کتاب چاپ سنگی فرهنگ خداشناسی، یگانه کتاب مصور صنیعالملک

مقدمه

برای نخستین­بار، صنعت چاپ در زمان صفویان به ایران وارد شد. چاپخانه­ای که در کلیسای وانک در جلفای اصفهان تأسیس شده بود، در 1048ق/1638م اولین کتاب را به ارمنی و با عنوان ساغموس یا زبور داوود منتشر کرد. کار این چاپخانه، که به همت خلیفه خاچادور کیساراتسی تأسیس شده بود، با همکاری هوانس وارتایت ادامه پیدا کرد. آنان توانستند 4 کتاب با عناوین سرگذشت پدران روحانی (1050-1051ق/1641م)، کتابچۀ دعای خواص، کتاب دعاها و سرودهای کلیسایی (1051-1052ق/1641م) و بارزاتومار یا راهنمای تقویم (1057ق/1647م) منتشر کردند و پس از آن چاپخانه متروک شد.[1]

اگر از این چاپخانۀ کوچک منطقه­ای با تولیدات محدود صرف نظر کنیم، صنعت چاپ با تلاش­های عباس­میرزا، نایب­السلطنه، در 1233ق/1818م به ایران وارد شد.[2] چاپخانۀ چاپ سربی برای اولین­بار در تبریز دایر شد و نخستین کتاب فارسی که در این چاپخانه منتشر شد، کتاب رسالۀ جهادیه اثر میرزاعیسی قائم­مقام اول است[3]. صنعت چاپ سربی تا 1247ق/1832م در تبریز به راه خود ادامه داد و در این بین حداقل 7 کتاب به این شیوه در تبریز منتشر شد. در 1239ق/1817م، با آمدن میرزازین­العابدین تبریزی، چاپچی متبحر تبریز، به تهران و دایر شدن چاپخانۀ تهران، چاپ کتاب به شیوۀ سربی در تهران آغاز شد. چاپ سربی تا 1275ق/1859م در تهران ادامه یافت و در این مدت 43 کتاب در تهران به چاپ رسید. علاوه بر چاپخانه­های سربی تهران، دانسته است که یک چاپخانه در اصفهان با انتشار 5 کتاب از 1246ق/1822م تا 1248ق/1824م و یک چاپخانه در همدان نیز با انتشار یک کتاب در سال 1249ق/1825م فعال بوده­اند.[4]

در حدود 42 سالی که شیوۀ چاپ سربی در ایران متداول بود، 7 کتاب مصور مختارنامه (1261ق/1845م)، طوفان البکاء (1265ق/1848م)، (1269ق/1852م)، (1271ق/1854م)، (1272ق/1855م)، (1273ق/1856م) و (1275ق/1858م) به چاپ رسید[5]. تصاویر مختارنامه 1261ق به شیوۀ­ گراور چوبی و تصاویر طوفان البکاء با چاپ سنگی به چاپ رسیده­اند.[6]

شیوۀ چاپ سنگی نیز 16 سال پس از چاپ سربی به ایران وارد شد و نخستین مطبعۀ آن در تبریز به دست میرزاصالح شیرازی، از محصلان اعزامي عباس­میرزا به روسیه و انگلستان، تأسیس شد. اولین کتابی که در این چاپخانه در 1249ق/1834م منتشر شد، قرآن بود. عدم تسلط صنعتگران به شیوۀ نوظهور و جدید چاپ سنگی باعث شد که چاپ دومین کتاب سنگی تا 2 سال ممکن نشود. عاقبت، کتاب زادالمعاد در شهر ذیحجه­الحرام 1251ق/1835م به چاپ رسید. ترقیمۀ این کتاب ضمن اشاره به قرآن 1249ق/1834م، به عنوان اولين كتاب چاپ شده در اين چاپخانه، معلوم می­كند که سمت ریاست چاپخانه­ به آقاعلی­­بن ­المرحوم حاجی محمدحسین، شهیر به امین­الشرع التبریزی، واگذار شده است.[7]

کتاب­های چاپ سنگی اولیه فاقد تصویر و تزیینات­اند. نخستین کتاب چاپ سنگی غیر داستانی مصور در 1252ق/1843م با عنوان نشان­های دولت ایران به چاپ رسید.[8] نخستین کتاب داستانی مصور  و احتمالاً دومین کتاب مصور چاپ سنگی نیز تحت عنوان لیلی و مجنون در 1259ق/1843م منتشر شد.[9] پس از این تاریخ و بعد از گسترش شیوۀ چاپ سنگی در دارالخلافۀ تهران، تزئینات و تصاویر نیز به جزء لاینفک بسیاری از کتاب­های چاپ سنگی تبدیل شد.[10]

صنعت چاپ سنگی کتاب در ایران تا اواخر پهلوی اول ادامه پیدا کرد و پس از آن این شیوۀ چاپ از میان رفت و امروزه حتی ابزار و ادوات آن نیز یافت نمی­شود.

 ابوالحسن غفاری کاشانی معروف به ابوالحسن ثانی و ملقب به صنیعالملک

ابوالحسن غفاری (?1229-1283ق/ 1814-1866م)، فرزند محمد غفاری کاشانی، نسل پنجم قاضی عبدالمطلب،[11] و از یکی از خاندان­های بزرگ کاشان است که نسب آنها به ابو ذر غفاری، از اصحاب پیامبر، می­رسد.[12] بسیاری از افراد این خاندان در مشاغل قضاوت، حکومت، صناعت و هنرمندی معروف بوده­اند که از جمله هنرمندان خاندان غفاری می­توان به ابوالحسن المستوفی الغفاری، یحیی­خان غفاری معروف به ابوالحسن ثالث، ابوتراب غفاری،[13] علیرضا غفاری و محمد غفاری ملقب به کمال­الملک اشاره کرد.

تصویر آبرنگ سیاه قلم از مجموعۀ جعفر سلطان­القرائی با عبارت ”زد رقم بنده شه، مهرعلی، 1245“ و ”بجهه سرمشق میرزاابوالحسن، بتاریخ 1245“ این احتمال را تقویت می­کند که نقاش، در حدود 15 سالگی، شاگرد مهرعلی اصفهانی،[14] نقاش چیره­دست دربار فتحعلی­شاه بوده باشد.[15] این نگاره، که توسط نقاشباشی دربار رقم خورده است، نشان می­دهد که ابوالحسن غفاری از کودکی به دربار آمدوشد داشته و جزء شاگردان نقاشخانۀ سلطنتی بوده است.

