Persian Art and Japan
سال 1952 هزار و دویستمین سالگرد تولد[تندیس]بودای بزرگ نارا( Nara )و نیز موزهء شوسواین( Shosoin )بود.در این موزه است که یادبودهای برنزی از مراسم خیره کنندهء گشایش آن،در سال 752 میلادی،و همچنین کلکسیون شخصی سازندهء موزه، امپراتور شومو( Shomu )،نگهداری میشود.پس از پایان مطالعات و پژوهشهایم در نیویورک در زمینهء هنر ایرانی و تأثیر آن در آسیای خاوری،به راهنمایی آرتور پوپ،به دیدن این موزه رفتم.راهنمایم در این دیدار هارادا جیرو( Harada Jiro )،از شاگردان قدیم پوپ بود.
دربارهء ریشهء ایرانی بسیاری از آثاری که در موزه بود با یکدیگر بسیار گفتگو کردیم و من خلاصهای از آن گفتگوها را در نشریهء تایمز ژاپن به چاپ رساندم.
برخی از دانشمندان با نتایجی که من در این مقاله گرفته بودم همرأی بودند و،در نتیجه،در سال 1960 دوازده تن از متخصصان ژاپنی هنر ایرانی را به نشستهای چهارمین کنگرهء هنر و آثار باستانی ایران،که در نیویورک تشکیل شده بود،معرفی کردم.سپس، نامهای به شاهزاده میکاسا تاکاهیتو( Mikasa Takahito )،که خود اهل علم و هنر بود،نوشتم،و او پذیرفت که نایب رئیس این کنگره شود.پرزیدنت آیزنهاور و شاه فقید ایران نیز از پشتیبانان اصلی کنگره بودند.در همین کنگره بود که پروژهء مطالعاتی«جادهء ابریشم»،که در ژاپن انجام میگرفت،تشویق شد.در کنگرهء پنجم،که در سال 1968 در تهران و شیراز تشکیل شد،دانشمندان ژاپنی باز هم به مطالعات ایرانی کمکهای ارزندهای کردند.
دانشمندان ایرانی نیک آگاهند که در سال 1939 در کتاب بررسی هنر ایرانی، تألیف آرتور پوپ(که در سالهای 1964 و 1977 در ژاپن دوباره چاپ شد)به اشیاء ایرانی موزهء شوسواین اشاره شده است.از جملهء این اشیاء جام معروف بلورین(که همانند آن در گورخانهء امپراتور انکان Ankan یافت شد)و لیوان طوقدار آبی است.
در سال 1958 محمد رضا شاه پهلوی از موزهء شوسواین دیدار کرد.در این دیدار بود که دانشمندان همراه او هشت شیء دیگر موزه را ایرانی دانستند و نظر دادند که سبک معماری آزاکورا( Azakura )در ژاپن همانند سبک معماری انبارهای غلّه در شمال ایران است.
کشفهای تازه ژاپنیها در گور پشته( tumulus )های کوفون( Kofun )از سده های سوم تا هشتم میلادی،همچنان جالب توجهند.هنرهای دستی یافت شده در این گور پشتهها با هنرهای دستی کره و منچوری همسانند.«فرهنگ گور پشتهای»در دو هزارهء پیش از میلاد از خاورمیانه تا اروپای شرقی،از سویی،و تا چین و ژاپن،از سوی دیگر،دامنه یافته است.از جملهء اینگونه آثار فرهنگی باید از گور پشتهء عظیم و کندو مانند میسنا( Mycenae )در یونان،که در حدود دو هزار سال کهنتر از گور پشتههای ژاپنی است،نام برد.امّا قدیمیترین اینها مجموعهای از هزاران گور پشته در ایران است که به 1500 سال پیش از میلاد و چه بسا تا دوران ساسانی برمیگردد و همزمان با گور پشتههای کوفون ژاپن است.
