Oleg Fedorovich Akimushkin, 1929-2010
ا. ف. آكيموشكين در 17 فوريه 1929 در شهر پنزا چشم به جهان گشود. يك سال بعد، پدرو مادرش ــ الگا ايوانوونا ميخايلوا (1979-1905) و فيودور سميونوويچ آكيموشكين (1977-1900) ــ به لنينگراد نقل مكان كردند و كوتاه زماني بعد، از هم جدا شدند. مادرش باز ازدواج كرد و الگ خرد سال در خانوادة جديد، در كنار مادر و ناپدري خود آناتولي گاولووسكي، پرورش يافت.
او تحصيلات دبيرستاني را در 1937 آغاز كرد. سالهاي دبيرستان او هم زمان بود با شروع جنگ جهاني دوم. حملة ناگهاني هيتلر به اتحاد شوروي و رويداد جنگ ميهني بزرگ موجب سرگرداني خانواده در لنينگراد گرديد: آنها به سبب محاصرة شهر به دست نازيها كه در سپتامبر 1941 آغاز شد و نزديك به 900 روزادامه يافت،فرصت بيرون رفتن از شهر را از دست دادند. نخستين زمستان پس از آغاز محاصرة لنينگراد، در تحصيلات آكيموشكين فاصله انداخت. يك سال پس ازآن، او به مدرسة ديگري رفت و در سال 1941از آنجا فارغ التحصيل شد. آكيموشكين، مانند ديگر شاگردان همسالش در تابستان 1942 و 1943، در كارهاي اجتماعي مختلف شركت جست و با وضعيّت پيچيدة شهر محاصره شده دست و پنجه نرم كرد، و در نوامبر 1943 كه نوجواني چهارده ساله بود، “براي دفاع از لنينگراد” به دريافت يك نشان نائل آمد.
در سالهايي كه آكيموشكين در دبيرستان تحصيل ميكرد، ورزش نقش مهمي در برنامة درسيداشت، و بازي بسكتبال يكي از عشقهاي او شد. او در تيم مدرسه در كنار الكساندر ي. گومِلسكي (2005-1928)، مربّي آيندة تيم ملّي اتحاد شوروي و روسيّه بازي كرد، مربياي كه چند دهه بعد بازي كنهاي خود را به 6 عنوان قهرماني اروپا و 2 عنوان قهرماني جهان رساند، و مدال طلاي بازيهاي اليمپيك 1988 را نصيب اتّحاد شوروي كرد. تيم مدرسه، با هدايت چنين كاپيتان پرشوري، عنوانهاي قهرماني شهر را مرتبا از آن خود ميكرد. كومِلسكي كه فارغ التحصيل شد و از آن مدرسه رفت، رهبري به اُلِگ آكيموشكين رسيد.
زندگي دانشجويي اودر 1948 شروع شد، هنگامي كه در برنامة بخش ايرانشناسي ِ دانشكدة مطالعات خاورشناسي، تاريخ و فلسفه، در دانشگاه دولتي لنينگراد، ثبت نام كرد. در آن زمان، و تا سال 1991، مطالعات خاورشناسي، تاريخ وفلسفه از نظرمسلكي در اتحاد جماهيرشوروي سوسياليستيِ آن ايام رشتههاي حساس و مسألهداري به شمارميرفت، و ثبتنام در دانشكدههاي مربوط، كه اين رشتهها را تدريس ميكردند، عملاً ناممكن بود؛ مگر آنكه دانشجوي علاقهمند عضوكُمسومُل (شاخة جوانان حزب كمونيست اتحاد شوروي) ميبود. آكيموشكين پس ازپيوستن به اين سازمان در 1943، در ميان اعضاي معمولي آن به شركت فعال خود در دانشكدة مطالعات شرقي و آفريقايي ادامه داد، و از اين رهگذر تجارب و مهارتهاي زيادي در سازمان دهي و رهبري كسب كرد. اين تجارب در وظايف مديريتي و دانشگاهيِ بعدي وي بسيار سودمند افتاد.