گویا در جوانی،[16] حدود 1262ق/1846م، با سرمایۀ شخصی یا با حمایت محمدشاه یا مساعدت و تشویق حسینعلی­خان معیرالممالک،[17] برای تحصیل راهی اروپا شد.[18] حاصل این دورۀ رونگاری از آثار استادان اوج رنسانس اروپا تابلوی مادونای فولین لو،[19] اثر رافائل، متعلق به میرزاعلی­اصغرخان اتابک،[20] و عروج مسیح، متعلق به دوستعلی­خان معیرالممالک،[21] و چندین تصویر آبرنگی از حیوانات است.[22] بنا به شواهد، در حدود 1266ق/1849م، دو سال بعد از تاجگذ اری ناصرالدین­شاه، به ایران بازگشت و به مقام نقاشباشی دربار منصوب شد[23] و به شمایل­نگاری و وقایع­نگاری در دربار پرداخت.[24] علاوه بر این وظیفه، به جهت آنکه در اروپا چاپ سنگی را فرا گرفته بود، در 1277ق/1860م به سمت رئیس دارالطباعۀ دولتی و رئیس روزنامۀ دولت علیۀ ایران برگزیده شد. علاوه بر نظارت بر تدوین و چاپ کتاب­ها و روزنامۀ مذکور، تا پایان عمر حدود 180 تصویر چاپ سنگی با موضوع شمایل و وقایع برای روزنامۀ دولت علیۀ ایران مصور کرد و در عین حال که ریاست دارالطباعۀ دولتی بر عهدۀ او بود، فقط یک کتاب چاپی را در این دوران مصور ساخت.

جز آنچه برشمرده شد، او پروژه­های دیگری را نیز در طول زندگی خود در دربار ناصری به شرح زیر عهده دار بود: مصورسازی نسخۀ خطی هزارویک شب (1259-1276ق/1843-1859م)،[25] مصورسازی مرقع شکارگاه (1274-1277ق/1857-1860م)،[26] وشمایل­نگاری پرده­های هفتگانۀ سلام نوروزی در عمارت نظامیۀ تهران (1271-1270ق/ 1854-1855م)[27] و تأسیس نخستین هنرکدۀ نقاشی (1278ق/1861م). [28]

کتابشناسی و نسخه­شناسی فرهنگ خداشناسی

کتاب فرهنگ‌ خداپرستی از میرزاع‍ب‍دال‍وه‍اب­بن‌ م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی‌ م‍ح‍رم‌ ی‍زدی، متخلص به محرم و ملقب به لسان‌الحق‌، سروده‌ای نزدیک به 300 بیت است که در آن واقعۀ کربلا و داستان شهادت حضرت سید‌الشهدا(ع) و اصحاب و یاران آن حضرت به نظم کشیده شده است.

مصحح و کاتب کتاب محمدباقر الموسوی، مشهور به درب امامی و تصویرگر آن ابوالحسن غفاری است و کتاب در دارالطباعۀ دولتی در 1279-1281ق/1862-1864م به چاپ رسیده است. کتاب در ابعاد ۱۴ × ۲۲س­م و در 357 صفحه – 47 صفحه در ابتدای کتاب در مقدمه و تصدیق کتاب توسط علما و رجال، 291 صفحه بدنۀ کتاب، 16 صفحه در انتهای کتاب در تصدیق کتاب توسط علما و رجال و 2 تصویر –  منتشر شده است. همۀ متن در جدول قرار گرفته و در بالای همۀ صفحات عنوان قرار دارد. متن به 172 بخش، براساس 172 شهید در واقعۀ کربلا،[29] تقسیم شده است.[30]

آغاز

در موسم عاشورا، در تکیۀ دولت

بگرفته عزا بهر دعای شه ملت

شه، ناصر دین، خسرو، با حشمت و دولت

کز صولت او دین شده پاینده چو دولت

رایات عزا گشت بپا لیک بخجلت

کین لایق شه نیست زهی خواری و ذلت

با محنت شه تا چه بود زاری و افغان

انجام

پس حرملۀ کاهل، چون زادۀ ملجم

زد بر گلوی نازک او ناوک استم

بشکافت رگ حلقش و خون ریخت دمادم

حلقی که بود واسطۀ خلق دو عالم

در غصۀ این حلق زدی حلقۀ ماتم

بگرفت گلوی همه را گریه ازین غم

دیگر چه سخن زاید از خاطر پژمان

فصل­بندی

  1. (1)[31] قصیدۀ چهار بیتی به عربی در تصدیق از جناب حیدری با مطلع ”نِلتَ یا ذَا العُلی بهذا الکِتابِ . . . “
  1. (2) قصیدۀ شش بیتی به عربی در تصدیق از حاجی ملاعلی کنی با مطلع ”قسماً بلألیک اللّاتی کالانجم الزوّاهر . . .“[32]
  1. (3) نثر و نظم به فارسی در تصدیق از شیخ مرتضی الانصاری با مطلع ”فارسی گو گرچه تازی خوشتر است . . .“[33]
  1. (4) آیه­های 169-171 سورۀ آل عمران.
  1. (5) قصیدۀ چهار بیتی به عربی (بدنه) و نثر فارسی (حاشیه) در تصدیق کتاب از شیخ مرتضی انصاری با مطلع ”لا تحسبن فی سبیل الله من قتُلوا . . .“[34]
  1. فهرست کتاب

