شاهنامه، دفتر یکم

نقد و بررسی کتاب

جلال متینی

ابو القاسم فردوسی

شاهنامه،دفتر یکم

بکوشش جلال خالقی مطلق

مجموعهء متون فارسی(زیر نظر احسان یار شاطر)

مقدمه به زبان فارسی 34 ص-متن و فهرستها 374 ص-

مقدمه به زبان انگلیسی 7 ص

ناشر:انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک

نیویورک،1366 خورشیدی،بها:50/88 دلار.

نخستین دفتر(جلد)شاهنامهء فردوسی به تصحیح«انتقادی»یا«تحقیقی»جلال‌ خالقی مطلق چند ماه پیش در امریکا منتشر گردید.ضرورت طبع جدیدی از شاهنامه بر اساس کهنترین نسخه‌های خطی و با تصحیح دقیق علمی،موضوعی است که همهء اهل‌ فن دربارهء آن اتفاق نظر دارند زیرا چاپهای قدیمی شاهنامه تصحیح:ماثیو لامسدن‌ Mathew Lumsden (جلد اول،سال 1811 مسیحی،هند)،ترنر مکن Turner Macam (دورهء کامل 4 جلد،1829 مسیحی،هند)،ژول مل Jules Mohl (دورهء کامل 7 جلد، پاریس،1878 مسیحی)،یوهان فولّرس Joannes A.Vullers (براساس مقاسیهء دو طبع ترنر مکن و مل،3 جلد اول،1877-1884 مسیحی،آلمان)نه اینک در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد و نه هیچ یک از این مصححان از مشخصات دقیق نسخه‌های خطی‌ خود و نه از چگونگی شیوهء تصحیح خویش سخنی بمیان آورده،و نه گفته‌اند چه نسخه‌ای‌ را متن قرار داده‌اند.اساس کار هریک از اینان ذوق و تشخیص خود مصحح بوده و بدین‌ سبب است که در این چاپها از ذکر نسخه بدلها نیز چیزی بچشم نمی‌خورد.چاپ‌ معروف به«بروخیم»-که سالهاست در ایران از آن استفاده می‌کنیم-(برپایهء کار فولّرس با ذکر اختلاف دو طبع مکن و مل در زیرنویس، جلد،1311 تا 1315 خورشیدی،تهران،بکوشش مجتبی مینوی-جلد اول،عباس اقبال آشتیانی-جلد دوم تا پنجم،سلیمان حثیم-جلد ششم،و سعید نفیسی-جلد 7 تا 10)در حقیقت تصحیح‌ جدید و مستقلی بشمار نمی‌رود،همچنان که شاهنامهء طبع محمد دبیر سیاقی(1335 خورشیدی،تهران)و محمد جعفر محجوب(1350 خورشیدی،تهران)نیز با آن‌که در سالهای اخیر منتشر گردیده کاری است بطور کلی در چارچوب شاهنامه‌های تصحیح‌ مکن و مل.دراین‌جا از ذکر دیگر چاپهای سربی و سنگی شاهنامه در ایران و هندوستان خودداری می‌کنیم که ما را با آنها کاری نیست.

اما تصحیح و چاپ انتقادی شاهنامه بتوسط مؤسسهء خاورشناسی فرهنگستان علوم‌ اتحاد جماهیر شوروی(9 جلد،1950-1973 مسیحی،مسکو)کاری است یاد کردنی. چه مصححان در سه جلد اول،نسخهء خطی شاهنامه مورخ 675 هـ.ق.،کتابخانهء موزهء بریتانیا،لندن،و سه نسخهء خطی محفوظ در اتحاد جماهیر شوروی و ترجمهء عربی بنداری‌ را مورد استفاده قرار داده و از جلد چهارم ببعد از نسخهء دار الکتب قاهره مورخ 796 هـ.ق. نیز استفاده کرده‌اند.(ایشان در معرفی نسخه‌ها و از شیوهء تصحیح خود تنها در چهار صفحه و نیم جلد اول سخن گفته‌اند،البته با توجه به این‌که نه نوشته‌اند فردوسی اهل‌ کجا بوده است و نه هرگز از«ایران»و حتی از محل برگزاری«هزارهء فردوسی»در ایران‌ یاد کرده‌اند!)مع هذا چون در چاپ مسکو نیز نقائصی مشهود بود،محققان شوروی‌ درصدد برآمدند در کار خود تجدید نظر کنند.پس دو جلد اول شاهنامه را با کمک‌ کتابخانهء پهلوی در تهران از نو تصحیح و چاپ کردند(1971-1973،بکوشش رستم‌ علی یف و احمد طباطبایی)ولی تجدید نظر در مجلدات بعد معوق ماند.و آن‌گاه برای‌ نخستین بار مقامهای دولتی در ایران،به پیشنهاد چند تن از اهل فضل،قدم پیش نهادند تا شاهنامهء فردوسی در موطن فردوسی،ایران،بصورت دقیق علمی تصحیح و چاپ شود. برای حصول این مقصود«بنیاد شاهنامهء فردوسی»به سرپرستی دانشمند گرانقدر شادروان مجتبی مینوی در تهران تأسیس شد.وی به تهیهء فیلم و عکس از نسخه‌های خطی معتبر شاهنامه در دنیا پرداخت و با همکاری تنی چند از دانشمندان و پژوهشگران‌ ایرانی زمینه را برای طبع جدیدی از شاهنامه فراهم ساخت.دو داستان«رستم و سهراب» (1352 خورشیدی)و«فرود»(1354 خورشیدی)در زمان حیات وی،و«داستان‌ سیاووش»در 3770 بیت به تصحیح و توضیح او(1363 خورشیدی-هشت سال‌ پس از درگذشت وی-با مقدمهء مهدی قریب 29 صفحه،متن داستان 218 صفحه،و «تفصیل نسخه بدلها»359 صفحه)در تهران منتشر شد.براساس آنچه در مقدمهء «داستان سیاووش»آمده است تصحیح این داستان نیز در زیر نظر مستقیم شخص مینوی‌ و با برخورداری از نظریات چهار تن از دانشمندان و یک تن از پژوهشگران ایرانی،در چند مرحله،و بدقت در مدت پنج سال،انجام پذیرفته بوده است.در تصحیح این داستان از ده‌ نسخهء خطی مکتوب بین سالهای 675 تا 841 هـ.ق.و نیز ترجمهء عربی بنداری استفاده‌ بعمل آمده،و توضیحات مربوط به نسخه بدلها پس از داستان چاپ شده است،ولی شرح‌ جامع لغات و ترکیبات و فهرست اعلام و تعلیقات به جلد دوم حواله شده است.از«بنیاد شاهنامهء فردوسی»-در فاصلهء سالهای 1352-1363-بجز این سه داستان چیزی بچاپ‌ نرسیده،و آیندهء این کار نیز روشن نیست.پس به‌هرحال محققی صاحبنظر و واجد صلاحیت بایست تا کار تصحیح شاهنامه و چاپ نمام مجلدات آن‌را وجههء همت خود قرار می‌داد.