اكيموشكين در 1953 با عالي ترين رتبه فارغالتحصيل شد. پايان نامة اوبه موضوع ادبيّات فارسي ِسدة 13ق/19م مربوط بود، و شوراي علمي دانشكدة مطالعات خاورشناسي پيشنهاد كرد كه او به عنوان داوطلب دورة دكتري در مؤسسة مطالعات شرقي، فرهنگستان علوم در لنينگراد، پذيرفته شود. ولي در آن زمان، مؤسسة ياد شده جاي خالي در آن سطح نداشت. بنا براين، اگر چه او همة آزمونهاي ورودي دوره را با موفقيت گذراند، با اين بلاتكليفي روبه رو بود كه بعداً چه بكند. اودر سراسرتحصيلاتش اشتغال فعّال خود را به ورزش ادامه داد و وقت خود را ميان اشتغالات دانشگاهي و تيم بسكتبال بازيكنان نخبه، كه در مسابقات زيادي شركت ميكردند، تقسيم كرد. وقتي آرزوهايش براي تحصيلات عالي برآورده نشد، به اين فكر افتاد كه سراغ ورزشهاي حرفهاي برود، مخصوصاً كه براي پيوستن به باشگاههاي متعدد بسكتبال از او دعوت زياد ميشد.
تقديرچنان بود كه مديرشاخة لنينگرادِ مؤسسة مطالعات شرقي سمت دستيار پژوهشي بخش نسخههاي خطي شرقي را در دسامبر 1953 به وي پيشنهاد كرد. اين پيشنهاد جهت تلاشهاي دانشگاهي آتي او را تعيين كرد و او را با مخطوطات شرقي آشنا ساخت؛ او بعدها آنها را به دقّت، با ايثار، عشق و شوق تمام براي بقــّية عمر مطالعه كرد. شش ماه پس از آن، از او دعوت شد كه به گروه تحقيق تاريخ قرقيزها و قرقيزستان بپيوندد، مواردي كه در ميان مخطوطات فارسي پيدا شده بود. وظيفه او اين بود كه ترجمهها و شرحهايي از قطعات مرتبطي را از تاريخهاي فارسي سدة 9ق/15م فراهم آورد كه در مجموعة نسخههاي خطي ِ مؤسسه نگه داري ميشد (او 9 كتاب تاريخ را مطالعه كرد، و 5 منتخب از آنها براي ترجمه تهيــّه كرد). در خلال اين كار، به ترجمة كتابي دربارة تاريخ محمدچُراس دست زد كه چند سال بعد بخش اصلي رسالة دكتراي وي شد.
با اين حال، ورود حقيقي اين پژوهشگر جوان به رشتة برگزيدهاش ازطريق گروهي صورت پذيرفت كه مخطوطات موجود به زبانهاي ايراني را در بر ميگرفت. سياههاي كه اين گروه در آغاز همراه با حواشي و تعليقاتي تأليف كرد، سرانجام به صورت فهرست نسخههاي خطي فارسي و تاجيكي مؤسسه منتشر شد.1 تكميل اين برنامه و تدوين نمايهها نزديك به 5 سال طول كشيد (1957-1962). اكيموشكين در خلال اين كار مقدار زيادي آموخت و تجربيات عملي فراواني كسب كرد، ضمن اينكه در كنار الگا ايوانوا اسميرنف (1910-1982)، متخصص سرشناس در حوزة متن شناسي فارسي وترجمه، و ايليا پاولويچ پتروشفسكي (1898-1977) و نيكلاي دميتريويچ ميكلوخو-مكلِي (1915-1975) كارشناس خطوط كهن و نسخهشناسي، كار كرد. اين آشنايي اوليه با جنبههاي عملي حوزة پژوهش، به آكيموشكين امكان داد روشهاي خود را براي كار با نسخههاي خطي اراﺋه و تكميل كند. او همچنين آرشيو شخصي بزرگي از كتاب شناسيهاي همراه با حواشي، و نمايههايي ازقيمت نسخههاي خطي يافت شده درمجموعههاي سراسر دنيا و آرشيوهاي مؤسسه تدوين كرد، و نامهاي خوشنويسان، محلها و تاريخهاي استنساخها، حاشيهنويسيهاي صاحبان نسخ، ملاحظاتي دربارة بهاي هر نسخه، و جزئيات جالب ديگررا و به طزي روشمند بيان كرد. او بيش از يك سوم از آن فهرست و نمايههايش را تدوين كرد و 8 ماه ديگر هم صرف خواندن ِ همه نمونههاي چاپي شد.