الف. (6) بدنه: ”اسامی مبارکۀ شهدای بزرگوار سلام الله علیهم، که بیوم الطّف در رکاب مستطاب حجة خدا، صلوات الله علیه، بدرجۀ رفیعۀ شهادت فائز شدند، باین ترتیب است: یا لیتنا کُنّا معَهُم فنفوز فوزاً عظیما. سبب نظم فرهنگ خداپرستی (2)، در ثواب و فضیلت گریستن (4)، عزیمت حجه خدا از یثرب به کربلا (8)، برداشتن بیعت از اصحاب (10)، در تاثیر این مصیبت بجمیع ذرّات (15)، سخن در بیان غیرت عشق (16)، در حشمت شاه­پرستان (17)، خطاب آنجناب بلشکر مخالف (19)، داستان حربن یزید ریاحی (21)، مصعب­بن یزید ریاحی (41)، علی­بن حربن یزید ریاحی (43)، قرّه، غلام حربن یزید ریاحی (45)، ظهیربن حسّان اسدی (47)، بریزبن خضیر همدانی (48)، وهب­بن عبدالله کلبی (56)، عمروبن خالد و خالدبن عمرو (64)، سعیدبن حنظله تمیمی (65)،عمربن عبدالله مذحجی (66)، محمدبن انس مرادی خزاعی (68)، وقاص­بن مالک (69). “ حاشیه: الف. ”مخفی نماناد که نظم کتاب مستطاب فرهنگ خداپرستی خدمتی است بخاندان رسالت و ترتیب این اسامی مبارکه هدیه­ایست بخدمت شیعیان. چون تا حال باین تفصیل ندیده و نشنیده­اند، امید که خروجان ورد ­زبان ساخته، حق ناظم کتاب مستطاب فرهنگ خداپرستی، لسان الحق، را بدعای خیر ادا نمایند. “ ب. ”ذوجۀ وهب­بن عبدالله نیز از شهدای بزرگوار میباشد. “ ج. ”مذحج کمسجد بتقدیم المهمله علی المعجهه. “

ب. (7) بدنه: ”مسلم­بن عوسجه (70)، عبدالله­بن مسلم­بن عوسجه (71)، نافع­بن هلال بجلی (72)، بحیر­بن سلیمان رمّانی (73)، محمد­بن بشر خضرمی (74)، زهیر­بن قیس بجلی (75)، سلیمان­بن سلمان ازدی (76)، بشیر­بن عمرو خضرمی (77)، مسعود­بن حجّاج (78)، عبدالله­بن مسعودبن حجّاج (79)، بدربن رقیط و دو پسرش (80)، اسلم­بن کثیر ازدی (81)، جندب­بن حجر خولانی (82)، زهیربن بشیر خثعمی (83)، ابوتمامه صیداوی (84)، سعیدبن عبدالله (86)، زهیربن قین (86)، حبیب­بن مظاهر اسدی (91)، عمروبن قرطۀ انصاری (92)، جون، آزادکردۀ ابوذر (94)، عمروبن خالد صیداوی (98)، حنظله­بن سعد شامی، سلیمان، سفیر بصره (101)، عبدالله­بن یقطر، سفیر کوفه (102)، سوید­بن عمرو (103)، یحیی­بن کثیر (105)، زهیربن سلیمان (106)، قرّه­بن ابی­قرّه غفاری (107). “حاشیه: الف. ”هلال ا­بن نافع، که در جای خود گفته شده، پسر نافع­بن هلال است. “ ب. ”زهیر ابن قین بزرگواریست که هنگام نماز، پیش روی حجّت خدا بمنزلۀ سپر بود. یا لیتنی کنت معه. “ ج. ”اگر چه سلیمان در بصره و عبدالله در کوفه شهید شد، چون در راه خدا بود در کتاب مستطاب فرهنگ ذکر شد. “

ج. (8) بدنه: ”مالک­بن اوس (108)، نعمان­بن عمرو (109)، سلیمان­بن عون خضرمی (110)، غیلان­بن عبدالرحّمن (110)، عبدالله­بن سمعان (111)، عطیّه­بن وحّاد و قیس (112)، قیس­بن عبدالله همدانی (113)، حجّاج­بن سعید سعدی (114)، عمرو­بن ابی کعب (115)، عامر­بن مالک (116)، ضرغامه­بن مالک (117)، جبله­بن علی الشیبانی (118)، عمرو­بن احدوث خضرمی (119)، قعنب­بن عمرو نمری (120)، عبدالرّحمن مازنی (121)، مجمع­بن عبدالله عایدی (122)، عمرو­بن کناد و قاسم­بن حارث (122)، مسلم­بن کناد و منیع­بن زیاد (123)، قاسط­بن زهیر تغلبی (124)، کرش­بن زهیر تغلبی (124)، کنانه­بن عتیق (125)، شریح­بن عبدالله (126)، ابی­عمّاربن ابی­سلامه (127)، یحیی­بن سلیم مازنی (128)، قاسم­بن حبیب و عمرو (129)، حوی­بن مالک و سیف (129)، عمرو­بن عبدالله جندعی (130)، زید­بن مظاهر الاسدی (131). “ حاشیه: الف. ”عمرو ابن ابی­کعب، بزرگ آن سی­و­دو سعادتمندیست که شب بحضور مبارک حجّت خدا مشرّف شده، صبح بدرجۀ رفیعۀ شهادت فائق آمدند. “ب. ”اسحق ابن مالک الاشتر، الملقب بالضرغامه اخو ابراهیم­بن مالک. جناب فاضل دربندی، سلمه الله، نوشته­اند که پانصد سوار را بخاک هلاک انداخته تا بدرجۀ رفیعۀ شهادت فائق آمده، طوبی له. “ ج. ”زید ابن مظاهر، برادر جناب حبیب­بن مظاهر اسدیست. “

د. (9) بدنه: ”عمرو­بن جندب خضرمی (132)، عمر­بن عبدالله صیداوی (133)، عامر­بن مسلم الحجازی (134)، یزیدبن حصین الهمدانی (135)، عبدالرّحمن­بن عبدالله ارحی (136)، عبدالرّحمن­بن عمیر الکلبی (137)، زهیر­بن عمیر الانصاری (138)، انس­بن کاهل الاسدی (139)، قارب، غلام حجّت خدا (140)، سعید، غلام عمرو­بن خالد (140)، ظاهر، غلام عمرو خزاعی (140)، سالم، غلام بنی مدینۀ کلبی (140)، زهیر­بن سلیم و عمّار همدانی (141)، نعیم­بن عجلان الانصاری (141)، عمّار­بن حسّان و حیّان­بن حارث (142)، عمرو­بن ابی­متاع جعفی (143)، هاشم­بن عتبه (144)، فضل­بن علی­بن ابی­طالب (146)، حجّاج­بن مسروق مؤذّن (147)، هلال­بن نافع بجلی (148)، ابراهیم­بن حصین (152)، علی­بن مظاهر الاسدی (153)، معلّی­بن معلّی الغفاری (154)، طرمّاح­بن عدی­بن حاتم (155)، معلّی­بن حنظلۀ غفاری (156)، جابر­بن عروۀ غفاری (157)، سوار­بن عمیر الهمدانی (158)، سالم، مولا عامربن مسلم (159). “ حاشیه: الف. ”خضرمی بالخاء و الضّاد المعجمتین. “ ب. ”زاهد بجای ظاهر نسخۀ بدل. “ ج. ”وزیر علوم، اعتضادالسلطنه، را اعتقاد این است که بعضی از مورّخین جناب هاشم­بن عتبه، الملقب بالمرقال، را از شهدای صفّین شمرده­اند. والله اعلم. “ د. ”حنظله بحاء المهمله و ظاء المعجمه. “