جلال خالقی مطلق استاد دانشگاه هامبورگ که در دو دههء اخیر قسمت اعظم اوقات‌ خود را وقف بررسی و تحقیق شاهنامه کرده و حاصل برخی از مطالعاتش را نیز تاکنون در مجله‌های تحقیقی بچاپ رسانیده است،در شرایطی که به آن اشاره کردیم،درصدد برآمد به تصحیح و چاپ شاهنامه بپردازد.تصادفا،پس از درگذشت شادروان مجتبی مینوی‌ (1355 خورشیدی)نسخه‌ای نیز از نیمهء اول شاهنامه در شهر فلورانس کشف شد که‌ تاریخ کتابت آن 614 هـ.ق.(62 سال قدیمتر از نسخهء لندن مورخ 675 هـ.ق.)است و خالقی مطلق نخستین کسی است که در تصحیح شاهنامه از این نسخه نیز سود جسته‌ است.

برای ارزیابی کلی دفتر یکم شاهنامه نخست باید نگاهی گذرا به چند موضوع‌ بیفکنیم:

نسخه‌های خطی مورد استفاده:خالقی مطلق نوشته است برای شروع کار،نخست از چهل و پنج نسخهء خطی شاهنامه عکس یا فیلم فراهم ساخته و پس از بررسی و مقابله و ارزیابی آنها،پانزده نسخه را که از بقیه معتبرتر تشخیص داده برگزیده و آنها را در دو گروه قرار داده است:1-دوازده نسخهء اصلی از کتابخانه‌های:ملی فلورانس مورخ 614 هـ.ق.(با علامت اختصاری:ف)،بریتانیا،لندن 675(ل)،طوپقا پوسرای،استانبول‌ 731(س)،عمومی دولتی لنین گراد 732(لن)،دار الکتب قاهره 741(ق)، دار الکتب قاهره 796(ق‌2)،دانشگاه لیدن 840(لی)،ملی پاریس 844(پ)،پاپ، واتیکان 848(و)،دانشگاه اکسفورد 852(آ)،بریتانیا،لندن 891(ل‌2)،دولتی برلین‌ 894(ب).مصحح اختلاف ضبط این 12 نسخه را در زیر صفحات داده است؛2- چهار نسخهء غیر اصلی از کتابخانه‌های:بریتانیا،لندن 841(ل‌3)،انستیتوی‌ خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی،لنین گراد 849(لن‌2)،طوپقاپوسرای،استانبول‌ 903(س‌2)،و ترجمهء عربی شاهنامه بتوسط بنداری،بین سالهای 620-621(بنداری) که تنها در موارد ضروری به ذکر ضبط این چهار نسخه در زیر صفحات پرداخته است. وی قبلا این نسخه‌ها را بشرح معرفی کرده است و به ارزیابی آنها پرداخته و خویشاوندی‌ نسخه‌های خطی را نیز حتی المقدور تعیین نموده،در موارد مهم املاء و رسم الخط نسخه‌ها را نیز ذکر کرده تا راه داوری برای خواننده باز باشد،و در ثبت نسخه بدلها از شیوهء مثبت پیروی نموده،یعنی نه تنها ناهمخوانی نسخه‌ها،بلکه همخوانی آنها را نیز بدست داده است،و مهمتر از همه آن‌که تأکید کرده است که با وجوود توجه کامل به‌ نسخهء فلورانس مورخ 614(ف)،آن‌را بعنوان اقدم نسخ و اصح نسخ در متن قرار نداده، زیرا این نسخه نیز عاری از نقیصه نیست.

دراین‌جا بعنوان جملهء معترضه باید بگوییم،که برخی از صاحبنظران در ایران،در اصالت نسخهء فلورانس حرف دارند،ایشان در درجهء اول به عبارت«تاریخ کتابت»این‌ نسخه استناد می‌کنند که در پایان نسخه به«زبان فارسی»نوشته شده است نه به زبان‌ عربی،و می‌افزایند به این دلیل محتمل است این عبارت فارسی را بعد از قرن هفتم‌ هجری،کسی در پایان نسخهء فلورانس افزوده باشد،زیرا در نسخه‌های قدیمی فارسی‌ عبارت تایخ کتابت عموما به زبان عربی نوشته شده است.خالقی مطلق نسخهء فلورانس‌ را اصیل می‌داند و تاریخ کتابت پایان نسخه را نیز،و نگارندهء این سطور می‌افزاید که البته‌ دیگر نسخه‌شناسان و صاحبنظران نیز باید دربارهء این نسخه داوری کنند،ولی اصل‌ عربی نوشته شدن«تاریخ کتابت»نسخه‌های کهن فارسی،چنان‌که می‌دانیم بی‌ استثناء هم نیست،چه تا آن‌جاکه بنده به یاد دارد لا اقل دو نسخهء خطی کهن فارسی‌ داریم که هر دو در دههء اول قرن ششم هجری استنساخ گردیده و«تاریخ کتابت»آنها به‌ زبان فارسی نوشته شده و کسی هم در اصالت آنها شک نکرده است:یکی نسخهء خطی ترجمان البلاغهء رادویانی مورخ 507 هـ.ق.است و دیگری نسخهء خطی هدایة المتعلمین‌ فی الطب(نسخهء کتابخانهء فاتح استانبول)مورخ 510 هـ.ق.

