An Unwritten Chapter in the Contemporary History of Iran
حسین فرهوی
فصلی نانوشته در تاریخ معاصر ایران
پیشگفتار
هنوز جنگ اول جهانی میان دو جبههء جنگنده یعنی متحدین مرکب از آلمان و اتریش و امپراطوری عثمانی،و متفقین یعنی فرانسه و انگلیس و روس سخت گرم بود که در ماه مارس 1917 در روسیه انقلابی سخت روی داد و بر اثر آن دولت امپراطوری روس برافتاد و حزب سوسیالیست به رهبری کرونسکی( kronsky )حکومت روسیه را بدست گرفت.نهضت سوسیالیستی از اواسط جنگ اول جهانی در غالب کشورهای اروپا بخصوص در آلمان و فرانسه و انگلیس(به نام حزب کارگر)و سوئد و ایتالیا قوت گرفت و احزاب سوسیالیست با ارائهء مرام بشر دوستی و صلح خواهی از نارضاییهای عمومی که مصائب و متاعب جنگ تولید کرده بود قوّت و اعتباری یافتند و نخستین دولت سوسیالیستی در روسیه سر برآورد و به دنبال این احوال در تابستان 1917 کنگرهء بینالمللی سوسیالیستهای مرکب از نمایندگان احزاب سوسیالیست کشورهای مختلف و از آن جمله روسیه در استکهلم پایتخت سوئد تشکیل یافت تا برنامهء مشترکی برای جلوگیری از سیاستهای جنگجویانه در فضای بینالمللی و حمایت از ملتها و کشورهای ضعیف در برابر استعمارطلبان تنظیم نماید و نیز مرکزی برای ارتباط مداوم احزاب سوسیالیست و مبادلهء اطلاعات میان آنان بوجود بیاورد.حزب سوسیالیست روس که حکومت را بدست گرفته بود طبعا عضو شاخص و برجستهء این کنگرهء بشمار میرفت.
پیش از بروز انقلاب روسیه و کنارهگیری آن دولت از جنگ اوضاع سیاسی و داخلی ایران بسی آشفته بود زیرا سه دولت بزرگ درگیر در جنگ که عبارت بودند از روس در شمال و انگلیس در جنوب و عثمانی در غرب و شمال غرب حریم بیطرفی ایران را شکستند و نیروهای خود را به ایران آوردند،دولت روس بر آن شد که از این اوضاع مخصوص و استثنائی تمام یا دست کم قسمتی از مقاصد استعماری خود را برآورده سازد و ازاینرو بر فشار سیاسی و اقتصادی و نظامی خود بر ایران پیوسته میافزود تا آن حد که یک ناظر بیطرف امریکایی این فشارها را«اختناق ایران»نام نهاد.از جمله اقدامات دولت تزاری روس این بود که شهر قزوین را مرکز نظامی خود قرار داد تا بتواند هم با نیروی عثمانی در غرب مبارزه کند و هم تهران را پیوسته زیر تهدید خود قرار دهد.البته آلمانها هم در ایران بیکار نبودند و سفارت آلمان و دستگاه وابستگی نظامی آلمان در تهران و کارکنان فعال آن در جنوب ایران به یک رشته تبلیغات ماهرانه دربارهء دوستی با ایران و دشمنی با سیاست روس و انگلیس دست زدند و خود را مرکز امید ایرانیان برای نجات از ورطهای که در آن افتاده بود نشان میدادند.ازاینرو رفتوآمد و ملاقاتهای سیاس و نظامی نسبة مهمی میان رجال سیاسی و آزادیخواهان ایران بخصوص نمایندگان حزب دموکرات در دورهء سوم مجلس شورای ملی با آلمانها روی میداد و صحبت از بستن قرارداد اتحاد با آلمان و عثمانی در فضای تهران پیچیده بود.دولت روس با موافقت ضمنی انگلیس این احوال را بهانه کرد و اطلاع داد برای جلوگیری از عملیات سیاسی و تبلیغاتی آلمان قسمتی از نیروی خود را از قزوین روانهء تهران خواهد ساخت.مجلس شورای ملی از این آگاهی برآشفت و در روز 20 آبان 1294(نوامبر 1915)جلسهء فوق العاده و خصوصی تشکیل داد.در جریان این جلسه از سلطان احمد شاه پیغامی به مجلس رسید که شاه و دولت تهران را ترک میکنند و به علت حرکت قوای روس به تهران پایتخت را موقة به اصفهان منتقل میسازند.وصول این پیغام باعث شد که کثیری از نمایندگان مجلس بخصوص اعضای حزب دموکرات که با سیاست روس در ایران همواره مبارزه میکردند و همچنین عدهء زیادی از طبقات مختلف از جمله بازرکانان و روحانیان و مدیران مطبوعات و افسران عالیرتبه و کلیهء اشخاص طرفدار سیاست آلمان که جان خود را در خطر میدیدند از تهران روانهء قم و اصفهان گشتند و بدینگونه به مهاجرت پرداختند.مهاجرین برای مبارزه با سیاست روس و انگلیس از پای ننشستند.نخست در قم«کمیتهء دفاع ملی»تشکیل دادند و پس از آن در کرمانشاه یک دولت موقت در مهاجرت مرکب از یک رئیس الوزراء و چند وزیر برگزیدند و دو تن از آزادیخواهان را به سفارت از طرف این دولت به استانبول و برلن فرستادند.این سلسله اقدامات ملی آزادیخواهان در سالهای 1295 و 1296(1916 و 1917)همچنان کمابیش ادامه داشت تا روسیه در انقلاب افتاد و متعاقب آن در تابستان 1917 کنگرهء بینالمللی سوسیالیستها در سوئد تشکیل یافت.