ه. (10) بدنه: ”مالک­بن داود (160)، عبدالله، مشهور بیتیم اسدی (161)، جناده­بن حارث انصاری (162)، عمرو­بن جنادۀ انصاری (163)، عبدالرّحمن­بن عروه (164)، عابس­بن شبیب شاکری و شوذب (165)، عبدالله و عبدالرحّمان غفاریان (173)، غلام ترک، فیروز نام (178)، یزیدبن زیاد شعشائی (186)، ابو عمرو نهشلی (187)، زیادبن مهاجر (188)، سیف ابن ابی­الحارث (189)، محمدبن مقداد (190)، مالک­بن عبدالله (191)، سعد، غلام امیرالمؤمنین (192)، ابوالصمصام طائی (193)، حارث­بن عروه (194)، بدر­بن معقل اصبحی (195)، قیس­بن مسهر و قیس­بن ربیع (196)، مسعود­بن سعد حدّاد کوفی (197)، صاحب نصرانی (198)، مسلم­بن عقیل و دو پسر وی (199)، عبدالله­بن مسلم­بن عقیل (200)، محمد­بن مسلم­بن عقیل (201)، جعفر­بن عقیل (202)، عبدالرّحمن­بن عقیل (204)، موسی­بن عقیل (207)، احمدبن محمد هاشمی (208). “ حاشیه: الف. ”جناده ابن حارث انصاری بزرگواریست که اوّل پسر، خود عمرو را فرمود بجهاد برو تا ترا در راه خدا کشته ببینیم. و بعد از شهادت پسر خود عازم جهاد شد. “ ب. ”فیروز عجم، غلام سیاه نبوده، خطاب اللهم بیّض وجهه با جون غفاریست نه وی، تا دانند. “ ج. ”صاحب نصرانی، مراد از جرّاح عیسویست که ویرا بقتل حجّت خدا مامور کردند و از نظر توّجه امام بمقام ولایت رسید. “

و. (11): بدنه: ”عبدالله اکبر و اصغر (209)، محمد­بن سعید­بن عقیل (210)، جعفربن محمدبن عقیل (211)، علی­بن عقیل (212)، محمد­بن عبدالله­بن جعفر (213)، عون­بن عبدالله­بن جعفر (215)، عبیدالله­بن عبدالله­بن جعفر (219)، عبدالله­بن الحسن الاکبر (221)، اسد­بن ابی­دجّاله (222)، مالک­بن انس و فیروزان (222)، منحج، غلام حضرت امام حسن (224)، ابوبکربن حسن (228)، احمدبن حسن علیه السلام (229)، عبدالله­بن حسن الاصغر (230)، حسن­بن الحسن علیه السلام (231)، زید و عمرو، پسران امام حسن (232)، قاسم­بن حسن علیه السلام (233)، ابوبکر­بن امیرالمؤمنین (240)، عمربن امیرالمؤمنین (241)، عثمان­بن امیرالمؤمنین (243)، عون­بن امیرالمؤمنین (244)، جعفربن امیرالمؤمنین (245)،عبدالله­بن امیرالمؤمنین (246)، ابراهیم­بن امیرالمؤمنین (248)، محمّدبن امیرالمؤمنین (252)، عبّاس­بن امیرالمؤمنین (253)، علی­بن الحسین الاکبر (261)، علی­بن الحسین الاصغر (289). “ حاشیه: الف. ”سه پسر از صدیقة صغری بدرجۀ رفیعۀ شهادت رسید. یکی از ایشان عبیدالله میباشد که غیر مشهور است. “ ب. ”منحج کمحسن بتقدیم المعجمه علی المهمله. “ ج. ”بار خدایا بحرمت و شرافت این اسماء مبارکه ذات کثیرالبرکات مبارک شاهنشاه دین­پناه، ناصرالدین­شاه غازی، خلدالله ملکه و سلطانه، را پیوسته مظّفر و منصور و بطریق شاه­پرستی مستقیم و پاینده بدار. بالنبی و آله. “

ز. (12) شبیه ناظم کتاب مستطاب فرهنگ خداپرستی، ”رقم صنیع­الملک، سنۀ 1281.“[35]

ح. (14): بدنه: به عربی در تصدیق کتاب از ”جناب حیدری فرماید هذا الکتابٌ حوی مدح ابن فاطمه . . . “ حاشیه: الف. ”هر کس طالب فرهنگ خداپرستی باشد بدرب بزرگ مسجد شاه، در حجرۀ آقا سیدهاشم صحاف و در کاروانسرای امین شوری، نزد کتابفروشها و در سبزه میدان، نزد بلورفروشها یافت میشود. “ب. ”بسمه الله خیر الاسمآء، هنگامی که بنده کتاب فرهنگ خداپرستی را برای انطباع مینوشتم، ناظم کتاب مستطاب نسخه خطّی آنرا بصحابت ذوالفقارخان سرهنگ مهندس بخدمت جناب ثقه­الاسلام و غوث­الانام شیخ بزرگوار آقاشیخ مرتضای مرحوم نورالله مضجعه فرستاده، لقب لسان­الحقّی یافت و در حق وی دعای خیر فرموده بودند و علمای بزرگوار دارالخلافه کثرالله امثالهم نیز فرهنگ خداپرستی را مغتنم و ناظمش را محترم داشته­اند و ذالک فضل الله یؤتیه من یشاء بلا شبهه این کتاب مستطاب مقبول نظر حجّت خدا، خامس آل عبا میباشد. و این همه آوازها از شه بود. امّید که خداوند بر توفیقات ناظمش بیفزاید بالنبّی و آله. “ ج. ”العبد الاثم الجانی محمدباقر الموسوی، المشهور بدرب امامی عفی عنه. بحمد الله چنان در تصحیح فرهنگ خداپرستی کوشید که در تمام کتاب و ملحقات غلطی متصور نیست، 1281.“

