نقش حلقۀ ادبی برهانپور هند در دگرگونیِ شعر فارسی در آغاز قرن یازدهم هجری قمری
نقش حلقۀ ادبی برهانپور هند در دگرگونی شعر فارسی در آغاز قرن یازدهم هجری قمری
محمود فتوحی رودمعجنی
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، مشهد
محمود فتوحی رودمعجنی (دانشآموختۀ دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران، 1374) استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد و سردبیر فصلنامۀ نقد ادبی است. مدتی نیز رئیس انجمن نقد ادبی ایران بوده است. علاوه بر صد مقاله در حوزۀ ادبیات فارسی، کتابهای نقد ادبی در سبک هندی، نظریۀ تاریخ ادبیات، نظریهها و رویکردهای سبکشناسی و آیین نگارش مقالۀ پژوهشی را منتشر کرده است.
مقدمه
دهههای پایانی قرن دهم هجری دورۀ اوج رواج غزل صریح و سادۀ عاشقانۀ به روش وقوع و واسوخت در مرکز ایران بود. در همان زمان، شاعران نازکخیال و پیچیدهگویی که در مراکز ادبی داخل ایران ظهور کردند چندان با اقبال روبهرو نشدند و به ناگزیر رهسپار هند شدند و به دربار اکبر شاه (ح. 963 – 1014ق) پیوستند. اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهند که ایرانیان مهاجر به دربار اکبرشاه و جهانگیر، طرز تازۀ نازکخیالی را در دهۀ آخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری در هند و مخصوصاً در شهر برهانپور رواج دادند.
در این مقاله به معرفی حلقۀ ادبی برهانپور و نقش دولتمردان و شاعران این مرکز ادبی سیاسی در تغییر مسیر شعر فارسی از تغزل سادۀ وقوعی به نازکخیالی میپردازم و با ورود به دورۀ تاریخی بین سالهای 990 تا 1025ق و بر اساس شواهد و اسناد آن زمان، واکنش جامعۀ ادبی ایران به خیالات دقیقۀ نوگرایان را تبیین میکنم. سپس، مهاجرت شاعران خیالپرداز به هند و استقبال دربار اکبرشاه از شاعران نازکخیال را پی میگیرم و میکوشم حلقۀ ادبی برهانپور را، که به گمان قوی مرکز تغییر مسیر شعر فارسی از سادگی به پیچیدگی و از واقعگرایی به خیالات جزیی است، معرفی و شاخصهای ذوق حاکم و الگوهای ادبی این حلقه و عوامل ترویج این سبک را شناسایی و تبیین کنم و زمینههای شکلگیری طرز نازکخیال، شخصیتهای مؤثر در ابداع، الگوهای ادبی، حامیان و مروجان و پیروان آن را به بحث گذارم.
راندن تازهگویان نازکخیال از مرکز ایران
در پایان قرن دهم هجری، در مرکز ایران غزلسرایی به روش وقوعگویی رایج بود؛ روشی که حالات طبیعی و سادۀ عاشقانه را به زبانی ساده و طبیعی به نظم میکشید. شاعران کاشان، کرمان، یزد، شیراز، قزوین، اصفهان و قم سخت دلبستۀ سبک سادۀ وقوع بودند. در محافل ادبی وقوعیان، شعر کسانی مانند خواجه حسین ثنایی مشهدی (م. 996ق) و عرفی شیرازی (م. 999ق) که خیالانگیز بود و قصدهای دور و خیالات عجیبه و نازک داشت مقبول نیفتاد. عرفی شیرازی مخالفان خود را نکوهیده است که فهم و درک لازم برای طرز وی را ندارند:
خصم و طرز سخن من؟ به چه فهم و به چه درک
غیر و نظم گهر من؟ به چه برگ و به چه ساز[1]
شعر ثنایی مشهدی نیز برای مخاطبان سادهپسند ایرانیاش دلپسند نبود و دشوار مینمود. صادقی کتابدار در تذکرۀ مجمعالخواص (نگارش 1016ق) دربارۀ شعر ثنایی مشهدی گفته است:
بس که دقت فکر دارد، اکثر ابیاتش محتاج به شرح و بیان است. المعنی فی بطن الشاعر. اگر اتفاقاً خواجه خودش حضور نداشته باشد، حُضار اثبات میکنند که شعرش بیمعنی است. آن عزیز خوب گفته است که در شرکت لفظ و معنی، خواجه حسین ثنایی و مولانا محتشم دو نفری یک شاعر خوب تشکیل میدهند و از میرزای مرحوم شنیدم که برخود میبالید و میگفت: شعر خواجه حسین را میفهمم.[2]
تقیالدین کاشانی در تذکرۀ خلاصهالاشعار (نگارش 1016ق) نیز به دشواری شعر ثنایی مشهدی اشاره کرده است:
برخی از ممیزان اشعار مشارٌالیه را انوری زمان دانند و الحق مضامین غریبه و معانی عجیبه که او را به خاطر میرسد و به لباس نظم در میآورد هیچیک از شعرا را فکر به آن معانی وفا نمیکند و ازین جهت است که دریافت معانی بعضی ابیات وی موقوف بر سماع است از قایل یا تأمل بسیار، این دو بیت از آن جمله است:
پردۀ شب میدرد قهرت، از آن معنی چو صبح
شعلۀ تب شمع را در استخوان میآورد
و من هذا القبیل
باشد چنان که افتی بر روی سایهاش
خواهد به زیر قدر تو گیرد گر آفتاب
. . .
قدرتش در ایجاد معانی مغلقه و ابداع مضامین عالیۀ غریبه درجهای دارد که بیان فصحا توضیح آن را از جملۀ محالات میشمارد و شاهد این دعوی چند قصیده است که در اجوبۀ استادان در سلک نظم کشیده و بعضی ابیات آن در غایت شهرت است.[3]
. . .
این دوشاعر [ثنایی و ولی] در فن قصیده و مثنوی و خیالات عجیبه فیالجمله امتیازی دارند و این قول و حجت فرق از ایجاب اشعار ایشان ظهور تمام دارد.[4]
تقی اوحدی بلیانی در تذکرۀ عرفاتالعاشقین دربارۀ ثنایی آورده است: ”طبعش در فنون سخن خصوص به طلب معانی تازه در نهایت اغلاق و غایت اغراق ساعی بوده.“[5] تقابل جدی سبک پیچیدۀ ثنایی مشهدی با شیوۀ سادۀ شاعران وقوعی از ابیاتی که ولی دشت بیاضی (م. 1002ق)، شاعر وقوعی، در حمله به ثنایی مشهدی سروده مشهود است. دشت بیاضی سبک تازۀ ثنایی را دارای نقصان لفظ و کوتاهی معانی دانسته است:
ای فکر ترا شحنۀ نقصان زده راه
دور از نفست اثر چو طاعت ز گناه
لفظ تو چو بخشش لئیمان ناقص
معنیت چو خلعت خسیسان کوتاه[6]
علاوه بر دشت بیاضی، دیگر شاعران وقوع مانند میلی مشهدی (هروی) و غزالی مشهدی نیز از مخالفان او بودند. اسکندربیگ ترکمان، مورخ عهد شاهعباس، نیز گفته است که ”خواجه حسین ثنائى خراسانى شاعر قصیدهگوی است معانی بلند دارد اما در شعر قصدهای [متن چاپی: قصیدهای] پیچیده میکند که طبع اكثر سخنسنجان روزگار از درك معنى آن قاصر است.“[7]
از سخن مورخان، تذکرهنویسان و شاعران معاصر ثنایی به وضوح بر میآید که آنها شعر ثنایی را نپسندیده و آن را در نهایت اغلاق و اغراق و دور از فهم اهل فصاحت میشمردهاند. [8] اما ثنایی خود از دقت معانی و لطافت خیال و نادرگی تصویرهای خیالی شعرش آگاه بوده و به این اسلوب بسیار مینازیده است:
بس که معنی دقیق کرد مرا
نقطۀ کلک من نهان من است
خشکتن گر چو استخوان شدهام
مغز معنی در استخوان من است
کنه سخنم بیان ندیده است
اندیشه از آن نشان ندیده است
عکسی به لطافت خیالم
آیینۀ آسمان ندیده است
در هندم و بر کف خیالم
سیبی است که اصفهان ندیده است [9]
عدم پذیرش ”قصدهای پیچیدۀ“ ثنایی و استعارههای نازک و اغراقهای خیالی عرفی در ایران سبب شد که اولی در سال 988ق و دومی چهار سال بعد ایران را به مقصد دربار اکبرشاه در هند ترک کنند. پیشتر از ایشان، بزرگان بسیاری همچون غزالی مشهدی (ورود به هند 958، م. 980 ق) و حکیم حاذق گیلانی (ورود به هند 983، م. 997 ق) از شرایط نامساعد حکومت شاهطهماسب به دربار اکبرشاه گریخته بودند. در آن سالها هند و بهخصوص دربار اکبرشاه آرمانشهر شاعران ایران بود.
استقبال از نازکخیالی در هند
در سالهای 990ق که محافل ادبی ایران شعر عرفی شیرازی و ثنایی مشهدی را نمیپسندیدند و بر اسلوب آن دو شاعر خرده میگرفتند، مردم هند به شعر این دو شاعر ایرانی اقبال بسیار نشان دادند. عبدالقادر بدائونی (۹۴۷- ۱۰۲۴ق)، تاریخنگار و مترجم مشهور قرن دهم هجری، در دربار اکبرشاه در هندوستان در کتاب منتخبالتواریخ میگوید:
او [عرفی] و حسین ثنایی از شعر عجب طالعی دارند که هیچ کوچه و بازاری [در هند] نیست که کتابفروشان دیوان این دو کس را در سر راه گرفته نایستند و عراقیان و هندوستانیان نیز به تبرک میخرند، به خلاف شیخ فیضی که چندین زرهای جاگیر صرف کتاب و تصانیف خود ساخته و هیچکس به آن مقید نمیشود، مگر همان یک سواد که خود با اطراف فرستاده.[10]
بدائونی در شرح حال ثنایی مشهدی مینویسد: ”پیش از آن که [ثنایی] به هندوستان بیاید، بزرگان در این دیار بر بیتی از او غایبانه بزمی میآراستند و در هر مجلس شعر او را به تبرک میخواندند و متفقالکلام و الاقلام بر استادی او خط مینوشتند.“[11] تا اینجا از این فقرات تاریخی معلوم میشود که شعرهای نازکخیال این دو شاعر مشهدی و شیرازی که در ایران پسند اهل ادب نبود، در هند از اقبال بسیار برخوردار شد.
حامیان نازکخیالی در هند
در زمان اکبرشاه و بهخصوص در اوایل قرن یازدهم هجری، شهرهای دکن، اجمیر، آگره، گجرات، لاهور، فتحپور، سند، و برهانپور مراکز فرهنگی و ادبی شبهقارۀ هند بودند و بسیاری از نخبگان ایرانی به این شهرها مهاجرت میکردند و شهرهای لاهور، کابل و قندهار برای ایرانیان دروازههای هند به شمار میآمدند. در میان این شهرها، بازار شعر و هنر شهر برهانپور پررونقتر از همه بود. حلقۀ ادبی دربار خان خانان ساختار متشکل و منسجمتری از دیگر شهرها داشت. از همه مهمتر اینکه گرایش به نازکخیالی و دقیقهسرایی در برهانپور بیش از دیگر مراکز محسوس بود. وجود دو شخصیت ادبی و سیاسی در این شهر تأثیر بسیار چشمگیری در بالندگی و ترویج سبک تازۀ نازکخیالان داشت، یکی شاعر دانشمند ایرانی حکیم ابوالفتح حاذق گیلانی (م. 997ق) و دیگری سپهسالار کاردان و دانشمند اکبرشاه، عبدالرحیم خان خانان (م. 1036ق) که مرکز امارتش شهر برهانپور بود. این دو تن، که شعرشناس و دانشمند بودند، در ترویج و بالندگی طرز نازکخیال و ”معنیهای پیچیده“ و ”مضامین غریبه“ در شعر فارسی در هند نقش بسزایی داشتند.