روش تصحیح:مصحح از«شیوهء تصحیح و برشمردن دلایل برتری دادن ضبطی بر ضبط دیگر»و تکیه بر اصل«ضبط دشوارتر برتر است»،و در وزن شعر«همیشه صورت‌ سنگین‌تر را بر صورت سبکتر برتری دادن»(مانند«به پرده اندرون»بجای«به پرده‌ درون»)،و در مواردی که یک واژهء واحد را به هر دو حرف می‌توان خواند ریخت کهنتر را برگزیدن(نخچیر بجای نخجیر)و نیز دلائلی که برای حذف«قطعات الحاقی» شاهنامه داشته و امثال آن بشرح سخن گفته است.وی از طرز کار خود در تصحیح شاهنامه‌ با عنوان«روش انتقادی»(نه به معنی تکیهء بیچون و چرای مصحح به اقدم یا اصح نسخ) یا«روش تحقیقی»یاد کرده است.حسن بزرگ و غیر قابل انکار چاپ خالقی مطلق‌ آن است که او برای اولین بار در تصحیح شاهنامه،در تمام موارد،اختلاف ضبط 12 نسخهء خطی اصلی و در موارد لزوم ضبط 4 نسخهء غیر اصلی را در زیر هر صفحه داده است‌ و بدین ترتیب خوانندهء علاقه‌مند و محقق به یک نظر از ضبط کلمه یا مصراعی در تمام‌ نسخه‌های معتبر شاهنامه آگاه می‌گردد،و اگر در موردی تشخیص مصحح را نپسندد، می‌تواند با نظری اجمالی به نسخه بدلها،ضبطی را که مناسبتر می‌داند پیشنهاد کند. همهء کسانی که دربارهء شاهنامهء تصحیح خالقی مطلق اظهارنظر خواهند کرد،بیچون و چرا مرهون کوشش فوق االعادهء وی خواهند بود،زیرا وی نه تنها حد اقل 12 نسخهء پنجاه‌ شصت هزار بیتی شاهنامه را با ذکر تمام جزئیات لازم در برابر آنان قرار می‌دهد،بلکه در هر مورد نیز بصراحت رای خود را اظهار داشته.او حتی اگر کلمه‌ای در نسخه‌ای بی‌نقطه‌ نوشته شده است،ضبط نسخهء خطی را عینا در اختیار ما قرار داده است که کدامین حرف‌ در این کلمه بی‌نقطه نوشته شده است،تا خواننده،بی‌نقطه بودن کلمه را به حساب‌ خطای چاپخانه نگذارد.البته این کار در مورد الفاظی انجام شده است که داشتن یا نداشتن نقطه دارای اهمیت است مانند:ببردی،نبردی،بردی(«حرف یکم نقطه‌ ندارد»)در بیت 107 پادشاهی جمشید که بحث اساسی بر سر صحت ضبط«ببردی» است یا«نبردی».

با تمام این دقتها،وی تصریح می‌کند که کارش به هیچ وجه«تصحیح نهائی‌ شاهنامه»نیست بلکه تصحیح او تنها«می‌تواند بعنوان یک«مادر تصحیح»همیشه اعتبار نسبی خود را نگهدارد و اساس پژوهش شاهنامه و تصحیحهای سپسین گردد.»و به همین سبب است که از کار خود بعنوان«تصحیح فعلا نهائی»یاد می‌کند چه امیدوار است‌ «منتقدان بیت بیت این تصحیح را با سختگیری و باریک‌بینی و موشکافی و کارشناسی،بیغرضانه بررسی کنند و نظریات خود را منتشر سازند»تا پس از چاپ 6 دفتر شاهنامه و دو دفتر یادداشتها«با توجه به نظریات دیگران و آنچه خود بدان رسیده‌ایم» تصحیح دیگری را آماده سازیم.این سخنان را خالقی مطلق تنها از سر فروتنی بقلم‌ نیاورده،زیرا دربارهء هر کار دقیق و با ارزش علمی،صاحبنظران باید اظهارنظر کنند و محقق باید حرف حساب را بپذیرد و اشتباهات خود را اصلاح کند تا کار شسته و رفته از آب درآید،چنان‌که محققی یگانه چون شادروان مجتبی مینوی که وسواس و دقت علمی‌ را به سرحد کمال مراعات می‌فرمود،در چاپ دوم تصحیح ترجمهء کلیله و دمنه،انشای‌ نصر الله منشی-که به نظر بنده از شاهکارهای تصحیح متن در زبان فارسی است-نوشته‌ است«پس از انتشار چاپ اول این کتاب بعضی از دوستان،و بیش از همه جناب آقای‌ سید محمد فرزان،سهوها و غلطهایی در آن یافتند و تذکار دادند،در این چاپ آنها را اصلاح کرده‌ایم و بدین وسیله از ایشان تشکر می‌کنیم»و یا مهدی قریب در پایان‌ مقدمه بر«داستان سیاووش»تصحیح مجتبی مینوی افزوده است:«پس از حدود هشت‌ سال که از درگذشت استاد زنده یاد می‌گذرد همکاران استاد،در قراءت و بررسی‌ مجدد متن چاپی حاضر،به برخی از استدراکهای بالنسبه مهم دست یافتند که برای‌ تعظیم شعائر علمی استاد در کار تصحیح و شیوهء مختار کار او،در جلد دوم…خواهد آمد.»

تعداد بیتها:براساس تشخیص مصحح و ضوابطی که در کار تصحیح خود داشته و آنها را پیش از این نوشته و در اختیار اهل فن قرار داده است،تعداد ابیات بخشهای‌ مختلف دفتر یکم شاهنامه با چاپهای ژول مل،بروخیم،مسکو(چاپ اول و چاپ دوم) تفاوت دارد.جدول زیر ما را از هرگونه توضیحی دراین‌باب بی‌نیاز می‌سازد:

خالقی‌\ژول مل‌\بروخیم‌\مسکو 1966\مسکو 1971-1972

دیباجه‌\209\237\237\225\222

گیومرت‌\70\74\74\72\73

هوشنگ‌\24\46\46\38\43

طهمورت‌\47\50\50\46\48

جمشید\194\216\216\192\201

خالقی‌\ژول مل‌\بروخیم‌\مسکو 1966\مسکو 1971-1972

ضحاک‌\499\542\542\470\519

فریدون‌\1068\1151\1151\898\1115

منوچهر\1608\2030\2030\1654\1861

نوذر\559\611\611\543\559

زوطهماسپ‌\156\48\48\45\45

گرشاسپ‌\-\273\273\206\222

کیقباد\185\240\241\202\205

اینک از ذکر کلیات می‌گذریم و در حد مقدور به ذکر برخی از جزئیات‌ می‌پردازیم:

نگارنده بجای بررسی و اظهارنظر کلی دربارهء تمام دفتر یکم شاهنامه،تنها داستان‌ پادشاهی جمشید را بعنوان نمونه برگزیده و آن‌را حتی المقدور با دقت مورد مطالعه قرار داده است بدین ترتیب که نخست تمام مطالبی را که مصحح بعنوان نسخه بدل در زیر صفحات داده است،جزء به جزء،استخراج کرده و سپس به طبقه‌بندی و بررسی آنها پرداخته است.بدیهی است آنچه را که دربارهء این داستان گفته می‌شود،تقریبا و با مسامحاتی چند می‌توان دربارهء تمام کتاب تعمیم داد.

