نقدی بر ترجمه ملیت و زبان

‌Shahrokh Meskoob, Iranian Nationality‌ and‌ thd‌ Persian Language, Tr.Michael Hillmann,Ed.John R.perry, Foreword and Interview with the Author by‌ Ali Banuazizi, Washington D.C.,Mage,1992. کتاب ملیت و زبان شـاهرخ مـسکوب دربـارهء نقش دیوان‌،دین و عرفان در نثر‌ فارسی‌،ابتدا به شکل چند سخنرانی حدود دو سالی بعد از انـقلاب در پاریس‌ ایراد شد.به گفتهء دانشمند نکته سنج جلیل دوستخواه«موضوع کتاب،یـکی از مهم‌ترین و حادترین مبحث‌ها در مـیان‌ نـوشتارها و گفتارهای ایرانیان در تمام سدهء کنونی و به ویژه-به دلیل‌های روشن-در دههء پرشتاب و پر ماجرای اخیر بوده و هنوز هم ذره‌ای از اهمیت آن کاشته نشده است.»(مجلهء بررسی کتاب‌،شمارهء‌ 6، دورهء جدید،سال 2،تابستان 1370).

کـتاب مشتمل برچهار فصل عمئه،یک پیشگفتار و یک پسگفتار است، فصل اول برداشتی‌”تاریخی‌”است دربارهء قرن چهارم(آغاز پیدایش دولت‌های ملی‌ ایران)و در اهمیت‌ زبان‌ و تاریخ به عنوان دو سرچشمهء تشخیص هویت که بـدون‌ آن احـساس قومی یا ملی ناممکن است و آگاهی به این هویت به نوبهء خود شالوده و تکیه‌گاه ملیت می‌شود.

سه فصل‌ دیگر‌ کتاب تاریخ آغاز و تحول زبان فراسی(نثر)است در رابطه‌ با مـلیت.ولی ایـن مطالعه به معنایی تاریخی نیست بلکه مبتنی برداشتی جامعه شناختی است.نوبسنده نقطهء عزیمت و در‌ نتیجه‌ روش‌ کار مرسوم‌ پژوهندگان ادبیات را‌ عوض‌ کرده‌،یعنی سه گروه مؤثر و متنفذ اجتماعی را کـه‌ هـرکدام،مثبت یا منفی،پیون و رابطهء مشخصی با امر ملیت داشته‌اند گرفته و اثر‌ آنها‌ را‌ بر تضج و تطور یا انحطاط فارسی‌”رسمی‌”از‌ قرن‌ چهارم تا آغاز مشزوطیت بررسی کرده است.

بـدین تـرتیب بـرخلاف مطالعه‌های کلاسیک زبان یا ادب فـارسی کـه اسـاسا تاریخی‌ است‌ و ادبیات‌(یا زبان)را در دوره‌های معین و در رابطه با پدیده‌های‌‌ اجتماعی موشکافی می‌کند،در این کتاب سه گروه،دیوانیان،دین مردان و عـارفان، بـه مـناسبت موقع اجتماعی‌شان در نظر‌ گرفته‌ شده‌اند‌ و آن‌گاه به تـحول رابـطهء آنها با زبان فارسی در طول تاریخ‌ توجه‌ شده است.ملیت و زبان طرح متفاوت و تازه‌ای است در مطالعهء نثر فارسی کـه روشـ‌شناسی(مـتدولوژی)آن‌ با‌ کارهای‌‌ دیگران در این زمینه(از جمله استادان برجسته‌ای مـانند براون،ریپکا،خانلری‌ و صفا‌)تفاوت‌ دارد.این طرح ابتدایی می‌تواند گرته‌ای باشد برای مطالعهء زبان‌ فارسی از دیدگاهی نوین‌.هـمانطور‌ کـه‌ نـویسنده در پسگفتار کتاب آورده اهل‌ دیوان و عرفان به تدریج از میان می‌روند،ترکیب‌ و سـاخت‌ و مـوقع گروه‌های‌ مختلف اجتماعی تغییر می‌پذیرد و پاسداری فرهنگ و زبان فارسی به دست‌ گروه‌ دیگری‌ می‌افتد‌:«از همان طـلیعه انـقلاب مـشروطیت و حتی مدتی پیش از آن‌ گروه دیگری پیدا شد‌ که‌ پرداختن به زبـان کـار اوسـت:روشنفکران اهل قلم و نویسندگان.بیش از صد سال‌ است‌ که‌ این بار امانت به آنـها سـپرده شـده، امیدواریم که بتوانند آن را به منزلی برسانند‌ و در‌ آینده سرنوشت این زبان‌ و مردمی که به آن حـرف مـی‌زنند بهتر از‌ این‌ باشد‌ که هست.»