آكيموشكين، به موازات اين برنامه مهم، در زمينه تدوين صورت و توصيف ديوانها و آلبومهاي مينياتوركار كرد، مقالات و نقد كتابهايي نگاشت، و در مقام دبير بخش مطالعات ايراني و هماهنگ كنندة علمي روابط بين المللي مؤسسه خدمت كرد. در1960-1961 او و ولاديمر و. كوشِف (1927-2001)، افغان شناس، 6 ماه به عنوان مترجم ِ هيأت نمايندگي دولت در افغانستان خدمت كرد. در آن زمان، محققان جوان برحسب معمول در مقام مترجم سازمانهاي مختلف براي كار در حوزه قراردادهاي مختلف به كشورهايي فرستاده ميشدند كه محققان زبان آنها را آموخته بودند و ميدانستند. فرصت تمرين، مهارتهاي زبان شناختي و ارتباطات زباني آنها را بسيار تقويت ميكرد.
مطالعة نسخههاي خطي فارسي در مركز علاقههاي علمي اكيموشكين باقي ماند. با در نظر گرفتن انبوه نسخههايي كه به هنگام فهرستنگاري از زيرِدستش ميگذشت، جاي تعجّب نيست كه در كشور خود متخصص بينظير نسخه شناسي و از موثّق ترين كارشناسان جهان در اين عرصه بوده باشد. اوهمه جنبههاي تكوين كتابهاي خطي فارسي را بررسي كرد: ازجلد و كاغذ گرفته تا خوشنويسي و مينياتور. يافتههاي او از طريق مقالات متعدد دربارة مينياتورهاي سدههاي مياني فارسي، خوش نويسان و صحّافان، كتابخانههاي پيش از دوران جديد، و وضعيّت داخلي كارگاههاي استنساخ، و جز اينها انتشار يافت. او در چندين كار گروهي هم شركت داشت.2
قسمت قابل ملاحظهاي از كتب دستنويس درفرهنگهاي ملل شرقي: مطالعهاي درباره نسخههاي خطي فارسي (مسكو: نائوكا، 1987، صص. 330-406) نيز به قلم او نوشته شد.3 اين اثرخلاصهاي است از سالها كارروي نسخههاي خطيِ پيش از دوران جديد، و خبرگي بلا معارض آكيموشكين را در اين عرصه نشان ميدهد.
تحقيق در زمينهً نسخههاي خطي فارسي مستلزم زمينة علمي استواري نيز در تاريخ، فرهنگ و ادبيات ايران، آسياي مركزي و تركستان شرقي نيز هست. به همين دليل آكيموشكين از 1966 به بعد، به درخواست بخش خاور نزديك دانشكدة مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه دولتي لنينگراد تدريس در دورههايي دربارة “خطشناسي اسلامي،” “تاريخ استنساخ نسخههاي فارسي،” و”تاريخ تيموري” به دانشجويان ارشد سال چهارم را آغاز كرد. او همچنين سميناري تخصصي دربارة “منابع عصرتيموري” را برگزاركرد.
