‌‌این‌ نتیجه می‌رسد که عوض کردن نام در واقع کوششی است برای انطباق یافتن‌ با‌ شرایط‌ جـدید.بـه گـمان مؤلف تغییر نام‌ به مفهوم«از دست دادن هـویت فـرهنگی نـیست.»بـه‌ بـیان دیـگر،فرد از لحاظ عملی و مصلحت شخصی اسم جدیدی را برمی‌گزیند تا‌ در محیط جدید آسان‌تر‌ جا‌ بیفتد و پذیرفته شود.این نتیجه‌گیری مؤلف براساس نظرخواهی از یک‌ گروه سنی خاص از ایرانیان در لوس آنـجلس است زیرا 80 درصد پاسخ‌ دهندگان در گروه سنی 20 تا 39،5 درصد‌ کمتر از سال و 15 درصد بین‌ 40 تا 44 قرار دشته‌اند.

تحقیقات و مشاهدات نگارنده نشان می‌دهد که گروه سنی 20 تا 29 کنونی‌ ایرانیان در امریکا،که در زمـان انـقلاب عموما‌ در‌ مرحلهء دبستان و دبیرستان و برخی در دورهء دانشگاه بودند،به خاطر کمبود آگاهی از هویت فرهنگی خود از سویی،و تجربهء دردناک زندگی در محیط ضد ایرانی آمریکا،از سوی دیگر، امروز‌ از‌ لحاظ هویت وجـودی(existential identity)کـم‌وبیش دچار سردرگمی‌اند.

اکثر افراد این گروه سنی،نمونهء کامل کسانی هستند که در جماعت ایرانیان در امریکا،در موقعیت«حاشیه‌نشینی دوگانه»(dually marginal‌ situation‌)گرفتارند.

حاشیه‌نشینان دوگانه کسانی هـستند کـه تا مرحلهء خاصی هم در ایـران و هـم در امریکا،چه در میان جماعت ایرانیان و چه در خارج از آن،خود را حاشیه‌نشین و بیگانه‌ احساس‌ می‌کنند‌.

حدود 20 سال پیش نگارنده‌ مفهوم‌ جدید‌«حاشیه‌نشینی دو جانبه»را برای‌ شناخت ایرانیان مـهاجر در امـریکا پیشنهاد کردم با ایـن تـأکید که حاشیه‌نشینی‌ بخش عمدهء ایرانیان بلاتکلیف‌ در‌ امریکا‌ با نوعی حاشیه‌نشینی قبلی آنان در ایران همراه‌،یا‌ در واقع نوع بسط یافتهء آن،قصد تحصیل و بازگشت و نه مهاجرت دائمی به امریکا آمدند و در حین تـحصیل و بـهره‌مندی‌ از‌ آزادی‌های‌ فردی،به‌ علت تضاد فرهنگی و احساس عدم تعلق کافی به‌ محیط،ناگزیر در حاشیهء جامعهء میزبان خانه کردند و پیوسته در آرزوی بازگشت به میهن بودند.آنانی که به‌‌ ایران‌ بازگشتند‌ باز بـر اثـر فاصله گـرفتن از رسم‌ها وخوی کهنهء نیاکان و نپذیرفتن‌ بی‌چون‌وچرای‌ ارزش‌های سنتی،خود را آشنای بیگانه و از انیجا رانده‌ و از آن‌جا مانده یافتند.امـروز پدیدهء حاشیه‌نشینی‌ دوگانه‌ به‌ یقین جمعیت‌ بیشتری را در برمی‌گیرد.

