Chivalry in Islamic lran

معمولا کلمهء عربی فتوّت را مترادف جوانمردی‌ و رادی‌(فـارسی‌)و عـیّاری(عـربی) و اخی لیق(ترکی)می‌دانند.در هریک از این سه زبان باز می‌توان واژه‌های‌‌ دیگری را بدین مفهوم یـافت.با این حال،گویا کلمهء فتوّت برای بیان‌ آن روش و منش اخلاقی‌ و آیین‌ و سازمان اجـتماعی که قرن‌ها در تمام جـوامع کـشورهای اسلامی‌ (و نیز در کشورهای غیر مسلمان)وجود داشته و در هر عصر به رنگی درآمده و خود را با اوضاع و احوال تاریخی و اجتماعی تطبیق داده‌ و هنوز نیز پاره‌ای از بقایای آثار و احوال آن همه جا دیده می‌شود،از سـایر واژه‌های هم معنی خویش‌ مشهورتر باشد.

تاکنون مرسوم چنان بوده که آیین فتوّت و سازمان‌های آن را زادهء‌ دوران‌ بعد از اسلام می‌دانستند و تحقیق در آن را از قرآن کریم آغاز می‌کردند،امّا چون‌ بعضی خصلت‌های جوانمردانه فطری و طـبیعی آدمـی است هیچ شک نیست که‌ راه و رسم‌هایی نظیر آن‌،البته‌ نه بدان تکامل و گستردگی که در دوران پس‌ از اسلام بدان برمی‌خوریم،در تمام جامعه‌ها وجود داشته و فراوانی واژه‌هایی‌ که این مفهوم را می‌رساند در زبان‌های عـربی و فـارسی و ترکی‌ گواه‌ قدمت این‌ (*)استاد پیشین دانشکدهء ادبیات دانشگاه تهران و مؤلف مقالات متعدد دربارهء جوانمردی. آداب است.

کلمهء فتوّت به صورت مصدری در قرآن کریم نیامده امّا مشتقات گوناگون آن‌ دهـ‌ بـار‌ در‌ کتاب کریم آمده است بدین‌ شرح‌:فتی‌(12/16)فتیان(12/36)فتیه‌ (18/13)الفتیه(18/10)لفتیه(18/59-61)فتیها(12/30)لفتیانه‌ (12/62‌)فتیاتکم‌(4/29‌/33).

در تفسیر این آیت‌ها فتیات را‌ کنیزان‌ و پرستاران و فتیان و فتیان را غلامان‌ و کارگزاران ترجمه کرده‌اند.لیکن فتی را جـوان و جـوانمرد و نـیز شاگرد (در مورد یوشع،جانشین‌ و مـصاحب‌ مـوسی‌)گـفته و فتیه(در مورد اصحاب کهف) را نیز جوانمردان ترجمه‌ کرده‌اند.بنابراین در سراسر قرآن کریم جز در دو سه‌ مورد یادی از جوانمرد و جوانمردی در تفسیر لفظ‌ فـتی‌ نـشده‌ و آنـ‌ها نیز در مورد ابراهیم و یوسف و اصحاب کهف است.

در جـنگ‌ احـد‌ نیز علی(ع)فتی خوانده شد چه در آن جنگ چندان دلیرانه‌ به مبارزه و مقابله با دشمنان‌ پرداخت‌ که‌ در حق او گفته شـد:”لا فـتی الاّ عـلی‌”و ظاهرا قسمت دوم‌ یعنی‌‌”لا‌ سیف الاّ ذو الفقار”مدتی بعد بدان افـزوده شده است.[1]

گویا نیامدن مصدر فتوّت‌ در‌ قرآن‌ کریم از آن روی باشد که به خلاف مشهور در دستور زبان‌های عربی و فارسی‌ کـه‌ مـصدر را سـرچشمه و خاستگاه وجوه‌ گوناگون افعال و مشتقّات اسمی مصدر معرّفی می‌کنند،در‌ واقع‌ مـفهوم‌ مـعنوی‌ مصدر مدتها پس از پدید آمدن صیغه‌های گوناگون افعال و در نتیجهء انتزاع‌ مفهوم‌ حالت‌ یا عملی که فعل آن را مـی‌رساند سـاخته شـده است،و این انتزاع‌ کار‌ ذهن‌های‌ ناآزمودهء‌ اقوام باستانی نیست.هم امروز نـیز در زبـان‌های گـوناگون، نخست صیغه‌های فعل یا صفت‌های فاعلی‌ و مفعولی‌ پدید می‌آیند و مصدر مدتی دراز پس از آن ساخته می‌شود.[2]