با توجه به ملاحظان بالا ترجمهء کتاب بـه انـگلیسی بـرای دوستداران زبان و ادب‌ فارسی‌ بی‌بهره‌ از متن اصلی امری ضروری و سودمند بوده است و جای‌ خـوشوقتی اسـت که‌ ناشر‌ فرهنگ دوست و مترجم ارجمند بانی ترجمه و نشر آن‌ شده‌اند ولی متن انـگلیسی مـتأسفانه خـالی از خطا‌ نیست‌.نخستین لغزش‌ زننده‌ای که به چشم خواننده می‌خورد بکار رفتن واژهء”ساسانی‌‌”بـجای‌‌”سـامانی‌” است.از آنجا که این اشتباه‌ در‌ سراسر‌ کتاب و در بیش از سی مورد روی‌ دادهـ‌‌ تـقصیر بـه یقین از دستگاه چاپ و کامپیوتر است و نباید آنرا به حساب مترجم‌ و ویراستار‌ گذاشت.بهرحال آثار مـترتب بـر‌ ایـن‌ اشتباه مایه‌ سر‌ درگمی‌ یا دست‌کم آزار خواننده است و متن‌ انگلیسی‌ را به صـورت یـک سلسله خلاف تاریخ سبکتکین شده است سپهسالار”ساسانی‌‌”و درعین‌حال‌ سر سلسلهء دودمان غزنوی(48.p).

-اسد‌ این سـامان خـدات شده‌ است‌ سردودمان‌”ساسانیان‌”(62.p).

-آل بویه‌ و ساسانیان‌ همزمان و رقیب سیاسی می‌شوند،ساسانیان‌ سـنّی از آب در مـی‌آیند و در امر حکومت‌ متفق‌ خلافت بغداد(121.P).و غیره و غـیره‌.

یـک‌ خـبط‌ اساسی دیگر که‌ ترجمهء‌ این کتاب دیـده مـی‌شود‌ و چون‌ به کرات‌ آمده مشکل بار آورده و در بسیاری جاها منظور نویسنده را دگرگونه کرده‌‌ اسـت‌،تـرجمه واژهء”دیوان‌”است به court‌” کـه‌ تـقریبا بطور‌ پیـگیر‌ در‌ نـیمهء اول‌ کـتاب بدین‌ شیوه برگردان شده است و در نـیمهء دوم هـم گاه‌وبیگاه به‌ همین وجه می‌آید.(نگاه کنید‌ به‌:صص 128،150،167،183،187‌، 188‌،189‌ و 191‌).

منبع‌ این اشـتباه گـمان‌ کنم‌ لغت نامهء Steingass باشد که بـه روال رواج‌ هندوستان نخستین مـعنی واژهـء”دیوان‌”را “a royal court‌” می‌دهد‌ و حال‌ آن‌که‌ نـویسنده خـود منظورش را از کلمهء‌”دیوان‌‌”توضیح‌ داده‌.در‌ کتاب‌ حاضر”دیوان‌” غالبا اعم است از دربار و دولت و کـلماتی چـون bueaucracy یا officialdom یا civil service یا government administration یا حـتی establishrnent ،بـسته بـه‌ مورد،مقصود نـویسنده‌ را بـهتر می‌رساند.

افزایش‌ها

مترجم دانـشمند گـاه مطالبی از خود(منظورم توضیح‌ها و پانوشت‌های مفید و ارزندهء اضافی نیست)به متن می‌افزاید که در اصـل فـارسی نیامده.برای نمونه:

«پس از گرویدن‌ به‌ اسـلام در آن دوره فـوم ایرانی هـم بـه گـذشته برگشت» (ص 23)،چنین ترجمه شـده:

“After sufferingdefeat at the hands of the Arabs and after converting to Islam, the Iranian‌ prople‌ also returned]sic[to the past.”(p.43)

یا:

“National feeling and identity became realizable through the axistence of governments.”(p.48)

که در متن‌ فارسی‌ چنین چیزی نیست.