در جدول پیش دیدیم که تعداد بیتهای پادشاهی جمشید در چاپ مل،پاریس و بروخیم،تهران 216 بیت،چاپ اول مسکو 192 بیت،چاپ دوم مسکو 201 بیت و چاپ خالقی مطلق 194 بیت است.از این 194 بیت،ضبط تمام کلمات در هفده بیت‌ در تمام نسخه‌های خطی مورد استفادهء مصحح یکسان است بجز این‌که در دو سه مورد، ضبط یکی از کلمات،در یکی دو نسخه از نظر رسم الخط متفاوت است و یا کلمه‌ای در نسخه‌ای بی‌نقطه نوشته شده.مصحح در 177 بیت باقیمانده برای نشان دادن اختلاف‌ نسخه‌ها ناچار گردیده است چهارصد و نوزده زیرنویس بدهد(45 بیت با 1 زیرنویس، 71 بیت با 2 زیرنویس،47 بیت با 3 زیرنویس،15 بیت با 4 زیرنویس،3 بیت با 5 زیرنویس،3 بیت با 6 زیرنویس).وی چنان‌که گذشت هیچ یک از نسخه‌های معتبر شاهنامه را متن قرار نداده و باصطلاح خود از تصحیح مکانیکی پرهیز کرده و به روش‌ انتقادی یا تحقیقی پرداخته است،یعنی با آن‌که نسخهء فلورانس مورخ 614 هـ.ق.را از بیشتر جهات بر دیگر نسخه‌ها ترجیح داده است،ولی از نقاط ضعف این نسخه غافل نبوده،چنان‌که از 419 زیرنویس مورد بحث،در 36 مورد ضبط دیگر نسخه‌ها را بر ضبط نسخهء فلورانس ترجیح داده است.یا در مواردی که انگشت شمار است ضبطی را تنها باستناد یک نسخه-علی‌رغم 11 یا 14 نسخهء دیگر-در متن آورده است چنان‌که در چهار مورد ضبط هریک از نسخه‌های ق،ل،ب،و را بر دیگر نسخه‌ها ترجیح داده است. در یک مورد به تصحیح قیاسی پرداخته و ضبط همه نسخه‌ها را در زیرنویس آورده است. در بیست مورد نیز متن را تنها با تکیه بر ضبط دو نسخه(ف،ل‌2:5 بار؛ف،ل:3 بار؛ ف،آ:3 بار؛ف،ب:3 بار؛ف،ق:1 بار؛ف،و:5 بار)تصحیح کرده است(که در چهار مورد ضبط برخی از دستنویسهای غیر اصلی نیز با ضبط این نسخه‌ها یکسان‌ است).در بیست و سه مورد ضبط منحصر بفرد نسخهء فلورانس را در متن قرار داده و ضبط دیگر دستنویسها را در زیرنویس آورده(که در 3 مورد ضبط نسخه‌های غیر اصلی نیز با نسخهء فلورانس یکسان است).بدیهی است اگر خالقی مطلق به نسخهء فلورانس دسترسی‌ پیدا نکرده بود،لا اقل در این 23 مورد ناگزیر بود ضبط یک یا چند دستنویس دیگر را در متن قرار بدهد.وی چهار بیت و نیز یک عنوان مذکور در نسخهء فلورانس‌ را الحاقی تشخیص داده و به زیرنویس منتقل ساخته،چنان‌که در یک مورد نیز بیتی را که در همین اقدم نسخ نیامده است باستناد بعضی از دیگر نسخ در متن آورده‌ است.

در پادشاهی جمشید ضبط بسیاری از کلماتی که در متن آمده است حکایت از کمال‌ دقت و تبحر خالقی مطلق و آشنایی کامل او با شاهنامه و زبان و مفردات و ترکیبات‌ دوران فردوسی می‌کند که برشمردن همهء آنها در حوصلهء این مقاله نیست و از آن جمله‌ است:

همان گاو دوشا به فرمان بری‌ همان تازی اسپان همه گوهری

(بیت 79)

ضبط دیگر چاپهاو نسخه‌ها:مسکو:«همان تازی اسب گزیده مری»؛مل:«همان‌ تازی اسپان همچون پری»؛بروخیم:«همان تازی اسب رمنده فری».نسخه‌های‌ دوازده‌گانه:«ف:تازی اسب و هیون مری؛ل:تازی اسب گزیده مری؛لن:تازه اسبان‌ تا رهبری؛ق‌2:تازی اسبان ره بسپری؛لی:تازی اسب رمنده مری؛پ:تازی اسبان‌ همچون مری؛و(نیز لن‌2):تازی اسب زهی و مری؛آ(و نیز ل‌3):تازی اسب و هیون‌ فری؛ل‌2:فزون داشت آن مهتر تازیان؛متن ب»خالقی مطلق ضبط منحصر بفرد (نسخهء کتابخانهء دولتی برلین مورخ 894)را در متن قرار داده است.

فراوان نبود آن زمان پرورش‌ که کمتر بد از کشتنی‌ها خورش

(بیت 131)

مسکو:خوردنیها؛مل،بروخیم:کشتنیها.نسخهء«ل،س،لن،ق،ق‌2،لی،پ،و،ل‌2، ب:خوردنی‌ها؛متن ف،آ.»متن براساس دو نسخهء ف،آ تصحیح شده است،یقینا با توجه به بیت بعد:ز هر گوشت از مرغ و از چارپای-خورشگر بیاورد یک‌یک‌ بجای.

و چنین است ضبط نام چهار طبقه‌ای که جمشید برگزیده است از جمله:

گروهی که آثوربا خوانیش‌ به رسم پرستندگان دانیش

(بیت 20)

مسکو:آثرونان؛مل آموزیان؛بروخیم:کانوزیان.نسخه‌های«ف،ل،ل‌2:تورانیان؛ لن:خا-ون زنان(حرف سوم واژهء یکم نقطه ندارد)؛ق‌2:حاتون ز-ان(حرف یکم واژهء یکم و حرف دوم واژهء دوم نقطه ندارد)؛و:آثاریان:آ:ارزانیان؛ب:کاثوریان؛متن ق‌ (اثوربان؛یا اتوربان).»که ضبط نسخهء قاهره مورخ 741 هـ.ق.بر دیگر نسخه‌ها ترجیح‌ داده شده است.