قـدمت بـعضی‌ از‌ آثـار‌ و نشانه‌های فتوّت به دوران‌های بسیار دور،روزگار پیش‌ از تاریخ باز می‌گردد.ولادیمیر پروپ(Vladimir‌Propp‌)دانشمند‌ بزرگ روسـی‌ فـرهنگ عامه،در کتاب گران‌بهای خویش موسوم به‌”ریشه‌های تاریخی‌ قصه‌‌”از خانه‌های ویژه‌ای به نـام خـانهء مـردان در یکی از فصل‌های کتاب نام می‌برد و در باب‌ آن‌ توضیح می‌دهد.[3]با کمال شگفتی درمی‌یابیم کـه بـسیاری از خصوصیات‌ و راه و رسم‌هایی‌ که‌ در این خانه‌ها وجود داشته هزاران سال‌ بعد‌ در‌ باشگاه‌های‌ جوانمردان،کـه آنـ‌ها را”لنـگر”می‌نامیده‌اند‌،رعایت‌ می‌شده است.در باب این‌ لنگرها ابن بطوطه مطالب مشروح و مفیدی در سفرنامهء‌ خویش‌ آورده اسـت.[4]اوحـدی‌ مراغه‌ای نیز‌ در‌ مثنوی جام‌ جم‌،در‌ فصلی مختصر مربوط به فتوّت به‌ آنـچه‌ در ایـن‌گونه بـاشگاه‌ها می‌گذشته اشاره می‌کند،گو این‌که نظریات اوحدی از دیدی‌ انتقادی‌ خالی نیست.[5]

به‌هرحال،قرینه‌هایی در دست‌ اسـت کـه قـدمت روش‌ جوانمردان‌،یا دست کم‌ ریشه‌های اساسی‌ آن‌ را به دوردست تاریخ یـا پیـش از تاریخ باز می‌گرداند. بنابراین چندان عجب‌ نیست‌ که عربی‌زبانان در شعر جاهلی‌ و آداب‌ و رسوم‌‌ عصر جاهلیّت بـه‌ دنـبال‌ ردپای فتوّت می‌گردند و بهار‌ شاعر‌ و محقق بزرگ‌ ایرانی معاصر و نیز شادروان دکتر پرویـز خـانلری در مشتقات و خویشاوندان کلمهء عیّار‌ در‌ فرهنگ‌های مفصل عـربی مـعنایی کـه مناسب‌ با‌ آیین عیّاری‌ باشد‌ نمی‌یابند‌ و مـعتقد مـی‌شوند که این‌ کلمه از اصل پهلوی آن در عربی راه یافته‌ است و از این‌گونه واژه‌ها که اصل‌ آنـ‌ فـارسی یا غیر عربی باشد در‌ قـرآن‌ کـریم‌‌ نیز‌ کـم‌ نـیست و بـرای دیدن‌ بخشی‌ از آن‌ها می‌توان به الاتـقان فـی علوم القرآن‌ سیوطی یا کتاب جفری دربارهء واژه‌های بیگانه در‌ قرآن‌ رجوع‌ کـرد.

*

بـه نظر می‌رسد که سیر تکامل‌ آیـین‌ جوانمردی‌ نیز‌ همانند‌ دگـرگونی‌ اصـل‌ خویش،یعنی تصوّف باشد،زیـرا در فـتوّت‌نامهء سلطانی می‌خوانیم که«علم فتوّت‌ شعبه‌ای است از علم تصوّف».و آملی نیز در نفایس الفـنون کـه چند قرن متقدّم‌‌ بر فـتوّت‌نامهء سـلطانی اسـت همین نکته را تـأیید کـرده است.[6]در تاریخ تصوّف آمـده اسـت‌ که کار صوفیان در دوران بعد از اسلام نخست با روی آوردن به زهد و اعراض‌‌ از‌ دنیا و راستی و کم‌آزاری و خـدمت بـه خلق آغاز شد.رفته رفته در طـیّ قـرون‌ گروه‌های صـوفیان پدیـد آمـدند و آداب و ترتیب و تشریفات خاص از سـر سپردن‌ به پیر و معتکف شدن در‌ خانقاه‌ و چلّه نشستن و دیگر مراسم آن شکل گرفت و سلسله‌های گوناگون تـصوّف پدیـد آمد که گاه بعضی از آنها بـا بـعضی دیـگر راهـ‌ دشـمنی می‌سپردند‌ و حالت‌ هـم‌چشمی و رقـابت با یکدیگر داشتند‌.

عین‌ این‌گونه تحول در آداب فتوّت نیز پدید آمده است.نخست جوانمردان، افراد خوش بـاطن و شـرافتمندی بـودند که آراستگی به ملکات فاضلهء اخلاقی را روشـ‌ خـود‌ قـرار مـی‌دادند از قـبیل‌ راسـت‌ گفتن،ایثار،حمایت از مظلوم در برابر ظالم،انصاف به خلق دادن و از دیگران انصاف نخواستن و دل و زبان را باهم‌ یکی داشتن و صفات و شعائر دیگری از این دست.