شهر برهانپور با حمایتهای خان خانان به مرکز اصلی شکلگیری و رواج طرز نازکخیال بدل شد. این شهر در 499 کیلومتری شمال شرقی بمبئی در استان مادیا پرادش هند واقع است و در قرنهای گذشته اهمیت سوقالجیشی بسیاری داشت. در حدود 801 ق و به فرمان ناصرخان فاروقی، مؤسس سلسلة فاروقی خاندیش، احداث شد و به احترام برهانالدین غریب، یکی از مشایخ دکن، برهانپور نام گرفت.
سپهسالار نازکپسند
میرزاعبدالرحیم خان خانان، پسر محمد بیرامخان خان خانان (م. 968 ق)، و از وزیران صاحبقدرت و هنرپرور و از شاعران دربار گورکانیان هند در زمان جلالالدین اکبرشاه و جهانگیرشاه بود. عبدالرحیم یکی از ناواراتان یا ”نه وزیر اصلی“ دربار اکبر و جهانگیرشاه بود. دولتمردی شاعر، سخنشناس و مترجم که در نامهنگاری به روش منشیان نیز چیرهدست بود. در 998ق، به دستور اکبرشاه کتاب بابرنامه را از هندی به فارسی ترجمه کرد. همچنین، در شهر برهانپور کتابخانۀ بزرگی تأسیس کرد و از سراسر جهان اسلام علما، هنرمندان، خوشنویسان و نقاشان را برای همکاری با کتابخانه و رونق آن دعوت کرد.
عبدالرحیم خان خانان (964-1036ق) سپهسالار اکبرشاه و نزد اواز اعتبار و پایگاه والایی برخوردار بود. در 992ق منصب أتالیقی شاهزاده سلیم را که هنوز نایبالخلافه بود و به شاهی نرسیده بود از اکبر شاه دریافت کرد.[12] شهر برهانپور از سال 992ق مرکز امارت خان خانان بود. دربار او مؤثرترین رواجدهندۀ طرز نازکخیال در شهر برهانپور هند بوده است و حتی پس از مرگ اکبرشاه (1014ق) حلقۀ ادبی خان خانان تعطیل نشد، بلکه رونق بیشتری یافت.
آوازۀ سخاوت، هنرشناسی و حمایتهای عبدالرحیم خان خانان که تا ایران رسیده بود موج مهاجرت هنرمندان از ایران به هند را در پی داشت. آرزوی حضور در کتابخانه و بزم ادبی برهانپور شاعران برجسته را از ایران به این شهر میکشید. خان خانان در میان شاعران مرکز ایران چندان شهرت داشت که غزلهایش را جواب میگفتند و به هند میفرستادند و از راه دور صله از خان خانان دریافت میکردند یا با غزلها و قصایدی در مدح خان خانان راهی شهر برهانپور میشدند. عبدالباقی نهاوندی در سالهای 1020ق در ایران غزلی سرود و برای خان خانان فرستاد. در آن غزل آروزی هنرمند ایرانی برای حضور در بزم سخن خان خانان بازتاب یافته است:
در عراق پُرنفاق این آرزو میسوزدم
کز سخنسنجان بزم خان خانان نیستم[13]
شاعران دربار خان خانان همه صاحب دیوان بودند و دیوان اغلب آنها در کتابخانۀ خان خانان موجود بود، چنان که عبدالباقی نهاوندی در نگارش کتاب مآثر رحیمی (1025ق) از آنها بهره برد. در بزم سپهسالار قصیده، ترکیببند و ساقینامه بیش از غزل سروده میشد. نوشتهاند ”اول کسی که از مستعدان ایران به شرف بندگیش [خان خانان] عز اختصاص یافت او [نظیری] بود.“[14] شاعران مداح عبدالرحیم نقش مؤثر او در تربیت سخنوران را بسیارستودهاند. از جمله نظیری در مدح او گفته است:
از سخن چون چاشنی بخشد به خوان تربیت
پر شود از مغز معنی استخوان تربیت
خان خانان ساقی بزم طرب عبدالرحیم
کز شراب نطق بخشد قوت جان تربیت
پر شود از صید معنی جلوهگاه خاطرم
دست طبعت چون کند زه بر کمان تربیت
میبرم از خوان دانش زلۀ صدساله را
گرچه بودم یک دو روزی میهمان تربیت
مایه از جنس کسی دیگر ندارد نظم من
بر متاع خویش دارم کاروان تربیت
قصایدی که شاعران مهاجر ایرانی در مدح سپهسالار سرودهاند همه متفقاً دانش ادبی، شعرشناسی و آگاهی خان را ستودهاند. توانایی او در نگارش نامه به زبانهای هندی، ترکی و عربی گواه سخنشناسی و فضل اوست و نهاوندی در مآثر رحیمی نامههای او را به دو زبان آورده است.[15]
پزشک دشوارپسند
دیگر مروج اصلی سبک نازکخیال در هند، طبیب، شاعر و خطاط ایرانی، حکیم ابوالفتح حاذق گیلانی (ح. 955- 997ق) بود. او در زندان شاهطهماسب صفوى در اردبیل گرفتار بود و پس از مرگ پدرش در 980ق توانست به همراه دو برادر خود حكیم نجیبالدین همام گیلانى و نورالدین قرارى، شاعر آن روزگار، در لباس بازرگانان به هندوستان بگریزد و به دربار جلالالدین اكبرشاه گوركانى راه یابد. او در دربار اکبرشاه از مرتبۀ بالایی برخوردار شد. هر هنرمندی که از ایران میآمد، نخست به خدمت حاذق مشرف میگشت و حاذق او را به اکبرشاه و سپهسالارش، عبدالرحیم خان خانان، معرفی میکرد. نهاوندی مینویسد:
اکثر مستعدان نظم و نثر، بیان حالت و مآثر او نمودهاند و مستعدان آن زمان هر کس در هند بوده و هر که تازه از ولایت میآمده بندگی و مصاحبت ایشان اختیار مینموده و قدر و منزلت و حالت این طایفه را به واجبی میدانسته چنانکه خواجه حسین ثنایی و میرزاقلی میلی و عرفی شیرازی و حیاتی گیلانی در خدمت او میبودهاند.[16]
حاذق اگرچه خود شاعری چیرهدست بود، شهرتش بیشتر مدیون حمایتهای بىدریغش از شعرا و ادباى زمانهاش بود. حضور او در دربار اکبر انگیزۀ مهاجرت شاعران ایرانی را به هند گسترش داد. شاعران بسیارى او را تا مقام امیری ستودهاند. حکیم حاذق شاعران بسیاری را به دربار اکبر و خان خانان معرفی کرد. عرفی شیرازی (م. 999ق)، ثنایی مشهدی، میرزاقلی میلی (م. 983ق)، حیاتی گیلانی (م. 1028ق) در خدمت او بودند. او ثنایی مشهدی را که در آغاز ورود به هند در سال 988ق[17] چندان مورد توجه قرار نگرفت در سایۀ حمایت خود قرار داد و او را به اوج شهرت رساند. حکیم حاذق توجه و علاقه و احترام خاصی نسبت به خواجه حسین ثنایی داشت. او را همهجا ”نادرالعصر و مَلِکُالشعرا“ مینامید و از قول اکبرشاه گفت که ”شعرش قرینه ندارد.“[18] از نامههای حاذق خطاب به ثنایی موقعیت برتر ثنایی در میان شاعران و انزوای او در پایان عمر مشخص میشود. [19] حیاتی گیلانی را نیز حاذق به دربار اکبر معرفی کرد.[20] خلاصه آنکه سخنشناسان آغاز قرن یازدهم هجری حکیم حاذق را بانی تازهگویی و نازکخیالی رایج در آن زمان دانستهاند. نهاوندی نوشته است: ”مستعدان و شعرسنجان این زمان را اعتقاد این است که تازهگویی که در این زمان میانۀ شعرا مستحسن است و شیخ فیضی و مولانا عرفی شیرازی و غیره به آن روش حرف زدهاند [و الحال متعارف شده] به اشاره و تعلیم ایشان [حاذق] بوده.“[21]
ذوق جمالشناسی در حلقۀ برهانپور
دربار خان خانان در شهر برهانپور به مدت سه دهه مرکز ادبی و محل تجمع دانشمندان، فاضلان و شاعران مشهور و مؤثر فارسی زبان بود. بزم ادبی این سپهسالار را ”حلقۀ ادبی برهانپور“ مینامم. شاعران آن روزگار، این حلقۀ ادبی را ”بزم سخنسنجان خان خانان“ یا ”دارالعیار سخن“ نامیدهاند. این حلقه از نظر ذوق، سلیقه و معیارهای ادبی ویژگیهای خاصی داشت که ذیلاً به خصوصیات حاکم بر آن اشاره میکنم:
الف. گرایش به معانی دور و غریبه
عبدالرحیم در نامههایی که به شاعران ایرانی مقیم هند از جمله عرفی شیرازی، انیسی شاملو و نظیری نیشابوری مینوشت، در نهایت احترام اشتیاق خود را به هنر آنها بیان کرده است. پارهای اصطلاحات ادبی که در نامههای او آمدهاند حاکی از علاقهاش به نوپردازی، مضمونآفرینی، مشکلپسندی، دقیقهشناسی و دقیقهیابی در طرز تازه است. در نامهای به یولقلیبیگ انیسی شاملو، شاعر ایرانی، نوشته است: ”طرز تازه که برانگیختۀ طبع وقاد و روش نوی که احداث نمودۀ ذهن نقاد آن خلاصۀ مخلصان اهلیتشناس بود پسندیدۀ فهم مشکلپسندان محافل شعور و برگزیدۀ طبیعت دقیقهیابان مدارج خرد افتاد.“[22]
این سپهسالار سخاوتمند خود نیز شاعر بود و به سبک نظیری نیشابوری شعر میسرود و از نظیری میخواست تا شعرش را اصلاح کند. در نامهای خطاب به نظیری نوشت: ”جمعی از موزونان حاضر بودند اشعار شما بسیار خوانده شد گویا شما نیز حاضر بودید. مصرعی چند که بعد از مفارقت شما روی نموده بود نوشته فرستاده شد انشاءالله به اصلاح برسد.“[23] تجلی گیلانی در وصف نکتهشناسی و دقت نظر ادبی خان خانان گفته است:
چون تو صاحبنظری مویشکافی نبود
خاطرت نکتهشناس است و دلت نکتهسرای[24]
در نوشتههای عبدالباقی نهاوندی اصطلاحاتی که ناظر بر معانی غریب و عجیب و دقیق است بسیار آمدهاند، مانند ابداع معانی غریبه، ابداع مضامین عجیبه، معانی عجیبه، مضامین عجیبۀ غریبۀ رنگین، اشعار مشکلۀ دقیقه، نزاکت سلیقه، نزاکت و دقت و تازگی طبیعت.[25] وفور این اصطلاحات در وصف شعر شاعران و تکیۀ بیش از حد بر مضامین و معانی غریب و عجیب و دقیق حاکی از غلبۀ ذوق شگفتپسند و نازکخیال در حلقۀ مداحان خان خانان است.
