گاهی بر شاهنامه ابومنصوری: فردوسی و زبان پهلوانی
گردآوری شاهنامهای به نثر، که تنها مقدمه آن بر جای مانده است، به زمانِ امیر ابومنصور عبدالرزّاق باز میگردد؛ کاری که در ۳۴۶ ق) ۹۷۵م، ۵۹۵۷ نوروزی (پایان پذیرفت. گویند ابومنصور مردی بود نژاده از تخمة اسپهبدان ۴ و با فرّ و خوی شکام و بزرگمنش. او و دستورش، ابومنصور) پیروزگر (مُعَمّری، از نسل دوم نومسلمانانی بودند که پدر بزرگهاشان دست از دین نیاکانی خود کشیده بودند. هر چند این معنا آشکارا در جایی نیامده است، اما گمان میرود که این دو چهره، پایبند مذهب شیعة اسماعیلیه شدند، مذهبی از میان دهها فرقة اسلام که در ستیز با علمای اهلِ “تسنّن” و دستگاه خلافت عباسیان و وابستگان آنان، به ویژه از ری تا سراسر خراسان بزرگ، در میان ایرانیان خواهان و پایگاهی بلند یافت. به نظر نگارنده، شیعة اسماعیلیه برداشتی از اسلام است که از سوی مهرگرایان ایرانی “سبزپوش”، که از جبال تا آذربایجان و اصفهان و طبرستان و خراسان بزرگ در بند آئینهای نیاکانی بر جای مانده بودند، برای ایستادگی و رویارویی با مذهب اهل تسنّن پدید آمد، یعنی مذهبِ موالی گشتگانی که به همکاری با خلفای عباسی یا “سیاهپ وشان” تن در داده بودند و با دربار خلفا آزادانه آمد و شد داشتند.

