Introduction

بـحث‌ دربـاره هـویّت ایرانی-یعنی طرح این مسئله که احساس ایرانی بودن چیست‌ و بر چه عواملی‌ استوار اسـت و در گسترهء تاریخ ایران دچار چه تحولات و تغییراتی شده و در میان‌ اقوام گوناگونی که قـرن‌ها‌ در‌ جوار هم زیسته‌اند تـا تـا چه‌ حد رواج و مقبولیت داشته و با مفهوم امروزی‌”هویّت ملّی ایرانی‌”چه رابطه‌ای‌ دارد-از دهه‌های واپسین سدهء نوزدهم میلادی بخشی جدائی ناپذیر از گفتمان‌ فرهنگی‌ و سیاسی روشنفکران ما بوده است.با این همه،هـنوز تحلیل جامع و منظّمی از ابعاد تاریخی و اجتماعی و فرهنگی این مقوله به دست نیامده و آنچه‌ انجام شده است غالبا با بینش‌های سیاسی افراطی‌ و تعصّبات‌ فردی یا گروهی‌ یا مجادله‌های مسلکی روز همراه بوده اسـت.شـاید یکی از مهم‌ترین عوامل‌ محدودیّت و یکسونگری برداشت‌ها و مواضع نظریّه پردازان ما در این زمینه‌ تأکید بیش از حدّ آنها‌ بر‌ عوارض و پیامدهای رویاروئی ایران و غرب در تحوّل‌ هویّت ایرانی بوده است.به هر تقدیر،چـنین بـه نظر می‌رسد که در برداشت‌ها *** (*)استاد روانشناسی اجتماعی و تاریخ ایران در کالج بستن‌.آخرین‌ اثر علی بنو عزیزی در گفتگو با شاهرخ مسکوب دربارهء سیاست و مذهب است که اخیرا توسط انتشارات خـاوران در پاریـس منتشر شده و نظریه‌هایی که دربارهء این مقوله ارائه شده‌ آنطور‌ که‌ باید به ریشه‌های ژرف‌ هویّت‌ ایرانی‌ در‌ تاریخ فرهنگی ایران و نیز به سیر تطّور آن در رابطه با ویژگی‌های درونی جامعهء ایـرانی در گـذشتهء دور و نـزدیک پرداخته نشده‌ است‌.

پس‌ از بـرقراری حـکومت روحـانیون در ایران و فروپاشی امپراطوری‌ شوروی‌‌ در آسیای میانه و قفقاز و دگرگونی نظام بین‌المللی،بحث و بررسی دربارهء هویّت‌ ایرانی،چه در داخل ایران و چه در میان‌ ایـرانیان‌ دور‌ از وطـن،بـا ابعادی‌ گسترده‌تر و با علاقه‌ای بی سابقه،همراه‌ بـا نـوعی نگرانی دربارهء آیندهء ایران، رواج گرفته و ده‌ها مقاله و جنگ و کتاب و سمینار و جلسات سخنرانی به آن‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌.چند عـامل سـبب ایـن توجّه و دلمشغولی گسترده و عمیق‌ به مبحث هویّت‌ ایرانی‌ شده اسـت:

نخستین عامل،برخورد دشمنانهء برخی از مسئولین حکومت اسلامی،به‌ویژه‌ در ماه‌ها و سال‌های نخستین‌ پس‌ از‌ انقلاب،با فرهنگ ملّی ایـرانی و بـا نـمادها و نمایندگان بارز آن بوده است‌.نمونه‌های‌ این‌ دشمنی در تحقیر رسوم و آداب ملّی‌ (هـمانند آئیـن‌های نوروزی)،گنجینه‌های ادبی و فرهنگی(چون شاهنامهء‌ فردوسی‌)،و آثار‌ و بناهای باستانی ایران(از آن جمله ویرانه‌های تخت جمشید)، دیـده مـی‌شد.بـا آن‌که این‌ گرایش‌ آشکار”ضد ملّی‌”پس از مدّتی فرو نشست، هویّت ایرانی و هـویّت اسـلامی را‌ بـه‌عنوان‌ دو‌ پدیدهء متفاوت و متعارض در برابر یکدیگر قرار داد و این بیم را در بسیاری از‌ ایرانیان‌ برانگیخت که دولت اسلامی‌ سـودای مـحو تـدریجی ملیّت ایرانی را در سر می‌پروراند‌.