از سخنان عرفی، نظیری و ظهوری که از سرآمدان طرز نازکخیال تازهاند در مییابیم که خان خانان شخصاً دوستدار ”معنی دور،“ ”نکتۀ مستور“ و ”دقت اندیشه“ بوده است. این ذوق مسلماً نقش مهمی در ترویج طرز نزاکت و خیالهای دقیق و دور داشته است. ظهوری ترشیزی (م. 1026ق) در وصف بزم ادبی خان خانان گفته است:
بزم خاص است درو نکته به دستور بیار
معنی دور طلب کن سخن دور بیار
راز دل فاش مکن پردۀ آن غمزه مدر
محرم سر شدهای نکتۀ مستور بیار
این غزل در صف ایوان سپهدار بخوان
زان محک گاه افاضل خط منشور بیار[26]
نظیری نیز به دقت اندیشۀ خود تفاخر کرده است:
چنان ز دقتم اندیشه تنگ میدان شد
که لفظ و معنیام از طبع رویگردان شد
بود چکیدۀ مغز خرد جواهر من
نه قطرهای که حرج بر گلوی مستان شد
ز بیم دقت و اصلاح مفسدان سخن
هزار گوهر معنی نصیب نیسان شد
قیاس حوصله با رشحۀ کفت کردم
درون خانۀ موری هزار طوفان شد[27]
کمالالدین جسمی همدانی (ورود به هند 1016ق) نیز از توجه خان خانان و طبع دقیقهپسندش سخن گفته است:
خدایگانا ترتیب دادهام نظمی
چو مشرب تو مصفا چو خاطر تو منیر
پر از نکات دقایق چنانکه پنداری
خرد حکایت طبع تو میکند تقریر
همه حلاوت و لذت چنانکه تو گویی
کلام توست که کلک تو میکند تحریر[28]
خان خانان شعرشناس بود، شعرها را حک و اصلاح میکرد و شاعران باتوجه به ذوق و سلیقهاش شعر میگفتند و با بیم و احتیاط شعر خود را بر او میخواندند.حتی صائب که سه دهه بعد به برهانپور رفت، دربار عبدالرحیم را در قصیدۀ مدح ظفرخان احسن ”دارالعیار سخن و نظم“ نامید. نظیری نیز گفت که خدمت خان و تأثیر کیمیااثر آستان او نظیری را به ”معیار نظم“ بدل کرده است:
معیار نظم گشت نظیری ز خدمتت
تأثیر کیمیاست در این خاک آستان
ب. تغزل نازکخیالانه در قصیده
لحن تغزلی هم بر قصاید و هم بر ترکیببندهای مدحی شاعران برهانپور غلبه دارد. این صفت با روح نازکپسند حاکم بر دربار خان خانان هماهنگی داشت. یکی از ویژگیهای سبکی رایج در میان شاعران برهانپور تجدید مطلع قصیده با غزل است، به این صورت که در میانۀ قصیده با غزلی بر همان وزن و قافیه تجدید مطلع میکنند.[29] جالب آنکه شاعر در بیت قبل از مطلع غزل به این قالبگردانی اشاره میکند:
کشید میل دلم زان غزاله سوی غزل
به سوی مطلع دیگر نمود مهر آهنگ
به مدحتش به زمین قصیده ثانی فکر
فکنده از غزل تازه مطلع دیگر
گرچه این سنت پیشتر نیز برقرار بود،[30] وفورش در کار شاعران برهانپور نشان میدهد که غزل نازکخیال با قصیدههای دربار برهانپور نسبت استواری دارد و مداحان برهانپور در دل قصاید مدحی خود غزل نازکخیال میآوردهاند. این سنت تا دو دهه بعد، یعنی تا دهۀ چهل قرن یازدهم هجری، همچنان در میان شعرا رایج بود. صائب تبریزی که در سالهای 1040ق در دربار ظفرخان احسن بود نیز به سنت شعرا در قصیدۀ مدحی با غزل تجدید مطلع و به قول خودش در دل قصیده غزلی تضمین کرد:
به سنت شعرا در مدیح خود غزلی
درین قصیده به تقریب میکنم تضمین
فضای تغزلی در اشعار مدحی حلقۀ برهانپور با اغراقها و خیالهای نازک و انتزاعیات قصاید درباری در هم آمیخت و مقدمات غزل نازکخیال فارسی را در قرن یازدهم هجری فراهم کرد.
روش ترکیببندسرایی در دربار عبدالرحیم نیز عبارت است از تعدادی غزل در یک وزن که حاوی ابیاتی در مدح خان خانان است. ترجیع بند مشهور ”بنشینم و صبر پیش گیرم“ سعدی الگوی اغلب شاعران برهانپور بود. این ترجیعبند عاشقانۀ سعدی سخت با استقبال شاعران قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری روبهرو است و علاوه بر حضوری قمی، شاعرانی مانند انیسی شاملو و نظیری نیز آن را جواب گفتند.[31]
ج. عیار بالای فضل و سخنوری
دربار خان خانان را ”محکگاه افاضل“ و ”دارالعیار“ سخنسنجی نامیدهاند. عیار دانایی و شعرشناسی در حلقۀ ادبی برهانپور چندان بالا بود که شاعران نمیتوانستند به راحتی شعر خود را در محضر خان عرضه کنند. آنها نخست شعر خود را بر شاعران ”نکتهور“ میخواندند و پس از آنکه حک و اصلاح در شعرشان صورت میگرفت و از شاعران برتر مثل حاذق گیلانی، شکیبی، عرفی، نظیری، انیسی تعریف و تحسین میپذیرفت، به دست یکی از این مقربان به اصلاح خود سپهسالار نیز میرسید تا جواز خواندن در بزم خان خانان را مییافت.[32] حلقۀ خان خانان از سنت کهن دربارهای سامانی و غزنوی و سلجوقی پیروی میکرد. در آن دربارها، عرضۀ شعر به بارگاه شاه سلسلهمراتبی داشت. شعر را نخست بر ملکالشعرا یا شاعران درستطبع میخواندند و پس از آنکه از محَکّ قبول افاضل میگذشت، در بزم شاه عرضه میشد. چنان که وقتی فرخی سیستانی قصد دربار چغانیان کرد، نخست شعرش را در داغگاه بر عمید اسعد چغانی عرضه کرد و پس از قبول او اجازۀ حضور در محضر شاه را یافت.
خان خانان در شعرشناسی زبانزد اهل فضل بود. شاعران هنگام عرضۀ اشعار خود دست و پای گم میکردند و کار خود را ”زیره به کرمان بردن“[33] یا ”گل وحشی به گلستان آوردن“ و کمال بیادبی در محضر ادب میشمردند. انیسی شاملو در مدح خان خانان گفت آنجا که تویی اظهار شاعری چنان است که ”مرد نادان گل خودرو به گلستان آرد.“[34] شاعری دیگر با نام جسمی همدانی (ورود به هند 1015ق) نیز در باب خان خانان و دانش ادبی او گفت:
از آن زمان که مقر سریر دولت توست
بهشت رشک برد بر سواد برهانپور
هنرنوازا، آنجا که رای روشن توست
دقیقههای هنر هست در کمال ظهور
دلیل بیادبی، بل کمال بیهنری است
که نام شعر برم یا سخن کنم مذکور[35]
عبدالرحیم خان بسیار دشوارپسند بود و عیار قبولش چندان بالا که جان و توان شاعران از وسواس عرضۀ شعر خوب میسوخت. حیاتی گیلانی اعتراف کرده است که هزار بار باید در خون بغلتد تا مصرعکی از وی مقبول طبع بزم خان خانان افتد:
سخنپناها، وسواس شعر شاعر را
توان بکاهد و جان در بدن بسوزاند
برای مصرعکی تا قبول طبع شود
هزار مرتبه در خاک و خون بغلتاند
خصوص از پی مدحی که آن ترا زیبد
به جان درون رگ اندیشه سر بپیچاند
در این قصیدۀ تنگ آن جفا که من دیدم
کسی نداند اگر داند انوری داند[36]
ذوق حاکم بر بزم سپهسالار مسیر شعر فارسی را از سادگی و وقوعگویی به جانب پیچیدگی، دقت و نازکیخیال سوق داد و حکیم حاذق گیلانی، که چهارده سال در دربار اکبرشاه و در خدمت خان خانان بود، در شکلگیری این ذوق نقش بسزایی داشت.
د. هماوردی با قصیدهسرایان قرنهای ششم و هفتم هجری
اگر نگوییم حلقۀ ادبی برهانپور بازگشتی به شعر مدحی و درباری قرن ششم و هفتم هجری بود، دست کم میتوان گفت که از نظر قالبهای شعری و شیوۀ تصویرپردازی و تخیل الگوهای اصلی خود را از قصاید مدحی ازرقی، انوری، خاقانی، کمال اسماعیل اصفهانی و دیگر شاعران بلندنام قدیم در سبک خراسانی و آذربایجانی میگرفت. شاعران برجستۀ دربار خان خانان به تتبع قصاید شاعران قرنهای ششم و هفتم هجری پرداختند و گاه به هماوردی و تفاخر با آنها برخاستند. در ادامه، برخی از شاعران قدیم را که محل علاقه و توجه نازکخیالان برهانپور بودند معرفی میکنم.