در همین‌ حال‌،گروهی دیگر که آنـان نیز خود را جوانمرد می‌خواندند،روی‌ به خوش‌باشی و عشرت‌رانی و تقویت نیروی بدنی آوردند.روش و منش لوطیان‌ و داش مشدی‌های روزگار ما بازماندهء مرام و مسلک آن گروه است‌.

امّا‌ رفته رفته‌ هریک از این دو گروه گرد هـم جـمع و متشکّل شدند.و”زاویه‌”ها و”لنگر”ها پدید آوردند.مردی‌ هم سنگ‌”شیخ‌”در خانقاه،سرپرست و متصدّی‌ زاویه‌ها و لنگرها شد که‌ او‌ را‌”زاویه‌دار”می‌گفتند.

فراهم آمدن جوانمردان در این مراکز تجمّع موجب پیـدایی آدابـی شد از قبیل‌ نسبت‌های معنوی ‌‌میان‌ جوان‌مردان(استاد شدّ و پدر عهد اللّه و رفیق و ابدال و غیره)و مراسم شدّ(کمربسته شدن‌)و صید‌ مرغان‌ و مانند آن‌که آن‌ها نیز در طـیّ قـرون خود را به اوضاع و احوال اجـتماعی و اقـتصادی و مذهبی‌ هر جامعه‌ تطبیق می‌دادند.بدین ترتیب گروه‌ها و احزاب و خاندان‌های(بیوت)فتوّت‌ پدید آمدند‌ از قبیل خلیلیّه و رهّاصیّه‌ و شحینیّه‌ و مولدیّه و نبویّه که:«سنّی‌ هستند و بـه فـتوّت و تمام اصول جوانمردی سـخت پایـ‌بند و در پذیرفتن افراد به‌ فرقهء خود بسیار سخت‌گیر و احتیاط کارند و سرانجام هرکس که بخواهد در این‌ گروه وارد شود‌ باید سوگند یاد کند.نبویان در هر کجا که رافضیان را ببینند و به چنگ آورند آنـان را مـی‌کشند و هم‌بستگی و یکدلی و رازداری و اتّحاد و اتّفاق ایشان شگفت‌انگیز است.»[7]

در این روزگاران صفحات تاریخ‌ پر‌ است از زدوخوردها و ستیز و آویزهای‌ خاندان‌ها و گروه‌های مختلف عیّاران و جوانمردان که در آن میان گاه کار به‌ خون‌ریزی‌های پردامنه نیز می‌کشید و نـیروهای انـتظامی مجبور مـی‌شدند دسته‌های متخاصم را از یکدیگر‌ جدا‌ کنند.گاهی امنیت بغداد که مرکز خلافت اسلام بود،مانند شهرهای دیگر،بـر اثر این زدوخوردها به خطر می‌افتاد. حتی در خراسان و سیستان نخستین حـکومت مـستقل ایـرانی به وسیلهء‌ گروهی‌ از عیّاران سیستان به رهبری یعقوب لیث تأسیس شد و نزدیک یک قرن دوام یافت. ترجمهء حـال ‌‌و نـوادر حکایت‌های یعقوب را می‌توان در مراجعی مانند مروج الذهب‌ مسعودی و کامل التواریخ‌ ابن‌ اثیر‌ و دیـگر آثـار ادبـی مانند جوامع‌ الحکایات‌ عوفی‌‌ خواند.امّا مراجع مهمّ دیگری که داستان‌های این گروه را-البته بـا اغراق و مبالغه‌ای که لازمهء فن داستان‌سرایی است-بیان داشته‌اند‌ داستان‌های‌ عوامانهء‌ کهن فـارسی:سمکعیار،ابو مسلم نـامه و دارابـ‌نامه از‌ ابو‌ طاهر طرسوسی و داستان‌ فیروز شاه از مولانا محمد بیغمی است که اگرچه افسانه است با روش‌های علمی‌ خاص مطالعهء‌ داستان‌های‌ عوام‌ می‌توان در آن‌ها به نقطهء حقیقت راه برد.

در روزگار‌ مخالفت و جنگ و سـتیز گروه‌های گوناگون عیّاران با یکدیگر، بعضی گروهها به خلفای فاطمی مصر که دشمنان قسم خوردهء‌ عبّاسیان‌ بودند‌ گرایش یافتند و این امر موجب شد تا عبّاسیان فشار بر آنان‌ را‌ افزایش دهند و در تـعقیب و آزار آنـان کوتاهی روا ندارند.