با انقلاب بـهمن 1357 و تـأسیس جـمهوری‌ اسلامی‌ در‌ ایران و ادامهء جنگ‌ ایران و عراق،جماعت‌های ایرانی در امریکا از لحاظ کیفیت و کمیت تغییر‌ اساسی‌‌ یافتند‌.این رویـدادها ‌ ‌نـمونه و سرشت مهاجرت ایرانیان به امریکا را به گونه‌ای‌ مؤثر دگرگون ساخت‌ و در‌ نتیجه فصل کـاملا تـازه‌ای را در تـاریخ ایرانیان در امریکا گشود.گروه سنی‌ 20‌ تا‌ 29 سالهء امروزی،در زمان انقلاب عموما دوران‌ حساس شکل‌گیری و شـروع فعالیت اجتماعی خود‌ را‌ می‌گذراند.آنان که ناگهان‌ حمایت‌های روحی و مالی خانوادگی را از دست داده بـودند‌،در‌ جریان‌ انطباق‌ با شـرایط مـوجود،خود را از لحاظ روحی افسرده و از لحاظ فرهنگی و اجتماعی کناره‌گیر‌ و حاشیه‌نشین‌ یافتند.در همان حال،برخی از اعضاء این‌ گروه سنی در خانواده‌هایی‌ پرورش‌ یافته‌ بودند که به خاطر فضای غرب زدهء حاکم در کشور،با ارزشـها و سنت‌های فرهنگی ایران‌ آشنایی‌ و الفت‌ چندان‌ نداشتند.

اشاعهء نام‌های فرنگی در ایران و این ساده‌اندیشی که انتخاب نام‌ خارجی‌‌ برای فرزند اسباب پذبرش او توئسط خارجی‌ها می‌شود ریشه در همین جریان‌ غربی شدن دارد.البته‌ تـردید‌ نـیست که فضای ضد ایرانی در آمریکا،بخصوص‌ در دوران گروگانگیری،سبب‌ شد‌ که نه تنها نو جوانان یعنی اکثریت‌ همین‌ گروه‌‌ سنی موردنظر به خاطر اسم خود احساس‌ کوچکی‌ کنند،بلکه بزرگ سـالان هـم‌ از سر احتیاط و به خاطر روز مبادا داوطلبانه‌ نام‌ آمریکایی پسند برای خود برگزینند‌ تا‌ از بدگمانی‌ و دشمنی‌ در‌ امان مانند.به نظر می‌آید که‌ مؤلف‌ در واقع تفسیر و برداشت خود را از موضوع‌”انطباق‌”،”دمـسازی‌”،و«آمـریکایی‌ شدن‌»اساس‌ قرار داده است.وقع امر این‌ است کا نام عوض‌ کردن‌ بزرگسالان‌ از نقطهء نظر جماعت‌ ایرانیان‌ عملا به مفهوم امریکایی شدن یعنی خود را گم‌ کردن است.

در مقالهء‌«تـظاهرات‌ سـیاسی ایـرانیان در لوس آنجلس‌»،نوشتهء‌ ران‌ کلی،مـؤلف بـا‌ ارائهـ‌ 11 عکس از تظاهرات‌ گروهای‌ سیاسی گوناگون به تفسیر پاره‌ای از خصوصیات این تظاهرات می‌پردازد.او معتقد است که‌ هدف‌ این تظاهرات‌ در واقع آگاه کـردن‌ مـردم‌ امـریکا از‌ وضع‌ ایران‌ بوده است،زیرا رسانه‌های‌ جمعی‌ امـریکایی تـوجهی به فعالیت‌های سیاسی اجتماع ایرانیان در لوس آنجلس‌ نداشته‌اند.

«ایرانیان کار آفرین‌ در‌ مونترال و مناسبات میان زن و مرد»نوشتهء‌ مینو‌ معلم‌، جامعه‌شناس‌ ایـرانی‌ اسـت.هـدف مؤلف‌ در‌ این مقاله بررسی کار آفرینی‌ (entrepreneurship)ایرانیان و چگونگی مناسبات زن و مـرد در مونترال کانادا است.از‌ جمله‌ یافته‌های‌ این تحقیق آن است که ایرانیان مهاجر‌ در‌ مونترال‌ همدتا‌ در‌ سه‌ زمینه فعالیت دارند:تـاکسی رانـی،تـعمیر کفش و رستوران‌ داری.تاکسی رانی و تعمیر کفش کار مردان است و رستوران‌ها بـطور مـشترک‌ اداره می‌شوند.زنان مهاجر ایرانی عموما فعّال‌اند و با‌ مردان خود در کسب‌ و کار هم یاری می‌کنند.با ایـن وصـف،بـه اعتقاد نویسنده فعالیت‌های عمدهء اقتصادی ایرانیان در مونترال اساسا در انحصار مردان است.مـؤلف مـدعی اسـت‌ که شرایط‌ اجتماعی‌ جامعهء کانادا روحیهء ضد زن بودن مردان مهاجر ایرانی را، که در کوله بـار فـرهنگی خـود به دوش می‌کشند،تائید می‌کند و در نتیجه بر ستم‌کشی رنان مهاجر ایرانی می‌افزاید‌.یکی‌ دیگر از نـتایج تـحقیق این است که‌ موقعیت زنان مهاجر ایرانی در مونترال مبتنی برتفاوت کار در خانه و کـار خـارج از خـانه نیست‌ و زن‌ مهاجر ایرانی در تولید اقتصادی‌ با‌ مردان هم دوش‌ است.