آن گروه از ملیون ایران که خود را به اروپا مخصوصا به کشور آلمان رسانیده بودند وقتی از تشکیل کنگرهء بینالمللی سوسیالیستها آگاه گشتند جلسهای در آلمان با فراخواندند عناصر ملی ایرانی که در دیگر کشورهای اروپا اقامت داشتند فراهم ساختند.
در این جلسه نمایندگانی از تمایلات گوناگون سیاسی و اجتماعی و بقول ایرج میرزا «دمکرات،انقلابی،اعتدالی»شرکت جستند.دراین جلسه تصمیم گرفتند به این کنگره نمایندگانی که پیام بر ایرانیان آزادیخواه باشند گسیل دارند و در نتیجه سید حسن تقیزاده و وحید الملک شیبانی را برگزیدند که عازم سوئد شوند و برای رهایی ایران از سیاستهای متجاوزانه روس و انگلیس از آن کنگره استمداد نمایند.
این نمایندگان باوجود مشکلات ناشی از اوضاع جنگی در اروپا خود را به استکلهم رسانیدند و بیانیه و نظقی در وصف حال ملتی قدیم وقویم شامل مطالبی بسیار اساسی از هویت ملی و اهمیت تاریخی و قومی و فرهنگی ایران و آنچه سیاست روس و انگلیس در دو دههء ابتدای قرن بیستم بر سر ایران آوردهاند تنظیم کردند و به اطلاع اعضای کنگرهء سوسیالیستهای جهان رسانیدند.این بیانیه در واقع سندی است که میزان موقعشناسی و فرصتیابی و درجهء غیرت و همت و پشتکار و همبستگی ملیون ایران را در آن سالها نشان میدهد که چگونه در بحبوحهء جنگ در اروپا تشکیلاتی به نام«احزاب ملی ایران» بوجود آورده و نمایندگانی از میان خود برگزیده و روانهء استکهلم ساختهاند تا صدای خاموش شدهء ایران را از آن کنگره به گوش جهانیان برسانند.
این بیانه که به زبان فرانسه با رعایت تمام ظرافتهای سیاسی نوشته شده و ترجمهء آن را ردپایان مقاله میآورم جزء چند سند سیاسی ایران است که از دکتر محمود افشار یزدی که رد آن سالها به تحصیل تاریخ دیپلوماسی ایران میپرداخته بجای مانده و نسخهای از آن با حروف ریز در چهار صفحه به قطع کوچک وزیری ذیل شمارهء 8 عینا در ضمائم کتاب سیاست اروپا در ایران از تألیفات وی گنجانیده شده است.چون از این سند مبارزهء ملی،در کتابها و رسالت مربوط به ایران اثری دیده نشده است سزد که این صفحهء گویا و برگ افتاده از تاریخ نزدیک به عصر ما به سعی گردانندگان ایران نامه ثبت جریدهء عالم گردد.
اینک میپردازم به نقل ترجمه شدهء آن بیانیه:
استمداد مردم ایران از کنگرهء بینالمللی سوسیالیستها منعقد در استکهلم در تابستان 1917
آقایان:
سالیانی دراز است که پارهای از دولتهای اروپایی بخاطر راضی گردانیدن عناصر سرمایهدار و استعمارطلب کشور خود مستعمره ساختن یا ملحق کردن یا به اشتغال درآوردن کشورهای دیگر در چهار قارهء دیگر جهان پرداختهاند.این دولتها با اندیشهء قبلی و محکم که هیچ قاعده و اصلی جز میل و ارادهء خاص خود را نشناسند و تصمیمی قاطع که مردم کشوری را که به آن راه مییاسند به اطاعت مطلق سیاسی و اقتصادی خویش درآوردند،برنامهء استعماری و امپریالیستی خود را طرحریزی کردند و راه و روشی را پیشه ساختدن که اصول و قواعد آن سخت ستمکارانه و دلبخواهانه میباشد.