ازرقی
سایۀ سبک ازرقی هروی (م. 505ق) شاعر قرن پنجم و اوایل ششم هجری بر قصاید شاعران برهانپور محسوس است. میرمحمدهاشم قصه قصیدهای دارد که بر وزن و قافیۀ قصیدۀ لامیۀ مشهور ازرقی است. لحن و تصاویر آن دو قصیده به یکدیگر شباهت دارند. ازرقی در آن قصیده گوید:
خون به قیفال در از بیم بیفسرد ولیک
بزد ایام ز مژگان یکایک قیفال[37]
و میرمحمدهاشم قصه نیز گوید:
آمد آن دم که نگه خنجر بسمل بکشید
نشتر غمزه گشاید ز رگِ جان قیفال
ابیات دیگر قصیدۀ میرمحمدهاشم قصه نیز از لحاظ اغراق در انتزاعیات به اسلوب ازرقی شبیه است:
آنچنان تند ستمگر که ز تیغ مژهاش
خون چکد از رگ اندیشه به هنگام خیال
روی شب چون دل سیاره شود گر گویی
رای خود را که به رخسار شب انگشت بمال
چشم سیاره شود چون دل شب تیره اگر
میل اندر دل بدخواه تو مالد کحال[38]
همچنین، قصیدۀ تجلی گیلانی با قافیۀ رنگ و پلنگ و نهنگ[39] شباهت بسیار دارد به قصیدۀ ازرقی[40] با همین وزن و قافیه. نهاوندی در خلال تذکرهاش بیتی از ازرقی آورده است:
ز گنج او به سوی زایران درگه او
چو مور در گذر خاک راه چیند مال[41]
این بیت ازرقی بدون هیچ اشارهای عیناً در قصیدۀ نظیری نیشابوری آمده است. همچنین، در یکی از قصاید نظیری بیت زیر آمده است:
رنگین میی که بر کفن مرده ار چکد
از تن رگ فسرده شود شاخ ارغوان[42]
شاپور تهرانی که در قصیده پیرو ازرقی، انوری، خاقانی و کمال اسماعیل بود، بیتی از ازرقی را تضمین کرده است:
شنیدهام که حکیم ازرقی درین معنی
چه خوش حدیثی آورد بر زبان بیان
’مثال طبع چو کان باشد و سخن گوهر
اگر طلب نکنندش بماند اندر کان‘[43]
انوری
سخن انوری (م. 585ق) را به ”طراوت و نازکی“ وصف کردهاند.[44] بسیاری از شاعران نازک خیال حلقۀ برهانپور به سبک وی توجه داشتند. عرفی شیرازی در مدح خان خانان قصیدهای سرود بر وزن و قافیۀ قصیدۀ انوری و با انوری به مفاخره برخاست:
انصاف بده بوالفرج و انوری امروز
بهر چه غنیمت نشمارند عدم را
اول ره این نظم خود ایشان بسپردند
پس باز نمودیم به هم منزل هم را[45]
شاعر دیگر حلقۀ برهانپور، ملک قمی، نیز همین قصیدۀ انوری را جواب گفته است. [46] حیاتی گیلانی نیز به سختیهایی که در تتبع قصیدۀ انوری کشیده اعتراف میکند:
در این قصیدۀ تنگ آن جفا که من دیدم
کسی نداند اگر داند انوری داند[47]
نادمی، شاعر دیگر دربار خان خانان، قصیدۀ مشهور ”دل اگر دست و بحر کان باشد“ از انوری را تتبع کرد.[48] نظیری نیشابوری نیز قصایدی بر وزن و قافیه و لحن قصیدههای انوری در مدح خان خانان سرود، از جمله در جواب ”ای قاعدۀ تازه ز دست تو کرم را“ و ”ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری“[49] از قصاید انوری. در قصیدهای دیگر نیز بیتی از انوری را تضمین کرده است:[50]
در بیان حال این مجلس ز شعر انوری
بهر تضمین میکنم بیتی مناسب انتخاب
’این منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح
وان تویی یا رب در آن مسند به کف جام شراب‘
حکیم حاذق، سرسلسلۀ حلقۀ برهانپور، به انوری تعلق خاطر ویژه داشت. در نامههایش به دوستان و خویشاوندان و امیران مکرر از ابیات انوری بهره میبرد و از او با عزت یاد میکرد.[51] او غلامش لقمان را تشویق کرد تا قصیدۀ ”بامداد عید“ انوری را حفظ کند و لقمان سه روزه قصیدۀ مذکور را حفظ کرد و جایزۀ خوبی از حاذق گرفت.[52] حاذق صراحتاً گفته است ”این التذاذی که از مطالعۀ کتب پیشینگان به هم رسیده، در رنگ ذوقی باشد که از خواندن اشعار انوری مداح حاصل میشود.“[53] او در اواخر عمر از خواندن اشعار مدح و غزل مجازی به کلی دست کشید و به مطالعۀ سخنان صوفیان و حافظ و سنایی و نظامی روی آورد، اما نوشت که ”انوری مداح که در نظر حکم پیل مست پی و چهره دارد، از طبع من خلاص نگردد.“[54] این بیت انوری که نازکخیالی آن برجسته است در رقعات حاذق گیلانی نقل شده است:[55]
ساقیان لهجۀ او چون شراب اندر دهند
هوش گوید گوش را هین ساغری کن ساغری
شاپور تهرانی نیز در قصیده سخت تحت تأثیر انوری بود.[56]
خاقانی
شاعران حلقۀ برهانپور از میان قدمای مدیحهسرا به خاقانی (م. 595ق) بیش از دیگران توجه میکردند. آنها پیوسته دربار خان خانان را با دربار خاقان شروان و خود را با خاقانی شروانی مقایسه میکردند و بر خاقانی تفاخر جسته یا بر او حسرت میخوردند. کامی سبزواری قصیدۀ ”صبح چون زلف شب براندازد“ خاقانی را تتبع کرده،[57] شریف کاشانی قصیدۀ ”مذکورهُالاسحار“ خاقانی را جواب گفته،[58] علاوه بر خاقانی، به انوری هم نظر داشته و بر هر دوی آنها تفاخر جسته است:
منم که گرمی ابیات من جهان بگرفت
که بود انوری و چیست نظم خاقانی؟[59]
حتی وقوعی نیشابوری، که در ایران به ابیات سادۀ عاشقانه شهره بود، در قصیدۀ خود چهار بیت خاقانی را تضمین کرد[60] سیفی قزوینی در شرح حال او نوشت: ”معتقدش در قصیده انوری و کمال اسماعیل و در غزل سعدی و خسرو است. تتبع روش ایشان مینماید.“[61] ملا شیرازی که در 998ق با معرفی شکیبی اصفهانی به دربار خان خانان راه یافت، قصیدۀ ”صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من“ را جواب گفت.[62] یکی از سپاهیان، با نام مصطفیخان، نیز همین قصیدۀ خاقانی را تتبع کرد.[63] نظیری نیشابوری هفتبندی در هنگام وداع مکه سرود که پژواک لحن، سبک و قالب قصاید خاقانی از آنها به گوش میرسد. نظیری علم برتری بر خاقانی و کمالالدین اسماعیل را نیز برافراخت:
در این قصیده به گستاخی ار چه عرفی گفت
’به داغ رشک پس از مرگ سوخت خاقانی،‘
کنون به رشک چنان او به رشک من سوزد
که در تنور توان سوخت گوسفند بریانی
دگر که گفت مبادا که راوی شعرم
در این قصیده به روز کمال بنشانی[64]
حاذق گیلانی هم علاقۀ خاصی به خاقانی داشت. نهاوندی بر توجه ویژۀ حاذق به خاقانی تصریح کرده است: ”[حاذق] به طرز و روش قدما به تخصیص ملکالشعراء حکیم خاقانی حرف میزند و اعتقاد تمام به روش قدما دارد و لغات مشکله و الفاظ دقیقه در اشعار آبدار خود به کار میبرد و معانی تازۀ دلنشین میپردازد.“[65] همین حکیم حاذق بود که ثنایی مشهدی و عرفی شیرازی را به قصیدهسرایی و مدح خان خانان ترغیب کرد. عرفی در نخستین قصیدۀ مدحی خود به تفاخر با خاقانی برخاست:
ببین که تافتهابریشمش چه خامی یافت
ز تاب اطلس من شعرباف شروانی
زمانه بین که مرا جلوه داد تا از رشک
به داغ رشک پس از مرگ سوخت خاقانی
ظهوری ترشیزی نیز به معارضه با شیرمرد شروانی برخاست:
خدا کند که ز فیض توجه خاقان
زمانه خامه نهد در بنان خاقانی
ز لطف خوان سگ کوی خود که بگشایم
در معارضه با شیرمرد شروانی[66]
سنجر کاشانی از انوری، مجد همگر و بیشتر از همه از خاقانی تتبع کرده[67] و بارها از او در شعرش نام برده است، اما نهایتاً از او روی میگرداند و به استقلال خود میاندیشد و تتبع طرز خویش میکند و میگوید:
زین پس من و تتبع سنجر کز این غزل
فیض ازل ز شاعر شروان نیافتم
عرشی، شاعر هندیتباری از اهالی خیرآباد هندوستان، قصیدۀ ”خیز تا رخت دل براندازیم“ خاقانی را تتبع کرد و قصیدۀ غرایی در مدح خان خانان بر آن وزن و قالب ساخت. او در مدح خان خانان گفت که در درگاه تو هزار خاقانی صحیفههای مدح را در دست گرفته و منتظرند:
همه صفایح مدحت گرفته منتظرند
به درگه تو هزاران هزار خاقانی[68]
کمالالدین اسماعیل
حیاتی گیلانی (م. 1028ق) در مدح خان خانان از یک ”مخترع سپاهانی“ نام برده و گفته که به ضرورت سنت تتبع قدما که در برهانپور رایج بود، از آن شاعر سپاهانی تتبع کرده است:
ولی چه سازم چون نظم این طویلۀ در
تتبعی است که بُد مخترع سپاهانی
مرا به رســم تتبع ضــرور شـد گفتن
وگرنه خود من و زینگونه لاف لایانی[69]
ظاهراً آن مخترع سپاهانی کمال اسماعیل اصفهانی، شاعر قرن هفتم هجری، است که دو قصیده بر همین وزن و قافیه دارد.[70] میرغروری کاشانی نیز قصیدۀ سوگندنامهای سروده است[71] که بیشباهت به سوگندنامۀ کمال اسماعیل نیست. شاعری دیگر نیز با نام ملا امینی به معانی رنگین خود اشاره کرده که اگر کمال اسماعیل اصفهانی در این روزگار میبود آنها را تحسین میکرد:
بدین معانی رنگین صد آفرین گفتی
اگر به عهد تو بودی کمال اصفاهان[72]
توجه شاعران دربار خان خانان به همین چند شاعر محدود نمیشد. شاعری با نام غنیبیگ اسدآبادی را که در زندان اکبرشاه حبسیه میسرود مسعود سعد زمان میگفتند. [73] شتابی نیز قصیدۀ اثیر اخسیکتی را تتبع کرد[74] و در متن قصیدۀ مدحی میرغروری کاشانی این بیت ظهیر فاریابی (م. 598ق) مندرج است:
هنر مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر
که من غریبم و تو صاحب غریبنواز[75]
پژواک لحن شاعران بزرگ سبک خراسانی و آذربایجانی در مدایح خان خانان و دربار اکبر و جهانگیرشاه و دیوانهای شاعران ایرانی مقیم برهانپور و آگره و دکن شنیده میشود. اگر قصاید شاعران برهانپور و مدایح خان خانان بیشتر کاویده شود، رد پای بسیاری اشعار مشهور شاعران قرنهای ششم و هفتم در دیوانهای شاعران قرن یازدهم هجری آشکار شده است. برخی ویژگیهای مشترک مدیحههای شاعران متقدم با نازکخیالان حلقۀ برهانپور عبارت است از
- اغراق در انتزاعیات و وهمیات
- اغراقهای خیالی در مدح
- تازهسازی زبان و بیان به مدد استعاره
- مضمونبندی از طریق برداشتهای ضمنی دقیق از امور
- ایجاد تناسبها و روابط خیالی میان پدیدهها
- نازکاندیشی و دقت در امور جزیی
- عواطف رقیق
چنان که نشان دادیم، الگوی شاعران مهاجر هند شاعران بزرگ متقدم فارسی و اسلوب آنها همانند اسلوب شاعران قدیم بود، با این تفاوت که شاعران برهانپور زبانی سادهتر و روانتر دارند، شعرشان از علوم و دانشهای غریبه و تلمیحات دور از فهم خاقانی و انوری و ازرقی و عثمان مختاری خالی است و شعر نازکخیالان عواطف رقیقتر و نازکاندیشیهای بیشتری نسبت به قدما دارد.
جلد سوم مآثر رحیمی، مجموعهای از مدایح شاعران ایرانی در مدح خان خانان است. قصاید و تراجیع و تراکیب و ساقینامههای این مجموعه از نظر نظم نحوی و واژهگزینی از سلاست، استواری و صلابتی همسنگ انوری و خاقانی برخوردارند و از نظر نازکی خیال و اغراقهای شاعرانه و حسن تعلیل بر کمال اسماعیل تفوق دارند. قصاید طولانی با قوافی دشوار و زبان رصین و مطنطن در حلقۀ برهانپور هواخواهان بسیار داشت که در واقع ادامۀ طرز ادبی و فاخر قصیدۀ درباری عهد غزنوی و سلجوقی است. با توجه به این شباهتها، سخن محققانی مانند علامه قزوینی، ادوارد براون، ملکالشعرای بهار، حسین مکی، رضازادۀ شفق و دیگرانی که شعر فارسی بعد از حافظ و بهخصوص شعر فارسی دربارهای هند در قرون دهم و یازدهم هجری را منحط و پست خواندهاند محل تأمل است. قضاوت ایشان احتمالاً به سبب عدم تدقیق در دقایق شعر این قرون بوده است.