نتیجهء تمام این تحولات آن شد که‌ به‌ سال‌ 578 هـ ق./1180 م.الناصر لدین اللّه‌ خلیفهء عبّاسی خود را به آیین‌ فتوّت‌ گروید‌ و سراویل فتوّت پوشید.یکی از مورّخان‌ در این باب چنین نـوشت:

ابـتدای این کار‌،یعنی‌ فتوت‌ ناصری،در سال 578 اتفاق افتاد.در این سال ندیمان خلیفه او را به‌ آمدن‌ در سلک جوانمردان تشویق کردند و این کار را در نظر وی نیکو جلوه‌ دادند‌ تا‌ سرانجام پس از جلب موافقت خـلیفه مـردی موسوم به عبد الجبّارین یوسف بن صالح‌ از‌ رؤسای‌ جوانمردان را که مریدان بسیار داشت با فرزندش شمس الدین علی و دامادش‌ یوسف‌ العقاب‌‌ حاضر آوردند….خلیفه و ندیمان او نیز در این مجلس شـرکت جـستند و عـبد الجبّار خلیفه‌ را‌ سراویل‌ فتوّت پوشـانید و بـدو گـفت که وی این کسوت را از فلان شیخ‌ گرفته‌ و او‌ نیز از فلان و فلان کس،و سلسلهء سند فتوّت خود را به امام علی بن ابی‌ طالب‌(ع)رسـانید‌.[8]

پس از پیـوستن نـاصر به آیین فتوّت که خود یکی از حوادث‌ بـزرگ‌ تـاریخ فتوّت است‌ حادثه‌ای دیگر از آن بزرگتر به وقوع پیوست.ناصر به سال 604 هـ‌.ق.(1207‌م.) تمام احزاب و قبایل جوانمردان را باطل اعلام کـرد و دسـتور داد جـوانمردانی که‌‌ فتوّت‌ را از خلیفه یا کسان او نگرفته‌اند‌،ورود‌ خود‌ را بدین آیین تـجدید کنند و فتوّت خود‌ را‌ از او بگیرند و بدین ترتیب خود را قطب و قبلهء جوانمردان ساخت‌ و علاوه بر‌ آن‌که‌ تمام جوانمردان ناگزیر بـدو پیـوستند‌،تـازه‌واردان‌ نیز مکلف‌ بودند‌ جوانمردی‌ را از او بگیرند و به خلیفه‌ بپیوندند‌.

این فتوّت رسـمی تـا دوران فروپاشی سلسلهء خلفای عبّاسی و سقوط بغداد و کشته‌ شدن‌ مستعصم به سال 656 هـ.ق./1251‌ادامه یافت و از آن‌ پسـ‌ نـیز در نـواحی دوردست‌تر،در‌ مصر‌ و ایران این موج گسترش یافت.امّا در مرکز پیدایی‌ آن-عراق-بـه رکـود‌ و انـحطاط‌ گرایید.از آن پس سیل‌ خروشان‌ ایلغار‌ مغول و یورش‌های پیاپی‌ تیمور‌ جایی برای رشد سازمان‌های‌ جوانمردی‌ بـاقی نـگذاشت.گـروهی‌ از جوانمردان،از تبار پهلوانان و زورآوران و داش‌مشدی‌ها در خفا به نیرومند‌ کردن‌‌ خویش پرداختند تا در هنگام برابری‌ بـا‌ دشـمن نیروی‌ مقابله‌ با‌ او را داشته باشند‌.

از سوی دیگر اصول فتوّت به صورت نظامی صـنفی درم یـان اصـناف گوناگون‌ پیشه‌وران و صنعتگران‌ راه‌ یافت.برای اهل هر پیشه رسالهء‌ عملی‌ مختصری‌‌ نوشته‌ شـد‌ کـه عنوان آن‌‌”فتوّت‌ نامه‌”بود و به هر صنفی که تعلّق داشت نام آنـ‌ صـنف نـیز به این عنوان افزوده‌ می‌شد‌:”فتوّت‌نامهء‌ چیت‌سازان‌”،”فتوّت‌نامهء کفشگران‌”،”فتوّت‌نامهء بافندگان‌”و مانند آن‌.ظاهرا‌ هـر‌ صـنف‌ یک‌ رساله‌ از این گونه داشته که برای هریک از واردان بدان نسخه‌ای نوشته مـی‌شده و کـارگر آنـ‌ صنف را به آموختن و رعایت اصول آن وامی‌داشته‌اند.این اصول به‌طور اختصار‌ و با اندک مسامحه‌ای عبارت بـوده اسـت از:

الف)بـرساختن‌”پیر”ی از میان پیامبران یا بزرگان و نیکان و یاران رسول‌ اکرم به عنوان پیـر آن صـنف و کسی که آن حرفه از او‌ سرچشمه‌ گرفته است: حضرت نوح پیر درودگران است(به اعتبار ساختن کشتی)ابـراهیم پیـر قصّابان‌ و سلاّخان(به اعتبار قصد قربانی کردن پسرش اسماعیل،به اعتقاد مـسلمانان،یـا اسحاق،به اعتقاد‌ مسیحیان‌ و یهودیان)و سلمان فـارسی پیـر آرایـشگران است(به‌ اعتبار پیراستن موی رسول اکـرم ص)و از هـمین روی در ایران صنف آرایشگر را که‌ در کشورهای‌ دیگر‌ حجّام یا دلاّک یا حلاّق‌ گفته‌ می‌شوند”سـلمانی‌”مـی‌خوانند.

ب)جنبهء تقدّس دادن به آن شغل و ایـجاد یـک ریشهء آسـمانی و مـاوراء طـبیعی‌ برای آن تا اهمیّت آن پیشه در نظر کـارگر‌ افـزون‌ شود و به کار خود‌ به‌ دیدهء احترام بنگرد.نیز درست به هـمین مـنظور برای هریک از این ابزارهای اصناف‌ ذکـری قائل شده‌اند و گویند مـثلا کـارد یا سندان یا چکش بـا ایـن یا آن لفظ خدا‌ را‌ تقدیس می‌کند.

ج)بیان اصول صداقت و امانت و درست‌کاری و دل‌سوزی در کسب و کـار و تـهیهء محصولات بی‌عیب و رعایت صرفهء مـشتریان و مـغبون نـکردن ایشان و راه‌ آمـدن بـا خریدار و پرهیز از اجحاف و خـلاصه بـیان اصولی‌ ساده‌ از اخلاق‌ عملی‌ که رعایت آن در هرنوع کسب و کار مایهء رواج بازار و رضای مشتری و رونـق آنـ‌ پیشه می‌شود‌.در اصل نیز فتوّت نـوعی تـصوّف عملی اسـت و پیـرو مـربّی‌ جوانمردان‌ می‌کوشد‌ تا‌ آنـان را با خلق نیکو و ملکات فاضله آشنا کند و ایشان را شرافتمندو راست کردار و درست کار و باانصاف‌ و ‌‌دشـمن‌ جـور و ستم بار آورد.

نظام‌های صنفی فتوّت روزگـاری دراز بـرجای مـاند و آثـار آنـ‌ تا‌ روزگار‌ آغـاز قـرن بیستم در سراسر کشورهای اسلامی دیده می‌شود.واپسین اسناد مکتوبی که‌ از این‌گونه‌ فتوّت بر جای مانده یـکی خـطابه‌ای اسـت دربارهء اوضاع اصناف‌ گوناگون صنعت‌گران دمشق‌ کـه الیـاس عـبده قـدسی‌ آنـ‌ را در اواخـر قرن نوزدهم‌ (1883)به ششمین کنگرهء خاورشناسان که در لیدن منعقد شد تقدیم کرد و این نخست‌بار بود که خطابه‌ای به زبان عربی‌”زبانی غیر اروپایی‌”بدین کنگره‌ عرضه‌ شـده و به علّت اهمیت فوق العادهء موضوع مورد توجه قرار گرفته و جزء خطابه‌ها و سخن‌رانی‌های کنگره چاپ شده است.[9]

دانشمندی که الیاس قدسی را به گردآوری این اطلاعات واداشته بود در مقدمه‌ای‌ به‌ زبـان فـرانسوی دربارهء آن می‌نویسد:«این مقاله پس از پایان کار کنگره به من رسید و چندان به وسیلهء دستگاه‌های ضدعفونی ادارهء پست آسیب‌ دیده بود که در آغاز کار از‌ امکان‌ بازسازی متن آن نومید بودم…ایـن نـخستین‌ بار است که مردی عرب اجازه می‌یابد کاری را به کنگرهء شرق‌شناسان عرضه دارد.»