هیأتهای حاکمهء اروپا پس از آنکه دیدند دیگر نمیتوانند ملتهای خود را مطیع و منقاد خویش سازند در کشورهای خود دست از فرماندهی مطلق برداشتند ولی خاطرهء خوش دوران حکومت استبدادی و افسوس از دست دادن آن همچنان در روحشان باقی ماند.ازاینرو بسوی ملتهای دوردست نظر افکندند با این اطمینان که حکمرانی مطلق بر آنان سرزنش و انتقادی در میان ملت خودشان ببار نخواهد آورد و هر جنبش مقاومتآمیز مستعمرات را میتوانند یاغیگری نشان دهند.هیأتهای حاکمهء مغرب زمین با این مقدمات روش بردگی اجتماعی و سیاسی و تمامی اعمال شقاوتآمیز تاریکترین عصر قرون وسطی را به مشرق زمین منتقل ساختند.
آقایان:
ایران از جمله این کشورهای تیره روز میباشد که مطمح حرص و آز امپریالیستهای اروپایی قرار گرفته و زیر فشار سنگین زنجیرهایی است که از یک رشته فتنهانگیزیها و خیانتها ساختهشده است.به همین دلیل ما سخت بر این اعتقادیم که با گذاشتن ملتهای اروپا در جریان آنچه بر سر وطن ما رفته و هماکنون نیز میرود و با ترسیم دور نمایی از وضع واقعی ایران،اکثریت عمدهء مردم ملتهای اروپا و همگی دوستداران حقوق و آزادی و عدالت از حالت غمانگیز این ملت بصدا در خواهند آمد و بر اثر آن وجدان بشریت بیدار گردد و متاثر و به خشم آید و داد این ملت را بدهد.
ملت ایران یکی از قدیمترین ملل جهان میباشد.از میان اقوامی که در سوابق ایام در مشرق زمین تمدن را بنا نهادند و باور ساختند،قوم ایرانی یگانه ملتی است که زنده باقیمانده و هویت خویش را نگاهداری کرده و میتواند از اینکه توانسته از پس قرنهای دور پاکی قومی و اصول مدنیت خویش را حفظ کرده بر خود ببالد.قوم ایرانی در پرورش و اعتلای روح انسانی سهمی بسزا داشته و گذشتهای بس افتخارآمیز را پشت سر گذاشته است.
همهء نویسندگان اروپایی که از ایران بحث کردهاند و همگی مسافرانی که از ایران بازدید کردهاند بر این نکته اتفاق دارند که ایرانیان از درجهء عالی هوش و استعداد و نیروی خلاقه برخوردار هستند.علاوه بر آن ایرانیان چه در گذشته و چه در حال در مشرق زمین در امور نژادی و مذهبی نمونهء گذشت و اغماض و صاحب ذوق دریافت ظرایف طبیعی میباشند که از مجموع آنها فرهنگی باستانی توام با اصول مهماننوازی و مشرب مدنی و خلق و خوی رفتار پدرانه بوجود آوردهاند.قوم ایرانی به نسبت وسیعی در آنچه میتوان آن را دارای فکری بشریت خواند،سهیم بوده است و هنوز هم صلاحیت لازم برای سهم گشتن در این امر را دارد به شرط آنکه وی را در راه شکفتن قریحهها و استعدادهایش آزاد بگذارند.
این قوم که در سرزمین نیاکانی خویش از زمانهایی پیش از ظهور زردشت و سربلند کردن کوروش تا به امروز ملیتی مشخص و متمایز با همروحی و پاکی نژادی تشکیل داده است اکنون دستخوش ستمها و آزار و فشار اقوامی قرار گرفته که با وی هیچگونه وجه اشتراکی در گذشته نداشتهاند و هزاران کیلومتر از سرزمین او دور و بالاتر از آن قرنهای فاحشی در قومیت و کیش و آیین و زبان با وی دارند.
این موضوع حقیقت دارد که در طول قرنهای اخیر وقفهای در ترقیات فکری و مادی ایران روی داده است،اما در جریان دهههای نزدیک به زمان حاضر مردم ایران انقلابی بزرگ انجام دادند که عصر نوینی را برای تجدید حیات مدنی و سیاسی و اداری او آغاز کرده است.این جنبش سراپا ملی که عامهء اروپاییان تقریبا از جزییات آن بیخبر میباشند حقا باید در عداد انقلابهای برجسته و ارزشمند بشمار برود.جنبش یکپارچهای که ملت ایران برای برانداختن رژیم بسیار قدیمی استبدادی بجای آورد بیشتر از این جهت تحسین انگیز میباشد که با روح فداکاری و بکار بردن شیوههای دقیق و بخصوص مصون داشتن جان و مال خارجیان مقیم ایران از هرگونه تعرض توام بوده است.
اما این جنبش پسندیدهء ملی نتوانست نتایج خود را ببار بیاورد زیرا دو همسایهء بزرگ ما یعنی روسیه و انگلستان آن را خفه ساختند،این دو دولت قوی جلوی آزادی و ترقیاتی را که ایارن آرزومند آن بود گرفتند و توانستند هرگونه اصلاحی را در ایران مانع آیند.روسیه و انگلستان با بکار بردن شیوهای مستمر شامل انواع فتنهانگیزیها و تهدیدات و اتمام حجتها و لشکرکشیها و به دارآویختنها و آزار و اذیتها از یک سو و تنگ ساختن راههای درآمد مالی که ایران میتوانست از آنها برخوردار گردد از سوی دیگر آرزوهای ملت ایران رادر نطفه خفه ساختند و بتدریج غالب آزادیهای اصلی و حقوق اساسی را از وی سلب کردند.