سادهپسندی در آگره و نازکپسندی در برهانپور
در همان زمان که حلقۀ ادبی برهانپور سخت به نوگرایی و تازهگویی در نازکخیالی و دقت در معانی دور و عجیب گرایش داشت، دربار جهانگیرشاه در شهر آگره فضایی کاملاً سنتی و متفاوت داشت. قاطعی هروی تذکرۀ مجمع الشعرای جهانگیری، تألیف 1024ق، را دربارۀ شاعران دربار اکبرشاه نوشت. این کتاب نمایندۀ ذوق دربار اگره است[76] که همزمان با تذکرۀ مأثر رحیمی، تألیف 1024ق، در دو مرکز مهم ادبی و سیاسی هند تألیف شدهاند. تصویری که قاطعی از فضادی ادبی دربار آگره ارائه داده است و نوع گزینش شعرهای شاعران آگره نشان میدهد که در دربار جهانگیرشاه همچنان غزل وقوعی و ابیات سادۀ عاشقانه مورد پسند بود. در این کتاب گرایشی به تازهگویی، نازکخیالی و دقیقهیابی نمیبینیم. درست برخلاف مآثر رحیمی که بنایش بر ”معانی عجیبه“ و ”مضامین غریبه“ بود، فضای ادبی دربار اکبرشاه در آگره شباهت فراوانی با محافل ادبی شهرهای قم، کاشان و اصفهان داشت. پرشورترین جلسات شعرخوانی و انجمنهای ادبی در میدانها، دکانها، قهوهخانهها و تکیههای عمومی در ایران به عرضۀ شعر سادۀ عاشقانۀ وقوعی اختصاص داشت، اما همزمان بزم فاضلانۀ سپهسالار اکبرشاه در برهانپور دقت خیال و نزاکت معنی را با عیار بالا رواج میداد.
شاعران ایرانی در حلقۀ برهانپور
در فهرست شاعران دربار خان خانان نام 106 شاعر آمده است که جز چند نفری باقی همه ایرانی و از مهاجران نوآمده به هندند. آنها در فاصلۀ سالهای 990 تا 1024ق در شهر برهانپور محل حکومت خان خانان مستقر شدهاند. برخی از شاعران مشهور ایرانی در دربار خان خانان و اکبر شاه عبارتاند از
شاعر | ورود به هند | خروج/ وفات | اقامت در هند | ملاحظات (تاریخها به هجری قمری) |
میلی مشهدی | 979 | 984 | 5 | اواخر عمر |
قراری گیلانی | 983 | 992 | 9 | برادر حکیم ابوالفتح |
ثنایی مشهدی | 988 | 996 | 8 | اواخر عمر |
حاذق گیلانی | 983 | 997 | 14 | اواخر عمر |
عرفی شیرازی | 992 | 999 | 7 | اواخر عمر |
حیدری تبریزی | 972 | 1002 | 30 | سه بار به هند رفت. |
صرفی ساوجی | 988 | 1002 | 14 | اواخر عمر |
وقوعی نیشابوری | ؟ | 1002 | ؟ | اواخر عمر |
کفری تربتی | ؟ | 1013 | از جوانی به هند رفت. | |
انیسی شاملو هروی | 997 | 1014 | 17 | اواخر عمر |
کامی سبزواری | 995 | 1014 | 19 | قتل در هرات |
بقایی اسفراینی | ؟ | 1015 | ؟ | قتل در شمسآباد هند |
محوی همدانی | 991 | 1016 | 27 | دوبار به هند رفت و در ایران وفات یافت. |
نوعی خبوشانی | 1002 | 1019 | 17 | از جوانی به هند رفت و در برهانپور درگذشت. |
سنجر کاشانی | 1000 | 1021 | 21 | اواخر عمر |
شکیبی اصفهانی | 1014 | 1023 | 9 | اواخر عمر |
نظیری نیشابوری | 988 | 1023 | 35 | اواخر عمر |
جسمی همدانی | 1016 | 1024 | ؟ | نهاوندی مینویسد که در 1024 زنده بوده است. در 999 به اصفهان رفت. |
رسمی قلندر یزدی | ؟ | 1024؟ | ؟ | زنده در 1024 |
تقیای شوشتری | 1004 | 1025 | 21 | در 1004، برای اکبرشاه نامه میسرود. |
سراجای اصفهانی | ؟ | 1025؟ | ؟ | زنده در 1025 |
رفیعی- حیدر معمایی | 1002 | 1025 | 22 | اواخر عمر |
شاپور تهرانی | 996 | 1025 | 39 | 996- 1003 و بار دوم 1019- 1025. درگذشته در 1030 |
ظهوری ترشیزی | 993 | 1025 | 32 | اواخر عمر |
ملک قمی | 987 | 1025 | 28 | |
حیاتی گیلانی | 989 | 1028 | 39 | بر اساس نامههای حاذق، در 989 در هند بود. |
فغفور لاهیجی | 1014 | 1029 | 15 | اواخر عمر |
عبدالباقی نهاوندی | 1023 | 1042 | 19 | اواخر عمر |
شیدای تکلو فتحپوری | از تولد | 1080 | همۀ عمر | پدرش از مشهد به هند رفت و او در فتحپور زاده شد. |
تازهگویان بیشتر در میان نوآمدگان به هند
موج مهاجرت به هند از 1010 تا 1025ق رخ داد. در آن روزگار، آوازۀ سخاوت و حمایت خان خانان در ایران دهانبهدهان میگشت و شوق حضور در دربار او را در شاعران ایران برمیانگیخت. پیش از برهانپور، کاشان و تا حدودی شیراز مرکز ادبی بودند. اغلب شاعران مهاجر از اطراف ایران راهی کاشان میشدند و از آنجا به هند میرفتند، از آن جملهاند حیاتی گیلانی، صرفی ساوجی، ملک قمی، میر اشکی قمی (م. 972ق)، سنجر کاشانی که به اصفهان و سپس در 1000ق به هند رفت. نهاوندی از شاعران ایرانی مهاجر به هند با صفت ”نوآمدگان و تازهگویان“ یاد کرده است. علاوه بر این شاعران که همه در همان سالها به هند آمده بودند، نهاوندی از نوآمدگانی یاد میکند که همزمان با خود او در 1023ق به هند آمدند[77] .
سیل مهاجرت اهل سخن و فضل تا بدان حد رسیده بود که دو دهه بعد، صائب وقتی به شهر برهانپور آمد گفت که اگر ایران از سخنسنجان تهی نمیشد، خیالها و تصاویر غریب شعری او به غربت هندوستان نمیافتاد:
کی خیالات غریب من به غربت میفتاد
از سخنسنجان نمیگردید اگر ایران تهی[78]
ناگزیری نوآمدگان از تغییر سبک در برهانپور
نازکخیالی و مدیحهسرایی در شهر برهانپور و بخشهایی از هند چندان مسلط بود که شاعران وقوعگوی ایرانی به محض ورود به آنجا سبک خود را تغییر میدادند تا مقبول طبع بزم ادبی سپهسالار واقع شوند. شاعرانی که در ایران غزلهای سادۀ عاشقانهای به سبک وقوع میسرودند، پس از ورود به هند به جانب مدیحهسرایی و خیالات نازک و اغراقهای شگفت تغییر ذوق میدادند. عرفی شیرازی در ایران متمایل به غزل بود و قصیده را کار هوسپیشگان میدانست:
قصیده نظم هوسپیشگان بود عرفی
تو از قبیلۀ عشقی، وظیفهات غزل است[79]
اما او به محض ورود به هند از غزل به قصیدۀ مدحی روی آورد و اعتراف کرد که باید عادت عراقی (ایرانی) خود را واژگون کند تا زیبایی و رونق هندوستان را ببیند و نباید نگران مخاطب باشد. او حتی روش سنتی دعای ممدوح در قصیده (تأبید) را تغییر داد:
تو از ملک عراقی واژگون کن عادت پیشین
اگر خواهی که حسن رونق هندوستان بینی
مخاطب گر نباشد مستمع خامش مشو عرفی
که هست او هرچه هست اما تو در معنی زیان بینی
اگر شوقت امان ندهد به بزم خان خانان رو
که نقش لوح محفوظش ز پیشانی عیان بینی
دعای تو به رسم مدحتاندیشان نمیگویم
که یارب تا فلان باشد تو بهمان و فلان بینی
تو خیراندیش خلقی، پس چنین باید دعای تو
که یارب آنچه بهر خلق اندیشی همان بینی[80]
شاعران بسیاری با ورود به هند تغییر ذائقه دادند. مؤلف مآثر رحیمی نوشته است: ”صرفی ساوجی به طرز استاد خود، مولانا محتشم، [وقوع] حرف میزند و کلامش بر یک وتیره است . . . در ایام بودن هندوستان، طرز خود را به طرز مولانا عرفی و یاران هندوستان آشنا ساخته.“[81] هم او دربارۀ شریف وقوعی نیشابوری مینویسد: ”ابیات عاشقانۀ ایشان در خراسان به غایت مشهور است.“[82] اما وقتی وقوعی نیشابوری به برهانپور میآید، به روش خاقانی قصیدۀ مدحی میسراید و گرچه در آن قصیده چهار بیت خاقانی را درج کرده است، اما نتوانسته از تغزل ساده دست بردارد و در میانۀ قصیدۀ مدحی خود به طرز عاشقان وقوعگوی مضمون لذت ”آزارخواهی“ عاشق را آورده است:
غزلی عاشقانه میگوید
حرف حرفش گرو به نالۀ زار
و از خان میخواهد که اورا ”به فیض قبول، منتدار کند:“
از ترحم شکستهدل گردد
هر که دریافت لذت آزار[83]
صرفی ساوجی، شاعر وقوعی سادهگوی، وقتی وارد برهانپور شد، تحت تأثیر محیط ادبی خان خانان به نازکخیالی و پیچیدهگویی روی آورد و ابیاتی سرشار از نازکخیالی سرود، مانند این ابیات
انتقام تو اگر حامی مظلوم شود
سبزه از آبخور شیر چرد طفل غزال
در کف تربیتت قطره شود دُرّ عدن
به تن مدعیات تیغ شود آب زلال
در مقامی که ز آمدشُد آلات نبرد
صحبت جان و جسد آب بود در غربال[84]
تقی کاشی در نسخههای متفاوت خلاصهالاشعارش دو تحریر از زندگی و سبک شعر ظهوری ترشیزی دارد. در تحریر نخست، به سال993ق، مینویسد که ظهوری ”در شاعری بر گرد سخنان متقدمین میگردد و مضامین را به زبان وقوع بیان مینماید.“[85] اشعاری که تقی در آن نسخه از ظهوری آورده است از ابیات سادۀ عاشقانه به روش وقوعگویان است. بیست سال بعد، در نگارش دیگری از تذکرهاش در 1011ق آورده است که
الیوم بعد از خواجه حسین ثنایی برسرآمدۀ شعرای آنجاست . . . به واسطۀ تتبع اشعار قدما مضامین غریبه و استعارات متین معانی تازه و مضامین دقیقه به آن ضم نموده . . . همانا عمادی است یا اثیر اخسیکتی که ظهور کرده. و توضیح این تشبیه و تحقیق این تمثیل از این چند قصیده که مرقوم گشته و ترکیبی که در اواخر قصاید مسطور شده معلوم میشود و احتیاج به بینه و برهان دیگر ندارد. [86]
تغییر شرح حال ظهوری در تحریر دوم تذکرۀ تقی کاشی با اختلاف 20 سال به وضوح دلالت بر تغییر سبک ظهوری ترشیزی دارد. ظهوری از وقوعگویی و سادهگویی به ”ایراد مضامین غریبه و افکار دقیقه“ روی آورده است. جالب آنکه تقیالدین کاشانی از هر دو مرحلۀ شاعری ظهوری دو نوع شعر ساده و پیچیده آورده که اظهاراتش را دربارۀ تغییر سبک ظهوری در هند تأیید میکند.