بخش پنجم کـتاب شـامل دو مقاله دربارهء رسانه های جمعی در تبعید است.

آنابل و محمد علی محمدی نویسندگان مـقالهء«ایـرانیان‌ تـبعیدی‌ به عنوان‌ گروه مخالف‌»،با‌ تأکید برارتباطات سیاسی،به بررسی فرهنگ سیاسی ایران‌ پرداخته‌اند.مـؤلّفان اذغـان دارند که این مقالهء آنان نه مبتنی برمشاهدات منظم و کاملا تجربی بـلکه عـمدتا بـرمشاهدات پراکنده و نظریات شخصی استوار است‌.با‌ این وصف این یررسی از لحاظ نظری و تاریخی روشنگر جـنبه‌هایی از پدیـدهء تـبعید و تبعیدی است.

مؤلّفان از میان گروه‌های مخالف،روشنفکران غیر مذهبی را به عنوان فـعالین‌ در تـبعید کانون‌ بحث‌ قرار می‌دهند‌ و سپس به شرح مشکلات آنان در تبعید می‌پردازند.این مشکلات عبارتند از تلاش بـرای کـسب قدرت و از‌ دست دادن‌ نفوذ و اعتبار که خود ناشی از پافشاری برای کسب‌ قـدرت‌ اسـت‌.نوبسندگان در پایان مقاله نکتهء قابل توجهی را مـطرح مـی‌کنند،ایـن‌که چه بسا لازم است جنبهء مثبت ‌‌پدیدهء‌ تـبعید را در نـظر گرفت و تبعیدی بودن را نشانه‌ای از جهان‌ وطنی دانست‌.البته‌ اگر‌ تبعیدیان بتوانند طرحی نـو از زنـدگی خود در اندازند قطعا از بلاتکلیفی بـیرون مـی‌آیند و به‌ قـول مـؤلفان جـهان وطن‌ خواهند شد.

ولی واقعیت این اسـت کـه جهان از‌ لحاظ فرهنگی یک واحد‌ مشترک‌ نیست‌ تا برای مثال ایرانی‌”دور از وطـن‌”بـتواند خود را به آن منسوب کند.آن ایرانی‌ مـهاجر که خود را جهان وطـن مـی‌داند،در واقع مرتکب واکنشی سیتزه‌جویانه‌ در بـرابر‌ وضـعبت خود شده است.او در یک مجادلهء ذهنی همیشگی بسر می‌ برد و چون غریقی در دریـائی بـیکران به جستجوی کرانه است.راه حـل مـمکن‌ بـرای این مشکل ایـجاد فـضای فرهنگی‌ و مناسبات‌ اجتماعی در مـناطق و شـهرهای‌ ایرانی‌نشین است.در این جماعت‌ها یا”ایرانک‌ها”مهاجران و تبعیدیان‌ می‌توانند به گونه‌ای سازنده هم از کـوله بـار فرهنگ ملی خود و هم از منابع‌ جـدیدی کـه در‌ دسترس‌ آنـان اسـت بـهره جویند و مطابق با نـیازهای باطنی و معنوی به زندگی جدید خود معنا بخشند.