اسلایدها تنگهایی را نشان میدهند به شکل جانوران و قرّابههایی که لولهها- شان مانند نک پرندگان دراز منقار است و همگی متعلق به گور پشتههای ایرانی که میان 1500 سال پیش از میلاد مسیح و 700 سال پس از آن برپا شدهاند.اسلایدهای دیگر از اشیاء پیدا شده در گور پشتههای سدههای هفتم و هشتم در کرهاند،اشیائی که با آنچه از ایران آمده شباهتی شگفتآور دارند.همهء این اشیاء متعلق به دوران نخستین هنر کره است که بر ژاپن تأثیر مستقیمی نداشته است،یعنی ژاپنی که در حال گذر از ملت از خود بود.
ستارهء نمایشگاه شوسواین در موزهء نارا،در هفتهء پیش از این سخنرانی،تنگی با دهانه ای به شکل سرخروس بود.به چینی این شکل را هو( Hu )مینامند که در خط چینی به معنای«ایرانی»است.اسلاید دیگری همین شیء و در کنار آن شیء همانند آن را که از ایران آمده بود،نشان میداد.تنگ شوسوئین لعابی است،اما تنگ ایرانی سفالینهء زرگون است.جالب این است که هردو تنگ را از تنگهای فلزی تقلید کردهاند.ریزه کاریهای منبّت گونهء تنگ لعابی شبیه ریزهکاریهای روی جام نقرهای ساسانیاند که در نمایشگاه میبینیم.تنگهای نقرهای پرنده سان در سدههای سوّم تا هفتم در ایران بسیار رواج داشت.تنگ سفالین ایرانی(سدهء 12 یا 13)از تنگ شوسوئین(سدهء هشتم)نوتر است.تکهای از یک سر خروس سفالین کوچک،یافت شده در شمال غربی ایران،نیز به نمایش گذاشته شده،که چه بسا به حدود 800 پیش از میلاد تعلق داشته باشد.
تنگ سانسای( Sansai )سه رنگ ژاپنی،یا آبپاش تانگ( Tang )یکی از نمونههای رایج سفالینههای دوران تانگ در چین است که در ژاپن هم از آن تقلید کرده اند و تنگ«سانسای نارا»نامیده شده است.کاتوتو کور( Kato Tokuro )، سفالینهشناس نامدار ژاپنی،بر آن بود که این سبک ریشهء ایرانی دارد.نویسندگان دوران تانگ این سبک و دیگر سبکها و آداب«ایرانی»( Hu )را که به چین رسیده بود، «بوی گند گوسفند»مینامیدند؛همانگونه که در ژاپن گاه آنچه را که از غرب آمده«بوی گند کره»میگویند.نمونههای کهنتری نیز در آسیای مرکزی در دوران پیش از تانگ و از ایران دوران اشکانی(300 سال پیش تا 300 سال پس از میلاد)یافت شده است.
در میان گنجینههای هنری شوسو این پارچهای است که بر آن نقش گوزنی با شاخهای بزرگ و پیچیده و نواری بر گردن دیده میشود،که زیر درختی ایستاده است.او خوّرنه،خدای پیروزی زرتشتیان و پشتیبان بازرگانان،است.
در ایران امروز جمجمهء بزرگ و شاخدار گوزن بر سر در خانهء روستاییان نشان توانگری صاحبخانه است.از بشقابهای فلزی دوران ساسانی با نقشهای همانند نیز اسلایدهایی نشان داده شد.گوزن و دیگر جانوران شاخدار ایستاده بر گرد درخت زندگی، که در بسیاری از نقشهای بافتههای ایرانی دیده میشود،نیز در شوسواین یافت شده است.
