پیکر زن همچون نماد و نشانه: حجاب و کفش چینی
در ذهن فردی و قومی جوامع مرد سالار پیکر زن جایگاهی مرکزی دارد.از طرفی منبع سحر و افسون است و از طرف دیگر اضطراب و التهاب.از سویی آب حیات است و زندگی بخش،از دگر سو آلوده و ویرانگر.هم مایهء رنج است و هم داروی رنج.هم خیر است و هم شر.هم زشت و هم زیبا.و بدینسان،معلّق میان دو تعلّق خاطر و با دو سیمای سخت متضاد،جسم زن به موضوع یا میدان نبرد اندیشههای همستیز بدل شده است.به آن بار سیاسی و عقیدتی دادهاند.آن را میدان عرضهء انواع بینشهای تاریخی،فرهنگی، و جنسی کردهاند.به صورت شیئی درآوردهاندش که هم مایهء رؤیاها و هم کابوسهاست.گویی این عنصر زنده و زایا ملک اجتماع است که سلطهاش را بر آن می گستراند و بر آن فرمانروایی میکند.در حجابش میخواهد.عریانش میطلبد.چاقش هوس میکند.لاغرش میپسندد.پایش را در قالب میکند.حلقه بر دماغش می آویزد.گردنش را چون زرافه دراز میکند.بر تل آتش میسوزاندش و بر سینهاش نقش زشتی و زیبایی،چاقی و لاغری،یا پاکی و نجسی مینشاند.