ایران تازه میخواست در راه اصلاحات گام بردارد که روسیه و انگلستان بوسیلهء عهد نامهء 1907 که میان خود بستند این راه را بر او مسدود گردانیدند.این عهد نامه برای هریک از دو دولت در ایران منطقهء نفوذ مخصوص شناخته که در واقع و نفسالامر تقسیم ضمنی ایران است و این دو دولت از آن پس از هیچگونه فرصتی برای مداخله در امور ایران دست برنداشتند تا بتوانند نفوذ شوم خود را بر ایران محسوس سازند.
روسیه و انگلستان در تاریخ 3 ژوئن 1908 هنگامی که ملت ایران میخواست در برابر مقاصد سوء شاه وقت یعنی از میان بردن مشروطیت و تعطیل مجلس شورای ملی مقاومت ورزد،تهدید کردند که اگر کوچکترین عملی بر ضد شاه بشود نیروهای مسلح خود را برای جلوگیری از آن بکار خواهند برد.سرمایهداران کنار رودخانهء نوا( nwva )و تیمس ( tamise )برای خفه ساختن هرگونه جنبش آزادیخواهانه در آسیای مرکزی کم ربسته بودند و در پی این مقصود هیچگونه وسیلهء غیر قانونی و هیچگونه ملاحظات اخلاقی و شرف انسانی آنان را مانع نمیآمد.ژان ژورس( gean jaure?s )این مدافع بیباک عدالت، این دوست ستمکشان که صدای نیرومندش در رشته کوههای البرز به گوشها رسید در 1910 هنگام بحث در مجلس ملی فرانسه بر سر مسألهء مصائب ایران چنین گفت:
«آقایان:در صورتی که اصول اخلاقی میان افراد حکم میکند ناتوانان و پیروان مورد احترام و قدردانی قرار گیرند چرا این اصل نبایستی در اخلاق و رفتار بینالمللی نیز جای داشته باشد؟ایران یکی از باستانیترین کشورهای جهان میباشد و ازاینرو شایستهء آن است محل توجه واقع و نسبت به آن لازمهء محبت و احترام ابراز گردد و بگذارند آرام باشد و حتی بجای آنکه وی را شکنجه دهند او را یاری دهند.»
آقایان:
ایران زردشت را از خود بیرون داده که چندین قرن پیش از عیسی مسیح کشتکاری روی زمین و همچنین کار کردن را از جملهء کردارهای نیک و تکالیف دینی قرار داد.
ایران بزگترین شاعر و سخنسرای مشرق زمین یعنی سعدی را به جهان هدیه کرده است که در ناف سدهء تاریک قرون وسطائی سیزدهم گفته است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
بدینگونه است که از ایران همواره روح انسناندوستی و آزادیخواهی تراوش میکرده است و هماکنون احزاب سیاسی در ایران بوجود آمدهاند که مرامنامههای آنان در بسیاری از امور منطبق با اصول سوسیالیستی میباشد و میتوان یقین داشت که اگر مداخلههای خارجی جلوی پیشرفت و ترقی دموکراسی جوان و پزنشاط ما را نگرفته بود همین حالا اجرای قسمتی از مقاصد سوسیالیسم کشور ما را فراگرفته بود.
آقایان:
ما که اعضای حزب آزادیخواه ایران هستیم تمامی کوشش خود را برای حفظ آزادی بیان و مطبوعات و اجتماعات و اتحادیهها و حق اعتصاب کارگران در وسیعترین مفاهیم و معانی آنها در ایران بکار میبریم و بر آن هستیم که آزادی عقاید را از هر نوع برقرار سازیم تا در سایهء تکامل آرام،ترقیات و بسط اقتصادی را که کشورمان سخت نیازمند آن است عملی گردانیم و بالخصوص احوال و شرایط زندگانی دهقانان را بهبودی بخشیم و در همان حال کشورمان را در برابر مطالع خارجیان رد امان نگاهداریم و تا میزان و حد ممکن در حفظ صلح جهانی سهیم گردیم.اما برای اینکه بتوان به این مقاصد نائل آمد، لازم است که کلیهء موانعی که زنجیر مانند جلوی این کوششها و تلاشها را میگیرد از میان برداشته شوند و استقلال کشور به تمام معنی کلمه به آن باز گردد و خارجیان دیگر نتوانند در حقوق استقلالی ایران خود را دخیل سازند،و بنابراین دلایل،خلاصهء تقاضاهای ما از این قرار است:
که عهد نامهء 1907 روس و انگلیس در آن قسمت که مربوط به ایران است لغو گردد.