مقالهء«تلویزیون تبعیدی در امریکا»نوشتهء حمید نـفیسی را از لحـاظ نظری و تجربی باید‌ در‌ ردیف بهترین مـقالات ایـن مـجموعه شـمرد.مـؤلف به درستی بـا شـناسایی ویژگی‌های ساختاری جماعت ایرانیان لوس انجلس به تجزیه و تحلیل‌ خصلت نمادی آن می‌پردازد.هدف وی این است که‌ نـشان‌ دهـد‌ تـبعیدیان ایرانی‌ در لوس آنجلس‌ چگونه‌ از‌ طریق برنامه‌های تلویزیونی کـه خـود تـولیدکننده‌ و مـصرف‌کننده آن هـستند،بـا شرایط جدید خود دمسازی می‌کنند.یکی از نتایج کلی نحقیق این‌ است‌ که‌ تلویزیون تبعیدی هرچند در تبعید بسر می‌برد ولی‌ هنوز‌ در ایران ریشه دارد.ولی به تدریج که تبعیدی از وضـعیت موقتی خود در می‌آید و عملا مقیم دائم می‌شود‌ مفهوم‌ میهن‌ و امید بازگشت اعتبار خود را از دست می‌دهد.

بخش آخر‌ کتاب شامل دو مقاله دربارهء ادبیات فارسی در تبعید است.

نخستین مقاله،«مفهوم تبعید در آخرین داسـتان‌های کـوتاه‌ دکتر‌ غلامحسین‌‌ ساعدی»،نوشتهء احمد کریمی حکاک است.در این مقاله همان طور‌ که‌ از عنوان آن برمی‌ید کانون بحث درک و تلقی غلامحسین ساعدی از تبعید است.مؤلف در این‌ بررسی‌ نتیجه‌ می‌گیرد که دور از وطـن بـودن برخی از نویسندگان جدید ایرانی یعد‌ تازه‌ای‌ به‌ تجربهء آنان افزوده است.این دسته از نویسندگان نه تنها به مفهوم واقعی تبعیدی‌ هستند‌،یعنی‌ چـون غـلامحسین‌ ساعدی وجودشان ذرّه‌ذرّه مانند شـمع در شـب غربت آب می‌شود،بلکه‌ بطور‌ روز‌ افزون خود را بیگانه‌تر و حاشیه‌نشین‌تر می‌بیند.در این مقاله، نویسنده ضمن تحلیل ارزنده‌ای‌ از‌ نوشته‌های‌ ساعدی دربارهء دو مرحلهء گوناگون تبعید-مرحلهء تبعید و زنـدان در وطـن،و مرحلهء دوری از‌ وطن‌ و بی‌ خـانمانی-تـوانسته‌است تصویری گویا از پناهندهء واقعی و نه متقاضی پناهندگی‌ ارائه دهد‌.

آخرین‌ مقالهء‌ کتاب«چهره‌های تبعیدی در زمان‌های اسماعیل فصیح و گلی‌ ترقی»نوشتهء فریدون فرّخ و محمد رضا قانون‌ پرور‌ است.مؤلفان در ابتدای‌ بررسی خود مـی‌نویسند کـه انقلاب بهمن 1357 روحیه‌ و دید‌ بسیاری‌‌ از نویسندگان،هنرمندان و روشنفکران ایرانی را اساسا دگرگون کرد.

براساس همین فرض زمان ثریا در‌ اغما‌،اثر‌ اسماعیل فصیح،و رمان عادت غریب‌ آقای الف در غربت،نوشتهء گلی،ترقی‌،مـورد‌ بـررسی قرار مـی‌گیرد.هدف از این‌ تحلیل تطبیقی آن است که واکنش خلاّق هریک از این‌ دو‌ نویسنده به شرایط تحمیلی در تبعید نشان داده شـود.مؤلفان نتیجه می‌گیرند‌ که‌ اسماعیل فصیح‌ هرچند به هنگام نوشتن کـتاب‌ ثـریا‌ در‌ اغـما در ایران بسر می‌برده است ولی‌‌ توانسته‌ از دور به دنیای تبعیدیان ایرانی بنگرد و با توانایی خاصی جنبه‌های‌ عینی چـهره‌ها‌ ‌ ‌و شـخصیت‌های‌ آنان را تصویر کند.گلی‌ ترقی‌ که خود‌ تبعیدی‌‌ است‌ توانسته تجربهء دورنی و عـوالم عـاطفی ایـن‌ چهره‌ها‌ و شخصیت‌ها را در نوشته‌های خود باز تابد.مؤلفان همچنین اضافه می‌کنند که‌ این‌ دو نویسندهء معاصر،عـلیرغم وضعیت عینی‌ متفاوتی که دارند،روشنفکر‌ ایرانی‌ مهاجر را انسانی می‌دانند که‌ از‌ لحاظ فـکری در وضعیتی ناپایدار بسر مـی‌برد و پیـوسته‌ دچار دو دلی و تردید است‌.