دومین مطلبی که دربارهء کار و کردار جوانمردان منتهی‌ الیه‌ شرقی کـشورهای‌ اسـلامی یعنی نواحی بخارا و سمرقند اسـت در کـتاب جالب توجّه یادداشت‌های‌ صدر الدین عینی قید شده است.عینی خود از فرزندان انقلاب اکتبر 1917 روسیه بوده و در‌ واپسین‌ سال‌های‌ قرن نوزدهم به دنیا آمده‌ اسـت‌.ویـ‌ در دوران‌ جوانی مطالبی را دربـارهء جـوانمردان و تشکیلات ایشان از سال‌خوردگان شنید و مرد بسیار قابلی را که در آن روزگار”مرد‌ مردان‌‌”نامیده‌ می‌شده،یعنی‌ در عالی‌ترین مقام ایشان قرار داشته‌ و به‌ شغل پارچه‌بافی روزگار می‌گذاشته و از دسترنج خویش نان می‌خورده است بـا شـور و شوق فراوان می‌ستاید.گویا پس از درگذشت‌ این‌ بزرگ‌ مرد دیگر کسی به مقام مرد مردان نرسیده و تشکیلات‌ جوانمردی‌ در بخارا نیز اندک‌اندک مضمحل شده و جز بقایا و آثاری پراکنده از آن بر جای نمانده،چـنان‌که در ایـران‌ کنونی‌ نـیز‌ وضع به همین منوال است.

*

دربارهء آیین فتوّت بسیار گفته و نوشته‌اند‌ چندان‌که‌ شاید بعضی رساله‌ها و نوشته‌های آن هـنوز کشف نشده و بسیاری دیگر انتشار نیافته و به صورت‌ دست‌نویس باقی‌ اسـت‌.بـا‌ ایـن حال مدارک و مطالب مربوط به فتوّت را به دو گروه‌ بزرگ‌ می‌توان‌ تقسیم‌ کرد:

1.مطالبی که دانشمندان غرب بـا ‌‌مـطالعهء مدارک بازمانده در کشورهای‌ اسلامی نوشته و فتوّت‌ را‌ از‌ نظر و با روش خویش تحلیل کرده‌اند.این مـطالب‌ اگـرچه اهـمیّت و ارزش بسیار دارد و از‌ نکته‌ها‌ و اظهارنظرهای جالب توجّه‌ فراوان خالی نیست،امّا به هر روی تمام آن‌ها براساس‌ مـدارک‌ بازمانده‌‌ در کشورهای اسلامی(و اغلب به زبان‌های عربی،فارسی و ترکی)نوشته شده‌ است.مـا در‌ این‌ گفتگو به ایـن دسـته از مدارک کار نداریم چه بررسی و ارزیابی‌ تمام یا‌ دست‌کم‌ قسمت‌ اعظم آنها درخور تألیف کتابی است و بنده این کار را آغاز کرده است و از خداوند‌ توفیق‌ می‌خواهد که آن را به پایان آورد.

2.مدارک فراوان بـه صورت کتاب‌ها‌،رساله‌های‌ و فصول‌ و ابواب پراکنده در دائرة المعارف‌ها و متن‌های صوفیانه و کتاب‌های تاریخی و اجتماعی و حتی‌ داستان‌های عوامانه. این‌گونه مطالب‌ است‌ که‌ هنوز دانشمندان به تمام آنها دست نیافته و به‌ انتشار بخشی از آنچه‌ بـه‌ دسـت آمده است هم توفیق نیافته‌اند.با این حال این‌ مدارک را نیز می‌توان در سه‌ گروه‌ مجزا و متمایز طبقه‌بندی کرد:

الف)نخستین و قدیم‌ترین کتاب‌هایی که از فتوّت سخن‌ در‌ میان آورده‌اند. آنان در روزگاری نوشته شـده‌اند‌ کـه‌ جوان‌مردان‌ هیچ نوع سازمان اجتماعی و حزب و گروه و بیت‌ و قبیله‌ای‌ نداشته‌اند.در نتیجه در این‌گونه منابع،جوانمردی‌ تعریف شده و مؤلف به ستایش آن‌ پرداخته‌ و ابعاد گوناگون آن را شرح‌ داده‌ و گاه حکایت‌ یا‌ مـثالی‌ در تـأیید گفتهء خویش آورده است‌.

نمونهء‌ این‌گونه کتاب‌ها در زبان عربی کتاب الفتوّة از ابو عبد الرحمان سلمی‌‌ نیشابوری‌(متوفی 412 هـ.ق/1021)است که‌ نسخهء یگانه‌ای از آن‌ در‌ جزء مجموعهء شمارهء 2049 کتاب‌خانهء‌ ایا‌ صوفیا(بـرگ‌های 78 تـا 99)مـحفوظ است. این کتاب نخست بـه صـورت گـزیده‌ چاپ‌ شده و ترجمهء انگلیسی آن نیز‌ انتشار‌ یافته‌ است.در زبان‌ فارسی‌ نیز باب چهل و چهارم‌ قابوس‌نامه‌ که بزرگ‌ترین‌ و واپسین باب این کـتاب کـهن و پرارزش اجـتماعی است به شرح جوانمردی‌ اختصاص‌ یافته‌ و آن نیز هـمانند کـتاب سلمی است‌.