که استقلال سیاسی و اقتصادی ایران به او بازگردد.
که ایران برای سامان بخشیدن به وضع مالی و تشکیل نیروی دفاعی خود از آزادی کامل برخوردار باشد.
که دولت ایران حق استخدام مستشاران خارجی را از هر مملکت و ملتی که مناسب بداند بازیابد.
که ایران بتواند از حق تحصیل وام از هر مملکتی که مناسب بداند استفاده نماید. که استقلال گمرکی ایران به او بازگردد تا از این پس مردم ایران و خصوصا طبقات کارگر و کشاورز مجبور نباشد کالاهای مصرفی خود را از کشورهای مخصوصی بخرند و در معرض غارت سرمایهداران مسکو و منچستر قرار نگیرند و مانند امروز در فقر و فاقه غوطهور نباشند.
که ایران دارای حق کشتیرانی آزاد در دریاهای متصل به خاک خود باشد.
که ایران بتواند از منابع معدنی خود که روسیه و انگلستان با تهدید و زور انحصار آنها را بصورت امتیاز برای اتباع خود تحصیل کردهاند بهرهبرداری نماید.
که امتیازات و عهدنامهها و قراردادهایی که بیشتر آنها با تهدید و فرستادن اتمام حجت از دولت ایران گرفته شده و دست و بال این دولت را در بکار بردن قدرت حکومتی خود بسته است لغو گردد.
و بالاخره استقلال کامل و مطلق ملت ایران و همچنین سیر آزادانهء او در راه ترقی و آبادانی در محیطی امن و آرام تأمین گردد.
آقایان:
اندیشمندان بزرگ جهان اکنون به دنبال وسایل و تدبیرهایی هستند که مخافت و مصائب فراموش ناشدنی جنگ فعلی دیگر تجدید نگردد و صلحی جهانی پایدار و استوار در عالم برقرار گردد.هیچ گاه نباید این نکته را از نظر دو رداشت که بدین مقصد عالی نخاوهند رسید مگر اینکه قبلا و بترتیبی اساسی علل وقوع جنگ را از میان بردارند.در این مقام باید امیریالیسم و استعمار را در ردیف علل اولیه و عمدهء وقوع جنگ بشمار آورد، بنابراین جنگ را نمیتوان از صفحهء جهان سترد مگر با از میان برداشتن آن حرص و رقابتی که چند دولت بزرگ را به انقباد کشیدن ملل شرقی کشانده است.این عمل و رفتار در ملتهای ستم کشیده برای بازیافتن استقلال از دست رفتهشان هیجان روحی شدیدی تولید میکند و کینهء مخوف آنها را بر ضد ستمکارانشان چنان مشتعل میسازد که جز با ریختن خون آنان تسکین نخواهند یافت.این وضع و حال در مسألهء ایران مصداقی کامل دارد.توضیخ آنکه ایران به علت موقع جغرافیاییش بیبش از هر کشور دیگر همچنانکه تا به حال مرکز رقابت بالخصوص میان روسیه و انگلستان بوده است.مسألهء ایران بعلت شدت رقابتها از یک قرن پیش همواره فضای سیاسی اروپا را تیره میساخته است و میتوان یقین داشت اگر در این ایام مسألهء ایران بطور قطعی و کاملا مساعد به حال ملت ایران حل نگردد چیزی نمیگذرد که سرزمین ایران مانند لهستان،در گذشته، میدان جنگهای خونین و پرتلفات دیگر خواهد گشت.
یگانه راهحل رضایتبخش این خواهد بود که ایران در آسیای مرکزی به همان صورتی درآید که سویس اکنون در اروپای مرکزی دارد یعنی حاکم بر خویش،قادر به دفاع حقوق و استقلالش و سدّی در برابر مطالع بیگانگان. ملت ایران که از قبول مداخلات خارجی که به استقلالش لطمه وارد میساخت اجتناب میورزید گرفتار زورگویی روسیه و انگلستان گردید و به دنبال آن ملیون ضعیف شدند و پارلمان جوان آن در 23 ژوئن 1907 بوسیلهء لیاخوف( jiakhoff )افسر روسی که در خدمت شاه وقت بود گلوله باران شد و مشروطیت ایران که ثمرهء فداکاریهای بسیار بود دچار تعطیل و فترت گردید.