دوم‌،فروپاشی‌ امپراطوری شوروی و برقراری روابط سیاسی و فرهنگی بین‌ ایـران و جـمهوری‌های نو استقلال آسیایی میانه و پذیرش بیش‌ از‌ دو میلیون‌ پناهندهء افغانی در ایران بود.این دو رویـداد سـبب پیـدایش‌ آگاهی‌ تازه‌ای‌ از همبستگی منطقه‌ای میان اقوام ایرانی و فارسی زبانان گردید و اهمیّت بازگشائی‌ دروازه‌های فـرهنگی ایـران به‌ سوی‌ شرق‌ را نمایان کرد آن چنان‌که اکنون،افزون‌ بر مبادله‌های فرهنگی رسمی و غـیررسمی‌ مـیان‌ ایـران و جمهوری‌های آسیای‌ میانه،سخن از ایجاد فرهنگستان زبان فارسی با مشارکت فارسی زبانان افغانستان‌ و تاجیکستان‌ و حـتی‌ تـشکیل کنفدراسیون فرهنگ‌های ایرانی می‌رود.

عامل سوم،حضور بیش از یک میلیون‌ مهاجر‌ ایـرانی در کـشورهای اروپا و آمـریکای شمالی است‌ که‌ پس‌ از انقلاب 1357 ایران را ترک کرده‌اند‌.از‌ آنجا که اکثر این مهاجران از قشرهای دانـش آمـوخته‌اند،بـه نظر می‌رسد که‌ اشاعهء‌ فرهنگ ایرانی،ایجاد رابطهء دوجانبه‌ و بارور‌ با فـرهنگ‌ غـرب‌،و مالا‌ احراز هویّت فرهنگی دارای اهمیّت فکری‌ و عاطفی‌ خاصی برای ایرانیان برون مرزی و نیز انگیزهء دیگری بـرای مـطالعه و بررسی بیشتر‌ دربارهء‌ هویّت ایرانی شده است.

سرانجام،پیامدهای‌ ناگوار و گاه فـاجعه آمـیز‌ اختلافات‌ میان قومی در لبنان و افغانستان‌ و یوگسلاوی‌ سـابق و بـرخی از کـشورهای آفریقایی و امکان بالا گرفتن‌ تنش‌های مشابه در ایـران سـبب‌ شده‌ است که روشنفکران ایرانی بیش‌ از‌ پیش‌ به‌ مسئلهء هویّت‌ ملّی‌ و هویّت اقـوام ایـرانی بیندیشند‌.چنین‌ تنش‌ها و برخوردها در دیـگر جـوامع هشداری بـوده اسـت بـه روشنفکران ایرانی که به نقش‌ و مـسئولیت‌‌ خـطیر خود در پرهیز از تعصبّات‌ ملّی‌ و قومی آگاهی‌ پیدا‌ کنند‌ و از دامن زدن‌ به‌ احـساسات مـلّی گرایانه و اقتدار طلب در اکثریت فارسی زبـان و یا به تمایلات‌ تـفرقّه جـویانه در‌ گروه‌های‌ قومی خودداری کنند.