چنین نقشهایی را همچنان در بسیاری از بشقابهای نقرهای دوران ساسانی متعلق به موزههای اروپایی و موزهء تنری سانکوکان( Tenri Sankokan )میتوان دید.نقشمایهء دیگری که از«جادهء ابریشم»گذشته[و به خاور دور رسیده]،شاهی است بر اسب نشسته که روی برگردانده و در حال پرتاب تیر به شیری غرّان است.در دیر هوریوجی( Horyuji )پارچهای پرچم مانند با چنین نقشی هست که در اواخر سدهء ششم از استان خیان( Xian )در چین برای شتوکو تای شی( Shotoku Taishi )آورده- اند.این نقش را به اندازههای کوچکتر بر روی یافتههای شوسواین،آلات موسیقی،و دیوارههای گور پشتههای کرهای نیز میتوان یافت.
شیر نشانی از آیینهای پادشاهی بود.پادشاهان ساسانی گاهگاه با کشتن شاه ددان،آنهم یکتنه،دست به نشان دادن دلاوری خود میزند.بهرام گور با دستهای خود چنین کرد.در تخت جمشید،کاخ شاهان ایران در سدهء پنجم پیش از میلاد،درگاه های تالارهای شاهانه،نقش شاه را رویاروی یک شیر-هیولا کندهاند که شاه او را می کشد.این نقش را بر یک قالی که به تازگی در ایل قشقایی یافته شده است نیز میتوان دید؛ایلی که سالی دوبار از کنار تخت جمشید میگذرد و،به این ترتیب،این نقش را به عنوان سنتی نامیرا تکرار میکند.شیر در همهء جهان،حتی در چین و ژاپن که هرگز در آنها نزیسته،نماد پادشاهی است.در ژاپن«شیر»را-که واژهء رایج در بسیاری از زبانهای خاورمیانه،چه آریایی و چه سامی،است-شی شی( Shishi )مینامند. نزدیک به سه هزار سال پیش از میلاد،در سرزمین سومر شیری شاخدار و افسانهای را شیرشی( Shirshi )مینامیدند.در بسیاری از خانوادههای پادشاهی اروپایی،از جمله انگشتان،شیر نشان رسمی خانوادگی بوده است.در ایران پنج سده پیش از میلاد نیز شیر نشان رسمی پادشاهی بود و جانداران(نگهبانان)پادشاه،بمانند جانداران پادشاهی ژاپن نشان سر شیر زرین به خود میزدند.برخی از اشیاء سلطنتی شوسواین بر پایههایی چون پنجهء شیر نصب شدهاند یا به شیرهای زراندود آراستهاند.
مهمترین ویژگی سفالینههای خاور دور رنگی است که در اروپا به آن«آبی و سفید»میگویند و در ژاپن سومتسو که( Sometsuke )و به فراوان یابترین رنگ در سفالینههای ایرانی،یعنی آبی،برمیگردد.در چین این رنگ را به خاطر اصل آن «آبی اسلامی»میگفتند.لاجورد را،که مایهء اینگونه لعاب آبی رنگ است،مغولان پس از فتح ایران در سدهء سیزدهم،از آنجا به چین بردند.سفالینههای لاجوردین در ایران پیش از مغول،در سدههای نهم و دهم در پیرامون نیشابور و بغداد فراوان بود.این رنگ در سفالینههای ما قبل تاریخی بین النهرین نیز یافت شده است.معدن عمدهء لاجورد نزدیک کرمان بود.