سر سال نو هرمز فوردین‌ بر آسوده از رنج تن،دل ز کین

(بیت 53)

مسکو،مل،بروخیم:فرودین؛نسخهء«ل:هرمز و فرودین؛لی:هرمز فرودین؛متن نه‌ دستنویس دیگر.»مصحح با توجه به اکثریت نسخه‌ها و نیز تقریبا با تکیه بر اصل برتری‌ «ضبط دشوارتر»،«فوردین»را بر«فرودین»ترجیح داده است.

همی پروراندت با شهد و نوش‌ جز آوای نرمت نیارد به گوش

(بیت 191)

مسکو،مل،بروخیم:آواز.در نسخه‌های«ل،س،لن،ق،ق‌2،لی،پ،آ،ل‌2،ب: آواز؛متن ف،و.»در این بیت ظاهرا تنها با تکیه بر«ضبط دشوارتر»ضبط دو نسخه را بر ده نسخه دیگر ترجیح نهاده است:

به نظر نگارندهء این سطور در برخی از موارد،ضبط یکی از نسخه بدلها بر آنچه در متن‌ مده است مرجح می‌نماید و یا هر دو ضبط دارای ارزش برابر است:

یکی از موارد قابل بحث،داستان چاه کندن ابلیس است بر سر راه مرداس،پدر ضحاک،و به چاه افتادن وی.در شاهنامهء تصحیح خالقی مطلق آمده است:

مران پادشا را در اندر سرای‌ یکی بوستان بد گرانمایه جای‌ گرانمایه شبگیر برخاستی‌ ز بهر نیایش برآراستی‌ سر و تن بشستی نهفته به باغ‌ پرستنده با او نبردی چراغ‌ برآورد وارونه ابلیس بند یکی ژرف چاهش به ره بر بکند سر تازیان مهتر نامجوی‌ شب آمد سوی باغ بنهاد روی‌ چو آمد بنزدیک آن ژرف چاه‌ یکایک نگون شد سر بخت شاه‌ به چاه اندر افتاد و بشکست پست‌ شد آن نیک دل مرد یزدان پرست‌ پس ابلیس وارونه آن ژرف چاه‌ به خاک اندر آگند و بسپرد راه

(بیتهای 105-112)

پرستنده با او نبردی چراغ:مسکو:پرستنده با او ببردی چراغ؛مل،بروخیم:پرستنده با او نبردی چراغ.نسخه‌های«ف،ل،لن،ق‌2،پ،و:-بردی(حرف یکم نقطه ندارد)؛ق، آ،ل،ب(و نیز ل‌3،لن‌2):ببردی؛متن لی.»ولی مصحح باستناد ضبط منحصر بفرد لی«نبردی»را ترجیح داده است.گرچه می‌توان در برخی از نسخه‌هایی که حرف‌ اولی این کلمه بی‌نقطه نوشته شده است حرف اول را«نـ»پنداشت.

به خاک اندر آگند و بسپرد راه:مسکو:به خاشاک پوشید و بسترد راه؛مل،بروخیم: به خاشاک پوشید و بسپرد راه.نسخه‌های«لن،ق‌2،و،ب:به خاشاک پوشدی و؛ق،آ: بخاک اندر افکند و؛لی:بخاشاک بپوشید و؛پ:بخاشاک بگرفت و؛متن ف،ل.»

دربارهء ضبط«نبردی»و«به خاک اندر آگند و»در متن نکاتی به نظر می‌رسد که‌ برای طرح آن لازم است داستان را از نظر بگذرانیم:

مرداس(پدر ضحاک که نیکمرد و گرانمایه توصیف شده است)شبگیر(سحرگاه، صبح زود،سپیده‌دم که هوا روشن نیست)پنهان از دیگران سر و تن می‌شوید و به باغ‌ برای نیایش می‌رود و همراه او خدمتکاری است.با ذکر کلمهء«شبگیر»در بیت 106 و لفظ«چراغ»،در بیت 107،وظیفهء خدمتکار تقریبا روشن می‌گردد.ظاهرا او چراغ‌ بدست در پیش مرداس گام برمی‌داشته تا مرداس راه را از چاه تشخیص بدهد.(موضوع‌ قابل توجه آن است که یاء برخاستی،برآراستی،بشستی،نبردی،یاء استمراری است و نمی‌توان موضوع را به این صورت توجیه کرد که خدمتکار،آن شب بتصادف چراغ نبرده‌ بوده است)ولی ابلیس که برای کشتن مرداس با ضحاک توطئه کرده بوده است برای‌ رسیدن به مقصود در سر راه مرداس چاهی ژرف می‌کند و چون می‌دانسته است مرداس را خدمتکاری چراغ در دست همراهی می‌کند،پس از کندن چاه،روی آن‌را با خاشاک‌ یا خاک یا چیز دیگر می‌پوشاند تا چاه ژرف را نبینند.کار به همان صورت که ابلیس‌ در نظر داشته،انجام می‌شود.مرداس در چاه می‌افتد و می‌میرد و ضحاک بجای پدر بر تخت تازیان می‌نشیند.بدین جهت بنظر می‌رسد:1-«پرستنده با او ببردی چراغ» مناسبتر است؛2-یکی از ضبطهای«به خاشاک پوشید»،«به خاشاک بگرفت»،«به‌ خاکش بپوشید»درستتر از«به خاک اندر آگند و»است؛3-و بویژه جای مناسب برای‌ بیت 112 پس از بیت 108(برآورد وارونه ابلیس بند-یکی ژرف چاهش به ره بر بکند) است.ابلیس چاه را کند و رویش را پوشایند و چون سر تازیان مهتر نامجوی،شب آمد سوی باغ بنهاد روی،و با آن‌که خدمتکاری چراغ در دست با او بود،سر چاه پوشیده به‌ خاشاک یا خاک را ندید و در آن افتاد و جان سپرد.حتی اگر به دلیلی بپذیریم که‌ خدمتکار همراه مرداس هرگز چراغ همراه خود نمی‌برده است باز بهتر می‌نماید که بیت‌ 112(نه با ضبط«به خاک اندر آگند و»بلکه با ضبط یکی از نسخه‌های دیگر)پس از بیت 108 بیاید.توضیح آن‌که در چاپ مسکو،مل،بروخیم نیز بیت 112 پس از 108 آمده است.در نسخه‌های مورد استفادهء خالقی مطلق«س،ل‌2،این بیت را ندارند»اما در نسخه‌های«لن،ق،ق‌2،پ،و،ب،این بیت پس از 88 آمده است.»به نظر بنده مقصود مصحح از عدد 88 دراین‌جا باحتمال بسیار قوی همان بیت 108 است.