یا نویسنده‌ بحثی‌ دارد دربارهء ترجمهء بلعمی از تاریخ طـبری و مـی‌گوید تنها ترجمه نیست،ترجمه و تکمله اسـت و مـترجم هـرچه خـواسته بـرآن افروده و بهمین سـبب هـم‌ بیشتر به‌ تاریخ‌ بلعمی معروف است.جالب‌ اینکه‌ مترجم انگلیسی نیز همان‌جا در جملهء:«آفرینش آسمان و مـاه و سـتارگان و زمـین،شیطان و آدم و غیره،بهشت، هبوط آدم،سرادیب و سرگذشت هـابیل و قـابیل»(ص 73)هـمین هـوس را مـی‌کند و عـبارت(p.72)”The Garden‌ of‌ Eden ” را برای تکمیل کار له فهرست‌ می‌افزاید.یا:

“The government operated his name anme and on his behalf.”(p.118), که در اصل فارسی نیست.یا اضافه بر اینها،در‌ میان‌ اساسی بزرگان‌ تاریخ و عرفان و علوم و ادب نیمهء اول قرن هفتم تا اول‌های قرن دهـم(ص 141)مترجم‌ نام عزیز نسفی‌ و کتابش و نیز افضل الدین کاشانی را افزوده است:

“…Azia Nasafl?,who‌ wtote‌ Kitab‌ al-Insan al-Kamil]book af the pefect man[, Afzaloddin Kashani…”(p.127 که اگر درست لاشد درج ‌‌مستقیم‌ و بی‌ذکر آن در میان کلام نویسنده دور از امانت است.یا:«…طنین طنطنهء‌ کشور‌ گشایی‌ چنین نشنیده»(ص 561) تـرجمه شـده:

“Tamerlane whose dangerous conquests…has never heard…”(p.148) عبارت از‌ معراج العادهء نراقی است و البته سنگین و مغلق و نویسنده هم‌ می‌خواهد همین را نشان‌ بدهد.امّا در ترجمه‌ معلوم‌ نیست سر و کلهء تیمور لنگ‌ ناگهان از کجا پیدا می‌شود؟

2-کاستی‌ها

در مقابل،اینجا و آنـجا،و گـاه بدن دلیل آشکار،عبارت،جمله یا حتی سطرهایی‌ در ترجمه از قلم افتاده،برای نمونه:

-9سطر‌ آخر صفحهء 9 در آغاز مقدمهء نویسنده.

-«و آدم را بیاد حرف حسنک وزیـر مـی‌اندازد،در پایان کارش.»(ص 30).

-«…که خود بـازیچهء گـردانندهء دیگری است.اصل رابطهء انسان است با آفریننده.دریافت و شناختی‌ که‌ انسان از خود دارد.»(صص 38-39).

-8 سطر ابندای صفحهء 48.

-«کن فیکون»(ص 75)یعنی “Be,and it is” (اشاره به همزمان و یـکی بـودن ارادهء خدا و انجام آن).

-«خـارجی کـیسانی‌»(ص 125‌).

-«و ظاهرا هردو جلوهء ناسازگار این امر حقیقت دارد،هم بسیاری از آئین‌ها و باور داشت‌های تشیع ریشه در گذشته دارد و هم وجدان شیعیان از قبول چنین‌ سابقه‌ای بیزار است.»(ص 137‌).

-جایی‌ نویسنده عناوین علما و اهل دین را در دسـتگاه صـفوی برمی‌شمارد:

«ملاباشی،صدر خانه و صدر ممالک یا صدر عامه،حکّام شرع…»(ص 166) و مترجم گویی حوصله‌اش سرآمده«پیش نمازان و قاضیان و متولیان‌ و خدام‌ و…»را‌ در ترجمه از قلم می‌اندازد‌ و با‌ گذاشتن‌ یک ete.خود را راحت‌ می‌کند.(p.131).

-«و شـرح نـهج الیلاغه از هـمین مؤلف»(ص 148).