ب)پس‌ از سازمان‌ یافتن‌ فتوّت‌ و پدید آمدن بیوت و احزاب‌ آن،بدیهی است‌ که در کتاب‌های فتوّت می‌بایست اوصاف جوانمرد و پس از آن شـرح سـازمان‌ فـتوّت‌، شرایط ورود بدان،تعیین کسانی که‌ اجازهء‌ ورود‌ به‌ حزب‌ جوانمردان را نـدارند‌، روش‌ و منش جوانمرد پس از پیوستن بدان حزب،و رفتارهایی که موجب طرد اعضا خواهد شد،و مجازات‌هایی که‌ به‌ خاطیان‌ تـعلّق خـواهد گـرفت جزء به جزء مورد‌ توجّه‌ قرار‌ گیرد‌ و از‌ آن‌ها‌ سخن گفته شـود.

بـرای فرا نمودن مثالی از این‌گونه کتاب‌ها از الفتوّة اثر ابن معمار حنبلی، قدیم‌ترین سندی که در باب فتوّت رسـمی نـاصری در دسـت است‌ و به عربی نوشته‌ شده،و نیز از فتوّت‌نامهء منظوم ناصری سیواسی که در 882 بـیت بـه سـال‌ 689 هـ.ق/1290 سروده شده است نام می‌بریم.کتاب ناصری نیز از اسناد گران‌بهای‌ تحقیق‌ در تاریخ فـتوّت اسـت.

ج)کـتاب‌های کوچک و مختصری که به عنوان رسالهء عملیّه برای افراد هر صنف نوشته می‌شده و نـمونه‌های فـراوان از آن در دست است و برای نمونه‌ می‌توان به‌ فتوّت‌نامهء‌ چیت‌سازان،که جزء رسائل جوانمردان چـاپ انـستیتوی ایـران و فرانسه انتشار یافته،اشاره کرد.

در پایان این بحث نمی‌توان از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین متنی که‌ دربـارهء‌ فـتوّت نوشته شده است یاد‌ نکرد‌.این متن،فتوّت‌نامهء سلطانی اثر مولانا حسین واعـظ کـاشفی سـبزواری،واعظ،پهلوان،جوانمرد،مفسّر و ادیب موفّق و مشهور است. با آن‌که دو نسخه‌ای که تاکنون‌ از‌ این فـتوّت‌نامه شـناخته شده‌ ناقص‌ است و احتمال قوی می‌رود که عمر مؤلّف به تکمیل ایـن اثـر بـزرگ و گران‌بها وفا نکرده‌ باشد،امّا درعین‌حال و با همین نقائص متن مذکور از لحاظ ارزش و اهمیّت در درجهء اول‌ قـرار‌ دارد و هـیچ گـونه تحقیقی در فتوّت بدون مطالعهء دقیق آن صورت‌ کمال نخواهد یافت.

کتاب حسین واعـظ در حـقیقت مجموعه‌ای است از هرسه نوع مدارک فتوّت. در آغاز،به رسم‌ قدیم‌ترین‌ کتاب‌های فتوّت‌ به شرح و بیان ایـن آیـین پرداخته، سپس سازمان اجتماعی فتوّت و شرایط اعضا و رهبران گروه فتیان،نقیبو اسـتاد‌ شـدّ و پدر عهد اللّه و داوطلبان ورود به حزب فتیان را به‌ تـفصیل‌ بـاز‌ گـفته‌ است.او با خود مقرّر کرده بوده کـه وظـایف و رفتارها و ویژگی‌های هر صنف را نیز در ‌‌طیّ‌ فصول و ابوابی بنویسد.امّا کتاب او در این بـخش نـاقص مانده و جز چند‌ گروه‌،از‌ قـبیل اهـل معرکه(پزشـک،زورگـر،قـصه‌خوان،شعبده‌باز و…) و اهل قبضه(قصّاب،آهنگر،درودگـر و…)و مـانند آن‌ها در‌ آن یاد نشده‌ است.امیدوارم روزی نسخه‌های دیگری از این کتاب به دست‌ آیـد تـا بتوان به‌‌ یقین‌ دربارهء ناقص مـاندن یا کامل شدن آن از سـوی مـؤلف داوری قطعی کرد.

[1] محاضرة الاوائل و مـسامرة الاواخـر،ص 69،به نقل مصطفی جواد در مقدمهء:ابن المعمار،کتاب الفتوة، بغداد،1958‌،ص 7.