ط. (15-18) مخمس 17 بندی به عربی در تصدیق از سیدمحمدجعفر غروی ملقب به حیدری با مطلع ”لِلّهِ دَر کُتابٍ قَد حوی مِدَحا . . . “

ی. (19) نثر عربی در تصدیق از جناب حیدری با مطلع: ”جناب حیدری فرماید اری لک مثل نظم الدّر نظماً . . . “

ک. (20-23) مخمس 26 بندی به عربی در تصدیق از سیدمحمدجعفر النجفی حیدری با مطلع: ”اُبیَن لَمَحِرَم سِرٌّ خَفِی . . . “

ل. (24-25) شعر 22 بیتی به عربی در تصدیق از جناب حیدری با مطلع ”انشأت فی ذکر الکرام کتابا . . . “

م. (26-27) شعر 18 بیتی به عربی در تصدیق از حاجی­میرزامحمدخان [مجدالملک سینکی]، وزیر الوظایف و الاوقاف، با مطلع ”اَری کِتابک بالاَسرار و الحِکَمِ . . . “

ن. (28) قصیدۀ 16 بیتی به عربی در تصدیق از الشیخ عبدالحسین الشکری النجفی با مطلع ”ما بداثع الیذیع الهمدانی . . . “

س. (29) قصیدۀ 17 بیتی به عربی در تصدیق از الشیخ عبدالحسین الشکری النجفی با مطلع ”هذا نسیم ریاض القدس قدنفحا . . . “

ع. (30-31) قصیدۀ 17 بیتی به عربی در تصدیق از عبدالباقی افندی الفاروقی البغدادی با مطلع ”لَکَ فی الفضائلَ و النُهی اِدلاج . . . “

ف7. (32) قصیدۀ 12 بیتی به عربی در تصدیق از میرزامحمد التبریزی با مطلع ”هذیِ دیارٌ لِسَلمی قَد جرَت فَیها . . .“

ص. (33) قصیدۀ 12 بیتی به عربی در تصدیق از آقاشیخ علی حّلی با مطلع ”کتابٌ طرَزَتهُ یَدا المعانی . . . “

ق. (34) دو بیت به عربی در تصدیق از جناب حیدری با مطلع ”رقیت محَلا للعلی لم یکن یُرقی . . . “

ر. (35) سه بیت به فارسی در تصدیق از حکیم ذوقی با مطلع ”شهنامۀ عشق و مستی است این فرهنگ . . . “

ش. (36-37) مقدمۀ مؤلف: ”السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان، السلطان ناصرالدین­شاه غازی، خلدالله تعالی ملکه و سلطانه. مجرم درگاه خلّاق عالم، عبدالوهّاب، المتخلص بمحرم و الملقب بلسان­الحق، چون بفرموهبت [صحیح: بفرمودۀ] اعلیحضرت اقدس، ظلّ الله، شاهنشاه دین­پناه، بنظم فرهنگ خداپرستی مویّد آمد، دنیای خویش را معمور ساخته، در آخرت نیز خود را مغفور خواست، عشق مجازی بحقیقت رسید و رشتۀ فرهنگ شاه­پرستی بفرهنگ خداپرستی کشید و این نخست نسخۀ آن است که در دارالطباعۀ دولتی، بتوجه قبله الجناب و قدوه الاصحاب مقرّب­الخاقان، صنیع­الملک، میرزاابوالحسن­خان غفاری، زید عزّه، آرایش اتمام یافت. امید که این خدمت شایسته موجب ازدیاد عمر و دولت این مایۀ هدا و سایۀ خدا گردد. آمین! “

ت. (38-39) قصیدۀ 8 بیتی به عربی در تصدیق از میرزاسعیدخان، وزیر دول خارجه، با مطلع ”هذا کِتابٌ حَوی مِن اَفصِحَ الکَلِمِ . . . “

ث. (40-43) قصیدۀ 20 بیتی در مدح و تصدیق از شیخ عبدالصمد التبریزی النجفی با مطلع ”هذا مسمّط اسرار حکی فیها . . . “

خ. (44-47) نثر عربی در مدح و تصدیق میرزامحمد ساوجی با آغاز ”الحمد لله الواحد الاحد الودود الصمد لا والد له و لا ولد مسّدر الاوهام مصّور الارحام عالم . . . “

ذ. (291) بدنۀ کتاب.

ض. (292) قصیدۀ عربی در مدح بیدل با مطلع ”ای محرم اسرار بود فال تو مقبل . . . “

ظ. (293) در بیان اینکه خداپرستی تاریخ کتاب مستطاب فرهنگ خداپرستی آمد.

غ. (294) نثر فارسی در تصدیق از حاجی ملامیرزامحمد اندرمانی با مطلع ”فرهنگ خداپرستی که مسمی و تاریخ آن مطابق است با اسم آن . . . “

اب. (295) نثر عربی در تصدیق از اعتضادالسلطنه، وزیر علوم، با مطلع ”هذا کتاب لویبا بوزنه . . . “

اج. (296) حکم به فارسی از اعتمادالسلطنه، وزیر عدلیه، ”فرهنگ خداپرستی، که حاوی مراتب عالیه میباشد، در میان کتب منظومه، در مراثی و مناقب اهل بیت اطهار بی­نظیر است، اکنون، که سنۀ 1279 هجری است، بحلیۀ طبع آراسته شد، نظر بتوجهاتی که عالیجناب افصح­الفصحا میرزاعبدالوهاب محرم الملقب بلسان­الحق در نظم آن کرده، مقرر میشود که از سنۀ مسطوره تا ده سال احدی آنرا چاپ ننماید تا منافع چاپ خاص ایشان باشد و اگر کسی پیرامون چاپ آن گردد یا بی مُهر ایشان بیع و شری نماید، مؤاخذه خواهد بود.“[36]

اد. (297-298) قصیدۀ 7 بیتی به فارسی از رضاقلی­خان لَله­باشی، متخلص به هدایت، رئیس مدرسۀ مبارکۀ دارالفنون، با مطلع ”بر خاک لسان­الحق جانا چو رسیدی . . . “

اه. (298-300) قصیدۀ 7 بیتی به فارسی در مدح ناظم از اصلح­الشعرا، میرزاهمای شیرازی با مطلع ”ای مشک ختن بنده مشکین قلم تو . . . “

او. (301-302) قصیدۀ 10 بیتی به فارسی در مدح ناظم از میرزاصفا با مطلع ”اهلا مترجمی که بگاه بیان عشق . . . “

از. (303-304) قصیدۀ 8 بیتی به عربی در مدح ناظم از افصح­المتکلمین، شیخ جابر کاظمینی با مطلع ”اتیت یا محرم الاسرار فی کلم . . . “

اح. (306-307) قصیدۀ 10 بیتی به عربی در مدح ناظم از افصح­المتکلمین، شیخ جابر کاظمینی با مطلع ”بمهجتی من یکتب اقلامه امما . . . “

اط. (308) ناظم فرهنگ خداپرستی در تاریخ گوید.