-و در میان نقل آورده بود به حسب‌ استعداد‌ و التماس‌ هرطایفه»(ص 198)در ترجمه نیامده است.

ترجمهء تحت‌ اللفظی‌

مشکل دیـگر ترجمه آن است که مشتی از لغات و اصطلاحات تحت اللفظی ترجمه‌ شده و در نـتیجه مـقصود نـویسنده مخدوش‌ یا‌ مبهم‌ گردیده است.برای نمونه:

-“جهاد”(ص 32)ترجمه شده: ,(p.41)”energetic‌ force” ظاهرا با”جد و جهد”مشتبه شده،مـقصود ‌ ‌holy war اسـت.

-“ساختن و پرداختن‌”[زبان‌](ص 44)ترجمه شده:(p.51‌)”builing‌ and‌ using” پرداختن در اینجا به معنی polishong به کار رفته اسـت‌.

-«بـرترین‌ کـلام عرب امی و بی‌یهره از خواندن و نوشتن،شعر بود.»(ص 44) ترجمه شده:

“poetry was the highest‌ form‌ of‌ Arab discourse,popular and wirhout benefit of reading and writing.”(p.51):

باید‌ مثلا‌ گفته‌ می‌شد:

poetry was the highest form of expression of the illierate Arab who could‌ not‌ red‌ and write.

-«همه‌چیز از آن بـه مشام می‌رسد،جز بوی فرسودگی«(ص 50)[صحبت‌ از‌ مقدمهء‌ شاهنامهء ابو منصوری است‌]،ترجمه شـده:

“Everything about it reaches the mostrils except‌ the‌ odor‌ of decrepitude.(p.57):

ترجمهء کلمه به کـلمهء عـبارت نویسنده است امّا انگلیسی خوبی نیست‌،بهتر‌ بود گفته می‌شد:

…in which you can sense everything but decrepitude.

-«آن‌جان در‌ این‌ تن‌ به دنیا می‌آسد و صاحب صورت می‌شود،»(ص 53) باز کلمه به کلمهء ترجمه شده:

“That souI‌ is‌ bom in enters the world and becomes possessed of form.”(p.59) ترجمهء‌ درست‌تر‌:

That‌ soul in this body and takes form.

-“کارنامهء”(ص 55)ترجمه شده:(p.61)”affairs” کـه البته‌ record‌ of‌ deeds صحیح است.

-“واقعیت موجود”(ص 73)ترجمه شده:(p.73)”reality of exisence‌” ؛ترجمهء‌ دقیق existing reality است.

-“مورخ سنجیده‌”(ص 77)ترجمه شده:(p.76)”comparativist historian” ؛ مقصود Judicious historian است‌.

-«وابستگان‌ وطیفه خوار»(ص 94)ترجمه شده:(p.90)”debendents with duty” ؛ باید گفته می‌شد‌: ssociates‌ who receivea stipend

-“سلسله مراتب‌”(ص 98)ترجمه‌ شده‌:(p.90‌)”simplistic view” ؛مقصود hierarchy است.

-“اسـانگیری‌”(ص 128‌)تـرجمه‌ شده:(p.116)”simplistic view” ؛مقصود toleration است.

-“خودکامهء”(ص 160)ترجمه شده:(p.144)”self‌-interested‌” معنای‌ مصطلح واژه البته totalitarian‌,arbitrary‌,authoritarian و امثالهم‌ است‌.

-“بی‌خویش‌‌”(ص 213)ترجمه شده:(p.185)”Iost to‌ self‌” :مناسب‌تر selfless است.

-«جانش را برسر حرفش گذاشت»(ص 213)ترجمه شده:

“put‌ his‌ soul into words”(p.185 که البته‌ باید گفته می‌شد: Lost‌ his‌ Iife for his words]because‌ of‌ what he said[. -«در مقام حال و در مـقام قـال»(ص 216)ترجمه شده:

“On‌ the‌ level of state and on‌ the‌ level‌ of statement”(p.187‌): که‌ البته وافی مقصود عرفانی‌ نویسنده‌ نیست.ترجمهء دقیقتر احتمالا می‌شود:

On the level of ecstasy and on the level‌ of‌ rhetorics.