به گمان من،سیر تاریخی این دادوستد فرهنگی جالب اینگونه بوده است.به کار گرفتن لعاب رنگی در ایران،بین النهرین،و مصر دست کم به ده سده پیش از میلاد بر میگردد.فلات ایران محل اختراع این مادّه است نه دشتهای بین النهرین و کنار رود نیل.تا هزارهء پیش از میلاد سبز زیتونی و دیگر رنگهایی که در اشیاء سه رنگ به کار برده میشد،چون خاکی،زرد،قهوهای،بنفش بادمجانی و سیاه،رنگهای اصلی بودند.لعاب سبز رنگ را به روم بردند و در آنجا مایهء اصلی رنگ سفالینههای رومی و سپس اروپایی شد.این لعاب به چین هم رفت و در آنجا در سفالینههای دورهء هان ( Han )به کار برده شد و نام«سبز هانی»به خود گرفت.به گفتهء کاتوتو کورو Tokuro) (Kato ،ایران در هنر و صنعت سفالگری از دیگر سرزمینها آفرینندهتر بود،امّا چین با سازمان و مدیریت پیشرفتهتر و ساختمایههای بهتر از ایران پیشی گرفت.از سوی دیگر،در چین،به سبب بازار پهناور،پادشاهی متمرکز و یکپارچه،و سازمان کشتیرانی بر رودها و کانالها،عرضه و فروش اینگونه کالاهای شکستنی آسانتر بود.در دوران هان بود که تکنولوژی لعاب زنی وارد چین شد و در دورهء تانگ،تنگهای ژاپنی سانسای. فن و سبک نقرهکاری ساسانی از راه سمرقند به چین رسید.نخستین نقرهکاریهای چینی آنچنان همانند نقرهکاریهای آسیای مرکزی و بلخ و ایران است که بازشناختن آنها از یکدیگر آسان نیست.فرمانروایان تانگ از غرب چین آمده و بیگانه شناخته میشدند، امّا چون دیگران هویّت چینی یافتند و سرانجام با از دست دادن میلی که در چادرنشینان به اشیاء نقرهای هست،به سفالینههای روی آوردند.
کورههای چینی در این زمان در کار تولید سختترین نوع سفال یعنی«چینی» بودند.همانگونه که نقرهسازان تانگ از سبک نقرهکاری ایرانی و بلخی تقلید می کردند،سفالگران دورهء تانگ نیز به تقلید از سبک نقره کاران همدوران خود پرداختند. لعابهای سفید رنگ به تقلید از رنگ نقره درست شد،و پیچ و خمهای دلربا و دیگر نقشهای نقرهکاریها بر روی سفالینهها به کار آمد.تنگ سر-خروسی،که در بالا به آن اشاره شد،نیز در اصل از نقرهء ساسانی بوده و در سفالگری تانگ ساخته شده.
ایرانیان سفالینههای سفید تانگ و تنگهای ژاپنی را دوست میداشتند و آنها را از راه بنادر خلیج فارس چون سیراف وارد میکردند.کرانههای جنوبی ایران پر از تکه- کاسههای سفالینی است مربوط به دورانهای گوناگون تاریخ چین،از تکههای سفید و قهوهای رنگ دورهء تانگ تا سفالینههای سفید و آبی دوران یوآن( Yuan )و مینگ.ایرانیان نیز از کارهای دورهء تانگ و از تنگهای ژاپنی تقلید کردند و در این میان رنگ دیگری را نیز به کار گرفتند که چینیان به کار نمیبردند،یعنی رنگ بنفش بادمجانی.
چین بیشتر وارد کنندهء ایده و تکنیک بود و آنها را کمال میبخشید،امّا چندان مشتری کالاهای تمام شده نبود و کالاهای خود را بیشتر نقد میفروخت.انبوهی از سکه- های زرین و سیمین قسطنطنیه و ساسانی در جادهء ابریشم پیدا شده است.امّا برخی از اشیاء کمیاب نیز از راه آسیا،بر پشت شتر یا از جادهء دریایی ابریشم،به چین راه یافته- اند.در 1969 من به خمرهای بزرگ به بلندی 78 سانتیمتر دست یافتم که در حفاری- های بیشابور،پایتخت محلی ساسانیان در جنوب ایران و در نزدیکیهای بندر دادوستد با چین،یعنی سیراف،یافت شده است.تصویر خمرهای مانند این را،که در کاوشهای گورخانههای فوچو( Fuchow )-بندر مهمی در جادهء دریایی ابریشم،پس از دورهء تانگ-کشف شده،در شمارهای از مجلهء باستانشناسی چین به نام ونوو( Wen Wu ) در ژانویهء 1975 به چاپ رسیده است.سه خمرهء دیگر نیز باهم در گورخانهای از 936 میلادی یافت شده است که طرح آبستره و برجستهء یکی از آنها بمانند خمرهء یافت شده در ایران است.باستانشناسان چینی این یافت را سندی مهم در تأیید وجود جادهء دریایی ابریشم میشمردند.