ترجمهء عربی بنداری(با توجه به این‌که ترجمهء لفظ به لفظ و بیت به بیت شاهنامه‌ نیست)نیز می‌تواند خواننده را دراین‌باب راهنمایی کند چه سه موضوع قابل توجه در این‌ متن بچشم می‌خورد:1-به خدمتکار و چراغ مطلقا اشاره‌ای نشده است؛2-ابلیس پس‌ از کندن چاه،روی آن‌را با گیاه می‌پوشاند؛3-و پس از افتادن مرداس در چاه،ابلیس‌ چاه را با خاک پر می‌کند.10درحالی‌که در همهء نسخه‌های خطی شاهنامه مصراع‌ مربوط به پرستنده و چراغ وجود دارد.و در هیچ یک از نسخه‌ها هر دو مرحلهء پوشانیدن‌ روی چاه و سپس انباشتن آن با خاک مذکور نیست.

به ارّه‌ش سراسر ب دو نیم کرد جهان را از او پاک پر بیم کرد

(بیت 186)

مسکو،مل،بروخیم:پاک و بی‌بیم کرد.نسخهء«ل،س،لن،ق‌2،لی،پ،آ،ل‌2: پاک بی‌بیم کرد؛ق،ب:پاک و بی‌بیم کرد؛متن ف،و(و نیز لن‌2).»

بیت مربوط است به کشته شدن جمشید.از ابیات 182:«چو صد سالش‌[جمشید را]اندر جهان کس ندید-برو نام شاهی و او ناپدید»،و بیت 184:«نهان بود چند از بد اژدها-نیامد به فرجام هم زو رها»که پیش از این بیت آمده است آشکار می‌گردد که‌ ضحاک با وجود آن‌که تاج و تخت جمشید را بچنگ آورد بوده است ولی بسبب آن‌که‌ بر خود جمشید دست نیافته بوده،و وی نهان از ضحاک از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌گریخته است ضحاک را دل مشغول می‌داشته،چه هنوز نام پادشاهی بر جمشیده بوده‌ است.اما چون پس از گذشت صد سال،جمشید را در دریای چین بدست آوردند و کشتند،ضحاک ظاهرا با این کار بایست جهان را،و در ضمن خود را،از وجود مزاحم‌ جمشید«پاک(قید کیفیت)بی‌بیم»کرده باشد.ده نسخهء خطی مصحح نیز این معنی را تأیید می‌کنند جز دو نسخهء فلورانس 614 و نسخهء واتیکان 848.

از جمله امتیازات شاهنامهء چاپ خالقی مطلق آن است که برخی از کلمات در آن با اعراب چاپ شده است که آنها را به چند گروه می‌توان تقسیم کرد:1-خواننده را در درست خواندن متن یاری م کند:جست 39،گل 36،از در کار 99،و یا کلماتی که‌ در قافیه قرار دارند و بضرورت قافیهء مصراع دیگر باید با تلفظی خاص خوانده شوند:خورد، کرد 163،در خورم،خوالیگرم 128؛2-ولی بعضی از تلفظها با تلفظ رایج امروزین آنها در فارسی استاندارد یکسان است:ژرف 108،110،ایران زمین 176،کشور 177، سوی(-تازیان)172،178؛3-کلماتی که ضبط آنها با تلفظ امروزین آنها متفاوت‌ است:همچنین 80،چنان چون 91،چنین 46،چنان 66،سوار 75،سپید 141، سخنگوی 72.

اگر ضبطهای مذکور در قسمت دوم و سوم،معرف ضبط کلمات در نسخه‌های خطی‌ شاهنامه است(چنان‌که برخی دیگر از مصححان متون کهن فارسی نیز کلمات‌ اعراب‌دار(مشکول)نسخه‌های خطی را به نسخهء چاپی نقل می‌کنند)،لازم است تذکر داده شود که هر تلفظی مربوط به کدام یک از نسخه‌هاست.ولی در صورتی که مصحح‌ محترم فی المثل با توجه به تلفظ این کلمات در زبان پهلوی خواسته باشند تلفظ رایج این‌ کلمات را در زمان فردوسی معرفی کنند،این کاری است دور از احتیاط،چه آگاهی ما از این‌که فارسی زبانان در آن روزگاران کلمات فارسی را چگونه تلفظ می‌کرده‌اند در درجهء اول منحصر است به برخی از نسخه‌های کهن خطی فارسی که در آنها گاهگاه‌ کاتب،کلمه‌ای را مشکول نوشته است،و در درجهء دوم تا حدی تلفظ امروز روستاییان‌ دور افتادهء خراسان و فارسی زبانان افغانستان و تاجیکستان.و با این اطلاعات محدود و مبهم مصلحت آن است که از دست زدن به این کار بپرهیزیم.از سوی دیگر اگر قرار بر تبعیت از ضبط کلی تلفظهای قدیمی کلمات در نسخه‌های خطی کهن شناخته شده‌ باشد،دامنهء این کار وسیع است،چه ما براساس برخی از همین نسخه‌های خطی فارسی‌ می‌بینیم که از جمله حرف پیش از هاء غیر ملفوظ را عموما مفتوح ضبط کرده‌اند:خنده، غنچه؛باء تاکید را مضموم:ببری،ببوید؛باء اضافه را مفتوح:بپهلو(به-پهلو)،بطبع‌ (به-طبع)،بگل(به-گل)؛و یا کلمات زیرین را با ضبطهای:توانستن،توانگر، جوان،خواب،خواستن،خواندن،خویش،روان،بنفش،خوان سالار،پراگندن،پنبه و امثال آن داده‌اند.و یا حرف«ف»و«ب»در کلماتی مانند؛افگندن،افزودن،افزار، فام(سرخ فام)،افغان،ابرو را در برخی از نسخه‌های خطی قدیمی فارسی بشکل‌ اقگندن،اقزودن،اقزار،قام،اقغان،اقرو،نوشته‌اند و این همان«فاء اعجمی»است که‌ به قول استاد پرویز ناتل خانلری،حمزهء اصفهانی و ابو علی سینا آن‌را«حرف میان باء و فاء»یا«فاء نزدیک به باء»خوانده‌اند و حمزهء اصفهانی بعنوان مثال کلمات لف و شف‌ را ذکر کرده که بعدها بصورت لب و شب درآمده است.