-“مطنطن‌”[زبان‌]ترجمه شده: pompous;(p.51‌)”rhythmic‌” دقیق‌تر است‌.

-«او[محمد]را‌ شعر‌ به کار نیاید»(ص 46‌)ترجمه شده:

p.53)”he did not use poetry”(؛باید تزجمه می‌شد: he had no use‌ for‌ potry -«سـرایت اخـلاق در تاریخ هم‌ خود‌ آگاه‌ است‌ و هم‌ ناخودآگاه»(ص 81) ترجمه‌ شده‌:

“The transmission of ethics in history is a matter botter both of self-awareness and of instinct‌.”(p.80‌): ترجمهء‌ دقیق‌تر می‌شود:

The permetion of ethics in‌ histroy‌ is‌ both‌ conscious‌ and‌ unconscious. -«بی‌اثری تربیت»(ص 101)ترجمه شده: “Iack of influence ofeducation” (b.96):ترجمهء رساتر:… ineffectiveness است.

-“تهمت‌”(ص 136)ترجمه شده: “insult” (23.p)؛معنای واژه accusation است.

-مطلق العنان‌(ص 151)ترجمه شده:(p.136)”unique” :مـعنی دقـیق‌ unbridled اسـت.

-“توانست‌”[مجلسی‌]در مدت عمر قـرب 700/20/1،بـیت در پیـرامون مذهب‌ شیعه کتابت کند یا به امر او در دفتر او‌ متابت‌ شود و بنام وی مدون گردد» (ص 151)ترجمه شده:

“Majlesi composed or commisioned approximatey 1,202,700…”(p.135): ترجمهء دقیقی نیست.مجلسی شعر نـمی‌گفت.مـنظور از کـتابت write down یا jot‌ down‌ است.

-“وصول به حق‌”(ص 193)ترجمه شده:

“The attainment of creative truth”(p.168)گـفتگو دربـارهء هرف معرفت عرفانی‌ است و گمانم منظور reaching God‌ باشد‌ یا لا اقل:

(cf.pp‌.186‌,188)attainment of Devine Truth

-“متعالی‌”(صص 212 و 217)ترجمه شده:(pp.184,188)”supematural” ؛ ترجمهء دقیق‌تر transcendental است.

-در “نهایت‌”(ص 216)ترجمه شـده‌: ultimately‌;(p.188)”intime” صـحیح‌ اسـت‌.

-“عوامل‌ سازنده‌”(ص 224)ترجمه شده: ;(p.190)”motive factors

boint view متفاوت است).

-«ما را در مکانی از زمان جـا می‌دادند»(ص 65)ترجمه شده:

;”they gave us a blace in time and sbace‌.”(p.67‌)بهتر بود گفته شود:

they placed us somewhere in time.

-“متحول می‌کند”(ص 67)ترجمه شده: transforms ;(p.88)”encompasses” مقصود است.

-«تعبیر ناموجه و تفسیر به رای»(ص 72)صـاف و سـاده تـرجمه شده‌:

(p.72‌)”misunderstanding” که‌ از: “unjustified and arbitrary interpretation”: خیلی کم و کسر دارد.

-«پست و بلند زندگی دیوانی»(ص 85)ترجمه شـده:

;”the‌ powerful life of court”(p.83)تـرجمه درست عبارت است از:

the‌ cicssitude‌ of‌ Iife the government.

-«محض رضای خدا که به کسی جیره نمی‌دهند»(ص 86)ترجمه شده:

;”God does not ‌‌give‌ anyone ration or salary.”(p.84)بهتر بود گـفته مـی‌شد:

No one is given‌ ralary‌ for‌ the sake of God(for the colour of his eyes).

-«نـفس نمی‌تواند بکشد تا جانی‌ بگیرد»(ص 92)[در اشاره به ادبیات‌ پهلوی بعد از اسلام‌]ترجمه شـده:

;”it cannot‌ play a role until it‌ comes‌ to life”(pp.88-9 صـحیح‌تر بـود گفته شود:

It caeathe to revive.