دربارۀ عبدالباقی نایینی نیز گفتهاند که ”اعتماد تمام به غزل دارد و در روزی که به بندگی این سپهسالار رسید غزلهای عاشقانه از او استماع نمودند . . . و الحال به وادی قصیدهگویی افتاده و زیاده از چهار پنج قصیده از او استماع نشد.“[87] شکیبی اصفهانی اندیشههای نازک و تازۀ خود را ”عراقینژادان“ مینامد که به شاه هندوستان عرضه میکند.
گشایم در حجرۀ فکر را
به یک شو دهم این همه بکر را
عراقینژادان جادوزبان
سپارم به دارای هندوستان
عرفی پیشوای نازکخیالان
نظر غالب دربارۀ آغاز طرز نازکخیال و به تعبیر مصطلح سبک هندی آن است که بابا فغانی شیرازی (م. 925 ق) در اوایل سدۀ دهم هجری این ”طرز تازه“ را ابداع کرد. این دیدگاه را نخست اوحدی بلیانی در تذکرة عرفاتالعاشقین مطرح کرد،[88] و تذکرهنویسان سدههای بعد این نظر را پذیرفتند[89] و مورخان ادبی تا امروز همچنان آن را چونان اصلی مسلم نقل میکنند. اما آنچه در اسناد محیط ادبی برهانپور میبینیم حاکی از آن است که طرز تازۀ نازکخیال را ثنایی مشهدی و بهخصوص عرفی شیرازی پایه نهادند. حمایتهای عبدالرحیم خان خانان، سپهسالار اکبرشاه، و شاعران بزرگ دربار اکبرشاه یعنی حکیم حاذق گیلانی و فیضی دکنی از طرز نوآوردۀ عرفی شیرازی (964-999ق) زمینهساز پیدایی طرز نازکخیال (طرز تازه) شد.
بنا به گفتۀ عبدالباقی نهاوندی، که نخستین زندگینامۀ عرفی را دو دهه پس از مرگش نوشت، عرفی در شیراز تازهگویی را آغاز کرد. وقتی آوازۀ سخنشناسی و سخاوت خان خانان و حمایتهایش از شکیبی اصفهانی، نظیری اصفهانی، انیسی شاملو، شریف کاشی، کامی سبزواری، بقایی خراسانی، میرمغیث محوی، غنی همدانی و دیگر مستعدان دربار سپهسالار اکبرشاه را شنید، به گفتۀ خلاصهالاشعار به سال 992 ق از شیراز رهسپار هند شد و در آن زمان حدوداً 30 ساله بود. نخست به دکن و احمدنگر رفت. سپس، به فتحپور رفت و با ابوالفضل فیضی آشنا شد. بعد در دکن به خدمت حاذق ابوالفتح گیلانی در دربار اکبرشاه رسید. در آن زمان، حسین ثنایی مشهدی و سیدمحمد نجفی و حیاتی گیلانی، مظهری کشمیری که از تبریز گریخته بود، نظیری، قاضی نورالله شوشتری و بسیاری دیگر از شاعران ایرانی در خدمت حاذق بودند.[90] ابوالفضل فیضی، که ملکالشعرای دربار اکبرشاه بود، به مصاحبت عرفی علاقهمند شد و طرز تازه را که اختراع او بود شنید و پسندید.[91] حکیم حاذق این شاعر جوان شیرازی را به جمع مداحان خان خانان درآورد. هنوز خان خانان را ندیده بود که به سفارش حکیم حاذق ابوالفتح گیلانی قصیدهای برای خان خانان سرود و رهسپار دارالعیار برهانپور و دربار عبدالرحیم خان خانان شد. عرفی پیش از ورود به برهانپور روی خوشی به مدح نداشت و قصیده را کار هوسپیشگان و خود را از قبیلۀ غزل میدانست و گفته بود که
سخن عشق حرام است بر آن بیهدهگو
که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد
حبذا همت سعدی و سخن گفتن او
که ز معشوق به ممدوح نمیپردازد
گفتم این خود همه عیب است که در راه تمیز
هر که این لاف زند اسب دوی میتازد
لوحشالله ز یکاندیشی عرفی کو را
آنکه ممدوح بود، عشق به وی میبازد[92]
اما ظاهراً به ترغیب حکیم حاذق مدح خان خانان را آغاز کرد و بر همۀ ناموران پیشین مثل خاقانی، انوری و کمال اصفهانی تفاخر ورزید.[93]
شاعری با نام رسمی قلندر یزدی نقش سپهسالاری عبدالرحیم خان خانان را در حمایت و ترویج طرز تازه در قصیدهای بیان کرد و از شاعران بزرگ دربار او نام برده و گفته است که از برکت مدح خان خانان، عرفی شیرازی با طرز تازه آشنا شد و آوازۀ سخنش از شرق به روم رسید:
ز یمن مدح تو آن نغمهسنج شیرازی
رسید صیت کلامش به روم از خاور
به طرز تازه ز مدح تو آشنا گردید
چو خوبروی که یابد ز ماشطه زیور
رسمی قلندر یزدی در این قصیده از حمایتها و عنایاتی که خان خانان به عرفی، فیضی، نظیری، شکیبی اصفهانی، حیاتی گیلانی، نوعی خبوشانی، کفری و خود رسمی داشت یاد میکند.[94]
نهاوندی دربارۀ عرفی و نقش او در پیشوایی شعر نازکخیال بارها به تفصیل و تأکید سخن رانده است.
مخترع طرز تازهای است که الحال در میانۀ مردم معتبر است و مستعدان و سخنسنجان و نکتهشناسان پسندیده و معقول دانسته تتبع او نمایند. چندان ابداع معانی غریبه و مضامین عجیبه و ابیات عارفانۀ عاشقانه که او کرده هیچکس نکرده و اینطور شهرتی که او را به هم رسیده هیچیک از امثال و اقران او را هم نرسیده و نخواهد رسید . . . شهرت او به جایی رسیده بود که دیوان غزلیات و قصاید او را سخنسنجان و نکتهدانان تعویذوار بر بازوی خود بسته شب و روز با خود همراه میداشتند.[95]
او در دیباچهای که بر دیوان عرفی در همان سالها نوشت، اختراع طرز تازۀ نازکخیال را برای عرفی ثبت کرد:
عرفی شیرازی . . . طرز متقدمین و متأخرین . . . منسوخ ساخته، طرز تازه که الحال در میان مستعدان ربع مسکون پسندیده است به میانۀ مردم عالم آورده فاضلان این فن و استادان این علم به این طرز معتقد شده پایۀ سخنوری و مدار نکتهپروری را بدان نهادند. و شیخ ابوالفیض فیضی در هندوستان و جمعی دیگر از فحول شعرای ایران مثل حکیم رکنای مسیحی و حکیم شفایی اصفهانی و مولانا شانی تکلو و سایر مستعدان و موزونان این روزگار طرز خود را به طرز او آشنا ساختند و نفوذ و تأثیر سخن را در سکهخانۀ معنی به نام نامی خود مسکوک ساخت . . . و پیش از او دیگری به این طرز و روش مشغول نشده و حرف نزده بود. در اوایل که طبعش به این طریق سخن گفتن میل نمودی از او پسندیده نمیداشتند و حمل بر بعض مقدمات مینمودند.[96]
نهاوندی میگوید که عرفی این رتبه را از تربیت و اصلاح خان خانان به دست آورد که مربی تمامی مستعدان آن زمان بود. با این همه، میدانیم که خان خانان عرفی را به ادامۀ این سبک راهنمایی کرد.[97]
گردآوری دیوان عرفی در برهانپور
بنا به گفتۀ نهاوندی در مآثر رحیمی، عرفی شیرازی هنگام نزع سیاهۀ اشعار خود را به کتابخانۀ خان خانان فرستاد که مرتب و مدون سازند. چند سال بعد، خان خانان دستور داد تا محمدقاسم سراجای اصفهانی دیوان عرفی را مرتب کند. سراجا مسودات اشعار عرفی را با برخی از اشعار عرفی که در میان مردم هند مشهور بود گرد آورد و در 1024ق دیوان او را مشتمل بر حدود 14هزار بیت تدوین کرد. عبدالباقی نهاوندی بر آن دیوان دیباچهای نوشت و شرح احوال عرفی و نقشش در شکلگیری حلقۀ نازکخیالان برهانپور را به خوبی توضیح داد.[98]
رواج شعر به شیوۀ عرفی
عرفی پس از مرگ هواداران و پیروان بسیار یافت. نهاوندی از شاعرانی یاد کرده است که تا سالهای 1024ق به طرز عرفی شعر میگفتهاند و به او اعتقاد داشتهاند، از جمله بقایی، [99] صیدی بواناتی[100] و میرمحمد یوسف طبعی.[101] کسان بسیاری نسبت به او حسادت ورزیدند و حتی شیخ فیضی، ملکالشعرای دربار اکبرشاه که میان آنها دوستی برقرار بود و عرفی مدتی در خانۀ وی اقامت داشت با عرفی سر دشمنی برداشت.[102] نقل است که حاسدان به عرفی زهر خورانیدهاند. تقی اوحدی بلیانی در تذکرۀ خود نیز میگوید که ”اکثر تازهگویان تتبع روش وی مینمایند.“[103]
شالودۀ ایرانی حلقۀ برهانپور
حلقۀ برهانپور گرچه در مرکز هند تشکیل شده بود، اما جوهر ایرانی داشت و شالودۀ آن را ایرانیان شکل دادند. در این حلقۀ ادبی نمیتوان نشانههای برجسته و مؤثری از فرهنگ، بلاغت و هنر هندی یافت. عناصر برجستۀ ایرانی در حلقۀ برهانپور عبارتاند از
- زبان رسمی و ادبی دربارهای دکن، آگره، برهانپور، لاهور و دیگر مناطق هند فارسی بوده است. آنها در ادبیات، تاریخنویسی و مکاتبات دیوانی الگوی خود را از دربارهای هرات و اصفهان در ایران میگرفتند.
- عبدالرحیم خان خانان، حامی اصلی شاعران برهانپور، ایرانیتبار بود. تبار او به طایفۀ بهارلو از طوایف قراقویونلو در تبریز میرسد. پدر عبدالرحیم، بیرم خان پسر سیفعلیبیگ جزو سرداران لشکر شاهاسماعیل بود که برای کمک به بابر به هندوستان رفته بود.[104]
- مروج ذوق نازکخیالی و دشوارپسندی در دربار اکبرشاه و عبدالرحیم حکیم حاذق گیلانی بود که در اواخر عمر از ایران به هند مهاجرت کرده بود. او معرف اکثر شاعران نوآمده به دربارهای هند نیز بود.