ای. (309) شبیه علی اکبر، عمل صنیع­الملک 1279.

تصاویر

  1. (11) شبیه ناظم کتاب مستطاب فرهنگ خداشناسی، ”عمل صنیع­الملک، سنۀ 1281.“

تصویر رقم ”عمل صنیع­الملک، سنۀ 1281“ را دارد و به مُهر مؤلف، به سجع ”بحق گویا لسان­الحق“ ممهور است. تصویر مرد میانسالی با چشمان درشت، ابروان پیوسته و محاسن بلند را نشان می­دهد که یک خال در سمت راست بینی دارد. وی عبا بر تن و کلاه بلند نمدی بر سر دارد. در دستان مؤلف، فرهنگ خداپرستی، صفحات 116-117، مربوط به عامربن مالک (116)، ضرغامه­بن مالک (117)، قرار دارد. از آنجا که در نسخۀ چاپ­شده این دو صفحه در مقابل هم قرار ندارند و پشت و روی یک صفحه­اند، احتمالاً نقاش این تصویر را بر اساس فهرست اولیۀ کتاب و پیش از چاپ و فرم­بندی مصور کرده است.

اشعار صفحات 116-117 به شرح زیر است:

(116) جناب عامربن مالک سلام­الله علیه

عامر ملک ملک­زادۀ مالک

در ملک وفا آمده دارای ممالک

در راه خداوند بپیمود مسالک

در عشق خدا درفکند تن بمهالک

وجهش همه در وجه ملک آمده هالک

از قرب ولی الله مصداق هُنا لِکَ

قرب حق آید هله این منزلت و شان

(117) جناب ضرغام­بن مالک سلام­الله علیه

راز پسر شیر خدا را شده مالک

ضرغامه یل شیر شکرزادۀ مالک

در عالم خلق آمده بینای مسالک

در عالم امر آمده دارای ممالک

یزدان گرو آنرا همگی رتبه کَذلِکَ

آنکو بره شاه­پرستی شده سالک

زودا که بود منزل او خدمت یزدان

  1. (309) شبیه علی­اکبر، ”عمل صنیع­الملک 1279. “

ابعاد تصویر 25 × 34س­م[37] است و رقم ”صنیع الملک 1279“ را بر خود دارد. تصویر که محاربۀ حضرت علی­اکبر (ع) و بکربن غانم را نشان می­دهد، مربوط به متن صفحۀ 261-288، علی­بن الحسین الاکبر، است. در تصویر دو نفر شخصیت اصلی با نوشتار زیر معرفی شده­اند: ”بکر ابن غانم اللعنه علیه” و ”صورت علی اکبر (ع)، شبیه پیغمبر (ص). “ اشاره به شباهت حضرت علی­اکبر و پیامبر(ص) ناظر به مصرعی از کتاب است در صفحۀ 279، ”حیران ماندن اهل کوفه و شام در جمال آنجناب صلوات­الله علیه: مانند پیمبر قد و رخسار و مقالش. “

در میان تصویر، حضرت علی­اکبر سوار بر اسب سپید مشغول جنگ است. چهرۀ علی­اکبر به دقت در هیئت جوانی نورس با گیسوان بلند و نورانی طراحی شده است. او کلاهخودی با سه پر بر سر دارد، شمشیرش در بالای سر در حرکت است و سپر را به سینه فشرده است. طراحی علی­اکبر و اسب ایشان، عقاب، در عین تحرک و جوش و خروش، ایستا و مستحکم است. این موقعیت اسب و سوار در تضاد با دیگر جنگجویان سپاه کفر قرار می­گیرد که در حین سقوط یا فرار هستند یا افتاده­اند و کشته شده­اند. علاوه بر این، هیچ کدام از شخصیت­های داستان، به جز غانم­بن بکر، که چهره­اش به شکل نیم­رخ طراحی شده است، طراحی چهره و شخصیت­پردازی ندارند. غانم با چهره­ای مضطرب و متلاطم، لباس رزم بر تن و کلاهخودی با یک پر بر سر، در حال فرار از میدان نبرد است و از پشت با علی­اکبر می­جنگد. اسب او حالتی دارد که گویی تا لحظاتی دیگر سرنگون و در هم شکسته می­شود.

در بالای تصویر، امام حسین و اهل بیت در مقابل چادرها در سمت چپ، و سپاه مسلح ابن زیاد در سمت راست ناظر این صحنه­اند. سه بچه فرشته بالای سر امام حسین در پروازند.

[1]لئون میناسیان، اولین چاپخانۀ ایران و فهرست چاپخانه­های اصفهان (اصفهان: مؤلف، 1379)،  10-15.

[2]براي تاريخچۀ چاپ در ايران بنگرید به ايرج افشار، سير كتاب در ايران (تهران: اميركبير، 1344)؛ شهلا بابازاده، تاريخ چاپ در ايران (تهران: طهوري، 1378)؛ حسین میرزای گلپایگانی، تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران (تهران: نشر گلشن راز، 1378)؛ الیمپیادا‌ پاولونا شچگلوا، تاریخ چاپ سنگی در ایران، ترجمۀ پروین منزوی (تهران: معین، 1388)؛ مجید غلامی جلیسه، تاریخ چاپ سنگی در اصفهان (تهران: مرکز اسناد، موزه و کتابخانۀ مجلس، 1390).