*** فـکر انـتشار شمارهء‌ ویژه‌ای‌ از‌ ایران‌ نامه‌ که به بحث‌ دربارهء‌ هویّت ایرانی‌ اختصاص یابد در حـدود یـکسال و نیم پیش،با برگزاری اولیـن کـنگرهء ایـرانشناسی‌”انجمن مطالعات‌ ایـرانی‌‌”( The‌ Society For Iranian Studies )در اردیـبهشت 1372‌ در‌ شهر‌ واشنگتن‌،که‌ جـلسهء‌ هـمگانی آن به همین مبحث‌ اختصاص داده شده بود،قوّت گرفت و با توافق محقّقان شرکت کننده در ایـن‌ جـلسه(احسان یارشاطر،ریچارد ن.فرای،احمد اشـرف،ویـلیام هنوی‌،نـسرین‌ رحـیمیه و مـوریل اتکین)و سردبیر نشریهء Iranian Studies (ارگـان انجمن مطالعات‌ ایرانی)قرار شد که متن انگلیسی نوشته‌های شرکت کنندگان در آن نشریه و متن فارسی آنـ‌ها در شـمارهء ویژهء ایران‌ نامه‌ به چاپ رسـد.از آنـجا کـه عـلاوه بـر مقالات ارائه شده در کـنگرهء«انـجمن مطالعات ایرانی»ایران نامه از همکاری‌ ارزندهء صاحب‌نظران دیگری برای تنظیم این شمارهء ویژه بهره‌مند‌ شده‌ اسـت‌ (نـادر نـادرپور،شاهرخ مسکوب،جلیل دوستخواه،نجف دریابندری،مـحمد تـوکّلی طـرقی و سـیروس مـیر)نـه تنها این شماره که بخش عمدهء شمارهء چهارم‌ سال‌‌ دوازدهم نیز به هویّت ایرانی‌ اختصاص‌ یافته است.امید است که مقالات و گزیده‌های منتشره در این دو شمارهء ویژه در مـجلّد جداگانه‌ای چاپ و منتشر شود.

*** تمرکز اصلی مقاله و یک ترجمه‌ که‌ در این شمارهء ایران‌ نامه‌ آمده‌اند بر شکل‌گیری و تکوین هویّت ایرانی در عرصه تاریخ ایران از دوران باستان تاکنون‌ است.در مقالهء نخست،که در واقـع آن را مـدخلی بر کلّ این بحث می‌توان دانست‌، احسان‌ یارشاطر با توصیفی کوتاه از بحران‌هائی که در ایران در طی تاریخ پرفراز و نشیب خود با آن مواجه بوده است،از حملهء اسکندر تا هجوم تازیان تـا رویـاروئی‌ با غرب‌(که‌ به گمان‌ او مشکل‌ترین بحرانی است که تاکنون هویّت ایرانی را تهدید کرده)به این واقعیت تاریخی اشاره می‌کند‌ که ایرانیان،رودررو بـا هـر بحرانی، قادر بوده‌اند در برابر فـرهنگ‌های‌ مـهاجم‌ به‌ نوعی مقاومت و ایستادگی کنند و شیوهء زندگی و جهان بینی و هویّت خود را بدون دگرگونی اساسی از بوتهء آزمایش ‌‌به‌ دربرند.به گمان وی در این رویاروئی‌ها زبان فـارسی،بـه‌عنوان بستر فرهنگ و تمدّن‌ و گـنجینهء‌ افـکار‌ ایرانی،مهم‌ترین وسیله برای پاسداری از هویّت‌ ملی ایرانیان بوده است.از همین‌رو،وی بقای‌«هویّت دیرپایی»ایرانی را تنها در گرو«گرامی داشتن زبان فارسی و آموختن و آموزاندن‌ آن و مهر ورزیدن به‌ آن‌ و بارورتر کردن آن»مـی‌داند.

نـوشتهء دیچارد فرای به شکل‌گیری هویّت ایرانی در دوران باستان می‌پردازد.

وی نظریهء ایرانشناس ایتالیائی جراردو نولی را تأیید می‌کند که مفهوم ایران به‌ عنوان یک تفکّر‌ سیاسی و مذهبی در دورهء ساسانیان(به‌ویژه در نیمهء اول سدهء سـوّم پیـش از میلاد)بـه وجود آمد و پس از انقراض امپراطوری ساسانی،به جز در جوامع زدتشتی،معنای مذهبی خود را‌ از‌ دست داد و تبدیل به یک نـوع‌ یگانگی فرهنگی و زبانی گردید.به نظر فرای،در نزد ساسانیان و حتی قـبل از آنـها،مـفهوم ایران بر مفاهیم قلمرو و قوم،و نه بر مرزهای ارضی‌ مشخّص‌،تکیه‌ داشت.ریچارد فرای نیز در پایان نـوشتهء ‌ ‌کـوتاه خود از ادب و زبان فارسی به‌ عنوان پایهء اصلی هویّت ایرانی یاد می‌کند.