امّا لعاب سفید دلخواهترین و انقلابیترین کار سفالگری ایرانی بود.در سرزمینهای زمرّدین چین سفید ساده چون گوهری مینمود و در چشم مینشست،امّا در دشتهای خاکی و یکدست،در کویرهای قهوهای رنگ و بناهای آجری ایران،سفید ساده مایهء ملال بود.از همینرو،سفالگران ایرانی رویهای از لعاب به رنگهای لاجوردی یا طلایی یا مینایی را به کار گرفتند.
پس از آن،در دوران سونگ( Sung )چینی واقعی را اختراع کردند که چون شیشه نازک و سخت و شفاف بود و به گفتهء ایرانیان به گوهر میمانست.جامها و تنگهای نقرهای پایههای مداری داشتند.صنعتگران سونگ نیز اینگونه پایهها را با اندک تغییری برای ساختههای چینی خود برگزیدند.سفالگران ایرانی گاه برای سفالینههای خود پایهای میگذاشتند،امّا از این پس،با تقلید از اشیاء چینی،که دوست می داشتند،برای همهچیز،از جامهای کوچک گرفته تا کوزههای بزرگ،پایه میساختند. ایرانیان نیز همانند اروپاییان سدههای پسین عاشق اشیاء چینی شدند و خود در ساختن آنها کوشیدند.آنان میدانستند چینیان چه ساختمایههایی به کار میبرند،اما نوع ناب آنها در ایران یافت نمیشد و آنچنانکه باید نمیپخت.از همینرو،ایرانیان به اختراع نوعی چینی همانند چینی چین دست زدند.ویژگی این چینی سفیدی و نازکی و شفافیت آنست.سفالگران ایرانی خاک کوزهگری و گل چینی را به هم میآمیختند و بروی آن لعابی نازک و سفید رنگ میزدند.این فرآورده همچنان سفالینه بود،امّا سفالینهای که از آن بهتر و ظریفتر هرگز ساخته نشده بود.نازک و سفید بود اما درخشندگی نداشت.از اینرو،بدنهء سفالینه را پیش از لعاب دادن سوراخ-سوراخ می کردند و این سوراخهای کوچک را از لعاب درخشان پر میکردند که به تمامی آن نمایی درخشان میداد.سفالگران چینی هم سرانجام به این شیوه دست یافتند و از آن در طرح نامدار«دانهء برنج»خود تقلید کردند.
با حملهء مغول،که ایران و چین را به هم پیوست،سفالینههای سفید و آبی همراه با لاجورد،که مایهء رنگ آبی آنها بود،به شرق و به چین رسید.به گمان من،آستر لعابی شفاف و سفالینهء زرگون نیز مغولان را خوش آمد و از راه آنان همراه لاجورد به شرق رفت. چینیها در این شیوهء لعابکاری،که دشوارترین شیوه بود،به استادی نرسیدند،امّا،با به کار گرفتن ساختمایههای همانند ناگهان به لعاب سرخ رنگی دست یافتند که در سبک سفالگری نامدار دیگری در دوران یوآن و مینگ به کار رفته است.از سوی دیگر، میناکاری ایرانی نیز به سبک میناکاری رنگارنگ دوران مینگ بدل شد.البته اینها بر یکدیگر همچنان ادامه داشت و هردو را غنیتر میکرد.
(*)این مقاله فشردهای است از گفتار Jay Gluck ،رئیس«خانهء ایران»در کوبه( Kobe ) و موزهء شرقی نارا،که همراه با نمایش اسلاید در دومین نشست«انجمن شرقی هیوگو( Hyogo )»در 8 نوامبر 1987 ایراد شده و در نشریهء Oriens, Vol.2, October 1988 به چاپ رسیده است.