[3]برخی پژوهشگران از جمله سعید نفیسی (نفیسی، 1325: 23) و محمدعلی تربیت (تربیت، تاریخ مطبعه و مطبوعات: 659) با استناد به خبر هوتم شیندلر، کتاب فتحنامه، اثر میرزاعیسی قائم­مقام اول، را اولین کتاب چاپ سربی در ایران می دانند. احتمالاً این کتاب همان رسالۀ جهادیه است، زیرا به قول شفاهی ایرج افشار”فتحی نکرده بودند که فتح­نامه بنویسند.“ کتابشناسی این کتاب به شرح زیر است: رسالۀ جهاديه (تبريز: 1233ق/1817م)، 86 صفحه، 13سطر، ابعاد كتاب: 8/20×2/15س­م، ابعاد نوشتار: 5/14×10س­م، چاپچي محمدعلي­بن حاجي محمد حسين الآشتياني، محل نگهداری: تهران، کتابخانۀ ملی.

[4]آخرین کتاب چاپ سربی نیز که نگارندگان شناسایی کرده­اند، طوفان­البکاء 1275 ق/1858م است که در تهران و در چاپخانۀ عبدالکریم به چاپ رسیده است. کتابشناسی کتاب به شرح زیر است: طوفان البكاء (تهران: 1275ق/1858م)، 152 برگ، ابعاد کتاب: 33 ×5/19س­م، ابعاد نوشتار: 5/25×16س­م، 35 سطر، 8 تصویر، تصویرگران: میرزاحسن سیدمیرزا نقاش (3 رقم)، میرزامحمدحسین ولد سیدمیرزا (1 رقم)، چاپچی: عبدالکریم، محل نگهداری: قم، کتابخانۀ تخصصی تاریخ.

[5]دربارۀ چاپ های مصور طوفان البکاء بنگرید به علی بوذری، چهل طوفان (تهران: موزه، کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1390).

[6]برای مطالعۀ بیشتر بنگرید به

Ulrich Marzolph, “Persian Incunabula: A Definition and Assessment,” Gutenberg-Jahrbuch (2007), 205-222.

[7]دربارۀ اولین کتاب چاپ سنگی در ایران بنگرید به علی بوذری، ”قرآن 1249ق.، نخستین کتاب چاپ سنگی در ایران،“ نامۀ بهارستان، سال 12، شمار، 18-19 (1390)، 367-370.

[8]رسالۀ نشان‌هاي دولت ايران (1252ق/1836م)، ابعاد كتاب: 20×14س­م، ابعاد نوشتار: 5/14×7س­م، كاتب: علي‌اكبر، دارای10 تصویر، چاپخانۀ ”كارخانۀ مباركه.“ دربارۀ اين رساله بنگرید به يحيي شهيدي، ”نشان‌هاي دورۀ قاجار،“ بررسي‌هاي تاريخي، شمارۀ 34 (مرداد وشهريور 1350)، 183-240؛ صديقه سلطاني­فر، ”نشان‌هاي نظامي ايران،“ فصلنامۀ كتاب، شمارۀ 62 (تابستان 1384)، 220-222؛ علي بوذري، ”رسالۀ نشان‌هاي دولت ايران، نخستين كتاب مصور غيرداستاني در ايران،“ كتاب ماه كليات، شمارۀ 159 (اسفند 1389)، 70-75.

[9]لیلی و مجنون  (1259ق/1843م)، 73 برگ، ابعاد کتاب: 21×13س­م، ابعاد نوشتار: 14×7س­م، 15 سطر 2 ستوني، كاتب: سيديوسف ميلاني، دارای 4 تصوير، ناشر: بهرام­بن اسماعيل اردبيلي. محل نگهداری: تهران، کتابانۀ ملی؛ تهران، مجموعۀ خصوصی.

[10]دربارۀ كتاب‌هاي مصور فارسي بنگرید به سعید نفیسی، ”صنعت چاپ مصور در ایران،“ پیام نو (5 فروردین 1352)، 35-23؛

Ulrich Marzolph, Narrative Illustration in Persian Graphed Books (Leiden: Brill, 2001).

[11]به گفتۀ خانملک ساسانی، او در شورای مغان که برای برگزیدن نادر به پادشاهی بر پا شده بود، نمایندگی نطنز و کاشان را داشته است. ابوالحسن المستوفی الغفاری، یکی از نوادگان او و عموی پدر صنیع­الملک، در 1209ق او را سوار بر استری در حال رفتن به شورای مزبور ترسیم کرده است. بنگرید به خان­ملک ساسانی، ”بزرگترین نقاش عصر قاجاریه،“ اطلاعات ماهیانه. سال 1، شمارۀ 2 (اردیبهشت 1327)، 32-29. ذکاء این تصویر را در مجموعۀ شخصی معصومه غفاری مشاهده کرده است. او همچنین از تصویر فرزند قاضی عبدالمطلب و قاضی احمد که ابوالحسن مستوفی غفاری در 1212ق رسم کرده است سخن می گوید که در مجموعۀ حسنعلی غفاری است. بنگرید به یحیی ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری؛ مؤسس نخسین هنرستان نقاشی در ایران،“  هنر مردم (مرداد 1342)، 14-27.

[12]محمدتقی مصطفوی بر اساس یادداشت های حسن نراقی خاندان غفاری را تا ابوذر غفاری چنین معرفی می کند: 35. قاضی بدیع­الزمان، 34. قاضی جمال­الدین، 33. قاضی احمد، 32. قاضی نظام­الدین، 31. قاضی جلال­الدین، 30. قاضی رفیع­الدین، 29. میرزاعلی، 28. ضیاء­الدین، 27. یحیی، 26. فتح­الله، 25. یحیی، 24. حسن، 23. فخرالدین، 22. امیدوار، 21. فضل­الله، 20. اسحق، 19. فضل­الله، 18. محمد، 17. ابی­المکارم، 16. احمد، 15. علی، 14. ابی­عالم، 13. احمد، 12. ابی­الغنائم محمود، 11. احمد، 10. ابی­الفضائل محمد، 9. احمد، 8. افضل، 7. هاشم، 6. فاضل، 5. یحیی، 4. عقیل، 3. یحیی، 2. زر و 1. ابوذر غفاری. بنگرید به  محمدتقی مصطفوی، ”چند نسل هنرمندان در یک دودمان چند صد سالۀ کاشان،“ نقش و نگار، دورۀ 3، شمارۀ 7 (1339)، 30-44.

[13]دربارۀ ابوتراب غفاری بنگرید به محمد گلبن، سرگذشت و آثار تصویرگر بزرگ میرزا ابوتراب­خان غفاری کاشانی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386).