- الگوهای برتر شعر در نظر شاعران برهانپور قصاید مدحی شاعران قدیم ایرانی مانند ازرقی، خاقانی، نظامی، انوری و کمال اسماعیل اصفهانی بودند.
- عموم شاعران دربار خان خانان در برهانپور نوآمدگان ایرانی بودند. 106 شاعری که نهاوندی در مآثر رحیمی با عنوان مداحان عبدالرحیم معرفی میکند، اغلب در میانۀ یا پایان عمر از ایران به هند آمده بودند. یعنی پس از آنکه در ایران و بهخصوص کاشان و اصفهان و قزوین علم شعر را آموخته و شهرتی به هم رسانده بودند، راهی هند شدند. از آن جملهاند حاذق، عرفی، ثنایی، میرزاقلی مشهدی، حیاتی گیلانی، نظیری، ظهوری، شکیبی و انیسی شاملو. نهاوندی در مآثر رحیمی مینویسد: ”ایران مكتبخانۀ هندوستان است و مستعدان كسب حیثیات در آنجا مینمایند كه در هندوستان در مجلس سامی این سپهسالار به كار برند.“[105]
- نهاوندی، مورخ خان خانان و تذکرهنویس دربار او، ایرانی بود و در اواخر عمر به هند رفته بود.
- مهاجران ایرانی علاوه بر منصب شاعری، بسیاری از مناصب و مشاغل دربار خان خانان را در اختیار داشتند. مورخان، دبیران، منشیان، کتابداران، صحافان، خوشنویسان، نقاشان، تفنگسازان، مُذَهّبان، حکاکان، خوانندگان، نوازندگان، طنازان، منصب داران، لشکریان، فوجداران، دیوانیان، حسابداران، عالمان دینی، قاضیان، پزشکان، منجمان، ریاضیدانان و دانشمندان هیأت از مهاجران ایرانی بودند که اغلبشان اهل شعر و ادب بودند و شعر نیز میسرودند.
خلاصۀ سخن را نهاوندی در بارۀ خان خانان و دربار او در یک رباعی آورده است:
تا دهر شکوه خان خانخانی دید
بر عهد سکندر و سلیمان خندید
از بس که نهادند به درگاهش رو
ایران شد هند و هند ایران گردید[106]
تداوم سبک برهانپوریها
صائب تبریزی (م. 1087ق) که حدوداً سه دهه بعد از عرفی، نوعی خبوشانی و سنجر کاشانی بر شاعران دربار خان خانان تفاخر میورزد:
به این تنی که چو تسبیح سربهسر گره است
به چشم سوزن اگر افتدم چو رشته عبور
ز دقت نظر و فکر آن چنان گذرم
که چشم چشمۀ سوزن همان بود پرنور
کمند زلف به فکر بلند من نرسد
بلند رفته طبیعت، کمند را چه قصور؟
هزار حیف که عرفی و نوعی و سنجر
نیند جمع به دارالعــیار برهانپور
که قوت سخن و لطف طبع میدیدند
نمیشدند به طبع بلند خود مغرور[107]
صائب به طرز شاعران برهانپور توجه خاصی داشت. در دیوانش 5 بار از عرفی، 11 بار از نظیری نیشابوری، 2 بار از ظهوری و نیز از فیضی، نوعی خبوشانی، حاذق گیلانی، شاپور تهرانی و سنجر کاشانی یاد کرده و غزلهای آنان را جواب گفته است. از جمله از همداستانیاش با عرفی گفته است:
بس است عرفی، همداستان من صائب
به نغمهسنجی مرغ سحر چکار مرا؟[108]
در سخن از عرفی و طالب ندارد کوتهی
عیب صائب این بود کز زمرۀ اسلاف نیست [109]
صائب تصریح میکند که گرچه عرفی طرز تازه را شروع کرد، اما خود آن را به شهرت رسانیده است:
گرچه عرفی پردۀ ساز سخن را تازه کرد
این نوا از خامۀ صائب بلندآوازه شد [110]
صائب معترف است که از کلام ظهوری نیز فیض برده است:
همین ز خاک فرج کامران نشد صائب
که فیض هم به ظهوری ازین جناب رسید[111]
صائب نداشتیم سروبرگ این غزل
این فیض از کلام ظهوری به ما رسید[112]
نهاوندی در باب رواج طرز نظیری نوشته است: ”اهل عراق بعضی غزلیات او [نظیری] را بر غزلیات عرفی شیرازی ترجیح مینهند و بعضی دم مساوات میزنند. الحال که سنۀ هزاروبیستوچهار بوده باشد، دیوانش در عراق و خراسان شهرتی تمام دارد.“ صائب نیز در باب نزدیکی طرز خود به طرز نظیری گفته است:
صائب چه خیال است شود همچو نظیری؟
عرفی به نظیری نرسانید سخن را[113]
زبان طرز نظیری است صائب این مصرع
که پیش از آن که نگردیدهای گران برخیز[114]
قطعیت تغییر سبک و منسوخ شدن طرز قدما
نهاوندی مرزبندی آشکاری را میان پیروان طرز متقدمان و متأخران در جایجای کتابش طرح میکند. [115] او در مقدمهای بر دیوان عرفی برای نخستینبار تحولات سبکهای شعر فارسی از میانۀ قرن نهم تا میانۀ قرن یازدهم هجری را به روشنی بیان کرد و با قاطعیت گفت که ”مولانا عرفی شیرازی طرز متقدمین و متأخرین را منسوخ ساخته طرز تازه به میانۀ مردم عالم آورده.“
دستاورد
نشان دادیم که نازکخیالی و خیالهای دور و پیچیده در اواخر قرن دهم هجری در ایران پدیدار شد، اما چندان موافق ذوق اهل ادب در ایران نبود و مطرود و ناپسند واقع شده، با مهاجرت حاذق گیلانی، عرفی شیرازی و ثنایی مشهدی در دربار هند از آن استقبال شد. حلقۀ ادبی سپهسالار اکبرشاه در شهر برهانپور در شکلگیری سبک نازکخیال فارسی نقش مهمی داشت و متشکل از مهاجران ایرانی بود که همگی در ایران به کمال رسیده و به هند رفته بودند. شاعرانی که در ایران غزل سادۀ وقوعی میسرودند، بعد از ورود به هند تغییر سبک دادند و قصیاید مدحی با طرز نازکخیال گفتند. دو امر در بالندگی نازکخیالی نقش داشت: یکی ذوق نازکپسند حامیان شعر در برهانپور و دیگر موضوع مدح که با اغراق همخوانی داشت و شاعران را به جانب نازکاندیشی سوق داد.
در برهانپور دو حامی اصلی شعر در گرایش شعر فارسی به نازکخیالی سهم بسزایی داشتند، یکی شخص عبدالرحیم خان خانان، سپهسالار اکبر و جهانگیرشاه، که هم ذوق نازکپسند داشت و هم بیدریغ از شاعران و هنرمندان حمایت میکرد و دیگری، حکیم حاذق گیلانی که شاعران ایرانی را به دربار اکبرشاه معرفی میکرد. او بسیاری از شاعران و از جمله عرفی شیرازی، پیشوای شعر نازکخیالی، را برکشید. نظیری و ظهوری پیرو عرفی بودند و بعدها صائب نیز در همین شهر طرز نازکخیال را به اوج رسانید.
الگوهای شاعران قصیدهسرای نازکخیال عبارت بودند از خاقانی، نظامی، انوری، کمال اسماعیل و ازرقی و در واقع، طرز تازۀ نازکخیال از دل شعر مدحی و از قالبهای قصیده، ترکیببند و ساقینامه بیرون آمد و به غزل سبک هندی راه یافت. نشان دادیم که برخلاف مشهور، بابافغانی مبدع طرز نازکخیال نیست و در حلقۀ ادبی برهانپور سخنی از تتبع و پیروی طرز او به چشم نمیخورد. حال آنکه در ایران غزلهایش بسیار مورد تتبع قرار میگرفت. مخترع طرز نازکخیال برهانپور عرفی شیرازی است و الگوی شاعران آن قصاید قرنهای ششم و هفتم هجری.
[1]عرفی شیرازی، کلیات عرفی شیرازی، تصحیح محمد ولیالحق انصاری (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1377)، جلد 2 ، 160.
[2]صادق بیگصادقی افشار گیلانی(کتابدار)، تذکرۀ مجمعالخواص، ترجمۀ فارسی عبدالرسول خیامپور (تبریز: بینا، 1327)، 149.
[3]تقیالدین کاشانی، خلاصهالاشعار و زبدهالافکار (دستنویسی موزۀ بریتانیا، ایندیا آفیس، مجموعۀ اته، Eth 667=I.O. 2561 ) گ 1237 ر؛ احمد گلچین معانی، کاروان هند (مشهد: آستان قدس رضوی، 1369)، 261.
[4]کاشانی، خلاصهالاشعار، گ 1233 پ: ذیل میلی هروی.
[5]تقیالدین محمد اوحدی حسینی بلیانی، عرفاتالعاشقین و عرصاتالعارفین، تصحیح ذبیحالله صاحبکار و آمنۀ فخر احمد، با نظارت علمی محمد قهرمان (تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب و کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، 1389)، جلد 2، 411.
[6]ولی دشت بیاضی، دیوان، تصحیح مرتضی چرمگی عمرانی (تهران: اساطیر، 1389)، 411.
[7] اين چند بيت از آن جمله است: هوا مقلد مرآت آب گشته چنان / كه سرنگون شده آن را به امتحان برداشت؛ پردۀ شب ميدرد قهرت از آن رو همچو صبح / شعلۀ تب شمع را در استخوان ميآورد؛ ماند حبابوار حبابش به روى آب / قدر تو گر كند صدف گوهر آفتاب؛ گر به مثل جا كند گوهر آئينه شخص / بيند تمثال خويش تافته رو بر قفا؛ گر نهى از امتحان بر لب شمشير دست / زخم فشاند چو مهر در عوض خون طلا. بنگرید به اسكندربيگ منشی تركمان، تاريخ عالمآراى عباسى، تصحیح ایرج افشار (تهران: امیرکبیر، 1350)، جلد 1، 182. این ابیات ثنایی ظاهراً همهجا به بیمعنایی معروف شده بود. بدائونی در متخبالاتواریخ و تقیالدین کاشی در خلاصهالاشعار نیز آنها را نقل کردهاند.
[8].لطفعلیبیگ آذر (م. ۱۱۹۵ق) نیز در باب ثنایی مشهدی نوشته است: ”پسر خواجه عنایت بزاز دیوانش ملاحظه شد به زعم فقیر یا کسی فهم کلام ایشان ندارد یا کلام ایشان معنی ندارد.“ لطفعلیبیگ آذر بیگدلی، آتشکدة آذر، تصحیح حسن سادات ناصری (تهران: امیر کبیر، 1336)، 88.
[9]گلچین معانی، کاروان هند، 264.