به گـمان نـادر نـادرپور،سلطهء اسلام در‌ ایران‌ موجب پیدایش نوعی دوگانگی‌ در فرهنگ و روحیات ایرانی گردید.تجلیّات این دوگانگی را مـی‌توان در دو برخورد متضاد ایرانیان با اسلام،که وی آن‌ها را”شیفتگی‌”و”فریفتگی‌”نامیده‌ است‌،مشاهده‌ کـرد‌.”شیفتگی‌”همان ایمان عـاشقانه بـه‌ اسلام‌ است‌ که در ذهنیت‌ اکثریت مردم رخنه کرده و گاه به دل خواص نیز راه یافته و آنها را”اسلام زده‌” و”تازی پرست‌”ساخته‌ است‌.از‌ سوی دیگر،ایرانی‌”فریفته‌”نسبت به اسلام و عرب‌ موضعی‌ کینه‌توزانه و آمـیخته با نفرت دارد و”مدینهء فاضله‌”و”آرمان شهر” خود را در”ایران باستان‌”مجسّم می‌کند.نادرپور سپس جلوه‌های‌ این‌ دو‌ هویّت فرهنگی را،که در واقع دو نیم از یک‌ روح و روحیّه هستند،در زبان و ادب‌ فارسی توصیف و تحلیل می‌کند.

ویلیام هـنوی در بـررسی خود از هویّت فرهنگی‌ ایرانی‌ در‌ هزارهء بین رودکی و قاآنی،بین سامانیان و قاجاریه،به نقش و کارکرد”حافظهء‌ جمعی‌‌”در ایجاد هویّت‌ فرهنگی اشاره می‌کند و بر این نظر است که ایرانیان دورهء میانه،و یـا حـداقل‌ آن‌‌ گروه‌ از آنان که اهل قلم و ادب بودند،برای نگهداری از سنّت‌ها و دانش‌های‌‌ گذشته‌ و ایجاد‌ تداوم بین گذشته و حال به‌”روایتی کردن‌”گذشتهء خود می‌پرداختند و به این روایت‌ها به‌ دیدهء‌ شـاگرد‌ در بـرابر آموزگار و مکتب‌ می‌نگریستند.افزون بر این،چنین روایت‌ها به زندگی و تجربیات ایرانیان‌ معنایی‌‌ ویژه می‌بخشید.هنوی«روایت تغییر سلسله‌ها»و تصوّر ایرانیان از”باغ‌”و تصویر”قهرمانان‌”تاریخی‌ در‌ ذهن‌ عامه را از نمونه‌های ایـن‌گونه روایـت‌ها مـی‌ داند.

توجه شاهرخ مسکوب در مـقاله‌اش مـعطوف‌ بـه‌ اوضاع مغشوش و پر هرج و مرج‌ ایران از شروع جنگ جهانی اول تا بنیانگزاری‌ دولت‌ پهلوی‌ است.به نظر وی، در آن روزها که اشغالگران بیگانه و سرکشان خـودی کـشور را تـا‌ ورطهء‌ هرج و مرج‌ و تجزیه و فروپاشی سوق داده بودند،دو راه بـه هـم پیوسته‌ برای‌ درمان‌ این‌ پریشانی و جلوگیری از نابودی ایران مورد تأئید غالب اندیشمندان میهن دوست‌ قرار گرفت.ایرانی‌ گری‌(نـاسیونالیسم‌ ایـرانی)در ایـدئولوژی و ایجاد دولت‌ نیرومند مرکزی در میدان عمل.در چنین‌ قالبی‌ است کـه مسکوب به بررسی‌ کوشش‌های چشمگیر و بارور روشنفکران و اصلاح طلبان آن دوره-در داخل و خارج‌ از‌ کشور-برای ایجاد و تقویت هویّت ملّی ایـرانی در پنـاه دولت قـدرتمند و اصلاح‌طلب‌ مرکزی‌ می‌پردازد.به گمان وی،ایدوئولوژی ملّی گران‌ آن‌ دوره‌‌ بـر دو پایـهء تاریخ ایران و زبان فارسی‌ استوار‌ بود و در عمل با استقرار یک‌ دولت نیرومند-که به سبب تمرکز قـدرت‌ تـصمیم‌گیری‌ تـوانایی پرداختن به‌ «نازک کاری‌های‌»اصلاحات‌ اجتماعی را‌ از‌ دست‌ داد-تحقّق پیدا کرد.