کتاب‌«پناهندگان و تبعیدیان ایرانی از زمان‌ خمینی‌»در‌ واقع مجموعهء مقالاتی‌ است‌ دربارهء پدیده‌ای بزرگتر،یعنی‌ مهاجرت‌ ناخواستهء ایرانیان و بررسی جماعت‌های ایرانی(ایرانک‌ها)در لوس آنجلس،مونترال،پاریس،آنکارا و برلین.بهمین‌ جـهت‌ عنوان«پناهندگان و تبعیدیان ایرانی از زمان‌ خمینی‌»به‌ درستی‌ گویای‌ محتوی‌ کتاب نیست.با آن‌که‌ ویراستار با دقت و وسواس علمی به‌ فصل‌بندی و تقسیم‌بندی‌های فرعی پرداخته است،قرار دادن مقالهء«بهائیان‌‌ ایران‌»،مقالهء«رسـانه‌های جـمعی مخالف»و همچنین مقالهء‌«نهضت‌ دانشجویان‌ خارج‌‌ از‌ کشور»در بخش‌ دوم‌،تحت عنوان چشم اندازهای تاریخی به عقیدهء نگارنده درست به نظر نمی‌آید.همانطور که قبلا اشاره‌ شد‌ این‌ هرسه مقاله مـربوط بـه‌ ایران بیش از‌ انقلاب‌ و تأسیس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در‌ ایران است.بنابراین،چه‌ بسا عنوان«تحلیل تاریخی پدیدهء پناهندگی سیاسی»برای این مجموعه گویاتر می‌برد.

بهرحال،ویراستار محترم زحمت فراوان در تدوین کـتاب مـتحمل شده او‌ کوشش او شایستهء سپاس است.مؤلفان مقالات نیز هرکدام در رشتهء خود با مشاهدات دست اول شناخت ما را از جماعت‌های ایرانی خارج از کشور وسعت‌ بخشیده‌اند.

حال که بیش‌ از‌ 14 سال از موج بزرگ مـهاجرت مـی‌گذرد و جـماعت‌های‌ ایرانی کم‌وبیش در همه‌جای دنیا رد حـال گـسترش‌اند،امـید است با تأکید برمسائل اساسی این جماعن‌ها به زودی شاهد مطالعات دقیق‌ تر‌ و سودمندتری‌ باشیم.واقعیت این است که جماعت‌های ایرانی،بـرای مـثال در آمـریکا،از مرحلهء آوارگی و حاشیه‌نشینی بیرون آمده‌اند و بطور فزاینده‌ای،بـا اسـتفاده از‌ امکانات‌‌ مادی و با ایجاد نهادهای ملی‌ و فرهنگی‌ خود و با توجه به ارزش‌ها،تصورات و توقعات جدید،که محصول برخورد فـرهنگ‌ها اسـت،درگـیر تلاشی برای‌ بازسازی هویت خود شده‌اند.یکی از مسائل اساسی‌ ایـن‌ جماعت‌ها در شرایط کنونی‌ مسئلهء‌ فرزند پروری و چگونگی برخورد با هویت فرهنگی نسل دوم‌ ایرانیان است.کتاب حاضر نمودار بـخشی از ایـن تـجربهء بزرگ است و هر محققی‌ که بخواهد به تاریخ جمعیت آواره و مهاجر دیـروزی‌ واقـف‌ شود.بقینا باید خود را به مطالعهء آن نیازمند بداند.