[2] شاهد این مـطلب در زنـدگی روزانه و در زیر نظر ما اتـفاق مـی‌افتد.بـرای مثال گوییم کـه‌ در زبـان فارسی امروز کلمهء رزم اسـم مـعنی و به معنی جنگ است.در سال‌های 1323‌‌خورشیدی،در روزگار اوج فعالیت حزب تودهء ایران،اعضاء آن برای نـخستین بـار کلمهء”رزمنده‌”و جمع آن‌”رزمندگان‌”را بـه صـورت صفت فـاعلی بـه کـار بردند.پس از انقلاب اسلامی‌،انـقلابیان‌ از این کلمه به‌طور وسیع استفاده کردند.نیز در دوران انقلاب شعاری بدین‌گونه بر سر زبان‌ها افتاد: «خـمینی مـی‌رزمد،کارتر می‌لرزد!»می‌رزمد سوم شخص مـضارع اخـباری اسـت.امـّا نـه‌ تنها‌ اشخاص‌ دیـگر ایـن فعل(می‌رزمم،می‌رزمی…الخ)در فارسی به کار نرفته بلکه از آن فعل‌های ماضی و امر نیز ساخته نشده و هرگز کـسی مـصدر”رزمـیدن‌”را به کار نبرده‌ است‌.

اگر‌ این فـعل و کـاربرد آن بـیشتر‌ تـوسعه‌ یـابد‌ مـمکن است صیغه‌های دیگر و افعال دیگر و نیز مصدرهای آن نیز در آینده در زبان ما به کار رود.

این یک مثال‌ برای‌ نمونه‌ ذکر شد ورنه در میان فعل‌های قدیم‌تر نیز‌ می‌توان‌ مـثال‌های فراوان‌ یافت که صیغه‌ای،یا فعلی به کار رفته امّا مصدر آن در زبان وارد نشده باشد.

[3] .ر.ک.به‌:

Vladimir‌Propp‌,Les Racines historiques du conte merveilleux,NRf,Paris,1983,chap‌.IV,pp.143. پروپ در این فصل با شرح و تفصیل تمام دربارهء خانهء بزرگی که در جنگل وجود‌ داشته‌‌ و نوجوانان‌ پس از گـذرانیدن آیـین‌ها و تشریفات بسیار دشوار”پاگشایی‌”(Initiation)و درآمدن در‌ گروه‌‌ “مردان‌”بدان خانه‌ها می‌روند و روزگار تجرد خود را تا روز زناشویی و تشکیل خانواده در آن می‌‌ گذرانند‌،سخن‌ گفته است.

با آن‌که تاریخ ایجاد این خانه‌ها بـسیار کـهن‌تر از روزگار‌ شکل‌ گرفتن‌ و تأسیس زاویه‌ها و لنگرهای فتوّت است،با این حال بسیاری از آداب و رسوم رایج در‌”خانهء‌ بزرگ‌‌”با آداب زاویه‌های‌ جوانمردان همانند است و این امـر عـمر دراز و سخت جانی و دوام فوق‌ العادهء‌ سـنّت‌ها و آداب و رسـوم‌ را به صورتی شگفتی‌انگیز به اثبات می‌رساند.

[4] ابن بطوطه،سفرنامه‌،ترجمهء‌ محمد‌ علی موحّد،چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب،صص 281 به بعد. در این کتاب‌ شـرحی‌ مـبسوط از وضع جوانمردان آسیای صـغیر و ایـران،خاصّه اصفهان،آمده است.

[5] اوحدی،جام‌ جم‌،به‌ تصحیح وحید دستگردی،ضمیمهء سال هشتم مجلّهء ارمغان،تهران،تیرماه‌ 1307 خورشیدی،صص 112-122‌.مجموع‌ سخنان اوحدی در این باب 169 بیت است.

[6] شمس الدین مـحمّد بـن‌ محمود‌ آملی‌،ثغائس الفنون فی عرایس العیون،تهران،1379 هـ.ق.، کتاب‌فروشی اسلامیه،جزء دویم،صص 110-128‌.وی‌ فتوت‌ را به عنوان«فن پنجم از علوم‌ تصوّفه»علم فتوّت می‌داند،که‌ عبارت‌ است از معرفت و کـیفیّت ظـهور نور فـطرت انسانی.

[7] ابن جبیر،رحله،لیدن،ص 280،به نقل مصطفی‌ جواد‌ در مقدمهء کتاب الفتوة.

[8] علی بن احمد سخاوی حـنفی به نقل مصطفی‌ جواد‌ در مقدمهء کتاب الفتوة،ص 52.

[9] Notice sur‌Jes‌corporations‌de Damas,par Eha Qoudsi fils de‌Abdo‌Qoudsi,consul de Holland a Damas,publiee avec une preface par Carlo Landberg. بنده‌ مطالب‌ اصلی ایـن گـزارش را بـه‌ فارسی‌ ترجمه کرده‌ و در‌ مجلهء‌ فصل کتاب چاپ لندن‌ انتشار داده‌ است‌.