آكيموشكين در 1970 از رسالة دكتري خود دربارة تاريخ شاه محمود چُراس دفاع كرد، موضوعي كه او تحقيق دربارة آن را دردهة 1950 آغاز كرده بود. چند سال پس از آن، پژوهش او زير عنوان “شاه محمود بن ميرزا فاضل چُراس: تاريخ، چاپ انتقادي، ترجمه ازفارسي، توضيحات، تحقيق و نمايهها (مسكو: نائوكا، 1976)، منتشر شد. اين تك نگاري، كه بعدها به زبانهاي انگليسي (The historical work of Shah-Mahmud Churas) و اويغوري هم ترجمه شد، اخيراً در مسكو به ويرايش دوم رسيد.
دگرگونيهاي مسلكي در اتّحاد جماهير شوروي، وبه ويژه دمكراتيك شدن تدريجي كشوردر دهة 1980، شرايط مساعدي براي تأسيس يك گروه پژوهش ِ مشترك ميان چند بخش علمي به منظور تحقيقات اسلامي در مؤسسة ياد شده ايجاد كرد. آكيموشكين از بنيادگذاران آن گروه پژوهشي بود. اين گروه “اسلام” (مسكو: گلاونايا رداكتسيا وُستوچنوي ليتراتوري، 1991) را انتشار داد كه نخستين دانشنامه اي است كه تا كنون دربارة اين موضوع در آن كشور نشر يافته است. آكيموشكين براي اين دانشنامه شماري مقاله دربارة تصوّف ايراني نگاشت كه شامل مطالبي مربوط به تاريخ، نظر و عمل در طريقتهاي صوفيانه درقلمرو ايران امروز، تركيه، آسياي مركزي، افغانستان و هند. چندي بعد، گروه ياد شده، به سرپرستي استانيسلاو م. پروزرُف و با همكاري آكيموشكين، يك برنامه بين المللي را آغاز كرد كه حاصل آن نشر اسلام در قلمروهاي امپراتوري سابق روسيّه (2006) بود.4
آكيموشكين درمقام يك كارشناس و مدير، در سالهاي واپسين عمر در نمايشگاههاي متعددي ازنمونههاي خوش خطي و مينياتورازمجموعههاي مؤسسة ياد شده شركت، و آنها رابه سراسر اروپا و ايالات متحده معرفي كرد. اين نمايشگاهها توفيقي چشمگيرداشت، بر اعتبار مؤسسه افزود، و موقعيت آن را به عنوان مركزي جهاني براي مطالعات شرقي وآفريقايي و گنجينه اي ازمنابع و هنرهاي دستي ِ تمدنهاي اين مناطق به اثبات رساند.
آكيموشكين درخلال سالهاي خدمتش در مؤسسه بيش از 270 اثرعلمي، ازجمله 6 تك نگاري، تأليف كرد. جديدترين فهرستِ آثار او (كه تا كامل شدن بسيارفاصله دارد) دركتاب اخيرش ايران سدههاي ميانه: فرهنگ، تاريخ، فلسفه (2004) نشر يافته است.5 اين كتاب پاره اي ازمقالات قديم ترِ او را (انتخاب خود مؤلف) عرضه ميكند كه و به رغم گذشت زمان هنوز ارزش علمي خود را از دست ندادهاند. اين مقالههاي اكثر بر بررسي كامل ودقيقِ منابع خطي قديم مبتني است.
آكيموشكين ويراستار كتابهاي بسياري دربارة خاورميانه بود، و عضويت هيئتهاي تحريريه مجلات علمي و سلسله كتابهايي را داشت كه در اتحاد جماهير شوروي، روسيه و فراسوي آن چاپ ميشد. هرگاه نقش مديريت علمي يا مسؤليت ويرايش را برعهده داشت، از خود حساسيت و بينش نشان ميداد، و فقط جاهايي كه صد در صد لازم بود، يا دقت و صحت اصل مطالب اشكال داشت، درمتن نوشته دخالت ميكرد. او گزينش سبك وروشهاي تعبيرو تفسير را حقّ مؤلف ميشمرد.