رسم الخط دفتر یکم شاهنامه بندرت در بعضی از موارد یکدست نیست:در اتصال و انفصال کلمات مرکب(پاکدین 82،پاک دین 80،نیکمرد 76،نیک دل 91 و…).باء اضافه با آن‌که عموما جدا از کلمهء بعد نوشته شده،بندرت خلاف آن نیز دیده می‌شود: بهر نیک و بد 113،بسر بر-ضحاک،بیت 186)و در زیرنویسها بیشتر بصورت متصل‌ نوشته شده است.در نوشتن مدّ«آن»پس از کلمات:مر،از،اندر،هر به دو صورت نوشته‌ شده است(مرا 105،مرآن 52،اندران 75،اندرآن 56 و…).با آن‌که حذف همزهء «است»پس از کلماتی که به مصوّت ختم می‌شود سودمند است و خواننده را یاری‌ می‌کند(مانند غمی‌ست،پیوسته‌ست،اژدهاست،بترتیب بجای غمی است،پیوسته است، اژدها است)ولی در موارد دیگر به نظر بنده اثبات همزه لازم می‌نماید درحالی‌که‌ شواهدی در کتاب دیده می‌شود مانند:دیگرست،مادرست 118،چنان‌ست 66، مهترست،پیکرست 173،من‌ست 67.آیا ضبط این کلمات با همزهء«است»صحیحتر نمی‌نماید،بویژه که اثبات همزه،وزن شعر را هم برهم نخواهد زد.

موضوع دیگری که از مشکلات نظم ونثر فارسی قرن سوم و چهارم و پنجم بشمار می‌رود آن است که در زبان آن دوره هم فعلهای پیشاوند دار زیاد بکار می‌رفته است‌ (مانند:اندر آمدن،بر نهادن،بر نشستن،بر خواندن)و هم مفعول بواسطه(متمم)با دو حرف اضافه(مانند:به دلش اندر،به ره بر،به سر بر،به خانه درون).در اکثر مواردی که‌ این مفعول پیش از فعل قرار می‌گیرد،تشخیص این‌که مفعول با دو حرف اضافه آمده‌ است یا فعل با پیشاوند است،گاه دشوار و یا غیر ممکن می‌گردد،و بدین جهت پیشنهاد بنده آن است که در این‌گونه موارد حرف دوم را که می‌توان پیشاوند فعل نیز تلقی کرد، نه بی‌فاصله به مفعول بنویسیم و نه بی‌فاصله به فعل،چون در بیشتر موارد هر دو صورت‌ درست است.مثال:

به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس‌ به دلش اندر آید زهر سو هراس

(بیت 73)

به سر بر نهاد افسر تازیان‌ بریشان ببخشید سود و زیان

(بیت 120)

در بیت نخستین«به دلش اندر آید ز هر سو هراس»و در بیت دوم«به سر بر نهاد افسر تازیان»نیز نادرست نیست چنان‌که از جمله در بیت186 پادشاهی ضحاک در همین‌ چاپ آمد است:نهاده بسر بر ز پیروزه تاج».

چند پیشنهاد:

1-لا اقل دفتر یکم«یادداشتها»ی مصحح که توضیحات مربوط به دفتر یکم و دوم و سوم شاهنامه در آن چاپ خواهد شد،بموازات چاپ دفترهای دوم و سوم شاهنامه چاپ‌ شود،ولو در چاپخانه‌ای دیگر.زیرا با مراجعه به زیرنویس صفحات عموما فقط از ضبط نسخه‌های مختلف آگاه می‌شویم،ولی دلیل اختیار ضبطی خاص در متن،درآن‌جا که‌ محتاج توضیح است،بیقین در آن تعلیقات خواهد آمد.بی‌دو دفتر«یادداشتها»ممکن‌ است بسیاری از اظهارنظرهای خوانندگان شاهنامهء تصحیح خالقی مطلق،بمانند نگارندهء این سطور،بی‌پایه باشد،چه ممکن است،مصحح،جواب تمام یا اکثر موارد را در آن دو دفتر داده باشد.

2-چنان‌که پیش از این گذشت مصحح محترم در تصحیح انتقادی و تحقیقی‌ شاهنامه،اگر خود را درگیر تعیین تلفظ کلمات در عصر فردوسی یا براساس ضبط کلمات‌ پهلوی ننماید،کار بیشتر با احتیاط و وسواس علمی مقرون خواهد بود.

3-به همین ترتیب،اگر در ضبط برخی از کلمات،اساس کار را بر ضبط نسخه‌های‌ خطی شاهنامه و یا دیگر نسخه‌های خطی کهن فارسی قرار بدهیم،نه با توجه به ضبط کلمات در زبان پهلوی کار روبراه‌تر خواهد بود.فی المثل مصحح کلمات:بزشک(بیت