[14]دربارۀ مهرعلی اصفهانی بنگرید به محمدعلی کریم­زاده تبریزی، احوال و آثار نقاشان قدیم ایران و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، (لندن: پرینت تودی، 1370)، جلد 3، 1251.

[15]ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری،“ نقل از 14-19، تصویر 16.

[16]ساسانی این سفر را در سال 1256ق می داند و برای نخستین­بار حمایت حسینعلی­خان معیرالممالک را مطرح می کند. بنگرید به ساسانی، ”بزرگترین نقاش عصر قاجاریه،“ 29. ولی به نظر می­رسد تاریخ 1262ق، که ذکاء مطرح می­کند، صحیح­تر باشد، زیرا آثار سال­های قبل­تر او در ایران شناسایی شده است.

[17]برای اطلاعات بیشتر بنگرید به مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12، 13و 14(تهران: زوار، 1347-1352)، جلد 6، 93.

[18]ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری،“ 18.

[19]گویا این تابلو بر اثر نزاعی که میان دولتیان با ستارخان، سردار ملی، در پارک اتابک حادث شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. علی­اکبرخان کاشانی، ملقب به مزین­الدوله، تابلو را ترمیم کرد و سپس تابلو به مدرسۀ کمال­الملک منتقل شد. بنگرید به ساسانی، ”بزرگترین نقاش عصر قاجاریه،“ 29. ذکاء به نقل از رفیع حالتی، از شاگردان کمال­الملک، می­گوید که تابلو تا اواخر زندگی کمال­الملک در اختیار او و در نیشابور بوده است. بنگرید به ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری،“ 20.

[20]برای اطلاعات بیشتر بنگرید به بامداد، شرح حال رجال ایران، جلد 2، 387 و 425.

[21]برای اطلاعات بیشتر بنگرید به بامداد، شرح حال رجال ایران، جلد 1، 450-495.

[22]ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری،“ 18 و 20؛ یحیی ذکاء، زندگی و آثار استاد صنیع­الملک، میرزاابوالحسن غفاری، ویرایش و تدوین سیروس پرهام (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1382)، 26.

[23]در آثاری که پس از 1267ق/1850م از او به یادگار مانده، خود را با عنوان ”ابوالحسن غفاری نقاشباشی کاشانی“ معرفی می­کند که نشان می­دهد احتمالاً در این سال لقب نقاشباشی بعد از وفات محمدابراهیم، نقاشباشی دربار، به ابوالحسن خان تعلق گرفته باشد.

 [24]از صنیع­­الملک حدود 95 اثر آبرنگ و رنگ­وروغن بین سال­های 1282-1285ق/1842-1865م و غالباً با موضوع رجال دربار ناصری شناسایی شده است.

[25]دربارۀ این نسخه بنگرید به بدری آتابای، فهرست دیوان­های کتابخانۀ سلطنتی و کتاب هزار و یک شب (تهران: کتابخانه سلطنتی، 1355)؛ علی بوذری، ”صنیع الملک؛ پلی بین شرق و غرب،“ فرهنگ مردم، سال 3، شمارۀ 12-11 (پاییز و زمستان 1383)، 49-60.

[26]دربارۀ این نسخه بنگرید به علی بوذری و محمدرضا بهزادی، ”شکارگاه مصوّر؛ کتابچۀ شکار ناصرالدین­شاه، نسخۀ خطی و مصور محفوظ در کاخ گلستان،“ نامۀ بهارستان، دورۀ جدید، در دست چاپ.

[27]دربارۀ عمارت نظامیه بنگرید به خواجه نوری، ”بنای نظامیه،“ مهر، شمارۀ 9 (بهمن 1312)، 698-702؛ ”یک گوشه از عمارت نظامیه،“ یادگار، شمارۀ 16 (بهمن 1324)، 51-54.

[28]برای اطلاعات بیشتر دربارۀ صنیع­الملک بنگرید به ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری؛“ یحیی ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان صنیع­الملک غفاری؛ مؤسس نخسین هنرستان نقاشی در ایران،“ هنر مردم (شهریور 1342)، 16-33؛ یحیی ذکاء، ”میرزاابوالحسن­خان غفاری،“ ایراننامه (تابستان 1378)، 552-560؛ یحیی ذکاء، زندگی و آثار استاد صنیع­الملک؛

Abbas Amanat, “Court patronage and public space: abū ‘l-Hasan Şanī al-Mulk and the art of Persianizing the Qajar Iran,” in Albrecht Fuess and Jan-Peter Hartung (eds.), Court Culture in the Muslim World (London, New York: Routledge, 2011), 408-422; B. W.Robinson, “Abu’l-Hasan Khan Ğaffārī,” Encyclopedia Iranica, Vol. 1, Fasc. 3, 306-308.

[29]این تعداد با احتساب افرادی چون مسلم­بن عقیل و طفلان مسلم است که پیش از واقعۀ کربلا و مرتبط با آن شهید شده­اند.

[30]نسخه­هایی از این کتاب، غالباً ناقص، در کتابخانۀ ملی تهران وجود دارد. مقالۀ حاضر بر اساس نسخۀ مسجد اعظم قم تدوین شده که از کامل­ترین نسخه­هاست. از مجید غلامی جلیسه، که تصاویر این نسخه را برای این پژوهش در اختیار ما قرار دادند، سپاس­گزاریم.

[31]در نقل مطالب متن، از رسم­الخط کتاب استفاده شده است و شماره­های ذکرشده در پرانتز مربوط به صفحات کتاب­اند.

[32]ممهور به مهر بيضوي با سجع ”عبده ‌المحتاج الي‌الله الغني علي. “

[33]ممهور به مهر پیشین.

[34]در پایان متن تاریخ 1281 و در حاشیه تاریخ شعبان 1281 آمده است.

[35]ممهور به مهر بیضی به سجع ”بحق گویا لسان­الحق. “

[36] ممهور به مهر بیضی به سجع ”بحق گویا لسان­الحق. “

[37]این تصویر از یک طرف در کتاب صحافی شده و به دلیل بزرگ­تر بودن از ابعاد کتاب با دو تا در کتاب جای گرفته است. از آنجا که پشت تصویر متنی چاپ نشده است، احتمالاً از کتاب جدا می­شده و به تنهایی به صورت پوستر نیز استفاده می­شده است. شاید به همین علت اکثر نسخه­های شناسایی­شدۀ این کتاب فاقد تصویر مزبورند.