[10]عبدالقادربن ملوکشاه بدائونی، منتخبالتواریخ، تصحیح مولوی احمد علی صاحب، با مقدمه واضافات توفیق سبحانی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1379)، جلد 3، 195. البته اختلاف مذهبی بدائونی با فیضی دکنی در این قضاوت بیتأثیر نبوده است. بدائونی مکرر در کتابش به فیضی طعن و تعریض میزند. محمد ولیالحق انصاری، استاد دانشگاه لکنهو هند، معتقد است که ”سبک هندی وجود دارد و مخترعش ابوالفضل فیضی اکبرآبادی بود. اما عرفی شیرازی آن را به طوری قبول کرد و گسترش داد که نویسندگانی مانند عبدالباقی نهاوندی و تقی اوحدی او را موجد این طرز تازه خیال میکردند.“ بنگرید به محمد ولیالحق انصاری، کلیات عرفی، 14. اما اسناد همروزگار فیضی یعنی نوشتههای بدائونی و عبدالباقی نهاوندی دربارۀ فیضی این ادعای انصاری را که فیضی مخترع طرز تازه است از اساس بیاعتبار میسازد. در آثار ادبی نیز سخنی از تأثیر فیضی بر شاعران دیگر و پیشتازی او در تازهخیالی نمیبینیم.
[11]بدائونی، منتخبالتواریخ، جلد 3، 144؛ گلچین معانی، کاروان هند، جلد 1، ذیل ثنایی.
[12]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، تصحیح محمد هدایت حسین (کلکته: ایشیاتیک سوسایتی آف بنگال، 1925)، جلد 2، 106.
[13]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، به اهتمام عبدالحسین نوایی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381)، جلد 3، 842.
[14]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 91.
[15]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 2، 553-555.
[16]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 479.
[17]حکیم ابوالفتح در 989ق نامهای از لاهور به برادرش در فتحپور فرستاد و در آن به ثنایی سلام رساند. این نامه نشان میدهد که در آن زمان ثنایی در فتحپور هند بوده است. ثنایی شاهاسماعیل را در قزوین مدح گفت، اما مقبول طبع شاه نیفتاد و شاعر از بیم جان به هندوستان گریخت. بنگرید به گلچین معانی، کاروان هند، ذیل ثنایی.
[18]حکیم ابوالفتح حاذق گیلانی، رقعات، تصحیح محمدبشیر حسین (لاهور: انتشارات ادارۀ تحقیقات پاکستان، 1968)، نامۀ 19.
[19]حاذق گیلانی، رقعات، نامههای 42، 43، 44، 50 و 52.
[20]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 415.
[21]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 480.
[22]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 2 ، 552؛ سیدحسین جعفر حلیم، شرح احوال و آثار عبدالرحیم خانخان و خدمات او برای پیشرفت ادبیات فارسی (پاکستان، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1371)، 252.
[23]حلیم، شرح احوال و آثار عبدالرحیم خانخان، 252.
[24]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 584.
[25]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 540، 677، 189، 600، 357 و 405، 525، 600 و 702.
[26]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 185.
[27]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 131-134.
[28]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 530.
[29]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 390، 502، 560، 582، 584، 616، 673، 808 و 812.
[30]از جمله بنگرید به میرزاقلی میلی مشهدی، دیوان، تصحیح محمد قهرمان (تهران: امیرکبیر، 1383)، 187.
[31]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 318 و 173.
[32]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 489، 551، 678 و 691.
[33]رسمی قلندر یزدی بزم ادبی خان خانان را چنین وصف کرده است: خدایگانا طول کلام بیادبی است / به حضرت تو که ارباب فضل راست مقر / حدیث زیره و کرمان کسی که نشنیده است/ به آب مدح تو سازد لب تکلم تر / رهی به مدح تو نازد چنان که مینازید / به مدح خاقان خاقانی سخنگستر. بنگرید به نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 710.
[34]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 317.
[35] نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 537.
[36]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 426.
[37]ازرقی هروی، دیوان، تحصیح علی عبدالرسولی (تهران: چاپخانۀ دانشگاه تهران، 1336)، 58. قیفال رگی در بازو است که آن را مخصوص به سر و روی میدانستند.
[38]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 564.
[39]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 580.
[40]ازرقی هروی، دیوان، 51.
[41]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 540.
[42]ازرقی هروی، دیوان، 65. همان بیت با نام نظیری هم آمده است. بنگرید به نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3 ، 140.
[43]شاپور تهرانی، دیوان، تصحیح و تحقیق یحیی کاردگر (تهران: کتابخانۀ موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1382)، 560.
[44]دولتشاه سمرقندی، تذکرهالشعراء، تصحیح ادوراد بروان (هلند: لیدن، مطبعۀ بریل، 1318ق/1900م)، 110.
[45] عرفی شیرازی، کلیات، 22.
[46] عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 265. وقتی قصاید انوری را با تأمل میخوانیم، بیتهایی با اسلوب تخیل نازکخیالان قرن یازدهم هجری در آنها مییابیم: سوهان فلک تا گل عدل تو شکفتهست / تيزي نتواند که دهد خار ستم را / تا خاک کف پاي ترا نقش نبستند / اسباب تب لرزه ندادند قسم را / بدخواه تو در سکنۀ اين تختۀ خاکي / صفري است که بيشي ندهد هيچ رقم را / از بهر وجود تو که سرمايۀ اشياست / نشگفت که در خانه نشانند عدم را.
[47]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 426.
[48]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3،697.
[49]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 97 و 112.
[50]عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3،96.
[51]حکیم ابوالفتح حاذق گیلانی، رقعات، نامههای 4 ،42، 49، 62، 79، 94، 112، 114، 148، 152.
[52]حاذق گیلانی، رقعات، نامۀ 14.
[53]حاذق گیلانی، رقعات، نامۀ 47.
[54]حاذق گیلانی، رقعات، نامۀ 63. توجه و احترام حاذق نسبت به انوری خلاف آن چیزی است که بدائونی در منتخب التواریخ نوشته است. بدائونی میگوید که حاذق ”انوری را پیوسته انوریک مداح گفته او را به میر بادنجان تشبیه میداد.“ بنگرید به بدائونی، منتخب التواریخ، جلد 3، 167.
[55]حاذق گیلانی، رقعات، نامۀ 38.
[56]شاپور تهرانی، دیوان، 50-52، مقدمۀ مصحح.
[57]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 489.
[58]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 473.
[59]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 497.
[60]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 388.
[61]سیفی قزوینی، نفایسالمآثر
[62]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 544-549.
[63]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 544-549. بررسی تفاوتهای سبکی شاعران نازکخیال با اشعار متقدمانی که از آنها تتبع کردهاند خود پژوهش مستقلی میطلبد تا شباهت و افتراق سبک خاقانی و کمال و انوری و ازرقی با سبک شاعران حلقۀ برهانپور مشخص شود.
[64]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 121.
[65]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 483.
[66]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 245.
[67]محمدهاشم سنجرکاشانی، دیوان، تصحیح و تحقیق حسن عاطفی و عباس بهنیا (تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۷)، 48، 340، 245، 307 و380.
[68]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 642.
[69]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 420.
[70]کمالالدین اسماعیل، دیوان، 245 و 638.
[71]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 629.
[72]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 651.
[73]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 552.
[74]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 797.
[75]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 631.
[76]قاطعی هروی، تذکرۀ مجمعالشعرای جهانگیرشاهی، تصحیح و مقدمۀ محمدسلیم اختر (کراچی: دانشگاه کراچي، مؤسسۀ تحقيقات علوم آسياي ميانه و غربي، ۱۹۷۹).
[77]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 405. برخی از این افراد عبارتاند از حاتم فهمی و مقصود رضا و شجاع (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 405)، ابراهیم حسین دیری ترشیزی شاگرد نوعی خبوشانی (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 443)، بقایی اسفراینی (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 500)، تجلی گیلانی (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 573 ) و صیدی بواناتی (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 620) غروری کاشانی(نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 622 )، یوسف طبعی (نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 662).
[78]صائب تبريزي، ديوان، تصحیح محمد قهرمان (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1366)، جلد 6، 3284.
[79]عرفی شیرازی، دیوان، جلد 1، 290.
[80] عرفی شیراز، دیوان، جلد 1، 376.
[81]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 393. نهاوندی به نزاکت و دقت طبع صرفی ساوجی اشاره کرده و این ابیات را شاهد آورده است: از عدم با خود نه جان ناتوان آوردهام / روح مجنون را به سیر این جهان آوردهام / پنبهام بر شعله میغلطد که آسیبش مباد / زیور مهتاب را جنس کتان آوردهام / همتم از چشمهسار هند حلقی تر نکرد / از لب جو شکوۀ آب روان آوردهام. (نهاوندی، جلد 3 ، 393)
[82]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 386.
[83]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 388.
[84]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 389.
[85]کاشانی، خلاصهالاشعار، گ 305 پ.
[86]تقیالدین کاشانی، خلاصهالاشعار و زبدهالافکار (دستنویس کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش 982، اهدایی محمدصادق طباطبایی)، 375؛ نیز برگ 1251 پ دستنویس موزۀ بریتانیا و برگ 48 دستنویس کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش 361، مجموعۀ سنا 244 مجلس، متعلق به مهدی بیانی که شرح حالی متفاوت با صفحۀ 73 عرضه میکند.
[87]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 792.
[88]اوحدی بلیانی، عرفاتالعاشقین و عرصاتالعارفین، جلد 6، 3220.
[89]بنگرید به عليقليخان واله داغستانی، ریاضالشعرا، تصحیح محسن ناجي نصرآبادي (تهران: اساطير، 1384) ،788، 909 و 1617؛ حسین دوست سنبهلی، تذکرة حسینی (لکهنو: نولکشور، 1875)، 242؛ سراجالدین علیخان آرزو اکبرآبادی، مجمعالنفایس، به کوشش مهرنور محمدخان و زیبالنساء علیخان (اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 2006)، جلد 2، 1192؛ قدرتالله گوپاموی هندی، نتایجالافکار (بمبئی: ناشر اردشیر خاضع، 1336)، 14.
[90]حاذق گیلانی، رقعات، نامۀ 49.
[91]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 146-149.
[92]عرفی شیرازی، کلیات، جلد 2، 476-477.
[93]عرفی شیرازی، کلیات، جلد 2، 379 – 386.
[94]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 191 و710 ؛ جعفر حلیم، شرح احوال و آثارعبدالرحیم خانخان، 396.
[95]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 189.
[96]عبدالباقی نهاوندی، ”دیباچه،“ در عرفی شیرازی، کلیات، 146.
[97]نهاوندی، ”دیباچه،“ در عرفی شیرازی، کلیات، 146-147.
[98]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 191 و783؛ نهاوندی، ”دیباچه،“ در عرفی شیرازی، کلیات، 146-147.
[99]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 500.
[100]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 620.
[101]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 622.
[102]بدائونی، منتخبالتواریخ، جلد 3، 196.
[103]اوحدی بلیانی، عرفاتالعاشقین و عرصاتالعارفین، جلد5، 2905.
[104]برای تفصیل اسناد بنگرید به نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 1 و جعفر حلیم، شرح احوال و آثارعبدالرحیم خانخان، 61 به بعد.
[105]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 38.
[106]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 853.
[107]صائب تبریزی، دیوان، جلد 6، 3631.
[108]صائب تبریزی، دیوان، جلد1، 304.
[109]صائب تبریزی، دیوان، جلد 2، 646.
[110]صائب تبریزی، دیوان، جلد 3، 1196.
[111]صائب تبریزی، دیوان، جلد 4، 1938.
[112]صائب تبریزی، دیوان، جلد 4، 2074.
[113]صائب تبریزی، دیوان، جلد 1، 395.
[114]صائب تبریزی، دیوان، جلد 5، 2320.
[115]نهاوندی، مآثر رحیمی، جلد 3، 442، 539، 604، 620، 662 و 692.