-«یا اگر به صرافت طبع می‌نوشت»(ص 98)ترجمه شده:

“or if he wrote with the thought of publication”(p.93‌);

گمان نکنم در دورهء مـورد بـحث(دورهـء مغولان)هنوز از طبع و چاپ خبری بود! باید ترجمه می‌شد: or if he wrote on his own initiatve

-«سواد یا فضل،در اجتماع گـذشته‌ سـلسله‌ مراتب داشت و به آئین بود» (ص 98)ترجمه شده:

“In bast society,established level and patterns existed in regard to educatpon and knowledge.”(p.93) بهتر بود می‌گفتند:

Literacy or”erudition”wad‌ hierarchical‌ and codified in the past society.

-شعر سعدی«بـر رسـولان پیـام باشد و بس»(ص 100)ترجمه شده:

“Messengers are accountable for their messages,nothing more.”(p.95); ترجمهء رساتر: Messengers are‌ to‌ carry messages,nothing more(beriod).

-«اخلاق او[سعدی‌]در اندیشهء مصلحت اجتماعی است،نقطهء عـزیمت و دلمـشغولی اخلاق او از اینجاست»(ص 102)ترجمه شده:

“His ethics consists in planning the proper social‌ course‌.The‌ point of depature and heart‌ of‌ his‌ ethics derives from this”(p.97)

مقصود نویسنده را نمی‌رساند.”دلمشغولی‌”را نمی‌توان “heart ترجمه کرد.

باید مـی‌گفتند:

His ethics is mindful‌ of‌ social‌ expedienxy,here lies the point of departure and‌ the‌ concern of his ehtics.

-«در رفـتار فـرهنگی آنها اثر می‌کند و کار کرد آنرا در زمینه‌هائی تغییر می‌دهد»(صص 142‌-143‌)ترجمه‌ شده:

“…influenced thier cultural development and altred their conucts in‌ some ترجمهء دقیقتر مـی‌شود:

…influenced their cultural conduct and altered its funcion in some respects.

-«از مـلیت ایرانی‌ استنباط‌ و دریافتی‌ نداشتند»(ص 144)ترجمه شده:

“…perceived themselves as of Iranian nationality.”(p.129‌);

ترجمهء‌ درستی نیست باید گفت:

…had no notion]literally comprehension and understanding[of Iranian nationality.

-«حـتی مـبادله‌ در‌ خـدمات‌ دیوانی و قضائی هم وجود داشت«(ص 981) ترجمه شده:(p.164)”There was a certain‌ professional‌ mobility‌” که هیچ ربطی‌ به اصل ندارد.ترجمه عـبارت چـنین اسـت:

Exchange existed even in‌ administrative‌ and‌ judicial services.

-“حدوث و قدم‌”(ص 213)ترجمه شده:Ū”events and acts”(p.185) منظور حدوث و قدم‌(incidence‌ and timelessness)عالم(و شاید قرآن)باشد کـه‌ هـمیشه یکی از مشکلات بارز حکمت‌ اسلامی‌ بوده‌ است(ن.ک..به:،دائرة المعارف‌ فارسی،مصاحب،جلد اول،ص 1835).

* عیب می جمله بـگفتی هـنرش‌ نیز‌ بگو.ترجمه غالبا روان و شیواست و هرچه رو به آخر می‌رود بهتر و بی‌غلط تـر‌ مـی‌شود‌.متون‌ کلاسیک فارسی،اشعار، نوشته‌های مغلق اهـل دیـن و گـزافه‌گویی‌های دشوار زمان مغول بالنسبه خوب‌ ترجمه شـده‌ و مـسلما‌ کار و زحمت فراوان برده است.پانوشت‌های خود مترجم و توضیح و تبیین‌های پر شمار‌ او‌ با‌ آنـکه مـرتب تکرار می‌شوند برای راهنمایی‌ خـوانندهء خـارجی بسیار مـفید و جـامع و بـجاست.

این همه خرده‌گیری‌ و مو‌ از‌ ماست کـشیدن از کـتابی که نام یک نویسندهء سرشناس و سه استاد دانشگاه‌ پبش‌ رو دارد البته که گـستاخی اسـت،ولی غرض‌ عیب‌جوبب نیست و امیدوارم که کـم و کاست‌ها در چاپ‌ بعدی‌ مـورد تـجدید نظر اساسی قرارگیرد تا خـوانندگان انـگلیسی زبان از مزایای آن‌ بهرهء‌ بیشتری‌ یابند.