در 7 آوریل و 20 مه 1910 روسیه و انگلستان به وسیلهء دو یادداشت تهدیدآمیز ایران را از دادن امتیازی«که به منافع سیاسی و ملاحظات نظامی آنها برخوردی داشته باشد» به خارجیان،بخصوص امتیاز مربوط به وسایل ارتباط مانند خطوط تلگرافی و بندرسازی ممنوع ساختند و بدین ترتیب ایران بار دیگر از قسمتی از حقوق اساسی خویش محروم گردید.در دسامبر 1911 دولت روس به تشویق حکومت لندن به ایران اتمام حجتی شدید اللحن داد و دولت ایران را مجبور ساخت مستشاران امریکایی را که برای امور مالیه به خدمت گرفته بود و آنان وظایف خویش را در اصلاح وضع مالیهء ایران با نهایت صداقت انجام میدادند بیرون کند.بعلاوه دولت ایران مجبور گشت تعهد کند از آن پس هیچ مستشار خارجی را بدون رضایت قبلی این دو دولت زورگو به خدمت گیرد.در 18 فوریه 1912 روسیه و انگلستان در زیر تهدید وارد کردن نیروی نظامی به خاک ایران به دولت ایران اصرا ورزیدند عهد نامهء 1907 روس و انگلیس را در آن قسمت که مربوط به ایران است رسما بشناسد و آن را اساس سیاست خود قرار دهد.و با استفاده از همین فرصت بود که روسیه و انگلستان دولت ایران را از حق داشتن ارتش ملی محروم ساختند باستثنای قوهء کوچکی که برای تشکیل آن هم تحصیل رضایت قبلی دو دولت لازم شمرده شده بود،یعین مجبور شد که در جزئیات تشکیل این قوه هم نظرات دو دولت را رعایت کند.حتی جنگ وحشتناک فعلی هم به این مداخلههای وصفناپدیر وقفهای نداد.در 4 اوت 1916 روسیه و انگلستان به دولت ایران یادداشتی دادند که منظور از آن برقرار شدن نظارت مطلق آنان در امور مالی و نظامی کشور بود.این یادداشت از دولت ایران می خواست:
1-یک کمیسیون مختلط مرکب از ناظران روسی و انگلیسی بعلاوه چند عضو بلژیکی و ایرانی با داشتن اختیارات تام در ادارهء امور مالی مملکت اعماز درآمد و مخارج بوجود بیاید.
2-دو نیروی نظامی هریک مرکب از یازده هزار سرباز یکی در شمال به وسیلهء افسران روسی و دیگری در جنوب به وسیلهء افسران انگلیسی تشگیل گردد.تجهیزات و لوازم این دو اردو همچنین ادارهء آنها در مدت جنگ فعلی اروپا به وسیلهء این دو دولت تهیه و بعمل بیاید.
همه خواستههایی که فوقا مذکور افتاد با چنان کلمات و لحن تهدیدآمیزی انشاء شده بود که تردیدی باقی نمیگذاشت آن دو دولت بر سر آن هستند ته ماندهء استقلال ایران را به یغما ببرند.نتیجهء مقاومت منفی که ایران در برابر این پیشنهادهای خشن و توهینآمیز نشان داد این شد که دو دولت در ژانویهء امسال اتمام حجت تازهای به ایران دادند.
عملیات خشونتآمیزی که فهرست آن گذشت تنها شامل اقداماتی است که ایران در سالهای اخیر از آن رنج برده است.واقع امر این است که از یکی دو قرن پیش روسیه با روشی مستمر و حساب شده به استقلال ایران لطمه وارد ساخته است بدین صورت که پیوسته در تضعیف ایران میکوشیده،با کوچکترین گامی که ایران میخواسته است بسوی اصلاحات داخلی و بهرهمندی از تمدن جدید بردارد،مستقیما به مخالفت برمیخاسته است.دولتهای متوالی که در دوران سلطنت سلسلهء رومانوف( romanow ) در روسیه مصدر کار میگشتند چنین پیداست که در روش سیاسی خود با ایران از روح وصیتنامهء منسوب به پطر کبیر الهام میگرفتهاند.در 1813 دولت روسیه ایران را از حق کشتیرانی در دریای خزر محروم گردانید.در 1828 حق قضاوت کنسولها ( capitulation )را به نفع اتباع خویش به ایران تحمیل کرد و از آن پس دزدان و حتی آدمکشان تبعهء روس در دادگاههای ایرانی قابل محاکمه نبودند و حتی دولت ایران نمیتوانست آنان را از خاک خود بیرون کند.این روش روسیه در روابطش با ایران سرمشقی شد برای دولتهای دیگر که آنها هم ذیل عنوان«دولت کاملة الوداد»همان امتیازات قضائی و مدنی را که روسیه بدست آورده بود از ایران بخواهند.بدین ترتیب دولت ایران در کلیهء امور داخلی خویش در دشوارترین و مشکلترین موقعیتها قرار یافت.
در همین سال 1828 دولت روسیه ایران را از حق تغیر تعرفهء گمرکی واردات محروم ساخت.در 1890 حق ساختن راههای آهن و دادن امتیاز احداث راه آهن از دولت ایران سلب گردید.در 1900 روسیه حق ایران را در مذاکره با خارجیان برای دریافت وام بر باد داد.بدینگونه بود که روسیه به وسایل غیر قانونی و مخالف عدالت و بخصوص با تحصیل عدهء زیادی امتیازات از راه تهدید و اعمال زور و حیله و تزویر که بیان جزئیات آنها سخن را به درازا میکشاند،با بکار بردن روشی منظم و تنظیم یافته تقریبا تمامی حقوق و اقتدارات حکومتی ایران را که در مجموع استقلال مملکتی را تشکیل میدهند از دست ایران ربود و ملت ایران را گرفتار فقر و فاقه ساخت.