اكيموشكين در واپسن دهههاي زندگيش دربارة عرفان اسلامي سخنرانيهايي دردانشكدة مطالعات شرقي و آفريقايي، دانشگاه سنت پترزبورگ، ايراد كرد. اين سخنرانيها بيانگر نخستين تلاشي است كه تا آن زمان براي تدريس اين موضوع دريكي ازدانشگاههاي آن كشور ميشد. در همان زمان، زبان فارسي تدريس ميكرد، در چند بخش آموزشي دانشگاهي با چندين دانشجو كار ميكرد، و راهنمايي دانشجويان دورة دكترا را در مؤسسه به عهده داشت. بسياري ازدانشجويان دورههاي عالي سابقش اكنون از پژوهشگران ودانشمندان موفق در مؤسسات علمي سنت پترزبورگ، مسكو، و جمهوريهاي آسياي مركزي و قفقاز هستند.
اكيموشكين در 30 سال گذشته، رئيس بخش خاور ميانة مؤسسه بود، و بخش كرد شناسي را نيز سرپرستي ميكرد. او استعدادهاي متخصصان جوان ِ بخش را، كه ميتوان به حق آنان را شاگردان او به حساب آورد، با دقت پرورش ميداد. بسياري از اين محققان جوان، بدون راهنمايي ماهرانه و عاقلانه و فرصتهاي فراواني كه براي تحقق بخشيدن به قابليّتهاي پنهانشان به آنها ميداد، جايگاه سزاوار خود را درجهان علم پيدا نمييافتند. توجه و علاقة او به نسل آتي ايران شناسان، در كانون كوششهاي او براي حصول اطمينان از تداوم علمي در حوزة مطالعات ايراني قرارداشت.
آكيموشكين در سالهاي پاياني عمرخود براي ويرايش رسالة قاضي احمد در باب خوشنويسان ونقاشان (11ق/17م) زحمت بسياري كشيد، اثري كه سالهاي زيادي روي آن كار كرد، به جستوجوي نسخههاي خطي مختلف آن پرداخت، نسخه ويراسته را ترجمه كرد، و اطلاعاتي دربارة شخصيّتهاي نام برده درآن گردآوري كرد. خوشبختانه اندكي پيش ازمرگش، برنامه عمدة خود را كامل كرد. اميد آنكه در زماني نه چندان دور اين اثر او نيز انتشار يابد، وبه اين ترتيب عنوان ارزندة ديگري به زندگي نامة سرشار از خلاقيت دانشمندي پرقريحه و مردي برجسته افزوده شود.
با مطالعة مجدد زندگي نامة اكيموشكين نميتوان به اين نكته نيانديشيد كه تحقق يافتن قابليتهاي افراد با قريحه به شرايطي كه ممكن است در آن قرارگيرند ــ چه مساعد چه نا مساعد ــ چندان وابسته نيست، بلكه بيشتر به شوق غيرقابل توضيح آنان به بيان خلاق، و به عطش مستمرّ و سيري ناپذيربراي انجام كاري وابسته است كه هيچ كس ديگري تا كنون انجام نداده است، و دانستن چيزي كه كمتر افرادي حتي از آن آگاهند. سخن گفتن دربارة قريحههاي پنهان و نبوغهاي بالقوّه، ارزش چنداني ندارد، مگر آنكه كردار خلاق مؤيّد آنها باشد. ما فقط ميتوانيم منزلت اشخاص با قريحه اي را ارزيابي كنيم كه چنان ميراث فرهنگي بر جاي گذاشته اند كه مدتهاي مديد پس ازمرگشان دوام مييابد، و بدين ترتيب ازمرگ آنان فراترميرود. ميراث اُلگ ف. آكيموشكين شاهدي زنده برمنزلت او به عنوان دانشمندي برجسته باقي خواهد ماند.