161)،بزشکان(بیت 159)،بزشکی(بیت 43)را همه جا با همین ضبط آورده است، نه با«پ»،باستناد این‌که«ما در این‌گونه موارد ریخت کهنتر را که گاه می‌توان آن‌را از راه صورت آن در زبان پهلوی بازشناخت برگزیده‌ایم»بی‌آن‌که،برخلاف اکثریت‌ قریب باتفاق دیگر موارد،در زیرنویس صفحات از ضبط این کلمات در نسخه‌های‌ اصلی و غیر اصلی خود ذکری کرده باشد.به نظر بنده«بزشک»با«نخچیر»و نظایر آن‌ قابل قیاس نیست زیرا«نخچیر»در بسیاری از نسخه‌های کهن با ضبط«چ»(با سه‌ نقطه)آمده است،چنان‌که ولف نیز کلمه‌های نخچیر،نخچیربان،نخچیرجوی، نخچیرگاه،نخچیرگه،و نخچیرگیر را بی‌استثناء با ج فارسی(با سه نقطه)داده ولی‌ «پزشک»را حتی یک بار هم با باء تازی(با یک نقطه)ضبط نکرده است.و از همین‌ مقوله است طرح این موضوع که«مؤلفان شاهنامهء ابو منصوری صورت درست آن‌[یعنی تلفظ «برمایون»و«برمایه»]را در پهلوی می‌شناخته‌اند.ازاین‌رو اگر فردوسی خود هم‌ پهلوی نمی‌دانست،چون د رهمان زمان و در همان شهری که خداینامه را به فارسی‌ ترجمه کرده‌اند می‌زیست،پس محتمل است که او صورت درست این نام را می‌شناخته‌ و اگر آن‌را بضرورت وزن به برمایه کوتاه کرده است،دلیلی نیست که حرف ب را هم به‌ پ برگردانیده باشد.»به نظر بنده اصولا عنوان کردن این موضوع که مؤلفان شاهنامهء ابو منصوری در شهر طوس به ترجمهء خداینامهء پهلوی به زبان فارسی هم دست زده‌اند،خود موضوع بسیار قابل تأملی است،و با تکیه بر پهلوی دانی آن مؤلفان و تبعیت احتمالی‌ فردوسی از تلفظ کلمات پهلوی،کار تصحیح شاهنامه ممکن است در این موارد بسیار بسیار معدود به دست انداز بیفتد.آیا دو دفتر«یادداشتها»بهترین جا برای طرح این‌گونه‌ مسائل نیست؟در مورد کلماتی نظیر:بزشک،اسپ و غیره بهتر است به همان ترتیبی‌ عمل شود که مصحح محترم دربارهء کلماتی مانند:گیومرت(پادشاهی گیومرت:5،15، 25،60)،طهمورت(پادشاهی طهمورت:31،35)،اغریرت(پادشاهی نوذر:89) عمل کرده است.یعنی باستناد ضبط یک یا چند نسخهء خطی معتبر شاهنامه،کیومرث‌ و طهمورث و اغریرث رایج و متداول را رها ساخته است.چه شاید هیچ کس نداند که‌ کلمات فارسی در قرن سوم و چهارم و پنجم در هر شهری از شهرهای فارسی زبانان‌ چگونه تلفظ می‌شده است،چنان‌که مؤلف هدایة المتعلمین فی الطب که پزشکی‌ بخارایی است و کتاب خود را در حدود 370 هـ.ق.(همزمان با آغاز سرودن شاهنامه) تألیف کرده،براساس دو نسخهء خطی معتبر از این کتاب،مکتوب به سالهای 486 و 510 هـ.ق.،کلمات«پزشک»و«پزشکی»را همه جا بشکل«بجشک»و «بجشکی»آورده است(درحالی‌که در این دو نسخهء خطی حرفهای«پ»و«چ»گاه‌ با یک نقطه و گاه با سه نقطه،به هر دو صورت،نوشته شده است).یا در همین کتاب از جمله کلمهء«لاجورد»در نسخهء 486 همه جا با همین ضبط،و در نسخهء 510 سه بار با ضبط«لاجورد»،یک بار«لاژورد»و یک بار«لازورد»آمده است.پس فی المثل‌ بضرس قاطع نمی‌توان گفت که فردوسی«لاژورد»می‌گفته است نه«لاجورد».

4-در مقدمهء هر دفتر شاهنامه،بهتر است معنی برخی از کلمات فارسی که مصحح‌ محترم،در زیرنویس صفحات،بجای الفاظ متداول تازی بکار برده است ذکر گردد، مانند:پساوند(بجای قافیه)،سرنویس(بجای عنوان)،لت(بجای مصراع)،چه محتمل‌ است گروهی از خوانندگان معنی این الفاظ را درنیابند.

5-فهرست غلطهای چاپی دفتر یکم را که معدود است،در دفتر دوم چاپ کنند. زیرا تا آن‌جاکه نگارنده آگاه است با وجود تأکید و اصرا مصحح شاهنامه،ناشر (مؤسسهء انتشاراتی دانشگاه دولتی نیویورک)با چاپ غلطنامه(یا صوابنامه)بمنظور تصحیح غلطهای چاپی دفتر یکم،حتی در برگی جدا از کتاب،موافقت نکرده است.

6-و چند یادآوری مختصر نیز برای ناشر دارم.

*** بنده در نقل مثال در هر مورد به دو سه شاهد اکتفا کردم تا مقاله درازتر از این نشود.و نیز به هیچ وجه بر ای گمان نیستم که آنچه در این مختصر نوشته‌ام صحیح است، بخصوص که دفتر اول«یادداشتها»هنوز چاپ نشده و چه بسا اگر آن دفتر چاپ شده‌ بود،در هر مورد پاسخ قانع‌کننده‌ای در آن می‌یافتم.باوجوداین بعلت اهمیت فوق العادهء کاری که استاد جلال خالقی مطلق یک تنه در طی دو دهه انجام داده است،و نیز با توجه به این‌که پنج دفتر دیگر شاهنامه بمرور در آینده چاپ خواهد شد،وظیفهء خود دانستم‌ دربارهء شاهنامهء تصحیح وی چیزی بنویسم.بعلاوه فراموش نکنیم که این نخستین باری‌ است که یک محقق سرشناس ایرانی،دور از ایران،عمر و جوانی و دار و ندار خود را، صمیمانه در راه تصحیح شاهنامه اثر جاودانهء فردوسی صرف کرده است،و نیز فراموش‌ نکنیم که دفتر یکم شاهنامه در خارج از ایران و با مشکلات فراوان چاپ شده و باحتمال‌ قوی مجلدات بعدی آن نیز در سرزمینهای بیگانه و به همین ترتیب بچاپ خواهد رسید. شاید نوشتن این چند کلمه برای ثبت در تاریخ تصحیح و چاپ شاهنامه لازم باشد که‌ جلال خالقی مطلق سالهاست در هامبورگ بسر می‌برد،و شاهنامه را در آن شهر برای طبع‌ آماده کرده است،حروفچینی کتاب در چاپخانه‌ای در لندن انجام شده و مصحح ناگزیر بوده است دو بار برای تصحیح نمونه‌های مطبعی از هامبورگ به لندن برود،مقرّ ناشری که‌ چاپ دورهء کامل شاهنامه را در هشت مجلد(با احتساب دو دفتر«یادداشتها»)بعهده‌ گرفته است،شهر آلبانی در ایالت نیویورک است،کار چاپ و صحافی کتاب در شهر میشیگان انجام می‌پذیرد،و سه مرحلهء اخیر همه به همتّ احسان یار شاطر استاد دانشگاه‌ کلمبیا مقیم شهر نیویورک جامهء عمل پوشیده است و اگر یار شاطر قدم پیش نمی‌نهاد،در اوضاع و احوال جاری،کار شاهنامهء تصحیح خالقی مطلق که اینک به زیور طبع آراسته‌ شده است،از مرحلهء دستنویس وی تجاوز نمی‌کرد.