در باب انگلستان این دولت نیز شکافهای متعددی به استقلال و حقوق ایران وارد ساخت.بانک انگلیسی ایران تنها بانکی است که اجازهء انتشار اسکناس را یافته بدون اینکه دولت ایران هیچگونه نظارتی بر آن داشته باشد.در ولایات جنوبی ایران انگلیسها مستقیما و قراردادهای مختلف بستهاند،بالاخره پس از عهدنامهء 1907 انگلستان در کلیهء عملیات ملامتآمیز روسیه شرکت جسته است.
این دو دولت در این روزها در پی خفه ساختن ایران هستند و میخواهند آخرین شعلهء حیات و آزادی او را خاموش گردانند و به زندگانی سخت لرزان کشوری که جز آزاد زیستن و استقلال چیز دیگر نمیخواهد پایان دهند.
روسها سیاست الحاق سرزمینهای ایران را به خود که از آغاز قرن هجدهم تا 1828 دست بدان یازیدند همچنان ادامه میدهند.روسها رد 1909 به بهانههای پوچ ثروتمندترین ولایات شمالی ایران یعنی آذربایجان و گیلان را به اشغال نظامی درآوردند.
در اول ژانویه 1912 در تبریز یکی از کانونهای انقلاب ایران سران آزادیخواه را به دار آویختند به قسمی که دیگر هواخواهان اصلاحات،خود را مجبور به ترک ولایت دیدند.
روسها با وطنپرستان گیلان ولایت جنوبی دریای خزر به از این رفتار نکردند.در مشهد در 30 مارس 1912 مقدسترین زیارتگاه مملکت را،که رد جهان مسلمانان شیعه مذهب، همان احترامی را دارد که زیارتگاه بیت المقدس رد جهان مسیحیان،به توپ بستند.
روسها در 1915 و 1916 تقریبا نیمی از کشور ما را باشغال خود درآوردند و کارد بر گلوی دولت ایران گذاشتند که به خواستههای وهنآور آنها تن دردهد و از قدرت حکومتی خویش دست بکشد.
انگلستان علاوه بر آنچه فوقا گفته شد با عملیات روسها دمسازی میکند و در حال حاضر مأمورین نظامیش بدون اینکه از دولت قانونی مملکت اندیشهای به خود راه دهند مشغول سربازگیری در ولایات جنوبی ایران برای تشکیل یک قوهء نظامی هستند.
ما امیدواریم این کنگره که به عقیدهء ما مجمعی است از نمایندهء برگزیدگان بشریت، صدای خود را به نفع کشور سیاه روز ما بلند سازد به درجهای که این صدا در سراسر کرهء زمین انعکاس یابد و شنیده گردد و سرانجام آزادی به کشور ایران،آن سرزمینی که در آغاز تاریخش قوم بنی اسرائیل را از زندان بابل آزاد ساخت و در شروع ششمین قرن در شهر تیسفون پایتخت خود فیلسوفان آزاد اندیش زیر پیگرد و تبعیدی بیزانس( byzance )را با آغوشی باز پذیرفت،بازگردد.
اگر دولتهایی که از حمایت ملل ضعیف و مبارزه برای تحقق اصل ملیتها دم میزنند،یعنی همان اصلی که بلند پایهترین قهرمان آنها رئیس جمهور دموکراسی بزرگی که اخیرا وارد جنگ گردیده با فصاحت و صراحت تمام عرضه کرده در این ادعای خود صادق هستند نخست این اصل را در مورد یکی از قربانیان خویش که دنیای تاریخ وی را کاملترین و قدیمیترین ملیتها میشناسد باجرا درآورند.
