در این صورت جواب سعدی و حافظ را چه بدهیم؟ «رضا شاه در سفر ترکیه»

حسین فرهودی

در این صورت جواب سعدی و حافظ را چه بدهیم؟ «رضا شاه در سفر ترکیه»

در این سالها که مردم ایران در رسانه‌های گروهی جز یک رشته الفاظ بهم بافتهء میان‌ تهی چیزی برای خواندن و شنیدن ندارند برای سرگرم ساختن خود در برابر«زین همه‌ آفات»به کتابها و آثار ادبی و سرگذشتهای ملی بخصوص به گلستان و بوستان و بالاخص‌ به دیوان حافظ پناه برده‌اند شاید بتوانند از اشارات آن آیندهء دیگری را برای خود پیش‌بینی‌ کنند ولی افسوس در این راه هم دچار مداخلات ناروا گشته‌اند به این معنی که تنی چندی‌ از روندگان طریق شهرت‌طلبی و سودجویی با اندک مایهء ادبی که دارند بعناوینی‌ مانند اصلاح«توالی ابیات»یا یافتن بیتهای«حافظ وار»و حذف ابیات دیگر ذوق و سلیقه‌های شخصی را بکار بسته و به نوپردازی دیوان حافظ از قبیل قطع و وصل جمله‌های‌ شعری با علائم نقطه‌گذاری فرنگی و درواقع به دستکاری در آن پرداخته‌اند و از این‌ دیوان من درآوردی هزاران نسخه چاپ کرده و بدست و بال مرد ریخته‌اند غافل از این‌ که فهم سخنان حافظ شرایطی روحی و اخلاقی دارد که عمدهء آن خواندن اشعار حافظ از بر اخلاص می‌باشد نه کسانی که به گفتهء خود حافظ«که نه هرکو ورقی خواند معانی‌ دانست».

من تا موقعی که مقالهء چه و چند صفحه‌ای دکتر جلال متینی را در شمارهء مخصوص حافظ مجلهء ایران‌نامه نخوانده بودم به وسعت دامنهء گزند و آسیبی که این‌ دیوانهای نوپرداختهء حافظ به این اثر بزرگ ادبی و عرفانی جهانی وارد می‌سازد پی نبرده‌ بودم زیرا دکتر متینی در این مقاله ماجرای غم‌انگیز دستکاری در دیوان حافظ را نکته به‌ نکته موبه‌مو شرح داده است.

خواندن این مقاله مرا به یاد جریانی انداخت که مربوط است به مسافرت رضاشاه در سال 1312 خورشیدی به ترکیه برای بازدید مؤسسات نظامی و غیر نظامی آن کشور و مذاکرات مهمی با کمال آتاتورک رهبر ترکیهء نوین.رضا شاه در این مسافرت تنها سه تن‌ از سرشناسان را همراه داشت که عبارت بودند از سید باقر کاظمی وزیر امور خارجه و حسین قدس نخعی منشی وزیر خارجه و سرتیپ صادق کوپال که تحصیلات نظامی خود را در ترکیه کرده بود بعنوان آجودان و مترجم مخصوص.

روزی برای احوالپرسی سرتیپ کوپال باتفاق دکتر غیور پزشک معالجش به منزل او واقع در خیابان شاهپور رفتم.در ضمن صحبتها،موضوع مسافرت او به ترکیه به میان آمد و کوپال جریان جالبی را نقل کرد که ماحصل آن این است:

در یکی از روزهای اقامت در استانبول شاه دستور داد به کاظمی و قدس نخعی خبر بدهم که برای مذاکراتی به اقامتگاه شاه بیایند.آن دو نفر آمدند و بدون حضور من‌ مذاکرات نسبة طولانی با شاه داشتند.مطابق برنامه قرار بود در همان روز رهبران ایران و ترکیه مذاکرات خصوصی دو نفری داشته باشند.هرچند رضا شاه به زبان ترکی معمول در ایران آشنایی داشت،ولی چون ترکی استانبولی با آن تفاوتهایی دارد،در تمامی جلسات‌ مذاکرات مرا هم با خود می‌برد و از مقامات ترکیه خواسته بود در جلسات مذاکرات‌ خصوصی اشخاص دیگری بعنوان مترجم یا یادداشت‌کننده حضور نیابند.در این جلسه‌ کمال آتاتورک این موضوع را مطرح ساخت که از شرایط لازم ترقی ملل این منطقهء دنیا با سواد شدن اکثریت مردم است،ولی الفبای عربی که در کشورهای اطراف ما رایج است‌ به علت خصوصیاتی که دارد بآسانی قابل یاددادن به عموم نمی‌باشد از این جهت ما در ترکیه مدتی است خط لاتین را جانشین الفبای عربی قرار داده‌ایم و رسم الخطی که‌ کلمات زبان ترکی را بخوبی برساند در این کشور معمول ساخته‌ایم و در نتیجه‌ توانسته‌ایم در مدت نسبة کوتاهی بسیاری از بیسوادان را چه کوچک و چه بزرگ باسواد سازیم،خوب است در ایران هم همین روش اختیار گردد.یک فایدهء دیگر این کار این‌ است که با قبول خط لاتین ملل اروپایی دیگر خود را از ما خیلی جدا و بالاتر نخواهند دانست و به چشم خودی به ما خواهند نگریست.رضا شاه در جواب گفت در ایران هم‌ حتی در میان افسران ارتش کسانی را داریم که نه تنها با الفبا و خط عربی همراه نیستند بلکه می‌گویند کلمات عربی هم که در زبان فارسی وارد شده به کلمات فارسی تبدیل‌ گردد،ولی ایران شعرا و نویسندگان بسیار معروفی از قرنهای گذشته دارد که اشعار و کتابهای آنان سخت محل علاقهء مردم می‌باشد،مانند شاهنامه و گلستان و دیوان خواجه‌ حافظ به درجه‌ای که از سعدی و حافظ طوری صحبت می‌کنند مثل این‌که آنها هنوز زنده و حاضر می‌باشند.اگر خط را عوض کنیم خطر این خواهد بود که اشعار و آثار آنها رو به فراموشی برود و در این صورت جواب سعدی و حافظ را چه بدهیم؟

«رسم ترجمهء من این بود که مطالب را جمله به جمله ترجمه می‌کردم،وقتی ترجمهء جملهء آخر بیانات شاه تمام شد،آتاتورک از جا برخاست و گفت ساعت تماشای‌ منظره‌های بوسفور است به آن‌جا برویم.»

شاید بمناسبت همین مذاکرات بود که رضا شاه در سال بعد(1313)هنگام افتتاح‌ آرامگاه فردوسی در شهر طوس ضمن نطقش از بزرگداشت سعدی و حافظ باز هم سخن‌ گفت.به اصطلاح سعدی در این‌گونه موارد:رحمة الله علیه.

تورنتو-شهریورماه 1367