(کامران اقبال (1324-1393ش/1946-2014م

کامران اقبال (1324-1393ش/1946-2014م)

فریدون وهمن

Fereydun Vahman

f.vahman@gmail.com


او در 28 اسفند 1324ش/19 مارس 1946م و در خانواده­ای از مشاهیر بهائیان لبنان در شهر بیروت متولد شد. اجدادش عموماً ایرانی بودند و در محیط عربی لبنان زبان و آداب ایرانی را پاس می­داشتند و مخصوصاً مادرش، مکرّم­الملوک سرابندی اقبال که از قاجاریه و از احفاد فتحعلی­شاه بود، دقت داشت که زبان خانواده فارسی باشد.
کامران اقبال، که مرگ زودهنگامی او را از میان ما برد، استاد و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه و خاورنزدیک در دانشگاه روهر(Ruhr) در شهر بوخوم آلمان بود.

کامران اقبال در 1342ش/1963م، در 17 سالگی، بیروت را به عزم آلمان ترک گفت و در دانشگاه هامبورگ به تحصیل علوم اسلامی و تاریخ این دین پرداخت و در همانجا تدریس زبان عربی را -که از کودکی با آن آشنا بود- بر عهده گرفت. در 1355ش/1976م، رسالۀ دکتری خود را در دانشگاه هامبورگ در زمینۀ جنگ دوم ایران و روس (1826-1828) گذراند و از 1357ش/1979م تا زمان مرگ، استاد و رئیس انستیتوی مطالعات خاورمیانه و نزدیک دانشگاه روهر بود.

دوران تحصیل دانشگاهی او مصادف با نهضت­های دانشجویی و تظاهرات فراوان بر ضد جنگ­های ویتنام و دفاع از حقوق مردم فلسطین بود و کامران اقبال، که در آن زمان نمایندۀ کمیتۀ دانشجویی و عضو پارلمان دانشگاه­ها شده بود، در این نهضت­ها فعالیت شدیدی داشت. چنین فعالیتی نه از جنبۀ سیاسی و ضدیت با این و آن، بلکه از احساس قلبی او به لزوم اجرای عدالت و آزادی سرچشمه می­گرفت. چنین احساسی در همۀ عمر با او باقی ماند و در آثار او تجلی یافت.

پس از فعالیت­های سندیکایی روزگار جوانی، به ریشۀ بهائی خود جذب شد و با نگاشتن مقالاتی که در مجلات بهائی و دیگر نشریات به چاپ رسید و با ایراد سخنرانی­هایی در مجامع گوناگون، به کنکاش و تحقیق در منابع تاریخی و تعالیم اجتماعی این آئین پرداخت و کماکان به موضوعاتی پرداخت که عدالت، مساوات زن و مرد و محکوم ساختن استثمار و تجاوز به ملل محروم مایۀ اصلی آنها بود.

کامران اقبال همسر و پدر محبوبی برای خانواده و استادی دلسوز و راهنمایی خردمند برای دانشجویان خود بود و سخنرانی­هایش به فارسی یا انگلیسی و آلمانی از تعهد و پایبندی او به اعتقادات اخلاقی و اجتماعی­اش حکایت داشت.

در سال 1385ش/2006م، بیماری سهمگین سرطان به سراغش آمد. کامران پس از پشت سر گذاشتن یک جراحی بزرگ و دوره­ای شیمی­درمانی، با قوت و انرژی تمام تدریس در دانشگاه و تحقیق و نگاشتن مقالات و ایراد سخنرانی­ها را ادامه داد و حتی در زمانی که پزشکان ادامۀ معالجات را بی­حاصل یافتند، پروژۀ بزرگی را بر عهده گرفت که مشتمل بر پژوهش در بیش از دویست لوح از بهاءالله و عبدالبهاء خطاب به پدربزرگ او، محمدمصطفی بغدادی، با هدف چاپ آنها بود. آنچه او را در این دورۀ شدید بیماری چندساله سر پا نگاه داشت و به او نیرو و نشاط می­داد همسر وفادارش، بانو هدی بغدادی اقبال، و سه پسرش باسل، رامز و سیروس بودند که پروانه­وار گرد پدر می­گشتند و محیط را برای ادامۀ کارهای علمی او مساعدتر می­ساختند. وفاتش روز 14 مهرماه 1393ش/6 اکتبر 2014م رخ داد. یادش گرامی باد.