کنگرهء سوسیالیستها که از 28 اوت تا 3 سپتامبر 1910 در کپنهاک تشکیل یافت قطعنامهای صادر کرد که ضمن مسائل دیگر قسمتی از آن مربوط به ایران است از این قرار:
«از آنجا که دولت روس تزاری از همان آغاز انقلاب ایران و به دنبال عهد نامهء انگلیس و روس تمام وسایل را برای خنثی ساختن نهضت مشروطیت بکار برد و در چندین مورد و حتی با نیروی مسلح به بهانهء حفظ مرز و نظم و جان اتباع خود به مداخله پرداخت ولی در واقع مقصودش فلج کردن کوششهای آزادیخواهان ایران بود و سربازان و همچنین پلیس روس علنا و با شدت تمام بر ضد انقلابیون و سران آنها دست به عملیاتی زدند و هنوز امروز هم دولت روس به کمک عوامل تغییر صورت دادهء خود به فتنهانگیزیها و تحریکات در ایران ادامه میدهد و عدهء زیادی از سربازان روس باوجود اعتراضات مکرر مجلس و دولت تهران هنوز در خاک ایران بسر میبرند و جان کلام آنکه رژیم تزاری که در اقدامات آدمکشانهء خود بر ضد آزادی در داخل امپراطوری خود فاتح گردید نم توانست رژیم مشروطیت را که در دو کشور هممرز وی برقرار گشته تحمل نماید،از اینرو با روشی تنظیم یافته با جدیت تمام کوشید رژیم استبدادی را در ایران و ترکیه دوباره برقرار سازد.باتوجه به این وقایع دردناک و حساس و مشکل که برای دو دموکراسی جوان مشرق زمین خطری دائمی میباشد کنگرهء احزاب سوسیالیست اروپا را دعوت میکند که هرچه زودتر تمام وسایلی را که در اختیار دارند برای پایان بخشیدن اقدامات ارتجاعی تزاریسم بکار ببرند»
آقایان:
در حال حاضر چنین بنظر میرسد تزاریسم که همواره مسؤول تمامی جرمهای ارتکابی روسها در ایران معرفی میشد برای همیشه برانداخته شده است و اکنون نوبت آن است که ببینیم آیا دولت فعلی روسیه که جای آن را گرفته است در پی آن خواهد بود بیعدالتیها و هول و هراسهایی که دولت سلف او مرتکب گردیده جبران و ترمیم نماید و جای پا و لکههای خونینی را که تزاریسم در ایران بر جای گذاشته است بشوید؟و برپا کنندگان انقلاب روس که بتازگی پیروزی یافتهاند و بر این امر تأکید دارند که انگیخته شده از احساسات سوسیالیستی و آزادیخواهانه میباشند،آیا صدای این کنگره را که بحقیقت دادگاه بلند پایهای است که عدالت پیشگان واقعی راه و رسم بشریت در آن جای دارند به گوش دل میشنوند و به ایران آن آزادی را که اسلاف آنها به غارت بردهاند باز پس خواهند داد؟
آقایان:
چنانکه ملاحظه کردید تمامی سیاهروزی ملت ما از روسیه برخاسته است ولی ما امروز آمادهایم بدون کینه و بغض دوست ملت روس بشویم و همسایهء خوب و وفادار آن باشیم.ما آمادهایم گذشته را با آنکه برای ما خاطرهای بس دردناک میباشد فراموش کنیم و دست برادری خود رابسوی جانشینان تزار دراز کنیم بشرط آنکه آنان نیز گذشته را فراموش کنند و زنجیرهایی را که به دست و پای ما بسته شده است از روی کمال میل و محبّت بگسلند و با ما همان معامله و رفتاری را داشته باشند که با ملتی مستقل و شایستهء آزادی باید داشت.
در خطاب به کنگره:
ای برگزیدگان جامعهء بشریت و ای نمایندگان اکثریت عظیمهء تودههای انسانی!ما خواستار آن هستیم که کنگرهء شما رای خود را دربارهء سرنوشت مملکت ما اعلام بدارد و صدای برادرانهء شما به جامعههای دموکراسی و دموکراتهای همهء کشورهاو همچنین به روسیهء نوجوان شده و انگلستان سالخورده برسد و نسیمی حیاتبخش از محبت و دلداری از جانب شما بسوی زحمتکشان ایران بوزد برای آنکه دهقان فقیر این کشور در همان حال که در کشتزارش به کار مشغول است و به بیل خود تکیه دارد بتواند با این خیال خوش باشد که در شهر استکهلم بهترنی عناصر همان اروپایی که جز خوف و هراس از آن چیزی نشنیده و غیراز لولهء توپ و چوبهء دار از آن چیز دیگری ندیده از حقوق و آزادیش دفاع کردهاند.
ما به نام ملت ایران از این کنگرهء بینالمللی سوسیالیستها استمداد میکنیم و از آن درخواست میکنیم دربارهء شکایتهای ما به داوری بنشینند و تصمیم خود را که قضاوت نیروی بزرگ جهان آینده است دربارهء ایران یعنی این کشور باستانی مشرق زمین که شایستهء بالاترین توجه محبتآمیز و برخورداری از عدالت عالیهء جامعهء انسانیت بتمامها میباشد اعلام بدارد.
تقیزاده وحید الملک
نمایندگان پارلمان ایران و رهبران احزاب مشروطهخواه
برگزیده شده از سوی ملیون ایران برای دفاع از حقوق ایران در اروپا
تابستان 1917
*** این سخنان،صدای ملت ایران بود که از دستگاه صوتی تنی چند از فرزندانش از سر شور و عشقورزی به وطن در کنار قطب شمال،یعنی بام دنیا،برخاست و ارتعاشات صوتی آن در فضای جهان جای گرفت تا یادگاری از آنان باشد.این مقاله بر سر آن است که برگشت آن صدا را به گوش فرزندان همان وطن برساند و این گفتهء خواجهء شیراز راست آید:
از صَدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
تورنتو،فروردین 1367