احمد اشـرف‌ نـوشتهء‌ خـود را با یادآوری این نکته آغاز می‌کند که یکی از اشکالات‌ اساسی‌ در بررسی هویّت ملّی،یـکی پنـداشتن‌‌”هـویّت ایرانی‌”و”هویّت‌ ملی‌ ایرانی‌‌”است.در حالی که هویّت‌ ایرانی‌ پدیده‌ای کهن است،و همانطور کـه‌ جـواردو نولی نشان داده از زمان ساسانیان به‌ بعد‌ رواج داشته،مفهوم‌”هویت ملی‌‌ ایرانی‌‌”امری‌ تـازه و مـحصول عـصر‌ جدید‌ است که همراه با‌ پیدایش‌‌”دولت ملّی‌” در یکی دو قرن اخیر پدید آمده است.در بـخش دیـگری از‌ این‌ مقاله،نویسنده از بحران کنونی در‌ هویّت‌ ملی و هویّت‌ قومی‌ سخن‌ می‌گوید و هریک را نـاشی‌‌ از یـک سـلسله عوامل خاص می‌داند.بحران‌”هویّت قومی‌”،به گمان وی،نتیجهء جهانی شدن‌‌”دولت‌ ملی‌”و شوق اسـتقلال در بـسیاری از‌ گروه‌های‌ قومی‌ در‌ دنیا‌ است که به‌ ظاهر‌ اقوام ایرانی را نیز به وسـوسهء اسـتقلال و کـسب‌”هویّت ملی‌ مستقل‌”انداخته و با تحوّل نظام سیاسی‌ از‌ امپراطوری‌ به‌”دولت ملّی‌”تشدید یافته است.امـّا‌ بـحران‌‌”هـویّت‌ ملّی‌‌”در‌ میان‌ روشنفکران بیشتر ناشی از گرایش‌های متفاوت و گاه متضاد سیاسی آنان اسـت کـه به تعاریف و تفاسیر گوناگونی از این مفهوم منجر می‌شود.

جلیل دوستخواه در نوشته انتقادی خود‌،این نظریه را کـه مـفهوم‌”هویّت ایرانی‌” و یگانگی ملّی امری موهوم و از بر ساخته‌های خاورشناسان در یکی دو سدهء اخـیر اسـت رد می‌کند و با ارائه شواهد و مثال‌های متعدّد از ادبیّات‌ و تـاریخ‌‌ فـرهنگی ایـران نشان می‌دهد که اگرچه ترکیب واژگانی‌”هـویّت ایـرانی‌”(و به‌ طریق اولی‌”هویّت ملی ایرانی‌”)دارای پیشینه‌ای کهن نیست،”هویّت ایرانی‌”،در معنای مـتعارف خـود،یعنی احساس همبستگی‌ و تعلّق‌ بـه فـرهنگ و زبان مـشترک‌ و خـاک و بـوم ایران،از دیرباز در میان ایرانیان وجود و حـضور داشـته است و به‌ هیچ‌وجه امری موهوم و یا ناشی از‌ لقائات‌ و«دسیسه‌های»شرق شناسان و اسـتعمارگران غـربی‌ نیست‌.

بحث دربارهء هویت ملّی در ایـن شمارهء ویژه با گـزیده‌هایی از مـقدمه و فصل‌ نهائی کتاب پرارزش جراردو نـولی،تـحت عنوان«ایدهء ایران:نوشتاری در‌ منشاء‌ آن»،است که سیروس‌ میر‌ آن را به فارسی برگردانده.نـظریه و پژوهـش‌های‌ نولی مبنی بر ابداع هـویّت ایـرانی و سـاخت و پرداخت آن در دورهء سـاسانیان-و نـه‌ پیش از آن-برای پژوهندگانی کـه بـه ریشه‌های ژرف هویّت‌ ایرانی‌ در تاریخ‌ باستانی ایران علاقمندند اهمیت خاص دارد و امید است که ترجمه و چـاپ بـخشی‌ کوتاه از آن در این مجموعه مشوقی برای تـرجمه و نـشر تمامی آن گـردد.

***